مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



آخرین مطالب


جستجو

 



روایات متعددی که از نظر مضمون همه متشابه و از نظر سند هم معتبر هستند، و در کتب معتبر از جمله در اصول کافی، تفسیر علی بن ابراهیم، تفسیر برهان، تفسیر نور الثقلین و کتابهای دیگر، نقل شده است.
امام باقر (ع) در روایتی که از کافی در ذیل آیه فطرت نقل شده می فرماید: «فعرفهم و اراهم نفسه و لولا ذلک لم یعرف احد ربه». ( کلینی، ۱۴۰۱ق، ج ۲: ۱۳)
یعنی خدا خودش را به ایشان شناساند و ارائه داد، و اگر این کار انجام نمی گرفت هیچکس پروردگارش را نمی شناخت. و در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از «ابن مسکان» نقل شده که به حضرت صادق (ع) گفتم: «معاینه کان هذا؟ قال: نعم» (کلینی، ۱۴۰۱ق، ج ۲: ۱۲) یعنی آیا عینا خدا را مشاهده کردند؟ فرمود: آری. و در کتاب «محاسن برقی» از زراره از حضرت صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «و لو لا ذلک لم یدر احد من خالقه و رازقه» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۸: ؟۳۴)، یعنی اگر این صحنه نبود هیچکس نمی دانست که چه کسی آفریننده و روزی دهنده اوست.
از این عبارت استفاده می شود که معرفتی که در آیه شریف به آن اشاره شده معرفتی شخصی است نه شناختی کلی که از راه مفاهیم انتزاعی و عناوین عقلی، حاصل می شود و معرفت شخصی در باره خدای متعال جز از راه علم حضوری و شهودی، امکان ندارد. و اگر منظور، معرفت کلی و نتیجه استدلال عقلی می بود، می بایست چنین گفته می شد: «و لو لا ذلک لم یعلم احد ان له خالقا»، یعنی هیچ کس نمی دانست که «خالقی» دارد نه اینکه چه کسی خالق اوست. اگر انسان علم شهودی نداشته باشد تنها حقیقتی کلی را می تواند بفهمد مثلا این که یک کسی هست که کار خاصی را انجام داده است. اما این ها یک مفاهیم کلی ست، کسی هست که آفریننده و توانا و دانا و حکیم است. اما چه کسی ست؟ این را دیگر استدلال عقلی به ما نمی گوید، اگر آن رابطه درونی و قلبی بین ما و خدا نبود، خود خدا را ما نمی شناختیم، می دانستیم که عالم، خالقی دارد اما اینکه کی ست؟ نمی دانستیم. شناخت شخص خالق وقتی میسر است که یک نحو شهودی نسبت به او حاصل شده باشد.
این جریان، موجب شده است که یک رابطه ای بین دل و خدا برقرار شود که وقتی به عمق دل توجه بشود «خود خدا» را می یابد نه اینکه یک کسی هست که آفریننده است.
در نهج البلاغه، امیر المؤمنین سلام الله علیه در مورد آیه شریفه «رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله» (نور، ۳۷)، می فرماید:
و ان للذکر لاهلا (علی ابن ابی طالب علیه السلام، ۱۳۸۲: ۶۹۴ و ۶۹۵) یاد خدا اهلی دارد که آنها یاد خدا را به جای لذایذ زندگی بر می گزینند.
حضرت امیر المؤمنین (ع) برای اهل ذکر و کسانیکه زندگیشان را با یاد خدا می گذرانند و با یاد او می زیند اوصافی را ذکر می فرماید از جمله می گوید: خدا در باطن و درونشان با آنها مناجات می کند رازگویی می کند. در این تعبیر دقت کنید به جای اینکه بنده با خدا مناجات کند علی علیه السلام می فرماید خدا با آنها رازگویی می کند کسانی هستند که مخفیانه راز خدا را می شنوند، چنین چیزهایی برای انسان هست، انسان آنقدر عظمت دارد که به چنین مقام هایی بتواند برسد نه تنها انبیاء و اولیاء و معصومان صلوات الله علیهم اجمعین بلکه آن کسانی هم که پیرو راستین پیامبران و پیشوایان معصوم علیهم السلام باشند می توانند به چنین مقام هایی برسند، آنها آمدند، تا دست دیگران را بگیرند و به طرف خودشان بکشانند و به آن مقامی که خودشان رسیدند نزدیک نمایند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

