مقالات و پایان نامه ها درباره شناخت نحوه ... |
در ایران ارتباطات سنتی از دیرباز و پیش از ورود اسلام، جایگاه و نقش موثری در فرهنگ این سرزمین داشته است. چاپارخانهها، کاروانسراها، بازارها، میدانهای عمومی و قهوهخانهها و حتی جمع گرم و صمیمانه خانوادههای گسترده، مراکزی برای گذران اوقات فراغت، تربیت، اطلاعرسانی، یادگیری و تبادل تجارب و از این دست به شمار میآمد. پس از ورود اسلام و از تلاقی دو فرهنگ ایرانی و اسلامی، این شبکه ارتباطات متحول شد و رسانههایی نوین با کارکردهای جدید به این مجموعه افزوده گردید. مهمترین تحول پدید آمده را باید در افزوده شدن کارکردهای اسلامی و پیدایش رسانههای دینی جستجو کرد. (باهنر، ۱۳۸۵: ۸۴)
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
به این ترتیب منظور از رسانههای سنتی اسلامی آندسته از وسایل ارتباطی است که با اتکا بر ارتباطات چهرهبهچهره، پیامهای اسلام را به عنوان کارکرد اصلی خود به مخاطبان منتقل میکنند. قدمت این رسانهها به پیش از دوره ظهور رسانههای مدرن چاپی بازمیگردد. مسجد و منبر، مجلس دعا و روضهخوانی، زیارتگاه، حسینیه، تکیه، مهدیه، فاطمیه، هیاتهای مذهبی، تعزیه، مکتبخانه و حوزه علمیه، نماز جمعه و از این دست و حتی خانواده را باید از جمله رسانههای سنتی اسلامی بدانیم که نقش و تاثیر ارتباطی آن ها در تاریخ تحولات جامعه شیعی ایران وحفظ و انتقال معارف ناب اسلامی بسیار با اهمیت بوده و تا امروز نیز به عنوان یک شبکه ارتباطی موثر عملکرده است. (باهنر، ۱۳۸۵: ۸۴)
ابعاد الگوی ارتباطات سنتی در ایران
ارتباطات سنتی دینی تابعی از مشخصه های فرهنگی ایران به شمار میآید و مطالعات حوزه فرهنگ و ارتباطات، شناخت الگوی حاکم بر این نوع ارتباطات را میسر میسازد. این مطالعات نشان میدهد که رسانههای سنتی در ایران از تماس فرهنگهای اسلامی و ایرانی پدید آمدهاند و الگوی حاکم بر ارتباطات سنتی دینی در ایران همواره متأثر از مولفههای فرهنگی ایرانی و اسلامی بوده است. هنجارهای حاکم بر این نوع از ارتباطات برگرفته و همسو با ارزشها و هنجارهای اسلامی است و در طول تاریخ ایران پس از اسلام و با وجود تحولات پدید آمده در این رسانهها هیچگاه مشاهده نشده است که این همسویی هنجاری مخدوش شده باشد. بلکه همواره متأثر از دیدگاههای فقهی و عرفانی اسلام بوده است. از سوی دیگر هنجارهای ارتباطی رسانههای سنتی دینی و غیر دینی در تضاد و تقابل با یکدیگر قرار نداشتهاند و تقسیم آن ها به دینی و غیردینی با نگاه به کارکرد غالب آن ها است و به معنای تفکیک حقیقی هنجارهای ارتباطی ایرانی از اسلامی نمیباشد. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۳۷)
ارتباطگران اصلی در عمده این رسانهها را علمای دین، خطبا و واعظان تشکیل میدهند که اکثریت قریب به اتفاق ایشان دارای لباس روحانیت و برخوردار از معلومات اسلامی هستند. تحولات تاریخی ایران که دراثر حضور رسانههای دینی پدید آمد نشانگر این ویژگی است که ارتباطگران اصلی این رسانهها، نخبگان جامعه اسلامی ایران و مراجع فکری مردم نیز بودهاند. پس از ایشان هنرمندان شامل مداحان و شبیهخوانان تعزیه از جمله این ارتباطگران به شمار میآیند که با توجه به افول شدید تعزیه، مشارکت این قشر اجتماعی نیز در طول تاریخ کاهش یافته است، اگرچه در دوره پس از انقلاب اسلامی، بهویژه دهه اخیر، مداحان مشارکت بیشتری در پیامآفرینی ایفا کردهاند. برنامههای آموزشی، علمی و هنری جدید که در طول سالهای گذشته به مجموعه اقدامات این رسانهها بهویژه برای نسل جوان افزوده شده است، تاحدودی امکان حضور ارتباطگران از سایر پایگاههای اجتماعی مانند معلمان، استادان دانشگاه، نظامیان و هنرمندان غیر بازیگر را فراهم ساخت. شاید نگرانی از حضور غیر روحانیون و در نتیجه انحراف این رسانهها از رسالتهای اصلی خود، اجازه مشارکت جدی سایر اقشار را در پیامآفرینی نداده است. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۳۸)
پیام غالب این رسانهها معرف اسلامی است که تعیین رتبه میزان هر یک از معارف نیازمند تحلیل محتوای پیامهای ارائه شده است. طرح مسائل و رویدادهای روز جامعه، تحلیل و بررسی آن ها و ارائه رهنمودها و توصیههای لازم به مخاطبان بخش دیگری از پیامهارا تشکیل میدهد. همچنین یکی از موضوعات همیشگی در پیامهای دینی این رسانهها، ذکر امام حسین(ع) و مصائب کربلا است.
