کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



آخرین مطالب


جستجو

 



از سوی دیگر، یادگیری سطح بالا به جای توجه به فعالیّت یا رفتارهای ویژه، به اصلاح کلیه قواعد و رویه های سازمان تأکید می کند. این نوع یادگیری با بهره گرفتن از قدرت حل ابتکاری مسأله و توسعه مهارت‌ها و بینش ها به وقوع می پیوندند. فایول و لایلز ( ۱۹۸۵)، بر این باورند که معمولاً قبل از انجام یادگیری سطح بالا، بحران هایی در سازمان ایجاد می شود. آرجریس و شون این نوع یادگیری را یادگیری دو حلقهای نامیده اند(دیوز،۲۰۰۳؛ به نقل از قربانی زاده،۱۳۸۷: ۵۴). هدف یادگیری سطح بالا تنظیم قواعد و هنجارهای کلی به جای انجام فعالیّت ها و رفتارهای خاص می باشد. روابطی که در نتیجهی یادگیری سطح ایجاد می شوند، اثرات بلند مدتی بر روی سازمان به عنوان یک کل دارند. این نوع از یادگیری با بهره گرفتن از کاوش خلّاق، توسعه مهارت ها و بینش ها اتفاق می افتد. بنابراین، یادگیری سطح بالا، بیش از یادگیری سطح پایین، دارای فرایندهای شناختی است. به نظر فایول و لایلز (۱۹۸۵) زمینهی یادگیری سطح بالا معمولاً ابهام آمیز و نامعین است که اساساً در این چنین زمینه ای انجام رفتاری کاملاً تکراری، تقریباً بی معنی خواهد بود. با توجه به این نکته، یادگیری سطح بالا عمدتاً در سطوح بالای مدیریت که هنجارهای تصمیم گیری از حداقل درجهی معیّنی برخوردارند، حادث می شود ( سبحانی نژاد، شهابی و یوزباشی، ۱۳۸۵ : ۶۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۱۱) یادگیری ارثی، تجربی و نیابتی :
هیوبر (۱۹۹۱) یادگیری را به سه دسته ارثی، تجربی و نیابتی تقسیم کرده است. یادگیری ارثی، به دانشی اشاره دارد که توسط بنیان گذاران سازمان به وجود آمده است. یادگیری تجربی، دانشی را مورد توجه قرار می دهد که از طریق تجربه مستقیم به دست می آید، تجربه ای که ممکن است به صورت عمدی یا تصادفی کسب شده باشد. از نظر هیوبر، دانش سازمان عمدتاً به طور غیرمنظّم و غیر عمدی به دست می آید. یادگیری نیابتی، به تجربیات دست دوم اشاره دارد که توسط افراد خارج از سازمان انجام شده است. شرکت ها دوست دارند تجربیّات دیگران را درباره راهبردها، فعالیّت های اداری و فنّاوری های جدید بدانند و از طریق مشاورین، نمایشگاه های تجاری، فروشندگان و عرضه کنندگان به دست آورند (دیویس، ۲۰۰۳ ؛ به نقل از قربانی زاده، ۱۳۸۷: ۵۴).
۲-۲-۱۲) یادگیری تطبیقی و مولّد:
تعدادی از دانشمندان مدیریت (سنگه، ۱۹۹۰؛ نرور، ۱۹۹۵؛ آرجریس و شون، ۱۹۹۶ ) یادگیری سازمانی را به دو دسته تطبیقی و مولّد دسته بندی کرده اند. این دسته بندی شبیه دسته بندی فایول و لایلز از یادگیری سازمانی، یعنی یادگیری سطح پائین و یادگیری سطح بالاست( دیویس، ۲۰۰۳). در یادگیری تطبیقی، روش های انجام کار به منظور بهینه کردن خروجی ها اصلاح می شود، اما در یادگیری مولّد که شکل پیشرفته تر یادگیری سازمانی است، سازمان مفروضات اساسی درباره رسالت، مشتریان، قابلیّت ها و راهبردها را زیر سؤال می برد و در اقدامات، راهبردها و ارزش های خود تغییر ایجاد می کند. این نوع یادگیری، شالوده اصلی و ضروری برای ایجاد نوآوری در محصولات، خدمات، نظام ها، خط مشی ها، برنامه ها و فرایندهای مورد قبول سازمان به حساب می آید(مونتز، مورنوف موریلز، ۲۰۰۴، به نقل از قربانی زاده، ۱۳۸۷: ۵۴).
۲-۲-۱۳) انواع یادگیری از نظر شاین[۵۴] (۱۹۹۳):
ادگار شاین (۱۹۹۳)، اظهار می کند که قبل از اینکه افراد و سازمان ها بتوانند به نحو درست و مؤثر بیاموزند، باید دریابند که انواع گوناگونی از یادگیری وجود دارد که هریک از آن ها در چارچوب های زمانی مختلف عمل می کند و احتمالاً در مراحل متفاوت یادگیری یا فرایند تغییر، کاربرد دارد. او، سه نوع یادگیری را ذکر می کند.
الف) یادگیری عادتی ومهارتی[۵۵] : اولین نوع یادگیری است و این نوع یادگیری، آهنگ کندی دارد، زیرا مستلزم تمرین است و یادگیرندگان باید به کنار آمدن با ناتوانی موقتی خودشان تمایل داشته باشند و این یادگیری زمانی مؤثر واقع می شود که به ما فرصت هایی برای تمرین داده شود و پیوسته در قبال پاسخ ها و واکنش های صحیح، پاداش بگیریم.
ب) شرطی سازی احساسی و هیجان اکتسابی[۵۶] : این نوع یادگیری، دومین نوع یادگیری از نظر شاین است که با کار پاولف در شرطی سازی سگ ها شناخته شده است. همین که این نوع یادگیری صورت بگیرد، حتی بعد از حذف محرک اولیّه نیز یادگیری ادامه خواهد یافت.
ج) کسب دانش[۵۷] : سومین نوع یادگیری، کسب دانش است و اکثر نظریات یادگیری بر این مطلب دلالت دارند که، اصل یادگیری، کسب دانش و اطّلاعات از طریق انواع مختلف فعالیّت های شناختی است. پیتر سنگه (۱۹۹۰) باور دارد که یادگیری ارتباط بسیار کمی با درک اطّلاعات دارد، بلکه یادگیری، فرایندی است که با افزایش قابلیّت مرتبط است. یادگیری، در خصوص ایجاد توانایی برای خلق آن چیزی است که قبلاً نمی توانستید خلق کنید و نهایتاً یادگیری مربوط به عملکرد است، در حالی که اطّلاعات چنین نیست ( مارکواد، ۱۹۹۸ ؛ ترجمه ایران نژاد پاریزی، ۱۳۸۷: ۷۴).
۲-۲-۱۴) شیوه ها و راهکارهای یادگیری سازمانی:
سه شیوه یا راهکار یادگیری سازمانی، برای سازمان یادگیرنده از ارزش و اهمیّت برخوردار است. اگرچه هر یک از آنها مجزا و متمایز است، اما اغلب بین آنها همپوشی وجود دارد و مکمل یک دیگرند که مارکوارد (۱۹۹۵) آن ها را در چهار ن
وع یادگیری سازمانی طبقه بندی می کند که به شرح زیر می باشد:

