مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



آخرین مطالب


جستجو

 



۱۰/۰±۴۵/۷

۲۸/۰±۴۹/۸

۱۳/۲۵±۲۱/۱abcd

۴۶/۱۸±۵۴/۰abd

۲۰/۱۵±۵۲/۰abc

جدول۳-۹:مقایسه میانگین درصد اسپرم های دارای حرکت پیشرونده تند(RPFM)،اسپرم های دارای حرکت پیشرونده کند SPFM)) ،اسپرم های دارای حرکت درجا (RM)،اسپرم های فاقد تحرک (ML). a :بیانگر اختلاف معنی دار باگروه کنترل، b:بیانگراختلاف معنی دار با گروه های کنترل تحت تیماربا ژل با دوزmg/kg 50 وmg/kg100.c :بیانگراختلاف معنی دار باگروه دیابتی تحت درمان با دوز mg/kg 50ژل آلوئه ورا،d:بیانگراختلاف معنی دار باگروه دیابتی تحت درمان با دوز mg/kg 100ژل آلوئه ورا.(P<0.05)
نمودار۳-۱۱: مقایسه میانگین درصد اسپرمهای دارای حرکت پیشرونده تنددر گروه های مختلف.تمامی گروه ها با هم اختلاف معنی دار دارند.(P<0.05) . a :بیانگر اختلاف معنی دار باگروه کنترل، b:بیانگراختلاف معنی داربا گروه های کنترل تعت تیمارباژل با دوزmg/kg 50mg/kg 100.c :بیانگراختلاف معنی دار باگروه دیابتی تحت درمان با دوز mg/kg 50ژل آلوئه ورا،d:بیانگراختلاف معنی دار باگروه دیابتی تحت درمان با دوز mg/kg 100ژل آلوئه ورا.(P<0.05)
۳-۶-۲-۲-نتایج حاصل از مطالعه درصد اسپرمهای داری حرکت پیشرونده کند(SPFM)
مقایسه میانگین درصد اسپرم های دارای حرکت پیشرونده کند درجدول ونمودار نشان داد بااینکه که میزان این پارامتر در گروه دیابتی بیشتر ازگرو ه های تحت درمان با ژل بوده امااین اختلاف معنی دارنمی باشد(۰۵/۰P≥) .علیرغم این اختلاف،بین گروه های کنترل وگروه های دیابتیک (تحت درمان وغیرتحت درمان )،اختلاف معنی داری وجود دارد(۰۵/۰P<).
نمودار۳-۱۲ : مقایسه میانگین درصد اسپرمهای دارای حرکت پیشرونده کند .* نشان دهنده اختلاف معنی دار ما بین سایرگروه ها با گروه های کنترل(P<0.05).
۳-۶-۲-۳-نتایج حاصل از مطالعه درصد اسپرمهای داری تحرک درجا (RM):
نتایج حاصل از بررسی این پارامترنشان داد که بین گروه های دیابتی ودیابتی تحت درمان هیچ اختلاف معنی داری وجود ندارد وکلیه ی گرو ه ها دارای تفاوت معنی دار با گروه کنترل سالم می باشند.( (P<0.05
نمودار۳-۱۳ : مقایسه میانگین درصد اسپرمهای دارای حرکت درجا ، در گروه های مختلف.*:بیانگر اختلاف معنی دار بین گروه های مشخص شده با گروه کنترل(P<0.05)
۳-۶-۲-۴-نتایج حاصل از مطالعه درصد اسپرمهای فاقد تحرک(ML)
نتایج حاصل از مطالعه درصد اسپرمهای فاقد تحرک در جدول (۴-۱۰) و نمودار (۴-۱۴) و مقایسه آنها بین گروه های مختلف نشان می دهد که تعداد اسپرمهای فاقدتحرک در گروه دیابتی به شکل قابل توجهی افزایش یافته که این افزایش اختلاف معنی داری با گروه های کنترل وگرو ههای دیابتی تحت درمان دارد(۰۵/۰P<). در ضمن اختلاف معنی داری مابین گروه های دیابتی تحت درمان باژل وجود دارد.
نمودار ۳-۱۴: مقایسه میانگین درصد اسپرمهای فاقد حرکت در گروه های مختلف.*گروه های کنترل باسایرگروه ها اختلاف معنی دار دارند(P<0.05).
۳-۷-نتایج حاصل از مطالعه درصد اسپرمهای با کروماتین آسیب دیده
نتایج حاصل از بررسی میزان آسیب هسته ی اسپرم ها در گروه های مختلف نشان می دهد که درصد اسپرمهای دارای کروماتین آسیب دیده در گروه دیابتی افزایش یافته و بیشترین درصد اسپرم هایی که آسیب (DNA)را نشان می دادند در گروه دیابتی مشاهده گردید که میزان این افزایش در مقایسه با گروه های کنترل معنی دار می باشد (۰۵/۰P<).این در حالیست که در گروه های دیابتی تحت درمان با ژل میزان آسیب هسته ی اسپرم ها نسبت به گروه دیابتی در سطح معنی داری کاهش پیدا کرده بود.طوری که گروه تحت تیمار با ژل (دوز ۱۰۰) وگروه های کنترل اختلاف معنی داری وجود ندارد(P≥۰٫۰۵).کمترین میزان آسیب (DNA)اسپرم در گروه های کنترل مشاهده شد.
تصویر۳-۱۲ :نمای میکروسکوپیک فلوروسنت از اسپرم های گروه دیابتی، اسپرم های با کروماتین سالم به رنگ سبز (۱) و اسپرم های با کروماتین آسیب دیده به رنگ قرمز مشاهده می شوند (۲).
بزرگنمایی ۴۰۰ ×(رنگ آمیزی آکریدین-اورنج)
نمودار۳-۱۵:مقایسه میانگین درصد اسپرم ها ی آسیب دیده در گرو های مختلف آزمایش ، تمامی داده ها براساس میانگین ± انحراف معیاربیان شده اند حروف غیر مشابه نشان دهنده معنی دار بودن اختلاف مابین گروه ها می باشد (۰۵/۰>P).

دیابت +ژل
۱۰۰mg/kg

دیابت +ژل
۵۰mg/kg

دیابت

کنترل+ژل
۱۰۰mg/kg

کنترل+ژل
۵۰mg/kg

کنترل

گروه ها

ab75/0±۰۰/۷

b29/1±۵۰/۹

c4/1±۶۶/۱۲

a52/0±۲۶/۶

a32/0±۰۷/۶

a29/0±۷۳/۵

AO+

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 01:46:00 ق.ظ ]




