کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



آخرین مطالب


جستجو

 



- انعطاف پذیری در تولید و شخصی سازی
- طراحی وبرنامه­ریزی تولید با حداقل هزینه
- بهروری بالای نیروی انسانی
- استفاده موثراز دارایی­ های ثابت
- کیفیت تولید
- راندمان تولید با حداقل هزینه
- دسترسی به منابع کافی از نیروی کار ماهر
استفاده موثراز دارایی­ های ثابت
نمایشگر ۹-۲٫ دسته بندی عوامل حیاتی موفقیت
منبع: تامپسون و استریکلند، ۱۹۹۹
تامپسون متعقد است که در هر صنعت این عوامل بیشتر از ۴ تا ۵ عامل نیست و از این عوامل ­یکی – دو عامل از همه مهمتر است. (تامپسون و استریکلند، ۲۰۰۳)
۸-۲ روانکارها و تعاریف آن
همه روانکارها از روغن پایه شروع می شود، سه نوع روغن پایه وجود دارد: سنتزی، معدنی و گیاهی.
در یک تعریف ساده، روانکاری، روشی است برای جلوگیری از اصطکاک و سایش سطوح متحرکی که روی یکدیگر قرار می­گیرند. کار اصلی روانکاری، کاهش میزان اصطکاک بین سطوح متحرک و ثابت است که توسط روانکارها (انواع روغن، گریس و…) امکان پذیر می شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بیشتر مردم بر این باور هستند که روانکار برای لغزنده کردن سطوح استفاده می شود حال آنکه این عمل، ابتدایی ترین وظیفه روانکار می باشد. یک روانکار مناسب چندین مزیت را به همراه دارد، علاوه بر کاهش اصطکاک، باعث کاهش میزان سایش، کاهش دمای کارکرد، کاهش خوردگی سطح فلزات و کمک به خارج کردن آلاینده­ها از سیستم می نماید. روانکارها دارای خواص زیادی هستند که بتوانند نیاز­های عملیاتی شما را برطرف سازند. برای مثال مواد شیمیایی مختلفی به ماشین اضافه می کنند تا در دماهای بالا کار کنند. همچنین می توان از روانکاری استفاده کرد که از سطوح ماشین در فشارهای بالا محافظت کند. با تجزیه و تحلیل ماشین می توان روانکاری را که مناسب جهت عملکرد ماشین باشد مشخص کرد.
۹-۲ تصمیم ­گیری چند معیاره و فرایند تحلیل شبکه­ ای
انسان در زندگی روزمره خود تصمیمات بسیاری می­گیرد. این تصمیمات از مسائل شخصی و فردی تا مسائل بزرگ و کلان را شامل می­ شود. در اکثر مسائل تصمیم سازی عموماً اهداف و عوامل متعددی مطرح است و فرد تصمیم ساز سعی می­ کند که بین چندین گزینه­ی موجود (محدود­یا نامحدود) بهترین گزینه را انتخاب کند. (قدسی پور، ۱۳۸۲)
تصمیم ­گیری در دنیای پیچیده امروز به چالشی برای مدیران و سازمان­ها تبدیل شده است. تعداد شاخص­ های تصمیم گیری، تنوع معیارهای کمی ­و کیفی و لزوم در نظر گرفتن همزمان آنها، اهمیت اثرات و پیامدهای تصمیم و عواملی نظیر آن بر پیچیدگی تصمیم­ها می­افزاید. از این رو بالاخص در دو دهه اخیر، روش­های ریاضی و دانش کامپیوتر در حل مسائل تصمیم ­گیری به­ یاری آنان شتافته و تکنیک­ها و فنون تصمیم ­گیری چند معیاره و سیستم­های پشتیبان تصمیم ­گیری را ایجاد نموده است.
مدل­های کلاسیک پژوهش در عملیات مانند برنامه­ ریزی خطی، برنامه­ ریزی عدد صحیح، برنامه­ ریزی غیر خطی و مانند آن مدلهای تصمیم ­گیری هستند که بهینه سازی را فقط براساس­یک معیار به انجام می­رسانند. لذا این مدلها در زمره مدلهای تک هدفه طبقه بندی می­گردند. هدف انتخاب شده این گونه مدلها عموما نخستین و مهم ترین هدف بوده و سایر اهداف در سایه این هدف به فراموشی سپرده می­ شود.
تصمیم ­گیری انتخاب­یک گزینه از میان گزینه­ های مختلف است و این انتخاب هنگامی ­هوشیارانه و حساب شده است که بیش از­یک معیار در گزینش آن به کار گرفته شود. تصمیم ­گیری با­ یک معیار فرایندی ساده و ­یک بعدی می­باشد. (قدسی پور، ۱۳۸۲)
۱-۹-۲ تصمیم گیری چند معیاره[۱۴۲]
تصمیم گیری چند معیاره بر یک فرایند ارزش دادن به گزینه ­هایی که بوسیله چند معیار ارزیابی شده اند، دلالت دارد. تصمیم گیری چند معیاره می تواند به دو طبقه وسیع تقسیم شود: تصمیم گیری چند شاخصه[۱۴۳] و تصمیم گیری چند هدفه[۱۴۴]. اگر مسئله مورد ارزیابی، یک مجموعه محدود از گزینه­ ها به منظور انتخاب بهترین آن­ها بر اساس وزن­های مربوط به ویژگی­های آن گزینه­ ها باشد، این مساله یک تصمیم گیری چند شاخصه می باشد، درحالی که تصمیم گیری چند هدفه به انتخاب بهترین گزینه­ ها بر مبنای یک سری اهداف کم و بیش ناسازگار سروکار دارد. (فو و مینووا[۱۴۵]، ۲۰۰۵) مدل­های تصمیم گیری چند هدفه به منظور طراحی به کار گرفته می­شوند، در حالی که مدل­های تصمیم گیری چند شاخصه به منظور انتخاب گزینه برتر استفاده می شود. (اصغرپور، ۱۳۸۵)
۱-۱-۹-۲ انواع تصیم گیری چند شاخصه
الف- مدل غیرجبرانی[۱۴۶]: این مدل شامل روش‌هایی است‌که مبادله در بین شاخص‌ها مجاز نیست؛ بدین معنا که نقطه ضعف موجود در ­یک شاخص با مزیت موجود در شاخص دیگر جبران نمی‌شود. بنابراین در این روش‌ها هر شاخص به تنهایی مطرح بوده و مقایسه‌ها بر‌اساس شاخص به شاخص صورت می‌پذیرد.