باری، پس آیه می خواهد بگوید آشنایی با شخص خدا در دل همه انسانها وجود دارد و وقتی آثارش را می بیند آن معرفت زنده می شود. آن معرفت، کسبی نیست بلکه یک شناخت فطری ست، (آشنایی فطری ست) ولی مورد توجه ما نیست هر وقت به آن توجه پیدا کنیم، آن آشنایی به خاطر می آید و زنده می شود و آن روایت که نقل کردیم می گوید اگر چنین صحنه ای نبود، کسی نمی دانست که کسی خالق اوست یعنی ممکن بود بداند خالقی دارد اما نمی دانست چه کسی است چون او را ندیده بود، اما چون این معرفت شهودی حاصل شده است وقتی عقل می گوید عالم خالقی دارد می فهمد که کیست، چون قبلا با او آشنا بوده است.
پس بر اساس این برداشت (که مورد تایید روایات زیادی هم هست و یک برداشت از پیش خود نیست) می توانیم بگوییم که قرآن، تصدیق می فرماید که انسان معرفت حضوری و شهودی نسبت به خدای متعال دارد.
۳ـ۱) اثبات ربوبیت و وحدانیت خدا در آیه میثاق
مطلب دیگری که لازم است توضیح دهیم این که در این شهود علاوه بر اینکه اصل وجود خدا مورد معرفت قرار می گیرد، یعنی آدمی در می یابد که خدا هست، امور دیگری هم از این شهود برای انسان حاصل می شود که از جمله آنها معرفت صفات خداست: یکی ربوبیت خدا، یعنی این شهود به گونه ای بوده است که آدمی در می یابد که نه تنها آفریننده ای هست و می فهمد که او کیست بلکه می یابد رب و صاحب اختیار و اداره کننده جهان هم اوست. تعبیری که در این آیه از چنین چیزی حکایت می کند، اینست که می فرماید:
الست بربکم و نمی فرماید «الست بخالقکم»، در این مکالمه خدا می فرماید آیا من پروردگار شما (گرچه پروردگار ترجمه دقیقی نیست) و رب شما نیستم همان کسی که هستی شما در اختیار من است، گویی اینگونه فرموده است که آیا هستی شما در اختیار من نیست؟ گفتند چرا. پس نه تنها خالقیت، بلکه ربوبیت هم اثبات می گردد و علاوه بر این، توحید هم اثبات می گردد که هیچ کس دیگری هم غیر از او خالق و رب نیست. و این دقیقا به خاطر این رابطه شهودی یعنی این معرفت حضوری است که انسان نسبت به خدا پیدا می کند و وقتی وابستگی وجودی مورد شهود قرار می گیرد با هر کس چنین وابستگی باشد دیده می شود آنها در این مشاهده فقط وابستگی خودشان با الله را دیده اند اگر با کس دیگری هم وابستگی می داشتند باید می دیدند. رابطه بین خدا و ما، رابطه تکوینی و حقیقی است یعنی وجود ما وابسته به اوست.
بنابر این انسان ارتباط تکوینی اش با خدا را می تواند با علم حضوری ببیند، در یک عالمی یافته بوده است در آن عالمی که بعضی از علماء اسمش را عالم «ذر» یا عالم میثاق گذاشته اند. پس بر اساس این معاینه و مکالمه هم معرفت نسبت به ذات خدا و هم نسبت به ربوبیت خدا و هم نسبت به وحدانیت خدا پیدا شده است این است که در بعضی از روایات آمده است که این آیات دلالت بر فطرت توحید دارد: «فطرهم علی التوحید» (کلینی، ۱۴۰۱ق، ج ۲: ۱۱ و ۱۲). این تعبیر، هم در ذیل آیه فطرت در سوره روم وارد شده و هم در ذیل آیه میثاق در سوره اعراف آمده است و منظور این است که خدا انسانها را بر یگانه پرستی سرشته است، لازمه اش این است که هم وجود خدا را بشناسد و هم ربوبیتش را و هم قابل پرستش بودنش را و هم یگانگی اش را، این است که می فرماید: «فطرهم علی معرفته انه ربهم». (مجلسی، ۱۳۸۹، ج ۳: ۲۷۹)
۴ـ۱) جمع میان آیات فطرت و میثاق
تاویل دیگری که می توان در جمع میان دو آیه «میثاق» و «فطرت» و حدیث شریف «کل مولود یولد علی الفطره» به دست داد اینکه اگر همه مردم سرشته با فطرت الهی هستند و هر مولودی بر همین فطرت الهی متولد می شود چرا نتوان مدعی شد که مراد از مراوده میان بنی آدم و خداوند در آیه شریفه «میثاق» مسئله اخذ «فطرت الله» از جانب انسان باشد. بدین معنا که مسئله «اخذ میثاق» معاهده ای است که دو جانب دارد یک جانب آن خداوند سبحان است که «میثاق» را اعطا می کند یعنی خلقت انسان را آمیخته با فطرت خود کرده و جوهره ربوبیت را در نهاد انسان قرار داده است و این قرار دادن «فطرت الهی» و «جوهره ربوبیت» در نهاد انسان توسط خداوند در حقیقت «اعطای میثاق» است.
جانب دیگر معاهده مذکور، اخذ متقابل «فطرت الهی» و «جوهره ربوبیت» توسط انسان است که به تعبیری خداوند متعال در خلقت تکوینی همه انسان ها «فطرت الله» را تعبیه کرده و خواست و اراده انسان در پذیرش و یا رد «فطرت الله» دخیل نبوده است و این خود به معنای پذیرش ربوبیت و وحدانیت حضرت حق جل و علی است؛ که در حقیقت «امضای تکوینی میثاق» است توسط انسان. از این رو پر بیراه نیست که ادعا کنیم منظور آیه شریفه میثاق از اینکه آحاد ابناء بشر در پیشگاه خداوند متعال شهادت به ربوبیت و وحدانیت حضرتش داده اند این است که «فطرت الله» را اخذ و تکوینا امضا کرده اند.
اما آنچه باید متذکر شد اینکه فطرت الهی اگر چه در نهاد همه ابناء بشر وجود دارد لکن این فطرت در اعماق وجود انسان تعبیه شده و انسان با تنبه و توجه به آثار آفاقی و انفسی است که می تواند نور فطرت را ادراک کند و با به کار بستن اوامر و نواهی ذات اقدس الهی این فطرت را پرورش دهد و در مسیر عبودیت تا رسیدن به سرحد خداوندگاری پیش رود که فرموده اند «العبودیه جوهره کنهها الربوبیه»
حاصل آنکه از این آیات شریفه استفاده می شود که خداشناسی فطری به معنای علم حضوری و شهودی نسبت به خدای متعال برای همه انسانها وجود دارد. نهایت این است که این معرفت، نیمه آگاهانه است و عموم مردم در حالات عادی زندگی، توجهی به آن ندارند و همین معرفت نیمه آگاهانه است که در اثر قطع علایق مادی و تقویت توجهات قلبی به سر حد آگاهی می رسد و در اولیاء خدا به پایه ای می رسد که می گویند: «ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک… (قمی، ۱۳۷۳، دعای عرفه)
در نتیجه می توان اینگونه بیان کرد: معنایی که برای فطری بودن معرفت خدا بیان شد در واقع، از رابطه وجودی انسان با آفریننده هستی بخش، حکایت می کند و چنین شناختی از آفریده ای که استعداد درک آن را داشته باشد جدا شدنی نیست و از این رو تعبیر «فطری» در مورد آن کاملا صدق می کند. پس برای انسان آفرینش خاصی است که او را به روشی خاص در زندگی و مسیر معیّنی که دارای غایت و هدف مشخصی است هدایت می‌کند که بدون پیمودن این مسیر، به آن هدف نمی‌رسد و این هدایت گر و هادی، چیزی جز فطرت و کیفیت خلقت انسان [که در همه انسان‌ها وجود دارد و تغییر و تحوّل نمی‌پذیرد] نیست.
۵ـ۱) تفاوت فطرت با طبیعیت و غریزه
طبیعت، غریزه و فطرت، ذاتیات و اقتضا‌های آفرینشی را دلالت دارند و در این جهت مشترکند که اکتسابی نیستند؛ اما کاربرد آن‌ ها متفاوت است. طبیعت در مورد خواصِ ذاتی و چگونگی آفرینش همه مخلوقات و پدیده‌های عالم امکان به‌کار می‌رود و دست‌کم تمام مادیات را در بر‌می‌گیرد و اگر در جانداران هم به کار رود، حیثیّت عمومی و مشترک آن با موجودات دیگر را دلالت می‌کند؛ اما غریزه، اقتضاهای ذاتی و گرایش‌های حیوانی را در بر گرفته، خصوصیات مشترک بین انسان و حیوان را شامل می‌شود؛ مانند غریزه شیرخوارگی، به دنبال لذت جسمانی و مادی بودن و …؛ در حالی که فطرت، حالت فراحیوانی است و به انسان اختصاص دارد. فطرت فقط ویژگی خدادادی انسان را به این لحاظ که انسان است، شامل می‌شود و بر جاذبه‌ها و ذاتیات غیر انسانی دلالت نمی‌کند؛ بدین سبب بسیاری از فطریات جنبه ارزشی و معنوی دارند نه مادی. به دنبال لذت مادی بودن مانند غذای لذیذ بودن غریزی است؛ اما ایثار و فدا‌کردن لذت‌های مادی و شهوترانی، برای هدف بالاتر و لذت معنوی فطری است.
۶ـ۱) علل خمود فطرت
ممکن است این سوال مطرح شود که اگر منشأ اعتقاد به خدا و گرایش به دین در نهاد و آفرینش انسان‌ها وجود دارد و فطری است، باید همه انسان‌ها واجد دین و اعتقاد به خدا باشند؛ پس چرا برخی به خدا و دین، اعتقاد و گرایش ندارند؟ فطریات مانند غرایز ذاتی هستند و در تمام مصادیق وجود دارند و چنان‌که اثبات آن‌ ها نیازمند برهان و دلیل نیست ( الذاتی لا یعلل) سلب و نفی آن‌ ها از برخی افراد و مصادیق امکان ندارد؛ بنابراین، وقتی می‌بینیم بسیاری از انسان‌ها به خدا ایمان ندارند و در برابر دین تسلیم نیستند، می‌توانیم کشف کنیم که دین و اعتقاد به خدا ذاتی و فطری نیست.
در پاسخ باید گفت لازمه فطری و ذاتی بودن چیزی آن نیست که در همه افراد، در همه حالات ظهور و بروز داشته باشد؛ مانند علاقه به زیبایی که گاهی با سرگرمی به امور دیگر مورد غفلت قرار می‌گیرد. اعتقاد و گرایش به خدا و دین، فطری وذاتی انسان است؛ امّا عدول از فطرت و متجلی نشدن آثار آن معلول علل و عوامل گوناگونی است؛ مانند:
۱ـ۶ـ۱) گرایش‌های حیوانی و مادی
انسان افزون بر عقل و فطرت که سرچشمه گرفته از بعد روحانی او است، بُعد جسمانی و گرایش‌های مادی و غرایز حیوانی نیز دارد و بین این دو بُعد جنگ و نزاع سختی برقرار است؛ جنگ و جبهه‌ای که شخصیت و ارزش هر انسانی به آن وابسته است؛ بدین لحاظ، جهاد اکبر نامیده شده. هر گاه در نبردِ گرایش‌های انسانی و عقلانی با میل‌ها و جاذبه‌های حیوانی و غرایز، غلبه و پیروزی را بُعد حیوانی و غرایز به دست آورند، فطرت انسانی و گرایش‌های عقلانی تحت تاثیر قرار گرفته، کارایی لازم خود را (گرچه به صورت موقت) از دست می‌دهند. به دیگر سخن، بسیاری از انحراف‌های فکری به مادیّت اخلاقی (نه مادیّت فلسفی و عقلی) برمی‌گردد و بسیاری به سبب وابستگی به دنیا و غرایز حیوانی و ابتلا به گناه برای توجیه عملکرد خود، به انحراف فکری و پشت کردن به فطرت الاهی روی‌ می‌آورند. قرآن چه زیبا می‌فرماید:
ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ (روم، ۱۰).
۲ـ۶ـ۱) خطا در تطبیق
خیلی از انسان‌ها به اقتضای فطرت خداگرایی به سوی معبود سوق داده می‌شوند؛ اما موجودات دیگری را جایگزین خدا می‌کنند و به راحتی متوجه و اشتباه خود نمی‌شوند؛ مانند این‌که غریزه و حس مکیدن در نوزاد وجود دارد؛ اگر پستانک در دهن او گذاشته شود، با همان غریزه به مکیدن پستانک اقدام می‌کند؛ یعنی گرفتار خطا در تطبیق می‌شود. معبودهای دروغین و گرایش به رقیب‌های خدا، همگی سرچشمه گرفته از همان فطرت خداخواهی است؛ ولی هرگاه گرفتار خطر و دست او از ابزار مادی قطع شود و ناتوانی معبودهای خیالی را درک کند، فطرت او بیدار و فعال خواهد شد و به سوی خدا می‌رود.
آیت الله جوادی آملی در این باره می‌گوید:
انسان عادی، گرفتار خطای در تطبیق است. خیال می‌کند فلان مقام یا فلان مال یا فلان چیز کمال مطلق او است. وقتی به او می‌رسد، می‌بیند سیر نشده و بالاتر از آن یک قله دیگر هست و به آن هم نائل می‌گردد؛ ولی سیر نمی‌شود؛ اما در حال خطر مستقیماً آن حقیقت مطلق راستین را می‌طلبد. مستقیماً به مبدئی تکیه می‌کند که نظام هستی در اختیار اواست. مستقیماً به قدرتی تکیه می‌کند که عجز پذیر نیست چون همه قدرت‌ها و علت‌ها و اسباب صوری و ظاهری او منقطع شده است. (جوادی آملی، ۱۳۶۶، ج۵: ۷۰)
۳ـ۶ـ۱) تصور غلط و معرفی ناصواب
یکی از عوامل مهم دین گریزی و مخالفت با کشش‌های فطری، آمیخته شدن حقیقت دین به خرافات و دفاع غلط و انحرافی از آن است؛ چنان‌که هر گاه تصویری غلط و غیر واقعی از خدا ارائه شود، نباید انتظار داشت مردم و به ویژه انسان‌ها‌ی فرهیخته و اندیشه‌ور آن را بپذیرند. وقتی ایمان به خدا و دین در تعارض با علم و آگاهی، تعبد در مقابل خردورزی، خدامحوری در برابر تکریم و تعظیم انسان، دینداری در تضاد با پیشرفت و پویایی معرفی شد و گرایش به مذهب و خدا حرکت ارتجاعی، جمودگرا، خشن و غیر منعطف و تحقیر کننده انسان و شخصیت عقلانی و علمی او نشان داده شد، بدیهی است که به‌رغم زمینه‌های‌فطری، انسان‌های نخبه و برجسته از آن گریزان باشند؛ چنان‌که هر گاه عموم مردم رفتار فریبکارانه و قیّم‌مآبانه برخی از مدعیان دینداری را مشاهده کنند یا مواضع غیر قابل توجیه و خرد ستیز رهبران و مبلغان و مدعیان دفاع از مذهب و خدا را مورد توجه قرار دهند، خودبه‌خود از دین و هر چه به آن مربوط است، انزجار می‌یابند و بیشتر آنان به راحتی (بدون تبیین دیگران) نمی‌توانند بین حقیقت دین و عملکرد و مواضع دینداران تفاوت قائل شوند. یکی از روش‌های که دشمنان حاکمیت دین و مذهب و آنان که تقویت بنیاد‌های ایمان مردم را در تعارض با منافع و سلطه خویش می‌یابند، آن است که دین را بد معرفی یا از آن بد دفاع کنند؛ چرا که دفاع غلط و انحرافی بهترین تهاجم و تخریب است.
۴ـ۶ـ۱) شبهات علمی
برخی از منکران خدا و کسانی که در آثار خود، دین و آموزه‌های آن را نقد و انکار کرده‌‌اند، به این جهت بوده که از نظر فکری و علمی اقناع نشده‌اند و برای آن‌ ها شبهاتی پدید آمده است که پاسخ آن‌ ها را نیافته‌اند؛ بدین سبب، همان شبهات منشأ این شده که دین و خداگرایی را غیر‌علمی و غیر‌عقلانی دانسته، منکر آن باشند، نظیر شبهاتی که حس گرایان به آن دچار شده‌اند و می‌گویند: هر چه را با حواس ادارک نکنیم، وجود ندارد یا اگر هر چیزی علتی و خالقی دارد، علت و خالق خدا کیست و … و همین‌طور شبهاتی که در تبیین و تفسیر دین به آن دچار شده‌اند؛ مانند شبهات هیوم درباره برهان نظم یا خشونت آمیز بودن برخی از احکام دینی مثل قصاص یا وجود بی‌عدالتی‌ها و بی نظمی‌ها و تحقق رخدادهایی که با حکمت خدای عادل و مدبّر قابل توجیه نیست.
۵ـ۶ـ۱) سابقه و گذشته دین در غرب
بعد از نهضت رنسانس و مدرنیسم، دنیای غرب، پیشرفت و تمدن و شکوفایی و حیات دوباره خود را معلول رها شدن از محدودیت‌ها و اسارت‌وپایبندی به دین دانسته و ظلمت و عقب افتادگی دوران قرون وسطا را به سلطه یافتن و مواضع کلیسا و مسیحیت نسبت دادند و این‌گونه به همه انسان‌ها القاء شد که راهی برای شخصیت یافتن انسان، پویایی و تمدن، خردورزی و پیشرفت علمی، برچیده شدن خشونت و جایگزینی مدارا و زندگی مسالمت آمیز وجود ندارد، مگر این‌که خود را از پایبندی به دین آزاد سازید.
گرچه ممکن است برخی در همه آنچه درباره عملکرد مسیحیت در قرون وسطا ارائه شده تردید و شبهه کنند و آن را توطئه دین‌ستیزان بدانند لکن آنچه فی الجمله قابل تردید نیست آن است که مسیحیت قرون وسطا نه از نظر فکری توانست مردم را اقناع کند واز مبانی اعتقادی خود، به روش علمی دفاع کند و نه به لحاظ عملی، عملکرد خوبی داشته است، دو ویژگی برای قرون وسطا در دوران میدان داری مسیحیت می‌توان ارائه کرد: یکی خرد ستیزی و تعارض با علم و دیگری خشونت طلبی و تحقیر انسان و حقیقتاً ضربه و آسیبی که کلیسا به مذهب وارد کرد قابل جبران نیست. شهید مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری به تفصیل این مطلب را بیان فرموده‌ است.[۹]
۶ـ۶ـ۱) عوامل اجتماعی
سرانجام یکی از علل خمود فطرت و شکوفا نشدن ذاتیات انسان، عوامل محیطی و اجتماعی است. تاثیر محیط و اوضاع اجتماعی چه در هدایت و رشد و شکوفایی فطریات و چه در سرکوب آن غیر قابل تردید است و بسیاری از مردم به سمت و سویی گرایش دارند و می‌روند که دستگاه‌های تبلیغاتی و فرهنگ اجتماعی و عوامل محیطی برای آن‌ ها تعیین و ترسیم کرده‌اند و دنباله رو خواص و نخبگان خود هستند و بدیهی است که اگر نخبگان و کارگردانان عوامل محیطی و اجتماعی منافع و موقعیت خویش را در دین ستیزی وفاصله مردم از مذهب و دین بدانند، با بهره گیری از همه امکانات کاری می‌کنند که آن‌ ها از دین فاصله بگیرند.
گفتار دوم: رابطه انسان با خود
نتیجه آنچه گفته شد این است که خداوند گوهر فطرت الله را در نهاد آدمی مستقر کرد و وجود او را با نور خود سرشت و انسان را به تدبر و تفکر در آثار آفاقی و انفسی امر کرد تا نشانه های او را در درون و بیرون با دیده سر و چشم دل رویت کند بنا بر این وظیفه خطیر و سازنده هر انسانی این است که نور خدا را در وجود خود بیابد و آن را به آب عمل بپرورد و در مسیر کمال ربوبی طی طریق کند.
خداوند متعال نیز برای اینکه راه برای انسانها هموار شود معارف دین و ملزومات پیمودن راه را در قالب شرایع قدسیه پیامبران صدیق و سیره عملی کمل اولیائش بر بشریت ارزانی داشت تا آنانکه صادقانه در مسیر دین پایمردی کردند و وعده های صدق حضرت حق را به عیان دیدند کرامت حقه انسان را تصدیق کنند.
این هر دو عامل یعنی سیر آفاقی ـ انفسی انسان با بهره گیری از اصول عقلانی و همچنین التزام عملی او به مقتضیات شریعت قدسی حضرت حق راهی است برای شناخت شهودی انسان نسبت به ابعاد وجودیش که در ادبیات دین از آن تعبیر به «معرفت النفس» می شود و راه منحصر است برای «معرفت الله».

