مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      




جستجو

 



در سال ۱۳۴۲ خورشیدی شرکت ملی نفت ایران اعلام کرد که در نظر دارد دو ناحیه از فلات قاره ایران که متصل به سرزمین ایران و دنباله طبیعی آن است را به مزایده گذارد، دولت عراق در اعلامیه‌ای به این امر اعتراض کرد و مدعی شد که بیشترین قسمت نواحی مذکور جز دریای سرزمینی عراق است. (جعفری ولدانی ، ۱۳۷۰ ، ۳۱۵ )
هر چند اختلاف پیش آمده زمینه‌ای برای مذاکره در رابطه با تحدید حدود فلات قاره را فراهم نمود و حتی اعلام شد که دو کشور به توافقات اصولی برای بهره‌برداری مشترک از نفت در منطقه مورد اختلاف دست یافته‌اند، اما اقدام عملی خاصی در این رابطه صورت نگرفت و همانطور که پیش‌تر اشاره شد پس از سال ۱۹۶۸ میلادی (۱۳۴۷ خورشیدی) تشنج در روابط دو کشور تشدید و مذاکرات تا زمان انعقاد قرارداد الجزایر عملاً متوقف شد، در قرارداد الجزایر نیز هیچگونه بحثی راجع به تحدید حدود فلات قاره صورت نگرفت. (جعفری ولدانی ، ۱۳۷۷ ،۸۶۲-۸۶۱ )

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گفتار سوم - عوامل ژئوپلیتیک موثر بر مسائل مرزی و ارضی
اهمیت موقعیت نسبی یک کشور به مراتب بیشتر از اهمیت موقعیت ریاضی آن کشور است ، کشورهایی که نزدیک به اقیانوس و دریاهای آزاد قرار دارند یا به عکس به کل محاط در خشکی می‌باشند ، همچنین کشورهایی که در همسایگی ممالک قدرتمند قرار دارند و یا در مجاورت ممالک با ایدئولوژی خاص واقع‌اند با هم وضعی متفاوت داشته و همگی از نظر سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی قابل توجه و مطالعه می‌باشند . ( پورعلیخانی، ۱۳۸۸، ۱۲۹ )
کشور ایران طولانی‌ترین سواحل را در خلیج فارس و دریای عمان دارا است و از این نظر دارای موقعیت بحری مناسبی است ، که البته خلاف اصل نزدیکی به اقیانوس یا دریای آزاد است ، چرا که خلیج فارس واجد این صفات نیست اما جزو حوزه‌های ژئوپلیتیک مهم محسوب می‌شود و از این بابت ایران نه تنها موقعیت بحری مناسب یافته است بلکه دارای موقعیت استراتژیک یا گذرگاهی خوبی نیز می‌باشد و این مسئله از بابت در اختیار داشتن تنگه هرمز محقق گشته است . ( اطاعت ، ۱۳۷۶ ، ۳۸ )
ایران بر تعدادی جزایر برخوردار از موقعیت ممتاز استراتژیک در تنگه هرمز و دهانه خلیج فارس حاکمیت دارد ، از آن میان شش جزیره که زنجیره قوسی دفاعی ایران را تشکیل می‌دهند اهمیت بیشتری دارند ، این جزایر عبارتند از هرمز ، لارک ، قشم ، هنگام ، تنب بزرگ و ابوموسی که در فاصله نسبتا کوتاه از یکدیگر قرار دارند ، یک خط منحنی فرضی که این جزایر را به یکدیگر وصل نماید به درک برتری استراتژیک ایران در کنترل امنیت تنگه هرمز کمک بیشتری می‌کند . (مجتهدزاده ، ۱۳۷۳ ، ۸۷ ) در واقع وجود تنگه هرمز از مجموع پارامترهای ژئوپلیتیکی است که سبب برتری ایران در منطقه خلیج فارس ، نه تنها بر عراق بلکه بر کلیه کشورهای این منطقه گشته است .
تنگه هرمز کنترل اقتصادی کشورهای خلیج فارس را در اختیار ایران قرار داده و در موازنه قدرت منطقه‌ای موقعیت را به نفع ایران تغییر می‌دهد (حافظ نیا ، ۱۳۷۱، ۴۷۲ ) و این زمانی اهمیت می‌یابد که بحث مسایل سیاسی حاکم بر روابط ایران با امارات متحده عربی از بابت حاکمیت و مالکیت این جزایر مطرح است یا از سوی دیگر ژئوپلیتیک دشوار عراق در نقطه مقابل وضعیت مناسب ایران قرار گیرد ، یا عاملی موثر در تشدید مشکلات مرزی و کار شکنی‌های این کشور در تعیین تکلیف مناطق دریایی فی ما بین دو کشور گردد .
در مقابل تمامی موارد پیش گفته عراق با موقعیت بری نسبی قرار دارد که فاقد موقعیت بحری همچون ایران است ، تنها بخش کوچکی از حاشیه مرزهای جنوبی این کشور با خلیج فارس در ارتباط است .
از طرفی اروندرود یا خور عبدالله نیز می‌توانند جزو راه‌های ارتباطی عراق با خلیج فارس محسوب گردند که در مورد اول یعنی اروندرود یک ساحل تقریبا ۴۵ کیلومتری در شمال غرب خلیج فارس وجود دارد و در مورد دوم خور عبداله میان عراق و کویت مشترک است ، بنابراین مجموع موارد پیش گفته قابل ملاحظه نمی‌باشد و بر اساس الزامات ژئوپلیتیکی عراق قادر نیست به یک قدرت بحری تبدیل گردد . ( دهقانی فیروز آبادی ، ۱۳۸۲ ، ۵۶ ) حتی به لحاظ بهره مندی از ساحل خلیج فارس در مصب اروندرود نیز این مسئله که حدود ۶۷ % از آب اروندرود به تنهایی از ایران تامین می‌شود موثر می‌باشد . ( پورعلیخانی ، ۱۳۸۸، ۱۴۳ )
از آنجا که شبکه آبهای ایران به جز رودخانه‌های کارون و اروندرود غیر قابل کشتیرانی هستند ، مسئله استفاده از این آبراهه علاوه بر عراق برای ایران نیز مهم می‌باشد و همواره محل مباحثات فراوان بین‌المللی بوده است . ( اطاعت ، ۱۳۷۶، ۴۷-۴۶ ) اروندرود، رود بزرگی است که از به هم پیوستن دجله و فرات تشکیل می‌شود و پس از عبور از بصره در محلی به نام نهر خین در جنوب شلمچه به مرز ایران می‌رسد ، از اینجا مرز مشترک بین ایران و عراق شروع می‌شود و تا مصب اروندرود در خلیج فارس ادامه می‌یابد . (بای، ۱۳۸۴ ، ۸۹ )
عراق برای صادرات نفت و واردات محصولات مورد نیاز خویش به شدت به خلیج فارس وابسته است و این وابستگی تا حدی است که در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی منجر به حمله این کشور به ایران و کویت و بروز دو جنگ منطقه‌ای گردید ، به نظر می‌رسد در هر دو تجاوز افزایش دسترسی این کشور به خلیج فارس از راه حاکمیت کامل بر اروندرود و استفاده آزادانه از بنادر خویش ، جزو انگیزه‌های قوی و مهم حاکمان عراق بوده است .
اشغال خوزستان ( با فرض اینکه ممکن و دائمی می‌بود ) نه تنها وضعیت عراق را از نظر صادرات نفت و تاسیس بنادر نفتی و تجاری بهبود می‌بخشید بلکه سواحل این کشور را در خلیج فارس گسترش می‌داد به نحوی که بتواند به صورت یک قدرت بزرگ منطقه‌ای درآید . ( دهقانی فیروز آبادی، ۱۳۸۲، ۶۱ )
به هر روی در حال حاضر عراق دارای سه بندر به نام های «بصره» ، «ام القصر» و «فاو» در خلیج فارس می‌باشد که معتقد است پاسخگوی نیازهای این کشور نمی‌باشند . دلایل عراق به این شرح هستند :
۱- بندر بصره در شمال اروندرود و در ۱۲۰ کیلومتری خلیج فارس واقع شده است بنابراین تنها راه دسترسی عراق به بندر مذکور اروندرود می‌باشد . عراق همیشه ادعا می‌کرد که با پذیرش خط تالوگ به عنوان مرز ایران و عراق در این رودخانه ( اشاره به قرارداد الجزایر ) از اهمیت این بندر کاسته شده و علاوه بر آن در صورت بروز اختلاف با ایران امکان بسته شدن این رودخانه وجود دارد به همین جهت عراق نمی‌تواند از بابت بهره مندی از این بندر به عنوان راهی برای رسیدن به خلیج فارس اطمینان کامل داشته باشد.
۲ - بندر ام القصر نیز در کنار خور ام القصر که خوری پر از جزر و مد است واقع شده است . از طرفی راه دسترسی به این بندر خور عبداله و خور شطنه است که آبهای آنها میان عراق و کویت مشترک است و بنادر کویتی وربه و بوبیان بر بندر ام القصر مشرف می‌باشند ، این امر از دلایل تمایل همیشگی عراقی‌ها به تصرف یا اداره دو بندر فوق الذکر می‌باشد . به هر حال این بنادر نیز کم عمق بوده و به لحاظ پذیرش کشتی‌های بزرگ پاسخگو نیستند .
۳- سومین بندر عراق یعنی فاو در دهانه اروندرود واقع شده است ، این بندر دارای سواحل باتلاقی و رسوبی است به همین جهت عراق ناگزیر بوده در فاصله نزدیکی از این بندر از اسکله‌های البکر و الامیه استفاده کند که در واقع اسکله‌های شناور به شکل جزایر مصنوعی هستند و در مجموع پاسخگوی نیاز عراق در دسترسی به خلیج فارس نمی‌باشند . ( جعفری ولدانی ۱۳۷۷، ۳۷-۳۰ )
مجموع تمامی موارد پیش گفته حاکی از برتری موقعیت ایران به لحاظ ژئوپلیتیک بر عراق می‌باشد ، این برتری بی‌شک بر هرگونه مذاکره‌ای در عرصه بین‌المللی که متضمن منافع هر کدام از این دو کشور باشد موثر است .
نهایتا همانگونه که در مورد مرز دریایی ایران با عراق و کویت در شمال خلیج فارس بررسی شد، نقطه ثلاثه فوقانی این مرز به دلیل تداخل مناطق فلات قاره ‌این کشورها نامشخص و متعاقباً وضعیت تحدید حدود فلات قاره در این منطقه نامشخص است این در حالی است که در این منطقه منابع قابل ملاحظه‌ای به لحاظ نفت و گاز یا سایر منابع وجود ندارد و به نظر نمی‌رسد که در آینده نیز کشف گردد ، لذا عامل وجود منابع طبیعی در مذاکرات میان سه کشور عراق ، ایران و کویت تاثیرگذار نخواهد بود ، از طرفی عراق کمترین طول ساحل را در خلیج فارس دارا است که سبب گشته بر خلاف موقعیت آلمان در دریای شمال ، که پیش‌تر اشاره شد ، فاقد امکان ادعای بکارگیری اصل تناسب گردد ، یعنی شکل بد سواحل عراق در این منطقه و تقعر آنها تنها عامل منفی در تحدید حدود فلات قاره عراق نمی‌باشد . علی‌رغم آگاهی عراق از وضعیت بد جغرافیایی خود اما همواره به علت این موقعیت خاص جغرافیایی مخالف اعمال قاعده تناصف در تحدید حدود فلات قاره بین خود و دول همسایه بوده و مکرراً اعلام داشته که در صورت توافق بین ایران و کویت در خصوص تحدید حدود فلات قاره از طریق اعمال اصل تناصف این توافق را به رسمیت نخواهد شناخت حال سئوال این است که آیا هیچ شیوه منصفانه جهت تراضی ایران و کویت با عراق وجود دارد یا خیر ؟
بخش دوم – ایران و کویت
در این بخش که در قالب سه گفتار تنظیم گردیده نخست ویژگی مرز دریایی ایران و کویت بررسی می گردد ، سپس کلیه معاهداتی که از دهه چهل جهت تحدید حدود فلات قاره میان ایران و کویت صورت گرفته ، بررسی می گردد و نهایتا اختلافات میان دو کشور از جمله موانع سیاسی مربوط به عراق همچنین موارد ترک مذاکره و بهره برداری از حوزه نفتی آرش بررسی می گردند .
گفتار اول - بررسی مرز دریایی ایران و کویت
بین کویت و عربستان سعودی منطقه‌ای بیطرف وجود داشته که دو کشور در سال ۲۰۰۰ میلادی (۱۳۷۹ خورشیدی) در مورد آن به توافق رسیدند و بنابراین مرزهای دریایی‌شان را نیز در این منطقه تعیین، تصویب و نهایی نمودند. هر چند این موافقت‌نامه دارای ابهاماتی است که مورد بررسی قرار خواهد گرفت، اما تمایل کویت به تحدید حدود فلات قاره‌اش با ایران را افزوده و منجر به شکل‌گیری مذاکراتی در این رابطه شده است از سوی دیگر این قرارداد بطور تقریبی نقطه شروع مرز دریایی ایران و کویت را مشخص نموده چرا که این نقطه در مجاورت مرز دریایی کویت و عربستان خواهد بود. اما نقطه فوقانی مرز ایران و کویت در حقیقت مشکل اصلی خواهد بود بدین علت که قاعدتاً این نقطه باید محل تلاقی سه خط مرزی ایران - عراق، عراق - کویت و ایران - کویت باشد و با توجه به اینکه تعیین این نقطه نیازمند مذاکرات سه جانبه می‌باشد و از آنجا که کشور عراق وارد چنین مذاکره‌ای نشده و مذاکرات دو جانبه‌اش نیز به سرانجام دقیقی نرسیده است، محل دقیق این نقطه ثلاثه نامعلوم است. از طرفی برخلاف بحث فلات قاره ایران و عراق که تاکنون منبع قابل توجه و جدی انرژی در آنجا کشف نشده است، مسئله مرز دریایی و تحدید حدود فلات قاره ایران و کویت به این لحاظ اهمیت دارد، در اردیبهشت ۱۳۷۹ ایران در حوزه نفتی آرش اقدام به انجام عملیات اکتشاف و حفر چاه نمود که با اعتراض کویت و عربستان مواجه گردید. علت اعتراض کویت نسبتاً مشخص است، مرزهای دریایی ایران با کویت مشخص نشده است و ظاهراً یکی از علل اساسی انجام عملیات حفاری در میدان آرش طبق اظهارات مقام‌های مسئول وزارت امور خارجه و وزارت نفت تحریک مقامات کویتی برای حل مسئله مرز دریایی با ایران بود. (باقر پور ، ۱۳۸۱ )
اما علت اعتراض عربستان مبهم می کند چرا که مرز دریایی ایران و عربستان جز نخستین مرزهایی است که در خلیج فارس احراز شده است، اما آنچه نامشخص است محل تلاقی مرز دریایی ایران، عربستان و کویت می‌باشد، چرا که به نظر می‌رسد موافقتنامه سال ۲۰۰۰ میلادی عربستان و کویت وارد منطقه دریایی ایران شده و نیاز به اصلاح دارد. [۴۸]
مورد پیش گفته که معرف نقطه ۴ مرزی در قرارداد کویت و عربستان است محدوده شرقی این مرز را دچار ابهام نموده و کویت و عربستان با این مسئله از طریق اعتراض به عملیات حفاری ایران در حوزه نفتی آرش برخورد کرده‌اند حال آنکه این مشکل، جدی می کند و نیازمند مذاکرات و اصلاحیات قطعی می‌باشد.
در حقیقت همین مسئله که به لحاظ منابع انرژی تعیین مرز دریایی ایران و کویت دارای حساسیت‌هایی است ، به دشواری‌های تحدید حدود افزوده است ، و البته تمایل ایران به تعیین تکلیف آن پس از سه دهه در پروسه فعلی مذاکرات موثر بوده که به شرح زیر بررسی می‌گردد .
گفتار دوم - سابقه مذاکرات ایران و کویت جهت تحدید حدود فلات قاره
اختلاف در مورد تحدید حدود فلات قاره خلیج فارس با اعطای امتیازات نفتی در این منطقه به شرکت‌های خارجی در سال‌های ۵۸-۱۹۵۷ میلادی آغاز شد . نخستین تلاش برای افراز فلات قاره سه کشور شمال خلیج فارس از آغاز دهه ۱۹۶۰ آغاز گردید . در سال ۱۹۶۴ و به دنبال دیدار وزیر امور خارجه ایران از کویت اعلام شد که دو کشور توافق کرده‌اند کمیته مشترکی در مورد آبهای سرزمینی تشکیل دهند . در مورد این موافقتنامه ، امیر کویت به سال ۱۹۶۵ در پارلمان این کشور اعلام کرد به موجب موافقتنامه پیش گفته کمیته فنی جهت بحث در مورد مرزهای فلات قاره ایران و کویت تشکیل خواهد شد . اما به دلایلی که بیان خواهد شد در مجموع تلاش‌ها و مذاکرات به نتیجه مطلوبی نرسید . اختلافات ایران و عراق در مورد اروندرود ، اختلاف ایران و کویت در مورد عرض دریای سرزمینی و همچنین وضعیت جزایر دو طرف در خلیج فارس به علاوه مشکلات سیاسی میان طرفین که بر روند مذاکرات موثر بود ، مجموعه‌ای از عوامل و دلایل عدم حصول نتیجه بوده‌اند.
نهایتا و به دنبال دیدار شاه ایران از کویت اعلام شد که رهبران دو کشور توافق کرده اند که: «در ادامه کار انعقاد چند موافقت‌نامه مربوط به فلات قاره خلیج فارس تسریع به عمل آورند .»[۴۹]
علاوه بر تمامی موارد پیش گفته خود عراق مشکل اصلی توافق ایران و کویت محسوب می‌شد و به هر حال توافق ایران و کویت ، به علت تردیدی که در مورد تداخل خط مرزی فلات قاره ایران و عراق با خط مرزی فلات قاره کویت و عراق و منطقه تقسیم شده بین کویت و عربستان سعودی وجود داشت ، نتوانست به شکل یک معاهده رسمی درآید و این مسئله تا سال ۱۹۹۵ تقریبا رها شده بود ، چرا که ایران و کویت در بازه‌های زمانی مختلف درگیر دفاع از تمامیت ارضی خود در برابر توسعه طلبی‌های عراق طی دو جنگ منطقه‌ای بودند ، اما در سال ۱۹۹۵ تحولی در مذاکرات عربستان سعودی و کویت رخ داد که سبب آغاز مجدد مذاکرات تحدید حدود فلات قاره میان ایران و کویت گردید . (جعفری ولدانی ، ۱۳۸۸، ۶۴)
به هر حال این مسئله که سه دهه از انفعال دیپلماسی کویت در بحث تحدید حدود فلات قاره‌اش با ایران می‌گذشت مقامات ایرانی را وادار به عکس‌العمل نمود ، همانطور که پیش‌تر اشاره شد در سال ۱۳۷۹ کارشناسان اکتشاف وزارت نفت ایران در حوزه آرش اقدام به حفر چاه نمودند و با اعتراض کویت مذاکرات از سر گرفته شد ، عربستان نیز به عمل ایران تا حدی که مربوط به منطقه مشترک تحت مالکیت عربستان و کویت بود اعتراض کرد و مدعی بود که در منطقه مذکور دارای مالکیت مشترک با کویت است . به هر حال عملیات حفر چاه از سوی ایران متوقف شد ( نامی ، ۱۳۸۶ ، ۸۲ )
در آن زمان مقامات کویتی قائل به مشترک بودن حوزه نفتی آرش (الدوره) با ایران بودند.[۵۰] اما به دنبال حضور پر رنگ‌تر آمریکایی‌ها در منطقه اعلام کردند که با مشارکت عربستان سعودی اقدام به بهره‌برداری مشترک از این حوزه نفتی خواهند نمود .[۵۱]
به هر حال علاوه بر کلیه مشکلات پیش گفته از آغاز مذاکرات در دهه ۴۰ خورشیدی بحث این میدان نفتی نیز اثر قابل ملاحظه‌ای بر مذاکرات ایران و کویت گذاشته است .
از آنجایی که احتمال کشف منابع دیگر نیز وجود دارد و با پیشرفت فناوری این منابع کشف خواهند شد ، افراز مرز دریایی ایران و کویت باعث قانون‌مندی اکتشاف و استخراج منابع احتمالی خواهد گردید .
گفتار سوم – بررسی اختلافات ایران و کویت در جریان مذاکرات
دهه ۱۳۴۰ خورشیدی زمان شروع مذاکرات ایران و کویت و در واقع اوج این مذاکرات بوده است. همانگونه که پیش‌تر اشاره شد ایران نخستین قانون دریایی را در سال ۱۳۱۳ خورشیدی تصویب کرده بود، این قانون در دو مرحله، یکی پس از اعلامیه ترومن و دیگری پس از کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو حقوق دریاها اصلاح شد و تغییر کرد.
قانون اصلاح قانون آب‌های ساحلی و منطقه نظارت ایران که در سال ۱۳۳۸ خورشیدی به تصویب رسیده بود، در ماده سوم خود عرض دریای سرزمینی را از خط مبدأ ۱۲ مایل تعیین کرده بود، در حالیکه با توجه به پیمان ۱۸۹۹ میلادی (۱۲۷۸ خورشیدی) میان حاکمان وقت کویت و بریتانیا، این کشور تحت الحمایه بریتانیا بوده و کلیه امور مربوط به سیاست خارجی خود را به انگلستان واگذار کرده بود و مطابق با آن قوانین عمل می‌کرد. لذا مطابق قوانین بریتانیا عرض دریایی ساحلی کویت ۳ مایل تعیین شده بود. Razavi, 1997, 28))
نخستین مانع بر سر مذاکرات جدی دو کشور ایران و کویت همینجا ایجاد شد. علاوه بر عرض دریایی سرزمینی، خط مبدأ محاسبه این دریا نیز مورد اختلاف طرفین بود. جزیره ایرانی خارک و جزیره کویتی فیلکه جزایری بودند که طرفین بعنوان خط مبدأ خود پیشنهاد کرده بودند، ابتدا هیأت مذاکره کننده کویتی یک طرح مقدماتی ارائه کرده بود که لحاظ کردن تمام جزایر دو طرف را در تعیین خط مبدأ و البته با توجه به اصل انصاف پیشنهاد می‌داد. در این طرح همچنین مقامات کویتی اعلام کرده بودند چنانچه نظر طرف ایرانی بر عدم تأثیر جزایر باشد، یعنی حد پایین ترین جزر ، منظور نظر آنان باشد کویتی‌ها در صورت بررسی دقیق نقاط مبدأ طرفین این نظر را خواهد پذیرفت. ( نامی، ۱۳۸۶، ۶۳ )
این حد از انعطاف پذیری کویتی‌ها سبب گشت که نسبت به حل مسئله مرز دریایی و تحدید حدود فلات قاره که منجر به بهره‌برداری قانونی طرفین از مناطق تحت حاکمیت خود و رفع مشکل قراردادهای نفتی مثل کویت و سیریپ ایران می‌شد، خوش بینی‌های فراوان حاصل شود. با توجه به مذاکراتی که صورت گرفته بود و همچنین تشکیل کمیته‌های تخصصی، انتظار می‌‌رفت تا فلات قاره دو کشور به زودی تحدید گردد، اما کویت از مواضع قبلی و منعطف خود عقب نشینی کرد، به گونه‌ای که موافقتنامه‌ای که نظر هر دو کشور در آن منظور شده بود هرگز به امضاء طرفین نرسید این مسئله در گزارش تهیه شده از سوی معاونت امور بین‌الملل وزارت نفت مطرح شده است.
این گزارش در سال ۱۳۴۹ خورشیدی تهیه و در سال ۱۳۷۶ منتشر شده بود و اعلام می‌دارد در توافقنامه‌ای که پس از مذاکرات دهه ۴۰ خورشیدی بین ایران و کویت تهیه شده، «تصریح شده بود که در تحدید حدود فلات قاره ایران و کویت اثر صد در صد جزایر خارک و ارتفاعات جزیره منشت المواء در قسمت ایران و اثر صد در صد جزایر فیلکه و ارتفاعات جزیره رأس الیاحی در کشور کویت ملاک ترسیم خط مرزی فلات قاره قرار گیرد، مشروط بر اینکه اثر صد در صد جزیره خارک همه جا از جمله در تمام منطقه بیطرف نیز لحاظ شود.» ( همان، ۶۸ )
منطقه بیطرف که در جمله اخیر گزارش اشاره شده از دلایل عمده بی‌ثمری مذاکرات ایران و کویت و همچنین ورود عربستان به ماجرا می‌باشد. بدین ترتیب که پیش‌تر میان کویت و عربستان منطقه‌ای بیطرف وجود داشته است که مسایل و منافع آن بویژه در بحث انرژی به هر دو کشور مربوط می‌شده است، لذا هرگونه اقدامی در خصوص مسایل انرژی منطقه بیطرف به دقت از سوی عربستان دنبال می‌شد.
لذا این کشور به زعم در خطر قرار گرفتن منافع‌اش در نتیجه مذاکره و توافق ایران و کویت، مرتب به کشور کویت اعتراض کرده مدعی بود کویت بدون اطلاع عربستان اقدام به انجام عملیات اکتشاف در منطقه بیطرف کرده است.
از آنجائی که این ماجرا مذاکرات تحدید حدود فلات قاره ایران و کویت را تحت‌الشعاع قرار می‌داد، ایران اقدام به ارائه راه حل‌هایی به هیأت کویتی نمود از آن جمله تعیین همزمان فلات قاره کویت و منطقه بیطرف و حضور عربستان در مذاکرات بود. این راه حل‌ها از سوی هیأت کویتی نادیده گرفته شد، با این استدلال که کویت ضرورتى نمی‌بیند که دولت عربستان در مذاکرات مربوط به تحدید حدود فلات قاره ایران و کویت شرکت کند و اینکه کویت مسئول تعیین ادعاهای عربستان در خصوص فلات قاره خود نمی‌باشد. ( همان، ۶۴-۶۳ )
بدین ترتیب هیأت ایرانی مجدداً در مسیر حصول توافق با مقامات کویتی با مانع مواجه شده بود، این امر سبب گشت که این هیأت طرح جدیدی را ارائه کند که در آن عوامل حاکم بر ترسیم مرز فلات قاره بین ایران و کویت شرح داده شده بود.
ایران معتقد به اعمال اصل واقعیات بود، به این معنی که جزئیات جغرافیائی در سواحل دو طرف بعلاوه زمینه‌های تاریخی و حتی شرایط اقتصادی دو کشور شامل جمعیت و درآمد سرانه و میزان مصرف داخلی نفت به دقت بررسی گردد. ( همان، ۶۵ )
پیشنهادات هیأت ایرانی به دلیل تأثیر شدید قراردادهای نفتی در ادامه مذاکرات مورد توجه قرار نگرفت و حتی هیأت کویتی برخلاف موضع قبلی خود که با حضور عربستان بعنوان ثالث مذاکرات تحدید حدود فلات قاره خود با ایران، مخالفت می‌کرد، تمام تلاش خود را بکار می‌بردند تا باعث حضور این کشور در مذاکرات شوند و حتی در ادامه مذاکرات مسأله فلات قاره منطقه بیطرف را مطرح کردند که خلاف سابقه مذاکرات مقامات کویتی بود چرا که این کشور موکداً اعلام کرده بود از آنجائی که مورد مذاکره تحدید حدود فلات قاره ایران و کویت می‌باشد، نه منطقه بیطرف و نه حضور عربستان در مذاکرات موضوعیت ندارد و اکنون با پیش کشیدن مجدد این بحث مشکلی جدید در روند مذاکرات ایجاد کرده بودند.
بدین ترتیب کلیه تلاش‌های مقام های ایرانی و مجموعه مذاکرات دهه ۴۰ خورشیدی میان دو کشور بدون حصول توافق بین طرفین پایان یافت.
در این میان تأثیر عراق را در عدم حصول توافق میان ایران و کویت نباید نادیده انگاشت، عراق از نخستین سالهای آغاز مذاکرات بین ایران و کویت و با حصول نتایج اولیه مرتب و مکرراً اعتراض خود را به این امر اعلام نموده است، دهه ۵۰ و همچنین ۶۰ خورشیدی به دلیل بروز مشکلات سیاسی بین طرفین، بدون مذاکره سپری شد، چرا که پس از سال ۱۹۷۱ میلادی (۱۳۵۰ خورشیدی) کویت در مجموعه‌ای از کشورهای عربی قرار گرفت که پیشگام شعار ناسیونالیسم عرب بودند و با برتری نظامی و سیاسی ایران در منطقه به مخالفت برخاسته بودند. دولت کویت به دفعات از ادعای سرزمینی عراق نسبت به استان خوزستان حمایت کرده بود این ماجرا از جنبه تبلیغاتی فراتر رفته و به مجلس کویت نیز کشیده شده بود. (جعفری ولدانی ، ۱۳۷۱ ، ۴۱۶ )
عملکرد کویت در قبال اعاده حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه نیز از عوامل تشنج در روابط سیاسی ایران و کویت در دهه ۵۰ بود، چراکه این کشور عضو ۱۵ کشور عربی بود که در ۱۷ ژوئیه ۱۹۷۲ میلادی (۱۳۵۱ خورشیدی) خواستار بررسی مجدد مسأله جزایر سه گانه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد شدند . ( پارسا دوست، ۱۳۷۰، ۲۷۵-۲۶۹ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 01:57:00 ق.ظ ]