    1. یادگیری انطباقی :

یادگیری انطباقی زمانی روی می دهد که یک فرد، تیم یا سازمان از تجربه و بازاندیشی درس می‌گیرد. یادگیری انطباقی از لحاظ سازمانی به این گونه آغاز می شود و ادامه می یابد که شرکت اقدامی را به منظور دستیابی به هدفی معیّن انجام می دهد، این اقدام منجر به پیامدهای داخلی و خارجی می شود، تغییر حاصله با توجه به همخوانی با هدف، مورد تحلیل قرار می گیرد و شرکت دست به اقداماتی جدید می زند یا عملکرد قبلی را بر اساس پیامد، بهبود می بخشد. یادگیری انطباقی از عمل به سمت پیامد، ارزیابی نتایج و سپس به سوی باز اندیشی حرکت می کند. ممکن است یادگیری انطباقی، تک حلقه ای یا دو حلقه ای باشد. یادگیری تک حلقه ای، به منظور تثبیت و حفظ سیستم های موجود بردستیابی به اطّلاعات متمرکز می شود و بر تشخیص و تصحیح خطا تأکید دارد. این نوع یادگیری، با دست یابی به راه حل های مستقیم با تعارضات یا موانع فوری، در ارتباط است که اغلب علائم مشکلات زیرساختی هستند. یادگیری تک حلقه ای تنها نوع یادگیری است که امروزه در بیشتر سازمان ها مورد استفاده قرار می گیرد. یادگیری دوحلقه ای که یادگیری انطباقی گاهی در این سطح اتفاق می افتد، عبارت است از پرسشگری ریشه ای دربارهی خود سیستم به منظور دریافتن این مطلب است که اساساً چرا خطاها یا موفقیّت ها صورت می گیرد. این نوع یادگیری، به هنجارها و ساختارهای سازمانی توجه دارد و دربارهی اعتبارشان بر حسب سازمان، عملکرد و نتایج سؤالاتی مطرح می کند، در کل یادگیری انطباقی هنگامی روی می دهد که ما به تجارب گذشته می اندیشیم و سپس عملکرد های آینده را اصلاح می کنیم ( آرجریس، ۱۹۸۷؛ مارکواد ؛ ترجمه ایران نژاد پاریزی، ۱۳۸۷: ۶۶). خود فرایند یادگیری انطباقی شامل چهار مرحله است :

        1. سازمان اقدام به فعّالیّتی می کند که در جهت دستیابی به هدفی از پیش تعیین شده است.

        1. فعالیّت سازمان نتایج درونی و بیرونی را برای سازمان به ارمغان می آورد.
        1. تغییر به وجود آمده از جهت هم راستایی، با هدف تجزیه و تحلیل و بررسی می شود.
        1. یک فعّالیّت جدید یا نوع تعدیل یافته ای از آن، برحسب نتیجه مکتسبه اتخاذ می شود. به علاوه، یادگیری انطباقی را می توان به ترتیب زیر نیز نمایش داد:

انعکاس داده های به دست آمده نتیجه کنش (فعّالیّت)
در تقسیم بندی مارکوارد، یادگیری انطباقی را که می تواند، هم تک حلقه ای و یا دو حلقه ای باشد، یادگیری تک حلقه ای را متمرکز بر کسب اطّلاعات جهت پایدار کردن و حفظ سیستم های موجود و یادگیری دو حلقه ای را عمیق تر از یادگیری تک حلقه ای و آن را مشتمل بر پرسش از خود سیستم و توجه به ساختارها و هنجارهای زیربنایی، می داند. از طرفی، شاین[۵۸] (۱۹۹۴) اشاره می کند که اغلب سازمان ها و افراد تمایلی به درگیری در یادگیری دو حلقه ای ندارند، زیرا این نوع یادگیری شامل نمایان ساختن و در معرض دید قرار دادن خطاها و اشتباهات و نیز پرسشگری در رابطه با مفروضات، هنجارها، ساختارها و فرایندهای موجود می باشد( سبحانی نژاد، شهابی و یوز باشی، ۱۳۸۵ : ۶۰).

    1. یادگیری انتظاری ( پیش بینی کننده ) :

عبارت است از فرایند کسب دانش از طریق پیش بینی تصویرهای مختلفی برای آینده ( راهکاری که از نگرش به عمل و از عمل به باز اندیشی حرکت می کند). این راهکار یادگیری با شناسایی بهترین فرصت آینده و تعیین راه هایی برای دستیابی به آینده مطلوب، درصدد پرهیز از نتایج و تجارب منفی است و این یادگیری زمانی مطرح می شود که یک سازمان از پیش بینی اوضاع مختلف در آینده، درس می آموزد. این راهکار، سازمان را قادر می سازد تا برای هرگونه حادثه ای خود را آماده سازد. بنابراین یادگیری انتظاری از آینده نگری به سوی بازاندیشی و سپس به سوی عمل حرکت می کند. یادگیری انتظاری در مقایسه با یادگیری انطباقی، می توان گفت که یادگیری انطباقی، شکل ملایم تر یادگیری است. یادگیری انتظاری، نوع موّلد یا خلاقانه تر یادگیری سازمانی است. یادگیری انتظاری، سازمان را بسیار توانا می سازد. زیرا که اعضای ستاد ( کارکنان) در یادگیری شان، اثرگذارتر، ژرف اندیش تر و خلاق تر هستند. ممکن است یادگیری سازمانی به صورت واکنش هایی در مقابل وقایع آغاز شود، اما سازمان مبتکر به زودی مسئولیّت یادگیریش را برای شکل دادن به رویدادها، به عهده می گیرد ( آرجریس، ۱۹۸۷؛ مارکواد؛ ترجمه ایران نژاد پاریزی، ۱۳۸۷: ۶۶). در کل یادگیری پیش بینی کننده زمانی اتفاق می افتد که سازمان از آینده مورد انتظار و مرجح چیزی را می آموزد. این نوع یادگیری یک رویکرد دورنما ( تفکر – عمل ) به یادگیری است که از طریق تعریف بهترین فرصت ها ی آینده و کشف راه هایی برای دست یابی به دنبال اجتناب از نتایج و تجربیّات منفی می باشد. یادگیری پیش بینی کننده را می توان به صورت زیر نمایش داد:
شیوه عمل انعکاس دورنما (چشم انداز)