    1. معرفت شناسی ابعاد وجودی انسان (ارگانیسم انسانیت)

اولین رابطه ای که انسان می تواند با خود برقرار کند تامل و تعمق در حالات نفس است که این تامل زمینه ای است برای شناخت ابعاد وجودی پیچیده انسان در این راستا با تتبع در منابع دین همچون قرآن، سنت، علمای دین و کمل اولیای الهی با کلید واژه های «عقل، روح، نفس، وهم، غضب، شهوت» از یک سو و «اسلام، ایمان و تقوا» از سوی دیگر مواجه می شویم. آنچه مورد تاکید ماست اینکه تمام مفاهیم مذکور در زمره مفاهیم بسیطه هستند و مراتب وجودی مختلف دارند و شدت و ضعف آنهاست که عیار انسانیت و ای بسا الهیت انسان را تعیین می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 03:28:00 ق.ظ ]




مدلهای شکل گیری رضایت مشتری
” سازمان مبادلات تجاری بین المللی” برای سازمانهای تولید کننده کالا و ارائه دهنده خدمات، بکارگیری ابزارهایی مانند ترازیابی و محک زنی در رابطه با سایر رقبا را ضروری می داند. مقایسه سطح رضایت مشتریان نه تنها در بین رقبا، بلکه مابین صنایع مختلف و سازمانهای گوناگون نیز به منظور بکارگیری استراتژیهای رقابتی مناسب، امری ضروری است. اما همانطور که مشخص است، انجام این کار و جمع آوری داده ها برای یک سازمان به تنهایی، بسیار هزینه زا است. بنابراین در چند سال اخیر، در کشورهای مختلف، چه در بخش تولید و چه در بخش خدمات، رضایت مشتری بر اساس مدلهایی در سطح ملی، مورد ارزیابی و اندازه گیری قرار می گیرند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ردیف نام شاخص سال ابداع
۱ شاخص رضایت مشتری در کشور سوئد (SCSB) ۱۹۸۹
۲ شاخص رضایت مشتری در آمریکا (ACSI) ۱۹۹۴
۳ شاخص رضایت مشتری در کشور سوئیس (SWICS) ۱۹۹۷
۴ شاخص رضایت مشتری در اروپا (ECSI) ۱۹۹۹
۵ شاخص رضایت مشتری در کشور فنلاند ۱۹۹۹
۶ شاخص رضایت مشتری در کشور مالزی (MCSI) ۲۰۰۰
۷ شاخص رضایت مشتری در آفریقای جنوبی (SASI) ۲۰۰۱