شکل ارائه پیام و عناصر بیانی به کار رفته در آن متناسب با رسانه دینی مورد استفاده تفاوتهایی پیدا میکند. شاید بتوان گفت که در اغلب ارتباطات این رسانهها که ارتباطگران آن روحانی بودهاند، شکل ارائه پیام نیز سخنرانی و به صورتی یکسویه و بدون مشارکت مخاطبان صورت پذیرفته است و تغییر در این نوع ارتباط و استفاده از گونههای مختلف و جذاب ارتباطات دوسویه را کمتر میتوان سراغ گرفت. سایر فرآیندهای ارتباطی در این رسانهها از اشکال و عناصر بیانی متنوعی سود جسته است و مشارکت مخاطبان در ارتباطات دوسویه ویژگی مهم آنهابه شمار میآید. اشکالی همچون کلاس درس، مداحی، روضهخوانی، سینهزنی، زنجیرزنی، دعا، جشن، نمایش و سایر اشکال هنری با بهرهگیری از عناصر بیانی همچون موسیقی آوازی، موسیقیسازی، حرکات موزون و عناصر نمایشی از آن جمله هستند که امکان حضور اشکالی غیر از سخنرانی و عناصر بیانی به جزکلام را فراهم ساختهاند. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۳۸)
مخاطبان رسانههای دینی مردم هستند و اصولاً آن ها را باید رسانههای مردمی بنامیم. این رسالت برگرفته از رسالت دین اسلام است که برای همه انسانها و به منظور هدایت آن ها آمدهاست.
کارکرد اصلی و تأسیسی رسانههای سنتی اسلامی، کارکرد ارشادی است. به عبارت دیگر، مقصود اصلی ترغیب مردم به سوی ارزشهای اسلامی و تحول در احساسات آن ها به جهت زمینهسازی رفتارهای دینی میباشد. تقدم تزکیه در اسلام و هشدارهای مکرر در روایات و سیره معصومین(ع) درباب هوای نفس و لزوم به مهار کشیدن و مخالفت با آن و تلاش برای عمل دینی از جمله علل این مهم به شمار میآید. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۴۱)
کارکرد آموزشی تنها در مدارس علوم دینی به عنوان هدف تاسیسی به شمار میآید و صورت کلاسیک با برنامههای آموزشی مشخص داشته است. در سایر رسانهها، فراگیری اصول اعتقادی و پارهای دستورات اخلاقی و احکام عملی اسلام پس از کارکرد ارشادی مورد نظر میباشد و از اینرو آموزش و ارتقای سطح دانش و شناخت اسلامی مخاطبان به صورت غیرکلاسیک را از دیگر کارکردهای این ارتباطات باید بدانیم. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۴۱)
رسانههای سنتی دینی همواره محلی برای تبادل اخبار و رویدادها و نیز طرح آخرین اطلاعات دینی جامعه بودهاند. کارکرد اطلاعرسانی رسانههای سنتی بهویژه در دوره حکومتهای جور و فاسد و نیز در مقاطعی که وسایل ارتباط جمعی در دسترس متدینین نبوده یا مشروعیت خود را نزد آن ها از دست دادهاند، اهمیت زیادی داشتهاست. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۴۱)
کارکرد سرگرمی در این رسانهها کمتر از سایر کارکردها بوده است و شاید تنها در مراسم مربوط به اعیاد دینی و تا حدودی در تعزیه این نیاز مخاطبان مورد توجه بوده است.
