پایان نامه های کارشناسی ارشد درباره :مطالعه ارتباط اخلاق حرفه ... |
د) اخلاقورزی در زندگی شخصی؛
ذ) اهمیت دادن به اخلاق حرفهای در شغل؛
و) برخورد عقلانی و روشمند در مواجهه با مشکلات اخلاقی پیشآمده در سازمان و اقدام برای برطرف کردن آنها؛
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ه) عنایت خاص به آموزش اخلاق حرفهای؛
ی) تهیه و تدوین منشور اخلاقی مربوط به سازمان با مشارکت همه اعضای سازمان (Pennino,2004,P193).
ضرورت ترویج اخلاق حرفهای در سازمان
توسعه سازمانی تلاشی پیگیر، منسجم و کاملاً برنامهریزی شده است که به منظور بهبود و نوسازی نظام صورت میگیرد. هدف از توسعه سازمانی، هم بهبود زندگی (شغلی) فرد و هم بهبود کارکرد سازمان است.
با توجه به اهمیت اخلاق حرفهای در توسعه سازمان، لازم است در تعیین اثربخشی (میزان تحقق اهداف سازمانی) و هدایت منابع (از جمله منابع انسانی) به میزان آموزش اخلاق حرفهای در سازمان توجه شود. البته در زمینه مذکور از جمله موانع تغییر رفتار اخلاقی در هر سازمان، جهل و ناآشنایی کارکنان از اخلاقیات شغل و سازمان بیان شده است. با توجه به اینکه امروزه هیچ سازمانی قادر نیست بدون آموزش توسعه یابد، لازم است در سازمانها افزون بر آموزش تخصصها و مهارتهای مورد نیاز هر شغل به کارکنان، ایجاد روحیه تعاون، کار مشترک و دستهجمعی و به ویژه اخلاق اداری و سازمانی جزو برنامههای آموزش در سازمان قرار گیرد.
از آنجا که منشور اخلاقی در هر سازمان طی فرایند گفتوگو و مشارکت تمامی کارکنان و رئیسان به وجود آمده است، به منزله یک میثاق عمومی سازمان پذیرفته شده است. به تدریج سازمان گسترش این اصول را جزو اهداف خود میپذیرد. بدین منظور، شیوههای مختلفی برای آموزش اخلاق حرفهای در سازمانها به وجود آمده است که یادگیری مستقیم، رایجترین آنهاست؛ اما این شیوه نشان داده است که کارآیی لازم را ندارد. پس با توجه به اینکه ترویج اخلاق در سازمان، به معنای یادگیری سبک خاصی از زندگی سازمانی است، باید به شیوههای غیرمستقیم مانند آموزشهای حین عمل و آموزشهای اجتماعی و فرهنگی، توجه بیشتری شود.
اما جدای از نوع آموزش، به منظور تعیین محتوای آموزشی، سازمان باید نیازهای آموزشی را از مقایسه میان وضع موجود و وضع مطلوب (با آنچه لازمه پاسخگویی به منشور اخلاقی و اهداف سازمان است) مشخص کند. برای تعیین وضع موجود (میزان پایبندی کارکنان به اخلاق حرفهای سازمان) و حتی برای تعیین وضع مطلوب (دیدگاه کارکنان به عنوان افرادی آگاه به شرایط سازمانی برای ارائه مؤلفههایی کاربردی) لازم است از تحقیقات درباره اخلاق حرفهای حمایت کرد.
منشور اخلاقی هر سازمانی، از اشتراک عمومی همه اعضای سازمان در مورد اصول و قواعد اخلاقی خاصی که در جهت بهبود و توسعه فعالیتهای سازمانی است، به دست میآید. در صورتی که اگر بخواهیم ارزشهای خاصی را به صورت پذیرش همگانی در آوریم، باید در ابتدا از توسعه آگاهیها و دانشهای مرتبط شروع کنیم. سپس به تدریج نگرشها را تغییر، و در نهایت به عنوان خروجی، رفتارها را تحت تأثیر قرار داد (امیری و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۱۴۶-۱۴۵).
آثار سازمانی و فراسازمانی اخلاق حرفهای
اخلاق حرفهای می تواند پیش بینی پذیری سازمان را افزایش دهد و آن نیز موجب اعتماد اصیل، راسخ و پر دامنهای نسبت به سازمان گردد و سازمان با اتکاء به اعتماد در جذب منابع مالی و اعتباری موفق گردد، انگیزش درونی و پایداری را در کارکنان و مدیران ایجاد نماید، منابع انسانی متخصص را جذب کند، با افزایش مزیت رقابتی به جایگاه انحصاری در بازار دست یابد، با اصلاح و تهذیب فرهنگ سازمانی انرژی منفی ناشی از معضلات اخلاقی را مهار کند و تنشهای سازمانی را به نحو اثربخش مدیریت نماید. این موارد نشان میدهد که حاکمیت اخلاق در فرهنگ سازمانی نقش مهمی در تبدیل تهدید به فرصت دارد (قراملکی، ۱۳۸۷، ص۱۰۴).