جدول شماره ۲-۱: برخی از شاخصهای ملی رضایت مشتری
کشورهای توسعه یافته، تلاش های فراوانی در بخش تحقیقات به منظور درک عملی از اندازه گیری رضایت مشتری صورت داده اند که در جدول۲-۱ به برخی از مدلهای رضایت مشتری در سطح ملی اشاره شده است(کاوسی و سقایی، ۱۳۸۸).
مدل رضایتمندی مشتری سوئدی
مدل رضایتمندی مشتری سوئدی توسط پروفسور فورنل[۴۲] و همکارانش به عنوان اولین مدل شاخص رضایت مندی مشتری از تولیدات و خدمات در سطح ملی، در کشور سوئد معرفی شد بر اساس یکی از نظریه های مشهور رضایتمندی مشتری یعنی نظریه «عدم تایید انتظارات» که در نمودار شماره ۲-۵ نمایش داده شده است، بنا گردیده است:
نمودار شماره ۲-۵: مدل شکل گیری رضایتمندی مشتری (دیواندری و دلخواه، ۱۳۸۴)
در مدل رضایتمندی سوئدی که در نمودار شماره ۲- ۶ نشان داده شده است، ارزش درک شده برابر است با سطح دریافت شده از کیفیت نسبت به قیمت پرداخت شده. کیفیت نسبت به پول پرداختی یکی از شاخصهایی است که مشتری توسط آن محصولات و خدمات مختلف را با هم مقایسه می‌کند. بنابراین می‌توان پیش بینی کرد در صورتیکه ارزش دریافتی افزایش یابد، رضایتمندی نیز افزایش خواهد یافت. محرک دیگر رضایتمندی، انتظارات مشتری از محصول یا خدمت مورد نظر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]




 

سطوح عملکرد
خروجی نهایی مورد انتظار

 

عملکرد کلی سازمان
تحقق ماموریت سازمان (خروج های مطابق الزامات ذینفعان)

 

عملکرد کلی واحدها/ فرایندهای سازمان
تحقق بخشی از ماموریت سازمان بر اساس شاخص های کلیدی عملکرد تعریف شده

 

عملکرد کلی تک تک برنامه واحدها/فرایندها
انجام درست و به موقع برنامه ها بر اساس الزامات برنامه ها

 

عملکرد تک تک فعالیت های مربوط به برنامه ها
انجام درست و به موقع فعالیت ها بر اساس الزامات فعالیت

 

جدول۲-۳: سطوح مختلف عملکرد سازمان ها( بیاضی طهرابند، ۱۳۸۸، ۵۳)
۲-۳- ۴- مدل اچیو ACHIEVE
عملکرد سازمانی شاخصی است که چگونگی تحقق اهداف یک سازمان یا موسسه را اندازه گیری می نماید (هو، ٢٠٠٨ ). با توجه به ویژگی هایی که مدل اچیو از لحاظ قابلیت کاربرد و امکانپذیری دریافت اطلاعات دربرداشت و نیز ظرفیتی که از لحاظ ریشه یابی مشکلات و تعیین استراتژی برای رفع آنها ایجاد مینمود، این مدل در پژوهش حاضر مورد استفاده قرار گرفت. مؤلفه های اصلی این مدل بر اساس تابع زیر مشخص شده است. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۳)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

P= f [A. C. H. I. E. V. E]
عملکرد تابعی است از: (محیط. ارزیابی. اعتبار .مشوق. کمک. وضوح. توانایی)
یک مشکل کلی در روند مدیریت این است که بسیاری از مدیران این قابلیت را دارند که پیروان خود را در جریان نوع مشکلات موجود بگذارند، ولی همین مدیران اثربخشی لازم در تعیین علت وجود این مشکلات را ندارند. به عبارت دیگر، بسیاری از مدیران در شناسائی مسائل یا مشکلات قوی هستند اما در تحلیل یا تشخیص مشکلات به مراتب ضعیف تر میباشند. برای داشتن حداکثر اثربخشی در ارزیابی و حل مسائل مربوط به عملکرد، مدیران باید علت ایجاد مسائل را تعیین نمایند. مدل اچیو توسط هرسی و گلداسمیت، به منظور کمک به مدیران در تعیین علت وجود مشکلات عملکرد و ایجاد استراتژی های تغییر برای حل این مشکلات، طرح ریزی گردیده است.
در تدوین مدلی برای تحلیل عملکرد انسانی، هرسی و گلداسمیت دو هدف اصلی را در نظر داشتند:

  • تعیین عوامل کلیدی که می توانند بر عملکرد فرد فرد کارکنان تأثیر بگذارند.
  • ارائه این عوامل به گونهای که بتوان آنها را به خاطر سپرد و به کار برد. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۴)

۲-۳-۵ - مراحل تدوین مدل اچیو
اولین قدم برای تدوین مدل، کنار گذاشتن عواملی است که بر عملکرد مدیریت تأثیر می گذارند. عواملی مانند مشوق، توانائی، درک، حمایت سازمانی، سازش محیطی، بازخور و اعتبار.
قدم بعدی آن است که مدیران این عوامل را به گونه ای که بتوان آنها را به خاطر سپرد و مورد استفاده قرار داد، ترکیب کند. تحقیقات آتکینسون ١ نشان میدهد که عملکرد تابع انگیزش و توانایی است. پورتر و لاولر با افزودن تصور نقشیا درکشغل این ایده را بسط دادند. لورش و لارنس با این موضوع به گونه ای متفاوت برخورد کرده و به این نتیجه رسیده اند که عملکرد صرفًا به کنش خصایص موجود در فرد مربوط نیست، بلکه به سازمان و محیط نیز مربوط می شود.
مدل اچیو از دو عامل دیگر نیز در معادله مدیریت عملکرد بهره می گیرد . یکی عامل بازخورد است، یعنی پیروان نه تنها باید به آنچه می خواهند انجام دهند آگاه باشند، بلکه باید بدانند که بر اساس آن چه متداول است چگونه باید عمل کنند. عامل دیگر مدیریت عملکرد، اعتبار است. در تحلیل عملکرد، مدیران باید بهطور مستمر در مورد اعتبار فعالیت های کارکنان نظیر تحلیل شغلی، تقاضای استخدام، ارزیابی، کارآموزی، ترفیع و اخراج، بررسی لازم را به عمل آورند. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۵)
هرسی و گلداسمیت هفت متغیر مربوط به مدیریت عملکرد اثربخشرا از میان بقیه انتخاب نموده اند: مشوق، توانایی، درک، حمایت سازمانی، سازش محیطی، بازخور و اعتبار.
توانایی
در مدل اچیو اصطلاح توانایی به دانش و مهارت های پیروان گفته می شـود (البتـه توانـایی در بـه انجام رساندن موفقیت آمیز یک تکلیف). لازم اسـت بـه یـاد داشـته باشـیم کـه شایـستگی افـرادعمومیت ندارد . اجزای کلیدی توانایی عبارتند از: دانش مربوط به تکلیـف (کـارآموزی رسـمی و غیررسمی که کامل کردن تکلیـف خاصـی را تـسهیل مـی کنـد )، تجزیـه مربـوط بـه تکلیـف(تجربه کاری قبلی که تکمیل موفقیت آمیز تکلیف کمـک مـی کنـد) و قابلیـت هـای مربـوط بـه تکلیف (توانایی بالقوه و یا صفات ممیز های که اتمام موفقیت آمیز را تقویت می کند). مـدیر بایـددر تحلیل عملکرد پیرو بپرسد: آیا این شخص دانش و مهارت های لازم را بـرای تکمیـل کـردن موفقیت آمیز این تکلیف دارد یا خیر؟ (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۵)
وضوح (درک یا تصور نقش)
این اصطلاح به درکو پذیرش نحوه کار و محل و چگونگی انجام کار اطلاق می شود . برای آن که پیرواندرکه کاملی از مشکل داشته باشند باید مقاصد و اهداف عمده، نحوه رسیدن به این مقاصد و اهداف(چه اهدافی در چه زمانی بیشترین اهمیت را دارند) برایشان کاملاً صریح و روشن باشد. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۶)
کمک (حمایت سازمانی)
اصطلاح کمک به کمک سازمانی یا حمایتی گفته میشود که پیرو برای تکمیل اثربخشی کار به آن نیاز دارد. برخی از عوامل حمایت سازمانی عبارتند از: بودجه، وسایل و تسهیلاتی که برای کامل کردن تکلیف لازم است، حمایت لازم از جانب دوایر دیگر، دردسترس بودن فرآورده و کیفیت آن و ذخیره کافی از منابع انسانی. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۶)
مشوق
اصطلاح مشوق به انگیزه مربوط به تکلیف پیروان یا انگیزش برای کامل کردن تکلیف خاص مورد تحلیل به گونهای موفقیت آمیز اطلاق میشود. در ارزیابی انگیزه نباید فراموش کنیم که انگیزه بسیاری از مردم در مورد تکمیل تکالیفی بیشتر است که پاداشهای درونی یا بیرونی در پی دارند. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۶)
ارزیابی (آموزش و بازخور عملکرد)
ارزیابی به بازخور روزانه عملکرد و دور ه های گاه به گاه گفته می شود . روند بازخورد مناسب به پیروان اجازه میدهد پیوسته از چند و چون انجام کار مطلع باشند. اگر اشخاص از مشکلات عملکرد خود آگاه نباشند، انتظار بهبود عملکرد انتظاری غیرواقع بینانه ای است. مردم پیشاز آن که مورد ارزیابی دوره ای رسمی، قرار بگیرند، باید از نتایج ارزیابی های مرتب غیررسمی درباره خود مطلع باشند. دلیل بسیاری از مشکلات عملکرد، فقدان.آموزش لازم و بازخورد عملکرد است. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۶)
بازخورد اعتبار
بازخورد اعتبار به تناسببودن و حقوقی بودن تصمیمهای مدیر در خصوص منابع انسانی اطلاق می شود. مدیران باید مطمئن شوند که تصمیم های اخذ شده در مورد مردم از لحاظ حقوقی،دادگاهی و خط مشی های شرکت ها مناسب است. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۷)
محیط (تناسب محیطی )
اصطلاح محیط به آن دسته از عوامل خارجی گفته می شود که می توانند حتی با وجود داشتن عوامل توانایی، وضوح، حمایت و انگیزه لازم برای شغل، باز هم بر عملکرد تأثیر گذارند. عناصر کلیدی عوامل محیطی عبارتند از: رقابت، تغییر شرایط بازار، آیین نام های دولتی، تدارکات و اموری از این قبیل. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۷)