ویژگی ذاتی ارتباطات سنتی چهرهبهچهره و تأثیرات مربوط به آن به طور طبیعی و عام در همه این رسانهها وجود داشته است. ارتباط مستقیم میان ارتباطگران و مخاطبان، روابط چهرهبهچهره میان مخاطبان با محیط پیرامون، بازخوردهای فوری و تأثیرات مربوط به بیان احساسات، شور و جذبه فردی و جمعی و از این دست که خاص ارتباطات انسانی است، ازتوانمندیهای ارتباطات سنتی به شمار میآید و نیز محدودیتهای آن به لحاظ سرعت، گستردگی، قابلیت دسترسی وکنترل وسازماندهی و … ازجمله زیرساختهای این الگوی ارتباطی محسوب میشود. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۴۲)
دین در ارتباطات مدرن
رابطه میان دین و رسانه، پیشینهای همسان تاریخ رسانهها دارد. اولین کتاب چاپی جهان که در سال ۱۴۵۳ میلادی از سوی گوتنبرگ منتشر شد، انجیل بود. همان طور که مخترع رادیو نیز از بنیان گذاران رادیو واتیکان بود. تاریخ نشان میدهد که هر چقدر تولید پیام در یک رسانه جدید آسان تر و پوشش آن وسیع تر بوده، انگیزه مبلغان مذهبی برای به کار گیری آن بیشتر میشده است.آنچنان که در سال ۱۹۳۱، در شرایطی که هنوز بسیاری از کشورهای جهان فرستنده رادیویی نداشتند تلاشهای واتیکان به ثمر رسید و صدای مسحیت به طور همزمان به سراسر جهان رفت. در مراسم افتتاح این رادیو که روز ۱۲ فوریه سال ۱۹۳۱ با حضور پاپ پیوس یازدهم و مارکنی برگزار شد، مخترع رادیو گفت :
«خداوند متعال این امکان را برای بشر فراهم کرده که نیروهای رازآمیز طبیعت را به خدمت بگیرد و این سعادت را به من ارزانی کرد تا با اختراع این دستگاه، تمام انسانهای باایمان کره زمین بتوانند از طریق آن صدای همایون پدر مقدس را بشنوند.»(محسنیان راد، ۱۳۸۸: ۱۹)
واتیکان پس از آن و به تدریج توانست با ایجاد فرستندههای متعدد، صدای خود را به صورت ۲۴ ساعته به ۳۴ زبان مختلف به سراسر جهان ارسال کند. (محسنیان راد، ۱۳۸۸: ۱۹)
نخستین جمعیتهای دینی که قدرت رادیو و تلویزیون را به عنوان ابزار تغییر و تحول دریافتند سازمانهای بنیادگرا و اونجلیسیتی مسیحی بودند. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۸) اونجلیستها نمونه ای عالی از حضور اجتماعی گروههای سازمان یافته در فضای عمومی در آمریکا سکولارترین جامعه در جهان معاصر هستند.
در نقاط دیگر جهان، پخش برنامههای دینی به طرق گوناگون صورت گرفته و همیشه تحت تاثیر دین خاص کشور مربوطه و شرایط سیاسی آن بوده است. تا سال ۱۹۴۴ همه برنامههای دینی در ایتالیا ؛ کاتولیکی بودند، ولی پس از ان، زمانی نیز به برنامههای غیر کاتولیک اختصاص یافت و پروتستانها و یهودیان نیز ساعاتی برای پخش برنامههای دینی خود به دست آوردند. در آفریقا پخش برنامههای مذهبی زمان کمی را به خود اختصاص میدهند . در جهان اسلام تمایز اندکی میان دین و فرهنگ وجود دارد و به همین دلیل، رادیو و تلویزیون دولتی معمولا به پخش برنامههایی میپردازند که فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظایر آن ها، ولی در عین حال دینی هم هستند. هم چنین زمان قابل توجهی به پخش اذان و نماز و گفتههای رهبران سیاسی و مذهبی اختصاص داده میشود. در این شبکهها زمانی به اقلیتهای دینی اختصاص نمییابد، چون در چارچوب شریعت اسلامی، ادیان دیگر حق تبلیغ در کشورهای اسلامی را ندارند. به طور کلی بیشترین میزان پخش برنامههای دینی در دنیا به کشورهای اسلامی تعلق دارند.(محمدی،۱۳۸۲: ۲۲۸-۲۰۵)
الف) تاریخچه تلویزیون مذهبی
