(ترجمه: به سویم دستی دراز کن تا دستی به سویت دراز شود . در مرگ و زندگی به ناچار باید متحد بود.)
در شعر اخوان نیز با شعرهایی رو در رو می شویم که بی شک آیینه تمام نمای اوضاع اجتماعی ایران در دهه ۳۰و ۴۰ هستند. گویاترین این اشعار، شعر «زمستان» است که در دی ماه ۱۳۳۴ یعنی پس از رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سروده شده است آن چه مبنای سرودن زمستان قرار می گیرد، آن چنان که مرحوم «غلامحسین یوسفی» می نویسد «محیط تنگ و بسته و خاموش است» (شاهین دژی، ۱۳۸۷: ۱۳۰)
در ایم شعر، هرکس به راه خود می رود و مجال آشنایی و هم زیستی با دیگران را ندارد. راه تاریک و لغزان است و سردی مرگبار چنان گسرش یافته که کسی را یارای پاسخ گفتن به محبت دیگران نیست:
نفس کر گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
(اخوان، ثالث، ۹۷:۱۳۷۹)
زمستانی که اخوان ترسیم می کند، تصویری است شاعرانه از پدیده تجربه ای اجتماعی (شاهین دژی، ۱۳۸۷: ۱۳۳) و حتی برخی آن را «نزدیک ترین اثر اخوان به دوره حساس گرایش اجتماعی» او می دانند. (مختاری ۱۳۷۹م: ۵۱۲). گاهی شاعر بدون هیچ مقدمه ای، با ترسیم اوضاع اجتماعی آغاز می کند و شاعر اندوه بار، فغان بر می آورد:
خانه ام آتش گرفته است، آتشی جان سوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرشها را، تارشان با پود)
(اخوان ثالث، ۱۳۹۰، ۷۶).
او به هر سو می رود تا بلکه بتواند نقش هایی را که در این شب ظلمانی بر سر و چشم در و دیوار بسته است، از آتش بی رحم در امان دارد. اما آن چه عاقبت بهره اش می گردد، شادمانی ستم پیشگانی است که شادمانه سوختنش را به تماشا نشسته اند. این اتفاق در شعر «خزانی» نیز به چشم می خورد، آن جایی که اخوان از سفیران زربالی سخن می گوید که وحشت زده، از سکوت و سردی، کوچ کرده اند و پیامد آن، بی رهرو ماندن جاده ای است که روزگاری گام های آزادی در آن جریان می یافت (اخوان، ثالث، ۱۳۸۷: ۴۷).
یا در شعر «پند» که شاعر، سکوت حاکم بر جامعه خفته را همسان مرگ تلقی می کند (اخوان، ثالث، ۱۳۷۹: ۱۳۸).
در شعر «هنگام» نیز، پریشان خاطری حاکم بر اجتماع و نابسامانی اوضاع، محور قرار می گیرد:
سرگذشته قبیله، هر یکی سویی
با دیده هزار ابر شک در ما
و افکنده سیاه سایه ها بر ما
(اخوان، ثالث، ۱۳۸۶: ۹۰)
۴ ـ ۶ ـ انعکاس نابسامانی های اجتماعی در اشعار دو شاعر
بدین ترتیب اوضاع نابسامان اجتماعی چه در شعر جواهری و چه در شعر اخوان، انعکاسی تیره و یأس آلود می یابد و بعید نیست که این فضا قبل از هر چیز، تأثیری عمیق در ذهن شاعران داشته، آن ها را در گزینش واژه ها و تصاویر شعری به سمت تاریکی کشانده باشد.

أطبق دجی أطـــبق ضبــاب   أطبــق جَــهــاماً یاسـحـابُ
أطبق دمارُعلی حُماهدَمارهم   أطبق جزاءُعلی بناهِقبورهم
أطبق علی المُعزی یُراد بهـا   علی الــــجــوع احـــتــلابُ

(الجواهری، ۲۰۰۴: ج ۴ : ۱۲۹)
«چشم بر هم نه، ای تاریکی، ای ابرهای ستم سایه افکنی کنید، تاریکی را بیشتر کنید.
تاریکی را بیشتر کن تا آوارگی و ویرانی ها دیده نشود. تاریکی را بیشتر کن تا سازنده قبرها دیده نشوند. تاریکی را بیشتر کن تا تسلیت گوی حادثه ها به خاطر گرسنگی تسلیت بگوید و استعمار گر به خوبی شیر ملت را بدوشد»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...