درقراردادهای پان‌‌آمریکن و سافایر ماده ۳۰ قرارداد و در مواد ۲۹ قراردادهای پنجگانه نفت فلات قاره ۱۹۶۵ و قرارداد شرکت نفت خلیج‌فارس ۱۹۶۵ مقررات مشابهی نوشته شده.
در قراردادهای پیمانکاری و اکتشاف و تولید بین شرکت ملی نفت و آراپ و شرکت‌های اروپائی و شرکت کانتی نتال شرطی مشابه شرط قراردادهای تاسیس دستگاه مختلط ذکر و تنها تفاوتی که دارد در مورد طول مدت مرحله اول است که در قراردادهای مقدم چهار سال است و به عنوان مرحله اول دوران اکتشاف نام برده شده است و در قراردادهای پیمانکاری هم همان مرحله اول اکتشاف ذکر شده ولی مدت مرحله اول در قراردادهای مذکور متفاوت است، کما اینکه در قرارداد آراپ سه سال و درقرارداد شرکت‌های اروپائی پنج سال است.
گفتار چهارم : مسئله مباشرت دولت در قراردادهای نفتی
اولین اقدام برای عملیات انحصاری دولت در امور نفتی بطور جامع در کشورهای خاورمیانه از طرف ترکیه که یک کشور نفت‌خیز هم نیست به عمل آمد، بدین ترتیب که در سال ۱۹۲۹ در ترکیه قانونی تصویب شدکه کلیه عملیات نفتی را منحصر به دولت ترکیه کرد و قانون مزبور “تا سال ۱۹۵۴ مجری بود ولی در سال مزبور قانون دیگری تصویب و برای جلب برنامه‌های خارجی قانون سابق را نقض کردند و به موجب قانون جدید به دولت اختیار داده شده اجازه‌نامه کاوش برای مدت شش سال و حداکثر به هر داوطلب در هشت ناحیه که مساحت هر یک از نواحی پنجاه هزار هکتار باشد اعطاء و پس از کشف نفت اجازه استخراج برای چهل سال باحق‌الامتیاز ۵ و ۱۳ درصد و تقسیم منافع بالمناصفه واگذار نماید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پس از ترکیه ایران اولین کشور نفت خیز خاورمیانه بود که در سال ۱۳۲۹ قانون ملی شدن صنعت نفت را در سراسر کشور تصویب و کلیه عملیات نفتی اختصاص به شرکت ملی نفت ایران یافت و تا سال ۱۹۵۴ که قرارداد کنسرسیوم امضاء شد و عنوان آن فروش نفت و گاز است کلیه عملیات در اختیار شرکت ملی نفت ایران بود.
در سال ۱۹۶۴ هم قانونی در سوریه به تصویب رسیدکه کلیه عملیات نفتی را منحصر به دولت کرد و به موجب قانون مزبور اعطاء هر گونه امتیازی به خارجیان برای معادن و نفت ممنوع شده است و بعد هم درکشورهای دیگر قوانینی کم وبیش تصویب شده است.”[۲۴۵]
گفتار پنجم : مسئله حق انتخاب هیئت مدیره شرکت نفتی در قراردادهای بین‌المللی نفتی
در قرارداد ۱۹۳۳ ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس در ماده پانزدهم قرارداد به دولت ایران حق داده شده بود که در شرکت یک نفر نماینده داشته باشد و اختیارات آن نماینده عبارت بود از: تحصیل اطلاعات در حدود حق صاحبان سهام کمپانی از کمپانی و شرکت درتمام جلسات هیئت مدیره و کمیته‌های آن و در تمام جلسات مجمع عمومی که برای مذاکره در مسائل راجع به روابط دولت و کمپانی تشکیل شده باشد و ریاست بر کمیته‌ای که برای هزینه سالیانه ده هزار لیره که از طرف کمپانی برای فرا گرفتن علوم و فنون نفت بوسیله محصلین ایرانی در انگلستان تخصیص می‌دهد تشکیل می‌شود با رای قاطع و تقاضای تشکیل جلسات هیئت مدیره شرکت برای مذاکره در مسائلی که دولت پیشنهاد می کند ظرف پانزده روز از تاریخ تقاضا.
غیر از مقررات بالا، به موجب ماده ۱۴ قرارداد دولت ایران حق داشت به میل خود در هر موقع که لازم بداند امر به تفتیش عملیات کمپانی در ایران بنماید. بطوریکه ملاحظه می‌شود نماینده ایران در این قرارداد منحصرا در موضوع ده هزار لیره اهدائی کمپانی دخالت موثر داشته است.
به موجب ماده ۳ قرارداد کنسرسیوم و ایران هیئت مدیره هر شرکت عامل هفت نفر خواهند بود که دو نفر از اعضای هیئت مدیره هر شرکت از طرف شرکت ملی نفت ایران تعیین می‌شوند.
در مورد سرمایه‌گذاری در شرکت‌های صاحب امتیاز در فصل دهم قرارداد دارسی صاحب امتیاز تعهد کرده بود که بعد از تاسیس رسمی شرکت اول مبلغ بیست هزار لیره انگلیسی از سهام پرداخته شده آن شرکت را به ایران بپردازد و در ماده ۱۸ قرارداد ۱۹۳۳ شرط شده بود هر وقت کمپانی سهام جدیدی برای عامه اشاعه می‌دهد، باید دفاتر ثبت تقاضای اشتراک آنرا در همان موقع که در سایر نقاط شروع می‌شود در تهران نیز برقرار کند.”[۲۴۶]
نتیجه گیری
اصولاً هیچ قراردادی به خودی خود، خوب یا بد نیست، بلکه نوع یک قرارداد نفتی فقط نشانگر چارچوب و پیمانه‌ای می‌باشد به منظور تقسیم منافع که از یک همکاری ایجاد شده بدست می‌آید، این همکاری سندی دارد که به آن «قرارداد» می‌گویند. پس در این صورت،اینکه چه نوع قراردادی تحت چه شرایطی بتواند منافع هر یک از طرفین قرارداد را تأمین کند و به بیان دیگر این واقعیت که ظرف قرارداد با چه مظروفی پر خواهد شد به عوامل متعددی بستگی دارد”، در نتیجه قرارداد محصول این عوامل متعدد می‌باشد. شرکت‌های نفتی و کشورهای میزبان با توجه به شرایط متفاوت به انعقاد یکی از این انواع متفاوت قرارداد علاقه‌مندی نشان می‌دهند، اماگرایش به عقد «این» یا «آن نوع قرارداد» لزوماً به معنای بهترین نوع انتخاب شده، نمی‌باشد.
عوامل متعددی در این مورد دخیل می‌باشند که عبارت است از اینکه: دولت صاحب نفت از چه مناسبات سیاسی اقتصادی در عرصه روابط بین‌الملل برخوردار است و همچنین قوانین داخلی کشور میزبان انعقاد چه شکل خاصی از قرارداد را ممکن و از عقد چه نوع از انواع قراردادها ممانعت به عمل می‌آورد. “عامل خطرپذیری به طور عام و عامل خطرپذیری اکتشاف به طور اخص نیز از متغیرهای مؤثر در نوع قرارداد و تعیین نرخ‌های مندرج در آن محسوب می‌گردد. برای مثال «فعالیت‌های اکتشافی نفت» از خطرپذیری زیادی برخوردار می‌باشند و چنانچه شرکت‌های نفتی در مناطقی که دارای ذخایر عظیم نفت هستند (مانند اکثر کشورهای شناخته‌شده عضو اوپک) بخواهند قراردادی را منعقد نمایند، بدیهی است که بطور طبیعی «قرارداد امتیازی» را به عنوان چارچوب مناسب با منافع خود برای عقد قرارداد ارجحیت می‌دهند، متقابلاً به دلیل وجود میزان بالای خطر‌پذیری در فعالیت اکتشاف، کشورهای میزبان نیز «قراردادهای خدمات خطرپذیر» را ترجیح می‌دهند.”
در مورد ایران، “وجود تنش‌های سیاسی با جهان خارج طی دهه شصت خورشیدی و همچنین تحریم‌های اقتصادی و فرامرزی آمریکا سبب شده‌است، هزینه‌های قراردادی نفتی برای این کشور افزایش یابد، زیرا از دیدگاه صاحب‌نظران در امر و سرمایه‌گذاری خارجی، خطرپذیری ملی از جمله موارد مهم جذب یا دفع سرمایه‌گذاران خارجی می‌باشد، میزان خطرپذیری ملی از جمله موارد مهم جذب یا دفع سرمایه‌گذران خارجی می‌باشد .
علاوه بر عوامل مؤثر بالا که در چگونگی عقد یک قرارداد بین‌المللی نفتی نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. همانگونه که اشاره شد ساختار نظام حقوق داخلی هر کشور نیز نقش مؤثری ایفا می‌کنند.، “با توجه به موضوع چگونگی مشارکت خارجیان در بخش نفت و گاز ایران «در قانون نفت» مصوب سالهای ۱۳۳۶، ۱۳۵۳ و ۱۳۶۶ پی‌درپی تغییرات چشمگیری به چشم می‌خورد. برای نمونه طی ماده ۶ قانون نفت مصوب ۱۳۶۶ کلیه سرمایه‌گذاری‌ها براساس بودجه واحدهای عملیاتی از طریق وزارت نفت پیشنهاد و پس از تصویب مجمع عمومی در بودجه کل کشور درج خواهد شد و این قانون هر گونه سرمایه‌گذاری خارجی در این عملیات را به صراحت غیرمجاز اعلام نموده است، همچنین جوابیه شورای نگهبان به استفساریه مربوط به سرمایه‌گذاری خارجی که تشکیل شرکت‌های مختلط را منوط به رعایت سقف ۴۹ درصد سهام خارجی و ۵۱ درصد سهام ایرانی دانسته و نیز وجود محدودیت‌های برنامه‌های بودجه‌ای و برنامه‌های دوره‌ای توسعه اقتصادی در کنار اصول صریح قانون اساسی مانند اصل ۸۱که عنوان می‌دارد: «دادن امتیاز تشکیل شرکت‌ها و مؤسسه‌ها در امور تجاری و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقاً ممنوع است»، مانع هر گونه سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی که متضمن حضور سرمایه‌گذار به همراه مالکیت بر منابع و تأسیسات وتجهیزات باشد منع شده است. لذا کارشناسان امور نفتی داخل به منظور راهگشایی پس از بررسی و مطالعه مجموعه قوانین داخلی دریافتند که فقط «خرید خدمات خارجیان» می‌تواند مجاز شناخته شود و چون این شیوه خرید خدمات خارجیان قبلاً نیز براساس قانون نفت سال ۱۳۵۳ پیش‌بینی شده بود و در قانون نفت جدید مصوب ۱۳۶۶ نیز که براساس ماده ۱۲ آن عنوان نموده است، فقط آن دسته از قوانینی که مغایر با یازده ماده دیگر این قانون باشد ملغی می‌باشند، لذا بر این اساس وزارت نفت توانست در چهارچوب قراردادهای خرید خدمت از خدمات خارجیان به عنوان «پیمانکار» طبق مفاد قراردادهای بیع متقابل بهره‌مند گردد”. به غیر از وجود محدودیت‌های فوق‌الذکر که مسئولین نفتی ایران را به سوی عقد اینگونه قراردادهای «خرید خدمات» رهنمون ساخته است “با نگاهی به نرخ‌های مشارکت برای میزبان «در قراردادهای مشارکت در سرمایه‌گذاری» طی دهه ۱۹۷۰ میلادی در می‌یابیم که این نرخ‌ها فزاینده بوده و گاه جای خود را به اینگونه قراردادهای خرید خدمت تکنیکی سپرده است. با بررسی «قراردادهای مشارکت در تولید» مشاهده می‌گردد به رغم یگانه حسنی که این شیوه دارد یعنی مزیت افزایش توانایی‌های فنی برای کشور میزبان بدلیل اینکه شرکت عامل خارجی از تولید و بهره‌برداری مخازن نفتی کشور میزبان منافع چشمگیری در دراز مدت حاصل می‌کند. و بدین لحاظ سعی دارد تا آخرین تکنولوژی استخراج و تولید روز را به میدان نفتی بیاورد و این فن‌آوری حاصلش نصیب دولت مالک میدان نفتی خواهد شد اما قرارداد مشارکت در تولید منابع هر دو طرف را به شدت متأثر از دو پدیده مهم «تغییرات آتی قیمت نفت» و «میزان تولید» خواهد ساخت، زیرا بدیهی است یک افزایش قیمت قابل ملاحظه در نرخ جهانی نفت می‌‌تواند به ضرر دولت مالک مخزن نفتی و به سود چشمگیری برای شرکت عامل خارجی منتهی گشته ودر نتیجه، به ضرر منافع ملی مردم آن کشور مالک نفت خواهد بود، زیرا بر اساس تفسیر اخیر دیوان بین‌المللی لاهه‌ «شرکت عامل یک قرارداد مشارکت در تولید» تا پایان زمان قرارداد در صورت کشف مخزن بین پنج تا شش سال و در صورتی که به کشف میدان نفتی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:46:00 ق.ظ ]




