منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله تعیین مصادیق جنگ نرم در ... |
الف) در سطح راهبردی
۱-تغییر ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران از حکومت ولایی (ولایت مطلقه فقیه) به حکومت جمهوری اسلامی غیر ولایی؛
۲-فشار برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی و پذیرش قواعد روابط بین الملل تعریف شده توسط قدرت های استکباری؛
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-تغییر اصول و مبانی دینی بنیان گذاری شده توسط حضرت امام (ره)؛
۴-مقابله با سبک حکومت مردم سالاری دینی و شکست آن در افکار عمومی مردم جهان در مقابل سبک حکومتی لیبرال دموکراسی (همان، ۱۱۹)
ب)در سطح عملیاتی
۱- طراحی و پیاده سازی مدل تأثیرگذاری بر رفتار مردم و ایجاد تغییرات دموکراتیک در نظام جمهوری اسلامی ایران از راه مبارزات انتخاباتی؛
۲-ساماندهی مدل نافرمانی مدنی برای بی ثبات سازی سیاسی- اجتماعی کشور؛
۳- ایجاد تزلزل و آشوب در کار دانشگاه ها برای جلوگیری از پیشرفت علمی و فناوری کشور؛
۴-به انفعال کشاندن نظام جمهوری اسلامی و ناکارآمد سازی آن با ایجاد شکاف دولت- ملت، دولت- نخبگان، درون حاکمیت و دورن ملت؛
۵-القای عدم صلاحیت و عدالت رهبری و مقابل رهبری قراردادن برخی خواص و نخبگان.
۴-۹-راهکارهای آمریکا در جنگ نرم با جمهوری اسلامی ایران
پدیده جنگ نرم که هماکنون به عنوان پروژهای عظیم علیه جمهوری اسلامی ایران در حال تدوین است در شاخصهایی ماننده ایجاد نابسامانی اقتصادی، شکل دان به نارضایتی در جامعه، تأسیس سازمانهای غیردولتی در حجم گسترده، جنگ رسانهای، عملیات روانی برای ناکارامد جلوه دادن دستگاه اداری و اجرایی دولت، تضعیف حاکمیت ایران از طریق روشهای مدنی و ایجاد ناتوی فرهنگی متبلور میشود. در برایند جنگ نرم، عوامل براندازی یا از زمینههای موجود در جامعه برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرند یا به طور مجازی سعی در ایجاد نارضایتی در نزد افکارعمومی و سپس بهرهبرداری از آن دارند.
به طور کلی تهدیدات علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در برهه زمانی کنونی را میتوان در گونه تهدیدات نظامی و تهدیدات نرم تقسیمبندی کرد. (برنز،۱۳۸۵)
در همین راستا کمیته صلح جاری برای مقامات امریکایی، نیز تنها راه تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران، را پیگیری جنگ نرم به جای جنگ سخت میداند. این استراتژی که دلتا نام دارد سه محور اصلی آن استفاده از تاکتیکهای دکترین مهار، نبرد رسانهای و ساماندهی نافرمانی مدنی میباشد.
استفاده از مشکلات اقتصادی، تنوع کثرت قومی ایران، ایجاد و دامن زدن به نافرمانی مدنی در تشکلهای دانشجویی و نهادهای غیردولتی و صنفی، تلاش در نزدیکی به مردم تحت پوشش حمایت از حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ایجاد شبکههای متعدد رادیو - تلویزیونی فارسی زبان حمایت از اپوزیسیون (سفر فعالان جوان خارجی از کشورهای متحد با امریکا به ایران تحت عناوین جهانگرد که در صورت نیاز، به جنبشهای مدنی و نافرمانیها بپیوندند)، تسهیل فعالیت ان. جی. اُ امریکایی در ایران، دعوت فعالان جوان ایرانی به خارج برای شرکت در سمینارهای کوچک (این افراد باید از سوی مقامات امریکایی انتخاب شوند نه نهادهای ایرانی)، استفاده از سفارتخانههای کشورهای دیگر و به طور کلی تضعیف ستونهای حمایتی حکومت ایران از جمله راهکارهای اجرای استراتژی دلتا به شمار میآیند.