    1. یادگیری ثانویه:

این نوع یادگیری همان نوع سوم از دسته بندی آرجریس و شون است که یادگیری سه حلقه ای نیز نامیده می شود. مارکوارد به پیروی از آرجریس و شون این نوع یادگیری را، یادگیری پیرامون یادگیری، تعریف می کند. به نظر او وقتی سازمان در یادگیری ثانویه درگیر و مشغول می شود، اعضای آن از زمینه های سازمانی ماقبل به منظور کسب یادگیری، آگاه می شود. افراد درک می کنند که چه چیزی انجام داده اند یادگیری را تسهیل کرده و یا مانع شده است تا بتوانند استراتژی های جدیدی را برای یادگیری ابداع کنند ( مارکواد، ۱۹۹۵ ؛ به نقل از سبحانی نژاد، شهابی و یوزباشی، ۱۳۸۵: ۶۰).

    1. یادگیری عملی[۵۹] ( کنشی ) :

به معنای تحقیق و باز اندیشی دربارهی واقعیّت کنونی، بر اساس زمان واقعی و به کارگیری آن دانش در جهت پرورش فرد، گروه و سازمان است، در تعریفی دیگر، یادگیری عملی، شامل کارکردن بر روی مشکلات واقعی، تمرکز بر دانش کسب شده و به کارگیری عملی راه حل هاست، این نوع یادگیری، یک شیوهی خوب آزمایش شدهی یادگیری ضربتی ( شتابنده ) را فراهم می کند که افراد را قادر می سازد تا بهتر بیاموزند و وضعیّت های دشوار را کارآمدتر اداره کنند.
با بهره گرفتن از یادگیری عملی به صورت فرایندی نظام مند، یادگیری سازمانی افزایش می یابد، به طوری که یک سازمان می تواند به تغییر، مؤثرتر پاسخ دهد. یادگیری عملی، هم یک فرایند پویا و هم برنامه ای قوی است. به صورت یک فرایند، شامل گروه کوچک از افراد است که بر آنچه دارند یاد می گیرند، متمرکز می شوند و نیز بررسی می کنند که چگونه دانش جدیدشان می تواند به هر یک از افراد و در کل به سازمان منفعت برساند. علاوه بر این، یادگیری عملی بر اساس چارچوب آزمایش شده ای بنا می شود که افراد را قادر می سازد تا در حین عمل ارزیابی و حل مشکلات سخت و واقعی به یادگیری کارآمد و نتیجه بخشی بپردازند. این نوع یادگیری مطرح ساختن و به کاربستن سؤالات جدیدی را در خصوص دانش موجود با بازاندیشی درباره اقداماتی که در طول و بعد از جلسات مشکل گشایی انجام شده است، ترکیب می کند ( مارکواد، ۱۹۹۸؛ترجمه ایران نژاد پاریزی، ۱۳۸۷ : ۶۵).
۲-۲-۱۵) سطوح یادگیری سازمانی :
در تقسیم یادگیری سازمانی انواع یادگیری سازمانی در سه سطح، یادگیری فردی، یادگیری گروهی و یادگیری سازمانی جای می گیرد.

    1. یادگیری فردی[۶۰] : افراد، واحدهای اصلی گروه ها و سازمان ها هستند. پیتر سنگه (۱۹۹۰) چنین اظهار می کند که ” سازمان ها تنها از طریق افرادی که فرا می گیرند، می توانند بیاموزند. یادگیری فردی، تضمین کنندهی یادگیری سازمانی نیست، اما بدون آن هیچ گونه، یادگیری سازمانی صورت نمی گیرد “. آرجریس و شون ( ۱۹۷۸) اشاره می کنند که ” یادگیری فردی، امری ضروری است و در واقع شرط لازم اما ناکافی برای یادگیری سازمانی است “. یادگیری فردی، عبارت است از اصلاح نتایج بر اساس تغییر رفتار فردی ( ینگ[۶۱]، ۲۰۰۴) ؛ افراد در طول زمان در شخصیّت، اعتقادات و عادت های شخصی خود توسعه ایجاد می کنند ( هیولت، کچن و نیکولز[۶۲]، ۲۰۰۳؛ به نقل از قربانی زاده، ۱۳۸۷: ۴۷)؛ یعنی افراد با کسب تجربه و اطّلاعات لازم در طول دوره خدمتی خود و تجزیه و تحلیل و تفکر درباره اطّلاعات به دست آمده، دانش و بینش خود را افزایش یا به بیان دیگر یادگیری فردی انجام می دهند، یادگیری فردی عبارت است از تغییراتی در مهارت ها، بینش ها، دانش، نگرش ها و ارزش ها، از طریق خودآموزی، آموزش مبتنی بر فنّاوری مشاهده شده حاصل می شود (مارکوارد، ۱۹۹۶؛ ترجمه زالی، ۱۳۸۵ : ۳۵).
    1. یادگیری گروهی[۶۳] ( تیمی ) :