اﯾﺮان از زﻣﺎن ﺗﺄﺳﯿﺲ ﺳﺎزمان بهره‌وری آﺳﯿﺎﯾﯽ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ از وﻗﻮع اﻧﻘﻼب اﺳﻼمی در ﺑﻬمن ۱۳۵۷، ﻋﻀﻮ اﯾﻦ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻮده اﺳﺖ. ﻋﻀﻮﯾﺖ اﯾﺮان در ﺳﺎل ۱۹۷۹ ﻣﯿﻼدی ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻌﻠﯿﻖ درآﻣد، در سال ۱۳۶۳ ﺑﺎ ﺗﺼﻮﯾﺐ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮرای اﺳﻼمی دوﺑﺎره ﺑﻪ ﻋﻀﻮﯾﺖ اﯾﻦ ﺳﺎزﻣﺎن درآﻣﺪ. ﺳﺎزﻣﺎن بهره‌وری ﻣﻠﯽ اﯾﺮان در ﺳﺎل ۱۳۶۴ واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ وزارت ﺻﻨﺎﯾﻊ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺄﺳﯿﺲ شد. ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﯽ بهره‌وری ﺳﭙﺲ ﺑﻪ وزارت ﺻﻨﺎﯾﻊ و در ﺳﺎل ۱۳۷۷ ﺑﻪ ﺳﺎزﻣﺎن اﻣﻮر استخدامی ﻣﻠﺤﻖ ﺷﺪ و ﺑﯿﺸﺘﺮ به دﻧﺒﺎل ﮐﺎر ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ در اﺷﺎﻋﻪ و ﺗﺮوﯾﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ بهره‌وری در ﺳﻄﻮح ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻮده اﺳﺖ (ﻃﺎﻫﺮی ۱۳۹۱). در ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﭼﻬﺎرم ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدی، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﮐﺸﻮر، ﺑﻪ ﻣﻘﻮﻟﻪ بهره‌وری به‌صورت ﺟﺪی پرداخته ‌شده اﺳﺖ و می‌بایست در ﻃﻮل ﻣﺪت ﭘﻨﺞ ﺳﺎل، ﻣﺘﻮﺳﻂ رﺷﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﯽ ﻫﺸﺖ درﺻﺪ ﺑﺎﺷﺪ که ۵ / ۲ درﺻﺪ آن از اﻓﺰاﯾﺶ بهره‌وری اﺳﺖ. اوﻟﯿﻦ ﺳﺎﻟﻨﺎﻣﻪ بهره‌وری در ﺳﺎل ۱۳۸۱ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪ و اوﻟﯿﻦ ﺳﺎﻟﻨﺎﻣﻪ آﻣﺎری در ﺳﺎل ۱۳۸۳ ﺑﺮای ۲۵ ﺑﺨﺶ اﻗﺘﺼﺎدی ﮐﺸﻮر تهیه شد. (ﺻﻤﯿﻤﯽ، ۱۳۸۴)
۲-۳٫ تعریف واژه بهره‌وری
واژه (Productivity) ﮐﻠﻤﻪ اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻗﺪرت ﺗﻮﻟﯿﺪ، ﺑﺎرور و ﻣﻮﻟﺪ ﺑﻮدن اﺳﺖ. زﻣﯿﻦ ﮐﻪ اﺳﺘﻌﺪاد زراﻋﺖ دارد و ﺑﺬر در آن رﺷﺪ و ﻧﻤﻮ می‌کند اصطلاحاً زﻣین Productive ﮔﻔﺘﻪ می‌شود. ﯾﻌﻨﯽ زﻣﯿﻦ ﻣﻮﻟﺪ و ﺑﺎرور، اﻓﺮادی ﮐﻪ در اﺟﺘﻤﺎع ﺿﻤﻦ داﺷﺘﻦ ﺗﻮان اﻧﺠﺎم ﮐﺎر ﻓﺎﻗﺪ ﺷﻐﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ و اصطلاحاً ﺑﯿﮑﺎر ﻣﺤﺴﻮب می‌شوند اﻓﺮادی (non-Productive)ﮔﻔﺘﻪ می‌شوند. پس‌واژه Productive در ﻓﺮﻫﻨﮓ زﺑﺎن اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﻪ داﺷﺘﻦ ﻗﺪرت ﺗﻮﻟﯿﺪ و ﺑﺎرور ﺑﻮدن ﮐﺴﯽ ﯾﺎ ﭼﯿﺰی ﮔﻔﺘﻪ می‌شود. در زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﯽ ﮐﻠمه بهره‌وری به‌عنوان ﻣﻌﺎدل Productivity ﻣﺼﻄﻠﺢ ﮔﺸﺘﻪ اﺳﺖ. ﻟﻐﺖ بهره‌وری ازنظر ادﺑﯽ ﻣﺼﺪر اﺳﺖ، از واژه بهره‌ور ﻣﺸﺘﻖ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﮐﻠمه بهره‌ور ﺑﻪ اﺳﺘﻨﺎد ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻓﺎرﺳﯽ ﻣﻌین، ﺑﻬﺮه ﺑﺮ، ﺳﻮد ﺑﺮﻧﺪه و ﮐﺎﻣﯿﺎب ﻣﻌﻨﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ. چنانچه ﻣﻼﺣﻈﻪ می‌شود ﻣﻔﻬﻮم ﻟﻐﻮی بهره‌وری در زﺑﺎن اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﺎ ﻣﻔﻬﻮم ﻟﻐﻮی آن در زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﯽ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. ﻟﺬا در ﺑﺮﺧﯽ از ﻣﺘﻮن معادل‌های دﯾﮕﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ راﻧﺪﻣﺎن، ﺑﺎزدﻫﯽ، ﻗﺪرت ﺗﻮﻟﯿﺪ، ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ و ﺑﺎروری ﮐﺎرآﻣﺪ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ Productivity شده‌اند و در ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ کاربردی و علمی ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﮐﺎر می‌روند (ﺧاکی، ۱۳۸۶). ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﻤﮑﺎری اﻗﺘﺼﺎدی اروﭘﺎ، در ﺳﺎل ۱۹۵۰ ﺗﻌﺮﯾﻒ کامل‌تری از بهره‌وری ﺑﻪ ﺷﺮح زﯾﺮ ﻣﻄﺮح ﺳﺎخت (ﻧﻮﺑﺨﺖ، ۱۳۸۷): بهره‌وری خارج‌قسمت ﺑﺎزده ﺑﻪ ﯾﮑﯽ از ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻮﻟﯿﺪ اﺳﺖ ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ می‌توان از بهره‌وری ﺳﺮﻣﺎیه، بهره‌وری ﻣﻮاد و… ﻧﺎم ﺑﺮد. اﺷﺘﺎﯾﻨﺮ، از بهره‌وری به‌عنوان ﻣﻌﯿﺎر ﻋﻤﻠﮑﺮد ﯾﺎ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ﻣﻮﺟﻮد ﺑﺮای ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﺪﻣﺖ یادکرد (ﺧاکی، ۱۳۸۶). اﺳﺘﯿﮕﻞ[۱۰]، بهره‌وری را ﻧﺴﺒﺖ ﻣﯿﺎن ﺳﺘﺎﻧﺪه و ﻧﻬﺎده مرتبط ﺑﺎ ﻋﻤﻠﯿات ﺗﻮﻟﯿﺪی ﻣﺸﺨﺺ و ﻣﻌین ﺗﻌﺮﯾﻒ میﮐﻨﺪ (ﺧاکی، ۱۳۸۶). ﺳﺎزﻣﺎن بین‌المللی ﮐﺎر، در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺤﺼﻮﻻت ﻣﺨﺘﻠﻒ ادﻏﺎم ﭼﻬﺎر ﻋﺎﻣﻞ زﻣﯿﻦ، ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ، ﮐﺎر و سازمان‌دهی را ﺿﺮوری می‌داند. ﮔﻔﺘﻪ می‌شود ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺗﺮﮐﯿﺐ اﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﻪ ﻣﺤﺼﻮﻻت ﻣﻌﯿﺎری ﺑﺮای ﺳﻨجش بهره‌وری اﺳﺖ (ﻃﺎﻫﺮی، ۱۳۹۱). ﺳﻮﻣﺎنت[۱۱]، در ﺳﺎل ۱۹۷۹ ﻣﯿﻼدی بهره‌وری ﮐﻞ ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻮﻟﯿﺪ را ﻣﻄﺮح ﺳﺎﺧﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﻮﻟﯽ در ﺗﻌﺎرﯾﻒ ارائه‌شده ﺑﺮای بهره‌وری ﺑﻮد. وی در ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺧﻮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎزده ﻣﻠﻤﻮس ﺑﻪ ﻧﻬﺎده ﻣﻠﻤﻮس را ﻣﻄﺮح ﺳﺎخت (ﻧﻮﺑﺨﺖ، ۱۳۸۷).
در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺎرﺑﺮدی بهره‌وری، ﺗﻌﺮﯾﻒ پذیرفته‌شده‌ای ﮐﻪ موردتوافق ﻫﻤﮕﺎن ﺑﺎشد وﺟﻮد ﻧﺪارد، اﻣﺎ در اﯾﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﺪادی از اﯾﻦ ﺗﻌﺎرﯾﻒ اﺷﺎره می‌شود (ﻃﺎﻫﺮی، ۱۳۹۱ ).
ﻣﺎﻧﺪل[۱۲]: بهره‌وری ﺑﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﻧﺴﺒﺖ ﺑﯿﻦ ﺑﺎزده ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ مصرف‌شده اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ یک ﻧﺴﺒﺖ ﻣﺸﺎﺑﻪ در دوره ﭘﺎﯾﻪ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ می‌شود و ﺑﻪ ﮐﺎر می‌رود. بهره‌وری ﺑﺮاﺑﺮ اﺳﺖ ﺑﺎ خارج‌قسمت ﺧﺮوﺟﯽ(ﻣﯿﺰان ﺗﻮﻟﯿﺪ) ﺑﺮ ﯾﮑﯽ ﯾﺎ ﮐﻞ ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻮﻟﯿﺪ.
دﯾﻮﯾﺲ[۱۳]: ﺗﻐﯿﯿﺮ به‌دست‌آمده در ﺷﮑﻞ ﻣﺤﺼﻮل درازای ﻣﻨﺎﺑﻊ مصرف‌شده.
بهره‌وری اﯾﺮان[۱۴] (NIPO): بهره‌وری ﯾﮏ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﯾﮏ ﻧﮕﺮش ﻋﻘﻼﻧﯽ ﺑﻪ ﮐﺎر وزندگی اﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺪف آن ﻫﻮﺷﻤﻨﺪاﻧﻪ ﮐﺮدن فعالیت‌ها ﺑﺮای دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﺑﻬﺘﺮ و متعالی‌تر اﺳﺖ (ﺧاکی ،۱۳۸۶)
۲-۴٫ مؤلفه‌های ﺑﻬﺮه وری
بهره‌وری ﻣﻌﯿﺎر ﺳﻨﺠﺶ فعالیت‌هاست. ازآنجاکه فعالیت‌های اﻧﺴﺎن نمی‌تواند ﺑﺪون ﻫﺪف و ﻣﻘﺼﺪ ﺑﺎﺷﺪ، وﻗﺘﯽ ﺳﺨﻦ از بهره‌وری ﭘﯿﺶ می‌آید، ﺳﻨﺠﺶ ﻫﺮ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﯽ در ارﺗﺒﺎط باهدف اﻧﺠﺎم آن ﻗﺮار می‌گیرد؛ ﻟﺬا از دو زاوﯾﻪ کاملاً ﺟﺪا از ﻫﻢ قابل‌بررسی اﺳﺖ:
از یک‌سو، ﻧﻘﺶ ﻣﻔﯿﺪ و مؤثر ﺑﻮدن ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻫﺪف، ﻣﻮرد سؤال اﺳﺖ و از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ راﻧﺪﻣﺎن ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻣﻄرح می‌باشد، ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ بهره‌وری دو مؤلفه دارد:
ﮐﺎرایی[۱۵]
نسبت ﺑﺎزدﻫﯽ واﻗﻌﯽ به‌دست‌آمده ﺑﻪ ﺑﺎزدﻫﯽ استاندارد و تعریف‌شده (ﻣﻮرد اﻧﺘﻈﺎر)، ﮐﺎراﯾﯽ ﯾﺎ راﻧﺪﻣﺎن اﺳﺖ. درواقع ﻧﺴﺒﺖ ﻣﻘﺪار ﮐﺎری ﮐﻪ اﻧﺠﺎم می‌شود ﺑﻪ ﻣﻘﺪار ﮐﺎری که ﺑﺎﯾﺪ اﻧﺠﺎم ﮔﯿرد.
اﺛﺮﺑﺨﺸﯽ[۱۶]
عبارت است از درﺟﻪ و ﻣﯿﺰان ﻧﯿﻞ ﺑﻪ اﻫﺪاف تعیین‌شده. به‌بیان‌دیگر اﺛﺮﺑﺨﺸﯽ ﻧﺸﺎن می‌دهد ﮐﻪ ﺗﺎ ﭼﻪ ﻣﯿﺰان از ﺗﻼش انجام‌شده ﻧﺘﺎﯾﺞ موردنیاز حاصل‌شده اﺳﺖ؛ درحالی‌که ﻧﺤﻮه اﺳﺘﻔﺎده و بهره‌برداری از ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺑﺮای ﻧﯿﻞ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺞ، ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﮐﺎرایی می‌شود. به‌عبارت‌دیگر ﮐﺎراﯾﯽ ﺟﻨبه ﮐمی دارد و اﺛﺮﺑﺨﺸﯽ ﺟﻨﺒﻪ ﮐﯿﻔﯽ دارد. (ﻧﻮﺑﺨﺖ ،۱۳۸۷)