سیاست تمساح صفر که رویکرد عملی نظریه‌ای تحت عنوان پنجره‌های شکسته[۴۹] بود بیان می‌کرد که دولت باید در مقابل هر آنچه که امنیت جامعه و به تبع آن، حکومت را به خطر می‌اندازد. تحملی در حد صفر از خود نشان دهد. این رویکرد که تقریبا می‌توان گفت در ایالات متحده به کار گرفته شد (به خصوص در شهر نیویورک) محصول نابهنجاری‌ها و جرایم فراوانی بود که با ساخت و زیربنای اجتماعی جامعه آمریکا پیوند خورده بود به گونه‌ای که رسانه‌های آمریکایی به نیویورک سیب فاسد و پایتخت جرم در دنیا لقب داده بودند.[۵۰] لیکن مدت زیادی از این اندیشه که در مقابل تفکر بازپروری و احیاء اصلاح و ترمیم جرم قرار گرفته بود، سپری نشد که نقاط ضعف و ایرادات آن آشکارا و نهان، متفکرین حقوقی را به تعمق فرو داشت. از مهمترین انتقادات وارد بر این راهبرد می‌توان به این موارد اشاره نمود:
۱- سم‌زدایی و مقابله سطحی با جرم بدون پرداختن به ریشه‌ها و دلایل اجتماعی وقوع نابهنجاری؛
به گونه‌ای که این سیاست در مرکز آن (یعنی ایالات متحده) مورد انتقاد سیاستمداران و حقوق‌دانان و جامعه‌شناسان واقع شد. به طور مثال آنها در قبال سیاست های سخت گیرانه پلیس در قبال جرایم مواد مخدر بیان نمودند که دولت فدرال در مبارزه با مواد مخدر به جای اینکه تمرکز خود را بر منابع عمده مواد مخدر قرار دهد، منابع مالی بسیاری را صرف شناسایی مصرف کنندگان آن می‌کنند.
۲- مغایرت آن با مبانی حقوق بشری و آزادی فردی؛[۵۱]
به گونه‌ای که در کشورهایی که در پی اقدامات سرکوبگر کیفری، طرح‌های امنیتی را اجرا نمودند با این اتهام مواجه شدند که دولت در حوزه شخصی افراد دخالت نموده و آزادی‌های فردی آنان را نقض نموده است.[۵۲]
۳- فقدان برابری سود و هزینه های سیاست های سختگیرانه؛
به گونه ای که هرچند برخی نتایج مثبت این رویکرد در کشور ایالات متحده ممکن است در برخی موارد موثر و کارآمد باشد (آنهم به دلیل بافت نو و مهاجر پذیر این کشور) لیکن در بسیاری از کشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی به دلیل وجود فرهنگ‌ها و آداب و رسوم سنتی حل و فصل دعاوی و وجود فرهنگ داخلی (همچون فرهنگ فردی و جمع موجود در دنیای یوچی در ژاپن[۵۳]) و یا فرهنگ‌های بومی در آفریقای جنوبی همچون آبونتا و فرهنگ مردم فرست نیشتن[۵۴] در کانادا، این سیاست قادر به پاسخگویی نمی باشد.
در پایان می توان اینگونه نتیجه گرفت که آینده رویکردهای بازگشت به سزاگرایی در مقابل اصلاح و درمان بزهکار به دلیل نارسایی هایی که سزاگرایی و زندان در طول تاریخ حقوق کیفری از خود نشان داده اند، قادر به مقابله با جرم، پاسخگویی به مطالبه خواسته های بزهدیده، بزهکار و جوامع محلی بدون در نظر گرفتن مشارکت آنها و پذیرش مسئولیت بزهکار در مقابل بزهدیده نمی باشد.
مبحث دوم: فلسفه و مبانی عدالت ترمیمی
از زمینه های ظهور عدالت ترمیمی از قبیل حوادث سیاسی، تاریخی انقلابی و غیره می توان به چگونگی شکل گیری عدالت ترمیمی در طول سده قبل دست یافت، برای پی بردن به اصول عدالت ترمیمی نگارنده نخست به ریشه‌های تاریخی شکل گیری عدالت ترمیمی در یک سده پیش پرداخته و سپس از بطن این جریان تاریخی و سیاسی استنباط می کند که شکل گیری اندیشه نوین عدالت ترمیمی از شاهراه حقوق طبیعی و حقوق فطری و نه از گذر قوانین موضوعه (آنگونه که برخی گمان کرده و عدالت ترمیمی را بدین خاطر که هیچ تعریفی از مجازات‌ها ارائه نداده و یا آنکه جرم را به مفهوم موضوعه آن بیان کرده است مورد نکوهش قرار می‌دهند) می‌گذرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گفتار اول: زمینه های ظهور عدالت ترمیمی
منظور از زمینه های ظهور در این بحث حوادث تاریخی است که سبب شکل گیری قالب نوین عدالت ترمیمی در جهان شده است که در ذیل به دو مورد آن اشاره می نماییم.
الف. جنبش‌های ضد استعماری
«استعمار عملی است که با کنترل کامل توسط جمعیت مهاجر، و ظرفیت‌های تصمیم‌گیری و اختیارات قانونی از زندگی یک ملت استعمار زده نشات می‌گیرد» جوامع کهن همچون آفریقای جنوبی و نیوزلند دارای اقوام کهن بوده و در حل و فصل اختلافات دارای سبک خاص خود هستند (اوبانتا و مائوری) این اقوام در پی کسب حقوق و آزادی‌های خود تلاش نمودند تا سایه سنگین استعمار را از خود بردارند به گونه‌ای که در برخی کشورها همچون نیوزلند تاثیر جنبش های ضد استعماری در شکلگیری رویکردهای سنتی حل و فصل دعوا و متقابلاً تاثیری که اقوام مائوری در پیدایش نهضت های ضداستعماری بر جای گذاشتن[۵۵] منجر به استفاده دوباره از روش‌های سنتی حل اختلافات در این جوامع تحت تاثیر الگوهای جامعه مائوری شد علاوه بر این می‌توان به شکل گیری دوباره و احیاء رویکردهای سنتی حل اختلافات و بازگشت به قوانین اسلامی در جوامع اسلامی اشاره نمود که پس از استقلال بسیاری از این کشورها در سیستم قضایی آنها مورد استفاده این جوامع قرار گرفت.[۵۶]
ب. جنبش‌های فمنیستی
پس از جنگ جهانی دوم تحت تاثیر نقش مهمی که زنان در طول دوران جنگ ایفا نمودند و شکل گیری انجمن‌ها و تشکلات زنان برابری خواه، تلاش به منظور توجه بیشتر به حقوق زنان منجر به شکل گیری انتقادات فراوان این گروه ها به بزهدیده شناسی علمی (یا اولیه) که پس از جنگ دوم بین الملل به وجود آمد، شد[۵۷] و در طی گذار از اندیشه‌های انتقاد به نقش بزهدیده در وقوع جرم به اندیشه حمایت از بزهدیده تبدیل شد.
یکی از مهمترین جنبش هایی که تحت تاثیر اندیشه های بزهدیده محور پس از قرن ۱۹ سر برآورد جنبش حقوقی فمینیستی است. با این توضیح که جنبش‌های فمنیستی به دو دوره دوران اولیه (۱۹۸۰ و ۱۹۷۰) و دوران حاضر از ۱۹۹۰ تاکنون تقسیم می‌شود که این جنبش در دوران اولیه در پی دست یافتن به حقوق اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی برابر بودند و در دوران دوم خود در پی دست یافتن به حقوق سیاسی (مشخصاً حق رای) در جوامع و ملل مختلف بود، فمینیست ها معتقدند که فلسفه حقوق سنتی آشکارا جایگاه زنان را در جامعه نادیده می گیرد و آنها قصد دارند تا با جنبش خود این بی توجهی را جبران کنند و از جمله خواسته های این جنبش، برابری خواهی آنان در حقوق خود در مقابل مردان بود که این خواسته در دسته نخست شکل گیری جنبش های فمنیستی قرار می‌گیرد. جنبش های حقوقی فمینیستی به پنج شاخه تقسیم می شود که عبارتند از فمینیسم لیبرال، رادیکال، پسامدرن، فرهنگی و انتقادی[۵۸]. که در میان آنها فمینیسم لیبرال بیشترین تاکید را بر برابری و آزادی انجام می دهد. فمینیسم لیبرال به حقوق فردی – اعم از حقوق مدنی و سیاسی- ارزش زیادی قائل است و تاکید می کنند که خواهان ارزش هایی همچون برابری، عقلانیت و استقلال[۵۹] هستند[۶۰]. در مقابل این اندیشه فمینیسم رادیکال(افراطی) قرار دارد که هرگونه برابری را تحلیل بردن زنان در قلمرو حقوق مردان قلمداد می کنند.[۶۱]
این جنبش‌ها در پی تغییر اشکال مردانه رسیدگی کیفری و قضایی و یافتن ساختاری نوین در این حوزه به سمت عدالت غیررسمی هستند[۶۲] که در این میان شیوه حل و فصل جامعوی اختلاف[۶۳] و میانجیگری کیفری به دلیل تغییر اشکال مردسالارانه دادگستری حقوقی جزء خواسته‌های مشخص آنان برای رسیدگی به اختلافات بود.[۶۴]
گفتار دوم: مبانی عدالت ترمیمی
حوادث اجتماعی، فرهنگی، سیاسی یک صد سال اخیر در کنار جنبش‌های برابری‌خواهی و آزادی‌خواهی همچون جنبش کارگری در کشورهای بلوک شرق و مطالبه حقوق برابر در عرصه‌های اقتصاد و کار و علاوه بر این وجود رویکردهای ترمیمی دینی در عرصه حقوق با اتکا به آموزه‌های دینی کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان به منظور جبران و التیام زخم‌های به وجود آمده بر اثر جرایم[۶۵] منجر به شکل گیری عدالت ترمیمی شده در پی دست‌یابی به دو اصل از اصول حقوق طبیعی یعنی آزادی و برابری بوده است.
توضیح آنکه آزادی و برابری دو اصل از اصول حقوقی طبیعی یا حقوق فطری می‌باشد که تحت تاثیر اندیشه‌های جان لاک، توماس هابز و ایمانوئل کانت شکل گرفت و به حقوقی اطلاق می‌شود اعطا کردنی نیست همچنان که سلب کردنی نمی‌باشد.
هرچند ناگفته نباید گذاشت که این اندیشه در طول تاریخ معاصر و مدرن (پس از قرن ۱۸) توسط اندیشمندان بسیاری مورد نقد قرار گرفته و مفاهیم گوناگونی را در خود جای داده است[۶۶]، به گونه ای که اندیشه های مکتب اثبات اگرایی حقوقی در قرن ۱۹ میلادی به خوبی توانستند تخم شکاکیت و اختلاف را میان نظریه پردازان حقوق طبیعی بکارند. آنها بیان می کردند که « اگر ما نمی توانیم بدانیم که حق و باطل چیست پس اصول حقوق طبیعی چیزی جز یک مشت عقاید ذهنی نیست که نه می تواند درست باشد و نه خطا[۶۷] »
نظریه حقوق طبیعی در میان اندیشمندان فلسفه مفاهیم مختلفی دارد[۶۸]، و در خصوص اینکه چه حقوقی طبیعی است و چه حقوقی موضوعه اتفاق نظری وجود ندارد.[۶۹] لیکن با وجود تمام اختلاف عقیده‌ها اصولی هستند که به طبیعی بودن آن توسط فلاسفه اشاره شده است به طور مثال منتسکو معتقد است که صلح نخستین قانون طبیعت است و همچنین اصل مساوات و آزادی یکسان برای همه مردمان[۷۰] جزیی از حقوق طبیعی است، همچنین کانت در کتاب فلسفه حقوق خود آزادی و برابری را دو اصل از اصول حقوق طبیعی می داند[۷۱]، علاوه بر این منتسکیو برخی حقوق را بر اساس غیرطبیعی بودن آن غیرفطری دانسته است از جمله حقوق شبه انسانی که عبارت است از فرمان حکمران سیاسی به شرط آنکه اینان از راه صحیح و قانونی به حکومت رسیده باشند.[۷۲]
پس دریافتیم که می توان مفهوم حقوق طبیعی را در چند مورد مشترک دانست؛ آزادی و برابری، صلح، حق حیات و غیره که در ذیل به مختصری از دو اصل آزادی و برابری اشاره می نماییم.
الف. آزادی
آزادی مفهومی است متبلور و مشکک و بنابر گفته منتسکیو «هیچ کلمه‌ای مانند آزادی تا این حد معنایی مختلف را در بر نگرفته است…[۷۳]» وی در نهایت آزادی را به معنی قدرت و قدرت را به اراده منسوب کرده است.[۷۴]
فلاسفه و اندیشمندان از آزادی تعبیرهای متفاوت و متغیری ارائه داده‌اند لیکن در تمامی این تعاریف می‌توان به چند وجه مشترک دست یافت که عبارت است از فراغ از قیود و محدودیت‌ها و حق انتخاب و تعیین حدود مشخص و …[۷۵]
ب. برابری
مفهوم برابری در حوزه حقوق همانند آزادی، در ماده ۱ اعلامیه حقوق بشر ۱۸۷۱ فرانسه اینگونه آمده است “انسان‌ها برابر به دنیا می‌آیند و آزاد و برابر نسبت به حقوق خود زندگی می‌کنند” و همچنین در اعلامیه ۱۷۹۳ آمده است که “همه انسان‌ها بر حسب طبیعت و در برابر قانون برابرند” بنابراین می توان برابری را به معنای داشتن حق مساوی در شرایط مساوی با یکدیگر دانست.
از مجموع آنچه که در خصوص مبانی و ریشه‌های تاریخی، سیاسی، اجتماعی شکل گیری عدالت ترمیمی در قرن ۲۰ گفته شد این امر حاصل میشود که عصاره این تحولات در دو اصل آزادی و برابری می‌گنجد و آزادی و برابری از اصول حقوق طبیعی بوده بنابراین عدالت ترمیمی ریشه در حقوق طبیعی داشته و نه حقوق موضوعه و این دقیقاً در مقابل قانونگذاری‌های حکومت‌ها در زمینه جرم و مجازات است
نتیجه گیری نهایی نگارنده و ماحصل این بحث را در لگوی زیر می توان دید.
۱- آزادی
طبیعی ۲- برابری شکل گیری مفهوم عدالت ترمیمی
۳- …
حقوق
۱- ماهوی
موضوعه قانون مجازات، آیین دادرسی کیفری،کیفرشناسی و…
۲- شکلی
مبحث سوم: الگوهای عملی عدالت ترمیمی
در این فصل به بررسی سه الگو یا مدل عدالت ترمیمی پرداخته و در آن تاریخچه، فرایند و ارزیابی‌های انجام گرفته توسط محققین را با نگاه به اهداف عدالت ترمیمی، بررسی می‌نماییم. ذکر این مطلب در این فصل مهم است که الگوهای عدالت ترمیمی محدود به قالب‌های بیان شده (میانجیگری، نشست‌های گروهی- خانوادگی و حلقه‌های تعیین مجازات) نیست لیکن نگارنده با اهداف مشخص و دلایل معمولی به این سه الگو پرداخته است.
نخست آنکه این الگوها مهمترین الگوهای عدالت ترمیمی در عرصه عمل و تئوری می باشند و پرداختن به آنها قالب های دیگر عدالت ترمیمی را می تواند شامل شود.
دوم آنکه نگارنده بیش از آنکه در پی واکاوی این قالب‌ها بوده باشد در پی چارچوب سازی ذهنی مطلب جهت پرداختن به نقش این الگوها در رویکردهای پیش دادرسی عدالت ترمیمی در قانون آیین دادرسی کیفری می‌باشد، بدین جهت از طرح وبسط زیاد مطالب پرهیز نموده و بیشتر از هر چیز به چارچوب اصلی بحث پرداخته‌ام.
گفتار نخست: میانجیگری کیفری
گفتگو و میانجیگری بزهدیده- بزهکار در کانادا، ایالات متحده و اروپا از ۳۲ سال پیش تاکنون در حال اجرا بوده و قدیمی‌ترین شیوه مداخله عدالت ترمیمی در حل و فصل اختلافات محسوب می‌شود. امروزه تخمین زده شده است که بالغ بر ۱۳۰۰ برنامه میانجیگری در سرتاسر دنیا در حال اجرا است (۳۰۲ برنامه در ایالات متحده، ۴۵۰ برنامه در آلمان، ۱۷۵ برنامه در فنلاند و ۱۵۹ برنامه در فرانسه)[۷۶] بیشتر پرونده‌هایی که به وسیله برنامه‌های میانجیگری به دست گرفته می‌شود جرایم مالی است که در واقع جرایم با درجه کم اهمیت تر است که توسط جوانان و بزرگسالان انجام می‌شود.[۷۷]
این فرایند به صورت خاص شامل فرآیندهای پیش از محاکمه و دادرسی به منظور انحراف از سیستم قضایی رسمی است و به دستورات و احکام مربوط به دادرسی ختم می‌شود و معمولا حاصل کار میانجیگری به آگاهی دادستان یا قاضی می‌رسد تا مورد ملاحظه قرار گیرد.[۷۸]
الف: فرایند میانجیگری کیفری
فرایند میانجیگری از مهمترین و شایع ترین فرآیندهای عدالت ترمیمی است به گونه ای که کرتی و مانوزی (دوتن از نظریه پردازان عدالت ترمیمی ) بیان می کنند که میانجیگری شالوده و سنگ بنای عدالت ترمیمی است[۷۹].
در میانجیگری (به خصوص میانجیگری مستقیم) بزهکار پس از قبول ارجاع پرونده اش به میانجیگری، می‌بایست طی جلسه‌هایی که قبل از آغاز آن توسط میانجیگر شکل می گیرد مسئولیت عمل خود را بر عهده بگیرد زیرا اساس کار میانجیگری بر پایه حصول به توافقاتی است که در طی نشست حاصل می‌آید و هرگونه انکار مسئولیت خطای ارتکابی توسط بزهکار، رسیدن به اهداف آن را دشوار و چه بسا کأن لم یکن می‌سازد.
پس از آن بزهدیده و بزهکار هر دو می‌بایست به منظور رسیدن به توافق بر سر حل و فصل موضوع و به تبع آن التیام دردهای ناشی از جرم انگیزه و اشتیاق کافی را داشته باشند، زیرا به منظور دست یافتن به هدف، موتور محرکه جلسات میانجیگری، انگیزه و اشتیاق طرفین در آن است.
و نکته مهم آنکه، جلسات میانجیگری باید در فضایی مملو از امنیت و بدور از هر گونه تشنج و اضطراب ناشی از آثار پس از ترک جلسه باشد. هرگونه تهدید، توهین، لفاظی نامناسب پیش از شروع آن از سوی طرفین موجب عدم حصول به یک توافق می‌شود.