یادگیری تیمی، چیزی بیش از کسب مهارت های گروهی است. یادگیری تیمی بر یادگیری خودمدار، خلاقیّت و جریان آزاد اندیشه ها تأکید دارد. یک سیستم موفق یادگیری تیمی، تضمین می کند که تیم ها تجارب شان را، چه مثبت و چه منفی با گروه های دیگر سازمان تسهیم کنند و از این راه رشد فکری سازمانی را ارتقاء دهند. یادگیری تیمی بر فرایند همسو کردن و افزایش قابلیّت گروه متمرکز می شود تا یادگیری و پیامدهای مطلوب آن را برای اعضایش به همراه داشته باشد. یادگیری در اکثر گروه ها صورت نمی گیرد. یادگیری تیمی نیاز به ژرف اندیشی را دربارهی موضوعات پیچیده تأمین می کند. تیم ها به وسیلهی نوآوری و عملکرد هماهنگ، می آموزند که چگونه از نیروی فکری مغزهای متعدد استفاده کنند در کل یادگیری تیمی مستلزم توجه به سه عنصر، نیاز به پرداختن به مسائل پیچیده با بکارگیری بینش جمعی، نیاز به عملکرد نوآور و هماهنگ و نیز توانایی تقویّت و بر انگیختن یادگیری در تیم های دیگر می باشد و باید به تیم ها در قبال مشارکت های شان با سازمان پاداش داده شود. یادگیری تیمی موفقیّت‌آمیز، هم تفکر و ارتباط جمعی را در سطح بالا و هم توانایی کار خلاق و سازنده را به صورت یک نهاد واحد، امکان پذیر می سازد و یادگیری عملی مؤثرترین راه ایجاد یادگیری تیمی می‌باشد(مارکوارد؛ ترجمه ایران نژاد پاریزی، ۱۳۸۷: ۶۲). هنگامی که افراد اطّلاعات و تجربیّات خود را با یک دیگر مبادله می کنند و یا به طور گروهی روی نتایج حاصل از اقدامات گذشته، تفکر می کنند، بینش و دانش گروهی ایجاد می شود و به عبارت دیگر یادگیری فردی، تبدیل به یادگیری گروهی می گردد( ینگ،۲۰۰۴؛ به نقل از قربانی زاده، ۱۳۸۷: ۴۳). این نوع یادگیری، دربرگیرندهی افزایش دانش، مهارت ها و قابلیّت هایی است که توسط گروه و در درون آن به دست می آید (مارکوارد، ۱۹۹۶؛ ترجمه زالی، ۱۳۸۵ : ۳۵).

    1. یادگیری سازمانی[۶۴] :
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:10:00 ب.ظ ]




دانشگاه زنجان
دانشکده مهندسی
پایان‌نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته کامپیوتر

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گرایش نرمافزار
عنوان:
ارائه‌ یک روش مسیریابی برای شبکه‌های حسگر بی‌سیم با هدف افزایش طول عمر شبکه
تحقیق و نگارش
عباس کریمی
استاد راهنما
دکتر مجید مقدادی
شهریور ۱۳۹۳

تعهدنامه‌ی اصالت اثر
اینجانب عباس کریمی متعهد می‌شوم مطالب مندرج در این پایان‌نامه با عنوان “ارائه‌ یک روش مسیریابی برای شبکه‌های حسگر بی‌سیم با هدف افزایش طول عمر شبکه” حاصل کار پژوهشی اینجانب است و به دستاوردهای پژوهشی دیگران که در این پژوهش از آنها استفاده شده است، مطابق مقررات ارجاع و در فهرست منابع و مآخذ ذکر گردیده است. این پایان‎‌نامه قبلاً برای برای دریافت هیچ مدرک همسطح و یا بالاتر ارائه نشده است. در صورت اثبات تخلف در (در هر زمان) مدرک تحصیلی صادر شده از طرف دانشگاه از اعتبار ساقط خواهد شد. کلیه‌ی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به دانشگاه زنجان می‌باشد.
نام و نام خانوادگی دانشجو:
عباس کریمی
امضا:
چکیده
کاربرد روز افزون شبکه‌های حسگر بی‌سیم در زندگی انسان گویای اهمیت زیاد این تکنولوژی است. محدودیت انرژی در عناصر تشکیل دهنده‎ی شبکه‌های حسگر بی‌سیم که گره‌حسگرها می‌باشند همواره به عنوان مهمترین چالش پیش روی این تکنولوژی مطرح بوده است و به همین دلیل بخش اعظم تحقیقات انجام شده در حیطه‌ی شبکه‌های حسگر بی‌سیم به موضوع انرژی اختصاص یافته است. با توجه به اینکه نحوه‌ی انتخاب مسیرها برای ارسال اطلاعات در شبکه‌های حسگر بی‌سیم تأثیر قابل توجهی بر میزان مصرف انرژی شبکه دارد، در این پژوهش سعی بر ارائه‎‌ی راهکاری در زمینه‌ی مسیریابی با هدف افزایش طول عمر شبکه شده است. در این روش با در نظر گرفتن تاریخچه‌ مصرف انرژی گره‌های ‌حسگر، تعداد همسایگان حسگر ارسال کننده‌ی داده، و فاصله مبدأ تا مقصد ارسال داده(تک گام)، راهکاری ارائه شده است که می‌تواند تأثیر بسیاری بر افزایش عمر شکه داشته باشد. شبیه‌سازی و مقایسه با روش‌های معروف و موفق مسیریابی در شبکه‌های حسگر بی‌سیم گویای شایستگی روش پیشنهادی می‌باشد.
کلمات کلیدی: شبکه‌های حسگر بی‌سیم، مسیریابی، الگوریتم PSO، عمر شبکه، محدودیت انرژی
فهرست مطالب
۱ مقدمه ۲
۱-۱ ضرورت مسئله و چالش‌های پروتکل مسیریابی ۳
۱-۱-۱ ظرفیت محدود انرژی ۴
۱-۱-۲ مختصات مکان گره‌ها ۴
۱-۱-۳ محدودیت منابع سخت‌افزاری ۴
۱-۱-۴ تعداد زیاد گره و قرار گرفتن تصادفی در محیط ۴
۱-۱-۵ ویژگی‌های شبکه و عدم اطمینان محیط فیزیکی ۴
۱-۱-۶ افزونگی داده ۵
۱-۱-۷ تنوع کاربرد شبکه‌های حسگر بی‌سیم ۵
۱-۲ ویژگی‌های شبکه‌های حسگر بی‌سیم ۵
۱-۳ ساختار گره‌ حسگر ۷
۱-۴ قالب پیام ۸
چکیده فصل اول ۹
۲ کارهای مرتبط ۱۲
۲-۱ مقدمه ۱۲
۲-۲ انواع پروتکل‌های مسیریابی ۱۲
۲-۲-۱ پروتکلهای مبتنی بر مکان ۱۳
۲-۲-۲ پروتکلهای داده‌محور ۱۴
۲-۲-۳ پروتکلهای سلسله مراتبی ۱۵
۲-۲-۴ پروتکلهای مبتنی بر حرکت ۱۷
۲-۲-۵ پروتکلهای مبتنی بر چند مسیر ۱۸
۲-۲-۶ پروتکلهای مربوط به شبکه‌های ناهمگن ۱۸

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ب.ظ ]