شکل ۲-۱: هفت مؤلفه های اصلی مدل اچیو (لاتین)
شکل ۲-۲: هفت مؤلفه های اصلی مدل اچیو (فارسی) (یعقوبی و همکاران ، ۱۳۸۹، ۹)
یک واژه هفت حرفی معادل عملکرد، کلمـهachieve اسـت کـه بـا جانـشین کـردنability به جای توانایی،clarity به جای وضوح،help به جای کمک،incentive به جـای مشوق،evaluation به جای ارزیـابی ،validity بـه جـای اعتبـارو environment بـه جـای محیط، مدل اچیو به وجود آمد. (عباسپور ،باروتیان،۱۳۸۹، ۱۵)
۲-۴- پیشینه تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:27:00 ق.ظ ]




نیاز از پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی، مقیاس اضطراب اجتماعی برای نوجوانان، و مقیاس جو روانی-اجتماعی کلاس استفاده شد. داده ها، با بهره گرفتن از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نتایج نشان داد که رابطه معنیداری بین اضطراب اجتماعی و ابعاد آن با خودکارآمدی تحصیلی وجود دارد همچنین نتایج نشان داد رابطه معنیداری بین جو روانی اجتماعی کلاس و ابعاد آن با خودکارآمدی تحصیلی وجود دارد. تجزیه و تحلیل رگرسیون نشان داد متغیر اضطراب اجتماعی و ابعاد آن حدود ۵۶ درصد و جو روانی اجتماعی کلاس حدود ۳۵ درصد واریانس خودکارآمدی تحصیلی را پیشبینی کردند (۰۱/۰٫(P<
در نتیجه می توان بیان کرد متغیرهای روانی- اجتماعی نقش مهمی در پیشبینی خودکارآمدی تحصیلی دانشآموزان دارند.
واژگان کلیدیخودکارآمدی تحصیلی، اضطراب اجتماعی، جو روانی- اجتماعی کلاس، دانشآموزان دوره دبیرستان.

