٩- درعالم آخرت همان گونه که عـدد نفوس در نظرحکـما غیر متنـاهی است بدن هانیز می تواندغیرمتناهی باشد،زیراکه درآن جا وجـود غیر متناهی ممتنع نبوده و تنگی وتزاحـم محقـق نمی باشد.زیرادر آن جا بعدو مکان نیست واتصال امور به یکدیگر ، اتصال عقلی است.به همین جهت هر چه کثرت بیشترگرددو اتصال فزونی یابد لذت وخوشی هر یک از دیگری بیشتر خواهد بود .
۱۰-دردنیا بدن دنیوی به گونه ای است که از اخلاط ترکیب یافته است،این اخلاط نیز همواره دستخوش تغییروتحول بوده ودرمعرض آفات قرار گرفته اند،ولی بر عکس بدن اُخروی از آفت فساد ونابودی مصون است«…لَایَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا َمَسُّنَا ِیهَا لُغُوبٌ [۳۱۰]».
١١- عالم آخرت عالمی است که به خداوند نزدیک بوده و در آن ، انسان با خداوند سخن می گوید،ولی عالم دنیاازخداوند دور است ودرحد ذات خود نیز هالک و معدوم می باشد.در این جهان خدا با انسان سخن نمی گوید مکالمه وگفتگوی پیامبران باخداونداگرچه دراین جهان به وقوع پیوسته است،ولی این گفتگوها نوعی ازظهورسلطان آخرت است که بردلهای آنان متجلی می گردد.
۱۲- عالم دنیا چنان که گذشت از حیث هستی بسیار سست است و سستی وضعف آن به حدّی است که وجود هر جزئی از اجزاء آن مقتضی عدم و فقدان جزء دیگر می باشد،ولی برعکس، عالم آخرت به لحاظ قوت وتمامیت،مستقل به نفس ومستکفی به ذات بوده وبه هیچ وجه نیازمند ماده نمی باشد.درآن عالم ازکی وکجا سخن به میان نمی آید.به همین جهت وقتی از کی و کجای آن عالم برای اهل دنیا سخن گفته می شود ،ضرب المثل ها و الگوها ضرورت می یابد.به طور مثال در قرآن آمده است.«…وَمَا أَمْرُ‌ السَّاعَهِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ…‌[۳۱۱]»یادر جای دیگرمی فرماید:«…وَجَنَّهٍ عَرْ‌ضُهَا کَعَـرْ‌ضِ السَّمَاءِوَالْأَرْ‌ضِ…[۳۱۲]»همان گونه که دراین آیات ملاحظه می شود،وقتی درباره ی «کی»، سخـن گفتـه می شود،ازحداقل زمان؛یعنی،اشاره چشم استفاده می شودوهنگامی که از«کجا» سخن به میان می آید، حداکثروسعت مکان مطرح می گرددو به همین ترتیب در باطن زمان و مکان ،نوعی قبض و بسط را می توان مورد توجه و بررسی قرار داد .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱۳- در عالم آخرت فعل و ادراک یک چیز هستند و یک نفس از نفوس انسانی به منزله ی یک جهان بزرگ نفسانی است که از این عالم وآن چه درآن هست بزرگ ترمی باشد.موجودات جهان بزرگ نفسانی به زنده بودن نفس زنده اندونفس با ادراک خودآن هارا ایجادمی نماید.چون که ادراک نفس بعینه نوعی ایجاد به شمارمی آید.معنی آن این نیست که نفس،اول ادراک می کندوسپس ایجاد می نماید،بلکه آنچه در این باب می توان گفت این است که :نفس ادراک می کند چیزی را که موجود است.در عین حال ایجاد می کند چیزی را که مدرک است ودر ادراک و ایجاد هیچ نوع تقدم و تأخر نیست.به همین جهت فعل و ادراک در آن جهان یک چیز بوده و مغایرتی بین آنها دیده نمی شود.
۱۴- ازخصلت های این جهان یکی آنست که یک موجوددر آن واحد،در دو مکان نیست،در حالی که یک موجوددرعالم آخرت،آن چنان وسیع و گسترده است که هیچ گونه منع وحجابی در برابرآن قرار ندارد.به طورمثال اگر هزاران شخص خواسته باشند پیامبر(ص)رادرهزاران جای به یک حالت مشاهده کنند.هر آینه اورا به همان گونه که دردل آرزوی آن را داشتنددر مکان های مختلف خواهنددید.بنابراین،امورعالم آخرت،گسترده تربوده وباخواسته های انسان نیز سازگارتر است .