شاید یکی از مهم ترین عوامل تسهیل و تقویت توان خلاقیت و نوآوری در سازمان‏، ساختار مناسب و تشکیلات متناسب با اهداف مورد نظر می‏باشد‏. اگر ساختار های سازمانی را به دو نوع ماشینی و زیستی تقسیم کنیم‏، ساختار زیستی یا ارگانیک، ساختار مناسب خلاقیت و نوآوری در سازمان است‏. ساختار زیستی با شرایط متحول محیطی به سرعت هماهنگ شده‏، امکان انعطاف و آزادی عمل را برای اعضاء فراهم آورده و بستر مناسبی را برای رشد خلاقیت و نوآوری آماده می‏سازد‏. این ساختار واجد ویژگی ‏های از قبیل ارتباطات موازی‏، انجام امور در سطح مربوطه‏، (عدم احاله امور برای تصمیم‏ گیری به ردۀ بالاتر) تعهد به اهداف وظیفه‏ای‏، هم‏سطح بودن هرم سازمانی‏، روابط نزدیک شغلی و تخصصی و همکاری و همراهی پرسنلی است‏. در این ساختار ارتباطات محملی برای ارسال اطلاعات و درک متقابل سطوح و واحدها از یکدیگر بوده و کمتر جنبه دستور دهی و مسئولیت‏پُرسی دارد‏. به‏طور خلاصه ساختار ارگانیک با دوری جستن از خصوصیات سازمان‏های بوروکراتیک و قید و بندها و ضوابط سخت و ثابت آن محیطی مناسب برای خلاقیت کارکنان ایجادکرده و یکی از عوامل تسهیل‏کننده نوآوری به‏شمار می‏آید‏.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

یکی دیگر از عوامل توسعه و تقویت قدرت خلاقیت و نوآوری در سازمان، هدایت‏، پشتیبانی و تشویق کسانی است که از خود نظر و ایده‏های خلّاق بروز می‏دهند‏. استراتژی‏ های حمایتی از افکار نو در سازمان موجب می‏گردد تا سازمان از تحوّل کافی برخوردار شده و بتواند خود را با محیط متغیر خارجی هماهنگ سازد‏. تعیین اهداف روشن و صریح در مورد فعالیت‏ های خلّاق و ایجاد سیستم پاداش‏دهی و تشویق افراد نوآور در این زمینه کارساز و مؤثرند‏.
البته نباید یک نکته را فراموش کرد و آن اینکه اگر وجود فرهنگ خلاقیت و نوآوری به عنوان فعالیت های ضروری و حیاتی باور و اعتقاد نداشته باشند‏، هیچ فعالیتی در این زمینه دوام و بقا نخواهد یافت‏. ایجاد هسته‏ های پژوهشی و نوآوری در سازمان نیز می‏تواند کار نوآوری را تسهیل و تسریع کند‏.ایجادگروه­‏های پژوهشی چندنفره تاواحدهای بزرگ پژوهشی درسازمان، همه تقویت‏کننده توانایی خلاقیت و نوآوری در سازمان است‏. گروه ‏های کوچک پژوهش و نوآوری می‏توانند از اعضای علاقمند و مستعد تشکیل شده و در ساعات غیراداری به فعالیت بپردازند‏.
یکی از اندیشمندان مدیریت در زمینه عوامل مؤثر بر خلاقیت و نوآوری به چهار دسته از عوامل اشاره دارد‏:
به کارگیری و جذب نیروهای خلّاق و نوآور به سازمان‏،
امکانات مناسب پژوهشی و مالی برای کوشش ‏های نوآورانه‏،
آزادی عمل کافی در انجام فعالیت ‏ها و تلاش‏های خلّاق‏،
به کارگیری نتایج حاصل از فعالیت‏ ها و تلاش‏ های خلّاق و دادن پاداش مناسب به افراد خلّاق‏.
هرگاه سیستم سازمانی با اتکا به این عوامل طراحی شود، خلاقیت و نوآوری در سازمان توسعه و گسترش یافته و تقویت می‏شود‏. از آنجایی که خلاقیت در گرو توانایی خلاقیت انسان ‏ها در سازمان می‏باشد‏، در اینجا به برخی از عواملی که موجب رشد قدرت خلاقیت و نوآوری اعضا و سازمان می‏گردد، نیز مختصراً اشاره می‏شود‏.
روحیه محافظه ‏کارانه و مأنوس شدن با روش‏ها و رویه‏ های موجود‏، روح خلاقیت و نوآوری را در فرد تضعیف کرده و از بین می‏برد‏. بنابراین با آموزش و ارشاد روحیه نوجویی و نوآوری را در افراد ایجاد کرد و ضمن حرمت نهادن به نظرات و رویه ‏های قدیمی ، اجازه تغییر و تحول را به افراد نوآور داد‏.
شیفتگی تخصصی و اطمینان کامل از روش‏های مورد عمل در بین متخصصان موجب می‏گردد که آنان به روش‏ها و شیوه‏های نو نیاندیشند‏. برای حل این مشکل باید اطلاعات جدید و مطالب مربوط شیوه‏های تازه را بین آنان توزیع نمود و به آنان نشان داد که برای هر کاری روش‏های جدیدتر و بهتر همواره امکان وجود دارند‏. برای ایجاد روحیه خلّاق و نوآور در اعضاء سازمان باید سیستم ارزیابی ویژه‏ای را طراحی نمود و تلاش ‏‏های خلّاق را تشویق کرد و اجازه داد تا افراد نظرات خود را ابراز کرده و ترس از شکست یا مردود شدن نظراتشان را از میان بُر‏د . باید به کارکنان این تفکر را اثبات کرد که استعداد خلاقیت و نوآوری استعدای همگانی است و تنها با تلاش و پشتکار و کنار زدن ترس‏ها و عادات می‏توان فردی خلّاق و نوآور بود‏. (رشیدی نیک‏، ۱۳۷۰)