فصل اول

کلیات تحقیق

مقدمه
مفهوم خودکارآمدی اولین بار به‌‌طور رسمی به‌وسیله بندورا (۱۹۷۷) به عنوان باوری که شخص می‌تواند به‌‌طور موفقیت‌آمیزی رفتار مورد نیاز برای ایجاد پیامدهایی اجرا کند، توصیف شده است. به عبارت دیگر، خودکارآمدی اطمینان شخص را نشان می‌‌‌دهدکه قادر است به‌‌طور موفقیت‌آمیزی رفتار خاصی را انجام دهد (گودییانو و هربرت، ۲۰۰۳).
مطابق با نظریه بندورا[۱](۱۹۸۶) اساسا” ناکارآمدی ادراک شده در مقابله با تهدید های بالقوه است که باعث هم اضطراب و هم رفتار اجتنابی می شود. اجتناب افراد از فعالیت ها و موقعیت های تهدید کننده به دلیل مقابله با اضطراب نیست بلکه به این دلیل است که آنها معتقدند که قادر به کنترل جنبه های تهدید‌کننده محیط نخواهند بود. آنهایی که خودشان را در کنترل تهدید کننده های محیطی کارآمد قضاوت می‌کنند از تهدید کننده های موقعیتی نه می‌ترسند و نه از آنها اجتناب میکنند، اما آنهایی که خودشان را در اعمال کنترل بر تهدید کننده های محیطی ناکارآمد احساس می کنند با انواع پیامد های انزجاری مواجه می‌شوند.
بندورا (۱۹۸۶) معتقد است که از طریق انعکاس شخصی، افراد قادر به ارزیابی تجارب و فرایند های شناختی خویش هستند. مطابق با این دیدگاه، آنچه مردم میدانند، مهارت هایی که دارا هستند با آنچه قبلا” انجام داده اند همیشه پیش بینی کننده های خوبی از عملکرد های بعدی نیستند زیرا باورهایی که افراد درباره توانایی هایشان دارند به طور قدرتمندی بر روش هایی که آنان رفتار خواهند کرد تاثیر میگذارد. در نتیجه چگونگی رفتار افراد هم تحت تاثیر باورهای آنان در مورد توانایی هایشان است و هم به وسیله این باورها پیش بینی می شود تا نتایج عملکردهای قبلی آنان، این بدین معنی نیست که افراد می توانند تکالیفی فراتر از توانایی هایشان انجام دهند. به دلیل اینکه آنها معتقدند که می توانند بلکه کارکرد شایسته مستلزم هماهنگی بین خودباوری ها از یک طرف و دارا بودن مهارت ها و دانش لازم از طرف دیگر است و چگونگی ادراک فرد از توانایی خویش به کاربرد مهارت هایی که دارد، کمک می کند ( خیر و استوار، ۱۳۸۶).
یکی از مهمترین جنبه ها و حوزههایی که موفقیت در آن تا حد زیادی منوط به داشتن خودکارآمدی بالا است، حوزه تحصیلی است. الیاس[۲](۲۰۰۸) خودکارآمدی تحصیلی را اعتماد دانشآموز نسبت به توانایی‌اش برای موفقیت در تکالیف مشکل میداند. بندورا [۳](۱۹۷۷) متقاعدسازی را حاصل قضاوتهای کلامی دیگران در مورد شخص میداند که میتواند نقش مهمی در رشد کارآمدی وی داشته باشد. متقاعدسازی کلامی، به متقاعد کردن شخص از طریق یادآوری و برجسته کردن نقاط مثبت و قابلیت‌های موفق شدن در وی مربوط میشود و معمولاً هم نتیجه بخش است. زیرا موفقیتهای یک شخص بیش از آن که به توانایی‌های ذاتی وی بستگی داشته باشند، به میزان تلاش وی وابسته است.
بندورا (۱۹۹۷) معتقد است افرادی که اضطراب اجتماعی بالایی دارند، اغلب احساس می کنند که فاقد مهارت های خاص، توانایی ها یا ویژگی های لازم برای رفتار بین فردی و چگونگی واکنش به موقعیت های تهدید کننده هستند و در نتیجه آنان اغلب انتظار پایینی از موفقیت در موقعیت های اجتماعی دارند. به عبارت دیگر، بندورا (۱۹۹۷) معتقد است که سطح و قدرت کارآمدی افراد یا انتظاری که آنها میتوانند بطور موفقیت آمیزی رفتار مورد نیاز برای ایجاد پیامد های مورد نیاز اجرا کنند تعیین می کنند که چگونه مقابله کنند، چه مقدار تلاش کنند و چه مدت این تلاش را در برخورد با موقعیت تهدید کننده ادامه دهند.
اسکلنکر و لیری (۱۹۸۲) معتقدند که معمولا” افراد در موقعیت های اجتماعی تلاش میکنند که خودشان را به لحاظ اجتماعی به روش های مطلوبی نشان دهند. برای مثال آنها تمایل دارند خود را به صورت افرادی شایسته، جذاب، درستکار و ارزشمند به دیگران نشان دهند. واکنشهای ادراک شده یا مورد انتظار توسط دیگران به عمل کننده بازخوردی در مورد اینکه آیا عمل کننده تاثیر مطلوب در دیگران ایجاد کرده است را فراهم می کند. اگر دیگران در یک سبک مناسب با تاثیر مورد نظر عمل کننده پاسخ دهند در این صورت عمل کننده در اجرای هدف خود موفق شده است. ولی اگر آنها چنین پاسخی را ندهند نشان دهنده عدم موفقیت عمل کننده است. افراد در موقعیت های اجتماعی زمانی احساس ایمنی خواهند کرد که (۱) آنها هدفی برای ایجاد تاثیر مطلوب روی دیگران نداشته باشند، بنابراین در این صورت در مورد واکنش های ارزیابی دیگران نگران نیستند یا (۲) آنها برای ایجاد تأثیر مطلوب روی دیگران تلاش می کنند و معتقدند که در انجام آن موفق خواهند شد. ولی در دامنه وسیعی از موقعیت های اجتماعی افراد چنین احساس امنیتی ندارند. اگرچه آنها ممکن است، بخواهند چنین تأثیر مطلوبی ایجاد کنند. آنها ممکن است (۱) درباره چگونگی انجام آن مطمئن نباشند، (۲) باوری، که آنها قادر نیستند واکنش های مطلوب از سوی دیگران دریافت کنند. برای مثال، آنان ممکن است بخواهند بصورت فردی شایسته در موقعیت توسط دیگران دیده شوند، اما تردید دارند که چنین اتفاقی رخ دهد. و (۳) باوری، که آنها نمی توانند آنطور که می خواهند بنظر برسند.
(برای مثال، آنها تصور می کنند تا حدودی شایسته بنظر می رسند در حالی که آنها میخواهند که بصورت افراطی شایسته بنظر آیند). این شرایط منجر به ایجاد اضطراب اجتماعی می شود. به عبارت دیگر، اضطراب اجتماعی زمانی بروز می کند که افراد برای ایجاد تأثیر مطلوب روی دیگران برانگیخته می شوند اما در مورد ایجاد این تأثیر تردید دارند. ناتوانی ادارک شده برای پیش بینی، کنترل و کسب پیامدهای مطلوب، پیشایندهای اصلی اضطراب در نظر گرفته شده است (برای مثال ، سیلیگمن، ۱۹۷۵). همچنین اسکلنکر و لیری ( ۱۹۸۲) معتقد هستند که شرط ضروری اما نه کافی برای بروز اضطراب اجتماعی آن است که افراد برای ایجاد یک تاثیر مطلوب روی دیگران بر انگیخته می شوند. افرادی که چنین اهدافی در موقعیت ندارند نگرانی خاصی در مورد ارزیابی دیگران نخواهند داشت و در نتیجه احساس اضطراب نخواهند کرد.
طی چند دهه گذشته چندین الگوی نظری برای تبیین مکانیزمهای اضطراب اجتماعی ارائه گردیده که برخی از این الگوها بر فرایند شناختی تأکید دارند. الگوهای شناختی اضطراب اجتماعی بر این ایده مبتنی هستند که باورهای شناختی مانند «باورهای ناکارآمد» و «افکار غیرمنطقی» نقش مهمی در «علت» و «تداوم» اختلال اضطرابی ایفا میکند.(بک[۴] و همکاران، ۱۹۸۵).
گاهی اوقات تواناییها بر اساس نشانه ها و علائم فیزیولوژیکی مورد قضاوت قرار میگیرند. این نشانه ها دربرگیرنده علائم جسمانی ماننداضطراب و تنش هستند که افراد در موقعیتهایی گوناگون آنها را تجربه کرده و به طریقی متفاوت مورد تفسیر قرار میدهند. برای مثال، حضور در موقعیتهای اجتماعی، برای بعضی اشخاص بروز این نشانه ها را به دنبال دارد و باعث می شود که وجود اضطراب را در خود نشانه ناتوانی و ضعف تلقی کنند و انتظار موفقیت در آ نها کاهش یابد، بنابراین در موقعیتهای اجتماعی به خوبی عمل نمیکنند. مفهوم اضطراب اجتماعی یکی از اسمهایی است که برای ارجاع به این پیامد و پدیده شناختی احساسی-‌رفتاری مورد استفاده قرار گرفته است(زیگلر[۵]،۲۰۰۵).
اختلال اضطراب اجتماعی یا فوبی اجتماعی به ترس آشکار و مستمر از موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی اشاره دارد و از این باور فرد ناشی میشود که او در این موقعیتها به گونه ای خجالتآور یا یا تحقیرآمیز عمل خواهد کرد. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بطور معمول از موقعیتهای ترس آور اجتناب میکنند و بندرت خود را مجبور به تحمل موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی مینمایند، اما اگر با این موقعیتها روبرو شوند اضطراب شدیدی را احساس خواهند کرد. برای برخی از افراد تنها بخش کوچکی از موقعیتهای اجرایی از قبیل نوشتن یا صحبت کردن در جمع برای گروهی از شنوندگان ترس آور است، در حالی که برخی دیگر در دامنه گستردهای از عملکردهای عمومی یا موقعیتهای تعامل اجتماعی میترسند و طبیعی است که در هر کدام از موارد فوق «اضطراب اجتماعی» هنگامی بعنوان تشخیص مطرح میگردد که این گونه ترسها بطور معناداری با عملکرد شغلی، عملکرد تحصیلی یا اجتماعی فرد تداخل پیدا کند. علاوه بر این شدت اختلال اضطرابی در کودکان و نوجوانان با افزایش مشکلات رفتاری مانند مدرسهگریزی، فرارازخانه، افت تحصیلی، اجتناب از بازیهای و فعالیتهای جمعی و دروغگویی همراه بوده است (رینگولد[۶] و همکاران،۲۰۰۳).
یکی از متغیرهای موثر بر خودکارآمدی تحصیلی یادگیرندگان، جو روانی اجتماعی کلاس است. بررسی جو روانی – اجتماعی کلاس درس دانشآموزان از جمله موضوعاتی است که همواره مورد توجه معلمان، مدیران، دست اندرکاران آموزش و پرورش و همچنین والدین بوده است. تحقیقی علمی در این مورد میتواند به فراهم ساختن جو روانی- اجتماعی مناسب و مطلوب کمک کند.
کلاس به عنوان جامعه کوچک و فرعی از افراد متفاوتی تشکیل شده است که از نظر تجارب، فرهنگ، شخصیت، و … با هم متفاوتند. این افراد خصوصیات خود را به درون کلاس می آورند و به همین دلیل جو روانی- اجتماعی متفاوتی بر کلاسها حاکم است. بنابراین، تشکیل دهندگان جو روانی- اجتماعی کلاس معلم و دانش آموزانند که هدف عمده آنها آموزش و فراگیری است. پس برای آموزش و یادگیری لازم است که جو مطلوب و مناسبی درکلاسها دایر باشد. جو مطلوب و مناسب، روابط مثبت و هدفداری است که میان معلم و دانش آموزان در کلاس وجود دارد و دارای «کارآیی» است.
بنابراین، شناخت جو روانی- اجتماعی کلاس می تواند بازخورد با ارزشی برای معلمان فراهم کند؛ چون این عامل در ترک تحصیل، غیبت از کلاس، اندوه و افسردگی، اضطراب، مقاومت دانش آموزان در مقابل معلم، عدم رفاقت بین دانش آموزان در کلاس، عدم رضایت و علاقه به درس و یادگیری اثر دارد. بدیهی است که رهبری معلم در کلاس، نقش عمده ای در شکل گیری این واکنش ها دارد.
رهبری معلم در کلاس را می توان به سه نوع یا روش تقسیم کرد: ۱) روش مبتنی بر دموکراسی، که بهترین روش اداره کلاس است و در آن دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی بالایی هستند. در این روش روابط معلم و دانش آموزان طوری است که نیازهای تعلق و وابستگی، دوست داشتن، به رسمیت شناختن، ارزش داشتن، احترام و شکوفا شدن و استقلال آنها تأمین می شود؛ و دانش آموزان تحت راهنمایی معلم به آموزش و یادگیری میپردازند و اعمال مثبت و مورد قبول برای آنان روشن و واضح است و همین عامل باعث رضایت و خشنودی آنان شده و به سعی و تلاششان میافزاید. ۲) روش بیبند و باری (بدون رهبری)، که در آن به علت مشخص نبودن هدف و عدم رهبری، به کمترین یادگیری میانجامد و بنابراین، بدترین روش اداره کلاس است ۳) روش استبدادی، که در آن نسبت به روش بیبند و باری، دانش آموزان دارای یادگیری بیشتری هستند ولی به علت داشتن هیجان و اضطراب، عدم احساس مسئولیت و هدف، دارای یادگیری کمتری نسبت به روش دموکراسی هستند و در حضور معلم به کار و کوشش ادامه میدهند، ولی در غیاب او سعی به انجام کار ندارند؛ در حالی که در روش دموکراسی، در همه شرایط سعی دارند که کارشان را به انجام برسانند.