١۵- یکی از خصلت های عالم دنیا، این است که گفته می شود:مادامی که این جهان خراب ونابود نشود، عالم آخرت ظاهر نمی گردد .بنابراین آخرت از جنس و جوهر دنیا نیست .
١۶-عالم آخرت عالمی تام وتمام است که با این جهان مادی دریک سلک منظـم نمی گردد بنابراین،عالـم آخرت نسبت به دنـیا محـیط است، همان گونه که روح به جـسم محیط می باشد.البـته اولیای الهی که در این جهان دگرگون گشته اند؛می توانند عالم آخرت را مشاهده ودرفضای بی کران آن به سیاحت بپردازند .
١٧- عالم آخرت،عالم نور و ادراک وجهان حضور و حیات است،آن چه درآن است نیز ، زنده و مدرک می باشند.درروایت آمده است:انواع میوه های بهشتی به هر یک ازاولیای الهی چنین گویند:ای ولی خدالطف فرموده ومراپیش از میوه ای که قبل ازمن قرارگرفته،تناول فرماییدودرآیه ی ۶۴ سوره عنکبوت آمده است:«…وَإِنَّ الدَّارَ‌ الْآخِرَ‌هَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ…[۳۱۳]»(ابراهیمی دینانی،۱۳۸۲: ۱۵۵).
۵-۵- مقایسه ی پاداش اُخروی با پاداش دنیوی اعمال
با عنایت به آیات زیادی از قرآن کریم، (توبه/ ۷۲ واسراء/ ۲۱) پاداش اُخروی با پاداش دنیوی قابل مقایسه نیست،همان‌گونه که دنیا با آخرت،قابل مقایسه نمی باشد چرا که ثواب و پاداش اُخروی پایان ناپذیر است[۳۱۴].اما با این وجود، می‌توان با بهره گرفتن از آیات و روایات ، تفاوت‌هایی را بین آن دو در نظر گرفت از جمله:
۱-نعمت‌های اُخروی،پرتوی از کمالات روحی‌ وصفای روح اهل ایمان خواهدبود و اختصاص به شخص خاص دارد ، قابل انتقال و یا صرف نظر نخواهد بود،اما نعمت‌های دنیوی اختصاص به شخص خاصی ندارد،بلکه به طورکلی آماده برای عموم شده،هرکس بتواند ازآن‌ها استفاده خواهد برد(حسینی همدانی نجفی،۱۳۶۳، ۴: ۶۳-۶۴).
۲-نعمت‌های‌ دنیوی‌ اغلب ازبین رفتنی وفناپذیرندونعمت‌های اُخروی همه باقی ودایمی هستند: «بادرواآجالکم باعمالکم وابتاعوامایبقی لکم بمایزول عنکم[۳۱۵]»(تمیمی آمدی،۱۴۱۰ق: ۳۰۸).
۳-نعمت‌های‌ دنیوی برای انسان،صـاف وخالص نمی‌ماند،بلکه همواره به سبب عوارض وآفات با ناخالصی همراه می‌گردد: «بعوارض الآفات تتکدّرالنّعم[۳۱۶] »(همان:۳۰۰) اما ناخالصی در نعمت های اُخروی به هیچ وجه راه ندارد.
۴- نعمت‌های‌ دنیوی‌ به مقدارلذّت آن،یاباغصه همراه است ویاغصه رابه دنبال دارد.به عبارت دیگرهرلذّتی باالمی باشدوهرسروری آمیخته به اندوهی است:«بقدراللذّه یکون التغصیص[۳۱۷]» برخلاف ،نعمت‌های اُخروی که غصه و رنجی را به همراه ندارند.
۵- نعمت‌های‌ دنیوی‌ هرقدر که باشد، از آن‌جا که فانی و زوال پذیر است، ناچیز خواهد بود.اما نعمت‌های بهشتی چون پاینده و دائمی است، عظیم و بزرگ است(همان : ۵۰۶).