رژیم صهیونیستی نیز با همکاری امریکا در راستای جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران چندی پیش در نظر داشت که با درج آگهی در روزنامههای وابسته به خود تعدادی جاسوس فارسیزبان را با عنوان انتخاب شغلی جالب و چالشگر به استخدام موساد درآورد. علاوه بر این، این رژیمها با همکاری اتحادیه اروپا و امریکا در نظر دارد یک شبکه رادیو - تلویزیونی برای ایرانیان راهاندازی کند.
طرح یاد شده شامل راهاندازی یک کانال تلویزیونی، یک ایستگاه رادیویی و یک وبسایت اینترنتی است که اخبار فوری، برنامههای زنده و تکراری را به صورت ۲۴ ساعته برای ایرانیان پخش میکنند. هدف از این طرح تأثیرگذاری بر افکارعمومی جامعه ایران و فراهم نمودن زمینه جنگ نرم جمهوری اسلامی ایران عنوان شده است. (برنز،۱۳۸۵)
جنگ نرم در برابر جنگ سخت در حقیقت شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانهای که جامعه هدف یا گروه هدف را نشانه میگیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش رقیب را به انفعال یا شکست وامیدارد. جنگ روانی، جنگ رایانهای، اینترنتی، براندازی نرم، راهاندازی شبکههای رادیویی و تلویزیونی و شبکهسازی از اشکال جنگ نرم هستند. جنگ نرم در پی از پای درآوردن اندیشه و تفکر جامعه هدف است تا حلقههای فکری و فرهنگی آن را سست کند و با بمباران خبری و تبلیغاتی در نظام سیاسی - اجتماعی حاکم تزلزل و بیثباتی تزریق کند.جنگ نرم به وسیله کمیته خطر جاری در سالهای پایانی دهه ۱۹۸۰ طراحی شد. کمیته خطر جاری در اوج جنگ سرد و در دهه ۱۹۷۰ با مشارکت اساتید برجسته علوم سیاسی و مدیران سابقهدار سازمان سیا و پنتاگون تأسیس شد (رنجبران،۱۳۸۸؛ ۸۳)
در آن مقطع و در پی اصلاحات گورباچف مبنی بر ایجاد فضای باز سیاسی و تغییر در قوانین اقتصادی (پروسترویکا) این کمیته با منتفی دانستن جنگ سخت و رودررو با اتحاد جماهیر شوروی تنها راه به زانو درآوردن بلوک شرق را جنگ نرم و فروپاشی از درون معرفی کرد. سیاستگذاران پنتاگون و سیا با سه راهبرد دکترین مهار، نبرد رسانهای و ساماندهی نافرمانی مدنی اتحاد شوروی را به فروپاشی و شکست واداشتند.
ایران نیز امروزه به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بینالملل به قدرتی کمنظیر تبدیل شده است که از دید کارشناسان سیاسی کشورهای غربی دیگر نمیتوان با یورش نظامی و جنگ سخت آن را سرنگون کرد بلکه تنها راه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی پیگیری مکانیسمهای جنگ نرم و به کارگیری تکنیکهای عملیات روانی با بهره گرفتن از سه راهبرد دکترین مهار، نبرد رسانهای و ساماندهی و پشتیبانی از نافرمانی مدنی است. راهاندازی پروژه جنگ نرم علیه ایران در مقطع کنونی را باید ناشی از گسترش حس تنفر از امریکا در جهان دانست که به نظر سران کاخ سفید ایران مرکز اصلی ایجاد این تنفر و گسترش آن است. در امریکا برای مقابله با این موج، نیروی واکنش سریع تشکیل شد تا اولاً در قالب پروژه دموکراتیزه کردن کشورها به خنثیسازی نفوذ معنوی ایران در کشورهای اسلامی و منطقه خاورمیانه بپردازد و ثانیاً با القای خطرناک بودن ایران برای امنیت همسایگان اذهان عمومی از اقدامات و نقشههای ایالات متحده منحرف شود ( سایت تبیان،۱۳۸۸؛ ۲/۲۳)