با توجه به موارد فوق، پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به این سوال است که آیا اضطراب اجتماعی و جو روانی-اجتماعی کلاس پیشبینیکننده خودکارآمدی تحصیلی در دانشآموزان میباشند؟
بیان مسأله
باورهای خودکارآمدی پایه اصلی و محوری انگیزه انسان به شمار محسوب میشوند و به میزان بهره‌مندی افراد از این باورها احتمال موفقیت آنها در انجام کارها بالا میرود. بندورا(۱۹۷۷)نخستین بار در نظریه خود، مفهوم خودکارآمدی را مورد استفاده قرار داده است. وی بیان داشته، که باورهای خودکارآمدی مهمترین عامل در تبیین رفتارهای انسانی اند، زیرا کلید اصلی فعالیتهای وی محسوب میشوند. این باورها در جنبه های مختلف زندگی نقش مهمی دارند و یکی از مهمترین جنبه ها و حوزههایی که موفقیت در آن تا حد زیادی منوط به داشتن خودکارآمدی بالاست، حوزه تحصیلی است.
آلتونسوی[۷] و همکاران(۲۰۱۰) خودکارآمدی تحصیلی را از مفاهیم مرتبط با خودکارآمدی میدانند، که به باور دانشآموزان راجع به توانایی رسیدن به سطح معینی از تکلیف اشاره دارد. آربونا[۸] (۲۰۰۰) سطوح بالای خودکارآمدی تحصیلی را با متغیرهایی مانند سازگاری و موفقیت در مدرسه، کمک خواستن از دیگران در مسائل تحصیلی مرتبط میداند و معتقد است خودکارآمدی با راهبردهای یادگیری مؤثر، خودتنظیمی، عملکرد تحصیلی و مهارت در تعامل اجتماعی با همکلاسان در ارتباط است.
مفهوم نوجوانی و تجارب مربوط به آن در فرهنگهای مختلف شکل های متفاوتی دارد. مثلاً در جوامع دور افتاده ورود به بزرگسالی با تشریفات خاص و گاه دردناکی همراه است.
در بررسی این دوره نظریه پردازان مختلف نظریه های متفاوتی ارائه کرده اند. استانلی هال با تاثیر از داروین، بر این باور بود که کودکی دوران بربریت و نوجوانی، تولد دوباره است. مفهوم «بازیستی» او به این معنا است که در جریان کودکی انسان مراحلی مشابه تکامل داروینی را سپری می کند و با شروع نوجوانی دوره های از طوفان و فشار است (احدی، جمهری، ۱۳۷۸).
فروید عقیده داشت که کودکان مراحل مشابهی از رشد روانی- جنسی را سپری میکنند که آخر آن، مصادف با دوران نوجوانی است. در این مرحله امیال سرکوب شده، بویژه میل جنسی بیدار میشود، به همین دلیل نوجوانان در مواجهه با موازین اخلاقی و اجتماعی دستخوش تعارض و اضطراب میشوند و بندرت اتفاق می‌افتد که در خلال فرایند نوجوانی، بحرانهای اضطرابی مشاهده نگردند. گاهی این اضطراب بطور ناگهانی و زمانی بصورت تدریجی ظاهر میشود گاهی فراگیر است و زمانی بر احساس مبهم پراکنده‌ای محدود می‌گردد گاهی هفته‌ها طول میکشد و زمانی بالعکس فقط در خلال چند ساعت پایان می‌پذیرد. اما صرفنظر از چگونگی بروز، شدت و مدت آن، اضطراب یک احساس بنیادی است که کمتر نوجوانی به آن بیگانه است. مسلماً‌ در بسیاری از موارد، بحران اضطراب محدود باقی می‌ماند اما غالباً به منزله دریچه‌ای به سازمان یافتگی مرضی است یا قبل از استقرار رفتارهای نشانه‌ای دوام‌دار ظاهر می گردد (احدی، جمهری، ۱۳۷۸).
در خلال نوجوانی می‌توان به سه نوع رویداد اضطرابی اشاره کرد: ۱- تحریک بدنی پراکنده که براساس تظاهرات بدنی متعدد نمایان می‌گردد. ۲- اضطراب روانی فراگیر که به وسیله ترس مفرط روانی مشخص می شود. ۳- اضطراب به منزله (علامت محرک – نشانه) که در آن »من« در مقابل یک خطر بالقوه اضطراب را برانگیزد. به هنگام بحران اضطراب یا بروز اضطراب های دوام‌دار، یعنی حالتهایی که با احساس خطر قریب‌الوقوعی که واجد موضوع معینی نیست و با احساس از هم پاشیدگی و حتی واقعیت‌زدائی همراهند، نوجوان بی‌پناه و درمانده است و نمی‌تواند علتی برای این حالت عاطفی خود بیابد اما وقتی این وهله‌های اضطرابی تکرار می‌شوند یا پابرجا می‌مانند ، نوجوان در تبیین آنها کوشش می‌کند، تبیین‌هایی که غالباً بر ترسهایی که در مورد وضعیت جسمانی خوددار متمرکزند (مارسلی[۹]،۱۹۸۴).
یکی از فرضیه های اساسی رویکردهای شناختی در زمینه اضطراب آن است که اضطراب با پیشبینی رخداد یک رویداد منفی یا زیانبار، یا ادراک تهدید فراخوانده میشود. ادراک افراد از تهدید با داوری ذهنی آنها از احتمال رخداد رویداد منفی و پیامد آن یا تنفر از آن رویداد تبیین میشود. بنابراین افراد با اختلالهای اضطرابی احتمال و پیامد رخداد رویدادهای منفی را، بالاتر از افراد بهنجار برآورد میکنند(ویلسون[۱۰] و همکاران،۲۰۰۵).
استوار و همکاران (۱۳۸۵) در پژوهش خود نشان دادند نوجوانان با اختلال اضطراب اجتماعی بالا نسبت به نوجوانان با اختلال اضطراب اجتماعی پایین احتمال رخدادهای رویدادهای منفی اجتماعی را بالاتر برآورد میکنند. اما علیرغم ناخوشایند بودن حضور در اجتماع برای افراد مضطرب اجتماعی، ایشان ناگریز به انجام آن میباشند. زیرا اجتماعی بودن انسان اجتناب ناپذیر است و حضور و شرکت در موقعیتهای اجتماعی یکی از الزامات زندگی وی تلقی میشود. محیط آموزشگاه و مدرسه از جمله مکانهایی هستند که نیازمند حضور فعال دانشآموزان در فعالیتهای تحصیلی است. در مدرسه، آموزگاران علاوه بر گروهبندی دانشآموزان و آموزش مطالب متنوع که مطابق با نیاز و ظرفیت آنها طراحی شده، به منظور آگاهی از میزان یادگیری مطالب توسط آنها، آموختههایشان را به شیوه های مختلف مورد ارزیابی قرار میدهند. معلمان علاوه بر برگزاری امتحانات در هر دوره تحصیلی، ارائه مطالب درسی به شکل ارزیابیهای شفاهی و کلاسی را نیز به عنوان یکی از شیوه های مرسوم برای سنجش میزان یادگیری دانشآموزان مورد استفاده قرار میدهند.
بعضی از دانشآموزان، حضور در جمع همسالان و ارائه مطالب به معلم را یک دغدغه میدانند و هنگام انجام تکالیف اجتماعی به خوبی عمل نمیکنند و ضعف عملکردشان را ناشی از عدم توانایی دانسته و تصور میکنند قادر به فائق آمدن بر محیط نیستند (ارس[۱۱] و همکاران،۲۰۱۰).
کلاس درس مکانی اجتماعی است و حضور و تعامل دانشآموزان با همسالانشان، در این محیط، باعث میشود که استعدادها و یا مشکلات و ضعفهای آنها آشکار شود، و همچنین کاهش یا افزایش یابد. ادراکات دانشآموزان از همسالان و نوع روابط موجود در یک کلاس را به عنوان جنبه اجتماعی محیط کلاس در نظر گرفتهاند و آن را جو اجتماعی تعریف کردهاند که به کیفیت روابط در کلاس اطلاق میشود(مینهارد[۱۲] و همکاران،۲۰۱۰).
پژوهشها نشان میدهند که عوامل روانی اجتماعی حاکم بر کلاس درس، نقش مهمی در حل مشکلاتی مانند ترک تحصیل، غیبت از کلاس، اندوه و افسردگی دانشآموزان، برخورد و تنشهای بین کلاسی، و طیف همگرایی و رقابت یا رفاقت کلاسی، به عهده دارند (بروکورو[۱۳]،۱۹۸۲). بنابراین، پرداختن به اضطراب اجتماعی، بهعنوان یکی از مشکلات مهم و شایع دانشآموزان در محیطهای آموزشی که با توجه به ادراک آنها از جو روانی اجتماعی حاکم بر کلاس شان شکل میگیرد و میتواند پیامدهای مهمی برای جنبه های تحصیلی از جمله خودکارآمدی ایشان داشته باشد خالی از فایده نیست. با توجه به مطالب ذکر شده این سؤال مطرح میشود که آیا اضطراب اجتماعی و جو روانی-اجتماعی کلاس میتواند خودکارآمدی تحصیلی در دانشآموزان دبیرستانی را پیشبینی کنند؟
ضرورت و اهمیت پژوهش
از نظر این که آموزش و پرورش از جمله نهادهایی است که در همه جوامع از حساسیت خاصی برخوردار است و هدف عمده آن، اعتلای همه جانبه شخصیت فراگیران، به ویژه در ابعاد اخلاقی، اجتماعی و روانی است، برای بهبود این فرایند، باید که جوکلاسها شایسته و بایسته باشد. به همین دلیل پژوهشهای فراوانی تأثیر جو روانی-اجتماعی کلاس را بر پیشرفت تحصیلی و کارکرد بهینه عاطفی و شناختی دانش‌آموزان نشان داده است و از آنجایی که کارکنان، مدیران و معلمان تأثیر بسزایی بر جو کلاس دارند اما تأثیر خود دانشآموزان بر عوامل دیگر مهمتر است و از آنجایی که دانش آموزان داد و ستدهای فراوانی با هم دارند سهمی مهم در پدیدآیی جو روانی-اجتماعی کلاس دارند نگاه پژوهشها را به این سمت سوق داده است (فریزر[۱۴]،۱۹۹۸).
از چشماندازی دیگر آگاهی و شناخت ویژگیهای اضطراب اجتماعی و خودکارآمدی، بازخورد با ارزشی برای معلمان فراهم میکند. زیرا تحقیقات نشان میدهد که چنین عوامل انگیزشی حاکم بر کلاس درس، نقش مهمی در حل مشکلاتی مانند اندوه و افسردگی دانشآموزان، برخورد و تنشهای بین کلاسی، وظیفه‌گرایی و رقابت یا رفاقت کلاسی و … به عهده دارد و همچنین بررسی این مشکلات می تواند راهکارها و الگوهایی را برای بهبود کیفیت زندگی، افزایش رفتارهای سازگارانه، و مبارزه با بسیاری از عوامل تهدید آمیز برای خودتنظیمی و خود کارآمدی فراهم آورد و به تبع آن سبب انجام برنامهها و اقدامات پیشگیرانه در آموزش و پرورش شود. پس شناسایی متغیرهایی که با این عوامل ارتباط دارند میتواند کمک کننده باشد و به دانشآموزان این امکان را میدهد که بر سطح تنیدگی، چالشهای ذهنی، نیازهای مختلف روانی و حس خود ارزشمندی نظارت کنند و در نتیجه رضایت شخصی، عملکردهای تحصیلی بهتر، خودتنظیمی و خودکارآمدی بالایی داشته باشند (سیف،۱۳۹۰).
دوره دبیرستان دورهای است که دانشآموزان مرحله مهمی از زندگی خود را میگذرانند در این دوره اگر جو روانی و اجتماعی کلاس و مدرسه مساعد و مطلوب باشد نه تنها دانش آموزان پیشرفت تحصیلی بیشتری دارند بلکه از نظر سلامت عاطفی و اجتماعی نیز در سطح بالاتری خواهند بود، زیرا عزت نفس و خودپنداره آنها نیز افزایش مییابد (طالب زاده،۱۳۸۷). از آنجا که با توجه به پژوهشهای انجام شده اضطراب اجتماعی تحت تأثیر تمایلات منفی، به ویژه خودکارآمدی، اجتناب در جمع و عزت نفس پایین است اهمیت انجام پژوهش را بیش از پیش آشکار میسازد.
اهداف پژوهش:
اهداف کلی:
تبیین نقش پیشبینیکنندگی اضطراب اجتماعی و جو روانی-اجتماعی کلاس با خودکارآمدی تحصیلی در دانشآموزان سوم دبیرستانی شهر شیراز.
اهداف جزیی:
تبیین رابطه اضطراب اجتماعی و جو روانی-اجتماعی با خودکارآمدی تحصیلی.
فرضیه های پژوهش:
بین اضطراب اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی رابطه وجود دارد.
اضطراب اجتماعی قابلیت پیشبینی خودکارآمدی تحصیلی را دارد.
بین جو روانی-اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی رابطه وجود دارد.
جو روانی-اجتماعی قابلیت پیشبینی خودکارآمدی تحصیلی را دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:27:00 ق.ظ ]