ظهور پروتستانیزم در اروپا و گسترش آن در غرب دستاوردهای مهمی در پی داشت که تحولات به وجود آمده در معارف اعتقادی و شیوههای عملی زندگی مسیحیت از جمله آن ها محسوب میشود. جریان پروتستانتیزم در آمریکا،متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی این کشور با فراز و نشیبهایی در تاریخ خود روبه رو گشته و سه فرایند رسمیت باختگی را پشت سر نهاده است . شرایط پدید آمده سبب تحول در جریان اصلی و ظهور حرکتهای احیاگرانه مسیحی گردید تا جایگاه به خطر افتاده دین تثبیت شود.(باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۸)
نخستین فرایند رسمیت باختن در دوران تدوین قانون اساسی آمریکا و جدایی دین و دولت بر اساس این قانون اتفاق افتاد که در اثر آن جریان انجیلگرایی یا اونجلیسم برای حفظ پروتستانیزم پدیدار گشت و به عنوان یک مذهب خودجوش از میان مردم، و نه به صورت رسمی، به تدریج در جامعه آمریکا مسلط گردید، به گونه ای که در اواخر قرن ۱۸ و قرن ۱۹ به عنوان فرقه مسلط پروتستانیزم در جامعه آمریکا شناخته شد . این جریان بر اصالت انجیل و اقتدار آن، تجربه عمیق مذهبی، عمل گرایی و محوریت تصلب تاکید داشت. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۸)
دومین فرایند پس از جنگ داخلی آمریکا که با صنعتی شدن جامعه همراه بود. در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ موسسات آموزشی به سرعت رشد کرده و به تدریج از سلطه سازمانهای مذهبی خارج شدند که این در واقع فرایند سکولار شدن آموزش و از دست رفتن هژومونی فرهنگی پروتستانیزم در عرصه عمومی جامعه آمریکا است. اونجلیستها [۱]در این دوره که در واقع در میانه طیف کلیساهای جریان اصلی (لیبرال) و بنیادگرایان تندرو قرار داشتند، در کلیساهای خود باقی ماندند و سعی کردند با حضور در صحنه، فعالیتهای تبشیری خود را ادامه دهند. آن ها، سالها با مدارس مذهبی، انتشارات دینی و از این دست مرتبط بودند و اختراع رادیو را همچون جرقهای برای تجدید حیات اونجلیسم میدانستند. در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ شخصیتها و کلیساهای اونجلیستی به تاسیس ایستگاهها و تولید برنامههای رادیویی روی آوردند که البته توام با بحث و جنجالهای بسیاری بود. پیامهای تولیدی از سوی آن ها ساده و مستقیم و شامل ترکیبی از روشهای محافظه کارانه و فرهنگ آمریکایی بود. واکنش فرقههای مذهبی به واقعیت نو ظهور برنامههای رادیویی، خرید و تاسیس ایستگاههای متعدد بود. دولت فدرال برای حدود یک دهه هیچگونه کنترلی را بر برنامهها اعمال نکرد و این سبب نزاع برای دستیابی به فرکانسهای مناسب و نیز جدالهای فکری برنامه سازان مذهبی میشد. شبکه NBC برای نخستین بار در سال ۱۹۲۳ یک برنامه مذهبی را به جای کلیسا از استودیو رادیویی خود برای علاقه مندان پخش کرد. پس از آن شورای فدرال کلیساها نمایندههایی را برای حضور در شورای مشورتی برنامههای مذهبی NBC تعیین کرد . به تدریج شبکههای دیگری همچون ABC,NBS,CBC نیز زمانهایی را برای پخش برنامههای مذهبی اختصاص دادند و در این مسیر نیز محدودیتهای ویژه ای برای فروش زمان پخش به گروههای مذهبی ایجاد کردند و تنها تعدادی از گروههای بزرگ امکان استفاده از این فرصتها را پیدا نمودند. یکی از تجربههای مهم اونجلیستها در این دوره که در پیدایش تله اونجلیسم موثر واقع شد، این بود که آن ها دریافتند کارکرد خوب و موثر برنامههای دینی زمانی است که با فعالیتهای غیر رسانه ای و ارتباطات چهره به چهره همراه شود. به این ترتیب پخش برنامههای رادیویی در فاصله سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰ گسترش و تنوع نسبی یافت و بخشهای خبری و نمایشی نیز بدانها افزوده شد و برنامههای دینی برای کودکان نیز پیش بینی و تهیه گردید. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۸)