۲-۵٫ بهره‌وری نیروی انسانی
بهره‌وری عامل مهمی در دستیابی به توسعه پایدار اقتصادی و سطح زندگی بالاتر می‌باشد (stoenhuis & bruijn.2006) و رشد بهره‌وری، استانداردهای زندگی را تأمین می‌کند. نرخ رشد پایین بهره‌وری، توسعه اقتصادی را با محدودیت روبرو می‌سازد… (Spithoven. 2003)
از طرف دیگر مقدمه و لازمه حرکت بهره‌وری، آگاهی عمومی نسبت به مفهوم بهره‌وری، علل پایین بودن و اهمیت ارتقاء آن است (قلی پور، (۱۳۸۸ حرکت بهره‌وری اگرچه بسیار فراگیر و گسترده است، می‌تواند همچون سایر حرکت‌های مردمی، فرایند طبیعی تولد و رشد را طی کند و از نقطه‌ای کوچک آغاز و در بستر زمان، دوران تکامل را طی نماید. هسته حرکت بهره‌وری اگر در چنین بستری بنا گذارده نشود هرگز قدرت روییدن نخواهد داشت. بهره‌وری، یک نگرش درباره زندگی، یک فرهنگ و یک جهان‌بینی است و آنچه بهره‌وری را در حقیقت امر ارتقاء می‌دهد ماشین و ابزار نیست بلکه انسان است. (Pugh & Tyrrall.2001)
در ابتدای قرن بیستم یک مهندس آمریکایی بنام تیلور[۱۷]، راه‌حل بی‌سابقه‌ای را در مورد مدیریت ارائه کرد. پیشنهاد او بر اساس تجربه‌هایی که در مدیریت و مشاوره داشت، عنوان شد که خلاصه‌ای از آن به شرح زیر است:
روش انجام کار باید بر اساس مطالعه علمی تعیین شود و نه بر اساس قضاوت‌های تجربی
میزان تعیین‌کننده میزان کار باید مطالعات علمی باشد
انتخاب و آموزش کارگران و کارکنان باید بر اساس مطالعات علمی باشد
اگرچه سیستم تیلور، بهره‌وری را افزایش داد و امروزه پایه مدیریت علمی سیستم‌ها، بر تفکر تیلور قرارگرفته است، اما بعد از گذشت نیم‌قرن به‌خوبی می‌توان درک کرد که چگونه افراط در جداسازی وظایف، طرح و اجرا باعث شده به نیروی اندیشه و قدرت تفکر کارگران بی‌توجهی شود و آنان، هم‌ردیف سایر عوامل تولید به خدمت گرفته شوند. در میانه قرن بیستم، جنبش فلسفی و فکری دیگری پدید آمد که به تغییر جهت از نظریه‌های کلاسیک به سمت رویکرد روابط انسانی انجامید:
تغییر نگرش نسبت به کارکنان به‌عنوان عناصر غیرقابل جایگزین
توجه به نیازهای انسانی افراد در راستای نیازهای سازمانی (میلر،۱۳۷۷ )
روند تغییرات فکری ادامه پیدا کرد تا رویکرد جدیدی در مدیریت ظاهر شد؛ «رویکرد منابع انسانی» که مبتنی بر اندیشه کلاسیک و رویکرد روابط انسانی بود. در این نظریه‌ها تأکید می‌شود که افراد در سازمان‌ها احساساتی دارند که باید موردتوجه قرار گیرند و کار فرد عامل مهمی در نیل به اهداف سازمانی و بهره‌وری بالاتر سازمان است. در این رویکرد به انسان نه‌تنها به‌عنوان یک عامل سخت‌افزاری، بلکه به‌عنوان یک عامل نرم‌افزاری هم توجه می‌شود. جنبش منابع انسانی از ناتوانی اصول روابط انسانی در کسب حمایت‌های تجربی زیاد و برخی از نظرات آن‌که به شیوه دوپهلو و زیرکانه مورداستفاده قرار می‌گرفت، حاصل شد و دو مبنای اساسی دارد:
بهره‌وری سازمانی و نیز رضایت فردی کارکنان به حداکثر برسد
حداکثر سازی بهره‌وری و رضایت، از طریق به‌کارگیری هوشمندانه منابع انسانی امکان‌پذیر است (میلر، در اواخر قرن بیستم (اواخر دهه (۱۹۸۰) تغییر اساسی در سهم بخش‌های مختلف در اقتصاد ایجاد شد. در دو دهه اخیر سهم بخش خدمات نسبت به بخش کشاورزی و صنعتی در حال رشد است و سهم نیروی کار در بخش کشاورزی و صنعت کم شده ولی در خدمات به‌طور روزافزونی در معیار بهره‌وری تمام جهان، به‌ویژه کشورهای توسعه‌یافته در حال افزایش است در بخش خدمات بیش از آنکه به فناوری و سایر عوامل بستگی داشته باشد به عامل انسانی (نیروی کار) و عواملی که بر آن تأثیر می‌گذارد، بستگی دارد (Althin & Rehrenz) برخی از پژوهشگران حوزه مدیریت و بهره‌وری در دهه‌ های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ معتقدند که برای رسیدن به سطح بالای توسعه و بهره‌وری در یک جامعه باید سازمان‌هایی با بهره‌وری بالا داشت؛ سازمان‌هایی که به‌اندازه کافی توانایی رقابت‌پذیری، تولید ارزش‌افزوده هرچه بیشتر و برای داشتن چنین سازمان‌هایی به منابع تولید سودآوری مناسب را دارا باشند (.(Savery. 1998
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بهره‌ور نیاز است و در میان منابع تولید، نیروی انسانی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ چراکه انسان برخلاف سایر عوامل تولید، عاملی است که کار و تلاش برای تولید، تنها یکی از ویژگی‌های وجودی اوست که آن‌هم کاملاً به‌صورت تابعی از سایر ابعاد وجودش عمل خواهد کرد. او با به‌کارگیری اندیشه و خرد، نیروی بازوانش را با سایر عوامل تولید، در یک نظام هماهنگ تا رسیدن به محصول، به هم پیوند می‌دهد؛ بنابراین برای داشتن سازمان‌هایی بهره‌ور نیاز به انسان‌هایی بهره‌ور می‌باشد. انسان‌های توسعه‌یافته‌ای که دارای نگرش، دانش و مهارت‌های لازم برای خلق عملکردی عالی و بازدهی معقول و اقتصادی باشند. از این نیرو اگرچه به‌عنوان عامل تولید نام می‌برند ولی هرگز نمی‌توان او را در ردیف سایر عوامل قرارداد (قلی پور، ۱۳۸۸).
بنابراین، عامل منابع انسانی که همواره به‌عنوان رکن اساسی هرگونه حرکت و پیشرفت و یا عقب‌ماندگی یک جامعه مطرح می‌شود و در تحقق اهداف توسعه کشور نیز نقش اول را بر عهده دارد، باید به‌گونه‌ای استفاده شود که حداکثر بازدهی را داشته باشد. بازدهی حداکثری منابع انسانی درگرو بهره‌وری ایشان خواهد بود.
۲-۶٫ عوامل مؤثر بر بهره‌وری نیروی انسانی
یکی از مسائل معمول در فراگرد مدیریت این است که بسیاری از مدیران در نشان دادن ضعف‌های کارکنان مؤثر هستند ولی در کمک به علت‌یابی ضعف‌ها به همان میزان اثربخش نیستند. به‌عبارت‌دیگر، بسیاری از مدیران در شناسایی مسئله توانمند هستند، ولی در تشخیص علت یا در تحلیل آن ضعیف می‌باشند. مدیران برای مؤثر بودن در ارزیابی و حل مسائل بهره‌وری، به تعیین علل پیدایش آن نیاز دارند. مطالعات اولیه حاکی از آن است که بهره‌وری تابعی از انگیزش و توان است. به عبارت ساده‌تر، کارکنان باید تا حدودی به کار و مهارت‌های لازم برای انجام دادن آن علاقه داشته باشند. این‌یک نگرش اولیه است)رضاییان،۱۳۸۰ ).
رویکرد هرسی و گلداسمیت [۱۸] نسبت به بهره‌وری
توانایی؛ عبارت است از دانش و مهارت‌های افراد که در به انجام رساندن توفیق‌آمیز کار کمک می‌کند.
وضوح؛ به درک و پذیرش نحوه کار، حمل و چگونگی انجام آن توسط افراد گفته می‌شود.
کمک؛ به کمک‌رسانی یا حمایت سازمانی گفته می‌شود که کارکنان برای تکمیل کردن اثربخش کار به آن نیاز دارند.
انگیزه: به انگیزش یا انگیزه افراد جهت کامل انجام دادن کار در جهت هدف سازمانی گفته می‌شود.
ارزیابی )آموزش و بازخورد عملکر)؛ ارزیابی به بازخورد روزانه عملکرد و مرورهای گاه‌به‌گاه گفته می‌شود که باعث می‌شود افراد از چندوچون انجام کار مطلع باشند و نقاط ضعف خود را اصلاح کنند.
اعتبار)اعمال معتبر و حقوق پرسنل(؛ به مناسب بودن و حقوقی بودن تصمیم‌های مدیر در مورد منابع انسانی اطلاق می‌شود و وضوح، روشنی و اطمینان نسبت به تصمیماتی که برای افراد گرفته می‌شود.
محیط )تناسب محیطی(؛ به عوامل خارجی اطلاق می‌شود که می‌توانند حتی باوجود هفت عامل بالا عملکرد بهره‌وری افراد و درنهایت سازمان را تحت تأثیر قرار دهند، مانند. ) شرایط بازار و آیین‌نامه‌های دولتی)(هرسی و بلانچارد، (۱۳۷۸
عده‌ای از اندیشمندان مدیریت، عوامل اصلی مؤثر بر بهره‌وری کارکنان را آموزش، تحصیلات، تجربه و کیفیت مدیریت، سرمایه، فناوری، تسهیلات و محیط اجتماعی می‌دانند (قلی پور،۱۳۸۸)
۲-۷٫ بهره‌وری نیروی انسانی در ایران و سایر کشورها
گزارش‌ها نشان می‌دهد که شاخص بهره‌وری نیروی انسانی در ایران در مقایسه با کشورهای منطقه و نیز شرق آسیا بسیار پایین است. اندازه و نرخ رشد بهره‌وری بنگاه‌های صنعتی در کشور طی سال‌های اخیر در جدول شماره (۲-۱) آمده است:
جدول ۲-۱ نرخ رشد بهره‌وری بنگاه‌های صنعتی در کشور