ب- مدل جبرانی[۱۴۷]: این مدل شامل روش‌هایی است که امکان مبادله میان شاخص‌ها وجود دارد، به عبارت دیگر تغییری در­ یک شاخص می ­تواند با تغییر در شاخصی دیگر تعدیل شود و­ یا کاهش­ یک شاخص در صورتی‌که سبب افزایش شاخص دیگر شود، قابل پذیرش خواهد بود. (فولادگر، ۱۳۸۶).
به طور کلی اگر اجازه دهیم ضعف­یک شاخص در تصمیم ­گیری ها توسط شاخص های دیگر جبران شود، تکنیک مورد نظر جبرانی می­باشد. از تکنیکهای جبرانی می­توان به فرایند تحلیل سلسله مراتبی و شبکه­ ای­ اشاره کرد که فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)[148] اجزای یک سیستم را به صورت یک سلسله مراتب سازماندهی می­ کند به طوری که هر عنصر سلسله مراتبی به عنصر سطح بالاتر خود می تواند وابسته باشد و به صورت خطی این وابستگی تا بالاترین سطح می تواند ادامه داشته باشد. (کورتایلا و پزونن[۱۴۹]، ۲۰۰۰) استفاده از این روش بسیاری از مسائل را به دلیل وابستگی (درونی/ بیرونی)، تاثیرات بین و درون خوشه ­ها (معیارها، گزینه­ ها) نمی­تواند مرتفع کند. [۱۵۰]ANP روشی بسیار مناسب برای حل این نوع از مشکلات است. در حقیقت ANP با بهره گرفتن از شبکه نیاز به تعیین سطوح به صورت سلسله مراتب ندارد.
از آنجا که دریک صنعت عوامل متعددی بر موفقیت آن صنعت مؤثر است و این عوامل برهم اثرگذار می­باشند، دراین رساله از روش فرایند تحلیل شبکه­ ای جهت اولویت بندی عوامل حیاتی موفقیت استفاده شده تا وابستگی­های درونی و وابستگی­های بیرونی در نظرگرفته شود.
۲-۹-۲ روش فرایند تحلیل شبکه­ ای (ANP)
فرایند تحلیل شبکه ای یکی از تکنیکهای تصمیم گیری چند معیار ه است و در مجموعه مدل­های جبرانی قرار می گیرد. این مدل برمبنای فرایند تحلیل سلسله مراتبی ۳ طراحی شده است و” شبکه ” را جایگزین” سلسله مراتب” کرده است. (ساعتی، ۲۰۰۵)
این فرایند، نظریه جدیدی است که در آن ساختار شبکه ای، جانشین ساختار سلسله مراتبی شده است. این ویژگی سبب می شود که به صورت نظاممند، وابستگی­ها و بازخوردهای بین معیارها و زیرمعیارها بررسی شود. بر این اساس لازم است تمام وابستگی­های بین شاخص ­ها و همچنین جهت آن­هاتبیین شود. به طور کلی یک معیار زمانی با دیگر معیارها مرتبط می شود که دست کم یکی از زیر معیارهای آن بر یک زیرمعیار از دیگر معیارها اثرگذار باشد یا از آن تأثیر بپذیرد.(ساعتی، ۱۹۹۹)
در یک سلسله مراتب وابستگی­ها باید به صورت خطی ” از بالا به پایین و یا بالعکس” باشد. چنانچه وابستگی دو طرفه باشد یعنی وزن معیار­ها به وزن گزینه­ ها و وزن گزینه­ ها نیز به معیارها وابسته باشد مسئله دیگر از حالت سلسله مراتبی خارج شده و تشکیل یک “شبکه “یا سیستم غیر خطی یا سیستم با بازخور را می­دهد. (کُرتایلا و پزونن[۱۵۱]، ۲۰۰۰)
برخلاف فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) که ارتباط عناصر تشکیل دهنده مدل یکطرفه است، در فرایند تحلیل شبکه ای یک عنصر از مدل بر عنصر یا عناصر دیگر و حتی بر خود اثرگذار است و ممکن است از دیگر عناصر نیز تأثیر بپذیرد. به عبارت دیگر مسئله از حالت خطی خارج و در قالب غیرخطی یا شبکه­ ای نمود می­یابد. (ساعتی، ۲۰۰۱)
فرایند تحلیل شبکه­ ای هر موضوع و مسئله ای را به مثابه “شبکه” ای از معیارها، زیرمعیارها و گزینه­ ها (همه این­ها عناصر۷ نامیده می­شوند) که بایکدیگر در خوشه­هایی جمع شده اند، در نظر می­گیرد. تمامی­عناطر در­ یک شبکه می­توانند به هر شکل دارای ارتباط با­یکدیگر باشند. به عبارت دیگر، در­یک شبکه بازخورد و ارتباط متقابل بین و میان خوشه ­ها امکان پذیر است. (مونیکا[۱۵۲] و همکاران، ۲۰۰۸)
از زمان معرفی ANP، از این روش برای برنامه­ ها و تصمیم گیری­های متعددی به کار گرفته شده است به عنوان مثال: استفاده از مدل ANP توسط موموح و زو [۱۵۳](۱۹۹۸) برای انتخاب واحدهای تولید برق جهت تخصیص قیمت مناسب در صنعت رقابتی برق، سارکیس و مید[۱۵۴] (۱۹۹۸) برای انتخاب استراتژی لجستیک، بیوکیازیک[۱۵۵] (۲۰۰۰) برای ­یافتن مهمترین عوامل برای آموزش و پرورش مبتنی بر حافظه ارکالتلیگلو[۱۵۶] (۲۰۰۰) برای تعیین سیاست­های تدارکات نظامی. مید و پریسلی[۱۵۷] (۲۰۰۲) برای انتخاب پروژه مبتنی بر پژوهش و توسعه. چانگ و همکاران(۲۰۰۸) در مورد ارزیابی قوانین توزیع، پرتوی[۱۵۸] (۲۰۰۶) برای­یافتن امکانات استراتژیک.