نخستین برنامه تلویزیونی دینی که توسط یک فرقه بزرگ مسیحی تولید شد، برنامه This is the life در سال ۱۹۵۲ بود که هزینه تولید این برنامه در سال ۱۹۵۵ بالغ بر ۷۵۰ هزار دلار گردید. جریان تولید فیلم دینی که از سال ۱۹۴۵ با ساخت فیلم Beyond our own توسط کمیسیون فیل پروتستان آغاز شده بود، در طول دهه ۱۹۵۰ استمرار یافت و همچنین شخصیتهای دینی به طور گسترده در برنامههای گفتگو و مصاحبه رادیو و تلویزیونی شرکت میکردند. دورههای اموزشی، کارگاهها و انتشارات دینی متعددی در حوزه رادیو و تلویزیون دینی صورت پذیرفت. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۹)
سومین فرایند رسمیت باختن پروتستانیزم در دهه ۱۹۶۰ واقع شد. در این دهه گسستی میان پروتستانیزم و زندگی آمریکاییان پدیدار گردید و گروهها و جنبشهای ضد فرهنگ پروتستان با تکیه بر خوشگذرانی به جای کار و تلاش، و بیقیدی به جای قانونگرایی و از این دست رشد یافتند. در این دوره اشکال گوناگون دینی پدیدار گردید. در دهه ۱۹۷۰ گروههای پروتستانی گذشته که از دهه ۱۹۶۰ رو به افول نهاده بودند به تدریج اعضای خود را از دست دادند در حالی که برخی گروههای اونجلیستها رو به رشد نهادند که میتوان آن را احیای اونجلیست دانست. جریان نوظهور نئواونجلیسم در مسیر جریان اصلی کلیسا قرار گرفت و اغلب شاخههای مسیحیت از جمله کلیسای روم را تحت تاثیر قرار داد. نئواونجلیستها توجه رسانهها و مؤسسات سکولار را به خود جلب کردند. یکی از عوامل اصلی در این احیای سیاسی و دینی، استفاده از رسانههای الکترونیک برای ایجاد قدرت و سازماندهی بود.نقش این رسانهها، هم در بیداری و آگاهی بخشی به مشارکت کنندگان در این جریان و هم متقاعد ساختن عامه مردم در خصوص این تحول فرهنگی و دینی عظیم بسیار برجسته بود. این پدیده را امروزه تله اونجلیسم مینامند. عوامل اجتماعی و دینی نئواونجلیسم که تحت تاثیر گسترده رادیو وتلویزیون مذهبی و نهادهای چند رسانه ای قرار داشتند، کلیسای الکترونیک نام گرفتند. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۷۰)
امروزه در غرب، سازمانها و آژانسهای متعدد دینی مشغول فعالیت هستند که اغلب آن ها متعلق به پروتستانها، کاتولیکها و یهودیها میباشند. همچنین صدها ایستگاه خصوصی رادیو و تلویزیونی و شبکههای متعدد محلی و ملی در کشورهای مسیحی دستاندرکار تولید و پخش برنامههای دینی هستند. در مجموع میتوان دو کارکرد کلیسای الکترونیک را به قرار زیر تشخیص داد:
-
- تلاش برای استفاده از ظرفیتهای طبیعی رسانه بهمنظور درگیر ساختن بخش بزرگتری از جامعه در مسائل مذهبی که عمدتاً اجتماعی و سازمانی هستند و کارکردهای اصلی آن ها اطلاعرسانی، آموزش و ارشاد است که با قالبهای خبر، سخنرانی، گفتوگو، مصاحبه، پرسشوپاسخ، میزگرد، آموزش، مستند، جنگ و نمایشی، اعتقادات کاربردی مسیحیت را در پاسخگویی به حقایق روز اجتماعی ارائه میکنند.
-
- فراهم ساختن اشکالی از تجارب عبادی که شامل مراسم رسمی عبادی کلیسا است که یا در استودیو اجرا میشود و یا مستقیماً از کلیسا گزارش میشود. (باهنر،۱۳۸۷: ۱۷۴)
تجربه هشتاد ساله دنیای مسیحیت از بهکارگیری وسایل ارتباط جمعی نوین حایز دستاوردهای مهمی درحوزه ارتباطات و دین بوده است که به برخی از نکات مربوطه براساس پژوهشهای کتابخانهای و پیمایشی انجام شده، اشاره مینماییم:
-
- بهدنبال کاهش حاکمیت کلیسا، سیال شدن فرهنگ عصر حاضر و جایگزینی مراجع حکومتی بهجای مراجع دینی، کلیسا به مقتضیات جدید عرضه دین توجه نمود و باجدیت به صنایع فرهنگی و بهرهمندی از تخصصها و مهارتهای لازم رسانهای روی آورد، اما حساسیت نسبت به واکنشهای منفی احتمالی در جامعه سبب گردید تا به نوعی تقلیلگرایی روی آورد و ارزشهای انسانی را به عنوان محور مشترک کار رسانه و دین قرار داده و حقانیت خواستههای غیر دینی مردم در یک جامعه متکثر را به عنوان یک اصل بپذیرد.