سال ارزش‌افزوده به
قیمت ثابت سال ۱۳۷۶
میلیارد ریال
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:46:00 ق.ظ ]




۵ - نظم‌ وانضباط
۶ - تشویق‌ و تنبیه‌
۷ - ارزشیابی‌
تاریخچه تحقیق
در مدیریت‌ کلاس‌ با شرایط اقلیمی‌، جغرافیایی‌ و شرایط کمی‌ و کیفی‌ واستانداردهای‌ متفاوت‌ و ضوابط موجود و جو کلاس‌، موانع‌ و مشکلات‌ مدیریتی‌مختلفی‌ در کلاس‌ ایجاد می‌شود. البته‌ ابتدا باید تعریف‌ روشن‌ از موانع‌ و مشکلات‌مدیریت‌ کلاس‌ داشته‌ باشیم‌. منظور ما از مشکلات‌ مدیریتی‌ هرگونه‌ موقعیتی‌ است‌ که‌محیط یادگیری‌ را مختل‌ می‌کند و یا موجب‌ حواس‌پرتی‌ دانش‌آموزان‌ و یا معلم‌می‌شود.
صیامی‌ (۱۳۸۰) به‌نقل‌ از کیندزواتر(۸۹) (۱۹۷۸) منشأ رفتارهایی‌ که‌ معلمان‌ آنها رامشکلات‌ مدیریتی‌ تلقی‌ می‌کنند را خود معلمان‌، مشکلات‌ عاطفی‌ دانش‌آموزان‌ ورفتارهای‌ غیرعمدی‌ و ناپایدار دانش‌آموزان‌ بیان‌ می‌کند.
فرانسیس‌ (۱۹۷۵) چهار منبع‌ اصطکاک‌ را با عنوان‌ سر و صدا، وسایل‌، تحرک‌ و پچ‌پچ‌ توصیف‌ کرده‌ است‌. هیچ‌یک‌ از این‌ منابع‌ به‌تنهایی‌ برای‌ اقتدار معلم‌ مشکل‌ مهمی‌محسوب‌ نمی‌شود ولی‌ چنان‌چه‌ هر یک‌ از آنها به‌شکلی‌ نادرست‌ اداره‌ شود، می‌توانداز تحریکی‌ جزیی‌ به‌صورت‌ برخوردی‌ مهم‌ ظاهر شود (صباغیان‌، ۱۳۸۰).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مطالعات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ اغلب‌ ۳۰ درصد یا بیشتر زمان‌ آموزشی‌ در هر روزبه‌صورت‌ پیش‌بینی‌ شده‌ و یا پیش‌بینی‌ نشده‌ از بین‌ می‌رود و از دست‌ دادن‌ زمان‌ به‌هرعلتی‌ که‌ باشد تأثیر منفی‌ بر پیشرفت‌ علمی‌ فراگیران‌ می‌گذارد و شرایطی‌ را برای‌مشکلات‌ رفتاری‌ دانش‌آموزان‌ ایجاد می‌کند (اورتسون‌ و هاریس‌(۹۰)، ۱۹۹۲)
وقفه‌های‌ هنگام‌ راهنمایی‌های‌ معلم‌ قبل‌ و بعد از یک‌ بخش‌ آموزشی‌، دلیل‌ اکثرمشکلات‌ مدیریتی‌ کلاس‌ و از دست‌ دادن‌ فرصت‌هاست‌. در طول‌ کار روزانه‌اتفاق‌های‌ پیش‌بینی‌ نشده‌ زیادی‌ روی‌ می‌دهند که‌ این‌ وقایع‌ ممکن‌ است‌ به‌وسیله‌ی‌دانش‌آموزان‌، مربیان‌ مدرسه‌ و مشاهده‌کنندگان‌ آغاز شود.
هر کلاسی‌ دارای‌ زنجیره‌ای‌ از خصوصیت‌ها است‌ که‌ در مقایسه‌ با کلاس‌های‌دیگر و با شخصیت‌ و شیوه‌ی‌ کار معلم‌ فضای‌ مربوط به‌خود را به‌وجود می‌آورد.برخی‌ از ویژگی‌ها را در تمام‌ کلاس‌ها می‌توان‌ یافت‌ و لازم‌ است‌ آنها را در حرفه‌ی‌معلمی‌ و اداره‌ی‌ کلاس‌ مورد توجه‌ قرار داد. (زمانی‌، ۱۳۷۹) به‌نقل‌ از دویل‌(۹۱)(۱۹۷۹) این‌ ویژگی‌ها را چنین‌ توصیف‌ می‌کند:
۱ - کلاس‌ محیطی‌ چند بعدی‌ است‌.
۲ - بسیاری‌ از حوادث‌ کلاس‌ به‌صورت‌ هم‌زمان‌ روی‌ می‌دهد.
۳ - حوادث‌ کلاسی‌ نه‌ تنها چند بعدی‌ و هم‌زمان‌ است‌، بلکه‌ هر کدام‌ از آنهابه‌لحظه‌ای‌ خاص‌ مربوط می‌شود. به‌عبارت‌ دیگر اکثر اتفاق‌هایی‌ که‌ با هم‌ در کلاس‌روی‌ می‌دهد، نیاز به‌عکس‌العمل‌ آنی‌ و لحظه‌ای‌ معلم‌ دارد.
۴ - علاوه‌ بر آنی‌ بودن‌، چند بعدی‌ بودن‌ و هم‌زمان‌ بودن‌ فعالیت‌ها، مهم‌ترین‌ویژگی‌ هر کلاس‌ این‌ است‌ که‌ جریان‌ فعالیت‌ها در کلاس‌ بسیار غیرقابل‌ پیش‌بینی‌است‌. اداره‌ کردن‌ چنین‌ محیطی‌ نیازمند تصمیمات‌ آنی‌، سریع‌ و مداوم‌ است‌ وبه‌مهارت‌های‌ خاص‌ مدیریتی‌ نیاز دارد.
دانش‌آموزان‌ مسأله‌دار و مدیریت‌ کلاس‌
در واقع‌ بسیاری‌  از معلمان‌ نمی‌دانند وقتی‌ شاگردانشان‌ با احساسات‌ یا مسایلی‌روبرو می‌شوند، چه‌ باید بکنند. به‌روی‌ خودشان‌ نیاورند و امیدوار باشند مسأله‌خودش‌ حل‌ شود؟ به‌دانش‌آموز بگویند مشکلات‌ آنان‌ به‌کلاس‌ ربطی‌ ندارد؟دانش‌آموز را نزد مشاور مدرسه‌ بفرستند؟ رفتار وی‌ را با تهدید و تنبیه‌ سرکوب‌ کنند؟و…
به‌طور یقین‌ مسایل‌ دانش‌آموزان‌ نمی‌تواند در خانه‌ بماند. شک‌ نیست‌ که‌ آنان‌ رابه‌مدرسه‌ می‌آورند و وقتی‌ به‌مدرسه‌ آورده‌ شد، به‌طور جدی‌ مخل‌ فرایند یادگیری‌است‌ و گاهی‌ حتی‌ در عمل‌ یادگیری‌ را غیرممکن‌ می‌سازد. وقتی‌ دانش‌آموزان‌ گرفتاراحساسات‌ شدید یا غم‌ و غصه‌ می‌گردند، چون‌ امنیت‌ آنان‌ به‌مخاطره‌ افتاده‌ واحتیاجات‌ جسمی‌شان‌ اغنا نشده‌ یا فکر می‌کنند کنار گذاشته‌ شده‌اند و ارزشی‌ ندارندیا مورد محبت‌ نیستند، قدرت‌ انجام‌ کارهای‌ مدرسه‌شان‌ نقصان‌ می‌یابد. در این‌اوقات‌ به‌اجبار سعی‌ معلم‌ در تدریس‌ کم‌ و بیش‌ به‌بن‌بست‌ می‌رسد و حتی‌ شاید عقیم‌بماند.
تلاش‌ برای‌ شناخت‌ منشأ رفتارهای‌ ناشایست‌ دانش‌آموزان‌ شایان‌ توجه‌ است‌. باآگاهی‌ از منشأ این‌گونه‌ رفتارها است‌ که‌ می‌توان‌ برای‌ شناخت‌ علل‌ آنها اقدامات‌مناسب‌ به‌عمل‌ آورد.
هر معلمی‌ باید از شیوه‌های‌ گوناگون‌ مقابله‌ با مشکلات‌ مدیریت‌ کلاس‌ آگاهی‌ کامل‌داشته‌ باشد. به‌هنگام‌ تعیین‌ خط مشی‌ مقابله‌ با مشکلات‌ مدیریت‌ کلاس‌ باید هدف‌اصلی‌ خود را مشخص‌ کند و از خود بپرسد که‌ اقدامات‌ او تا چه‌ حد در رسیدن‌ به‌آن‌هدف‌ مؤثر خواهند بود.
کیندزواتر، (۱۹۷۸) یادآوری‌ می‌کند که‌ معلمان‌ می‌توانند با بیان‌ انتظارات‌ خود دراولین‌ روزهای‌ آغاز سال‌ تحصیلی‌ و یا در اولین‌ جلسه‌ی‌ کلاس‌ درس‌، به‌بهترین‌ شکلی‌با مشکلات‌ عاطفی‌ دانش‌آموزان‌ روبرو شوند. البته‌ معلم‌ باید انتظارات‌ خود را درقالب‌ جملات‌ مثبت‌ و محبت‌آمیز بیان‌ کند تا دانش‌آموزان‌ دریابند که‌ این‌ انتظارات‌ماهیت‌ تنبیهی‌ ندارند بلکه‌ بخشی‌ از مقررات‌ عادی‌ یک‌ کلاس‌ هستند. هوارد(۹۲)،(۱۹۷۴) تأکید کرده‌ است‌ که‌ معلمان‌ هرگز نباید به‌منظور تقویت‌ نظم‌ و انضباط درکلاس‌ به‌تهدید متوسل‌ شوند. هم‌چنین‌ او معتقد است‌ که‌ معلمان‌ باید در جلو کلاس‌ ازجر و بحث‌ کردن‌ با دانش‌آموزان‌ اجتناب‌ کنند (صیامی‌، ۱۳۸۰).