۱- آزادی عمل را فعالانه جستجو می‏کند و ان را ترجیح می‏دهد و انعطاف‏پذیری برای او اهمیت دارد‏. دربرابر تأثیرات عقاید سنتی یا سیستم‏های ارزشی حاکم‏، مقاومت می‏نماید‏. اساساً دارای طرز تفکر باز است‏.
۲- نسبتاً شخصیت مستقلی دارد (شاید در نتیجه خصوصیات فوق‏الذکر) و به کارگیری مشارکت او مستلزم مدیریتی حساس است‏.
۳- ایده‏ها و مسائل موجود را دقیقاً مورد ارزیابی قرار دهد‏.
۴- بنابراین نسبت به مشکلات حساسیت نشان می‏دهد (در جستجوی تعریفی دوباره از مسائل است و قوۀ ابتکار وی دلالت بر روانی تفکر او دارد‏.)
۵- فکر او خصلت متباین دارد‏، در جستجوی راه‏حل‏های گوناگون است و خط‏مشی انتخاب «اولین راه‏حل» را ردّ می‏کند‏.
۶- یک رابط خوب و برجسته است‏. در به وجود آوردن ایده‏های جدید (چه خوب‏، چه بد و چه بدون هدف یا باهدف) پرکار است‏: اغلب ایده‏هایی را ادامه می‏دهد که ممکن است در وهله اول خیالی به نظر برسند و نتوان بر این ایده‏ها هدف با کاربرد به‏خصوصی را مدنظر داشت‏.
۷- در ارائه مطالب‏، شاید به دلیل سابقه سخنرانی‏ها‏، نمایش‏ها یا حتی نشریات‏، قوی است‏.
۸- اساساً خوددار است‏.
۹- ذاتاً ماجراجو‏، کنجکاو‏، کاردان و اهل خطر است‏.
۱۰- ممکن است گاهی نامعقول باشد اما یقیناً شخصیت پیچیده‏ای دارد‏.
۱۱- از کارش لذت می‏برد و نسبت به آن متعهد است‏.
۱۲- نسبت به فرصت‏های پیش آمده ، حساس است‏. به‏ویژه در زمینه‏هایی که قبلاً برنامه‏ ریزی نشده است‏.
۱۳- مخصوصاً در مورد قدردانی و مسائلی نظیر آن، قدرشناس است‏.
۱۴- نسبت به انتقاد و ناتوانایی‏های ایجاد شده در محیطی که بسته یا قویاً سازمان‏دهی شده یا از ارزش فعالیت‏های خلّاق آگاه نیست‏، حساسیت نشان می‏دهد‏.

شکل ۲-۵ فهرست خصوصیات مناسب برای فرد خلّاق و نوآور
۲-۶٫ بخش پنجم پیشینه تحقیق:
۲-۶-۱٫ پیشینه تحقیق داخلی:
طالقانی و همکاران(۱۳۹۱) در تحقیقی با عنوان رابطه بین مدیریت دانش و نوآوری سازمانی در یک شرکت بیمه بیان نموده است که در این پژوهش، رابطه بین مدیریت دانش و نوآوری سازمانی در یک شرکت بیمه بررسی شده است. از مجموع ۱۸۰ کارشناس شرکت بیمه مورد بررسی، ۸۶ نفر به شیوه تصادفی ساده به عنوان گروه نمونه تحقیق انتخاب شدند. اطلاعات مربوط به متغیر مدیریت دانش بر اساس مدل «ویگ» که توسط «نیومن» و «سدرا و گبل» نیز استفاده گردیده است و اطلاعات مربوط به متغیر نوآوری سازمانی بر اساس مدل «مقیمی» و «شاه حسینی و کاووسی» به دست آمد. نتایج ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن نشان داد که شاخص های خلق دانش، حفظ دانش، انتقال دانش و کاربرد دانش با نوآوری سازمانی رابطه معنی داری دارند. بیشترین میزان ضریب همبستگی در خصوص پیش بینی نوآوری سازمانی مربوط به متغیر کاربرد دانش با ضریب ۰٫۸۷۸ و کمترین میزان ضریب همبستگی مربوط به متغیر حفظ دانش با میزان ۰٫۶۵۶ بود. برای اینکه نوآوری سازمانی حاصل شود، مدیران به یکپارچه سازی سرمایه های دانشی در بخش های مختلف و در اختیار داشتن دانش نیروهای داخلی و خارجی نیاز دارند. از طرفی باید دانش در سرتاسر سازمان توزیع شود، توزیع بهتر دانش، احتمال ظهور نوآوری سازمانی را افزایش خواهد داد.
صفرزاده و همکاران(۱۳۹۱)، در تحقیقی با عنوان بررسی تاثیر استراتژی های مدیریت دانش بر نوآوری و عملکرد سازمانی (مطالعه موردی مراکز بهداشتی و درمانی شمال فارس) بیان نموده است که عملکرد سازمان ها به ویژه در بخش بهداشت و درمان مبنای توسعه کمی و کیفی هر کشور محسوب می گردد و مادامی که سازمان ها در زمینه ارزیابی دارایی های دانشی خود، پیمایشی انجام ندهند، مدیریت دانش منجر به بهبود عملکرد و توسعه سازمانی نمی گردد. این تحقیق به بررسی تاثیر مدیریت دانش استراتژیک بر نوآوری و عملکرد سازمانی در مراکز بهداشتی و درمانی می پردازد. به منظور بررسی اعتبار سازه با بهره گرفتن از نرم افزار لیزرل از تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد و به منظور تجزیه و تحلیل یافته‎ ها از آزمون معادلات ساختاری استفاده گردید. در این تحقیق به منظور بررسی تاثیر کدگذاری دانش و شخصی سازی دانش بر نوآوری و عملکرد، رابطه متغیر ها به صورت مستقیم مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر t متناظر با مقادیر استاندارد شده مدل مسیر نهایی نشان می دهد که با بیش از ۹۹ درصد اطمینان متغیرهای نوآوری و عملکرد سازمانی با کدگذاری رابطه مستقیم دارند. همچنین نوآوری و عملکرد سازمانی نیز با ۹۹ درصد اطمینان با شخصی سازی دانش رابطه مستقیم دارد. همچنین مقادیر t متناظر با مقادیر استاندارد نشان می دهد که نوآوری با ۹۹ درصد اطمینان با عملکرد سازمانی رابطه مستقیم دارد.
کفچه(۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه بین فرایند های مدیریت دانش و تفکر استراتژیک در سطح سازمان به بررسی رابطه بین تفکر استراتژیک و همچنین فرایند های مدیریت دانش پرداخته است. محقق در این تحقیق بیان نموده است که رابطه معنی داری بین فرایند های مدیریت دانش و تفکر استراتژیک وجود دارد.
۲-۶-۲٫ پیشینه تحقیق خارجی:
- داشپند و همکاران (۲۰۱۳) در تحقیقی با عنوان انگیزه موفقیت، گرایش استراتژیک و عملکرد تجاری بیان نموده است که خلاء تحقیقاتی مهم در بررسی رابطه بین عوامل فردی کارآفرینی شرکت ها و گرایشات استراتژیک آنان و در نهایت خروجی های عملکردی آنان وجود دارد. هدف این تحقیق بررسی روابط بین این متغیر ها می باشد. در این تحقیق از تعداد ۳۹۷ موسس شرکت های ژاپنی و همچنین ۱۸۹ امریکایی به عنوان نمونه تحقیق استفاده شده است. نتایج این تحقیق نشان داد که موسسان امریکایی و زاپنی به شباهتی بیش از تصورات قبلی دست یافته اند. نتایج این تحقیق نشان داد که پذیرش گرایش هزینه ای در استراتژی شرکت ها تاثیری بر سودآوری هر دو گروه شرکت های ژاپنی و امریکایی نداشته است.
- فرارسی و همکاران(۲۰۱۲) در تحقیقی با عنوان مدیریت دانش و گرایش استراتژیک: با اعمال نفوذ نوآوری و عملکرد بیان نموده است که هدف اصلی این تحقیق بررسی این موضوع است که مدیریت دانش چه کمکی را در جهت توسعه گرایش استراتژیک و افزایش نوآوری و بهبود عملکرد سازمانی دارد. در این تحقیق از تعداد ۲۴۱ شرکت برزیلی به عنوان نمونه تحقیق استفاده گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که مدیریت دانش اثربخش به صورت معنی داری به گرایش استراتژیک شرکت ها موثر است. همچنین رابطه مستقیمی بین مدیریت دانش و نوآوری وجود ندارد.
- یانگ و همکاران (۲۰۰۹) در تحقیقی با عنوان گرایش استراتژیک و تاثیر آن بر عملکرد نوآوری محصول بیان نمود که در عصر جهانی شدن و توسعه تکنولوژی های اطلاعاتی درک این موضوع که شرکت ها چطور می توانند در محصولات خود نوآوری ایجاد نمایند دارای اهمیت بالایی است. در این تحقیق به بررسی گرایش استراتژیک شرکت ها در عملکرد نوآوری محصولات آنان می باشیم. نتایج این تحقیق نشان دادکه رابطه معنی داری بین گرایشات استراتژیک وعملکرد شرکت های مورد مطالعه وجود دارد. نتایج این تحقیق مشابه با تحقیق محقق بوده است.
- چویی و همکاران در تحقیقی با عنوان تاثیر مدیریت دانش استراتژیک بر عملکرد شرکتها بیان نموده است که مدیریت دانش در دو قالب کد گذاری و شخصی سازی دانش ارائه شده است. در این تحقیق مشخص گردید که هر دوی این ابعاد
مدیریت دانش می توانند بر افزایش نوآوری سازمان تاثیر بگذارند.
- برقینی (۲۰۰۵) در تحقیقی با عنوان خلاقیت سازمانی: شکستن معادلات و ایجاد نوآوری بیان نموده است که در حقیقت تاثیر دانش از طریق ایجاد تفکرات جدید در تولید و نوآوری های عمومی می باشد.
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱- مقدمه
انتخاب و تعیین روش تحقیق در مطالعات مربوط به علوم انسانی یکی از مراحل مهم در هر پژوهش به شمار می رود و پژوهشگر باید روش مورد نظر خود را گزینش نماید. بدیهی است آن چه در این میان مهم و شایان تأمل و دوراندیشی است، بستگی تنگاتنگ روش تحقیق با هدف ها، ماهیت موضوع و میزان دسترسی به امکانات اجرایی می باشد تا با بهره گیری از آن ها پاسخ هایی هر چه دقیق تر، آسان تر و ارزان تر به پرسش های طرح شده در تحقیق فراهم گردد و با طی مراحل منظم و آکادمیک، بررسی و تحلیل منطقی یافته ها صورت گیرد.
جان دیویی[۳۳] پژوهش را فرایند جستجوی منظم برای مشخص‌کردن یک موقعیت می داند. بنابراین پژوهش فرایندی است که از طریق آن می توان درباره ناشناخته ها به جستجو پرداخت و نسبت به آنها شناخت لازم را کسب کرد. در این فرایند، از چگونگی گردآوری شواهد و تبدیل آن ها به یافته ها تحت عنوان روش شناسی[۳۴] یاد میشود. روش تحقیق، فرایند جستجوی منظم برای مشخص‌کردن یک موقعیت نامعین است و ازمراحل منظم و پیوسته ای تشکیل می شود، تا امر تحقیق علمی را از آغاز تا پایان امکان پذیر نماید(خاکی، ۱۳۷۸: ۱۴).
بر این اساس، هدف این فصل ارائه روش و قلمرو پژوهش است که بخش هایی از آن در فصل اول تشریح گردیده و در این فصل جزئیات فرایند و روش پژوهش تشریح می‌گردد که شامل تشریح روش تحقیق، قلمروهای تحقیق، ابزار تحقیق، روش نمونه گیری و تعیین حجم نمونه، سنجش اعتبار و پایایی تحقیق و روش تجزیه و تحلیل داده ها می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ب.ظ ]