-
- پیامآفرینان برنامههای مسیحی بهطور عمده رهبران مذهبی و از روحانیون کلیساها میباشند. (باهنر،۱۳۸۷: ۱۷۴)
-
- پخش مراسم عبادی و سنتی دینی و موعظهای روحانیون بدون دخلوتصرفهای برنامهسازی جایگاه ویژهای در کلیسای الکترونیک دارد. بدین ترتیب، بهکارگیری تعبیر دین تلویزیونی شده به جای تلویزیون دینی برای این تجربه مسیحی صحیحتر بهنظر میرسد.
-
- مهمترین معضل رسانههای الکترونیکی مسیحی مربوط به کارکرد سرگرمی این رسانه است. طرح تعارض ذاتی دین با سرگرمی و سقوط معنوی دین در اثر روی آوردن به قالبهای سرگرم کننده در مقابل اعتقاد به وجود زمینههای بیشمار جذاب و زیبا در معارف دینی برای طرح مناسب آن ها از جمله چالشهای موضوع به شمار میآید. (باهنر،۱۳۸۷:۱۷۴)
-
- خصوصیات مخاطبان برنامههای رادیو و تلویزیون مسیحی با ویژگیهای مسیحیان متدین انطباق بیشتری دارد تا خصوصیات عمومی بینندگان این رسانهها. تجربه موجود هنوز نتوانسته است که بهگونهای موفق پای خود را از محدوده زندگی در جامعه کلیسایی فراتر نهاده و با طرح ایده و الگوهای نوین، علایق و نیازهای منتظران پشت دربهای دنیای کلیسا را پاسخی شایسته دهد.
-
- کلیسای الکترونیک هیچگاه خود را معارض یا نافی رسانههای سنتی دینی با اتکاء بر ارتباطات چهرهبهچهره معرفی ننموده است. بلکه صاحبان تجربه رادیو و تلویزیون مسیحی استمرار ارتباطات سنتی و مستقیم را امری لازم شمرده و آنرا پشتوانه و مکمل فعالیتهای رسانهای دینی میدانند. (باهنر،۱۳۸۷: ۱۷۴)
ب) دین در تلویزیون ایران
از زمان راهاندازی نخستین فرستنده رادیویی در ایران حدود۷۰ سال و نخستین فرستنده تلویزیونی بیش از ۵۰ سال میگذرد و در طول این سالها، برنامههای اسلامی همواره بخشی از برنامههای رادیو تلویزیون ایران را تشکیل میدادهاست. پخش این برنامهها پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۹۸۰ تاکنون روزافزون بوده و به لحاظ کیفی نیز تحولات چشمگیری داشتهاست. ایران به عنوان تنها کشوری در جهان که رادیو و تلویزیون آن در انحصار حکومت است و تنها کشور جهان که حکومتی دینی آن را اداره میکند، مانند دیگر جوامع، شاهد تحولات سریع دو دهه اخیر در حوزه فناوریهای جدید اطلاعاتی و ارتباطی است. ایرانیان از جمله دست اندرکاران تبلیغ دینی، حدود ۲۴۰ سال دیرتر از مسیحیان با اولین رسانه آشنا شدند و در واقع ۲۴۰ سال رسانه اصلی شان منبر بود. و زمانی هم که رسانه دار شدند، ابزاری شد برای تبلیغ شاهان. احمد شاه قاجار اولین روزنامه ایران منتشر شد. در واقع ۲۴۰ سال، در حالی که میز خطابه در اروپا این فرصت را یافته بود که در کنار رقیبی چون مطبوعات و متعاقباً دیگر وسایل ارتباط جمعی، تفاوت ماهیت خود ورسانهها را دریابد ؛ منبر در ایران کماکان به عنوان رسانه بدون رقیب به حیات خودش ادامه میداد. ضمن آنکه سه تجربه تقریبا موفق را نیز پشت سر گذاشته بود : ماجرای تنباکو، مشروطیت و انقلاب اسلامی. این سه تجربه سوای مزایای که برای منبر داشت، او را دچار تصمیم گیریهایی کرد که حاصلش را میتوان در ماهیت رادیو و تلویزیون دهه۱۳۶۰ دید. این تصمیم گیری از آن جهت به سرعت عملی شد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای اولین بار در جهان، یک رسانه سنتی –منبر- برنامه ریزی رسانههای مدرن را در دست گرفت.