خانه‌ و محیطهای‌ خارج‌ از مدرسه‌ تأثیر عمده‌ای‌ روی‌ دانش‌آموزان‌ و در نتیجه‌مشکلات‌ کلاس‌ درس‌ و مختل‌ کردن‌ فعالیت‌های‌ یادگیری‌ دارند (تابر، به‌نقل‌ از سرکارآرانی‌، ۱۳۷۹) معتقد است‌ ما به‌عنوان‌ معلم‌ در مورد این‌ عوامل‌ کار زیادی‌ نمی‌توانیم‌انجام‌ دهیم‌. ما می‌توانیم‌ آن‌ سلسله‌ عوامل‌ درون‌ مدرسه‌ را که‌ سبب‌ تمایل‌ دانش‌آموزبه‌یادگیری‌ می‌شوند، مورد بحث‌ قرار دهیم‌. وی‌ به‌پیش‌نهادهایی‌ در این‌ خصوص‌اشاره‌ می‌کند که‌ در زیر، چند مورد از آنها آورده‌ شده‌ است‌.
توجه‌ داشتن‌ به‌دانش‌آموزان‌، محیط کلاس‌ را به‌نحو مطلوبی‌ سازماندهی‌ کردن‌، درصورت‌ امکان‌ برخی‌ از رفتارهای‌ ناشایست‌ را نادیده‌ گرفتن‌، به‌دانش‌آموزان‌ در یافتن‌راه‌ حل‌ مشکلاتشان‌ کمک‌ کردن‌، بدرفتاری‌ دانش‌آموزان‌ را به‌خود ارتباط ندادن‌، ازتجارب‌ همکاران‌ بهره‌ گرفتن‌، به‌دانش‌آموزان‌ مسؤولیت‌هایی‌ در حد توانشان‌واگذارکردن‌، بدون‌ ایجاد تشویق‌ یا احساس‌ تنبیه‌ در دانش‌آموز، او را با یکی‌ ازدانش‌آموزان‌ کلاس‌ دیگر جابه‌جا کردن‌ و…
تفاوت‌های‌ فردی‌ دانش‌آموزان‌ و مسایل‌ و مشکلاتشان‌ سبب‌ می‌شود که‌ در هنگام‌بروز، با این‌ دانش‌آموزان‌ متناسب‌ با مقتضیات‌ زمانی‌ و شرایط و روحیه‌ی‌ افراد و جوکلاس‌ راهکاری‌ مناسبی‌ به‌کار برد و رویکرد مناسبی‌ جهت‌ حل‌ مشکل‌ اتخاذ کرد.
معلم‌ و مدیریت‌ کلاس‌
وظیفه‌ی‌ معلم‌ ساختن‌ فرمول‌هایی‌ برای‌ مدیریت‌ کلاس‌ است‌. روش‌ تدریس‌ وفلسفه‌ای‌ که‌ براساس‌ آن‌ آموزش‌ می‌دهد بر نحوه‌ی‌ مدیریت‌ کلاس‌ مؤثر است‌ ونحوه‌ی‌ مدیریت‌ کلاس‌ نیز بر روش‌ تدریس‌ مؤثر بوده‌ و تجارب‌ موفقیت‌آمیز کلاس‌ رابالا خواهد برد. همان‌طور که‌ اکثر معلمان‌ موفق‌  و کارآزموده‌ از روش‌های‌ آزمایش‌شده‌ و موفق‌ استفاده‌ می‌کنند.
وظیفه‌ی‌ معلمی‌ روز به‌روز پیچیده‌تر می‌شود، مرعشی‌ (۱۳۷۱) در یکی‌ ازمقاله‌های‌ خود می‌نویسد: در دنیای‌ کنونی‌ نقش‌ معلم‌ از امر کننده‌ یا ارباب‌ وتلقین‌کننده‌ی‌ دانش‌ به‌تدریج‌ به‌سوی‌ رهبری‌ و مدیریت‌ برنامه‌ریزی‌ شده‌ تغییرکرده‌است‌. نقش‌ جدید معلم‌ اهمیت‌ آموزش‌ مدیریت‌ کلاس‌ درس‌ را روشن‌تر می‌کند.اکنون‌ معلم‌ خوب‌ یعنی‌ یک‌ روان‌شناس‌، یک‌ جامعه‌شناس‌، یک‌ کارشناس‌ علوم‌تربیتی‌ و سرانجام‌ یک‌ مدیر آموزشی‌ است‌.
کونین‌(۹۳) (۱۹۷۰) شیوه‌ی‌ کار معلمان‌ موفق‌ و ناموفق‌ را در اداره‌ی‌ کلاس‌ موردبررسی‌ قرار داده‌ است‌. به‌نظر او یکی‌ از ویژگی‌های‌ مهم‌ معلم‌ در اداره‌ی‌ کلاس‌ >توجه‌چندبعدی‌<است‌. یعنی‌ این‌که‌ معلم‌ بتواند فعالیت‌ لحظه‌ به‌لحظه‌ی‌ همه‌ی‌دانش‌آموزان‌ را در کلاس‌ زیر نظر داشته‌ باشد و دانش‌آموزان‌ نیز از این‌ توانایی‌ معلم‌خودآگاهی‌ داشته‌ باشند (صیامی‌، ۱۳۷۹).
بیکر و ستراپ‌ (۲۰۰۰) مهم‌ترین‌ چالش‌های‌ معلمان‌ در مدیریت‌ کلاس‌ درس‌به‌ خصوص‌ کلاس‌های‌ پرتعداد را در موارد زیر می‌دانند:
۱ - پرداختن‌ به‌دانش‌آموزانی‌ که‌ توانایی‌های‌ آنان‌ بسیار متفاوت‌ از دیگران‌ است‌.
۲ - جلب‌ توجه‌ همه‌ی‌ دانش‌آموزان‌ به‌درس‌
۳ - انجام‌ دادن‌ کارهای‌ شفاهی‌ و کارهای‌ گروهی‌
۴ - ایجاد یا تقویت‌ انگیزه‌ دانش‌آموزان‌ برای‌ یادگیری‌
۵ - نظارت‌ بر رفتار دانش‌آموزان‌
۶ - کمک‌ به‌دانش‌آموزان‌ ضعیف‌تر برای‌ همگام‌ کردن‌ آنان‌ با کل‌ کلاس‌
۷ - نظارت‌ بر پیشرفت‌ یکایک‌ دانش‌آموزان‌
۸ - تصحیح‌ انبوهی‌ از تکالیف‌ نوشتاری‌
معلم‌ به‌مهارت‌ها و فنونی‌ سازمان‌ دهنده‌ نیاز دارد تا شرایط بهینه‌ای‌ را برای‌ تحقق‌یادگیری‌ خلق‌ کند. این‌ مهارت‌ها و فنون‌ در قالب‌ مدیریت‌ کلاس‌ درس‌ می‌گنجد.
ویژگی‌های‌ عمومی‌ معلمان‌ نیز در زمینه‌ی‌ مدیریت‌ مؤثر کلاس‌ تأثیر زیادی‌ دارد.صیامی‌ (۱۳۷۹) به‌نقل‌ از بروفی‌ و پوتنام‌(۹۴) می‌گوید: هر معلم‌ اثربخش‌ باید فردی‌بشاش‌، خوش‌ اخلاق‌، عاطفی‌، برخوردار از سلامت‌ روانی‌ و انطباق‌پذیر باشد. به‌طوردقیق‌تر، معلمان‌ مؤثر و کارا افرادی‌ هستند که‌ باید بتوانند در لحظه‌های‌ بحرانی‌خونسردی‌ خود را حفظ کنند و بدون‌ اتخاذ موضعی‌ تدافعی‌ یا سلطه‌جویانه‌به‌حرف‌های‌ دانش‌آموزان‌ گوش‌ بدهند و از برخوردهایی‌ که‌ در آنان‌ مسأله‌ برد وباخت‌ مطرح‌ است‌، بپرهیزند و به‌جای‌ پس‌روی‌، سرزنش‌، آزار و اذیت‌ و دیگرواکنش‌های‌ افراطی‌، موضع‌ حل‌ مسأله‌ را برگزینند.
زمانی‌ (۱۳۷۸) به‌نقل‌ از ایزنر(۹۵) (۱۹۸۲) می‌گوید: برخی‌ از معلمان‌ در هنر معلمی‌استعداد بیشتری‌ دارند، اگرچه‌ ممکن‌ است‌ به‌ضرورت‌ در علم‌ معلمی‌ استعداد خوبی‌نداشته‌ باشند. این‌ معلمان‌ می‌توانند به‌صورتی‌ ماهرانه‌ فضای‌ کلاس‌ را برای‌ یادگیری‌مساعد و آن‌را دل‌انگیز کنند.
معلم‌ باید قادر به‌توصیف‌ دقیق‌ و تخصصی‌ رفتارهایی‌ که‌ به‌آنها اشاره‌ می‌کند،باشد و روشن‌ نماید که‌ چگونه‌ دانش‌آموزان‌ می‌توانند الگوی‌ کاربرد رفتارهای‌مطلوب‌ در کلاس‌ باشند (اورستون‌(۹۶)، ۱۹۹۵).
راهبردهایی‌ جهت‌ مدیریت‌ مؤثر کلاس‌
معلمان‌ به‌مهارت‌های‌ علمی‌ و فنی‌ خاصی‌ نیاز دارند تا در مدیریت‌ کلاس‌ درس‌موفق‌ شوند. مدیریت‌ کلاس‌ اولین‌ سطح‌ مدیریت‌ آموزشی‌ است‌ و پایه‌ی‌ سطوح‌ بالاترمدیریت‌ محسوب‌ می‌شود.
لاسلت‌ و اسمیت‌(۹۷) (۱۳۷۵) توجه‌ معلمان‌ را نسبت‌ به‌اهمیت‌ مدیریت‌ مؤثر درکلاس‌ نه‌ به‌عنوان‌ صفت‌ ساده‌ای‌ که‌ هر یک‌ از معلمان‌ آن‌ را دارند، بلکه‌ به‌عنوان‌مجموعه‌ای‌ مرکب‌ از مهارت‌، دانش‌ و شناخت‌ که‌ می‌تواند پرورانده‌ شود، جلب‌می کند و تدریس‌ را دارای‌ چهار جنبه‌ی‌ مدیریت‌، میانجیگری‌، اصلاح‌ و نظارت‌می‌داند.
مرعشی‌ (۱۳۷۱) معتقد است‌: در نظام‌ آموزش‌ و پرورش‌ جدید، زمانی‌ گفته‌می‌شود کلاس‌ خوب‌ اداره‌ شده‌ است‌ که‌ دانش‌آموزان‌ بتوانند با شرکت‌ مؤثر در جریان‌فعالیت‌های‌ آموزشی‌ مطالب‌ درسی‌ را به‌خوبی‌ فرا گیرند و در طراحی‌ و اجرای‌برنامه‌های‌ تحصیلی‌ سهیم‌ باشند و معلم‌ نیز عکس‌العمل‌ فردی‌ و جمعی‌ دانش‌آموزان‌در تنظیم‌ برنامه‌های‌ درسی‌ را مورد توجه‌ قرار دهد.
جهت‌ مدیریت‌ کارآمد کلاس‌ درس‌ توجه‌ به‌موارد زیر می‌تواند سودمند باشد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:46:00 ق.ظ ]




