مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



آخرین مطالب


جستجو

 



End
۳- دستور If
با بهره گرفتن از دستور if قادر به بررسی شرط خاصی خواهید بود. در صورت برقراری شرط مورد نظر می توانید دستور یا دستوراتی را اجرا کنید. در صورت عدم برقراری شرط مورد نظر قادر به اجرای دستور یا دستوراتی دیگری خواهید بود. هم چنین می توانید اجازه دهید که برنامه روال عادی خود را طی کند. شکل کلی آن به صورت زیر است:
If ( عبارت منطقی) Then عبارت۱ Else عبارت۲
در صورتی که عبارت منطقی مورد نظر دارای نتیجه True باشد دستور مربوط به قسمت then اجرا خواهد شد، اگر عبارت منطقی مورد نظر دارای نتیجه False باشد دستور مربوط به قسمت then اجرا نخواهد شد و در صورتی که از قسمت else استفاده کرده باشید، دستور مربوط به آن اجرا می شود. پرانتز ها اختیاری اند.
شش اپراتور مقایسه ای در EES مورد استفاده قرار می گیرد، که شرح وتفسیر آن به صورت زیر است:
< کمتر از
=> کمتر از یا مساوی با
= مساوی با
< بزرگتر از
=< بزرگتر از یا مساوی با
دو اپراتور منطقی AND و OR هم در EES وجود دارد، که بین دو عبارت منطقی قرار می گیرد.
در اینجا یک نکته حائز اهمیت وجود دارد و آن اینست که این دستورات حتماً باید در داخل توابع و پروسیجرها قرار گیرد وگرنه با پیغام خطا زیر روبرو می شویم.
۴- ساختار دستورات If تودرتو
If تودرتو به گروهی از دستورات اجازه اجرا شدن یا نشدن را می­دهد. ساختار کلی if تودرتو به شکل زیر است:
If (عبارت منطقی) Then
دستور۱

nدستور
Else
aدستور

zدستور
EndIf
گاهی اوقات این دستورات به همین سادگی نیستند، حتی در برنامه ­های ساده امکان دارد کاملاً گیج کننده شوند. برای تعیین این که کدام دستورات بلوک If ،EndIf ، Else مربوط به یکدیگر می باشند. «مفهوم سطح If » می تواند مفید باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«سطح If » یک دستور، مثلاً s ، به صورت N1-N2 تعریف شده است که :
N1 تعداد دستورات بلوک If از شروع برنامه تا، انتهای دستور S است.
N2 تعداد دستورات EndIf در برنامه S (ولی نه شامل S ) است.
۵- دستور GoTo
با بهره گرفتن از این دستور می­توان کنترل برنامه را به خطی که شامل برچسب است، منتقل کرد. برای نمونه به مثال زیر توجه شود:
Function FACTORIAL(N)
F:=1
i:=1
۱۰: i:=i+1
F:=F*i
If (i<N) Then GoTo 10
FACTORIAL:=F
End
Y= FACTORIAL(5)
که جواب آن ۱۲۰ است.
۶- دستور Repeat
در صورتی که نیاز به اجرای متعدد یک یا چند دستور تا زمان تحقق یافتن یک شرط وجود داشته باشد، بهتر است از دستور Repeat استفاده شود.
شکل کلی دستور به صورت زیر است:
Repeat
عبارت ۱

nعبارت
Unil عبارت منطقی
دستور یا دستوراتی که در حلقه Repeat گنجانده شوند تا زمانی که نتیجه عبارت منطقی برابر با False است، تکرار خواهند شد. برای مثال همان برنامه فاکتوریل را با دستور Repeat انجام می دهیم:
Function Factorial(N)
F:=1
Repeat
F:=F*N
N:=N-1;
Until (N=1)
Factorial:=F
End

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 03:36:00 ق.ظ ]




در ایران ارتباطات سنتی از دیرباز و پیش از ورود اسلام، جایگاه و نقش موثری در فرهنگ این سرزمین داشته است. چاپارخانه‌ها، کاروانسراها، بازارها، میدان‌های عمومی و قهوه‌خانه‌ها و حتی جمع گرم و صمیمانه خانواده‌های گسترده، مراکزی برای گذران اوقات فراغت، تربیت، اطلاع‌رسانی، یادگیری و تبادل تجارب و از این دست به شمار می‌آمد. پس از ورود اسلام و از تلاقی دو فرهنگ ایرانی و اسلامی، این شبکه ارتباطات متحول شد و رسانه‌هایی نوین با کارکردهای جدید به این مجموعه افزوده گردید. مهمترین تحول پدید آمده را باید در افزوده شدن کارکردهای اسلامی و پیدایش رسانه‌های دینی جستجو کرد. (باهنر، ۱۳۸۵: ۸۴)