(محسنیانراد،۱۳۸۸: ۲۲) این جابه جایی به تحمیق جامعه از طریق رویکردهای غرب گرایانه و تجددطلبانه –به جای تمدن طلبانه-پایان داد ولی در عوض رادیو در ایران شبیه رادیو شد.در این دوران، رویکرد سکولار جای خود را به رویکرد محتوا-محور یا معنا-محور داد. «این رویکرد برای رسانهها جنبه ابزاری قائل است؛ دراین رویکرد، دین به عنوان مهمترین نهاد معنابخش در زندگی انسان مطرح میشود با این دیدگاه که «رادیو و تلویزیون به عنوان ابزار، فیحد ذاته، از نظر اسلام، مشروع است و میتوان در تبلیغ دین از آنهااستفاده کرد. در سال ۱۹۸۵ میلادی (۱۳۶۴ شمسی) تلویزیون ایران در جهان بالاترین سهم برنامههای دینی–که اکثراً سخنرانیهای مذهبی و منبری بود- داشت. (محسنیانراد،۱۳۸۸: ۲۲)
۶٫۲٫۲ رسانهای شدن
رسانهها در دنیای امروز، جایگاه قابل توجهی در همه عرصهها پیدا کردهاند و از مفهوم «رسانهای شدن» حوزههای گوناگون سخن گفته میشود. رسانهای شدن فرهنگ، ورزش، سیاست، دین وغیره از جمله مفاهیم جدیدی است که در این راستا به آن توجه شده است. دین رسانهای نیز پی آمد فرایند رسانهای شدن دین در نتیجه گسترش وسایل ارتباط جمعی و رسانههای مدرن است. رسانهای شدن امور، فرهنگ جدیدی را پدید آورده که فرهنگ رسانهای نام گرفته است. در این فرهنگ رسانهای جدید، شیوههای نمایشی پیچیده و جدیدی برای جذب مخاطبان و افزایش قدرت نفوذ و سود استفاده میشود. از جمله جدیدترین شیوهها چند رسانهایها هستند که وجه نمایشی فرهنگ رسانهای را برجستهتر کردهاند.(بشیر، ۱۳۸۵: ۱۴۰)
داگلاس کلنر از جمله اندیشمندانی است که با نگاهی انتقادی به بحث «رسانهای شدن»، به این امور پرداخته است. از نگاه کلنر (۱۳۸۵:۱۸۱) فرهنگ رسانهای برای جذب مخاطبان بیشتر و افزایش قدرت و سود خود، هر روز شیوههای نمایشی و چشماندازهای پیچیده و فنی جدیدتری به کار میگیرد.
دین رسانهای[۲]
انتقال و گسترش مفاهیم دینی از شکل محدود و سنتی آن به مقیاسی گسترده و مدرن، خود تحولاتی گسترده در قشرهای گوناگون جامعه ایجاد کرده است، به گونهای که مخاطبان از قشری خاص در ساختار سنتی به مخاطبان چند قشری و چند جنسیتی در تحولات رسانهای مدرن تبدیل شده و تغییرهای مهم و متفاوتی را در جوامع پدید آورده است. این توسعه مخاطب در دنیای رسانهای دین منجر به تاثیرهای گستردهای در فهم و برداشت قشرهای گوناگون جامعه از دین شده است. در واقع دین رسانهای نوعی ساختار شکنی از فضای سنتی آموزش و تبلیغ دین که محدود به زمان و مکان و نیز محدود به جمعی خاص بوده، میباشد و تحولات مدرن رسانهای ضمن در هم شکستن ساختار تکبعدی سنتی، تاثیرات را بر مخاطبان متنوع خود چند بعدی ساخته است.(نوربخش، ۱۳۹۰: ۷۶۱)
دین رسانهای، گفتمان جدیدی است که طی آن منش ارتباطات دینی و حتی موضوع و کارکرد گفتمان دینی تغییر مییابد. دین رسانهای با بازتولید کردن دین، موجبات بازنمایی دین را فراهم و با تغییر موقعیت دین در افکار عمومی، هویت دینی جدیدی، متاثر از عوامل فرافرهنگی ایجاد میکند و نهادهای دینی سنتی را به چالش میکشد. بدین وسیله دین از سویی رسانه را مورد استفاده قرار میدهد تا خود را در فرهنگ عمومی نشان دهد و از سویی دیگر رسانه نیز ضمن توجه به دین، در فهم دینی اثر میگذارد .