نکته مهم اینکه آخرین نظرسنجی که به وسیله شورای روابط خارجی امریکا در بیشتر کشورهای خاورمیانه مانند مصر، عربستان سعودی، اردن، لبنان و امارات متحده عربی صورت گرفته حاکی از آن است که کمتر از ده درصد مردم این کشورها طرفدار دمکراسی به سبک امریکاییاند. اکثریت مردم این کشورها معتقدند هدف اصلی امریکا از پروژه دمکراسیسازی در خاورمیانه دستیابی آسان به نفت، امنیت اسرائیل و تضعیف مسلمانان است. نوشتار حاضر بر این اعتقاد است که استراتژی امریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی مبتنی بر اقدامات غیرنظامی و نرم در کنار تهدید به اقدام نظامی است (خبرگزاری فارس، ۱۳۸۸)
۴-۱۰- دلایل به کارگیری قدرت نرم علیه جمهوری اسلامی ایران
قدرت نرم، به آن دسته از قابلیتها و تواناییهای کشور اطلاق میشود که با به کارگیری ابزاری چون فرهنگ، آمال و یا ارزشهای اخلاقی به صورت غیرمستقیم بر منافع یا رفتارهای دیگر کشورها اثر میگذارد استفاده از راهکارهای قدرت نرم در جنگ نرم از اهمیت زیادی برخوردار است. ژوزف نای از پیشگامان طرح قدرت نرم در سال ۱۹۸۹ میگوید: “قدرت نرم، توجه ویژه به اشغال فضای ذهنی کشور دیگر، از طریق ایجاد جاذبه است و نیز زمانی یک کشور به قدرت نرم دست مییابد که بتواند (اطلاعات و دانایی) را به منظور پایان دادن به موضوعات مورد اختلاف به کار گیرد و اختلافات را به گونهای ترسیم کند که از آنها امتیاز بگیرد. مونوپولی اطلاعات و دانایی مرکز دیپلماسی نیست، بلکه خود دانش و گسترش آن است که باید نقطه قوت دیپلماسی باشد (رنجبران،۱۳۸۸؛ ۸۶)
قدرت نرم، تبلیغات سیاسی نیست بلکه مباحث عقلانی و ارزشهای عمومی را شامل میشود. هدف قدرت نرم افکارعمومی خارج و سپس داخل کشور است. وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز، جهانهای ذهنی و غیرواقعی را به دنیا مخابره میکنند. آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمیکنند، بلکه واقعیتها را میسازند. هدف رسانهها از قدرت نرم در ابتدا مدیریت افکارعمومی نیست، بلکه رسانهای در این دنیا موفق است که بتواند با افکارعمومی حرکت کند و خود را سازگار با آنها نشان دهد. در عصر رسانههای نوین جهانی، به یاری فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات کسب قدرت نرم به مراتب راحتتر از به دست آوردن و نگهداری قدرت سخت است.
دولتها اگر بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود، بازتعریف کنند، در آن صورت مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت کنند. راهکارهای رسیدن و در اختیار داشتن قدرت نرم محورهای ذیل را دربر میگیرد:
-
- داشتن کانالهای چندگانه ارتباطی داخلی و خارجی؛
-
- نزدیک کردن سنتها و ایدههای فرهنگی اجتماعی و سیاسی بر نرمهای جهانی؛
-
- حرکتی آرام، پراکنده و پیوسته در جهت تسخیر افکارعمومی به وسیله رسانههای همراه و همگام با مردم (نه رسانهای که قصد مدیریت افکار را داشته باشد)؛ و
-
- ایجاد گفتمانهای خبری - رسانهای در خارج و داخل به زبانهای مختلف.
البته در شرایط فعلی به نظر میرسد قدرت متراکم و سخت امریکا دچار بحران اساسی شده است، به همین منظور امریکا در صدد به کارگیری قدرت نرم برای مقابله با حریفان خود به خصوص ایران است.