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

به این ترتیب منظور از رسانه‌های سنتی اسلامی آن‌دسته از وسایل ارتباطی است که با اتکا بر ارتباطات چهره‌به‌چهره، پیام‌های اسلام را به عنوان کارکرد اصلی خود به مخاطبان منتقل می‌کنند. قدمت این رسانه‌ها به پیش از دوره ظهور رسانه‌های مدرن چاپی بازمی‌گردد. مسجد و منبر، مجلس دعا و روضه‌خوانی، زیارتگاه، حسینیه، تکیه، مهدیه، فاطمیه، هیات‌های مذهبی، تعزیه، مکتب‌خانه و حوزه علمیه، نماز جمعه و از این دست و حتی خانواده را باید از جمله رسانه‌های سنتی اسلامی بدانیم که نقش و تاثیر ارتباطی آن‌ ها در تاریخ تحولات جامعه شیعی ایران وحفظ و انتقال معارف ناب اسلامی بسیار با اهمیت بوده و تا امروز نیز به عنوان یک شبکه ارتباطی موثر عملکرده است. (باهنر، ۱۳۸۵: ۸۴)
ابعاد الگوی ارتباطات سنتی در ایران
ارتباطات سنتی دینی تابعی از مشخصه‌ های فرهنگی ایران به شمار می‌آید و مطالعات حوزه فرهنگ و ارتباطات، شناخت الگوی حاکم بر این نوع ارتباطات را میسر می‌سازد. این مطالعات نشان می‌دهد که رسانه‌های سنتی در ایران از تماس فرهنگ‌های اسلامی و ایرانی پدید آمده‌اند و الگوی حاکم بر ارتباطات سنتی دینی در ایران همواره متأثر از مولفه‌های فرهنگی ایرانی و اسلامی بوده است. هنجارهای حاکم بر این نوع از ارتباطات برگرفته و همسو با ارزش‌ها و هنجارهای اسلامی است و در طول تاریخ ایران پس از اسلام و با وجود تحولات پدید آمده در این رسانه‌ها هیچ‌گاه مشاهده نشده است که این همسویی هنجاری مخدوش شده باشد. بلکه همواره متأثر از دیدگاه‌های فقهی و عرفانی اسلام بوده است. از سوی دیگر هنجارهای ارتباطی رسانه‌های سنتی دینی و غیر دینی در تضاد و تقابل با یکدیگر قرار نداشته‌اند و تقسیم آن‌ ها به دینی و غیردینی با نگاه به کارکرد غالب آن‌ ها است و به معنای تفکیک حقیقی هنجارهای ارتباطی ایرانی از اسلامی نمی‌باشد. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۳۷)
ارتباط‌گران اصلی در عمده این رسانه‌ها را علمای دین، خطبا و واعظان تشکیل می‌دهند که اکثریت قریب به اتفاق ایشان دارای لباس روحانیت و برخوردار از معلومات اسلامی هستند. تحولات تاریخی ایران که دراثر حضور رسانه‌های دینی پدید آمد نشان‌گر این ویژگی است که ارتباط‌گران اصلی این رسانه‌ها، نخبگان جامعه اسلامی ایران و مراجع فکری مردم نیز بوده‌اند. پس از ایشان هنرمندان شامل مداحان و شبیه‌خوانان تعزیه از جمله این ارتباط‌گران به شمار می‌آیند که با توجه به افول شدید تعزیه، مشارکت این قشر اجتماعی نیز در طول تاریخ کاهش یافته است، اگرچه در دوره پس از انقلاب اسلامی، به‌ویژه دهه اخیر، مداحان مشارکت بیشتری در پیام‌آفرینی ایفا کرده‌اند. برنامه‌های آموزشی، علمی و هنری جدید که در طول سال‌های گذشته به مجموعه اقدامات این رسانه‌ها به‌ویژه برای نسل جوان افزوده شده است، تاحدودی امکان حضور ارتباط‌گران از سایر پایگاه‌های اجتماعی مانند معلمان، استادان دانشگاه، نظامیان و هنرمندان غیر بازیگر را فراهم ساخت. شاید نگرانی از حضور غیر روحانیون و در نتیجه انحراف این رسانه‌ها از رسالت‌های اصلی خود، اجازه مشارکت جدی سایر اقشار را در پیام‌آفرینی نداده است. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۳۸)
پیام غالب این رسانه‌ها معرف اسلامی است که تعیین رتبه میزان هر یک از معارف نیازمند تحلیل محتوای پیام‌های ارائه شده است. طرح مسائل و رویدادهای روز جامعه، تحلیل و بررسی آن‌ ها و ارائه رهنمودها و توصیه‌های لازم به مخاطبان بخش دیگری از پیام‌هارا تشکیل می‌دهد. هم‌چنین یکی از موضوعات همیشگی در پیام‌های دینی این رسانه‌ها، ذکر امام حسین(ع) و مصائب کربلا است.
شکل ارائه پیام و عناصر بیانی به کار رفته در آن متناسب با رسانه دینی مورد استفاده تفاوت‌هایی پیدا می‌کند. شاید بتوان گفت که در اغلب ارتباطات این رسانه‌ها که ارتباط‌گران آن روحانی بوده‌اند، شکل ارائه پیام نیز سخنرانی و به صورتی یک‌سویه و بدون مشارکت مخاطبان صورت پذیرفته است و تغییر در این نوع ارتباط و استفاده از گونه‌های مختلف و جذاب ارتباطات دوسویه را کمتر می‌توان سراغ گرفت. سایر فرآیندهای ارتباطی در این رسانه‌ها از اشکال و عناصر بیانی متنوعی سود جسته است و مشارکت مخاطبان در ارتباطات دوسویه ویژگی مهم آن‌هابه شمار می‌آید. اشکالی هم‌چون کلاس درس، مداحی، روضه‌خوانی، سینه‌زنی، زنجیرزنی، دعا، جشن، نمایش و سایر اشکال هنری با بهره‌گیری از عناصر بیانی هم‌چون موسیقی آوازی، موسیقی‌سازی، حرکات موزون و عناصر نمایشی از آن جمله هستند که امکان حضور اشکالی غیر از سخنرانی و عناصر بیانی به جزکلام را فراهم ساخته‌اند. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۳۸)
مخاطبان رسانه‌های دینی مردم هستند و اصولاً آن‌ ها را باید رسانه‌های مردمی بنامیم. این رسالت برگرفته از رسالت دین اسلام است که برای همه انسان‌ها و به منظور هدایت آن‌ ها آمده‌است.
کارکرد اصلی و تأسیسی رسانه‌های سنتی اسلامی، کارکرد ارشادی است. به عبارت دیگر، مقصود اصلی ترغیب مردم به سوی ارزش‌های اسلامی و تحول در احساسات آن‌ ها به جهت زمینه‌سازی رفتارهای دینی می‌باشد. تقدم تزکیه در اسلام و هشدارهای مکرر در روایات و سیره معصومین(ع) درباب هوای نفس و لزوم به مهار کشیدن و مخالفت با آن و تلاش برای عمل دینی از جمله علل این مهم به شمار می‌آید. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۴۱)
کارکرد آموزشی تنها در مدارس علوم دینی به عنوان هدف تاسیسی به شمار می‌آید و صورت کلاسیک با برنامه‌های آموزشی مشخص داشته است. در سایر رسانه‌ها، فراگیری اصول اعتقادی و پاره‌ای دستورات اخلاقی و احکام عملی اسلام پس از کارکرد ارشادی مورد نظر می‌باشد و از این‌رو آموزش و ارتقای سطح دانش و شناخت اسلامی مخاطبان به صورت غیرکلاسیک را از دیگر کارکردهای این ارتباطات باید بدانیم. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۴۱)
رسانه‌های سنتی دینی همواره محلی برای تبادل اخبار و رویدادها و نیز طرح آخرین اطلاعات دینی جامعه بوده‌اند. کارکرد اطلاع‌رسانی رسانه‌های سنتی به‌ویژه در دوره حکومت‌های جور و فاسد و نیز در مقاطعی که وسایل ارتباط جمعی در دسترس متدینین نبوده یا مشروعیت خود را نزد آن‌ ها از دست داده‌اند، اهمیت زیادی داشته‌است. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۴۱)
کارکرد سرگرمی در این رسانه‌ها کمتر از سایر کارکردها بوده است و شاید تنها در مراسم مربوط به اعیاد دینی و تا حدودی در تعزیه این نیاز مخاطبان مورد توجه بوده است.
ویژگی ذاتی ارتباطات سنتی چهره‌به‌چهره و تأثیرات مربوط به آن به طور طبیعی و عام در همه این رسانه‌ها وجود داشته است. ارتباط مستقیم میان ارتباط‌گران و مخاطبان، روابط چهره‌به‌چهره میان مخاطبان با محیط پیرامون، بازخوردهای فوری و تأثیرات مربوط به بیان احساسات، شور و جذبه فردی و جمعی و از این دست که خاص ارتباطات انسانی است، ازتوانمندی‌های ارتباطات سنتی به شمار می‌آید و نیز محدودیت‌های آن به لحاظ سرعت، گستردگی، قابلیت دسترسی وکنترل وسازماندهی و … ازجمله زیرساخت‌های این الگوی ارتباطی محسوب می‌شود. (باهنر، ۱۳۸۵ :۱۴۲)
دین در ارتباطات مدرن
رابطه میان دین و رسانه، پیشینه‌ای همسان تاریخ رسانه‌ها دارد. اولین کتاب چاپی جهان که در سال ۱۴۵۳ میلادی از سوی گوتنبرگ منتشر شد، انجیل بود. همان طور که مخترع رادیو نیز از بنیان گذاران رادیو واتیکان بود. تاریخ نشان می‌دهد که هر چقدر تولید پیام در یک رسانه جدید آسان تر و پوشش آن وسیع تر بوده، انگیزه مبلغان مذهبی برای به کار گیری آن بیشتر می‌شده است.آنچنان که در سال ۱۹۳۱، در شرایطی که هنوز بسیاری از کشورهای جهان فرستنده رادیویی نداشتند تلاش‌های واتیکان به ثمر رسید و صدای مسحیت به طور همزمان به سراسر جهان رفت. در مراسم افتتاح این رادیو که روز ۱۲ فوریه سال ۱۹۳۱ با حضور پاپ پیوس یازدهم و مارکنی برگزار شد، مخترع رادیو گفت :
«خداوند متعال این امکان را برای بشر فراهم کرده که نیروهای رازآمیز طبیعت را به خدمت بگیرد و این سعادت را به من ارزانی کرد تا با اختراع این دستگاه، تمام انسان‌های باایمان کره زمین بتوانند از طریق آن صدای همایون پدر مقدس را بشنوند.»(محسنیان راد، ۱۳۸۸: ۱۹)
واتیکان پس از آن و به تدریج توانست با ایجاد فرستنده‌های متعدد، صدای خود را به صورت ۲۴ ساعته به ۳۴ زبان مختلف به سراسر جهان ارسال کند. (محسنیان راد، ۱۳۸۸: ۱۹)
نخستین جمعیت‌های دینی که قدرت رادیو و تلویزیون را به عنوان ابزار تغییر و تحول دریافتند سازمان‌های بنیاد‌گرا و اونجلیسیتی مسیحی بودند. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۸) اونجلیست‌ها نمونه ای عالی از حضور اجتماعی گروه‌های سازمان یافته در فضای عمومی در آمریکا سکولارترین جامعه در جهان معاصر هستند.
در نقاط دیگر جهان، پخش برنامه‌های دینی به طرق گوناگون صورت گرفته و همیشه تحت تاثیر دین خاص کشور مربوطه و شرایط سیاسی آن بوده است. تا سال ۱۹۴۴ همه برنامه‌های دینی در ایتالیا ؛ کاتولیکی بودند، ولی پس از ان، زمانی نیز به برنامه‌های غیر کاتولیک اختصاص یافت و پروتستان‌ها و یهودیان نیز ساعاتی برای پخش برنامه‌های دینی خود به دست آوردند. در آفریقا پخش برنامه‌های مذهبی زمان کمی را به خود اختصاص می‌دهند . در جهان اسلام تمایز اندکی میان دین و فرهنگ وجود دارد و به همین دلیل، رادیو و تلویزیون دولتی معمولا به پخش برنامه‌هایی می‌پردازند که فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظایر آن‌ ها، ولی در عین حال دینی هم هستند. هم چنین زمان قابل توجهی به پخش اذان و نماز و گفته‌های رهبران سیاسی و مذهبی اختصاص داده می‌شود. در این شبکه‌ها زمانی به اقلیت‌های دینی اختصاص نمی‌یابد، چون در چارچوب شریعت اسلامی، ادیان دیگر حق تبلیغ در کشورهای اسلامی را ندارند. به طور کلی بیشترین میزان پخش برنامه‌های دینی در دنیا به کشورهای اسلامی تعلق دارند.(محمدی،۱۳۸۲: ۲۲۸-۲۰۵)
الف) تاریخچه تلویزیون مذهبی
ظهور پروتستانیزم در اروپا و گسترش آن در غرب دستاوردهای مهمی در پی داشت که تحولات به وجود آمده در معارف اعتقادی و شیوه‌های عملی زندگی مسیحیت از جمله آن‌ ها محسوب می‌شود. جریان پروتستانتیزم در آمریکا،متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی این کشور با فراز و نشیب‌هایی در تاریخ خود روبه رو گشته و سه فرایند رسمیت باختگی را پشت سر نهاده است . شرایط پدید آمده سبب تحول در جریان اصلی و ظهور حرکت‌های احیاگرانه مسیحی گردید تا جایگاه به خطر افتاده دین تثبیت شود.(باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۸)
نخستین فرایند رسمیت باختن در دوران تدوین قانون اساسی آمریکا و جدایی دین و دولت بر اساس این قانون اتفاق افتاد که در اثر آن جریان انجیلگرایی یا اونجلیسم برای حفظ پروتستانیزم پدیدار گشت و به عنوان یک مذهب خودجوش از میان مردم، و نه به صورت رسمی، به تدریج در جامعه آمریکا مسلط گردید، به گونه ای که در اواخر قرن ۱۸ و قرن ۱۹ به عنوان فرقه مسلط پروتستانیزم در جامعه آمریکا شناخته شد . این جریان بر اصالت انجیل و اقتدار آن، تجربه عمیق مذهبی، عمل گرایی و محوریت تصلب تاکید داشت. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۸)
دومین فرایند پس از جنگ داخلی آمریکا که با صنعتی شدن جامعه همراه بود. در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ موسسات آموزشی به سرعت رشد کرده و به تدریج از سلطه سازمان‌های مذهبی خارج شدند که این در واقع فرایند سکولار شدن آموزش و از دست رفتن هژومونی فرهنگی پروتستانیزم در عرصه عمومی جامعه آمریکا است. اونجلیست‌ها [۱]در این دوره که در واقع در میانه طیف کلیساهای جریان اصلی (لیبرال) و بنیادگرایان تندرو قرار داشتند، در کلیساهای خود باقی ماندند و سعی کردند با حضور در صحنه، فعالیت‌های تبشیری خود را ادامه دهند. آن‌ ها، سال‌ها با مدارس مذهبی، انتشارات دینی و از این دست مرتبط بودند و اختراع رادیو را همچون جرقه‌ای برای تجدید حیات اونجلیسم می‌دانستند. در دهه‌ های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ شخصیت‌ها و کلیسا‌های اونجلیستی به تاسیس ایستگاه‌ها و تولید برنامه‌های رادیویی روی آوردند که البته توام با بحث و جنجال‌های بسیاری بود. پیام‌های تولیدی از سوی آن‌ ها ساده و مستقیم و شامل ترکیبی از روش‌های محافظه کارانه و فرهنگ آمریکایی بود. واکنش فرقه‌های مذهبی به واقعیت نو ظهور برنامه‌های رادیویی، خرید و تاسیس ایستگاه‌های متعدد بود. دولت فدرال برای حدود یک دهه هیچ‌گونه کنترلی را بر برنامه‌ها اعمال نکرد و این سبب نزاع برای دستیابی به فرکانس‌های مناسب و نیز جدال‌های فکری برنامه سازان مذهبی می‌شد. شبکه NBC برای نخستین بار در سال ۱۹۲۳ یک برنامه مذهبی را به جای کلیسا از استودیو رادیویی خود برای علاقه مندان پخش کرد. پس از آن شورای فدرال کلیسا‌ها نماینده‌هایی را برای حضور در شورای مشورتی برنامه‌های مذهبی NBC تعیین کرد . به تدریج شبکه‌های دیگری هم‌چون ABC,NBS,CBC نیز زمان‌هایی را برای پخش برنامه‌های مذهبی اختصاص دادند و در این مسیر نیز محدودیت‌های ویژه ای برای فروش زمان پخش به گروه‌های مذهبی ایجاد کردند و تنها تعدادی از گروه‌های بزرگ امکان استفاده از این فرصت‌ها را پیدا نمودند. یکی از تجربه‌های مهم اونجلیست‌ها در این دوره که در پیدایش تله اونجلیسم موثر واقع شد، این بود که آن‌ ها دریافتند کارکرد خوب و موثر برنامه‌های دینی زمانی است که با فعالیت‌های غیر رسانه ای و ارتباطات چهره به چهره همراه شود. به این ترتیب پخش برنامه‌های رادیویی در فاصله سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰ گسترش و تنوع نسبی یافت و بخش‌های خبری و نمایشی نیز بدان‌ها افزوده شد و برنامه‌های دینی برای کودکان نیز پیش بینی و تهیه گردید. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۸)
نخستین برنامه تلویزیونی دینی که توسط یک فرقه بزرگ مسیحی تولید شد، برنامه This is the life در سال ۱۹۵۲ بود که هزینه تولید این برنامه در سال ۱۹۵۵ بالغ بر ۷۵۰ هزار دلار گردید. جریان تولید فیلم دینی که از سال ۱۹۴۵ با ساخت فیلم Beyond our own توسط کمیسیون فیل پروتستان آغاز شده بود، در طول دهه ۱۹۵۰ استمرار یافت و همچنین شخصیت‌های دینی به طور گسترده در برنامه‌های گفتگو و مصاحبه رادیو و تلویزیونی شرکت می‌کردند. دوره‌های اموزشی، کارگاه‌ها و انتشارات دینی متعددی در حوزه رادیو و تلویزیون دینی صورت پذیرفت. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۶۹)
سومین فرایند رسمیت باختن پروتستانیزم در دهه ۱۹۶۰ واقع شد. در این دهه گسستی میان پروتستانیزم و زندگی آمریکاییان پدیدار گردید و گروه‌ها و جنبش‌های ضد فرهنگ پروتستان با تکیه بر خوش‌گذرانی به جای کار و تلاش، و بی‌قیدی به جای قانون‌گرایی و از این دست رشد یافتند. در این دوره اشکال گوناگون دینی پدیدار گردید. در دهه ۱۹۷۰ گروه‌های پروتستانی گذشته که از دهه ۱۹۶۰ رو به افول نهاده بودند به تدریج اعضای خود را از دست دادند در حالی که برخی گروه‌های اونجلیست‌ها رو به رشد نهادند که می‌توان آن را احیای اونجلیست دانست. جریان نوظهور نئواونجلیسم در مسیر جریان اصلی کلیسا قرار گرفت و اغلب شاخه‌های مسیحیت از جمله کلیسای روم را تحت تاثیر قرار داد. نئواونجلیست‌ها توجه رسانه‌ها و مؤسسات سکولار را به خود جلب کردند. یکی از عوامل اصلی در این احیای سیاسی و دینی، استفاده از رسانه‌های الکترونیک برای ایجاد قدرت و سازماندهی بود.نقش این رسانه‌ها، هم در بیداری و آگاهی بخشی به مشارکت کنندگان در این جریان و هم متقاعد ساختن عامه مردم در خصوص این تحول فرهنگی و دینی عظیم بسیار برجسته بود. این پدیده را امروزه تله اونجلیسم می‌نامند. عوامل اجتماعی و دینی نئواونجلیسم که تحت تاثیر گسترده رادیو وتلویزیون مذهبی و نهادهای چند رسانه ای قرار داشتند، کلیسای الکترونیک نام گرفتند. (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۷۰)
امروزه در غرب، سازمان‌ها و آژانس‌های متعدد دینی مشغول فعالیت هستند که اغلب آن‌ ها متعلق به پروتستان‌ها، کاتولیک‌ها و یهودی‌ها می‎باشند. هم‌چنین صدها ایستگاه خصوصی رادیو و تلویزیونی و شبکه‎های‌ متعدد محلی و ملی در کشورهای مسیحی دست‌اندرکار تولید و پخش برنامه‎های دینی هستند. در مجموع می‎توان دو کارکرد کلیسای الکترونیک را به قرار زیر تشخیص داد:

    1. تلاش برای استفاده از ظرفیت‌های طبیعی رسانه به‌منظور درگیر ساختن بخش بزرگتری از جامعه در مسائل مذهبی که عمدتاً اجتماعی و سازمانی هستند و کارکردهای اصلی آن‌ ها اطلاع‌رسانی، آموزش و ارشاد است که با قالب‌های خبر، سخنرانی، گفت‌وگو، مصاحبه، پرسش‌وپاسخ، میزگرد، آموزش، مستند، جنگ و نمایشی، اعتقادات کاربردی مسیحیت را در پاسخ‌گویی به حقایق روز اجتماعی ارائه می‎کنند.
    1. فراهم ساختن اشکالی از تجارب عبادی که شامل مراسم رسمی عبادی کلیسا است که یا در استودیو اجرا می‎شود و یا مستقیماً از کلیسا گزارش می‎شود. (باهنر،۱۳۸۷: ۱۷۴)

تجربه هشتاد ساله دنیای مسیحیت از به‌کارگیری وسایل ارتباط جمعی نوین حایز دستاوردهای مهمی درحوزه ارتباطات و دین بوده است که به برخی از نکات مربوطه براساس پژوهش‎های کتابخانه‎ای و پیمایشی انجام شده، اشاره می‎نماییم:

    1. به‌دنبال کاهش حاکمیت کلیسا، سیال شدن فرهنگ عصر حاضر و جایگزینی مراجع حکومتی به‌جای مراجع دینی، کلیسا به مقتضیات جدید عرضه دین توجه نمود و باجدیت به صنایع فرهنگی و بهره‎مندی از تخصص‌ها و مهارت‌های لازم رسانه‎ای روی آورد، اما حساسیت نسبت به واکنش‌های منفی احتمالی در جامعه سبب گردید تا به نوعی تقلیل‎گرایی روی آورد و ارزشهای انسانی را به عنوان محور مشترک کار رسانه و دین قرار داده و حقانیت خواسته‎های غیر دینی مردم در یک جامعه متکثر را به عنوان یک اصل بپذیرد.
    1. پیام‎آفرینان برنامه‎های مسیحی به‌طور عمده رهبران مذهبی و از روحانیون کلیساها می‎باشند. (باهنر،۱۳۸۷: ۱۷۴)
    1. پخش مراسم عبادی و سنتی دینی و موعظه‎ای روحانیون بدون دخل‌وتصرف‌های برنامه‎سازی جایگاه ویژه‎ای در کلیسای الکترونیک دارد. بدین ترتیب، به‌کارگیری تعبیر دین تلویزیونی شده به جای تلویزیون دینی برای این تجربه مسیحی صحیح‎تر به‌نظر می‎رسد.
    1. مهم‎ترین معضل رسانه‎های الکترونیکی مسیحی مربوط به کارکرد سرگرمی این رسانه است. طرح تعارض ذاتی دین با سرگرمی و سقوط معنوی دین در اثر روی ‎آوردن به قالب‌های سرگرم کننده در مقابل اعتقاد به وجود زمینه‎های بی‌شمار جذاب و زیبا در معارف دینی برای طرح مناسب آن‌ ها از جمله چالش‌های موضوع به شمار می‎آید. (باهنر،۱۳۸۷:۱۷۴)
    1. خصوصیات مخاطبان برنامه‎های رادیو و تلویزیون مسیحی با ویژگی‌های مسیحیان متدین انطباق بیشتری دارد تا خصوصیات عمومی بینندگان این رسانه‎ها. تجربه موجود هنوز نتوانسته است که به‌گونه‎ای موفق پای خود را از محدوده زندگی در جامعه کلیسایی فراتر نهاده و با طرح ایده و الگوهای نوین، علایق و نیازهای منتظران پشت درب‌های دنیای کلیسا را پاسخی شایسته دهد.
    1. کلیسای الکترونیک هیچگاه خود را معارض یا نافی رسانه‎های سنتی دینی با اتکاء بر ارتباطات چهره‌به‌چهره معرفی ننموده است. بلکه صاحبان تجربه رادیو و تلویزیون مسیحی استمرار ارتباطات سنتی و مستقیم را امری لازم شمرده و آن‌را پشتوانه و مکمل فعالیت‌های رسانه‎ای دینی می‎دانند. (باهنر،۱۳۸۷: ۱۷۴)