یکی از مشکلات سازمان‌ها آن است که افراد تعلق سازمانی ندارند، احساس وفاداری به سازمان نشان نمی‌دهند، احساس مسئولیت فردی رضایت‌بخش نیست و افراد آن‌چنان‌که بایدوشاید کارشان را دوست ندارند و اعتقادی به اهداف و ارزش‌های سازمان ندارند. مفهوم تعهد سازمانی از آنجایی اهمیت می‌یابد که عوامل ریشه گرفته از سطح تعهد کارکنان و مدیران سازمان، بر سازمان‌ها به‌عنوان یک جزء و بر جامعه به‌عنوان یک کل اثرات عمده و مهمی دارد.
مفهوم تعهد سازمانی اولین بار توسط وایت[۸۹] (۱۹۵۶) در مقاله “انسان‌سازمانی” مطرح شد. تعهد سازمانی یک نگرش مهم شغلی و سازمانی است که در طول سال‌های گذشته موردعلاقه بسیاری از محققان رشته‌های رفتار سازمانی و روانشناسی به‌ویژه رفتار اجتماعی بوده است. تعهد سازمانی مانند مفاهیم دیگر حوزه رفتار سازمانی به شیوه ­های متفاوتی تعریف‌شده است.
البته ساده‌ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است که تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی افراد به سازمان در نظر می‌گیرند یا نوعی احساس وفاداری به سازمان بیان‌شده است. فردی که در سازمان مشغول به کار است، باید خود را به سازمان متعلق بداند و به تمام بخش‌های مختلف آن متعهد باشد. تعهد سازمانی را می‌توان اعتقاد قوی به اهداف سازمان و تمایل قوی به تداوم عضویت و ماندن در آن تعریف کرد (پورسلطانی زرندی و امیرجی نقندر، ۱۳۹۲).
تعهد نیرویی است که شخص و یا سازمان را به مجموعه‌ای از اقدامات مرتبط با یک یا چند هدف متصل می کند (می­یر و هرکوویچ[۹۰]،۲۰۰۱).
ازنظر می­یر و همکاران (۲۰۰۶) تعهد دارای عناصر شناختی و عاطفی است. عناصر شناختی شامل شرایط رفتاری و اساس تعهد می‌باشد و عناصر عاطفی هم طرز تفکر خاص در رابطه با تعهد را در برمی‌گیرد.
تعهد سازمانی تمایل شرکت برای برآورده کردن خواسته‌ها، نیازها و انتظارات مشتریان داخلی و خارجی و حفظ رابطه با آن‌ ها تعریف می‌شود (لاگس و مونتگومری[۹۱]، ۲۰۰۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تعهد، عاملی استراتژیک می‌باشد که می‌تواند تخصیص منابع درون سازمان را سازمان‌دهی کند. از دیدگاه نگرشی، تعهد سازمانی تمایل مدیران نسبت به اختصاص منابع انسانی، مالی و مدیریتی برای فعالیت‌های مختلف بازاریابی، فروش، صادرات و غیره تعریف می‌شود. از سوی دیگر، دیدگاه رفتاری تعهد به فعالیت‌های مختلف سازمان توسط میزان منابعی (مالی، مدیریتی و انسانی) که شرکت در حال حاضر برای فعالیت‌های تجاری مورداستفاده قرار می‌دهد تعریف می‌شود تا از طریق آن‌ ها مدیران ارشد به نتایج موردنظر دست پیدا کنند. تفاوت این دو دیدگاه این است که دیدگاه نگرشی درواقع تصمیم مدیران را نشان می‌دهد و دیدگاه رفتاری میزان تحقق تصمیم مدیران ارشد در عمل را نشان می‌دهد (استامپ[۹۲] و همکاران، ۱۹۹۹).
در این تحقیق منظور از تعهد سازمانی، تعهد مدیران و منابع سازمان به فعالیت­های صادراتی است. زمانی که یک شرکت به صادرات متعهد است از منابع مالی، انسانی و برنامه­ ریزی جهت کمک به فعالیت­های صادراتی استفاده می­ کند. بنابراین دو منبع مهم در تعهد به صادرات وجود دارد: تعهد مدیریت و تعهد منابع سازمان. تعهد مدیریت شامل توانایی­ها و قدرت مدیر است که در تعهد به صادرات نمایان می­گردد (لاگس و مونتگومری،۲۰۰۴؛ کاووسگیل و زو،۱۹۹۴).