۳-۹-۲ تفاوت میان AHP وANP
نمایشگر ۶-۲ تفاوت میان فرایند سلسله مراتبی و فرایند تحلیل شبکه­ ای را به وضوح نشان می­دهد:
نمایشگر ۱۰-۲
یک فرایند سلسه مراتبی
یک فرایند شبکه­ ای
نمایشگر ۱۰-۲ تفاوت میان روش AHP وANP
منبع: مومنی و شریفی سلیم، ۱۳۹۰، ص۹۱
فرض اصلی در AHP استقلال عملیاتی قسمت بالایی (طبق شکل) در ساختار سلسله مراتبی از قسمت پایینی و از معیارهای هر سطح ­یا طبقه است.(نجفی، ۱۳۸۹)
آنچه در روش AHP انجام می­ شود گاهی از واقعیت دور است، به عنوان نمونه گاهی می­بینیم بین شاخص ­ها و گزینه ارتباط دوجانبه وجود دارد، از این رو ساعتی برای گسترش نظریه­ خود درباره روش AHP، روش ANP­ یا فرایند تحلیل شبکه­ ای را پیشنهاد کرد که در آن تعاملات، وابستگی­ها، چه درونی و چه بیرونی بین عناصر و خوشه ­ها و همچنین وابستگی­های بین گزینه و معیارها وجود دارد. این کار به انتخاب گزینه­ی برتر در فضایی نزدیک به واقع کمک خواهد کرد. (مؤمنی و شریفی سلیم، ۱۳۹۰)
بنابراین ANP را می­توان متشکل از دو قسمت دانست: سلسله مراتب کنترلی و ارتباط شبکه­ ای. سلسله مراتب کنترلی ارتباط بین هدف، معیارها، و زیرمعیارها را شامل شده و برای ارتباط درونی سیستم تاثیرگذار است و ارتباط شبکه­ ای وابستگی بین عناصر و خوشه ­ها را شامل می­ شود ارتباطات پیچیده بین و میان عناطر تصمیم، از طریق جایگزینی ساختار سلسله مراتبی با ساختار شبکه­ ای در نظر گرفته می­ شود. فرایند تحلیل شبکه­ ای حالت عمومی­AHP و شکل گسترده آن محسوب می­ شود. (ساعتی، ۱۹۹۹)
اگر چه فرایند تجزیه و تحلیل شبکه ای نیز یک مقیاس اندازه گیری نسبی مبتنی بر مقایسات زوجی را به کار می­گیرد، اما مانند فرایند تحلیل سلسله مراتبی یک ساختار اکیداً سلسله مراتبی را به مسأله تحمیل نمی­کند، بلکه مسأله تصمیم گیری را با به کارگیری دیدگاه سیستمی توأم با بازخورد مدلسازی[۱۵۹] می کند.(ساعتی، ۲۰۰۵)
۴-۹-۲ مراحل روش فرایند تحلیل شبکه­ ای( ANP )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 12:02:00 ق.ظ ]




۲-۸-۱ پشتیبانی ساختاری[۷۲]
ساختار سازمانی، راه یا شیوه های است که به وسیله آن فعالیتهای سازمانی تقسیم،سازماندهی و هماهنگ می شوند. سازمانها، ساختارهایی را به وجود می آورند تا فعالیتهای عوامل انجام کار را هماهنگ کرده و کارهای اعضاء را کنترل کنند. ساختار سازمانی تعیین کننده روابط رسمی و نشان دهنده سطوحی است که در سلسله مراتب اداری وجود دارد و حیطه کنترل مدیران را مشخص می کند. همچنین ساختار سازمانی دربرگیرنده طرح سیستمهایی است که به وسیله آنها همه واحدها هماهنگ و یکپارچه می شوند و در نتیجه ارتباط مؤثر در سازمان تضمین خواهد شد.
سازمان ها از جهتی شبیه به اثرات انگشتانند. هر سازمانی، ساختار منحصر به فرد خود را داراست. با این وجود هیچ ساختاری نمی توان یافت که به طور کامل منحصر به فرد باشد.
برای داشتن یک سازمان بهره ور(کارایی واثربخشی) باید از ابتدا ساختار مناسب آن تدوین شده باشد،که نقش خشت اول را بازی می کند، چرا که اگر سازمانی بر مبنای مأموریتهای خود دارای ساختار مناسبی نباشد ولی دارای نیروهای متخصص و کارآمد باشد باز هم نمی تواند به موفقیت های مورد انتظار با توجه به منابع در دسترس برسد، به عبارتی امکان بهره ور بودن سازمان زیر سئوال خواهد رفت. لذا به منظور توانمندسازی کارکنان یک سازمان، اولین اقدام تعیین ساختار آن سازمان است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳۶
در سازمان های توانمند، ساختار سازمانی طوری طراحی شده است که کارکنان می توانند برای نیل به نتایج مورد نظر و آنچه انجام آن لازم است، کار کنند، نه اینکه صرفاً ادای تکلیف کنند و در ازای آن پاداش دریافت نمایند. در دهه های اخیر، تغییر ساختار سازمانی، از ساختار هرمی که مبتنی بر کنترل شدید است، به ساختاردایره ای(شبکه ای) آغاز شده است که در آن درگیری ذهنی، عاطفی وخودگردانی کارکنان، فراوان و کنترل نیز حداقل است. بلانچارد و همکاران (۱۹۹۹) دومین کلید توانمندسازی را ایجاد خودگردانی در قلمرو جدید یا ساختار سازمانی می دانند. با پیشرفت فرایند توانمندسازی، حیطه و محدوده ساختارها گسترش می یابد تا افراد بتوانند به اختیار و مسئولیت پذیری بیشتری دست یابند. به اعتقاد آرمسترانگ [۷۳]، به جرأت می توان گفت که منافع اقتصادی سازمان، در گرو اقدامات مدیریتی به منظور ایجاد عملکرد مطلوب کارکنان و توانمندسازی آنان است و طراحی ساختار سازمان بر مبنای گروه و هدایت گرو ههای خود – مدیریتی، کلید این برتری است.(نیکزاد، ۱۳۸۴ ) کوین و اسپریتز[۷۴] (۱۹۹۷) در پاسخ به این پرسش که آیا واقعاً می خواهیم کارکنان توانمند باشند؟ می گویند در حقیقت، بسیاری از ما، با تقویت ساختار سازمانی دیوانسالاری و نظام های کنترلی، به طور عمدی یا غیرعمدی، پیام می فرستیم که واقعاً به کارکنان اعتقاد نداریم. این امر موجب سست کردن برنامه های توانمندسازی می شود. آنها در نتیجه پژوهش های خود، یکی از موانع عمده توانمندسازی را موانع ساختاری معرفی کردند. گلن لاوراک[۷۵](۲۰۰۳) در پژوهش خود در مناطقی از فیجی، به تدوین مدل توانمندسازی پرداخت و در آن ساختار سازمانی را به عنوان یکی از اصول نه گانه توانمندسازی معرفی کرد والاس و استورم[۷۶]، ساختار سازمانی را یکی از عوامل مؤثر بر توانمندسازی کارکنان معرفی کردند. به اعتقاد دو پژوهشگر مذکور، ساختار سازمانی ماتریسی با رخنه در سلسله مراتب اداری و تمرکز بر مشتری در راستای راهبرد سازمان، ساختارهایی توانمندکننده هستند. به اعتقاد رابینز، کرینو و فرندال، گرچه در بسیاری از پژوهش ها،توانمندسازی کارکنان، محرکی غریزی یا واکنش فرد در برابر یک محرک غریزی تعریف شده است، ولی در واقع، توانمندسازی، پذیرش یک طرح خاص و پذیرش ساختاری جدید در سازمان است. به اعتقاد سه پژوهشگر مذکور، ساختار سازمانی تأثیر بسیار مهمی بر فرایند توانمندسازی کارکنان دارد و با تمرکز بر عوامل محیطی و عناصر فردی، می توان به بهترین حالت فرایند توانمندسازی دست یافت. مهمترین گام در این فرایند، خلق محیط های داخلی کار با بافت سازمانی وسیع است تا فرصتی برای بکارگیری همه زمینه ها و جنبه های توانمندسازی ایجاد شود و انگیزه های لازم برای پیشبرد آن حاصل گردد.
۳۷
مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری و فرمانداری های استان فصل دوم
نتایج پژوهش ها نشان می دهند که ساختار سازمانی، مهمترین عامل مؤثر بر توانمندسازی کارکنان است، از این رو، صاحب نظران مدیریت، ساختار سازمانی را یکی از عوامل مرتبط با توانمندسازی کارکنان می دانند. ( اسکات[۷۷]، ۱۹۹۰ ؛ کانگر و کاننگو[۷۸]،۱۹۹۸؛اسپریتزر[۷۹]، ۱۹۹۷) آنها معتقدند که ساختارهای دیوانسالار و سبک های استبدادی مدیریت، موجب ناتوانی کارکنان می شوند.
مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری و فرمانداری های استان فصل دوم
۲-۸-۲ راهبردهای سازمانی[۸۰]
مقصود از راهبرد[۸۱] برنامه ها و شیوه ای است که شرکت بدان وسیله نقاط قوت و ضعف داخلی را با تهدیدات و موقعیت ها یا فرصت های موجود در خارج متوازن و هماهنگ می کند تا بتواند در صحنه رقابت باقی بماند و از مزایای رقابتی بهره مند گردد.(دسلر،۱۳۷۸: ۲۰)
دنیای امروز ، دنیای سازمانهای گسترده است که در محیطی پرتلاطم فعالیت می کنند. این محیط می تواند فرصت ها و تهدیداتی برای توسعه سازمان ایجاد کند. اثرات فناوری بر محیط های کاری ، رشد سریع تجهیزات و ابزارهای جدید در جهان،کلیه ابعاد سازمان را به نحوی تحت تاثیر خود قرار داده است. این تاثیر در سازمانهای نظارتی و حاکمیتی جامعه امروز به عنوان دستگاه های به عنوان دستگاه های برنامه ریز بسیار مشهود می باشد.
همین امر باعث شده است راهبردها در تقویت جنبه های رقابتی این سازمانها و تقویت کارکنان آنان در صحنه پر رقابت کنونی نقش مهمی داشته باشند.
مدیران سازمانهای حاکمیتی و نظارتی به عنوان مدیران عالی در تدوین برنامه های آرمانی و راهبردی خود در سطح استان (استاندار،فرمانداران و بخشداران)می کوشند بین دو دسته از نیروها توازن برقرار کنند:از یک سو تهدیدات و فرصت های خارج از استان و از سوی دیگر نقاط قوت و ضعف داخلی استان. همچنین نرخ شتاب آمیز تغییرات ، محیط رقابتی تر ، چشم انداز جهانی ، مشتری گرایی ، سازمان های یادگیرنده ، بهبود مستمر، لزوم تاکید بر کارآفرینی ، لزوم خلاقیت و نوآوری ، انفجار اطلاعات و عصر دانایی ، نیروی کار متنوع ، فن آوری های پیشرفته و… موجب شده است تا مدیران سازمان های حاکمیتی به کلیدی بودن عنصر انسانی پی برده و زمان بیشتری صرف برنامه ریزی های استراتژیک منابع انسانی نمایند.
۳۸
اتخاذ راهبردهای سازمانی منعطف و مبتنی بر مقتضیات زمان، هماهنگی و انسجام بین اهداف و استراتژی های سازمانی در راستای تحقق بخشیدن به اهداف توسعه ای یک استان یکی از وظایف مهم مدیران دستگاه های حاکمیتی است که مستلزم وقت می باشد. اگر مدیران این سازمانها با کمبود وقت روبرو شوند و کارکنان آنان نیز در کار کم بیاورند و این مدیران احساس کنند حضورشان برای هر کاری ضرورت دارد برای کارکنان و سازمان در سطح خرد و استان و کشور در سطح کلان زیانبار است زیرا آنان بدون آن که ضروری باشد وظایف دیگران را بر عهده می گیرند و بدین ترتیب در انجام وظایف ویژه خود کوتاهی می کنند و در این جریان نه تنها مدیر از وظایف اصلی خود باز می ماند بلکه اعتماد به نفس و جرات کارکنان را نیز تضعیف می کند . بدین ترتیب در یکی دو دهه اخیر با توجه به تغییرات محیطی و اهمیت به نیروی انسانی به عنوان دارایی یک سازمان و کشور و توانمندسازی از وظایف مهم و اجتناب ناپذیر مدیران به شمار آمده است.
مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری و فرمانداری های استان فصل دوم
امروزه سازمانها از درون و بیرون مورد تهدید شرایط پیچیده تغییر ، رقابت و خواسته های ذینفعان داخلی و خارجی قرار دارند. از نظر بیرونی ، رقابت شدید در سطح جهانی، تغییرات سریع و باور نکردنی ، تقاضاهای جدید برای کیفیت و خدمات و محدودیت منابع ، پاسخگویی سریع را می طلبد.
در سازمانهایی که توانمندسازی در آنها انجام گرفته است، کارکنان احساس می کنند که نه فقط در مورد انجام دادن کار و وظایف خودشان بلکه نسبت به بهبود عملکرد کل سازمان مسئولیت دارند.
۲-۸-۳ ارتباطات سازمانی[۸۲]
برای اینکه یک اندیشه به واقعیت بپیوندد باید برنامه ای وجود داشته باشد و هنگامی که یک برنامه توسعه می یابد باید با افرادی که درگیر اجرای آن هستند ارتباط برقرار شود. در این زمینه ارتباطات وسیله به دست آوردن حاصل کار از دیگران به شمار می رود و به عنوان فرایند انتقال و دریافت اطلاعات تعریف می شود. ارتباطات نقطه آغاز کلیه وظایف مدیریتی است. بدون ارتباطات، برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل مقدور نیست زیرا درک اطلاعات وانتقال آنها ممکن نیست.
۳۹
ارتباطات عبارت است از فرایند ارسال اطلاعات از طریق یک شخص به شخص دیگر و درک آن توسط شخص گیرنده یعنی انتقال و سهیم شدن در اندیشه ها و عقاید و واقعیتها به گونه ای که گیرنده، آنها را دریافت و درک کند. به عبارت دیگرارتباطات فرایندی است که به وسیله آن افراد در صدد برمی آیند تا در سایه مبادله پیامهای نمادین به مفاهیم مشترک دست یابند. (رضائیان،۳۶۵:۱۳۹۲)
مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری و فرمانداری های استان فصل دوم
موضوع ارتباطات در سازمان در جهت توانمندسازی کارکنان از چنان اهمیتی برخوردار است که می‌توان گفت اولین و مهمترین وظیفه مدیر این است که سیستم ارتباطات را در سازمان توسعه دهد. اطلاعات لازم باید قبل از این که تصمیمی در جهت توانمندسازی کارکنان اتخاذ شود مورد توجه قرار گیرد، بنابراین چنانچه هدف سازمان دستیابی به حداکثر بهره‌وری باشد، سیستم ارتباطات باید به گونه‌ای باشد که در همه حال اطلاعات مربوطه در اختیار اعضای کمیته قرار گیرد.
عمل سازماندهی و مدیریت مستلزم برقرای ارتباط موثر است به گونه ای که کارکنان از اهداف سازمان و نقش خود آگاه شوند. عمل رهبری هم بدون وجو د ارتباطات مطلوب موفق نخواهد بود. به این ترتیب مدیران وظایف خود را فقط در صورت برقرار کردن ارتباطات موثر می‌توانند انجام دهند و بنابراین ارتباطات، اساس کار مدیران در جهت توانمندسازی کارکنان را تشکیل می دهد.
ارتباطات برای مدیریت به دلایل زیر مهم است: اولا ارتباطات فرایندی است که مدیران با بهره گرفتن از آن وظایف برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل را به انجام می رسانند. ثانیا ارتباطات فعالیتی است که مدیران قسمت اعظم وقت خود را به آن تخصیص می دهند.
ارتباطات نه تنها وظایف سازمانی را تسهیل می‌کند، بلکه وسیله ای است که سازمان را با محیط خارج مرتبط می‌سازد. به عبارت دیگر باید گفت که از طریق ارتباطات، هر سازمانی به صورت یک سیستم باز در می‌آید و با محیط خارج ارتباط برقرار می‌کند، ارتباطات را به عنوان خونی به حساب می‌آورند که در رگ حیات سازمان جریان دارد و نبودن اطلاعات باعث بروز اختلال در قلب سازمان خواهد شد. خلاصه این که بدون ارتباطات موثر انجام وظایف سازمان و ادامه حیات آن امکان پذیر نخواهد بود.
۲-۸-۳-۱ جریان ارتباطات در سازمان
در پژوهش حاضر یکی از عوامل توانمندسازی کارکنان استانداری چهارمحال و بختیاری و فرمانداری های تابعه ارتباطات سازمانی می باشد. لذا با توجه به شاخصهای مورد نظر به انواع ارتباطات سازمانی مورد نظر در این تحقیق در جهت توانمندسازی کارکنان می پردازیم .
۴۰
انواع ارتباطات سازمانی عبارتند از: الف. ارتباط عمودی ب. ارتباط افقی ج. ارتباط مورب
مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری و فرمانداری های استان فصل دوم
الف. ارتباط عمودی: شامل ارتباط رو به پایین و ارتباط رو به بالا است. هدف ارتباطات رو به پایین، هدایت، آموزش ،درخواست اطلاعات، ابلاغ دستورات مقام مافوق به زیردستان میباشد. هدف اصلی ارتباطات رو به بالا این است که اطلاعاتی درباره سطوح پایین تر سازمان به مقامات بالاتر سازمان برساند که شامل ارائه گزارش، پیشنهاد، ادای توضیحات و یا درخواست های مختلف است. در ارتباط رو به بالا هر گاه زیر دست دریابد که سرپرست نسبت به پاره ای اطلاعات واکنش منفی از خود بروز می دهد، آن گاه در ارسال آن اطلاعات امساک کرده و یا آنها را تعدیل میکند. در ارتباط رو به پایین هرگاه مدیران از دادن اطلاعات واقعی و کافی به کارکنان خودداری کنند، کارکنان اعتماد خود نسبت به آنها از دست داده و نمیتوانند پاسخ های صحیحی به پیام های ارتباطی آنها بدهند و این امر باعث ایجاد تنش هایی در سازمان میشود. نتایج تحقیقی که درباره اهمیت ارتباطات عمودی در سازمان انجام شده نشان میدهد که دوسوم ارتباطات مدیران با کارکنان ارتباطات عمودی است.