ب) دین در تلویزیون ایران
از زمان راه‌اندازی نخستین فرستنده رادیویی در ایران حدود۷۰ سال و نخستین فرستنده تلویزیونی بیش از ۵۰ سال می‌گذرد و در طول این سال‌ها، برنامه‌های اسلامی همواره بخشی از برنامه‌های رادیو تلویزیون ایران را تشکیل می‌داده‌است. پخش این برنامه‌ها پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۹۸۰ تاکنون روزافزون بوده و به لحاظ کیفی نیز تحولات چشمگیری داشته‌است. ایران به عنوان تنها کشوری در جهان که رادیو و تلویزیون آن در انحصار حکومت است و تنها کشور جهان که حکومتی دینی آن را اداره می‌کند، مانند دیگر جوامع، شاهد تحولات سریع دو دهه اخیر در حوزه فناوری‌های جدید اطلاعاتی و ارتباطی است. ایرانیان از جمله دست اندرکاران تبلیغ دینی، حدود ۲۴۰ سال دیرتر از مسیحیان با اولین رسانه آشنا شدند و در واقع ۲۴۰ سال رسانه اصلی شان منبر بود. و زمانی هم که رسانه دار شدند، ابزاری شد برای تبلیغ شاهان. احمد شاه قاجار اولین روزنامه ایران منتشر شد. در واقع ۲۴۰ سال، در حالی که میز خطابه در اروپا این فرصت را یافته بود که در کنار رقیبی چون مطبوعات و متعاقباً دیگر وسایل ارتباط جمعی، تفاوت ماهیت خود ورسانه‌ها را دریابد ؛ منبر در ایران کماکان به عنوان رسانه بدون رقیب به حیات خودش ادامه می‌داد. ضمن آنکه سه تجربه تقریبا موفق را نیز پشت سر گذاشته بود : ماجرای تنباکو، مشروطیت و انقلاب اسلامی. این سه تجربه سوای مزایای که برای منبر داشت، او را دچار تصمیم گیری‌هایی کرد که حاصلش را می‌توان در ماهیت رادیو و تلویزیون دهه۱۳۶۰ دید. این تصمیم گیری از آن جهت به سرعت عملی شد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای اولین بار در جهان، یک رسانه سنتی –منبر- برنامه ریزی رسانه‌های مدرن را در دست گرفت.(محسنیان‌راد،۱۳۸۸: ۲۲) این جابه جایی به تحمیق جامعه از طریق رویکردهای غرب گرایانه و تجددطلبانه –به جای تمدن طلبانه-پایان داد ولی در عوض رادیو در ایران شبیه رادیو شد.در این دوران، رویکرد سکولار جای خود را به رویکرد محتوا-محور یا معنا-محور داد. «این رویکرد برای رسانه‌ها جنبه ابزاری قائل است؛ دراین رویکرد، دین به عنوان مهم‌ترین نهاد معنابخش در زندگی انسان مطرح می‌شود با این دیدگاه که «رادیو و تلویزیون به عنوان ابزار، فی‌حد ذاته، از نظر اسلام، مشروع است و می‌توان در تبلیغ دین از آن‌هااستفاده کرد. در سال ۱۹۸۵ میلادی (۱۳۶۴ شمسی) تلویزیون ایران در جهان بالاترین سهم برنامه‌های دینی–که اکثراً سخنرانی‌های مذهبی و منبری بود- داشت. (محسنیان‌راد،۱۳۸۸: ۲۲)
۶٫۲٫۲ رسانه‌ای شدن
رسانه‌ها در دنیای امروز، جایگاه قابل توجهی در همه عرصه‌ها پیدا کرده‌اند و از مفهوم «رسانه‌ای شدن» حوزه‌های گوناگون سخن گفته می‌شود. رسانه‌ای شدن فرهنگ، ورزش، سیاست، دین وغیره از جمله مفاهیم جدیدی است که در این راستا به آن توجه شده است. دین رسانه‌ای نیز پی آمد فرایند رسانه‌ای شدن دین در نتیجه گسترش وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌های مدرن است. رسانه‌ای شدن امور، فرهنگ جدیدی را پدید آورده که فرهنگ رسانه‌ای نام گرفته است. در این فرهنگ رسانه‌ای جدید، شیوه‌های نمایشی پیچیده و جدیدی برای جذب مخاطبان و افزایش قدرت نفوذ و سود استفاده می‌شود. از جمله جدیدترین شیوه‌ها چند رسانه‌ای‌ها هستند که وجه نمایشی فرهنگ رسانه‌ای را برجسته‌تر کرده‌اند.(بشیر، ۱۳۸۵: ۱۴۰)
داگلاس کلنر از جمله اندیشمندانی است که با نگاهی انتقادی به بحث «رسانه‌ای شدن»، به این امور پرداخته است. از نگاه کلنر (۱۳۸۵:۱۸۱) فرهنگ رسانه‌ای برای جذب مخاطبان بیشتر و افزایش قدرت و سود خود، هر روز شیوه‌های نمایشی و چشم‌اندازهای پیچیده و فنی جدیدتری به کار می‌گیرد.
دین رسانه‌ای[۲]
انتقال و گسترش مفاهیم دینی از شکل محدود و سنتی آن به مقیاسی گسترده و مدرن، خود تحولاتی گسترده در قشرهای گوناگون جامعه ایجاد کرده است، به گونه‌ای که مخاطبان از قشری خاص در ساختار سنتی به مخاطبان چند قشری و چند جنسیتی در تحولات رسانه‌ای مدرن تبدیل شده و تغییرهای مهم و متفاوتی را در جوامع پدید آورده است. این توسعه مخاطب در دنیای رسانه‌ای دین منجر به تاثیرهای گسترده‌ای در فهم و برداشت قشرهای گوناگون جامعه از دین شده است. در واقع دین رسانه‌ای نوعی ساختار شکنی از فضای سنتی آموزش و تبلیغ دین که محدود به زمان و مکان و نیز محدود به جمعی خاص بوده، می‌باشد و تحولات مدرن رسانه‌ای ضمن در هم شکستن ساختار تک‌بعدی سنتی، تاثیرات را بر مخاطبان متنوع خود چند بعدی ساخته است.(نوربخش، ۱۳۹۰: ۷۶۱)
دین رسانه‌ای، گفتمان جدیدی است که طی آن منش ارتباطات دینی و حتی موضوع و کارکرد گفتمان دینی تغییر می‌یابد. دین رسانه‌ای با بازتولید کردن دین، موجبات بازنمایی دین را فراهم و با تغییر موقعیت دین در افکار عمومی، هویت دینی جدیدی، متاثر از عوامل فرافرهنگی ایجاد می‌کند و نهادهای دینی سنتی را به چالش می‌کشد. بدین وسیله دین از سویی رسانه را مورد استفاده قرار می‌دهد تا خود را در فرهنگ عمومی نشان دهد و از سویی دیگر رسانه نیز ضمن توجه به دین، در فهم دینی اثر می‌گذارد .
امروزه دین بیش از گذشته به یک بخش از زندگی روزانه انسان‌ها تبدیل شده است که توسط رسانه‌ها به همان اندازه منعکس می‌شود و تحت تاثیر قرار می‌گیرد. در طی این پروسه، دین غیر سلسله مراتبی می‌شود و ارزش‌های دینی و اخلاقی، بدین وسیله جزئی از زیبا‌یی‌های اجتماعی ‌می‌شوند. رسانه‌ها می‌توانند جهان فرهنگ دینی را به سمت علایق بازار یا به سمت سیاست ببرند یا اینکه به وسیله مجموعه‌ها و انجمن‌ها، به عنوان ابزاری مورد سواستفاده قرار بگیرند. (Bauer,2003)
۷٫۲٫۲ تلویزیون، جامعه و مذهب
برای بررسی جایگاه تلویزیون در جوامع امروزی، باید دست‌کم سه موضوع مهم را مدنظر داشت. نخستین موضوع، تکثر و گوناگونی جامعه‌های مدرن است. امروزه در بسیاری از جامعه‌های مدرن و در حال توسعه، تحرک اجتماعی و جغرافیای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی سبب شده تا تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی به صورت توده‌ای درآید. چنین تکثری ارتباط بسیار نزدیکی با رشد نگرش‌های سکولار در بسیاری از جوامع مدرن دارد. بنابراین انسجام فرهنگی که در دهه‌ های قبل، در جوامع وجود داشت از بین رفت و انسان‌ها که هویت خود را از نهادها و مؤسسه‌های فرهنگی به وی‍ژه مذهب و از راه شرکت در ارتباطات گروهی اخذ می‌کردند، به موجوداتی منفرد و منزوی بدل شدند. در چنین وضعیتی، تلویزیون هم‌چون همدمی مجازی وارد زندگی انسان‌ها شد و جای بسیاری از موسسه‌ها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی را تصاحب کرد. همان‌گونه که والدین بسیاری از وظایف تربیتی خود را به تلویزیون تفویض کردند ؛ نهادهای مذهبی نیز برخی کارکردهای خود را رها ساختند و مردم در جست‌وجوی آرامشی که از راه شرکت در مراسم مذهبی به دست می‌آوردند، به تلویزیون روی آوردند. (رضایی بایندر،۱۳۹۰: ۵۷۱)
موضوع دوم جایگاهی است که تلویزیون در جوامع امروزی دارد. در این جوامع، تلویزیون مهم‌ترین منبع اطلاعات و ترویج ارزش‌ها است . اکنون بسیاری از بزرگان دین در کنار مواعظ خود، پیروانشان را به کسب اطلاعات از راه رسانه‌های گروهی فرا می‌خوانند. ولی کدام رسانه از دیدگاه آن‌ ها رسانه‌ای است که واقعیت‌ها را چنان که حقیقت دارند، بنمایاند ؟
در سراسر جهان یک رویه کلی وجود دارد و آن اینکه در تلویزیون‌های دولتی که برای عموم مردم برنامه پخش می‌کنند، معیار اصلی، حضور جامعه و نهادهای آن در محتوا و بطن برنامه‌ها و احترام به سنت‌ها و آیین‌های مذهبی و فرهنگی است. در تلویزیون‌های خصوصی، هدف نهایی جذب هر‌چه بیشتر مخاطبان و کسب منافع بیشتر است ؛ از این رو بسیاری از ارزش‌های معنوی نادیده گرفته شده و اخلاقیات قربانی سودجویی می‌شود. ( رضایی‌بایندر،۱۳۹۰: ۵۷۲)موضوع سوم، ماهیت رسانه تلویزیون است. تلویزیون به منزله رسانه‌ای دیداری و شنیداری، زندگی انسان‌ها را تسخیر و در اعماق وجود آن‌ ها رخنه کرده و احساسات نوع بشر به شدت تحت تاثیر این رسانه قرار گرفته است. مذهب و عاطفه رابطه نزدیکی با هم دارند، احساسات مذهبی انسان‌ها به وسیله جنبه‌های احساسی و عاطفی که تلویزیون ایجاد می‌کند، دستخوش تحولات شگرف شده است. تلویزیون با بهره‌گیری از امکانات فنی، حقایق را نسبی جلوه می‌دهد و با غلبه بر احساسات و افکار انسان‌ها، قدرت تفکر را از آن‌ ها می‌گیرد. (رضایی بایندر،۱۳۹۰: ۵۷۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:35:00 ق.ظ ]