    •  
            1. ابعاد تعهد سازمانی

آنجل و پری[۹۳] (۱۹۸۱) دو بعد را برای تعهد سازمانی مطرح کرده‌اند:

    1. تعهد ارزشی: تعهد به حمایت کردن از اهداف سازمان.
    1. تعهد به ماندن: تعهد به حفظ اعضا در داخل سازمان (می­یر و هرکوویچ[۹۴]، ۲۰۰۱).

پنلی و گولد[۹۵] (۱۹۸۸) هم تعهد سازمانی را دارای سه بعد معرفی کرده‌اند:

    1. اخلاقی: پذیرش اهداف سازمانی و اینکه فرد خودش را با این اهداف می‌شناسد.
    1. حسابگرانه: در این نوع تعهد، تعهد به سازمان بر اساس انگیزه درک شده کارکنان برای پیوستن به سازمان است.
    1. ازخودبیگانه: کارمند به دلیل فشارهای محیطی مجبور به ماندن در سازمان است و فقط به سازمان خود را متصل می‌داند.

آلن و می­یر[۹۶] ( ۱۹۹۰) تعهد سازمانی را از سه جنبه به شرح زیر بررسی می‌کنند:

        •  
  •  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ب.ظ ]




Adjusted Goodness of Fit Index (AGFI) = 0.96
Parsimony Goodness of Fit Index (PGFI) = 0.58
The impact of corporate social responsibility and price image on brand equity and consumer’s reactions
Abstract
Today the importance of consumer attitude in different industries, economic, social and cultural fields is explicitto everyone. The reliable brand is one of the intentions of a customer to choose a product. In many markets the brand creates a special identity for a product and connects it to a particular group of community. The aim of many organizations is having a strong brand in the market. Successful brands will increase the trust in the intangible products and services and either increases a high level of brand equity, customer satisfaction, intention to repurchase and the level of loyalty. However, the importance of corporate social responsibility is increasing and involves strategic results for the companies. The large companies significantly are invested in CSR measures. The purpose of this study is the relationship between the dimensions of corporate social responsibility, image price, brand equity and reaction of consumers. In this study Lombart and Louis modified model presented and examined. The results of the data analysis using the technique of path analysis (Structural equation modeling) of LISREL showed that the overall fitness of the model was satisfactory; that shows the sufficient credit of the model. In addition, all of the research hypotheses were confirmed.The results showed that corporate social responsibility and price image effects on brand equity.The brand equity on satisfaction, loyalty, trust, consumer attitudes and purchase intention were confirmed.
Keywords: Social Responsibility, Image price, Brand equity, Consumer reaction
By: Seyede Sedighe Fazel Mojdehe

Islamic Azad University
Rasht Branch
Faculty of Management and Accounting
Department of Business Management
Presented in partial fulfillment of the requirements for (M.A.) degree
Title:
The impact of corporate social responsibility and price image on brand equity and consumer’s reactions
Supervisor:
Dr. Shahram Gilani nia
Author:
Seyede Sedighe Fazel Mojdehe
Mar 2015

    1. . Archie B. Carroll ↑
    1. . Economic Responsibility ↑
    1. . Legal Responsibility ↑
    1. . Ethical Responsibility ↑
    1. . World Business Council for Sustainable Development (WBCSD) ↑
    1. .Lassar ↑
    1. .Arnould ↑
    1. . Elkington ↑
    1. . World Business Council for Sustainable Development (WBCSD) ↑
    1. . E. Merrick Dodd ↑
    1. . Archie B. Carroll ↑
    1. . Economic Responsibility ↑
    1. . Legal Responsibility ↑
    1. . Ethical Responsibility ↑
    1. . Philantropic Responsibility ↑
    1. Kapferer ↑
    1. Farquahr ↑
    1. Fled wick ↑
    1. .Lassar ↑
    1. .Raggio & Leon ↑
    1. .Brand Associations ↑
    1. .Customer Based Brand Equity ↑
    1. .Customer Expectations ↑
    1. .Barsky ↑
  1. .Westbrook ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:09:00 ب.ظ ]