ب. ارتباط افقی: معمولا شبکه ارتباطی افقی دارای الگویی از جریان کارها در یک سازمان است که بین اعضای یک گروه،این گروه و گروه های دیگر و بین اعضای دوایر مختلف برقرار میشود. هدف ارتباطات افقی ایجاد هماهنگی و حل مسائل ازطریق کانال مستقیم در سازمان است.
ج. ارتباط مورب: ارتباط مورب هنگامی صورت می گیرد که افراد در سطوح مختلف که رابطه گزارش دهی مستقیم ندارند،با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در تقسیم بندی دیگر برای انواع ارتباطات سازمانی موارد زیر در نظر گرفته میشود: ارتباطات عمودی، ارتباطات رسمی و ارتباطات غیر رسمی. ارتباط رسمی در گروه های کوچک رسمی، شامل شبکه های همه جانبه، چرخی و زنجیرهای است. در ارتباط همه جانبه همه اعضا می توانند آزادانه با هم در ارتباط باشند. در شبکه چرخی، رهبر به عنوان کانون و مرکز این ارتباط، فعالیت می کند. در شبکه زنجیره ای یک زنجیر فرماندهی رسمی وجود دارد. وجود هر یک از این سه شبکه به هدف گروه بستگی دارد.افراد به محض ورود به سازمان بنا بر علل مختلف از جمله علایق، سلیقه های مشترک، همفکری هاو… با هم رابطه برقرار می کنند و شبکه ارتباطی غیر رسمی را تشکیل می دهند. ارتباطات غیر رسمی در سازمان گاهی اوقات آن قدر توسعه می یابد که ارتباطات رسمی در آن محو می شود. در صورتی که ارتباطات رسمی با اهداف سازمان در تعارض باشند، در راه نیل به این اهداف، اختلال ایجاد می کنند و در سازمان تنش به وجود می آورند. هرگاه مدیر این گونه روابط را در راستای اهداف سازمان ببیند باید از آنها بهره گیرد و هر گاه آنها را بازدارنده ببیند باید در توقف این روابط بکوشد تا بتواند تنش زدایی کند .
۴۱
ممکن است شبکه ارتباطی غیر رسمی به این دلیل ایجاد شود که شبکه های رسمی توجهی به نیازهای اطلاعاتی اعضای سازمان نمی کنند. بنابراین شبکه های غیر رسمی در ارضای نیازهای مربوط به اطلاعات اضافی سراسر سازمان مفید تلقی میشود. یکی از اصول اساسی ارتباطات غیر رسمی شایعه می باشد. با وجود این که اطلاعات ناشی از شایعه در اتخاذ تصمیم صحیح چندان مورد استفاده نیست ولی اعضای سازمان آن را برای ارسال و دریافت پیام های مربوط به محیط داخلی شان مورد استفاده قرار می دهند.
مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری و فرمانداری های استان فصل دوم
به منظور کاهش مسائل مربوط به شایعه یا صحبت های درگوشی، مدیران باید در قدم اول تمام تلاش خود را به کار گیرند که شکافهای موجود در سیستم ارتباطات رسمی را مسدود کنند. مسلما زمانی که کارکنان، اطلاعات مناسب را دریافت کنند احساس می کنند که به نحو بهتری از مسائل آگاه هستند و در مورد نقش خود در سازمان اطمینان خاطر بیشتری پیدا می کنند. همچنین با حذف پیام های رسمی مبهم، انتشار شایعه کم می شود. در حقیقت در هر سیستم ارتباطی اثربخش باید به شبکه های غیر رسمی اجازه داده شود که با هماهنگی با کانال های رسمی عمل کنند تا نیل به هدفهای سازمان امکان پذیر شود.
۲-۹ ابعاد رفتاری (محتوایی)[۸۳] مدل توانمندسازی کارکنان درسازمان مورد مطالعه
منظور از بعد رفتاری (محتوایی) فرمهای غیر رسمی و الگوهای خاص به هم پیوسته و محتوای اصلی سازمان می باشد و در واقع عوامل زنده سازمان محسوب می شوند. عوامل ساختاری و محتوایی داخل سازمان بوده و محصور محیط می باشند.
۲-۹-۱ سبک رهبری مشارکتی
سبک رهبری کارآمد جزء مکمل ایجاد یک محیط برای پرورش کارکنان توانمند است . مدیران خودکامه کهنه پرست[۸۴] به دلیل نگرش سنتی به قدرت، هرگز قادر به توانمندسازی زیردستانشان نخواهد بود. آنها تصور می کنند که توانمندسازی کارکنان به مثابه قدرت بخشیدن به رقیب است. برخلاف مدیران خودکامه ، که در جهت تضعیف هر چه بیشتر زیردستانشان عمل می کنند، مدیران توانمند به عنوان یک هادی، مباشر و تسهیل کننده و مربی عمل می کنند.
۴۲
مدیریت مشارکتی «بستر» توانمندسازی را فراهم آورده است . حقیقت وجود این امر باعث توجه روز افزون و ظهور اشکال مختلف مدیریت مشارکتی در عرصه سازمانها شده است. برخلاف مدیریت استبدادی که تنها عده اندکی از حق رهبری برخوردار بوده و منافع مالی سازمان از آنها تامین می شود، در نظام مدیریت مشارکتی ضرورت این امر که همه افراد دارای سهمی مساوی بوده و باید با آنها به عنوان «شریک» رفتار شود به اثبات رسیده است. به شرکا نمی توان دستور داد بلکه باید آنها را مجاب و ترغیب به کار کرد. به اعتقاد گریس آرگریس ، کارکنان خواهان آنند که سازمان با آنها همانند بزرگسالان رفتار کند و آنها را به سوی آشکار ساختن ویژگی های بزرگسالی رهنمون سازد. به همین دلیل ، در ادبیات مدیریت از رهبری به عنوان «هنر توانمندسازی دیگران» یاد می شود. بر طبق نظر کانگر ، توانمندسازی بر پایه این ادله واقع شده که باید برای کارکنان فرصت خودکنترلی، پرورش احساس شایستگی و هدفمند بودن فراهم آید . به اعتقاد وی توانمندسازی عبارت است از:«فرایند تغییر باورهای درونی برای افزایش احساس برخورداری از حق تعیین سرنوشت و قدرت».
مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری و فرمانداری های استان فصل دوم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:02:00 ق.ظ ]




سوگند می خورم به کسی که همه امتها به او سوگند می خورند، از پنجاه سال قبل تاکنون، بیش از هزار بار این خطبه را خوانده ام. هر وقت آن را خواندم در من ترس و موعظه ای پدید آورد و در قلب و روحم وحشتی، و در اعضاء و جوارحم لرزه و وارفتگی احساس کردم؛ و هیچ گاه در آن دقت نکردم، جز این که به یاد مردگان از بستگان و نزدیکان و دوستان افتادم. و پیش خود فکر می کردم که من همان شخصی هستم که امام حالش را توصیف می فرماید…
«معاد» از نظر صاحب نهج البلاغه از چنان اهمیتی برخوردار است که آن حضرت در خطبه ها، و کلمات قصار خویش به تفصیل از جاوید بودن نفس آدمی، حتمی بودن معاد، بهشت و جهنم، مبتنی بر عدل بودن آن جهان، مراحل مرگ و پس از آن، نفخ صور و حساب، کتاب، صراط و اعراف و … پرداخته است. (قربانی، ۱۳۸۰: ۴۱۹-۳۹۰).
آن حضرت در خطبه ی ۸۳ نهج البلاغه پس از آن که شرحی مستوفی و هراس انگیز از معاد، قبر و از بین رفتن جسم آدمیان و کارساز بودن تقوای الهی در فقره ای می فرماید: «… والارواح مرنهنهه بثقل اعبائها موقنهً بغیب انبائها، لاتُستزاد من صالح عملها ولا تستعبُ من سیئی زللها». ارواح در گرو اعمال خویشند و در آن جا به اسرار نهانی یقین می کنند. نه بر اعمال صالحشان چیزی افزوده می شود و نه از اعمال زشتشان می توانند توبه کنند. (ترجمه از قربانی، ۱۳۸۰: ۳۹۵).
بدین گونه ثابت می شود که بنیادهای انسان شناسی و هستی شناسانه نهج البلاغه به واسطه ی اعتقاد به خدا ی یکتای خالق و قادر و همچنین ایده ی جاوید بودن نفس آدمی در قالب «معاد» زمینه و بستر لازم را برای پیدایش و نضج مفهوم «مصلحت عمومی» را داراست.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. نهج البلاغه و عام گرایی اخلاقی

مطابق با نقشه ی راه پژوهش «چنان چه یک فرهنگ سیاسی در حوزه ی «اخلاق» و «سیاست» «عام گرا» باشد و نه «خاص گرا» می توان آن فرهنگ سیاسی را معطوف به مصلحت عمومی خواند». براین اساس در این قسمت به این پرسش خواهیم پرداخت که آیا نهج البلاغه به لحاظ اخلاقی «عام گرا» است یا «خاص گرا»؟ به عبارت دیگر آیا آموزه های اخلاقی مندرج در نهج البلاغه جهان شمول و عام است و در برگیرنده ی کل ابناء بشر و صرف نظر از ملیّت، نژاد، قوم، طبقه، فقر و غنا، رنگ، پوست، عقیده، جنسیت، مذهب و … می باشد یا نه؟ برای پی بردن به این مسأله و یافتن پاسخی شایسته و در خور باید به بنیادهای انسان شناسی در نهج البلاغه پرداخت یعنی باید دید نگاه صاحب نهج البلاغه به انسان چگونه است؟ در صورتی که از نظر امام علی(ع) «انسان به ماهو انسان» دارای هیچ شأن و منزلت، کرامت و منزلتی نباشد و فقط وقتی حرمت پیدا می کند و شایستگی رفتار اخلاقی دیگران را دارد که دارای عقیده مذهب، نژاد، قوم، جنسیت و زبان خاص باشد و یا متعلق به طبقه ی خاص و… باشد. در این صورت می توان گفت که نهج البلاغه از نقطه نظر اخلاقی «خاص گرا» است. زیرا دیگر این آدمی نیست که صرف نظر اعراضی که ممکن است بر او عارض شود که صاحب کرامت و منزلت و جایگاه والا است بلکه بسته به اعراضی که ممکن است بر او عارض شود می تواند مستحق رفتار اخلاقی و تکریم آمیز باشد و یا مستحق بی اعتنایی و بی احترامی. بدین سان اگر صرف انسان بودن کافی و وافی به رفتار اخلاقی و تکریم نباشد در این صورت گروه های مختلف انسانی از شمول آموزه های اخلاقی نهج البلاغه خارج می شوند.
۴-۱.بنیادهای انسان شناختی نهج البلاغه
یکی از راه های درک این مسأله که آیا فرهنگ سیاسیِ مطلوبِ نهج البلاغه معطوف به مصلحت عمومی هست یا نه؛ این است که اندیشه های امام علی(ع) را در حوزه ی انسان شناسی مورد توجه قرار دهیم. زیرا انسان بن مایه و اساس هر نوع سیاست ورزی را تشکیل می دهد. نوع نگاه هر مکتب، جهان بینی و یا اندیشه گر به انسان و موقعیت و شأن آن می توان کمک شایان توجهی را به درک ماهیّت سیاست به ویژه در نزد او کند. از این قرار حقوق و تکالیفی که هر نظام حقوقی یا اخلاقی مقرر می کند، بر نوع نگرش بنیادین آن به انسان و جهان استوار است. مکتبی که در آن صرفاً گروه خاصّی انسان تلقی شوند، دلیلی برای اعطای حقوق به سایرین نمی بیند. مثلاً در دین یهود، اصولاً غیریهودیان انسان نیستند. از این رو مالکیت آنها احترامی ندارد، لزومی ندارد با آنها پیمانی بسته شود، در جنگ از هیچ حقوقی بر خوردار نیستند و … . از این قرار تمام آن چه که در باب عدالت، صلح، حقیقت، رفتار خوب و … در «تلمود» آمده است. مبتنی بر خاص گرایی بوده و بر روابط بین خود یهودیان اختصاص دارد. (عظیمی شوشتری، ۱۳۹۱: ۹۴). اکنون مسأله آن است که بر پایه ی سیره گفتاری و کرداری امام علی(ع) آن چنان چه در نهج البلاغه منعکس شده است، سیاست متکفل تأمین مصالح تمام آدمیان است یا بخشی از آنها. این امر در حوزه ی مصالح شخصی یا اخلاق و در حوزه ی مصالح و منافع جمعی یا سیاست، از منطق واحدی پیروی می نماید. یعنی «عام گرایی اخلاقی» و «عام گرایی سیاسی» دو روی یک سکّه هستند و پایه و مایه ی هر دو را، نوعِ نگاه به آدمی تشکیل می دهد.