بر همین مبنا دونالد رامسفلد طی سخنانی در شورای روابط خارجی امریکا ضمن دفاع از استراتژی مقابله با تروریسم و ادامه جنگ در عراق بر نقش اثرگذار و خصمانه محیط رسانهای گروههای رقیب برای مقابله با تروریسم تأکید کرد.نکته مهم و برجسته سخنان رامسفلد، هشدار وی در مورد ناتوانی دولت امریکا در روند مواجهه با واقعیت عصر رسانهای است که موجب ضرر و زیان و از دست رفتن جان هزاران امریکایی در سراسر جهان شده است. وی اشاره میکند که برخی از صحنههای نبرد ممکن است در کوهستانهای افغانستان یا خیابانهای عراق اتفاق نیفتد، بلکه در اتاقهای خبر در نیویورک، لندن و قاهره یا هر جای دیگر شکل بگیرد.از دید اکثر کارشناسان امریکایی در حالی که القاعده و جنبشهای افراطی سالها از این سکو - رسانه خبری استفاده کرده و به طور موفقیتآمیزی توانستهاند افکارعمومی مسلمانان را علیه غرب مسموم نمایند، ولی این کشور هنوز در مرحله آغاز رقابت برای جلب مخاطبان قرار دارد. علاوه بر این، تلاش رسانهای و ارتباطی مقامات امریکا در پنتاگون و دیگر سازمانها، به جای آنکه فعال باشد بیشتر متمایل به افدامات واکنشی است.این کارشناسان به دولت بوش پیشنهاد در پیش گرفتن استراتژی ارتباطات را مینمایند که بر بازنگری در تلاشهای جاری رسانهای به ویژه در نحوه فعالیت سازمان اطلاعات امریکا و رادیو اروپای آزاد و نیز شناسایی واقعیتهای رسانههای تصویری و دیجیتالی و لزوم تغییر در شیوههای کاری و تجاری بخشهای روابط عموی مبتنی است. به نظر میرسد قدرت سخت امریکا در چنبره قدرت نرم رسانهها گرفتار شده است و خاورمیانه با پیچیدگیها و تنوع خاص فرهنگی، سیاسی و رسانهای خود، به خطرناکترین دام برای امریکا تبدیل شده است. به گونهای که ایجاد و رشد شبکههای خبری مستقل در این منطقه ضربه سختی را بر وجهه و موقعیت امریکا در منطقه وارد نموده است. شبکههای خبری همچون الجزیره، روند هدایت افکارعمومی و مسلمانان علیه امریکا را وارد فاز جدیدی کرد.( هرچند این شبکه فعلا توسط انگلیس خریداری شده است) (داداشی،۱۳۸۶)
علاوه بر این با اشغال عراق و افغانستان و فشار بر سوریه و لبنان از یکسو و بهانهجویی و شرارت امریکا در خصوص پرونده هستهای ایران، بازی باخت - باخت امریکا در خاورمیانه، بسیار روشنتر و خطرناکتر شده است، گروههای ضدامریکایی با گرایشهای سلفی - تکفیری رشد و توسعه برق آسایی را تجربه کردند و افکارعمومی منطقه خاورمیانه هم به شدت ضدامریکاییتر شد.
افتضاح زندانهای ابوغریب و گوانتانامو، بحران افکارعمومی را برای امریکاییها، سیاهتر و مشکلتر کرد. ورود مستقیم امریکا به بحران انرژی در منطقه خاورمیانه و عقد قرارداد هستهای با هند از جمله مصادیق همین قمار امریکایی و ورود سخت به بازیهای نرم منطقه است.
از سوی دیگر چالش هستهای ایران و امریکا نیز تاکنون با ناکامی و البته خشم امریکاییها روبهروابط عمومی، شده است و آنها عملاً نتوانستهاند ایران را در چارچوب شورای امنیت تحت فشار بگذارد.
رشد سریع شبکههای خبری در منطقه خاورمیانه که با الگوبرداری از الجزیره تأسیس شدهاند و به موفقیتهای قابل قبولی در ایجاد فضای رسانهای و هدایت افکارعمومی منطقه دست یافتهاند، دورنمای بسیار تاریکی را برای موقعیت امریکا در منطقه خاورمیانه ایجاد کرده است؛ بنابراین، اگر در دوره نخست ریاستجمهوری بوش استفاده از قدرت سخت برای مقابله با کشورهای خاورمیانه به خصوص ایران در میان بود اکنون قدرت نرم در مرکز توجه مقامات سیاسی واشنگتن قرار گرفته است، به گونهای که براساس بررسی انجام شده از سوی پروژه گرایشهای جهانی پیو بیشتر جهانیان فکر میکنند جنگ امریکا در عراق خطر بزرگتری برای صلح جهانی است تا ایران؛ و این جنگ جهان را به مکانی خطرناکتر تبدیل کرده است.