    1. آغاز میانجیگری

میانجیگری کیفری دارای ۷ مرحله است که به ترتیب عبارت است از:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]




به هر حال انتخاب کندی به ریاست جمهوری امریکا در آبان ۱۳۳۹ تکان شدیدی به رژیم ایران داد. رژیم کودتا که با کمک جمهوری خواهان روی کار آمده بود مادام که ژنرال آیزنهاور زمام امور امریکا را در دست داشت آسوده خاطر بود. کمک های مالی و نظامی امریکا به سوی ایران سرازیر بود و شاه به خودش اجازه می داد با شوروی ها سرشاخ شود و حتی با امریکا موافقتنامه نظامی ببندد. اما روی کارآمدن رئیس جمهور لیبرالی مانند کندی همه مفروضات قضیه را به هم می ریخت. به خصوص که رئیس جمهور جدید سیاست مرزهای نو را عنوان کرده بود و از ملت امریکا می خواست که مانند پیشگامان ادوار گذشته مرزهای آسودگی وجدان و آزادی و فراخی نعمت کشورشان را به نقاط دوردست گسترش دهند.[۱۶۲] کندی درصدد بود تا برنامه کمک های نظامی را تا سرحد امکان قطع و اعطای سرمایه را برای توسعه اقتصادی جایگزین آن نماید. از سوی دیگر، این دهه، دهه ای پرتنش برای ایران بود و کشور به صحنه اغتشاشات سیاسی قابل توجهی تبدیل شده بود. بنابراین زمینه لازم برای اجرای برنامه های اصلاحات کندی فراهم گشته بود.[۱۶۳] در ماه های اول سال ۱۹۶۱ بسیاری از افراد با نفوذ در داخل و خارج دولت جدید از احتمال دردسر در ایران هشدار دادند.[۱۶۴] در این هنگام سه جناح سیاسی در ایران وجود داشت:‌ شاه و زعمای رژیم، دکتر امینی و دارودسته اش و بالاخره جبهه ملی.[۱۶۵] نخستین تماس کندی با دولت ایران در اوایل ماه مارس سال ۱۹۶۱ بود که در واشنگتن سپهبد تیمور بختیار کندی را ملاقات کرد. بختیار نامه ای را از شاه به کندی تحویل داد و از این موقعیت برای درخواست کمک اقتصادی و نظامی امریکا به ایران استفاده کرد. کندی طی این ملاقات اعلام کرد که امریکا نیازهای ایران را درک می کند. مسأله کمک های خارجی تحت بررسی است و وی آدرل هریمن را برای مذاکره با شاه به ایران می فرستد. در ملاقات شاه و آدرل هریمن در تهران در ۱۳ماه مارس، اطمینانی به شاه داده نشد.[۱۶۶] قیام و ناآرامی های سیاسی در اوایل دهه ۱۹۶۰ ایران را به لرزه درآورد. شاه برای اجرای دکترین کندی در ایران کابینه شریف امامی را منحل کرد و به تشویق امریکا امینی نخست وزیر شد. وضعیت نابهنجار حکومت شاه به گونه ای شده بود که نمایندگان مجلس امریکا در سخنرانی های خود اعلام می کردند که اگر امریکا بتواند شاه ایران را نجات دهد یک معجزه روی داده است.[۱۶۷]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

