این رسولان ضمیر رازگو
نخو تی دارند و کبری چون شهان
تا ابهاشان به جا گه ناوری
کی رسانند آن امانت را به تو
هر ادبشان کی همی‌آید پسند

 
 

مستمع خواهند اسرافیل خو
چاکری خواهند از اهل جهان
از رسالتشان چگونه بر خوری
تا نباشی پیششان را کع دو تو
کامدند ایشان ز ایوان بلند
(مثنوی، ۳۶۰۳-۳۶۰۷/۳)

 
 

۲۸) گرچه تفسیر زبان روشن گر است

 
 

لیک عشق بی زبان روشن تر است

 

(بیت ۱۱۳)
انقروی:
«اگر چه تفسیری که زبان می‌کند وتعبیری که به وسیله‌ی زبان بیان می‌شود روشن و واضح است، لیکن عشق عاشق بی زبان بر فحوای: لسانُ الحالِ اَنطَقُ مِن لِسانُ المَقالِ، واضح تر و روشن تر است. پس اگر این حالات وجود نداشته باشد و این صفات در عاشق مشاهده نشود، با تفسیر مجرد عشق، عاشق شدن محال است.» (انقروی،۱۳۸۰:۸۹)
نیکلسون:
نیکلسون بر این عقیده است که واژه‌ی روشن گر به معنای صیقل دهنده و روشن کننده در باره‌ی فرشتگان به کار رفته است که دل آن‌ ها صافی است.
و منظور عشق بی زبان را نشانه‌های عشق، چون اضطراب و هیجان، و رنگ پریدگی و… دانسته است. (نیکلسون،۱۳۸۴:۳۸)
فروزانفر:
فروزانفر احتمال داده است که مقصود این بیت مقایسه‌ی بحث و استدلال باشد با کشف و شهود و مصراع اول را به طریق اهل بحث و مصراع دوم را بر روش اهل کشف دانسته است. و چنین توضیح می‌دهد:«عشق مانند امور وجدانی است که راه معرفت آن‌ ها حصول آن‌ ها ست و تعبیر و بسط مقال توانایی آن ندارد که آن‌ ها را خوب و تمام بیان کند ولی همین که حاصل شد خود را بیان و تفسیر می‌کند و پرده از حقیقت خویش بر می‌گیرد، عشق نیز وقتی ادراک می‌شود که آدمی‌به عشق متحقق گردد ولی عبارت، هر‌اند ازه که فصیح و روشن باشد از ادء مفهوم آن کوتاه می‌آید.» (فروزانفر،۱۳۸۲:۸۸)
زمانی:
زمانی این گونه بیان می‌کند که: «اگر چه تفسیر و تبیین زبان، روشن کننده‌ی مسائل است، ولی عشق موضوعی نیست که به زبان در آید. پس عشقی که به زبان در نیاید از هر بیانی روشن تر است. این عشق است که خود را بیان می‌کند نه زبان.» (زمانی،۱۳۷۸:۹۲).
استعلامی:
استعلامی‌ بدون اینکه حتّی به معنای لغوی و ظاهری بیت بپردازد از آن گذشته است.
گولپینارلی:
عقیده دارد که بیت اشاره به‌این حدیث «مَن عَشَقَ فَعَفَّ ثُمَّ ماتَ ماتَ شَهیداً. » دارد.(گولپینارلی،۱۳۸۴:۱۰۰)
نظر اجمالی:
چنین به نظر می‌رسد که زمانی بیت را خوب درک کرده است و معنی آن را ساده و قابل فهم بیان کرده است. مولوی خود بیان می‌کند که زبان عشق، زبان همدلی و زبان اشارات دل است که هیچ سنخیتی با لفظ و صوت و حرف ندارد:

 

گفت و صوت و حرف را بر هم زنم

 
 

تا که بی این هر سه با تو دم زنم
(مثنوی،۱۷۳۰/۱)

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...