نوآوری یعنی به اجرا گذاشتن یا تولید محصولات و خدمات جدید یا قبول روش های نو به صورت اقتصادی. نوآوری با طرح و برنامه است. جهت گیری آن در راستای ایجاد فایده و منفعت اجتماعی است. بدین ترتیب یک شرکت نسبت به احتیاجات و شرایط جدید محیطی انطباق پذیر می گردد. تقلید هم یک نوع تغییر به شمار می آید نوآوری به معنای ایجاد، قبول و اجرای ایده ها و فرآیندها و محصولات یا خدمات جدید است. بنابراین نوآوری، استعداد و توانایی تغییر یا انطباق را به وجود می آورد. نوآوری، فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصولات، خدمات و روش های جدید عملیات است. خلاقیت پیدایی و تولد یک اندیشه و فکر نو است. در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. (خی خیلیون ، ۱۳۸۱)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اگر چه واژه خلاقیت با نوآوری به طور مترادف استفاده می شود اما غالب محققان معتقدند که دو اصطلاح نوآوری و خلاقیت باید به طور جداگانه مدنظر قرار گیرند، چرا که دارای معانی و تعاریف جداگانه ای مخصوصاً در سازمان ها هستند. . خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود، دارد. در حالی که نوآوری دلالت بر آوردن چیزی جدید به مرحله استفاده ، دارد. ماهیت خلاقیت یا اختراع از نوآوری را به وسیله این معادله می توان تفکیک گردد: انتفاع + اختراع + مفهوم = نوآوری
در معادله نوآوری فوق، “مفهوم” اشاره بر ایده ای است که با توجه به چارچوب مرجعی آن فرد، بخش یا گروه، سازمان و یا یک دانش انباشته شده جدید است. کلمه “اختراع” اشاره به هر ایده ای جدید است که به حقیقت رسیده باشد. کلمه “انتفاع” بر به دست آوردن حداکثر استفاده از یک اختراع دلالت دارد. همچنین با توجه به این که تلاشهای خلاق بایستی منجر به نتایج خلاق شود، پس نوآوری، خلاقیت عینیت یافته می باشد. (تولایی و همکاران، ۱۳۸۷)
خلاقیت یعنی استفاده از اندیشه های قبلی و تولید اندیشه های جدید. در نوآوری از اندیشه های تولید شده استفاده می شود در ریشه هر نوآوری یک فکر خلاق پنهان است. آلرشت خلاقیت و نوآوری و وجه تمایز آنها را به این صورت مطرح کرده است که خلاقیت یک فعالیت ذهنی و عقلانی برای به وجود آوردن ایده جدید و بدیع است؛ حال اینکه نوآوری تبدیل خلاقیت به عمل یا نتیجه است. او نوآوری را عملیات و مراحل مورد نیاز برای نتیجه گیری یک فکر بکر و واقعیت جدید می داند. از این زاویه شخص خلاقی ممکن است نوآور نباشد یعنی می تواند دارای ایده های جدید و نو باشد، ولی توانایی عرضه و یا فروش آنها را نداشته باشد. بنابراین فرد نوآور، غالباً خلاق است ولی همه افراد خلاق لزوماً نوآور نیستند (خی خیلیون ، ۱۳۸۱).
خلاقیت نقطه آغاز نورآوری موفق است. بنابراین، نیاز به پرورش و توسعه دارد. نویسنده ای اعتقاد دارد خلاقیت به طور معمول به توانایی و قدرت پرورش افکار نو مربوط می شود، در حالی که نوآوری به معنای استفاده از این افکار است. نوآوری فرایند دریافت فکر خلّاق و تبدیل آن به محصول، خدمت یا شیوه ای نو برای انجام دادن کارهاست. . در واقع؛ نوآوری، بهره برداری موفقیت آمیز از ایده های نو است. (محبوبی ، توره ، ۱۳۸۷)
خلاقیت بیشتر یک فعالیت ذهنی و فکری است؛ اما نوآوری بیشتر جنبه عملی دارد؛ در حقیقت محصول نهایی خلاقیت است. نوآوری در خط مشی ها، فرآیندها و فنون نیز مانند فعالیت ها و رفتارهای افراد اتفاق می افتد. نوآوری مهارتی است که با بسیاری همکاری های دیگر همراه است. وات من می گوید: اگر بخواهید نوآور باشید بایستی تا حدودی باز برخورد کنید سعی کنید اشتباهاتی مرتکب شوید! اگر افراد شکست نخورند چیزی هم یاد نمی گیرندخلاقیت و نوآوری آن چنان بهم عجین شده اند که شاید به دست دادن تعریف مستقلی از هر کدام دشوار باشد، اما برای روشن شدن ذهن می توان آنها را به گونه ای مجزا هم تعریف نمود.
خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است، در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. به عبارت دیگر خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است. اگرچه در عمل می توان این دو را از هم متمایز ساخت، ولی در یک تصور می توان گفت خلاقیت بستر رشد و پویش نوآوری هاست. از خلاقیت تا نوآوری غالباً راهی طولانی در پیش است. تا اندیشه ای نو به صورت محصول جدید درآید، زمانی طولانی می گذرد. گاهی ایده و اندیشه ای نو از ذهن فرد می تراود و سال های بعد آن اندیشه نو به وسیله فرد دیگری به صورت نوآوری در محصول یا خدمات تجلی پیدا می کند
تغییر سازمانی با اتخاذ یک فکر یا رفتار جدید به وسیله سازمان مشخص می شود؛ اما نوآوری سازمان، اتخاذ ایده رفتاریست که برای نوع شرایط، سازمان، بازار یا محیط کلی سازمان جدید است. اولین سازمانی که این ایده را معرفی می کند نوآور است؛ سازمانی که کپی می کند یک تغییر را اتخاذ کرده است. تغییر ایجاد هر چیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد؛ اما نوآوری اتخاذ ایده هایی است که برای سازمان جدید است. بنابراین تمام نوآوری ها منعکس کننده یک تغییرند اما تمام تغییرها نوآوری نیستند. اختراع یعنی در یک زمان نا بهنگام با قدرت اندیشه و تحقیق، کشف یک چیز ناشناخته که تا آن زمان ناشناخته مانده است. اختراع یک شرط ضروری برای نوآوری است. (خی خیلیون ، ۱۳۸۱)
در مورد نوآوری و تغییر نی‍ز، تفاوت هایی وجود دارد . تغییر ایجاد هر چیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد. اما نوآوری ایجاد ایده هایی است که برای سازمان جدید است. از این رو، تمام نوآوری ها می توانند منعکس کننده یک تغییر باشند. در حالی که تمام تغییرها، نوآوری نیستند. تغییر نتیجه ای از فرایند خلاقیت و نوآوری است؛ مانند تغییر یک تناوب در سیاست و ساختار سازمانی یا طرز تلقی افراد به منظور بهبود عملکرد. خلاقیت می تواند در نوآوری به کار برده شود؛ زمانی که یک ایده ی جدید (قرض گرفته شده یا اصلی) در موقعیتی مورد استفاده قرار گیرد که قبلاً به کار برده نشده است. نوآوری ممکن است خلاقیتی باشد که توسط یک عمل مدیریت دنبال شده و اثر اقتصادی به همراه داشته باشد. افراد خلاق و نوآور ممکن است با یکدیگر تفاوت هایی داشته باشند. (تولایی، ۱۳۸۷). در این راستا، ماکس وبر و دستیارانش ارتباط میان خلاقیت، نوآوری و تغییر را به صورت شکل شماره یک ترسیم کردند:
نوآوری
خلاقیت
تغییر سازمانی
شکل شماره ( ۲-۱) : رابطه خلاقیت، نوآوری و تغییر
تولایی (۱۳۸۷)
بر اساس این تعاریف، خلاقیت لازمه نوآوری است و تحقق نوجویی وابسته به خلاقیت می باشد. اگر چه در عمل نمی توان این دو را از هم متمایز ساخت ولی می توان تصور کرد که خلاقیت بستر رشد و پیدایی نوآوری هاست. خلاقیت پیدایش و تولید یک اندیشه و فکر نو است. در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. از خلاقیت تا نوآوری غالباً راهی طولانی در پیش است و تا اندیشه ای نو به صورت محصولی یا خدمتی جدید درآید زمانی طولانی میگذرد و تلاش ها و کوشش های بسیار به عمل می آید. گاهی ایده و اندیشه ای نو از ذهن فرد می تراود و در سال های بعد آن اندیشه نو به وسیله فرد دیگری به صورت نوآوری در محصول یا خدمت متجلی می گردد. خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است. به طور خلاصه با در نظر گرفتن نظریات فوق می توان چنین نتیجه گرفت که خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود داشته و یا به عبارتی به معنای دلالت بر پیدا کردن چیزهای جدید است؛ هر چند که ممکن است به مرحله استفاده در نیاید. نوآوری به عنوان هر ایده جدیدی است که در برگیرنده توسعه یک محصول، خدمات یا فرایند می گردد که ممکن است نسبت به یک بخش، سازمان، یک صنعت یا ملت باشد. این نوآوری ها به تغییر و انطباق بهتر سازمان با ایده های جدید منجر می شود. (تولایی و همکاران ، ۱۳۸۷)
همانطور که ملاحظه می گردد در این تعریف ها خلاقیت ، نوآوری، تغییر و انطباق در خیلی موارد معادل هم گرفته شده و برخی هم خلاقیت و نوآوری را فراتر از تغییر و انطباق می دانند. با توجه به این تعریف ها، خلاقیت ایجاد یک ایده یا مفهوم جدید از طریق بکارگیری توانایی های ذهنی و علت و سبب نوآوری است. بدون خلاقیت، نوآوری صورت نمی گیرد. نوآوری ایجاد و توسعه محصول، خدمات یا فرایند جدید است که حاصل ایده های جدید است. این نوآوری برای صنعت، بازار و محیط کلی مربوط، جدید است و به تغییر و انطباق بهتر با شرایط محیطی منجر می شود. برداشت افراد از مفاهیم خلاقیت، نوآوری و تغییر متفاوت است؛ حتی این مفاهیم در حوزه های علمی مختلف هم دارای تعابیر مختلفی هستند؛ مثلاً روانشناسان معتقدند که آفرینشگری فقط نوع خاصی از رهیابی است؛ علامت مشخصه آن ویژگی هایی مانند ابداع، پایداری و قدرت فزاینده ای در فرمول بندی و تنظیم مسأله است.
۲-۲-۱-۲-تعاریف نوآوری
یکی از مشکلات اساسی در مدیریت نوآوری، عدم وجود تعریفی واحد در بین محققان، سیاست گذاران و مجریان می باشد. هر چند اکثر تعاریف با یکدیگر سازگار می باشند، اما اشاره به این نکته ضروری است که چگونگی تعریف نوآوری در نتایج تحقیقات مرتبط با آن بسیار تأثیر گذار است. به اعتقاد برخی محققان نوآوری را می توان مجموعه ای از عملیات فنی ، صنعتی و تجاری معرفی نمود. مارکوس نیز نوآوری را به عنوان معرفی یک واحد تغییر تکنولوژیکی دانسته که منظور خود را از تغییر تکنولوزیکی به نقل از شوچیتی یک محصول خدمت و یا استفاده از فرایندی جدید معرفی کرده است. نوآوری یک فرایند است که در این فرایند ابتدا فرد اجازه می دهد تصورش ( تصوری که به قول انشتین از دانش مهمتر است ) به آسمانها صعود کند ، سپس آن را به زمین می آورد و مهندسی می کند ( مهندسی ایده ) تا تبدیل به ایده گردد . سپس ایده ها را از طریق مدیریت ایده به ایده های عملی ، مفید و مناسب تبدیل می کند . (خلاقیت ) ؛ به دنبال آن ایده ها را به کالا ، خدمات و فرایند تبدیل می نماید و نهایتا با تجاری کردن محصولات ، خدمات و فرایند های جدید یا توسعه یافته در بازار ، فرایند نوآوری خاتمه می یابد . (نصیری واحد و احمدی ، ۱۳۸۸) نوآوری به معنای تسلط بر فناوری که به معنای به کارگیری دستاورد های علمی و پژوهشی بشر در تولید کالاها و ارائه خدمات است . (حلیمی، ۱۳۸۷)
نوآوری تجاری کردن هر نوع اختراع، قرار دادن موضوع تولید و بازاریابی برای آن است. هر اختراعی را چه به لحاظ هزینه ها و چه به لحاظ ریسک ها نمی توان با تجاری کردن به صورت یک نوآوری در آورد نوآوری یک تغییر بدیعی است؛ چون برای اولین بار در چنین ماهیتی تغییر تحقق می یابد. نوآوری یعنی به اجرا گذاشتن یا تولید محصولات و خدمات جدید یا قبول روش های نو به صورت اقتصادی. نوآوری با طرح و برنامه است. جهت گیری آن در راستای ایجاد فایده و منفعت اجتماعی است. بدین ترتیب یک شرکت نسبت به احتیاجات و شرایط جدید محیطی انطباق پذیر می گردد. تقلید هم یک نوع تغییر به شمار می آید نوآوری به معنای ایجاد، قبول و اجرای ایده ها و فرآیندها و محصولات یا خدمات جدید است. بنابراین نوآوری، استعداد و توانایی تغییر یا انطباق را به وجود می آورد. (خی خیلیون ، ۱۳۸۱)هانس ون جنکل (۱۳۷۶) دانشگاه سال ۲۰۵۰ را دانشگاهی نوآور میداند . او میگوید :این تعریفی است که ما از دانشگاه در سال ۲۰۵۰ ارائه می دهیم: تشکیلات و چهارچوبی که خلاقیت و نوآوری را به حداکثر توان بالقوه خود می رساند؛ گر چه ممکن است این دانشگاه بسیار متفاوت از دانشگاهی باشد که ما امروزه می شناسیم.
به طور کلی تعریف نوآوری یکی از موارد زیر را شامل می شود :