علی امینی در ۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ به نخست وزیری منصوب شد و در طول چهارده ماه برنامه اصلاحات را به اجرا گذاشت. مهم ترین برنامه دولت امینی قانون اصلاحات ارضی بود.[۱۶۸]
افزایش اغتشاشات و ناآرامی های سیاسی در دوران نخست وزیری امینی به نگرانی شاه بیش از پیش افزود. از اینرو شاه در آویل ۱۹۶۲م/فروردین ۱۳۴۱ش عجولانه به امریکا سفر کرد و در مدت اقامت خود در آن کشور با بیشتر شخصیت های مهم سیاسی و اقتصادی ایالات متحده دیدار کرد. شاه در دیدار بسیار صمیمانه ای با کندی به وی قول داد طبق توصیه های او اولویت خواسته های خود از مسائل نظامی به تأمین نیازهای اقتصادی و اجتماعی تغییر دهد. شاه همچنین موافقت کندی را در ادامه اصلاحات توسط خود جلب کرد. اولین نمره سیاسی این سفر شاه در بازگشت به ایران، برکناری علی امینی در تیر همان سال بود.[۱۶۹] از این زمان به بعد شاه خود اجرای سیاست های اصلاحی کنترل شده را برعهده گرفت.
در دوره کندی، رژیم سیاست اختناق و سرکوب نیروهای مخالف را در پیش گرفت. به طوری که سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تاریخ رژیم پهلوی برای همیشه ثبت شد.
کندی در سال ۱۳۴۲ ترور شد و پس از او جانسون زمان امور امریکا را به دست گرفت. جانسون طی سال های ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۷ تقریباً همان دکترین کندی را دنبال می کرد.[۱۷۰] او نیز اصلاحات شاه را مورد تأیید قرار داد. برای جانسون محمدرضا شاه تنها حافظ جدی و وفادار منابع ایالات متحده به حساب می آمد. روابط متقابل و صمیمانه ای که بین شاه و جانسون از اوایل دهه ۱۳۴۰ به وجود آمده بود، به آنجا منجر شد که هر نوع کمک نظامی و مالی مورد نظر ایران بودن محدودیت در اختیار شاه قرار می گرفت. جانسون بلافاصله پس از به قدرت رسیدن، طرحی را تصویب کرد که به موجب آن ایران می توانست تا ۲۰۰ میلیون دلار جنگ افزار خریداری کند.[۱۷۱] روابط ایران و ایالات متحده در این دوران ابعاد بسیار گسترده ای به خود گرفت و به ویژه در عرصه نظامی، تسلط امریکا بر ارتش و دستگاه های امنیتی اطلاعاتی کشور بسیار عمیق شد.[۱۷۲] در این دوره از اواسط دهه ۱۳۴۰ شاهد دو تغییر اساسی در روند صدور تسلیحات ایالات متحده به کشورهای جهان سوم از جمله ایران هستیم.۱- جایگزین شدن معاملات تسلیحاتی به جای کمک های نظامی ۲- صدور سیستم های تسلیحاتی بسیار مدرن به کشورهایی که قابلیت پرداخت آن ها را دارند. ایران با توجه به دارا بودن درآمدهای نفتی مشمول هر دو مورد می شد.[۱۷۳] یکی از مسائل مهم در روابط ایران و امریکا در این دوره، موضوع کاپیتولاسیون می باشد که در مهر ۱۳۴۳ مجلس شورای ملی، قانونی را از تصویب گذراند که به نظامیان امریکایی مأمور در ایران و بستگانشان همانند کادر دیپلماسی مصونیت اعطا می گردید. این موضوع بعدها در آذر ۱۳۴۵ که مجلس ایران به رئیس جمهور و اعضای هیات مستشاری نظامی ایالات متحده امریکا در ایران مصونیت سیاسی واگذار کرد تکمیل شد. این ماجرا حساسیت برانگیز بود و موجب اعتراضات مرجعیت شیعه و مردم و تبعید امام خمینی که در آن زمان رهبری قیام را بر عهده داشتند، به ترکیه شد.[۱۷۴]
ایران و دکترین نیکسون
به قدرت رسیدن نیکسون در امریکا زمینه ساز نوعی تغییر و چرخش در شیوه اعمال سیاست خارجی مبتنی بر استفاده از زور و قدرت در صحنه بین المللی در دهه هفتاد می باشد به این معنی که ایالات متحده از سال ۱۹۶۹ تحت ریاست جمهوری نیکسون در جهت کاستن از بار سنگین و طاقت فرسای مسؤولیت دفاع مستقیم از کشورهای تحت سلطه و مورد حمایت خود تحمل هزینه های سنگین، نقش اول و اساسی را به خود آن دولت ها محول می کند که این مسأله در قالب آراء و نظریات نیکسون تحت عنوان دکترین نیکسون ارائه می شود.[۱۷۵] ایالات متحده امریکا با درگیرشدن در جنگ ویتنام خود را در میدانی انداخته بود که در آن همه چیز به ضررش تمام می شد. حضور نظامی گسترده ای که فاقد توجیهی عامه پسند برای جامعه امریکایی بود. سیاستگذاران امریکا را با بحران حمایت های عمومی روبرو می ساخت. از طرفی تأمین بودجه هنگفت جنگی، شهروندان مالیات دهنده را از ناراضیانی کم تفاوت به مخالفانی پرخاشجو تبدیل می کرد. این ها در کنار تبلیغات پرزرق و برق روس ها شرایطی را برای منافع ایالات متحده به وجود آورده بود که به سادگی نمی توان از کنار آن گذشت. بنابراین اکنون زمان آن فرا رسیده بود که ایالات متحده با بازنگری رویکردهای پیشین خود، طرحی جدید برای اداره جهان ارائه نماید.[۱۷۶] بر این اساس نیکسون در تاریخ ۲۲ ژوئیه ۱۹۶۹ در سفرش به فیلیپین در جزیره گوام در برابر سران نظامی و روزنامه نگاران امریکایی نظرات خود را پیرامون اوضاع جهانی و سیاست آینده ایالات متحده تشریح کرد که به دکترین نیکسون معروف گردید. او گفت: گمان می کنم وقت آن رسیده باشد که ایالات متحده در زمینه مناسباتش با کشورهای آسیایی به دو نکته تکیه کند. اولاً؛ ما به همه تعهدات قراردادی خود احترام خواهیم گذاشت و ثانیاً؛ تا جایی که مربوط به مسائل امنیت داخلی و مسائل دفاع نظامی می باشد صرف نظر از تهدید از جانب یک دولت بزرگ که مسلماً منجر به توسل به سلاح اتمی خواهد شد دولت امریکا ملل آسیایی را تشویق می کند که مسائل امنیت داخلی و دفاعی را بین خودشان حل و فصل کنند و انتظار دارد که خودشان مسؤولیت را برعهده بگیرند.[۱۷۷] بنابراین بر اساس این دکترین امریکا بدون اینکه از تعهدات خود برای پشتیبانی از کشورهای دوست در برابر تهدیدهای مختلف چه از جانب شوروی یا از ناحیه دیگران شانه خالی کند، قسمت عمده مسؤولیت دفاع از خود را در برابر بحران های منطقه ای به عهده این کشورها گذاشت.[۱۷۸] کمک نظامی به کشورهای متحد و هم پیمان امریکا برای مقابله با تجاوز به شرط پذیرفتن مسؤولیت اصلی دفاع از سوی آن کشورها را باید از مهم ترین اصول دکترین نیکسون دانست که آینده سیاست خارجی امریکا در جهان به ویژه منطقه خلیج فارس ترسیم می کرد. از آنجا که دکترین نیکسون بر پایه چند ضلعی بودن قدرت در جهان مستقر بود، طراحان این دکترین را بر آن می داشت تا برای دولت ها و مناطق مختلف جهان برحسب موقعیت و منابع شان اهمیت متفاوت قائل شوند.[۱۷۹] در منطقه خلیج فارس که گلوگاه اصلی صدور انرژی به دنیای غرب و ژاپن در آن وجود داشت، همه چیز چهره ای حساس تر به خود می گرفت، به ویژه آنکه دولت انگلستان در اواخر دهه ۱۹۶۰ اعلام کرده بود که دیگر توان و تمایل حضور مستقیم در این منطقه را ندارد و این خلاء ‌قدرت در حساس ترین منطقه اقتصادی- امنیتی نزدیک شوروی، ‌همه چیز را در معرض تهدید قرار می داد. هر چه جستجوها برای یافتن کشوری با ویژگی های خاص و شایستگی های لازم برای به دست گرفتن نقش محوری در این منطقه بیشتر ادامه می یافت، شفافیت نام ایران را آشکارتر می ساخت. از اینجا بود که ایران به عنوان پایه اصلی این دکترین در منطقه خلیج فارس برگزیده شد.[۱۸۰]
از سویی دیگر چنین انتخابی بازتاب اولویت های شاه نیز طی این دهه بود. رشد قدرت نظامی ایران، آغاز تنش زدایی بین دو ابرقدرت، عزیمت نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس در اوایل دهه ۱۹۷۰ شاه را قادر ساخت جاه طلبی های خود را فعالانه تر دنبال کند.[۱۸۱] باری روبین در این زمینه می نویسد:‌ این تغییر و تحول را پیش از آنکه بتوان به عنوان پیروزی سیاست امریکا در خاورمیانه تلقی کرد باید پیروزی شاه به شمار آورد؛ زیرا شاه مشتاقانه در پی ایفای چنین نقشی در سیاست منطقه بود.[۱۸۲]
فقط حدود دو ماه پس از شروع زمامداری نیکسون بود که مجلس سنای امریکا در ۲۴ مارس ۱۹۷۰م/۴ فروردین ۱۳۴۹ش لزوم ادامه فروش اسلحه به ایران را تصویب کرد و اعلام نمود که: شاهنشاه ایران رهبری صلح جو و معتقد به حفظ صلح در منطقه و جهان است. چند روز بعد کنفرانسی با حضور سیاستمداران امریکا در واقع به خاطر ارزیابی قدرت شاه در اوضاع منطقه در سفارت امریکا در تهران تشکیل شد و در پایان آن الویت ریچاردسون معاون وزارت امور خارجه دولت نیکسون بر آن مهر تأیید زد: ایالات متحده نقش بسیار مثبت و سازنده ایران را در منطقه خاورمیانه می ستاید و معتقد است که رهبری ایران در حفظ صلح و امنیت خلیج فارس اجازه می دهد که کشورهای این منطقه در ثبات و آرامش و آزادی کامل و به دور از هرگونه هراس به تحولات ملی خود ادامه دهند.[۱۸۳]
ریچارد نیکسون رئیس جمهور و هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی امریکا، از ۳۰ تا ۳۱ ماه مه م/ ۱۰و ۱۱ خرداد ۱۳۵۱ش، در راه بازگشت از یک اجلاس سران در مسکو، از تهران دیدن کردند. در طول این ملاقات ها با شاه، دولت نیکسون این قول بی سابقه را به شاه داد که وی می تواند هرگونه سلاح غیرهسته ای را که مایل باشد از زرادخانه امریکا خریداری کند. از جمله این کالاهای نظامی، هواپیماهای بسیار پیچیده اف ۱۴ و اف ۱۵ بود. یک مقام امریکایی گفت: ‌وی هرآنچه را که پرواز می کند خریداری خواهد کرد. گزارش سنای امریکا در این مورد حاکی است که این تصمیم اجرایی فوق العاده، ایران را از جریان بررسی سفارشات تسلیحاتی در سنا و وزارت دفاع به طور مؤثر معاف کرد.[۱۸۴]
سیاست نظامی امریکا و خرید تسلیحات از سوی ایران، ایران را به یک انبار تسلیحاتی عظیم تبدیل کرد که از حیث نیروی زمینی، دریایی، هوایی در خاورمیانه از مهمترین کشورها محسوب می شد. در این راستا طبق آمارها، دولت ایران از اوایل سال ۱۳۴۹ تا اوایل سال ۱۳۵۴، ۹/۶ میلیارد دلار صرف سیستم های تسلیحاتی خویش کرد که عمدتاً از این بابت ایالات متحده منتفع می گردید. خرید هشتاد فروند هواپیمای اف ۱۴، ‌ساخت شرکت گرومان به مبلغ ۳/۲ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۳ در این رابطه مثال خوبی می باشد.[۱۸۵] به دنبال نقش آفرینی جدید ایران در منطقه و خریدهای کلان تسلیحاتی، سیل حضور مستشاران و متخصصان امریکایی به ایران سرازیر شد. اما بسیاری از امریکایی هایی که برای انجام مأموریت های نظامی و ارتشی به ایران می آمدند، فاقد تخصص لازم در حوزه کاری خود بودند و آنان را افراد کاذب نظامی تلقی می کردند. بیشتر آن ها افرادی بودند که از جبهه برگشته بودند و در دو حوزه فعالیت داشتند: نخست؛ در زمینه تعمیر و نگهداری وسایل فروخته شده از سوی شرکت های امریکایی به ایران و دوم؛ آموزش نظامیان ایرانی.[۱۸۶]
از نظر نیکسون وکیسینجر منافع ایران و امریکا وجوه مشترک بسیاری داشت. کیسینجر در این مورد چنین گفت:‌ ‌خط مشی امریکا و سیاست ایران در مورد تمامی مسائل عمده بین المللی با هم موازی است و بنابراین تقویت کننده هم است. از دیدگاه کیسینجر شاه از نادرترین رهبران و یک هم پیمان بدون قید و شرط بود که درک وی از موقعیت جهان موجب وسعت درک ما می گردد.[۱۸۷]
روابط ایران و ایالات متحده در دهه پنجاه شمسی فقط به روابط نظامی و امنیتی محدود نشد. بلکه در این رابطه، مناسبات اقتصادی امریکا و ایران نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. به طور کلی از اوایل دهه پنجاه به دلیل افزایش درآمد نفتی ایران و اقتصادی آن تحکیم نسبی زیربنای اقتصادی کشور و ثبات نسبی سیاسی در ایران موقعیتی به وجود آمد که ایالات متحده به طور روزافزون در مسائل ایران درگیر شد و نقش مهمی در اقتصاد و سیاست جامعه به عهده گرفت.[۱۸۸]
در دوران ریاست جمهوری نیکسون، ‌ایالات متحده یکی از کشورهایی بود که سرمایه گذاری های قابل توجهی در ایران داشت. به طوری که در اواخر سال ۱۹۷۴ چهل و سه کمپانی سرمایه گذار امریکایی در ایران فعالیت می کرد.[۱۸۹] در این دوره حادثه واترگیت باعث سقوط و استعفای نیکسون شد. بنابراین جرالد فورد به ریاست جمهوری ایالات متحده برگزیده شد. استعفای نیکسون واقعه ای ناگوار و تا حدی نگران کننده بود، در عین حال با توجه به روابط رسمی و غیررسمی خاندان پهلوی و شخص شاه در رأس آن با
جمهوری خواهان و قدرتمندترین کانون های سیاسی و اقتصادی ایالات متحده امریکا، انتظار نمی رفت که در روابط ایران با امریکا تحولی مهم و تعیین کننده صورت گیرد. در واقع وقتی که جرالد فورد به جانشینی نیکسون برگزیده شد، تغییری اساسی در سیاست خارجی امریکا صورت نگرفت و در مورد ایران نیز چنین بود. به خصوص که کیسینجر همچنان مقام وزارت خارجه را در دست داشت.[۱۹۰] در دوران ریاست جمهوری جرالد فورد نیز روابط مناسبات اقتصادی و نظامی دو کشور روبه تقویت بود و این مسأله موجبات خوشحالی شاه و رژیم پهلوی را فراهم نمود. اهمیت روابط بین دو کشور در این دوره تا حدی است که هلمز رئیس سازمان سیا به سمت سفیر امریکا در ایران منصوب می شود.[۱۹۱] در این مرحله همکاری های ایران و امریکا وارد فاز جدیدی می شود. در روند تحکیم روابط دو کشور به منظور تاکید بر ادامه سیاست های نیکسون از سوی جرالد فورد، وزیرخارجه آن کشور هنری کیسینجر در نوامبر ۱۹۷۴م/آبان ۱۳۵۲ش به ایران مسافرت می کند و به دنبال آن کمیسیون مشترک همکاری های اقتصادی ایران و امریکا در تهران تشکیل می شود که در رابطه با انتقال تکنولوژی و کمک فنی به ایران از کمیته های پنج گانه اقتصادی و مالی، ‌نیروی انسانی، کشاورزی، ‌انرژی و کمیته علوم و آموزش و پرورش متشکل بود. [۱۹۲]
از سوی دیگر نقش منطقه ای ایران از چنان ابعاد گسترده و پیچیده ای در این دوره برخوردار شد که نه تنها رژیم شاهنشاهی مبادرت به ارائه کمک های نظامی مستقیم به دیگر کشورها می نمود، بلکه ارتش نیز به ایفای وظایف و مأموریت های برون مرزی مبادرت می ورزید. در این زمان بخش کوچکی از ارتش چریک های مارکسیست ظفار را در سلطان نشین عمان در ساحل جنوبی خلیج فارس سرکوب کرده بود و سلطان قابوس را از خطر سقوط نجات بخشیده بود. شاه پا را حتی از حوزه خلیج فارس فراتر گذاشت و خود را در مناقشات بحر احمر و شاخ آفریقا سهیم کرد.[۱۹۳]
در هر حال روابط ایران و ایالات متحده امریکا در دوران ریاست جمهوری نیکسون و فورد و به طور کلی حکومت جمهوری خواهان (۱۹۶۹تا ۱۹۷۶م)، ‌دوره روابط عمیق و گسترده سیاسی، اقتصادی و نظامی از یک سو در جهت عملی ساختن دکترین نیکسون-کیسینجر و از سوی دیگر پاسخی برای جاه طلبی های محمدرضا شاه پهلوی بود که با حضور جمهوری خواهان در مسند قدرت ریاست جمهوری در امریکا با خیالی آسوده از سوی محمدرضا شاه دنبال می شد.
ایران و دکترین کارتر
در این دوره تحولی در سطح جهانی اتفاق می افتد و در ایران نیز تأثیر می گذارد، که این تحول کنفرانس هلسینکی است. در کنفرانس هلسینکی ۳۵ دولت بزرگ شرکت می کنند و مهم ترین تصمیم آنان، اجرای مقررات حقوق بشر در سطح جهان است. به دنبال این کنفرانس جو طرفداری و طرح حقوق بشر در دنیا بالا می گیرد. در آن زمان هر کس سعی می کرد به نحوی شعار طرفداری و اجرای حقوق بشر بدهد. ایالات متحده در رأس شعاردهندگان طرفداری و رعایت حقوق بشر قرار می گیرد.[۱۹۴]
در سال ۱۹۷۶م/۱۳۵۵ش، دوره چهار ساله ریاست جمهوری جرالد فورد که به دنبال ماجرای واترگیت جانشین نیکسون شده بود پایان یافت و جیمی کارتر از حزب دموکرات در ۱۵ ژانویه ۱۹۷۷م/۲۵ دی ۱۳۵۵ش به عنوان سی و نهمین رئیس جمهور امریکا برگزیده شد. پیروزی کارتر یک دوران بلاتکلیفی موقت در روابط ایران و امریکا به دنبال داشت. روی کار آمدن کارتر که شعار انتخاباتی خود را حقوق بشر و مبارزه علیه فروش بی رویه اسلحه به کشورهای دیکتاتوری قرار داده بود، بالطبع تغییراتی را در سیاست خارجی و در برخورد شاه با مسائل داخلی و بین المللی ایجاد می کرد. اظهار نظرهای صلح طلبانه و بشردوستانه کارتر در دوره مبارزه انتخاباتی به هیچ وجه نمی توانست مورد تأیید شاه قرار گیرد.[۱۹۵]
دکترین حقوق بشر کارتر و دستیارانش می بایست چهره دموکرات امریکا را که در مسیر جنگ ویتنام و حمایت از دیکتاتوری های جهان به شدت کدر شده بود نمایان سازد.[۱۹۶]
کارتر در جریان مبارزات انتخاباتی خود بیش از همه روی مسائل مربوط به حقوق بشر و صادرات اسلحه از امریکا تکیه کرده بود. از اینرو این دو مسأله مهم ترین مسائل مورد اختلاف امریکا و ایران بود و انتظار تحول مهم در ورابط دو کشور طبیعی به نظر می رسید.[۱۹۷] حضور کارتر در مسند ریاست جمهوری ایالات متحده خاطره دوران ریاست جمهوری کندی و فشار امریکا برای انجام اصلاحات در دهه چهل شمسی را برای شاه زنده می کرد. ترجیح شاه بر حضور رئیس جمهوری جمهوری خواه در کاخ سفید بود.
جیمی کارتر در طول مبارزات خود در انتخابات ریاست جمهوری از دولت نیکسون و فورد به دلیل سابقه آنها در فروش عظیم تسلیحات در سراسر جهان به شدت انتقاد کرده بود. وی گفته بود:‌ من به ویژه نگران نقش کشورمان به عنوان فروشنده عمده تسلیحات جهان هستم. چگونه می توانیم هم قهرمان صلح جهان و هم عرضه کننده برجسته سلاح های جنگی جهان باشیم.[۱۹۸]
کارتر در سخنرانی خود در مراسم تحلیف در ۲۰ ژانویه ۱۹۷۷ گفت: اخلاقیات ایجاب می کند که برای جوامعی ارجحیت قائل بشویم که در رعایت حقوق بشر با ما سهیم هستند.[۱۹۹]
خصلت واقع گرایانه سیاست های نیکسون و فورد جای خود را به سیاست های ایده آلیستی کارتر داد.[۲۰۰] بنابراین چنین ادعاها و سیاست هایی برای دولتی که یکی از بزرگترین واردکنندگان تسلیحات نظامی از امریکا بود و سابقه درخشانی در رعایت حقوق بشر نداشت، نمی توانست خالی از نگرانی باشد.