در تعریف فرایندگرایی (اصطلاح فرایندگرایی و فرایند محوری یکسان به کار برده شده است) چنین گفته می شود که روشی است که با محور قراردادن فرایندهای کسب و کار و حذف فعالیتهای بدون ارزش افزوده، برای سازمان مزیت رقابتی به ارمغان می‌آورد. برای اینکه یک سازمان در راه فرایندگرایی گام بردارد می بایست تمامی تلاش خود را جهت پیاده سازی موارد زیر به کار گیرد:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

الف - تشخیص فرایند ها: ابتدا باید فرایندها را شناسایی کرد و برای آنها نام و عنوان برگزید. شناسایی و نامگذاری فرایندها گامی بسیار حساس و بنیادین است. پاره ای از سازمانها خود را گول می زنند و فعالیتهای وظیفه ای کنونی را فرایند به حساب می آورند. فرایندها از مرزهای سازمانهای موجود گذر می کنند و یک راهنمایی سرانگشتی این است که اگر برگزیدن فرایندی دست کم سه نفر را خشمگین نکند، نباید آن را فرایند دانست. در شناسایی فرایندها باید کارهای سازمان را به صورت افقی بررسی و از نگرش بالا به پایین یا عمودی خودداری کرد.
ب - شناساندن اهمیت فرایندها به همه دست‌اندرکاران: گام دوم شناساندن فرایندها و اهمیت آنها به همه مدیران، کارکنان و نمایندگان دور و نزدیک است، به نحوی که باید فرایندها، نام آنها، ورودیها و خروجی ها و ارتباطات آنها برای همه افراد ملموس باشد. روی آوردن به فــرایند محوری وظیفه افراد را بی درنگ تغییر نمی دهد، ولی دید آنها را گسترده تر می کند و به کل کار توجه می دهد و روحیه کار تیمی را تقویت می‌کند. با این بینش واژه کارگر با دیدگاه محدود و وظیفه‌گرای آن، جای خود را به فـــرایندگر، می دهد. فرایندگر کسی است که می داند با کار خود بــه نتیجه بخش شدن یک فرایند یاری می رساند.
ج - انتخاب معیار ارزیابی: برای اطمینان از کارکرد درست فرایندها، باید بتوان پیشرفت آنها را اندازه گرفت و در آن صورت به معیارهایی نیازمندیم. این معیارها می توانند بــرحسب ضرورت برپایه خواسته مشتری یا بر پایه نیازهای خود سازمان مانند هزینه فرایند و به کارگیری درست منابع واقع شوند. معیارهای همگون در کارکرد فرایندی، افراد را به صورت یک تیم منسجم درخواهد آورد.
د - به کارگیری مدیریت فرایند گرا: سازمان فرایند محور بایستی همواره در بهسازی فرایندهای خود بکوشد، زیرا این رویکرد کاری پیوسته و مداوم است. بنابراین، عمده فعالیت مدیریتی این گونه سازمانها اداره و پیشبرد درست فـــــرایندها در بالاترین توان آنها، بهره گیری از فرصتها در بهسازی فرایندها، و پیگیری در کاربرد فرصتها است. فرایند محوری یک طرح موقتی نیست، بلکه راه و روشی دائمی و فراگیر است(حمیدی زاده و بابادی، ۱۳۹۲).
۲-۶- مفهوم مسئولیت در سازمانهای فرایند محور
در نظام فرایند محور، کسی نمی تواند به بهانه مسئولیت شانه از زیر بار مسئولیت خود خالی کند. سرپرستی به معنای سنتی آن، ویژه سازمانهای وظیفه گراست. تنها وظایف ساده و محدود، نیازمند سرپرستی است که نظارت بر انجام کل کار را برعهده می گیرد. هیچ سرپرست جداگانه و بیرونی نمی تواند فعالیتهای گسترده یک فرد و یا یک تیم را در راه اجرای یک فرایند نظارت کند. در سازمانهای فرایند محور، دست به دست شدنهای سنتی وجود ندارد که نیازمند به گماشتن سرپرستانی برای پایش و نظارت بر آنها باشد. در اینجا جریان کار پیوسته است و به بخشهای جداگانه تقسیم نمی شود. بنابراین، نقشی برای سرپرستان سنتی وجود ندارد و همراه با این دگرگونی، اختیارات سرپرستان و مدیران خط مقدم نیز به کارکنان عملیاتی منتقل می گردد(بیاضی طهرانبد و همکاران، ۱۳۹۲).
مفهوم مسئولیت و اختیار در نظام فرایند محور، مکمل یکدیگرند. نظامهای سنتی که کارکنان را تنها به کارکردن و مدیران را به اداره وامی داشت، موجب پیدایش رده های فراوان سرپرستــی و مدیریت می شد که هیچ کار ارزش افزایی انجام نمی دادند، از سوی دیگر، کارکنان از اختیار و آگاهیهای لازم برای انجام کارهای ارزش افزای خود محروم بودند. چنین سازمانهایی بسیار پرهزینه، هدردهنده، منابع، و آماده برای بروز اشتباهات و برخوردهای کاری هستند. همچنین بسیار خشک و انعطاف ناپذیر می شوند، زیرا اختیارها را از کارکنان واقعی سلب و مانع به کارگیری آفرینندگی و ابتکار عمل آنها می گردند. در سازمانهای فرایند محور، کارکنان مسئول هر دو جنبه کار یعنی انجام کار و نیز خوب انجام یافتن آن هستند و جدایی چشمگیری میان انجام دادن و مدیریت کردن وجود ندارد و به واقع مدیریت بخشی از کار هر فرد است(حمیدی زاده و بابادی، ۱۳۹۲).
۲-۷- تحول نقش مدیریت در سازمانهای فرایند محور
در شناخت طبیعت مدیریت، دو پرسش اساسی باید مطرح شود. یکی اینکه «مدیران چه چیزی را مدیریت می کنند؟» و دیگری «چرا مدیران به امر مدیریت می پردازند؟
دیدگاه سنتی این است که مدیران کارهایی راانجام می دهند که از عهده کارکنان برنمی آید. در آن دیدگاه، کارگران افرادی ساده، غیرقابل اعتماد از لحاظ انجام درست کار، و به نسبت درخصوص دانش لازم درمـــورد کار کم سواد هستند و باید توسط مدیران رهبری شوند. چنانچه کارکنان را فاقد توانائیهای ذهنی لازم برای انجام کارهای پیچیده بدانیم و وظیفه اصلی ایشان را پرداختن به کارهای مشخص و یکنواخت به حساب آوریم، در آن صورت نقش سـرپرستان و مدیران در سازمان آشکار می شود. آنها تنها افرادی کلیدی هستند که کارهای شرکت را به سامان می آورند و مسئول درست انجام یافتن فعالیتها هستند. بنابراین، بخشی از وظایف مدیر، کنترل، بخشی سـرپرستی و بخشی نیز دایه گری بود. این نسخه ای بودکه برای مدیران سنتی می پیچیدند و اداره ها، واحدهای تشکیل دهنده سازمان بودند. همه نقشهای مدیریتی برپایه این لایه های اداری پیاده می شد(چمپی، ۱۳۷۷: ۳۸).
ولی در سازمانهای فرایند محور، این دیدگاه جایی ندارد. کارها ی ساده که نیازمند به سر پرستی مستقیم هستند در سازمانهای فرایندمحور حالت پیچیده و گسترده ای به خود می گیرند که تنهاسرپرستی درحدکلی وبنیادین را طلب می کنند. کارکنان واحدهای فرایند محور بایدتوان انجام کارهایی را داشته باشند که نیازمند به درک، خودمختاری، پذیرش مسئولیت وتصمیم گیری هستند . چنین کارکنانی به سرپرست احتیاج ندارند،بنابراین مفهوم سنتی سرپرست ومدیر از بین می رود. سازمانهای به گونه ای طراحی شوند که توجه به مشتری وتامین ارزشهای مورد نظر وی اساس کار باشد، چنین مفهومی باید به هدف اصلی مدیریت تبدیل گردد. بنابراین،مدیران سنتی بایدعهده دارنقش تازه ای شوند که صاحب کار یاصاحب فرایند عنوان گرفته است. چنین فردی نه مسئول انجام وظایف یک اداره، بلکه در پی اجرای سراسری فعالیتهای سازنده یک فرایند است. توجه داشته باشید که برخلاف مدیر یک طرح یا پروژه که به طور موقت زمینه اجرای یک فرایند را آماده می کند، نقش صاحبکار وکار او پیوسته و دا ئمی است. در ضمن با گماشتن صاحبکار نباید پنداشت که همه مسئولیتها تنها متوجه اوست. درفعالیتهای فرایند محور همه افراد خود را مسئول کل کارو فرایند می دانند و بدان گونه عمل می کنند(تاکر، ۱۳۸۰: ۷۶).
روشن است که در آغاز روی آوردن سازمان به فرایند محوری، مسئولیت صاحب فرایند بیشتر است. رفته رفته و با جا افتادن افراد در جریان امور، هرکدام سهم بیشتری از صاحبکاری یا صاحب فرایندی را به خود اختصاص خواهند داد. توجه داشته باشیدکه مدیریت در مفهوم تازه اش اداره واحدها، بودجه و افراد نیست، عمده کار، مدیریت فرایندها است. به طورکلی می توان مسئولیتهای صاحب فرایند یا مدیر جدید در یک سازمان فرایند محور را به سه حوزه بزرگ تقسیم کرد:
۲-۷-۱-طراحی :
فرض کنید که یک شرکت گروهی از افراد را آماده کرده است تا فرایند تولید یک فرآورده را به عهده گیرند. هرچند باید آنها از اختیار کامل برخوردار و به دور از بوروکراسی پیچیده و دست و پاگیر باشند، ولی یک نفر باید به آنها چگونگی آغاز کار، گامهای ضروری و نظم اجرایی را نشان دهد. در روش فرایند محوری وجود اختیار به معنای هرج و مرج نیست و افراد نمی توانند کارها را تنها بدان گونه که خود می اندیشند انجام دهند. بنابراین، وظیفه مدیر یا به عبارت بهتر صاحبکار است که اعضای تیم را در راه انجام دادن کار راهنمایی کند. او مسئول آماده کردن طرح نخستین، طراحی فرآورده، آماده کردن اسناد و آموزش کارکنان درخصوص اجرای فرایند است. توجه داشته باشید که برای طراحی مناسب فرایند، فرد باید از زمینه های مهندسی و فنون آن برخوردار بوده و ابزار کار را نیز در اختیار داشته باشد. بدین ترتیب در اشغال سمتهــای مدیریتی، تحصیلات ویژه نقش عمده ای پیدا می کند. ما نمی توانیم از هر فرد عادی انتظار داشته باشیم که به طراحی یک فرایند بپردازد.
۲-۷-۲- مربیگری:
پس از آنکه کارکنان برپایه طرح فرایند آموزش یافتند، صاحبکار یا مدیر همواره برای دادن کمکها و راهنمائیها در موقعیتهای دشوار در کنار آنها است. ممکن است هریک از کارکنان در بخشی از فرایند خبره باشند، ولی صاحبکار بر کل فرایند اشراف و آگاهی دارد. به عبارت دیگر، همه اعضا از فرایند تصویری دارند، ولی بزرگترین تصویر در نزد مدیر یا صاحبکار است.
یکی از وظایف مهم مدیر پیشگیری از شکست کارهای تیمی است. تنها با نامگذاری، گروهی از افراد مستقل به یک تیم تبدیل نمی شوند. این کار به آموزش و یادگیری نیاز دارد. هرچند که اعضای تیم بر اصول و هدفهای تعیین شده فرایند توافق داشته باشند، بازهم بنا به علل مختلف از قبیل تفاوتهای شخصیتی، دیدگاه های گوناگون، درجهت حساسیت و نگرانی افراد و… امکان بروز اختلاف وجود دارد. اینجا وظیفه مدیر یا صاحبکار است که پاپیش نهاده و اعضای تیم را در راه رفع مشکل یاری برساند.
۲-۷-۳- تامین منابع و همراستایی:
کارکنان عامل اجرای فرایند هستند و صاحبکار نماینده آن. وظیفه صاحبکار یا مدیر تامین نیازهای مالی و دیگر منابع ازجمله ابزار وتسهیلات لازم برای عملیات فرایند است.
گرچــه هرکدام از صاحبکاران فرایندها می کوشند تا پشتیبانی و نظر دیگران را برای فرایند خود به دست آورند، ولی از سوی دیگر بایستی هدف، کل سازمان باشد. کارکرد خوب یک فرایند کافی نیست، آنها باید با همدیگر کارایی داشته باشند و با اهداف کلی سازمان همراستا باشند.
روشن است که دست صاحبکاران در طراحی و طراحی دوباره فرایند باز است و مربیگری و ارشاد اعضای تیم به عهده آنها است و نیز ایشانند که نمایندگی و دفاع از کارکنان را انجام می دهند. ولی صاحبکاران در انجام وظایف خود تنها نیستند و کارکنان باید با ایشان همکاری کنند. صاحبکار از کلیات فرایند آگاه است اما ریزه کاریها را نمی داند. بنابراین، باید همواره در ارتباط تنگاتنگ با کارکنان باشد تا جریان پیشرفت امور اشکالهای احتمالی را بشناسد و در موقع لزوم، دگرگونیهای موردنیاز را ایجاد کند(رمضانیان و پوربخش، ۱۳۹۲).
۲-۸- ساختار سازمانی در سازمانهای فرایند محور
همان گونه که ذکر شد کارهای فرایندی به تشکیل تیم های مناسب نیازمند است ولی این سوال مطرح می شود که جای این تیم ها در ساختار سنتی کجاست؟ در نظام فرایند محور، کارکنان می بایست دارای اطلاعات و اختیار تصمیم گیری گسترده باشند و این دیدگاه در ساختار سنتی که نیاز به سرپرستی را قانون طبیعت می داند، گناهی نابخشودنی است. بنابراین، ساختار سنتی، کارکنانش، روش مدیریتی، فرهنگ سازمانی و روش های ارزیابی و پاداش دهی آن، توان اجرای فرایندگرایی را نخواهند داشت مگر اینکه شاهد تغییراتی در آنها باشیم. ساختار سازمانی یکی ازمهمترین قسمتهایی است که در آن شاهد تغییرات اساسی خواهیم بود(سلطانی و اسمعیل لو، ۱۳۹۰).
در ساختار جدید به وظایف مدیران و آنچه انجام می دهند اشاره شد و اینک باید به گروه ها و کسانی که امر آموزش اصلی و پایه ای را به عهده دارند بپردازیم. توجه دارید که این گروه ها تیم نیستند زیرا تیم گروهی است که صاحبکار فرایند یا مدیر، رهبری می کند، می توان این بخش را مرکز خبرگی نامید. مراد از مرکز خبرگی دسته ای از کارکنان سازمان است که مهارت و حرفه ویژه ای دارند. برای روشن شدن مطلب باید به این نکته اشاره داشت که فرایند محوری اداره های وظیفه ای پیشین را به دو بخش تقسیم کرده است: تیم فرایندی یعنی جایی که کار انجام می شود و مرکز خبرگی یعنی جایی که افراد پرورش و مهارت کسب می کنند و بازدهش مهندسانی است که خود طرحها و نقشه های مهندسی را می آفرینند و در تیم هــای فرایندی به کارهای ابتکاری فراوان می پردازند(رمضانیان و پوربخش، ۱۳۹۲).
در مرکز خبرگی کوشش می شود تا مهارتها در بالاترین و بهترین حد ممکن گسترش یافته و تکمیل شوند. یک یا چند مربی در مرکز گماشته می شود تا به گسترش مهارتهای اعضا بپردازند و همواره مطمئن شوند که آخرین دستاوردهای حوزه کار خود را موردتوجه قرار داده اند. مراکز خبرگی اغلب به صورت سازمانهای مجازی با کمترین نمود ظاهری هستند یعنی حتی ممکن است اتاق و یا محلی برای این مراکز در کار نباشد. مجموعه افراد و مکانیسم پیوند آنها با یکدیگر(مثلاً ارتباط الکترونیکی) همان مرکز خبرگی است. با تجسم ساختاری که شــرح دادیم، به تیمهای فرایندی مستقلی می رسیم که با راهنمایی مدیر یا (صاحبکار) وپشتیبانی مربی به کار سرگرم هستند(سلطانی و اسمعیل لو، ۱۳۹۰).
۲-۹- چالشهای فراروی سازمانهای جدیدفرایند محور
پایان کار نمودار سازمانی و بدرود گفتن بدان به معنای واردشدن به بهشت موعود نیست. سازمانهای فرایند محور به رغم امتیازهــای فراوان آنها همچون پویایی، انعطاف پذیری، و مشتری گرایی، چالشهای تازه ای را در برابر ما قرار می دهند. نبود شکلی ثابت، نبود خطوط فرماندهی مستقیم و آشکار، و روشن نبــودن مسئولیتهای فردی و جمعی، به کارگیری ســازمانهای نوین را بس دشوار می کند. اولویتها و راه های رسیدن به آنها برای افراد متفاوت است. حتی کسانی که هدف مشتــرکی دارند، راه دستیابی به آن را یکسان نمی دانند و در تیم های کاری امکان برخورد عقاید بسیار است. صاحبکاران فرایندها نیز برای دسترسی به منابع ارزشمند و افراد خبره، ممکن است با هم برخورد منافع پیدا کنند(رمضانیان و پوربخش، ۱۳۹۲).
میان صاحبکاران فرایندها و مربیان نیز ممکن است بر سر برنامه های آموزشی و توسعه ای افرد، برخورد ایجاد شود. صاحبکاران برای پیروزی فرایندهای خود حاضر نیستند پاره ای از افراد خبره تیم را از دست بدهند. ازسوی دیگر، مربیان باتوجه به برنامه های درازمدت شرکت و نیازهای آینده، ممکن است ناچار باشند که افرادی را برای شش ماه و یا بیشتر به دوره های آموزشی ویژه بفرستند. درچنین برخورد و اختلافی حق با کیست؟ صاحبکار که درپی منافع کوتاه مدت فرایند خود است و یا مربی که هدف گسترده تر و درازمدت تری را درنظر دارد؟
چنین ناهماهنگی ها و برخوردهایی در سازمانهای سنتی نیز وجود دارند، ولی سادگی دروغین نمودار سازمانی آنها را پوشانده است. در سازمانهای فرایند محور این برخوردها آشکار می شوند، و این به سود همه است. سازمانها روش های گوناگونی را برای رویارویی با برخوردها برمی گزینند که از بحث و گفتگوهای ساده تا پیروی از روش بده و بستان بازار و چانه زنی را دربرمی گیرد. در مثال بالا، صاحبکاران و مربیان می توانند درخصوص منابع و افراد ارزشمند با همدیگر چانه بزنند و به نتیجه برسند. باید درنظر داشت که سازماندهی برپایه فرایند محوری، ایجاد آرمان شهر صلح و یکدلی نیست، بلکه محیطی است که در آن برخوردهای سالم و سازنده نشانه پویایی، سرزندگی، و تعهد است(حمیدی زاده و بابادی، ۱۳۹۲).
۲-۱۰- عوامل موفقیت مدیریت فرایند محور
عوامل حیاتی موفقیت برای گذار از مدیریت وظیفه ای به مدیریت فرایند محور عبارتند از:

    • تغیر فضای ذهنی : یکی از مشکلات فراگیر در سازمانها بخشی نگری است. به این معنا که مدیران و کارکنان هر بخش به جای توجه به منافع کل سازمان، تنها منافع واحد خود را درنظر می گیرند. مثلاً بخش تولید برای پایین آوردن هزینه تولید هر واحد اقدام به تولید حـــداکثر می کند، بدون درنظر گرفتن این مسئله که این اقــدام ممکن است موجب انباشت موجودی کالا شود و سازمان در فروش آن مشکل پیدا کند. ســازمان باید این طرزفکر را ترویج کند که تمامی مدیران و کارکنان اثر کار و تصمیم خود را بر کل سازمان درنظر بگیرند.
    • طراحی نقشه فرایند: فهم فرایند ازطریق طراحی نقشه فرایند تسهیل می شود. طراحی دقیق نقشه فرایند، فرایندها را به فعالیتهای قابل اندازه گیری تبدیل می کند و براساس آنها مسئولیتها تعیین و عملکرد طبق آنها سنجیده می شود.
    • به کارگیری روش های مدیریت فرایند محور
    • اندازه گیری فرایند: اندازه گیری فرایند، زبانی مشترک ایجاد می کند که سازمان را قادر می سازد اهداف استراتژیک را به کارهایی موثر در سطح عملیاتی ترجمه کند. به بیان دیگر، اهداف واستراتژی ها را به سنجه هایی (METRICS) ملموس تنزل می دهد که طبق آنها افراد و تیم ها می توانند عملکردشان را ارزیابی کنند(رضایی و همکاران، ۱۳۹۲).

۲-۱۱- مهمترین روش های مدیریت فرایند محور در سازمان
مهمترین روش های مدیریت فرایند محور در یک سازمان عبارتند از :

    • تخصیص مجدد حق تصمیم گیری : اجرای سیستم مدیریت فرایند محور، مستلزم گذار از ساختار سلسله مراتبی فرمان دهی و کنترل گذشته به رویکرد غیرمتمرکز تقویت کارکنان است. در این رویکرد، اختیارات کارکنان بیشتر و کنترل بر آنان کمتر می شود.
    • ساختار سازمانی متناسب : سازمانها باید نوعی ساختار ایجاد کنند که درعین اینکه مدیریت فرایندی را تسهیل می کند مزایای تخصصهای وظیفه ای را نیز حفظ کند. تشکیل تیم های میـــــان وظیفه ای با دادن حق تصمیم گیری کافی به آنان یکی از بهترین راه های جمع بین این دو رویکرد است.
    • سیستم اندازه گیری عملکرد : هر سازمان باید یک سیستم اندازه گیری عملکرد طراحی کند که کارکنان را برای فعالیت درجهت نیل به اهداف سازمان برانگیزاند. برای ارزیابی کارکنان در شغلهای فعلی شان رویکردی سیستماتیک به اندازه گیری عملکرد موردنیاز است. هدف سیستم اندازه گیری عملکرد ایجاد ارتباط بین مشارکت هریک از کارکنان و موفقیت کلی سازمان است.درواقع این سیستم باید بتواند سهم هریک ازکارکنان را در موفقیت سازمان محاسبه کند.

عملکرد هر سازمان را میتوان در عملکرد فرایندهای آن ملاحظه نمود و با شناسایی و تحت کنترل قرار دادن آن فرآیندها ، کل سازمان را کنترل کرد اما هر فرایندی از زوایای مختلف قابل بررسی و نظارت می باشد.هر مجموعه ای از یکسری فرآیندها تشکیل گردیده و تعامل و عملکرد فرآیندها در نهایت منجر به ایجاد یک خروجی در سازمان می گردد. حال چنانچه فرآیندهای موجود در سازمان بدرستی شناسایی شده و با انجام مطالعه دقیق، مدیریت شوند، می توان به حصول نتیجه و ارتقاء سازمان امیدوار بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:45:00 ق.ظ ]