نوآوری در خروجی ها : نوآوری در محصولات ، خدمات و امور توزیع محصولات و خدمات.
نوآوری در ورودی ها : نوآوری در مواد مصرفی مورد استفاده ، نوآوری در منابع و شیوه‌های تامین آنها
نوآوری در فرایند ها : نوآوری در فرایند های تکنولوژیک ، نوآوری در مهارت ها و رویه های انجام امور به عنوان مثال اگر نوآوری را در زمینه تولید محصولات و خدمات مورد بررسی قرار دهیم تعریف نوآوری بایستی یکی از ابعاد زیر را مورد توجه قرار دهد :
کیفیت محصول : قابلیت محصول برای براورده ساختن نیازهای مشتریان .
هزینه محصول : این بعد در ارتباط با هزینه تولید محصول می باشد که می تواند برای تولید کننده اش مزیت رقابتی ایجاد کند.
زمان تولید محصول : مربوط به مقدار زمانی است که صرف طراحی ، توسعه و ایجاد محصول جدید می گردد. (تولایی و علیرضایی، ۱۳۸۷)
۲-۲-۱-۳- تاریخچه نوآوری
نوآوری قدمتی به تاریخ زندگانی بشر دارد به نظر می رسد تمایل ذاتی به کنجکاوی در مورد روش های جدید انجام کارها و استفاده از روش های بهتر در عمل همواره در انسان وجود داشته است. بدون نوآوری جهانی که در آن زندگی می کنیم بسیار متفاوت بود. نوآوری از کلمه لاتین “Innovate“ به معنای ” ساختن یک چیز جدید” استخراج شده است. شوچیتی [۵۴] اولین کسی بود که نوآوری را در قالب مفهوم علمی مطرح کرد. در واقع وی در پی شناخت عوامل مؤثر بر رشد اقتصادی کشورها بود که در این راستا به نقش و اهمیت حیاتی نوآوری در رشد کشورها پی برد. بر اساس نظریه وی، نوآوری به یکی از اشکال زیر ظاهر می شود:
معرفی و تجاری کردن محصول یا خدمت جدید یا بهبود اساسی در کاربرد محصولات و خدمات موجود
معرفی فرایند تولید جدید یا بهبود اساسی در فرایندهای کاری موجود
گشودن درهای بازار جدید
توسعه منابع جدید تأمین کننده مانند مواد اولیه، تجهیزات و دیگر ورودی ها
ایجاد تغییرات اساسی در ساختارهای صنعتی و سازمانی(احمدی و همکاران ، ۱۳۸۸)
در یک دوره طولانی مرکز جهانی نوآوری در انگلستان مستقر بود و در اواسط قرن نوزدهم، سطح بهره وری و درآمد انگلستان، ۵۰ درصد بالاتر از سایر کشورها قرار داشت در ابتدای قرن بیستم، مرکز نوآوری، دست کم در فناوری های روز شیمیایی و الکترویکی – به آلمان منتقل شد. اکنون مدتی طولانی است که مرکز نوآوری جهانی در ایالات متحده آمریکا مستقر است و می دانیم آن کشور در بیشتر سالهای قرن بیستم، بیشترین بهره وری و استانداردهای زندگی را در سطح جهان به خود اختصاص داده است. در دهه ۱۹۶۰ مطالعات نواوری به عنوان یک زمینه تحقیقاتی مستقل ظهور کرد. ولی خارج از رشته های موجود و دانشگاههای معتبر قرار گرفته بود. یکی از مقاطع مهم شکل گیری واحد تحقیقات سیاست علوم در دانشگاه ساسکس در سال ۱۹۶۵ بود. نام مرکز، تمایل به توسعه مطالعات نوآوری با عناوین دیگری که در آن زمان قابل قبول تر بودند نظیر (مطالعات علوم) یا (مطالعات سیاست علمی) را نشان می دهد اما همان طور که خواهیم دید یکی از بزرگترین درس های آموخته شده از تحقیقات انجام شده این بودکه علم، تنها یکی از چندین جزء نوآوری موفق است.
در نتیجه این یافته ها، نه تنها تمرکز تحقیقات در این حوزه، بلکه مفاهیمی که برای توصیف آن به کار می رفت نیز تغییر کرد. در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم، چندین دپارتمان و مرکز تحقیقاتی تاسیس شد که بر نقش نوآوری در توسعه اقتصادی و اجتماعی تمرکز داشتند بسیاری از این مراکز، دارای جهت گیری میان رشته ای بوده نیاز به مطالعه نوآوری از دیدگاه های مختلف را تشریح می کنند. چندین مجله و موسسه حرفه ای نیز در حوزه مطالعات نوآوری و فناوری راه اندازی شد. برای داشتن یک دیدگاه جامع نسبت به نوآوری، باید بینش حاصل از چندین رشته را با یکدیگر ترکیب کرد. برای مثال، ‌ اقتصاد کلاسیک، ‌ اصولاً با تخصیص منابع به نوآوری (در رقابت با دیگر هدف ها) و تاثیرات اقتصادی آن مواجه شده درحالیکه خود فرایند نوآوری کم و بیش به عنوان یک (جعبه سیاه) در نظر گرفته شده است. بررسی اتفاقاتی که در این جعبه می افتد، بر عهده پژوهشگران دیگر رشته ها قرار دارد. مسلماً بخش عمده ای از اتفاقات داخل این جعبه در ارتباط با موضوع یادگیری است و یادگیری در محیط سازمان یافته (نظیر گروه ها تیم ها بنگاه ها و شبکه ها) انجام می شود. عملکرد این محیط ها نیز در رشته هایی نظیر جامعه شناسی، علوم سازمانی، مدیریت و نظام های پویا بررسی می شود.
امروزه، مطالعه فرایندی که نوآوری ها از طریق آن تحقق می یابد و بازیگرانی که در آن نقش دارند، تعامل مستمر بین بازیگران و سازمان های مختلف، ‌ دیدگاه سیستمی در مطالعات نوآوری، نقش نهاد ها و سازمان ها در این فرایند در سطح ملی و منطقه ای، تنوع عملکرد سیستم های نوآوری در طول زمان و در بخش ها با صنایع مختلف و نهایتاً نتایج اجتماعی و اقتصادی گسترده نوآوری موضوعات سیاسی مربوط به آن از جمله مباحثی مطرح در مطالعات نو آوری هستند. در نیمه اول قرن بیستم بسیاری از نوآوری هایی که پیشرو بودن ایالات متحده نسبت به دیگر اقتصادهای کاپیتالیستی را ممکن کرد از نوع سازمانی و شامل راه های جدید سازمان دهی تولید و توزیع بود.
نوآوری سازمانی با مفهوم مورد نظر شومپیتر، در بر دارنده ترتیبات و ارتباطات بین بنگاه ها مانند سازمان دهی مجدد کل صنایع نیز هست. فرض برای این بودکه بهترین کار نگاه به نوآوری همچون پدیده ای تصادفی (یا به بیان برخی محققان مائده ای آسمانی ) است. شومپیتر در آثار اولیه خود از نخستین کسانی بود که با این الگو مخالفت کرد از این رو در آثار اولیه شومپیتر نوآوری خروجی و نتیجه نبرد مداوم بین کارافرینان منفرد که از راهکارهای جدید برای مسائل دفاع می کنند و اجتماعی است این تعبیر، ممکن است توصیف مناسبی از وقایع اروپا در اواخر قرن نوزدهم باشد اما در دهه های نخست قرن بیستم، مشخص شد که نوآوری ها به طور فزاینده ای در بردارنده کار گروهی هستند و در سازمان های بزرگتر اتفاق می افتند. شومپیتر، این موضوع را تایید و بر نیاز به مطالعه نظام مند کارآفرینی مشارکتی در بنگاه های بزرگ تأکید کرد.
در طول دهه های اخیر، بر این نکته تاکید شده است که بنگاه های نوآور باید مسائل بالقوه ای را مد نظر قرار دهند که ممکن است وابستگی به مسیر ایجاد کند. برای مثال، اگر بنگاهی زودتر از سایرین یک مسیر نوآوری خاص را انتخاب کند، ممکن است از مزایای پیشتاز بودن سود ببرد، اما ریسک محدود شدن به این مسیر خاص نیز، به واسطه تأثیرات تقویتی مختلف، ‌ برای او وجود دارد اگر در پایان کار این بنگاه متوجه شودکه مسیر برتری وجود داشته که برخی بنگاه های دیگر، که صبر یا شانس بیشتری داشته اند، آن ها را یافته و از آن ها استفاده کرده اند، ممکن است اولین بنگاه با مشکل بزرگی مواجه شود زیرا تغییر مسیر بسیار پرهزینه است یا زمان انجام این کار دیگر سپری شده باشد. بنابراین، گفته می شود که در فاز اولیه پروژه نوآوری، قبل از اینکه دانش کافی در مورد گزینه های جایگزین جمع آوری شود، بهترین راه برد، اجتناب از تکیه بر یک مسیر خاص و آزاد بودن استفاده از ایده ها و راهکارهای مختلف و رقیب است. در سطح بنگاه، این موضوع مستلزم رهبری کثرت گرایانه است که امکان دانستن دیدگاه های مختلف را فراهم می کند(حلیمی ، ۱۳۸۷).
۲-۲-۱-۴- انواع نوآوری
متناسب با کاربردها و سطوح مورد بررسی، نوآوری به انواع مختلف نیز تفکیک شده است. معمولاً محققان بر این باورند که مفهوم فرایند نوآوری را درک کرده اند، اما حقیقتاً بسیاری از تحقیقات انجام گرفته در حوزه های مختلف مرتبط با نوآوری، تعاریف و طبقه بندی های متفاوتی از نوآوری را ارائه داده اند. فرایند نوآوری به صورت نوآوری رادیکالی یا افزایشی، نوآوریهای تقلیدی یا کاملاً‌ جدید، بهبودی یا انقلابی، تکنولوژیکی یا سازمانی و بسیار انواع دیگر تعریف شده است. بطور کلی دو فاکتور مهم در تعیین نوع نوآوری وجود دارد:
۱-درجه جدید بودن نوآوری . ۲-جدید بودن در محصول، خدمت و فرایند و یا غیر از این موارد
بر اساس فاکتور اول یعنی جدید بودن، نوآوری ها به طبقات متفاوتی دسته بندی شده اند که مهم ترین طبقه بندی که در این جا نیز مورد نظر می باشد، به دو صورت است: نوآوری های افزایشی، نوآوری های رادیکالی ، منظور از نوآوری رادیکالی، تغییرات جدید در محصول، فرایند و یا ساختارهای سازمانی است. نوآوری افزایشی معمولاً به عنوان تغییرات اساسی در کالا یا ساختارهای موجود تعریف شده است. این مفهوم با بهبود مستمر ارتباط تنگاتنگی دارد. به عبارتی تغییرات در وضعیت موجود که منجر به کاربرد جدیدی شود را نوآوری افزایشی گویند. به گفته ای نوآوری اگر بر اساس کشش بازار ایجاد شده باشد، معمولاً از نوع افزایشی و اگر بر اثر فشار تکنولوژیکی باشد از نوع رادیکالی است.
در طبقه بندی دیگری که بسیار مورد توجه می باشد، نوآوری به صورت زیر طبقه بندی شده است:
۱-نوآوری تکنولوژیکی ۲-نوآوری سازمانی
تفکیک فوق بیشتر مبتنی بر ۵ گروه نوآوری که شوچیتی معرفی کرده است، می باشد بر این اساس ۲ گروه اول را جزء نوآوری تکنولوژیکی و ۳ گروه آخر را نوآوری سازمانی نام نهاده اند. به عبارتی خلق محصولات، خدمات و یا فرآیندهای جدید و یا توسعه محصولات، خدمات و فرآیندهای موجود را نوآوری تکنولوژیکی می گویند و هر نوآوری غیر از آن را نوآوری سازمانی می نامند. (احمدی و همکاران ، ۱۳۸۸)
نوآوری ها را می توان بر اساس نوع نیز طبقه بندی کرد. شومپیتر بین پنج نوع مختلف نوآوری تفاوت قائل است: محصولات جدید ، روش های تولید جدید ، تأمین منابع جدید، بهره برداری از بازارهای جدید، راه های جدید سازمان دهی کسب و کار.
رویکرد دیگری که مبتنی بر فعالیت های شومپیتر است طبقه بندی نوآوری ها بر اساس میزان بنیادی بودن آنها در مقایسه با فناوری های موجود است. از این دیدگاه، بهبودهای مستمر بیشتر به عنوان نوآوری های تدریجی یا حاشیه ای شناخته شده اند در مقابل نوآوری های بنیادی همچون معرفی یک نوع کاملاً‌ جدید از ماشین آلات یا انقلاب های فناوری شامل خوشه ای از نوآوری هایی که در کنار هم ممکن است تأثیر وسیع و گسترده ای داشته باشند قرار دارند شومپیتر به طور خاص روی دو دسته آخر که معتقد بود اهمیت بیشتری دارند متمرکز شد. با این وجود، این دیدگاه همیشه مطرح بوده که تاثیر انباشتی نوآوری های تدریجی اگر بیشتر از نوآوری های بنیادی نباشد به اندازه نوآوری های بنیادی است و نادیده گرفتن این تأثیرات منجر به دید نادرست از توسعه اقتصادی و اجتماعی در بلند مدت می شود . به علاوه کسب منافع اقتصادی از نوآوری های بنیادی در بسیاری موارد، مستلزم مجموعه ای از بهبودهای تدریجی است.
کلاین و روز نبرگ بیان کرده اند که بسیاری از نوآوری های مهم اقتصادی در حین انتشار یک محصول یا فرایند تحقق یافته اند. عرضه چیزی در یک محیط جدید اغلب مستلزم میزان قابل ملاحظه ای از سازگاری سازی (و در نتیجه نوآوری تدریجی ) و تغییرات (یا نوآوری های) سازمانی است که می تواند بهره وری و رقابت پذیری را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. (حلیمی، ۱۳۸۷)
اما به طور کلی می توان نوآوری ها را به چهار دسته تقسیم کرد:
نوآوری های توسعه ای [۵۵] : ارائه خدمات موجود به کاربران موجود با اعمال اندکی تغییر و بهبود در آنها
نوآوری های گسترشی [۵۶] : ارائه خدمات موجود به کاربران جدید
نوآوری های تحولی [۵۷] : ارائه خدمات جدید به کاربران موجود
نوآوری های کامل [۵۸] : ارائه خدمات جدید به کاربران جدید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:35:00 ق.ظ ]