۴-۱۱-ناتوی فرهنگی؛ چهرهای دیگر از جنگ نرم
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ و پایان یافتن جنگ سرد (۱۹۹۱ - ۱۹۴۵) دنیا به سمت تکقطبی شدن پیش رفت، بنابراین امریکا که رقیب اصلیاش (اتحاد جماهیر شوروی) دیگر توان مقابله با او را نداشت احساس کرد رقیب ممتازی ندارد به همین علت تلاش کرد سیطره خود را در عرصههای نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بر جهان تحمیل کند. بنابراین به فرهنگسازی جهانی مبتنی بر فرهنگ لیبرال دمکراسی، متوسل شد؛ از همین روابط عمومی،، به یک مجموعه مقتدر فرهنگی نیاز بود و شاید از این زمان به بعد عملاً ناتوی فرهنگی موجودیت یافت. در همین راستا اندکی پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نظریه پایان تاریخ فوکویاما - استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه جانهاپکینز - در سال ۱۹۸۹ در سطح جهان مطرح گردید.وی در مقالهاش خاطرنشان میکند: “واقعیتی که اینک شاهد عینی آن هستیم تنها پایان جنگ سرد یا عبور از یک دوران تاریخی جنگ سرد نیست بلکه این واقعه نقطه پایان تحول ایدئولوژیکی و بشری و جهانیسازی لیبرالیسم غربی به عنوان شکل نهایی حکومت بشری است. ” همچنین همزمان با نظریه مذکور نظریات دیگری مانند موج سوم آلوین تافلر، دهکده جهانی جرج اورول و مک لوهان، برخورد تمدنهای ساموئل هانتینگتون، جهانیشدن و جهانیسازی رابرتسون هابرماس و گیدنز و نظریه عدالت جهان راولز به عنوان مکملهای نظریه پایان تاریخ فوکویاما مطرح شدند، در نتیجه حس جهانشمولی و به تعبیر دیگر احساس کدخدا بودن برای دنیایی که در چارچوب دهکده جهانی گنجانده شده است، سبب گردید که ناتوی فرهنگی عینیت یابد. همچنین میتوان دلایل روی آوردن به ناتوی فرهنگی را نسبت به ناتو با رویکرد نظامی به شرح ذیل بیان نمود:
- گستره و دوربرد ناتوی فرهنگی فراتر از مرزهای جغرافیایی - بلکه مرزهای فکر، اندیشه و فرهنگ ملتهاست - لکن دوربرد ناتوی نظامی مرزهای جغرافیایی یک یا چند کشور است.
- استراتژی و رهیافت ناتوی فرهنگی قبضه کردن باورها، ایدئولوژی و جهانبینی ملتها و فرهنگهاست، لکن استراتژی با رویکرد نظامی تصرف زمین و کسب منابع و مراکز مهم اقتصادی است.
- ویرانیها، تلفات و خرابیها در کارکرد نظامی و جنگ سخت، محسوس و ملموس است ضمن آنکه با هزینه کردن، قابل بازسازی است، ولی در ناتوی فرهنگی ویرانیها و تلفات و به تعبیر بهتر آسیبها نامحسوس است، بنابراین تخریب فکری و فرهنگی به آسانی بازسازی نمیشود. (سایت تبیان،۱۳۸۸)
- ناتوی فرهنگی جنگ نرم، بدون خاکریز و بیسروصداست اما ناتو با رویکرد نظامی درگیر جنگ سخت و پرسرصداست.
- کارکرد ناتوی فرهنگی بلندمدت، پرجاذبه، پربازده، کمدردسر و کمهزینهتر است، ولی ناتو با رویکرد نظامی کوتاهمدت، خشک و سخت، کمبازده و پردردسر و پرهزینهتر است.
- تلفات انسانی در جبهه نظامی مقدس، با ارزش و ماندنی است و به خصوص در فرهنگی دینی تحت عنوان شهادت از آن یاد میشود اما در عرصه فرهنگی ذهنها و اندیشهها آسیب میبیند.
به طور کلی فرهنگ هر قوم و آیینی و به تعبیر دیگر فرهنگ هر ملت و کشوری دربر گیرنده باورها، ارزشها، آداب، رسوم و بایدها و نبایدهایی است که به عنوان زیربنای اصلی هویت هر کشوری به شمار میآید، بنابراین از جمله اهداف ناتوی فرهنگی به حاشیه راندن فرهنگ ملی و دینی جوامع و ملتهاست تا با حاکم کردن فرهنگ لیبرال دمکراسی در راستای فرهنگسازی جهانی خواستههای خود را در تمام ابعاد تأمین کنند و در عمل اداره کشورها و به تعبیر صحیحتر اداره امور جهان را به دست گیرند.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 01:42:00 ق.ظ ]
|