امروزه دین بیش از گذشته به یک بخش از زندگی روزانه انسانها تبدیل شده است که توسط رسانهها به همان اندازه منعکس میشود و تحت تاثیر قرار میگیرد. در طی این پروسه، دین غیر سلسله مراتبی میشود و ارزشهای دینی و اخلاقی، بدین وسیله جزئی از زیباییهای اجتماعی میشوند. رسانهها میتوانند جهان فرهنگ دینی را به سمت علایق بازار یا به سمت سیاست ببرند یا اینکه به وسیله مجموعهها و انجمنها، به عنوان ابزاری مورد سواستفاده قرار بگیرند. (Bauer,2003)
۷٫۲٫۲ تلویزیون، جامعه و مذهب
برای بررسی جایگاه تلویزیون در جوامع امروزی، باید دستکم سه موضوع مهم را مدنظر داشت. نخستین موضوع، تکثر و گوناگونی جامعههای مدرن است. امروزه در بسیاری از جامعههای مدرن و در حال توسعه، تحرک اجتماعی و جغرافیای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی سبب شده تا تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی به صورت تودهای درآید. چنین تکثری ارتباط بسیار نزدیکی با رشد نگرشهای سکولار در بسیاری از جوامع مدرن دارد. بنابراین انسجام فرهنگی که در دهه های قبل، در جوامع وجود داشت از بین رفت و انسانها که هویت خود را از نهادها و مؤسسههای فرهنگی به ویژه مذهب و از راه شرکت در ارتباطات گروهی اخذ میکردند، به موجوداتی منفرد و منزوی بدل شدند. در چنین وضعیتی، تلویزیون همچون همدمی مجازی وارد زندگی انسانها شد و جای بسیاری از موسسهها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی را تصاحب کرد. همانگونه که والدین بسیاری از وظایف تربیتی خود را به تلویزیون تفویض کردند ؛ نهادهای مذهبی نیز برخی کارکردهای خود را رها ساختند و مردم در جستوجوی آرامشی که از راه شرکت در مراسم مذهبی به دست میآوردند، به تلویزیون روی آوردند. (رضایی بایندر،۱۳۹۰: ۵۷۱)
موضوع دوم جایگاهی است که تلویزیون در جوامع امروزی دارد. در این جوامع، تلویزیون مهمترین منبع اطلاعات و ترویج ارزشها است . اکنون بسیاری از بزرگان دین در کنار مواعظ خود، پیروانشان را به کسب اطلاعات از راه رسانههای گروهی فرا میخوانند. ولی کدام رسانه از دیدگاه آن ها رسانهای است که واقعیتها را چنان که حقیقت دارند، بنمایاند ؟
در سراسر جهان یک رویه کلی وجود دارد و آن اینکه در تلویزیونهای دولتی که برای عموم مردم برنامه پخش میکنند، معیار اصلی، حضور جامعه و نهادهای آن در محتوا و بطن برنامهها و احترام به سنتها و آیینهای مذهبی و فرهنگی است. در تلویزیونهای خصوصی، هدف نهایی جذب هرچه بیشتر مخاطبان و کسب منافع بیشتر است ؛ از این رو بسیاری از ارزشهای معنوی نادیده گرفته شده و اخلاقیات قربانی سودجویی میشود. ( رضاییبایندر،۱۳۹۰: ۵۷۲)موضوع سوم، ماهیت رسانه تلویزیون است. تلویزیون به منزله رسانهای دیداری و شنیداری، زندگی انسانها را تسخیر و در اعماق وجود آن ها رخنه کرده و احساسات نوع بشر به شدت تحت تاثیر این رسانه قرار گرفته است. مذهب و عاطفه رابطه نزدیکی با هم دارند، احساسات مذهبی انسانها به وسیله جنبههای احساسی و عاطفی که تلویزیون ایجاد میکند، دستخوش تحولات شگرف شده است. تلویزیون با بهرهگیری از امکانات فنی، حقایق را نسبی جلوه میدهد و با غلبه بر احساسات و افکار انسانها، قدرت تفکر را از آن ها میگیرد. (رضایی بایندر،۱۳۹۰: ۵۷۲)
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 03:35:00 ق.ظ ]
|