نتیجه گیری
قانون علت ومعلول یا اثرومؤثریکی ازقوانین علم طبیعت است وهرعملى،داراى عکس ‏العمل وهر کنشى،داراىواکنش است؛یعنی،اگرکسی گناهی مرتکب شد،نتیجه عملش،قهری ویقینی است. حتی اگراز ارتکاب گناهی که کرده است ناراحت شود، ممکن است دراثر پشیمانی ازارتکاب گناه وتوبه کردن،عقوبت اُخروی ویاحتی دنیوی آن برداشته شود ولی اثروضعی آن سرجایش باقی است وبایددانست بلاهایى که به گنهکاران مى‏رسد،پاداش وعقوبت گناهانشان نیست، چون دنیا،تنها محل کشت وعمل است وآخرت محل برداشت نتیجه وپاداش اعمال وآن چه در دنیا به گنهکار مى‏رسد، آثاروضعى دنیوى اعمال است خداوند درآیه ی ۳۰سوره شوری می فرماید :«وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوعَن کَثِیرٍ»؛هرمصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] ازبسیارى[گناهان]درمى‏گذرد»؛یعنی،بسیارى ازآثـاروضعى آن ها را دردنیا به واسطه ی صدقه ، صله ی رحم،دعاى مؤمن وتوبه ازبندگانش دور می داردومعلوم مى‏شود، مراد ازعفوازبسیارى ازگناهان،عفو ازآثاروضعى دنیوى است،زیراعفوازگناهان درآخرت ویژه ی اهل ایمان است،ولى عفـوازآثاردنیـوى گناه شامل حال غیـرمؤمن به سبب صـدقه،صله ی رحم و…می شود ؛ یعنی،اگرکسی به طور مثال شراب خورد،جلوی مستی حاصل ازآن را نمی توان گرفت واثـروضعی خویش رادارد،ولی تاریکی حاصل ازگناه شراب خواری راکه درروح انسان پدید می آید،می توان جبران نمودکه راه جبران تاریکی،نوراست وراه رفع چنین تاریکی هایی،زدودن ظلمت گناه ازنفس خویش،انجام کارهای نیک همچون:تلاوت قرآن،نماز،روزه مستحبی،خدمت به خلق،زیارت وهرعاملی که موجب ایجاد نورانیت معنوی وصفای باطن است،می باشد.قرآن کریم می فرماید:«إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ؛خوبی ها بدی هاراپاک می کند».لذا،اگرکسی موفق به توبه شدوتاریکی گناه را با انجام اعمال نیک،پاک ونفس خویش را نورانی نمود،درآخرت مشکلی نخواهد داشت وإن شاءالله باچهره ای نورانی درقیامت محشورخواهدگردید.
بایدتوجه داشت که،مکافات عمل هم دردنیاوجود داردوهـم درآخرت،بااین فرق که مکافات دردنیانسبت به آخرت بسیارکم‏رنگ تراست وکیفریاپاداش عمل به صورت‏هاى گوناگون به سراغ انسان مى‏آید.گرفتارى‏هاى گوناگونى که دردنیادامنگیر انسان مى‏گردد،گاهى مکافات عمل،گاهى براى امتحان وگاهی براى عده ای موجب ‏ترقّى،تکامل وپاداش مضاعف است؛یعنی،این گونه نیست که همه گرفتاری ها،مکافات عمل انسان باشد،بلکه بخش زیادی ازمجازات‌ تلخ وشیرینی که انسان باآن مواجه می‌گردد، ریشه دررفتار گذشته ی ما دارد؛یعنی،به علت ترک تقواو ارتکاب گناه ازسوی عده ای از مردم،آنان گرفتاربلاهای ناگواربه ظاهرطبیعی،چون سیل وزلزله خواهند شد.انسانی که،مرتکب خطایی نشده است نیز،به گرفتاریی که نشانه ی ظلم وناهنجا ری دیگران است،مبتلامی شودکه موجبات ثواب وترفیع درجه را مهیا می سازد.درپایان این سطور به خلاصه ای ازنتایج حاصل از بررسی ومقایسه ی دودیدگاه دستغیب و جوادی آملی درباره ی تاثیر گناه برعمل انسان پرداخته می شود:
*ازدیدگاه دستغیب:
۱-گناه دارای آثاروضعی دنیوی است وبلایی که به گنهکار اصابت می نماید، پاداش گناهان نبوده است،زیراعالم جزاپس از مرگ است .
۲-هرحکم الهی دارای اثری ویژه است وانجام هرگونه ازمکروهات حتی برخی مباهات ،محرومیت از بسیاری از برکات را درپی داردوتأثیرآن برروح وروان آدمی انکار نشدنی است.
۳- مکروهات مقدمه ی گناه هستند ،زیرا شیطان از مکروهات مسیر گمراهی مؤمن را فراهم می سازد وبدین ترتیب گناهان کبیره را برای وی عادی می نماید.
۴-هرعمل انسان دردنیا دارای صورت ملکوتی ثابت است که در قیامت بر فرد هویدا می گردد .لذاصورت باطنی اعمال، همراه آدمی است که در قیامت با آن شکل وشمایل وارد محشر می شود.