به هر حال به قدرت رسیدن جیمی کارتر و بازگشت ریچارد هلمز سفیر آمریکا در دسامبر ۱۹۷۶م/آذر ۱۳۵۵ش و خالی ماندن پست سفارت تا ژوئن ۱۹۷۷/خرداد ۱۳۵۶ که ویلیام سولیوان به عنوان سفیر جدید به ایران آمد، شخص شاه و نخبگان سیاسی ایران را سخت نگران کرده بود.[۲۰۱] استمپل در این زمینه چنین می نویسد: از آنجا که به تازگی ایران بیشتر به مقام یک متحد هم طراز با امریکا و نه یک خویشاوند فقیر اعتلاء یافته بود، تعلل چند ماه کارتر در اعزام ویلیام سولیوان به عنوان سفیر در ایران که تا ژوئیه ۱۹۷۷ به طول انجامید، شاه را بسیار مشوش کرد. علت تأخیر در اعزام سولیوان که توضیح داده نشد ناراحتی ایران را تخفیف نداد.[۲۰۲] نخستین تماس رسمی شاه با جیمی کارتر ۲۱ ژانویه ۱۹۷۷/ اول بهمن ۱۳۵۵، با پیام دوستانه شاه به وی آغاز گردید: برای من مایه کمال مسرت است که شاهد مناسبات بسیار نزدیک دوستی و همکاری ثمربخش میان ایران و امریکا باشم. پاسخ کارتر به پیام شاه بیست روز بعد که کمی دیرتر از مدت متعارف بود سرانجام برای شاه ارسال شد:‌ اطمینان دارم که خواهیم توانست در زمینه هدف های مشترک خودمان در راه تأمین صلح، نظم و ثبات جهانی با یکدیگر تشریک مساعی به عمل آوریم … احتمال دارد در پاره ای از موارد راه مواجه ما با این مسائل طبعاً متفاوت باشد، ولی این اختلاف ها میان دو دوست نزدیک و قابل اعتمادی است که با روح تفاهم به آن می نگرند. تأخیر در ارسال پاسخ به پیام تبریک شاه از سوی کارتر و به ویژه محتوای پیام وی و ذکر و تأکید رئیس جمهور مبنی بر وجود اختلاف نظر با رهبر ایران، شاه را اندیشناک کرد و به مخالفین وی دلگرمی بخشید.[۲۰۳] در ماه مه ۱۹۷۷ کارتر سیاست جدیدی در محدود کردن انتقال تسلیحات و محدودیت برخی از کالاها به تمامی کشورها جزء کشورهایی که موافقت نامه های دفاعی عمده با امریکا دارند اعلام کرد. این استثناها عبارت بودند از کشورهای عضو ناتو، ژاپن، استرالیا، نیوزلند و اسرائیل. ایران در این فهرست ذکر نشده بود.[۲۰۴]
در برابر چنین مطالبات و قانونگذاری های جدید از سوی دولت کارتر، حکومت ایران واکنش های فوری و شدید نشان داد. روش شاه در این زمان و حتی قبل تر از آن با پیش بینی از احتمال برنده شدن کارتر در انتخابات امریکا، آمیزه ای از شیوه های نرمش و تهدید بود تا ابرقدرت امریکا را بر سر عقل بیاورد.
شاه چند روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، گویا با توجه به نتیجه آمارگیری و احتمال پیروزی جیمی کارتر در یک مصاحبه مطبوعاتی در تهران مانند ابرقدرتی به ابرقدرت دیگر هشدار می دهد:‌ هیچ قدرتی در جهان وجود ندارد که بتواند کوچک ترین چیزی را برخلاف منافع ملی ایران به کشور ما تحمیل کند. در ۹ ژانویه ۱۹۷۷م/۱۹ دی ۱۳۵۵ش، یعنی چندی پس از قطعیت انتخاب کارتر به ریاست جمهوری و چند روز پیش از زمامداری وی، شاه در مصاحبه ای با مجله امریکایی بیزینس ویک در مقابل این پرسش که: اگر مقامات دولت جدید با تهدید به قطع فروش اسلحه سعی کنند روی کشورهای اوپک اعمال نفوذ کنند واکنش شما چه خواهد بود؟ بار دیگر به تهدید حکومت کارتر می پردازد: آن ها آزادند اسلحه خود را به هر کسی که مایلند بفروشند. همان طور که من نیز در فروش نفت خود آزادم. و بلافاصله مزایای حفظ بازار پر منعفت ایران را به امریکای تاجر یادآوری می کند: همچنین به یاد داشته باشید که ایران می تواند هر ساله برای کالاهای شما یک بازار ده میلیاردی دلاری باشد که در آن صورت آن را از دست خواهید داد. چند روز بعد مرد نفت ایران دکتر جمشید آموزگار در مصاحبه ای با روزنامه رستاخیر «اسلحه نفت» را بدون تردید به دستور شاه به شقیقه غرب نشانه می گیرد: اروپای بدون نفت بدون شلیک یک گلوله فتح می شود.[۲۰۵] به طور کلی واکنش های سیاسی حکومت محمدرضا شاه را می توان در سه محور خلاصه کرد؛ در برابر سیاست حقوق بشر کارتر، زعمای رژیم نه تنها سعی کردند خود را با این سیاست هماهنگ کنند، بلکه یک گام هم از زعمای واشنگتن جلو رفته و اعلام داشتند که حقوق بشر برای ایرانیان حرف تازه ای نیست و آنان از دیرباز، از زمان هخامنشیان با ایده حقوق بشر آشنا بوده اند. سران رژیم در حقیقت پادشاه ایران، کوروش را مبتکر و اولین رهبر سیاسی در تاریخ دنیا اعلام کردند که حقوق بشر را به جهانیان عرضه داشته است. به عنوان مثال؛ سناتور جلال نائینی که از رجال سیاسی رژیم به شمار می آمد در طی نطقی در مجلس سنا اعلام می دارد: حقوق بشر و پیکار و تلاش برای صیانت آن برای ملت ایران موضوع تازه ای نیست؛ زیرا دو هزار و پانصد سال قبل از این کوروش شاهنشاه ایران آن را به دنیا اعلام کرد. فرح همسر شاه نیز در سخنرانی پیرامون حقوق بشر در انیستیتوی مطالعاتی انسانی آسپن امریکا در تیرماه ۵۶ گفت:‌ کوروش بزرگ ۲۵ سده پیش منشور حقوق بشر را صادر کرد، خردمندان ایران طی قرون و اعصار به ما آموختند که به انسان ارج نهیم. آن ها مردم را راهنمایی کردند که با اعتلای نفس جهان را از طریق مطالعه و مراقبت در درون خویش جستجو کنند.[۲۰۶]
از سوی دیگر در این زمینه رسانه ها و دولتمردان و در رأس شان شخص شاه شروع به انتقاد از سیاست خارجی امریکا کردند. سخنرانی ها و مصاحبه های شاه توأم و با نیش و کنایه به کشورهای صنعتی و پند و اندرز به زمامداران این کشورها برای جلوگیری از هدر دادن ماده حیاتی نفت و مراقبت و نظارت لازم بر سودهای کلان شرکت های نفتی بود.[۲۰۷]
شاه در اولین مصاحبه مفصلش با ادوارد سابلیر مفسر و خبرنگار رادیو فرانسه پس از به قدرت رسیدن کارتر در جواب سؤال: اعلی حضرت فکر می کنند که در پس حملاتی که به طور مداوم علیه کشورشان صورت می گیرد چه منظور نهفته است؟ شاه در پاسخ به این سؤال حمله به غرب را شروع می کند: این حملات در وهله اول با مسأله نفت شروع شد. هنگامی که ما سعی کردیم سیاست پنجاه-پنجاه خود را با «ماته ایی» ایتالیایی تغییر دهیم و آن را به صورتی درآوریم که ۷۵ درصد نصیب ما و ۲۵ درصد سهم طرف مقابل شود، اولین حملات علیه من و کشورم شروع شد. اگر چه «ماته ایی» کشته شد ولی حملات علیه کشور ما ادامه یافت. در ادامه شاه موج حملات اخیر تحت لوای حقوق بشر بر علیه ایران را به حسادت غربی ها نسبت به پیشرفت های ایران می داند:‌ یکی دیگر از انگیزه های این حملات حسادت است، ‌حسادت از اینکه چه طور ممکن است ایران قادر باشد در مدت ۱۵ سال، بیش از هر کشور دیگری در تاریخ جهان پیشرفت کند. این یک ادعای بی اساس نیست، برای اثبات آن شما می توانید تحقیق و مقایسه کنید. این مقایسه بسیار آسان است. حتی دشمنان ما هم می توانند اگر مایل باشند در این باره تحقیق کنند.[۲۰۸] واکنش دیگر شاه در زمانی که شدیداً زیر فشار حقوق بشر کارتر قرار داشت این بود که روش های خود را به اصطلاح لیبرال مآبانه کند و خود را با ارزش های دموکراتیک و آزادی خواهانه تطبیق دهد.[۲۰۹]
شاه اقداماتی را برای کاستن از فشارهای سیاسی و اجتماعی به انجام رساند. از جمله این اقدامات عبارت بودند از؛ آزاد کردن برخی از زندانیان سیاسی که تبلیغات زیادی روی آن انجام شد، کاهش فشار شدید سانسور و تشکیل کمیسیون ها و گروه های تحقیق مختلف برای رسیدگی به شکایات و آلام مردم. علاوه بر این، رژیم در ده ماه اول سال ۱۹۷۷ از سه گروه حقوق بشر بین المللی: صلیب سرخ بین الملل،‌ عفو بین الملل و کمیسیون بین المللی حقوقدانان دعوت کرد برای بررسی شرایط سیاسی و اجتماعی ایران از نزدیک از کشور دیدن کنند.[۲۱۰] روند لیبرالیزه کردن، ‌واکنش شدید در کشور به همراه داشت. با اقدام رژیم به کاهش تدریجی کنترل خود بر جامعه، فشارهای سیاسی محصور شده فوراً و به شکل انفجارآمیزی رو شدند. زمانی که روزنامه کیهان این سؤال را مطرح کرد که «ایران چه دردی دارد؟»، بیش از چهل هزار نامه در پاسخ به این سؤال دریافت کرد. در طول شش ماه آخر سال ۱۹۷۷، چند نامه سرگشاده بسیار انتقادی مستقیماً به شاه و دیگر رهبران بلند پایه دولت ارسال شد. از جمله این نامه ها عبارت بودند از؛ یک تحلیل دویست صفحه ای جسورانه از مسائل سیاسی و اجتماعی ایران نوشته علی اصغر حاج سیدجوادی، انتقاد کوتاه تر اما نیشداری به امضای سه تن از رهبران جبهه ملی،‌ نامه چهل نویسنده که خواستار آزادی بیان بودند و اعلامیه ای به امضای شصت و چهار وکیل که خواستار بازگشت به حکومت قانون در ایران بودند، حائز اهمیت است.[۲۱۱]
اما مهم ترین و در عین حال مؤثرترین اقدام شاه که به کدورت ها و بحران موقت روابط دو کشور خاتمه داد، استفاده حکومت ایران از دوستان زیاد خود در کنگره و مقامات عالی رتبه حکومتی امریکا بود. شاه حتی در مصاحبه های خود نیز در ابتدای زمامداری کارتر به کاربرد این حربه اذعان نموده بود. به طور مثال؛ در ۱۹دی ماه ۱۳۵۵ در مصاحبه با مجله امریکایی بیزینس ویک، دوستان با نفوذ امریکایی خویش را که هواه خواه رژیم وی در آن زمان بودند، در میدان کارزار خود و کارتر به نمایش می گذارد: ما در کنگره امریکا دوستان زیادی داریم و چنین برمی آید که می توانیم با حکومت کارتر همکاری داشته باشیم.[۲۱۲]
شاه با کمک گرفتن از دوستان امریکایی خود، افرادی چون؛ هنری کیسینجر، نلسون و دیوید راکفلر، ریچارد هلمز، دیوید لینتال، جان مک کلوی، باری گلد واتر و دیگران توانست به سرعت حکومت جدید امریکا را به موضعی دفاعی سوق دهد. نقش دوستداران امریکایی شاه بسیار مؤثر واقع شد. به طوری که حکومت کارتر پذیرفت که نباید در فشارآوردن به ایران زیاده روی کرد و مصالح سیاسی و استراتژیک را فدای شعارهای مبهم ساخت. کارتر همچنین تلاش کرد رعایت حقوق بشر را با ادامه مناسبات سودمند با تهران تلفیق کند و سرانجام پذیرفت با درنظر گرفتن حساسیت ویژه ای که ایران به عنوان یک قدرت نظامی عمده برای تأمین ثبات در منطقه خلیج فارس و به مثابه کشوری تعدیل کننده در قیمت گذاری نفت دارد، مناسبات ایران و امریکا را همانند گذشته حفظ کند و در جهت تثبیت روابط بکوشد.[۲۱۳]
کارتر در سراسر تابستان و اوایل پاییز ۱۹۷۷، علائم متعددی در حمایت از شاه نشان داد. مهم ترین شاهد مثال در این زمینه، عملیات دولت برای فروش هواپیماهای پیشرفته آواکس به ارزش ۲۳/۱ میلیارد دلار به رژیم شاه بود. این نبرد سیاسی به وضوح حاکی از تعهد اولیه محکم دولت کارتر در قبال رژیم شاه بود. تعهدی که برخلاف آن اصولی بود که کارتر از آغاز ریاست جمهوری اعلام کرده بود. کارتر با وجودی که قبلاً اعلام کرده بود، مصمم به کاهش معاملات تسلیحاتی امریکا در همه جهان است، اما در مورد ایران استثناء قائل شد.[۲۱۴]
شاه در ۱۳ نوامبر ۱۹۷۷م/۲۲ آبان ۱۳۵۶ش، از تهران به سوی امریکا حرکت کرد و دو روز بعد با پرزیدنت کارتر به گفتگو نشست. در رسانه های خبری منعکس شده بود که شاه و کارتر به توافق های اصولی در زمینه فروش اسلحه به ایران، نفت،‌ اوضاع منطقه و مسائل داخلی ایران رسیده اند.[۲۱۵]
به هنگام ملاقات شاه با کارتر سفارش های جدید شامل سه فروند آواکس،۱۴۰ فروند اف ۱۶ در کنار ۱۶۰ فروندی که پیش از آن سفارش داده شده بود، مورد تأیید کارتر قرار گرفت. در این میان صنایع امریکایی بیشترین سود را از سفارش های ایران می بردند؛ زیرا خریدهای شاه بین یک چهارم تا نیمی از صادرات آنها را تشکیل می داد.[۲۱۶]
از طرف دیگر در شب ژانویه ۱۹۷۸م/۱۰دی ماه ۱۳۵۶ش، سفر کارتر به ایران شاه را به هیجان آورد؛ زیرا انجام این مسافرت نه فقط مبین استحکام روابط ایران و امریکا و نزدیکی شاه با رئیس جمهور امریکا بود، بلکه به همه مخالفان در ایران و خارج از ایران نشان داد که کارتر رژیم او را شایسته حمایت و مبری از اتهامات وارده تشخیص داده است.[۲۱۷]
در آن شب کارتر جمله ای را ادا کرد که می بایست همیشه در خاطرش بماند؛ زیرا تنها چند هفته پس از آن بود که آشوب ها و ناآرامی ها در سراسر کشور آغاز گردید و به سقوط شاه انجامید. او گفت: ایران مرهون شایستگی شاه در رهبری امور کشور است؛ زیرا او توانسته است ایران را به صورت جزیره ثبات در یکی از پرآشوب ترین نقاط دنیا درآورد. این تجلیلی است از شما اعلی حضرت و رهبری شما و احترام و ستایش و عشقی که ملتتان به شما دارد … نظریات ما در مسائل مربوط به امنیت نظامی متقابل با هیچ کشوری به اندازه ایران نزدیک نیست و من نسبت به هیچ رهبری مانند شاه این همه احساس حق شناسی عمیق و دوستی صمیمانه ندارم.[۲۱۸]
باری روبین در این زمینه چنین می نویسد: ستایش کارتر از شاه ظاهراً بیش از یک تعارف معمول برای یک میزبان نبود ولی واقعیت امر این است که سخنان او منعکس کننده طرز فکری بود که در آغاز سال ۱۹۷۸ در سطح بالای دولت امریکا نسبت به ایران وجود داشت. اکثریت مقامات رسمی در امریکا شاه را متحد باثبات و نیرومندی برای امریکا می دانستند و گزارش هایی که خلاف این نظر را منعکس می کرد جدی تلقی نمی شد.[۲۱۹] تا دیر زمانی هیچ کس این فرضیه را که شاه سرنگون خواهد شد جدی نگرفت و سرویس های اطلاعاتی واشنگتن در موقعیتی نبودند که این امر را پیش بینی کنند. از تحقیقی که پیرامون این شکست به وسیله کمیسیون تحقیق دائمی مجلس نمایندگان درباره سرویس های اطلاعاتی انجام گرفت چنین نتیجه گیری شد که صاحب اختیاران سیاست امریکا پیش از اکتبر ۱۹۷۸ به وخامت اوضاع پی نبرده بودند. بر اساس این تحقیق در دوره دو ساله پیش از نوامبر ۱۹۷۷، هیچ گزارشی از سیا وجود نداشت که بر منابعی منبعث از داخل جبهه مخالف مذهبی مبتنی باشد و گزارش های سیاسی سفارت درباره تماس هایش با جبهه مخالف نادر گاهی مقرون به بی اعتنایی بود. به علاوه بر طبق همین تحقیق، ‌سیا در ماه اوت ۱۹۷۸ اظهار داشت که ایران در وضع انقلابی یا پیش از انقلاب قرار ندارد و در ارزیابی سرویس اطلاعاتی وزارت دفاع مورخ ۲۸ سپتامبر چنین تصریح شده بود:‌ انتظار می رود شاه طی ده ساله آینده فعالانه در رأس قدرت باقی بماند.[۲۲۰]
بنابراین با چنین درکی از اوضاع داخلی ایران،‌ دولت ایالات متحده به رویارویی با طوفان انقلابی که پیش روست می رود.
امریکا: ناتوان از رویارویی
ایران بزرگترین شکست دولت کارتر به شمار می آید. صرف نظر از موفقیت این کشور در زمینه صلح کمپ دیوید و یا عادی سازی روابط با چین و اتخاد موضعی استوار در قبال شوروی که همگی آن ها نقطه های عطف عمده و سازنده ای به شمار می روند، ولی سرنگونی شاه از دیدگاه راهبردین برای ایالات متحده و از نظر سیاسی برای شخص کارتر فاجعه آمیز تلقی می شود. شاید آن فاجعه از بعد تاریخی اجتناب ناپذیر بود.[۲۲۱]
در زمانی که بحران ایران برای دستگاه سیاست خارجی امریکا مطرح می شود. دو سؤال مهم برای دست اندرکاران دستگاه سیاست خارجی امریکا مطرح می شود: اول اینکه ماهیت منافع کانونی امریکا در ایران چه است؟ دوم اینکه چگونه باید ثبات سیاسی را در ایران حفظ کرد؟
اولین نکته ای که در پاسخ به این دو سؤال با بررسی اولیه وضعیت هیات حاکمه کاخ سفید نمایان می شود، وجود اختلاف نظرهایی است که در برخورد با این دو مسأله در زمینه سیاست گذاری مناسب و متناسب، میان تصمیم گیران دستگاه سیاست خارجی آمریکا وجود دارد. این عدم توافق و اختلاف نظر را می توان در پاسخ های متفاوتی که از سوی دست اندرکاران دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده به این دو سؤال داده می شود، درک کرد. برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر در این زمینه در خاطرات خود چنین می نویسد: پاسخ من به پرسش نخست، پاسخی ژئوپلتیک بود که بر اهمیت محوری ایران برای حفظ منافع امریکا و به طور کلی غرب در منطقه نفت خیز خلیج فارس تمرکز داشت. جیم شلزینگر و چارلز دانکن به شدت با من هم عقیده بودند. من اغلب طی بحث هایمان احساس می کردم که ونس یا کریستوفر معاون وزیر خارجه یا دیوید نیوسام، در حالی که تمایل به رد این دیدگاه من نداشتند بیشتر سر گرم ارتقاء هدف مردم سالاری در ایران بودند و از آن هراس داشتند که بروز کردارهایی از سوی امریکا یا ایران مایه ایجاد اثری معکوس شود. این عدم توافق به نوبه خود بحث درباره پرسش دوم را تشدید می کرد. با توجه به نقش محوری شاه در سیستم قدرتی که تقریباً به طور منحصر به فردی شخصی بود، به نظر من تضعیف شاه از سوی امریکا از راه اعمال فشار جهت اعطای امتیاز های بیشتر به مخالفان خود، به بی ثباتی بیشتر می انجامید و در نهایت آشوب و هرج و مرج را ایجاد می کرد. مخالفان من گمان می کردند که راه برخورد با این وضعیت، کاهش قدرت و اختیارهای شاه، حرکت سریع به سوی حکومت مشروطه و سازش میان جناح های مخالف توسط دولتی ائتلافی است.[۲۲۲]
اکنون با علم و آگاهی از وجود چنین دوگانگی در تحلیل های هیأت حاکمه کاخ سفید در مواجهه با بحران ایران، به بررسی عملکرد دستگاه تصمیم گیری و سیاست خارجی امریکا از آغاز بحران ایران یعنی از زمانی که بحران ایران برای مسؤولین واشنگتن مطرح می شود تا پایان یعنی زمانی که دست اندرکاران کاخ سفید ایران را از دست رفته می بینند، پرداخته می شود.
ایالات متحده امریکا اساساً در دوم نوامبر ۱۹۷۸م/۱۱ آبان ۱۳۵۷ش پی به وخامت اوضاع در ایران می برد. سولیوان سفیر امریکا در ایران در دوم نوامبر ضمن پیامی با اشاره به آشفتگی اوضاع ایران، خواستار راهنمایی و کسب تکلیف از سوی واشنگتن شده بود. در عصر همان روز، کمیسیون ویژه هماهنگی در کاخ سفید تشکیل جلسه می دهد تا به بررسی اوضاع ایران بپردازد. این نشست نخستین جلسه رسمی مقامات عالی رتبه امریکا در مورد بحران ایران بود. شرکت کنندگان در این جلسه عبارت بودند از: برژینسکی، کریستوفر، هارولد براون وزیر دفاع، ژنرال دیوید جونز رئیس ستاد مشترک ارتش، ترنر رئیس سازمان سیا، دیوید آرون معاون برژینسکی وگری سیک. سایروس ونس وزیر امورخارجه در این نشست حضور نداشت.[۲۲۳]
آنچه که جالب توجه است، این است که اختلاف نظر میان مقامات مسؤول امریکا در مواجهه با بحران ایران در همان جلسه اول آشکار می شود. گری سیک در این مورد چنین می نویسد: برژینسکی پیش نویس نامه ای را خطاب به شاه تهیه کرده بود تا سولیوان آن را تقدیم دربار کند. در این برنامه بر سه موضوع تأکید شده بود: نخست اینکه امریکا بدون هیچ قید و شرطی به حمایت خود از شاه ادامه می دهد. دوم اینکه ضروری است اقدامات قاطعی از سوی شاه برای برقراری دوباره نظم و امنیت انجام گیرد و ایالات متحده از تصمیم شاه چه برای تشکیل یک دولت نظامی پشتیبانی خواهد کرد. سوم اینکه در صورت بازگشت نظم و امنیت به ایران، انتظار می رود شاه تلاش های خود را برای گسترش لیبرالیسم و ریشه کنی فساد در ایران از سربگیرد. کریستوفر که از طرف وزارت خارجه صحبت می کرد توانایی دولت نظامی را در حل مشکلات موجود زیر سؤال برد. ترنر نیز دولت نظامی را مشکل آفرین دانست. براون نیز اظهار داشت تشکیل یک دولت نظامی با رهبری شاه بهتر از تشکیل چنین دولتی بدون شاه می باشد. به هر ترتیب نامه پیشنهادی برژینسکی پس از برخی اصلاحات در همان شب به تهران ارسال شد.[۲۲۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:57:00 ق.ظ ]