اخلاق حرفهای هم بسترهای فرا سازمانی دارد و هم آثار و نتایج فرا سازمانی برای سازمان به ارمغان میآورد. ترویج اخلاق در سازمان و تعالی اخلاقی فرهنگ سازمانی نه تنها محیط با نشاط و مساعد برای افزایش بهرهوری میآفریند بلکه فراتر از سازمان، نقش موثری در جامعه نیز دارد. بهداشت، سلامتی و فراتر از همه، تعالی اخلاقی جامعه از بنگاهها و سازمانهای وابسته به آن متاثر است (قراملکی، ۱۳۸۷، ص۱۱۲).
افراد در جامعه برای اینکه خدماترسانی مفید و همچنین توانایی بیشتری برای انجام کارشان با استانداردهای بالا را داشته باشند، باید آموزش اخلاق حرفهای را در خود نهادینه کنند. اخلاق حرفهای در مقابل ناهنجاری اجتماعی و رفتاری نقش بسیار مهمی را ایفا مینماید و میتوان گفت اخلاق سازمانی وجودش به اخلاق حرفهای بر میگردد.
اگر بخواهیم این دو را مقایسه نمایم به این نتیجه خواهیم رسید که رعایت و بکارگیری استانداردهای کاربردی اخلاق حرفهای در اخلاق سازمانی نقش مهمی ایفا مینماید و این دو در بعد وسیعی در ارتباط میباشند.
کلوین و کاژین (۱۹۹۸) معتقدند که ارزشهای کاربردی یک حرفه در داخل سازمان مرتبط با اخلاق حرفهای میباشد. کارکنان با داشتن اخلاق حرفهای و ارزشها و باورهای درست اخلاقی به این باور خواهند رسید که رشد فکری و شغلیشان مستلزم داشتن اخلاق حرفهای میباشد (Ozar, 2000, P6).
ساختار اخلاقی به عنوان تقویت کننده اخلاق حرفهای در خدمات رسانی عمومی و کمک به افراد برای هدایت خودشان در یک محیط اجتماعی فرض می شود و توصیف کننده فرآیندهایی است که قوانین مطلوب
جامعه را تشویق به اجرا کرده تا به اهداف سازمانی یا حرفهای شان برسند. از عناصر تشکیل دهنده ساختار اخلاقی به مواردی همچون مسئولیت پذیری، سیستمهای کنترلی، ارتباطات اجتماعی و همکاریهای داخل سازمانی، شرایط خدمات رسانی و همچنین عمل کردن به سه نکته کاربردی «کنترل، راهنمایی و مدیریت» میتوان اشاره کرد.
این عناصر تشکیل دهنده میبایستی به عنوان یک ساختار اخلاقی در بین سازمانها رایج شوند. بدین معنا که عناصر ساختار سازمانی مرتبط با اخلاق حرفهای درون سازمانی و برون سازمانی شود. اگر سازمانی دارای ساختار اخلاقی با توجه به عناصر مذکور شده باشد، دانش انسانی درون سازمانی آن افزایش و همکاریهای داخل سازمانی آن بهتر و در نتیجه عملکرد سازمان بهبود مییابد و افرادی که در درون سازمان با هم کار می کنند نسبت به هم اعتماد بهتری خواهند داشت.
جو اخلاقی سازمان مجموعه ای مشترک از ادراکات مربوط به رفتار صحیح و طریق برخورد با مسائل اخلاقی است. این جو، آهنگ تصمیم گیری در تمام سطوح و شرایط را تعیین می کند. عوامل بسیاری در جوهای اخلاقی متفاوت سازمانها ممکن است مورد توجه قرار گیرند. جو اخلاقی میتواند از انچه که بیشتر افراد به درست بودنش اعتقاد دارند،حمایت کند. در بسیاری از سازمانها شاید هنگام رویارویی با تصمیم گیریهای مشکل، کارایی مهمتر از ملاحظات اجتماعی باشد. در کنار سایر جنبه های فرهنگ سازمانی، جو اخلاقی نیز به طور کلی تاثیر مهمی بر رفتار افراد و سازمان خواهد داشت. وقتی که شرابط محیط اخلاقی روشن و مثبت است، هر کس میداند که در بروز بلاتکلیفی اخلاقی اجتنابناپذیر، چه باید بکند. بنابراین افراد با اطمینان عمل می کنند و کاملاً مطمئن هستند که توسط مدیریت عالی و تمام سازمان حنایت خواهند شد (شرمرهورن و همکاران، ۱۳۸۶، ص۳۷۰).