۵-در قیامت هرکسی حقیقت عمل دنیوی خود را مشاهده می نماید ظاهر انسان گنهکار،دردنیا آراسته وپاک است ولی در آخرت، باطن درّنده اش چون گرگ نمایان می شود.
*ازدیدگاه جـوادی آملی :
۱-گناه هم آثار دنیوی وهم آثار اُخروی دارد .
۲-مکروهات ،قرقگاه گناهان انسان است که قساوت قلب وعدم پذیرش انذار الهی را درپی دارد
۳-مکروهات گناه اصطلاحی نیستند، ولی در فرد مؤمن تأثیر گذارندومی بایست در این قسم برشمرده شود،زیرامکروهات سمی است که فرد را کم کم به گناهان کبیره آلوده می سازد.
۴-حضورخود اعمال دنیوی در آخرت ،ومجازات وکیفر توسط آن اعمال که هیچ کدام بر دیگری حمل ومقدم نمی شوددر قیامت انتظار فرد رامی کشد .
۵-عذاب وکیفر آخرت هم از ناحیه ی معذّب خارجی است وهم از ناحیه ی معذّب داخلی واین که انسان عمل خویش را در قیامت می بیند خود یک جزاست وپاداش عمل جزایی دیگراست.
خلاصه با توجه به مجموع آیات وروایات ودیدگاه های دستغیب وجوادی آملی وجمع آوری نظریا ت وتحلیل وبررسی آنهابه نتایج بسیار خوبی دست یافتم که می توان آن نتایج را به شرح ذیل بیان نمود: اولاً،گناهان اثر دارنددو تأثیرآنها برعمل انسان،قهری ویقینی است .ثانیاً،پاره ای ازآن ها باعث حبط وابطال اعمال نیک انسان می گردند؛یعنی،نابودکننده ی حسنات انسان براثرسیئات آینده ی اوهستند.ثانیاً،گناهان آثاردنیوی واُخروی دارندودارای مکافات هستند،با این فرق که مکافات دنیا نسبت به آخرت کم رنگ تروضعیف تر می باشد.ثالثاً،بین عمل وجزا رابطه تنگاتنگی وجود داردتا حدّی که به عینیت واتحادمی رسدودرآخرت انسان عین عمل وحقیقت آن را مشاهده می نماید . رابعاً،با توجه به تفاوت دنیا وآخرت ،بین پاداش وکیفردنیوی و اّخروی اعمال نیز تفاوت های بسیاری وجود داردکه به عنوان مثال کاهش عمر،کیفردنیوی وعدم دخول به بهشت ،کیفر اُخروی عاق والدین است.
منابع ومآخذ :
قران کریم، ترجمه ی ابوالفضل بهرام پور.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین،(۱۳۸۲ش)،معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی ،تهران: حکمت.
ابن درید،محمدبن حسن،(۱۹۸۸م)،جمهره اللغه،بیروت:دارالعلم للملایین،چاپ اول.
ابن شعبه،حسن بن علی،(۱۳۶۲ش)،تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم،قم:مؤسسه النشر الاسلامی.
ابن فهدحلی،ابوالعباس جمال‌الدین احمد،(۱۴۰۷ق)،عده الداعی ونجاح الساعی،تهران:انتشارات دارالکتاب اسلامی.
ابن منظور،محمدبن مکرم،(۱۴۱۴ق)، لسان العرب،بیروت:دارصادر،چاپ سوم.
امام خمینی،روح الله،(۱۳۶۹)،صحیفه نور،۲۲جلد،تهران:وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،چاپ اول.
انصاریان،استاد حسین،(۱۳۸۸)،تـوبـه آغوش رحمـت ،قــم:انتشارات دارالعرفان،چاپ پنجم.
تمیـمی آمـدی،ابی الفتـح عبدالـواحد بن محمد،(۱۴۱۰ق)،غررالحکم ودررالکلم،یک جلد، قم:انتشارات دفترتبلیغات اسلامی،چاپ دوم.
جوادی آملی،عـبدالله،(۱۳۸۹م)،ادب فـنای مقـربان–شـرح زیارت جامـعه ی کبـیره،جـلد ۱، قــم:مرکز نـشر اسراء،چاپ هفتم .
———- ،(۱۳۸۸ح)،ادب فنای مقربان– شرح زیارت جامعه ی کبـیره،جـلد۲، قــم: مرکز نـشر اسراء،چاپ پنجم .
———- ،(۱۳۸۸ط)،ادب فنای مقـربان– شرح زیارت جامعه ی کبیره،جلد ۳،قــم: مـرکز نـشر اسراء،چاپ پنجم .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...