فصل چهارم
ویژگی اخلاقی و رفتاری مربی
مقدمه:
بشر از ابتدا، طالب سعادت و خوشبختی بوده، و در مقابل از بدبختی و شقاوت، گریزان و اصولاً همه مردم مایلند خوشبخت و سعادتمند باشند، و هر چیزی که مایه سعادت و خوشبختی خویش بدانند، برای خود فراهم می نمایند، ولی مشکل بزرگ و اساسی، همین انسان، عدم شناخت اصل سعادت است، شکی نیست که برای رسیدن به این هدف بزرگ، راهی جز تزکیه و تهذیب نفس، کسب مکارم اخلاق و فضایل، و دوری از رذایل اخلاقی وجود ندارد، که انبیای کرام به عنوان مربیان الهی بر این طریقت رفته اند و طالبان حقیقت را به این راه دعوت نموده اند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

چنانچه پیامبر عظیم الشان اسلام i فلسفه بعثت خود را تکمیل و اتمام اخلاق بیان کرده است. نظر به اینکه دستورات اخلاقی اسلام، نکته های بسیار زیبا و مهمی دارد، در این فصل بر آن شدیم تا در این زمینه به قدر وسع به ویژگیهای اخلاقی و رفتاری مربی در تربیت متربی بپردازیم.
۴-۱- اخلاق مربی:
برای موفقیت پیامبر i به عنوان مربی بزرگ انسانها، عوامل متعددی را میتوان برشمرد که یکی از مهمترین آنها جاذبه اخلاقی پیامبر i بود. صفات عالی انسانی و مکارم اخلاقی چنان در او جمع بود که دشمنان سرسخت وی را تحت تاثیر قرار میداد و به تسلیم در برابر او وامیداشت. اگر ما اخلاق ایشان را معجزه آن حضرت بنامیم، اغراق نکردهایم. ( مکارم شیرازی۱۳۸۰،ج ۲۴،ص ۳۷۷)
قرآن کریم اخلاق آن حضرت را به عظمت یادکرده و در باره اش فرموده است: y7¯RÎ)ur 4’n?yès9 @,è=äz 5OŠÏàtã (قلم،۴)؛ و راستی تو خلق و خویی نیکو و والا داری.
پیامبر اکرم i در دعای خود میگفت: «اللهم حسّن خلقی»(خدایا خوی مرا نیکو گردان) و یا می فرمود: «اللهم جنبی منکرات الخلاق» (خداوندا از اخلاق نکوهیده دورم ساز )(دهقان، اکبر،۱۳۹۰، ص۲۰۸)
امام حسن۸ می فرماید: حُسنُ الخُلق راس کلّ بِرّ(قرائتی،محسن،۱۳۸۹،ج۱۰،ص۱۶۹) خوش اخلاقی سرآمد هر کار نیک است.
“خُلق” به صفاتی گفته میشود که با سرشت و خوی انسان عجین شده باشد و به رفتارهای موسمی گفته نمی شود.
به تعبیر دیگر، خُلق ملکه خوبی است که به سبب آن، کارهای خوب از نفس آدمی به آسانی سر میزند بدون اینکه به اندیشه و تدبیر نیاز داشته باشد. ملکه نیز کیفیت ثابتی است در نفس، که به زودی از بین نمیرود.
بنابر این، اخلاق عبارت است از اینکه نفس انسان دارای صفاتی گردد که به صورت ملکه در آید، بطوری که افعال به آسانی و بدون فکر و محاسبه از وی صادر شود. آن ملکه ای که برای نفس حاصل شده است، اگر اعمال شایسته ای از نظر عقل و شرع از آن صادر شود، اخلاق نیکو، و چنانکه افعال زشت و قبیح از آن صادر گردد، اخلاق سوء نامیده میشود.(امین زاده، محد رضا،۱۳۷۶،ص۱۶۹)
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان(ج۶،ص۱۸۳) حدود۲۷ صفحه در زمینه اخلاق و سنن و آداب زندگی پیامبر اکرم i روایاتی را نقل نموده است که برخی از آنها به طور فهرست وار چنین است:
پیامبر اکرم i خود کفش خویش را میدوخت.
لباس خود را وصله میزد.
گوسفند را خودش میدوشید.
با بردگان، هم غذا میشد.
بر زمین مینشست.
بر الاغ سوار میشد.
حیا مانعش نمی شد که نیازهای خود را از بازار تهیه کند.
به توانگران و فقرا دست میداد و دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد.
به هر کس میرسید، چه بزرگ و چه کوچک، سلام میکرد.
اگر چیزی تعارفش میکردند، آن را تحقیر نمی کرد، اگر چه یک خرمای پوسیده بود.
کم خرج، کریم الطبع و خوش معاشرت بود.
بدون اینکه قهقهه کند، همیشه تبسّمی بر لب داشت.
بدون اینکه از خود ذلتی نشان دهد، همواره متواضع بود.
بدون اینکه اسراف ورزد، سَخی بود.
بسیار دل نازک و مهربان بود.
هرگز دست طمع به سوی چیزی دراز نمی کرد.
هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه میدید، موی خود را شانه میزد و چه بسا این کار را در برابر آب انجام میداد.
هیچ گاه در مقابل دیگران پای خود را دراز نمی کرد.
همواره بین دو کار، دشوارتر آن را انتخاب میکرد.
هیچ وقت به خاطر ظلمی که به او میشد در صدد انتقام بر نمی آمد مگر آنکه محارم خدا هتک شود که به خاطر هتک حرمت خشم میکرد.
هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نکرد.
هیچ وقت شخصی از او چیزی در خواست نکرد که جواب نه بشنود و حاجت حاجتمندان را رد نکرد.
نمازش در عین تمامیّت سبک و خطبه اش کوتاه بود.
مردم، آن حضرت را به بوی خوشی که از او به مشام میرسید، میشناختند.
وقتی در خانه مهمان داشت، اوّل کسی بود که شروع به غذا میکرد و آخرین کسی بود که از غذا دست میکشید تا مهمان راحت غذا بخورد.
بر سر سفره، همیشه از غذای جلوی خود میل میکرد.
آب را به سه نفس میآشامید.
جز با دست راست چیزی نمی داد و نمی گرفت و غذا نمی خورد.
وقتی دعا میکرد، سه بار دعا میکرد و وقتی سخن میگفت در کلام خود تکرار نداشت.
اگر اذن دخول به خانه مردم میگرفت، سه بار تکرار میکرد.
کلامش روشن بود به طوری که هر شنونده ای آن را میفهمید.
نگاه خود را بین افرادی که در محضرش بودند تقسیم میکرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:33:00 ق.ظ ]




*

*

*

*

*

*

۵

۲-۱-۵- جمع بندی مدل‌های مطرح شده در زمینه سلامت سازمانی
بررسی مدل های مطرح شده در زمینه سلامت سازمانی نشان می دهد وجود هدفگذاری و چشم انداز مشترک در سازمان از ابعاد مهم سلامت سازمان می باشد (لیک و فریتلر، ۲۰۱۲؛ پولین و لکلرک، ۲۰۰۶؛ فیشر، سیچ و سیچ، ۲۰۰۷؛ هیل، ۲۰۰۳). در واقع هدفگذاری را به عنوان عامل مهمی در راستای بیان چشم انداز سازمانی تلقی نموده اند که باید بتواند از آن به خوبی حمایت کند تا زمینه ی تحقق اهداف سازمانی فراهم شود. در این زمینه می توان گفت تعیین اهداف و مطلوبیت های سازمانی به نوعی القا کننده ی مفهوم اثربخشی سازمانی است؛ چرا که در تعریف اثربخشی سازمانی نیز آمده است که به معنای تحقق اهداف و مطلوبیت های سازمانی می باشد (هوی و میسکل، ۲۰۰۸؛ رابینز، ۱۳۹۱). در واقع اثربخشی سازمانی متضمن داشتن چشم انداز مطلوب و در راستای بهببود عملکرد سازمان و بهره‌وری آن است و از طرفی نشان دهنده ی هدفمندی و تعیین ماموریت هایی در این زمینه می باشد.
از طرفی سازمان های امروزی در محیط متنوعی فعالیت می کنند که بقای آنان را منوط به فعالیت و پاسخگویی اثربخش در این محیط می سازد. این شرایط ایجاب می کند که سازمانها بتوانند به گونه ای اثربخش پاسخگوی نیازهای محیطی بوده تا علاوه بر تامین منابع خود به بقای معنادار در این محیط نیز دست یابند. به عبارتی سازمانها در جهت حفظ بقای خود ناچار به پاسخگویی به این محیط هستند.
در واقع داشتن هدف در سازمان نیز باید معطوف به پاسخگویی باشد و صرف داشتن هدف نمی تواند منبع مناسبی جهت تضمین پاسخگویی سازمانها باشد بلکه در نظر گرفتن ابعاد مفهومی، ساختاری و عملکردی پاسخگویی به شرایط محیطی نیز باید مورد توجه قرار بگیرد (ترک‌زاده و همکاران، ۱۳۹۳) در اغلب مدل های مطرح شده نادیده گرفته شده است. بنابراین سازمانها به واسطه ی عملکرد در محیط و لزوم بقای معنادار در آن ناچار به پاسخگویی مطلوب به آن می باشند و از این منظر پاسخگویی یکی از مهم ترین ارکان سلامت سازمانی به شمار می رود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