حکایت از این مهم دارند. بیت زیر می تواند، دلیل دیگری بر مدح ابش خاتون، در این شعر باشد.
بقای ملک باد این خاندان را که تا باشد خلل در دین نباشد (همان،۶۱۸)
گویا سعدی امیدی به ادامه حکومت این خاندان ندارد و به طور ضمنی این مطلب را بیان می کند.
فخر الدّین ابوبکر
فخرالدّین ابوبکر بن ابی نصر، وزیر ابوبکر بن سعد بود که سعدی در مقدّمه ی گلستان، از او به نیکی یاد می کند و می گوید: ((دیگر، عروس فکر من از بی جمالی سر بر نیارد، و دیده ی یأس، از پشت پای خجالت بر ندارد و در زمره ی صاحب دلان متجلّی نشود، مگر آن که متحلّی گردد به زیور قبول امیر کبیر عالم، عادل مؤید مظفّر منصور، ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت، کهف الفقرا، ملاذ الغربا، مربّی الفضلا، محبّ الاتقیا، افتخار آل فارس، یمین الملک، ملک الخواص، فخرالدّوله و الدّین، غیاث الاسلام و المسلمین، عمده الملوک و السلاطین، ابو بکر بن ابی نصر(اطال الله عمره و اجل قدره و شرح صدره وظاعف اجره)که ممدوح اکابر آفاق است و مجموع مکارم اخلاق.)) (همان، ۱۳)
این وزیر علم دوست، در نظر ابوبکر ابن سعد محترم بوده و از خاصان درگاه ابوبکر بوده است.
«حمدالله مستوفی» درباره ی او می گوید: (( امیر فخرالدّین ابوبکر را اتابک از درجه ی ادنی به مرتبه ی اعلی رسانید چنان که، فروتر از اتابک، برتر ازو کس نبود و اولاد و خواتین امرا و مقربّان اتابک به تربیت او محتاج شدند و او سیرتی پسندیده و تدبیر تمام داشت و بر اتابک مشفق بودی.)) (مستوفی،۱۳۸۷،۵۰۶)
این وزیر در نظر سعدی محترم بود، در زمان اتابکی محمّد بن سعد، مورد غضب ترکان خاتون واقع شد و مخفیانه به قتل رسید و سعدی در مرگ او مرثیه ای زیبا سرود.
ذکر سعدبن زنگی(۵۹۹-۶۲۳)
در مدایح سعدی شعری با عنوان سعد بن زنگی وجود ندارد امّا (( دوران کودکی و نوجوانی سعدی در زمان اتابکی سعد بن زنگی است. این اتابک تا پایان عمر خود یعنی (۶۲۳ هـ.ق) حاکم فارس بوده، در آثار سعدی هیچ اشاره ای به این اتابک نیست.))(موحد،۱۳۸۸،۵۰)
امّا در مثنویی که سعدی در مدح ابوبکر بن سعد دارد، این گونه از سعد زنگی یاد می کند که:
نرفت از جهان سعد زنگی به درد که چون تو خلف نامبردار کرد
عجب نیست این فرع از آن اصل پاک که جانش بر اوج است و جسمش به خاک
خدایا بر آن تربت نامدار به فضلت که باران رحمت بیار
گر از سعد زنگی مثل ماند یاد فلک یاور سعد بوبکر باد(سعدی،۱۳۸۴،۱۶۰)
شیخ، از سعد زنگی با عنوان اصل پاک یاد کرده و برایش از خداوند طلب بخشش و رحمت نموده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