۴۳/۰

۰۰۹/۰

۶۹/۰

Deformation

۵۵/۰

۲۱/۰

۰۳/۰

۹۸/۰

۰۱۹/۰

۷۳/۰

۰۰۱۴/۰

۰۰۴/۰

۹۹/۰

DSV

۲۹/۰

۱۹/۰

۱۸/۰

۸۶/۰

۱۷/۰

۷۵/۰

۰۷۵/۰

۰۰۱۷/۰

۹۵/۰

Short- turn

با بهره گرفتن از شکل ‏۶‑۴ و جدولی مشابه جدول فوق، درخت­های تصمیم برای سه حالت ذکر شده سناریو اول ایجاد شده است. درخت تصمیم اول با هشت ورودی که در شکل ‏۶‑۵ نشان داده شده است، دارای دقتی نزدیک به ۹۸ درصد و اندازه آن برابر ۳۱ می­باشد. درخت تصمیم دوم دارای دو ورودی بوده و دارای دقت بسیار کم ۸۰ درصد و اندازه به نسبت بزرگ ۴۱ می­باشد. این درخت تصمیم در شکل ‏۶‑۶ به نمایش در آمده است. علت کم بودن دقت درخت تصمیم دوم را باید در ویژگی­هایی که به عنوان ورودی انتخاب شده ­اند، یافت. مقادیر انرژی و آنتروپی برای سیگنال­های پاسخ فرکانسی در حالات مختلف به هم نزدیک بوده و در نتیجه درخت تصمیم فاقد توانایی تشخیص و تمیز بین حالات مختلف خطا خواهد بود و این امر منجر به کاهش دقت و افزایش اندازه درخت تصمیم شده است. در درخت سوم که بصورت ترکیبی ویژگی­های مختلف را به عنوان ورودی استفاده نموده است دارای دقتی برابر ۹۹ درصد و اندازه ۲۵ می­باشد که در شکل ‏۶‑۷ می­توان آن را مشاهده نمود. این درخت ساختاری مشابه درخت اول خواهد داشت اما چون از دو ویژگی دیگر نیز استفاده نموده است، در نتیجه خروجی بهتری دربر خواهد داشت هر چند که درخت تصمیم دوم دارای دقت پایین­تر و اندازه بزرگتری است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

درخت تصمیم علاوه بر اینکه دارای ساختاری ساده وقابل لمس بوده و دقت بالایی دارد، یک ویژگی مهمی را نیز دارا می­باشد که می­توان به انتخاب ویژگی[۱۳۸] آن اشاره کرد. بدین معنا که از بین ورودی­های مختلف، ورودی­هایی که در طبقه ­بندی دارای وزن بیشتری بوده و به عنوان ویژگی غالب شناخته می­شوند، مشخص خواهد کرد. به عنوان مثال در درخت تصمیم اول از بین هشت ویژگی­ مختلف مورد استفاده در ورودی، تنها چهار ویژگی ضریب همبستگی، انحراف معیار، مجموع مربعات خطا و قدر مطلق مجموع لگاریتمی خطا به عنوان ویژگی غالب و اثرگذار در طبقه ­بندی مشخص شده ­اند. از این خاصیت درخت تصمیم می­توان در مسائلی که فضای ویژگی­ آن بسیار بزرگ بوده استفاده کرد که در ابتدا با درخت تصمیم، ویژگی­های غالب را انتخاب نمود و در مرحله بعد این ویژگی­های غالب را به عنوان ورودی هر سیستم خبره دلخواه استفاده نمود که با این کار باعث بهبود عملکرد سیستم خبره خواهیم شد.
در سناریو اول هر چند که درخت تصمیم دارای دقت بالایی می­باشد، اما اندازه درخت به نسبت بزرگ می­باشد. برای کاهش اندازه درخت باید از ویژگی­های دیگری بهره برد که قدرت تفکیک­پذیری بالایی برای داده ­های جمع­آوری شده داشته باشد بدین معنا که این ویژگی باید بتواند تا آنجا که قادر است داده ­ها را با ایجاد شاخه­ها و برگ­های کمتری جداسازی و طبقه ­بندی نماید. البته باید توجه داشت که در این حالت دقت هم مقدار قابل قبول خود را داشته باشد.

شکل ‏۶‑۵: درخت تصمیم اول- با هشت ورودی: مقادیر آستانه به ترتیب
a=0/744 ، b=099، c=0/99، d=0/98 ، e=0/07 ، f=0/99 ، z=0/97 ، g=0/993، x=0/992 ، h=0/052، k=0/84 ، j=0/38 ، m=0/18، l=0/53

شکل ‏۶‑۶: درخت تصمیم دوم- با دو ورودی: مقادیر آستانه به ترتیب
: a=0/33 ، b=0/414، c=0/215، d=0/19 ، e=0/35 ، f=0/23 ، h=0/2 ، g=0/21، j=0/2 ، k=0/61، l=0/23 ، t=0/198 ، m=0/21، n=0/083 e=0/35 ، r=0/23 ، s=0/22 ، w=0/31، x=0/22 ، z=0/28، y=0/21

شکل ‏۶‑۷: درخت تصمیم سوم- با ده ورودی: مقادیر آستانه به ترتیب :
a=0/74 ، b=0/73، c=0/99، d=0/196 ، e=0/21 f=0/998 ، g=0/999، h=0/06، k=0/84 ، j=0/29 ، l=0/25، m=0/76

سناریو دوم

همانطور که در قسمت آخر بخش قبل بحث شد، به دنبال روشی هستیم که اندازه درخت تصمیم با ثابت ماندن درصد دقت، کاهش یابد. بین منظور روشی که در زیر شرح داده می­ شود، پیاده­سازی خواهد شد.
در بخش مربوط به آنالیز حساسیت بخش‏۵-۴-، مشاهد شد که هر خطایی در چه رنج فرکانسی اثر بیشتر و قابل لمس­تری خواهد گذاشت و در چه رنج فرکانسی تاثیر ملموسی نخواهد داشت. با بهره گرفتن از این نکته می­توان هر پاسخ فرکانسی را به سه رنج فرکانسی تقسیم نموده و برای هر رنج فرکانسی ویژگی­های مورد نظر را محاسبه نمود. هر ورودی­ درخت تصمیم خود شامل چهار ورودی می­گردد که شامل رنج فرکانسی پایین، رنج فرکانسی میانی، رنج فرکانسی بالا و کل رنج فرکانسی خواهد شد و بدین ترتیب فضای ویژگی چهار برابر خواهد شد. در این سناریو هم سه حالت در نظر گرفته می­ شود که در ابتدا تنها ویژگی­های آماری و سپس ویژگی­های سیگنالی و سرانجام ترکیب این دو به عنوان ورودی درخت تصمیم مورد استفاده قرار خواهد گرفت. شکل ‏۶‑۸ ساختار درخت­های تصمیم در سه حالت را با شرایط جدید نشان می­دهد.

شکل ‏۶‑۸: ساختار سه درخت تصمیم متفاوت با ورودی های متفاوت
درخت تصمیم چهارم با ۳۲ ورودی که در شکل ‏۶‑۹نشان داده شده است، دارای دقتی نزدیک به ۹۸ درصد و اندازه آن برابر ۱۵ می­باشد. اندازه این درخت تصمیم در مقایسه با درخت­های قسمت قبل اندازه بسیار کمتری دارد و در حالیکه دقت آن در همان حد دلخواه و بالا ثابت باقی مانده است. در این درخت تصمیم ۷ ویژگی ضریب­همبستگی رنج میانی، نرخ مجموع مربعات خطا رنج میانی و بالا، احراف معیار رنج پایین و بالا و سرانجام مجموع قدر مطلق لگاریتمی خطا در رنج بالا به عنوان ویژگی­های غالب انتخاب شده اند. همانطور که از شکل ‏۶‑۹ می­توان مشاهده نمود، این مسئله می­باشد که خطا­هایی که در جهت عمودی بوده مانند جا به ­جایی محوری و تغییر فضای دیسک در رنج فرکانسی پایین و میانی قابل تشخیص خواهند بود اما به علت اثر خطای اتصال کوتاه و تغییر شکل بر کل رنج فرکانسی، نیاز به اطلاعات رنج فرکانسی بالا نیز بوده و این امر باعث رشد بیشتر درخت شده است.

شکل ‏۶‑۹: درخت تصمیم با ۳۲ ورودی : مقادیر آستانه پارامترها به ترتیب :
a=0/717 ، b=0/067، c=0/99، e=0/576 ، ، h=0/213، d=0/725 ، g=0/0052

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]