از طرفی یکی از مهم‌ترین معیارهای اثربخشی سازمانی توانمندی نگهداری انسجام درون سازمانی است (آرگریس، ۱۹۶۴) و از طرفی انسجام سازمانی به عنوان نیرویی هماهنگ کننده و یکپارچه ساز فرایندهای سازمانی به شمار می‌رود (ترک‌زاده و همکاران، ۱۳۹۳). از طرفی در مدل های مطرح شده در زمینه ی سلامت سازمانی نیز انسجام سازمانی به عنوان یکی از مهم ترین ابعاد مورد توجه قرار گرفته است. این بعد شامل انسجام گروهی و سازمانی و همچنین انسجام موجود در بین فرایندهای سازمانی را در بر می‌گیرد (هیوآنگ و رامی، ۲۰۰۴؛ لیک و فریتلر، ۲۰۱۲؛ هیل، ۲۰۰۳؛ دانشگاه کنتاکی، ۲۰۱۱).
از سوی دیگر رهبری نیز از مهم ترین عواملی است که در مدل های سلامت سازمانی مورد توجه قرار گرفته است. رهبری و کیفیت آن می تواند بر اثربخشی و کارایی سازمان تاثیر گذاشته و بر فرایندهای آن کنترل اعمال نماید (هیوآنگ و رامی، ۲۰۰۴؛ پولین و لکلرک، ۲۰۰۶؛ لیک و فریتلر، ۲۰۱۲؛ فیشر، سیچ و سیچ، ۲۰۰۷). از این رو رهبری می تواند به عنوان زمینه و عامل بسترساز به نحوی عمل نماید که زمینه ساز و هدایت کننده‌ی پاسخگویی، اثربخشی و انسجام سازمانی باشد و به عبارتی این سه کارکرد در بطن رهبری اتفاق بیفتند. برای مثال نتایج پژوهش ها نشان می دهد که رهبری منجر به کارایی فرایند کار گروهی در سازمان می شود و این امر می تواند زمینه ساز انسجام بین کارکنان، کاهش تعارضات، کاهش فشارهای کاری و در نهایت شفافیت در سازمان شود (هیوآنگ و رامی، ۲۰۰۸). همانطور که بنیس[۳۹] (۱۹۸۹) اشاره می کند انسجام در سازمان تحت تاثیر ویژه‌ی کیفیت رهبری در سازمان قرار می‌گیرد (بنیس، ۱۹۸۹). به عبارتی انسجام را یکی از مهم ترین بخش‌های رهبری قلمداد می نمایند (مانز[۴۰]، ۱۹۹۸؛ نیکس[۴۱]، ۱۹۹۷؛ باتن[۴۲]، ۱۹۹۸) و از سوی دیگر انسجام را یکی از مهم ترین مبانی اخلاقی رهبری در نظر گرفته اند (کلاوسون[۴۳]، ۱۹۹۹).
رهبری سازمانی می‌تواند عاملی اثربخش در همسوسازی ابعاد سه گانه اثربخشی، انسجام و پاسخگویی باشد. در واقع رهبری مطلوب در سازمان از طریق حمایتهای نظارتی، کاهش مکانیزم‌های کنترل بر عملکرد کارکنان و افزایش استقلال کارکنان می تواند عامل مفیدی در جهت بهبود عملکرد سازمان باشد. بنابراین رهبری مطلوب در سازمان بهبود عملکرد سازمانی را در پی دارد (هیوآنگ و رامی، ۲۰۰۸). از طرفی مطالعات حاکی از آن است که انسجام در رهبری سازمانی منجر به ایجاد انسجام در فرایندهای مدیریت و بهبود انسجام در سازمان خواهد شد (هرناندز، آریاس، زپدا و گیرون[۴۴]، ۲۰۱۲). بنابراین رهبری سازمانی عاملی تعیین کننده در ایجاد انسجام در سازمان خواهد بود. از سوی دیگر تاثیر رهبری بر اثربخشی سازمانی نیز در مطالعات مورد تایید قرار گرفته است (برنر و ملاندر[۴۵]، ۱۹۹۷). در ادامه ابعاد و عناصر مشترک مطرح شده در مدل ها و چارچوب های ارائه شده در زمینه سلامت سازمانی مورد بررسی قرار گرفته است.
۲-۱-۶- پاسخگویی به محیط
۲-۱-۶-۱- تعریف پاسخگویی به محیط
پاسخگویی برای افراد مختلف، معانی و تعاریف بسیار متفاوتی دارد و مفهومی بسیار پیچیده است (دابنیک[۴۶]، ۲۰۰۵؛ ترک‌زاده و نکومند، ۲۰۱۵). کات و ماری[۴۷] (۲۰۰۲)، پاسخگویی را در قالب ملاکی جهت اندازه‌گیری عملکرد، گزارش‌دهی و ارزیابی در سازمان‌های دولتی و غیر انتفاعی تعریف می‌کنند. پاسخگویی مجموعه‌ای از روابط اجتماعی است که بر اساس آن شخص برای توجیه و توضیح رفتارهای خود با دیگران احساس تعهد می‌کند. به عبارت دیگر فرد اجبار دارد به توضیح و توجیه روابط خود با سایر افراد بپردازد (پولیت[۴۸]، ۲۰۰۳). پاسخگویی نسبت به خدمات عمومی، شامل روش‌های مورد استفاده به وسیله‌ی یک سازمان یا یک نهاد عمومی برای انجام وظایف و تعهدات و فرایند توضیح و تبیین وظایف و مسئولیت‌های انجام شده توسط آن سازمان یا نهاد می‌شود (اسمیت[۴۹]، ۱۹۹۱). همچنین پاسخگویی تعهدی برای جواب دادن راجع به مسئولیت محول شده است (ویلسون، ۱۳۸۵). مولگان (۲۰۰۳) نیز پاسخگویی را شامل هرگونه سازورکاری می‌داند که کارگزار یا وکیل را در برابر اصل پاسخگو می کند. پاسخگویی توان یک سازمان برای جمع آوری اطلاعات از محیط کسب و کار و تشخیص و پیش بینی تغییرات و پاسخ به آن و سپس بازیابی خود پس از تغییرات است (فیری[۵۰]، ۱۹۹۸).
۲-۱-۶-۲- رویکردهای پاسخگویی
۲-۱-۶-۲-۱- رویکرد هنجاری
در این رویکرد، پاسخگویی در بردارنده مجموعه اى از هنجار هاى بنیادین و استانداردهای رفتاری بسیار زیادی است که برای ارزیابی عملکرد کارگزاران، مدیران دولتی و نیز سازمان­ها و مؤسسات دولتی مورد استفاده قرار مى گیرد (بوونز، شیلمن و هارت[۵۱]، ۲۰۰۸). پاسخگویی در این معنا مفهومی است جهت ارزیابی و نه تحلیل. هر چند بسیاری از مطالعات پاسخگویی بر اساساین رویکرد از مفهوم پاسخگویی صورت گرفته است، اما توافق چندانی بر روی استانداردهای رفتاری مطرح شده وجود ندارد. چند مورد از این استانداردها، به عنوان نمونه ذکر مى گردد: در نظامهاى پارلمانی اروپایی استانداردهای مورد نظر برای رفتار پاسخگو و مسئولانه برای سیاست مداران، مسئول بودن در برابر پارلمان، رسانه ­ها و دیگر نهادهای جامعه مدنی است، در حالی که معیا رهاى ( رفتار مسئولانه برای کارکنان و کارگزاران دولتی پایبندی به اصول سیاسی حزب حاکم است (بوونز، ۲۰۰۵). بر اساس این رویکرد، پاسخگویی، مفاهیمی چون مسئول بودن یا حس مسئولیت داشتن، شفایت، برابری و عدالت، کارائی، انصاف و قابلیت ارائه پاسخ را در برمى گیرد (مینو[۵۲]، ۱۹۹۸).
۲-۱-۶-۲-۲- رویکرد توصیفى
در این رویکرد پاسخگویی نه به عنوان مجموعه اى از استانداردهای رفتاری جهت ارزیابی عملکرد کارگزاران و مدیران دولتی بلکه به عنوان سازوکاری در نظرگرفته مى شود که بر اساس آن پاسخگو ملزم یا متعهد به پاسخگویی به پاسخ خواه است. بدین معنا پاسخگویی را مى توان به عنوان یک رابطه اجتماعی دانست، که بر اساس آن، یک کارگزار جهت تشریح، تبیین و توجیه رفتارش نسبت به دیگران احساس تعهد مى نماید (بونز، ۲۰۰۵).

 

۲-۱-۶-۳- کژکارکردهای پاسخگویی

  •  
  •  
          1. معضل پاسخگویی[۵۳]

بسیاری از مدیران و کارگزاران سازمان هاى دولتی، از تعدد سازوکارهای کنترلی جهت پاسخگو کردن این سازمان ها گلایه کرده و اظهار مى دارند که با مجموعه ای از قوانین و مقررات به منظور پاسخگو کردن دولت و سازمان هاى دولتی و مدیران آن ها روبرو هستند، که خود این قوانین وسازوکارهای کنترلی نیاز به کنترل و مدیریت شدن، دارند. بخش وسیعی از این سازوکارها را به طور ویژه، مى توان در قوه مجریه مشاهده کرد، که نگرانى هاى زیادی درباره آن وجود دارد (بنز[۵۴]، ۲۰۰۷). علاوه بر این، شکل گیری الگوهای نوین حکمرانی همچون حاکمیت چند سطحی و شبکه اى[۵۵] و نیز سازمان‌هاى پیوندی[۵۶] بر میزان این مشکلات و پیچیدگى ها افزوده اند، چرا که نظام هاى سیاسی مدرن و سازمان هاى دولتی نوین مستلزم شکل گیری و توسعه نظام هاى حقوقی، کنترلی و روابط پاسخگویی نوین نیز مى باشند (مارتین[۵۷]، ۱۹۹۷).

  •  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:32:00 ق.ظ ]