علّت این که سعدی به نیکی از اتابک سعد یاد می کند، ظاهراً کارهای نیک ابوبکر بن سعد است. امّا بد نیست، بدانیم که سعد نیز در آبادانی شیراز کوشید. مستوفی گوید: ((بعد از قحط، وبایی عظیم بود، خلقی فراوان هلاک شدند. اتابک سعد در عدل و داد کوشید و ملک فارس را آبادان کرد. بیست و هشت سال پادشاهی کرد. از آثار او جامع جدید شیراز است و رباطی هم آن جا.))( مستوفی،۱۳۸۷، ۵۰۵).
ذکر تکله(۵۷۱-۵۹۱)
در اخبار شاهان پیشینه هست که چون تکله بر تخت زنگی نشست
به دورانش از کس نیازد کس سبق برد اگر خود همین بود و بس(سعدی، ۱۳۸۴، ۱۷۴)
((اتابک تکله، پسر اتابک زنگی است و او بیست سال بر فارس اتابکی کرد و مردی عادل و صلح دوست بود و وزیری داشت به نام امین الدوله کازرونی که به کرم و بخشش شهرت بسیار یافته.
آخر کار بین تکله و پسر عمش قطب الدّین سنغر بن طغرل نزاع شد و طغرل، اتابک تکله را که شخصاً به جنگ او رفته بود به قتل رسانید و خود اتابک شد. )) ( اقبال آشتیانی،۱۳۸۷،۳۹۳)
چرا سعدی این گونه از تکله که قبل از سعدی می زیست یاد می کند، آیا سعدی همه ی اتابکان سلغری سلجوقی را قبول داشت؟ به نظر می رسد سعدی برای دادن پند به امیران، صفتی از شاهان گذشته را به نیکی یاد می نمود، و او را بدین صفت تشویق می کرد. تکله قبل از شیخ می زیست، امّا سعدی کم آزاری او را به عنوان درسی برای ابوبکر بیان می کند. عنوان می دارد، در اخبار شاهان پیشینه هست که این می تواند دلیلی بر تولّد سعدی، بعد از سال ۵۹۱ باشد. زیرا اگر آن چه بعضی از نویسندگان عنوان نموده اند، سعدی در سال ۵۸۵ متولّد شده است، را سال تولّد سعدی بدانیم، خود زمان اتابکی تکله را درک کرده است. پس تولّد سعدی نمی تواند در سال ۵۸۵ اتّفاق افتاده باشد، زیرا او عنوان شاهان پیشینه را برای ذکر خبر آورده است.
۳-۶-۲-۲ حاکمان مغول و عرب
شیخ اجل در جوانی رهسپار بغداد گردید و در مدرسه ی نظامیّه ی آن دیار به تحصیل مشغول گردید. این سکونت در مرکز دارالخلافه، آشنایی او با بزرگانی از حاکمان مغول واعراب را به وجود آورد که مدح برخی از آنان در آثارش دیده می شود.
هلاکو
سعدی در قصیده ای با عنوان در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر به مدح هلاکو می پردازد. در هیچ جای قصیده ذکری از هلاکو نیست، امّا نشانه هایی وجود دارد که ممدوح هلاکو است. شعر با این بیت آغاز می شود که:
این منتی بر اهل زمین بود زآسمان وین رحمت خدای جهان بود بر جهان(سعدی،۱۳۸۴،۶۳۹)
یکی از دلایل انتساب این مدح به هلاکو کلمه ی ایلخان در بیت زیر است:
تا گرد نان روی زمین منزجر شدند گردن نهاده بر خط و فرمان ایلخان (همان،۶۳۹)
دلیل دیگر، بیت زیر است که می گوید:
سلطان روم و روس به منت دهد خراج چیپال هند و سند به گردن کشد قلان (همان،۶۳۹)
دیگر این که، در ماجرای سقوط سلغریان، سلجوقشاه با مغول جنگید و این بیت نیز نشان از جنگ او با مغولان است .
با شیر پنجه کردن روبه نه رای بود باطل خیال بست و خلاف آمدش گمان (همان،۶۳۹)
پس از بر شمردن صفات و بزرگی او، و نصیحت به نیکی و یادآوری ناپایداری روزگار، از او می خواهد برای جاودان ماندن نام خود به دیگران بخشش کند و از خدا می خواهد که نیّت و عمل وی را درست گرداند.
انکیانو
سعدی در مدح این امیر مغولی، سه قصیده ی بسیار رسا سروده است که از بهترین قصاید مدحی اوست، در قصیده ای که ۴۸ بیت دارد و با مطلع زیر شروع می شود:
بس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا در نبندد هوشیار (همان، ۶۲۷)
سعدی از همان آغاز، نصیحت خود را به این ترک، ترک تازانه شروع می کند و از او می خواهد که از سرگذشت دیگران در تاریخ پند گیرد و اکنون که قدرت دارد، کار نیک کند . در این قصیده ی مدحی، ابیات بسیار تندی وجود دارد که برای هر انسانی، می تواند مایه ی عبرت باشد. این گونه سخن با امیر مغولی نیز شهامت می خواهد. «ضیاء موحد» درباره ی این امیر می گوید: ((امیر انکیانو در سال ۶۶۷ هـ.ق به حکومت اقلیم فارس رسید و مردی چنان لایق و با شهامت بود که مدعیّان را ترساند.))(موحد،۱۳۸۸ ،۶۴)
سعدی با جسارت تمام به این امیر می گوید:
ای که دستت می رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار(سعدی،۱۳۸۴، ۶۲۸)
ملک بانان را نشاید روز و شب گاهی اندر خمر و گاهی در خمار
کام درویشان و مسکینان بده تا همه کارت برآرد کردگار(همان،۶۲۸)
یا در قصیده ای دیگر که در مدح این امیر دارد، از همان بیت آغازین، نصایح خود را شروع می کند و می گوید:
بسی صورت بگردیده است عالم و از این صورت بگردد عاقبت هم
عمارت با سرای دیگر انداز که دنیا را اساسی نیست محکم (همان،۶۳۵)
و درس های از گذشتگان برای امیر، یاد آوری می نماید که دنیا ماندنی نیست و با بخشش نام نیک بدست آور.
به سیم و زر نکو نامی به دست آر منه بر هم که بر گیرندش از هم (همان،۶۳۶)
از پادشاهان نیک گذشته یاد می کند، سپس با لحنی تند می گوید:
حرامش باد ملک پادشاهی که پیشش مدح گویند و از قفا ذم (همان،۶۳۶)
پس از برشمردن اوصاف شاه به او می گوید :
چنین پند از پدر نشنوده باشی الا گر هوشمندی بشنو از عم (همان،۶۳۶)
در دیگر قصیده ی مدحی، که سعدی برای این امیر ترک می سراید، نیز همین روش ادامه پیدا می کند و نصایح تند سعدی از همان بیت اول آغاز می شود، که:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:56:00 ق.ظ ]




۵۳۲/۰ bc

۷۵/۵۴۷ i

I2Z2SA0

۵۸/۳۴ a-c

۴۴/۱ f-i

۶۵۷/۰ a

۷۵/۶۱۲ g

I2Z2SA1

میانگین هایی که حداقل در یک حرف مشترکند، اختلاف آماری معنی داری در آزمون چند دامنه ای دانکن در سطح احتمال پنج درصد ندارند.