عوامل پایهای اخلاق حرفهای
یکی از صاحبنظران این نظریه به نام زیونتس[۱۱۳] در مقالهای عواملی را به منزله عوامل پایهای برای اخلاق حرفهای برمیشمارد که عبارتاند از:
الف) استقلال حرفهای اخلاق علمی
این عامل مانند اخلاق در هر نظام حرفهای دیگر باید منعکسکننده هنجارهای درونی حرفه و احساس تعهد اخلاقی از سوی خود حرفهایها و نهادهای تخصصی آنها باشد، نه آنکه در قالب بایدها و نبایدهای اخلاقی به آنها تحمیل و قبولانده یا گوشزد شود. برای مثال، یک مدیر باید در حرفه خود مسائلی مانند صداقت، دقت، قابل اعتماد بودن، گشوده بودن به فضای انتقاد و ارزیابی، پرهیز از جزمیت، احترام به زیردستان و اطرافیان، توجه به حریم خصوصی و مسئله حفظ اسرار افراد را سرلوحه خویش قرار دهد.
ب) خودفهمی حرفهای
پایه و اساس اخلاق، خودفهمی حرفهای است. افراد تنها با فهمی از کار و فعالیت حرفهای خود، فلسفه آن و نسبتش با زندگی مردم است که به درک اخلاقی از آن نائل میآیند و در نتیجه، در مناسبات خود با طبیعت و جهان پیرامون خود، نوعی احساس درونی از تعهد به آن ارزشها پیدا میکنند.
ج) عینیتگرایی، بیطرفی و عدم جانبداری
از مهمترین اصول اساسی که در اغلب اسناد و مباحث مربوط به اخلاق حرفهای علمی مورد تأیید قرار میگیرد، رعایت عینیتگرایی و بیطرفی است. فردی که اخلاق حرفهای را در زندگی شغلیاش به کار میگیرد، نباید جانبداری غیرعقلانی نسبت به منبعی که دارای صفات غیراخلاقی است نشان دهد.
د) فراتر رفتن از مفهوم معیشتی
تا زمانی که فردی درگیر مسائل فیزیولوژیکی باشد، توجه به مسائل دیگر کمرنگتر خواهد بود. معنای اخلاق حرفهای با عبور از مفهوم معیشتی آن به عرصه ظهور میرسد. زمانی که افراد در فعالیت و کسبوکار حرفهای خود از سطح گذران زندگی مادی فراتر میآیند، دستکم سه سطح دیگر از فعالیتهای علم و فناوری برای آنها معنا مییابد:
-
- احساس کارآیی، اثربخشی و تولید کیفیت به عنوان ارزش افزوده؛
۲. احساس خدمت به مردم و مفید واقعشدن؛
-
- احساس رهاسازی از طریق بازتوزیع فرصتها و نقد قدرت (Zionts, 2006).
مشکلات و موانع اخلاق حرفهای
-
- ارزشمداری به جای مسئلهمحوری
بسیاری از مشکلات، ناشی از نگرش سنتی ما به اخلاق است. ما در نگرش سنتی خود به معضلات اخلاقی صرفاً فضیلتمحور یا ارزشمدار هستیم نه مسئلهمحور[۱۱۴]؛ جهتگیری ما فضیلتگرایانه است، نه کارآمدی. ورود ما به معضل اخلاقی، صرفاً موعظهای، تبشیری و انذاری است. در حالی که برخورد صحیح و مؤثر با معضلات اخلاقی به تخصص و مهارت نیاز دارد (قراملکی، ۱۳۸۲).
رویکرد فضیلتگرایانه ما را وامیدارد تا در مواقع رویارویی با معضلات اخلاقی، صرفاً احکام و فضیلتهای اخلاقی را یادآوری کرده، بر آن اصرار کنیم. در چنین مواقعی، تا میتوانیم از احساسات و عواطف خود خرج میکنیم، اما برای حل معضل، ذرهای مهارت به خرج نمیدهیم. فضیلتگرایی، یک رویکرد نیست، بلکه یک نوع موضعگیری و نهایتاً یک نوع نگرش[۱۱۵] است. رویکرد[۱۱۶]، غیرشخصی و روشمند بوده، ناظر به درک درست مسئله و در نهایت حل معضل است. همچنین، رویکرد، مبتنی بر «توصیف تعلیلی[۱۱۷]» موضوع است و در مسیر خود از معیارها و ابزارهای علمی و سنجشگر سود میبرد؛ اما نگرش، موضعگیری شخصی است و اساساً ناظر به حل مسئله نیست. با جهتگیری مسئلهمحور، ذهن، بیآنکه به بیراهه برود، فقط همان را مییابد و همانقدر و همانگونه مییابد که به کار حل مسئله[۱۱۸] میآید.
- غفلت از عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 02:32:00 ق.ظ ]
|