۴-۱۳: وزن هزار دانه­ی غوزه های اصلی:
نتایج جدول تجزیه واریانس نشان داد که سطوح مختلف آبیاری و مصرف زئولیت و همچنین اثر متقابل آبیاری و سالیسیلیک اسید از نظر آماری تأثیر معنی داری را بر وزن هزار دانه­ی غوزه­ی اصلی نشان نداد (جدول۴-۱۳) در حالی که مصرف سالیسیلیک اسید، اثر متقابل آبیاری و زئولیت و همچنین اثر متقابل زئولیت و سالیسیلیک اسید و اثر متقابل سه گانه ی آبیاری، زئولیت و سالیسیلیک اسید در سطح آماری یک درصد بر وزن هزار دانه­ی غوزه های اصلی اثر معنی داری را نشان دادند (جدول۴-۱۳). در جدول مقایسه میانگین اثرات اصلی بیشترین وزن هزار دانه ی غوزه های اصلی با میانگین ۹۹/۳۵ گرم مربوط به تیمار تنش آبی شدید (آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه) و کمترین وزن هزار دانه ی غوزه ی اصلی با میانگین ۶۸/۳۵ گرم مربوط به تیمار عدم تنش آبی بود (جدول۴-۱۴). در بین سطوح مختلف مصرف زئولیت با افزایش مقدار مصرف زئولیت وزن هزار دانه ی غوزه ی اصلی نیز افزایش نشان داد به طوری که بیشترین و کمترین وزن هزار دانه ی غوزه ی اصلی با میانگین های ۳۶/۳۶ و ۲۵/۳۵ گرم به ترتیب مربوط به تیمار مصرف ۸ تن در هکتار و تیمار عدم مصرف زئولیت بود. مصرف سالیسیلیک اسید نیز بر وزن هزار دانه ی غوزه ی اصلی اثر معنی داری را نشان داد به طوری که بیشترین وزن هزار دانه ی غوزه های اصلی مربوط به تیمار عدم مصرف سالیسیلیک اسید با میانگین ۶۸/۳۶ گرم و کمترین وزن هزار دانه ی غوزه ی اصلی مربوط به تیمار مصرف سالیسیلیک اسید با میانگین ۸۹/۳۴ گرم به دست آمد (جدول۴-۱۴). نتایج مقایسه میانگین اثرات متقابل دوگانه­ی آبیاری و زئولیت نشان داد که بیشترین وزن هزار دانه­ی غوزه­ی اصلی با میانگین ۰۵/۳۸ گرم مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه به همراه مصرف ۴ تن زئولیت در هکتار و کمترین مقدارآن با میانگین ۸۹/۳۲ گرم مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه و عدم مصرف زئولیت بود (جدول۴-۱۵). در بین اثرات متقابل دوگانه­ی آبیاری و سالیسیلیک اسید نیز مشاهده شد که بیشترین وزن هزار دانه­ی غوزه­ی اصلی با میانگین ۹۴/۳۶ گرم مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۸۵ درصد نیاز آبی گیاه و عدم مصرف سالیسیلیک اسید و کمترین میزان آن با میانگین ۴۳/۳۴ گرم متعلق به تیمار آبیاری بر اساس ۸۵ درصد نیاز آبی گیاه به همراه محلول پاشی سالیسیلیک اسید بود. همچنین در بین اثرات متقابل دوگانه­ی زئولیت و سالیسیلیک اسید بیشترین وزن هزار دانه­ی غوزه­ی اصلی با میانگین ۸۸/۳۷ گرم مربوط به تیمار مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار و عدم مصرف سالیسیلیک اسید و کمترین میزان آن با میانگین ۷۳/۳۳ گرم متعلق به تیمار عدم مصرف زئولیت و مصرف سالیسیلیک اسید بود (جدول۴-۱۵). در جدول مقایسه میانگین های اثرات متقابل سه گانه­ی صفات نشان داد که بیشترین وزن هزار دانه­ی غوزه­ی اصلی با میانگین ۵۱/۴۰ گرم مربوط به تیمار (آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه + مصرف ۸ تن در هکتار زئولیت + عدم مصرف سالیسیلیک اسید) به دست آمد و کمترین وزن هزار دانه­ی غوزه­ی اصلی با میانگین ۳۹/۳۲ گرم مربوط به تیمار (آبیاری بر اساس ۸۵ درصد نیاز آبی گیاه + عدم مصرف زئولیت + مصرف سالیسیلیک اسید) به دست آمد (جدول۴-۱۶). تنش خشکی شدید در اثر آبیاری تا مرحله ی تکمه دهی، منجر به بیشترین کاهش در وزن هزار دانه شد و در شرایط آبیاری کامل نیز بیشترین وزن هزار دانه به دست آمد (Moosavifar et al., 2009). برخی دیگر نیز بیان کردند که تنش خشکی باعث کاهش در وزن هزار دانه ی گلرنگ می شود (Mousavifar et al., 2009).
وزن هزار دانه تأثیر بسزایی بر عملکرد دانه دارد و در حقیقت بیان کننده ی چگالی دانه نسبت به تعداد دانه می باشد. به نظر می رسد چون گیاه از ابتدای رشد با تنش کم آبی مواجه شده، لذا مکانیسم خود تنظیمی گیاه بر پایه ی تعداد محدودی دانه در غوزه بنا شده است، لذا گیاه در ادامه ی رشد توانایی پر کردن این تعداد دانه را دارا می باشد. از طرفی وزن هزار دانه کمتر تحت تأثیر شرایط نا مطلوب محیطی قرار می گیرد. وقتی گیاه با کمبود آب روبرو شده، تعداد دانه های کمتری تولید کرده ولی در رساندن مواد غذایی و کربوهیدرات به همان دانه های تولید شده تلاش بیشتری کرده و انرژی خود را برای پر کردن آن دانه ها می گذارد به همین دلیل هرچه شدت تنش آبی بیشتر می شود وزن هزار دانه نیز افزایش می یابد. مصرف زئولیت نیز به دلیل در اختیار گذاشتن رطوبت مناسب مورد نیاز گیاه در تولید بیشتر دانه ها و در نهایت وزن هزار دانه ی بالاتر نسبت به شرایط عدم مصرف زئولیت تأثیر مثبتی بر این صفت گذاشته است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۱۴: وزن هزار دانه ی غوزه ی فرعی:
در جدول تجزیه واریانس، سطوح مختلف مصرف سالیسیلیک اسید و اثر متقابل آبیاری، زئولیت و سالیسیلیک اسید در سطح آماری پنج درصد بر صفت وزن هزار دانه ی غوزه ی فرعی معنی دار شد ولی سطوح مختلف تنش آبی و مصرف زئولیت و اثرات متقابل دوگانه ی آن ها از لحاظ آماری اختلاف معنی داری را نداشتند (جدول۴-۱۳). در جدول مقایسه میانگین های اثرات اصلی، با افزایش شدت تنش آبی، وزن هزار دانه ی غوزه های فرعی افزایش پیدا کرد به طوری که بیشترین و کمترین وزن هزار دانه ی غوزه های فرعی با میانگین های ۱۵/۳۴ و ۹۰/۳۲ گرم به تریب مربوط به تیمارهای آبیاری بر اساس ۸۵ و ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه بود. در بین سطوح مختلف مصرف زئولیت نیز با افزایش مقدار مصرف زئولیت وزن هزار دانه ی غوزه های فرعی نیز افزایش نشان داد به طوری که بیشترین وزن هزار دانه ی غوزه های فرعی با میانگین ۲۷/۳۴ گرم متعلق به تیمار مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار و کمترین وزن هزار دانه ی غوزه های فرعی با میانگین ۴۴/۳۳ گرم متعلق به تیمار عدم مصرف زئولیت بود. مصرف سالیسیلیک اسید نیز اثر مثبتی بر این صفت نشان داد به طوری که در اثر محلول پاشی سالیسیلیک اسید وزن هزار دانه ی غوزه های فرعی با میانگین ۶۵/۳۴ گرم نسبت به تیمار عدم مصرف سالیسیلیک اسید با میانگین ۶۷/۳۲ گرم افزایش یافت (جدول۴-۱۴). نتایج جدول مقایسه میانگین اثرات متقابل دوگانه­ی آبیاری و زئولیت بیشترین وزن هزار دانه­ی غوزه های فرعی با میانگین ۱۷/۳۵ گرم مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۸۵ درصد نیاز آبی گیاه و عدم مصرف زئولیت و کمترین مقدار آن با میانگین ۹۳/۳۰ گرم مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه و عدم مصرف زئولیت بود (جدول۴-۱۵). در بین اثرات متقابل آبیاری و سالیسیلیک اسید نیز بیشترین وزن هزار دانه­ی غوزه های فرعی با میانگین ۲۴/۳۵ گرم مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۸۵ درصد نیاز آبی گیاه و مصرف ۴ تن زئولیت در هکتار و کمترین مقدار آن با میانگین ۲۸/۳۲ گرم مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه و عدم مصرف زئولیت بود (جدول۴-۱۵). همچنین در بین اثرات متقابل دوگانه­ی زئولیت و سالیسیلیک اسید نیز بیشترین وزن هزار دانه­ی غوزه های فرعی با میانگین ۴۹/۳۵ گرم مربوط به تیمار مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار به همراه محلول پاشی سالیسیلیک اسید و کمترین آن با میانگین ۰۲/۳۲ گرم مربوط به تیمار مصرف ۴ تن زئولیت در هکتار و عدم مصرف سالیسیلیک اسید بود (جدول۴-۱۵).
نتایج جدول مقایسه میانگین اثرات متقابل سه گانه­ی صفات نشان داد که بیشترین وزن هزار دانه ی غوزه های فرعی با میانگین ۲۶/۳۷ گرم متعلق به تیمار (آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه + مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار + مصرف سالیسیلیک اسید) و کمترین وزن هزار دانه ی غوزه های فرعی با میانگین ۰۵/۳۰ گرم مربوط به تیمار (آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه + مصرف ۴ تن در هکتار زئولیت + عدم مصرف سالیسیلیک اسید) بود (جدول۴-۱۶). تنش خشکی شدید در اثر آبیاری تا مرحله ی تکمه دهی، منجر به بیشترین کاهش در وزن هزار دانه شد و در شرایط آبیاری کامل نیز بیشترین وزن هزار دانه به دست آمد (موسوی فر و همکاران، ۱۳۸۸). همچنین ایشان در آزمایش دیگری بیان کردند که تنش خشکی باعث کاهش در وزن هزار دانه ی گلرنگ می شود (Moosavifar et al., 2009).
۴-۱۵: عملکرد بیولوژیک:
در نتایج جدول تجزیه واریانس صفات عملکرد بیولوژیک تحت تأثیر آبیاری، مصرف زئولیت، سالیسیلیک اسید، اثر متقابل آبیاری و زئولیت و اثر متقابل سه گانه­ی آبیاری، زئولیت و سالیسیلیک اسید در سطح آماری یک درصد و اثر متقابل زئولیت و سالیسیلیک اسید در سطح آماری پنج درصد معنی دار بود ولی اثر متقابل آبیاری و سالیسیلیک اسید اختلاف معنی داری را از لحاظ آماری بر روی آن نشان نداد (جدول۴-۱۳). بر اساس نتایج مقایسه میانگین اثرات اصلی، با افزایش شدت تنش آبی عملکرد بیولوژیک کاهش پیدا می کند به نحوی که بیشترین و کمترین عملکرد بیولوژیک با میانگین های ۹۹/۳۲۷۸ و ۰۲/۱۵۹۰ کیلوگرم در هکتار به ترتیب مربوط به تیمارهای آبیاری بر اساس ۱۰۰ و ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه بود (جدول۴-۱۴). در بررسی اثر تنش کمبود آب بر عملکرد و اجزای عملکرد ارقام گلرنگ، بیشترین عملکرد بیولوژیکی با میانگین ۸/۱۲۰۹ کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار آبیاری کامل (شاهد) و کمترین عملکرد بیولوژیکی با میانگین ۵/۹۴۰ کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار قطع آبیاری در مرحله گلدهی گزارش شده است (Nabipour et al., 2007). نتایج محققان نشان داد که بیشترین مقدار عملکرد بیولوژیکی گیاه با میانگین ۸۰۲۰ کیلوگرم در هکتار از تیمار آبیاری شاهد (آبیاری به مقدار ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه) بدست آمد و کمترین مقدار عملکرد بیولوژیکی گیاه نیز با میانگین ۵۶۶۲ کیلوگرم در هکتار که کاهشی در حدود ۴۰/۲۹ درصد نسبت به شاهد را به همراه داشت، از تیمار آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه (تنش متوسط) ثبت شد (میرزاخانی و سیبی، ۱۳۸۹). در بین مصرف سطوح مختلف زئولیت نیز با افزایش مصرف زئولیت عملکرد بیولوژیک افزایش نشان داد به طوری که بیشترین و کمترین مقدار آن با میانگین های ۰۳/۲۸۱۸ و ۲۷/۲۰۱۶ کیلوگرم در هکتار به ترتیب مربوط به تیمارهای مصرف ۸ تن در هکتار و عدم مصرف زئولیت بود (جدول۴-۱۴). با مصرف سالیسیلیک اسید نیز عملکرد بیولوژیک افزایش نشان داد به طوری که در تیمار محلول پاشی سالیسیلیک اسید عملکرد بیولوژیک معادل ۲۵/۲۵۰۶ کیلوگرم در هکتار به دست آمد (جدول۴-۱۴). برخی محققان بیان داشتند که صفت عملکرد بیولوژیک تحت تأثیر تنش خشکی قرار گرفت و در سطح احتمال پنج درصد معنی دار شد (Ashkani et al., 2007). در جدول مقایسه میانگین اثرات متقابل دوگانه­ی آبیاری و زئولیت بیشترین عملکرد بیولوژیک با میانگین ۸/۳۶۵۶ گرم در هکتار متعلق به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه به همراه مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار و کمترین آن با میانگین ۷/۱۱۷۲ کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه و عدم مصرف زئولیت بود (جدول۴-۱۵). در بین اثرات متقابل دوگانه­ی آبیاری و سالیسیلیک اسید نیز، بیشترین عملکرد بیولوژیک با میانگین ۳۴۱۴ کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه به همراه محلول پاشی سالیسیلیک اسید و کمترین مقدار آن با میانگین ۹/۱۴۶۰ کیلوگرم در هکتار متعلق به تیمار آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه و عدم مصرف سالیسیلیک اسید بود (جدول۴-۱۵). همچنین در بین اثرات متقابل زئولیت و سالیسیلیک اسید بیشترین عملکرد بیولوژیک با میانگین ۸/۲۹۳۴ کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار به همراه محلول پاشی سالیسیلیک اسید و کمترین آن با میانگین ۳/۱۸۱۵ کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار عدم مصرف زئولیت و سالیسیلیک اسید بود (جدول۴-۱۵). بر اسا نتایج مقایسه میانگین اثرات متقابل سه گانه­ی صفات، بیشترین عملکرد بیولوژیک با میانگین ۷/۳۹۶۱ کیلوگرم در هکتار متعلق به تیمار آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه به همراه مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار و محلول پاشی سالیسیلیک اسید و کمترین عملکرد بیولوژیک با میانگین ۶/۱۰۱۸ کیلوگرم در هکتار متعلق به تیمار آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه و عدم مصرف زئولیت و سالیسیلیک اسید بود (جدول۴-۱۶). صفت عملکرد بیولوژیک از این لحاظ مهم جلوه می کند که از رابطه بین نسبت وزن دانه به وزن خشک گیاه به دست آمده و از این طریق می توان به تولید مواد فتوسنتزی در گیاه پی برد. با افزایش شدت تنش رطوبتی عملکرد بیولوژیک کاهش می یابد ولی با افزایش مصرف زئولیت رطوبت مورد نیاز گیاه فراهم شده و گیاه از رشد مطلوبی برخوردار بوده و همین امر موجب افزایش عملکرد بیولوژیک در گیاه به هنگام افزایش مصرف زئولیت نسبت به زمان عدم مصرف آن شده است.
۴-۱۶: عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی:
در جدول تجزیه واریانس عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی تحت تأثیر مقادیر مختلف مصرف زئولیت قرار گرفت و در سطح آماری پنج درصد معنی دار شد ولی سطوح مختلف تنش آبی و مصرف سالیسیلیک اسید و همچنین اثرات متقابل آن ها از لحاظ آماری تأثیر معنی داری بر عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی نداشتند (جدول۴-۱۳). نتایج محققان نشان داد که بیشترین مقدار عملکرد بیولوژیکی گیاه با میانگین ۸۰۲۰ کیلوگرم در هکتار از تیمار آبیاری شاهد (آبیاری به مقدار ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه) بدست آمد و کمترین مقدار عملکرد بیولوژیکی گیاه نیز با میانگین ۵۶۶۲ کیلوگرم در هکتار که کاهشی در حدود ۴۰/۲۹ درصد نسبت به شاهد را به همراه داشت، از تیمار آبیاری بر اساس ۷۰ درصد نیاز آبی گیاه (تنش متوسط) ثبت شد (میرزاخانی و سیبی، ۱۳۸۹). صفت عملکرد بیولوژیک تحت تأثیر تنش خشکی قرار گرفت و در سطح احتمال پنج درصد معنی دار شد (Ashkani et al., 2007). نتایج به دست آمده از جدول مقایسه میانگین اثرات اصلی صفات نشان داد که با افزایش شدت تنش آبی عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی نیز افزایش پیدا کرد به طوری که بیشترین و کمترین عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی با میانگین های ۸۳/۱ و ۷۵/۱ گرم به ترتیب متعلق به تیمارهای آبیاری بر اساس ۸۵ و ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه بود (جدول۴-۱۴). در بین سطوح مختلف مصرف زئولیت مشاهده شد که با افزایش مقادیر مصرف زئولیت، عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی نیز افزایش یافت به طوری که بیشترین عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی با میانگین ۸۴/۱ گرم مربوط به تیمار مصرف ۸ تن زئولیت در هکتار و کمترین عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی با میانگین ۶۶/۱ گرم متعلق به تیمار عدم مصرف زئولیت بدست آمد. مصرف سالیسیلیک اسید، باعث کاهش عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی نسبت به تیمار عدم مصرف سالیسیلیک اسید شد(جدول۴-۱۴). در جدول مقایسه میانگین اثرات متقابل دوگانه­ی زئولیت و سالیسیلیک اسید مشاهده شد که بیشترین عملکرد بیولوژیک غوزه­ی اصلی با میانگین ۸۹/۱ گرم متعلق به تیمار مصرف ۴ تن زئولیت در هکتار و عدم مصرف سالیسیلیک اسید و کمترین مقدار آن با میانگین ۶۲/۱ گرم مربوط به تیمار عدم مصرف زئولیت به همراه محلول پاشی سالیسیلیک اسید بود (جدول۴-۱۵). فراست (۱۳۸۹) گزارش کرد، بیشترین عملکرد بیولوژیک در تیمار آبیاری معادل ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه با ۳۶۱۵ کیلوگرم بر هکتار و کمترین عملکرد بیولوژیک در تیمار آبیاری معادل ۵۰ درصد نیاز آبی گیاه با ۲۸۶۷ کیلوگرم بر هکتار به ثبت رسید. در جدول مقایسه میانگین های اثرات متقابل سه گانه­ی صفات بیشترین عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی با میانگین ۹۶/۱ گرم متعلق به تیمار (آبیاری بر اساس ۸۵ درصد نیاز آبی گیاه + مصرف ۸ تن در هکتار زئولیت + عدم مصرف سالیسیلیک اسید) و کمترین عملکرد بیولوژیک غوزه ی اصلی با میانگین ۵۱/۱ گرم مربوط به تیمار (آبیاری بر اساس ۱۰۰ درصد نیاز آبی گیاه + عدم مصرف زئولیت + محلول پاشی سالیسیلیک اسید) است (جدول۴-۱۶). امیدی (۱۳۸۸) طی بررسی اثر تنش آبی بر ویژگی های زراعی و فیزیولوژیکی سه رقم گلرنگ بهاره در کرج اظهار داشت که در بین سطوح مختلف تنش آبی، بیشترین و کمترین عملکرد بیولوژیکی به ترتیب با میانگین ۵۱۰۰ و ۳۹۰۰ کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار شاهد و تیمار قطع آبیاری در دو مرحله تکمه دهی و گلدهی بود. در بررسی اثر تنش کمبود آب بر عملکرد و اجزای عملکرد ارقام گلرنگ، بیشترین عملکرد بیولوژیکی با میانگین ۸/۱۲۰۹ کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار آبیاری کامل (شاهد) و کمترین عملکرد بیولوژیکی با میانگین ۵/۹۴۰ کیلوگرم در هکتار مربوط به تیمار قطع آبیاری در مرحله گلدهی گزارش شده است (Nabipour et al., 2007).

(جدول۴-۱۳) نتایج تجزیه واریانس صفات
میانگین مربعات MS

عملکرد بیولوژیک غوزه­ی اصلی

عملکرد بیولوژیک کل

وزن هزار دانه­ی غوزه­ی فرعی

وزن هزار دانه­ی غوزه­ی اصلی

درجه آزادی

منابع تغییرات

۰۲۶/۰ n.s

۳۷/۵۹۹۱۲۰ *

۳۰/۶۵ n.s

۹۰۷/۶ *

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:56:00 ق.ظ ]