۴-۱-۱. شأن والا و کرامت ذاتیِ نوع انسانی
بی گمان در اسلام «انسان» از شأن و جایگاه والایی برخوردار است. در قرآن تصریح شده است که انسان وجهه ی الهی دارد (حجر/۱۵/۲۹؛ سجده/۳۲/۹، ص/۳۸/۷۲) و امانت الهی را او برداشته و به مقام جانشینی و خلیفگی او نائل آمده است. (احزاب/۳۳/۷۷) و از سوی خداوند تکریم شده است. (اسراء/۱۷/۷۰). به همین دلیل است که در جهان بینی اسلامی، خلقت شب و روز، باران و نبات برای آدمی انجام شده است و دیگر آفریده ها مسخّر او هستند. علاوه بر قرآن در حدیث قدسی و نبوی شاهد آن هستیم که خداوند جهان (افلاک) را برای وجود «انسان» آفریده است. (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۰: ۳۷۴). همین آدم است که در اسلام آموزگار فرشتگان مقرب الهی به حساب می آید. (همان: ۳۷۶). در این که کاملترین و اکمل آدمیان همان حضرت رسول (ص) می باشد تردیدی نیست. با این حال چنین نیست که دیگر آدمیان از این شأن و جایگاه به کلّی محروم باشند و نتوانند به آن قلّه برسند. چنان چه اندیشه گران اسلامی چون راغب اصفهانی و حلّاج آن را به نوع انسانی تسرّی داده اند. (همان: ۳۷۴). و این حاکی از اهمیّت، کرامت، شأن والا و عظمت «انسان» در فرهنگ و جهان بینی اسلامی است. بدینسان می توان گفت که انسان در جهان بینی اسلامی از هر نظر شگفت انگیز است. قرآن انسان را به عالی ترین شکل ممکن ستوده و او را ستایشها کرده است. در قرآن کریم از قول خداوند تبارک و تعالی درباره ی خلقت آدم آمده است: «سوّیته و نفخت فیه من روحی» (ص/۷۲). در حدیث نبوی آمده است که «خداوند انسان را به صورت خویش خلق کرده است». (کربن،۴۱۷:۱۳۹۱). یعنی او را آینه ی تمام نمای اسماء و صفات خود قرار داده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که از نظر اسلام «انسان» یک موجود خداگونه است و وحی الهی نیز آن جنبه از وجود «انسان» را مخاطب قرار داده که بر «صورت الهی» است. (نصر، ۱۳۹۲: ۳۰-۲۹). فراتر از این خداوند براساس نصّ صریح خود، انسان را به عنوان خلیفه و جانشین خویش در زمین قرار داده (قرآن، بقره/۳۳-۳۰). و او می تواند جهان را مسخر خویش سازد. با این حال همین آدم با همه ی شأن و شوکتی که از نظر جهان بینی اسلامی دارد در توصیفات قرآنی گاهی مورد مذمّت قرار گرفته و حتی در مواردی او را از چهارپایان پست تر دانسته و گاهی نیز او را بسیار ستمگر و بسیار نادان خطاب کرده است. لکن این امر سبب کاسته شدن از قدر و منزلت آدمی نمی شود زیرا که همه چیز در کف اراده ی «خود آدمی» قرار دارد. این خود انسان است که باید درباره ی خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین کند. (مطهری، ۱۳۷۴: ۲۷۰-۲۶۷). زیرا «حاکمیّت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت ] فردی[ و اجتماعی خویش حاکم ساخته و کسی هم نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند». (اصل پنجاه و شش قانون اساسی ج. ا. ایران).
در جهان بینی اسلامی بر خلاف جهان بینی مسیحی آدمی آن موجود گناهکار مهبوط در دنیا نیست که راهی نداشته باشد و رستگاریش در صورت امکان به کلیسا و روحانیون وابسته باشد. زیرا خداوند بر مسئول بودن آدمی به تنهایی در قرآن تاکیده کرده است و روشن ساخته است که هرکس به تنهایی و بدون وابستگی به هیچ طبقه، خانواده، دوست، محیط جغرافیایی، سمت و … در این جهان باید در روز رستاخیز در پیشگاه خداوند حاضر شده و پاسخگوی اعمال خود باشد. «ولقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اول مره» (قرآن، انعام، ۶/۹۴)[۲۷]. «تفردِ» نهفته در این آیه ی قرآن بسیار صریح و آشکار است هم در پیدایش و خلقت و هم در حضور در پیشگاه خداوند به هنگام قیامت. آدمی استقلال دارد و به تنهایی مخلوق خداوند است و به همین دلیل خودش به تنهایی مسئول است و عذری پذیرفته نیست. به همین دلیل وقتی در روز قیامت آدمی می خواهد از زیر مسئولیت شانه خالی کند و مثلاً شیطان را که دشمن قسم خورده آدمی است و در اغواگری و فریبکاری سرآمد موجودات عالم است، مقصر جلوه دهد شیطان می گوید من در مقابل شما اراده ای نداشتم و صرفا پیشنهاد دادم و بر تو سلطه و برتری نداشتم پس تو خود شخصاً باید مسئولیت کارهایت را که ناشی از اراده‌ی خودت بوده بپذیری. مورد دیگری که بر شخص و فرد انسانی و مسؤلیّت وی تاکید فراوان رفته آیه ۹۷ سوره‌ی نساء است. « إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَهُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرًا».
به نظر می رسد که این آیه در مورد انسان هایی است که در محیط نامساعدی به سر می برند و کسان دیگری آن محیط را به دلخواه خود اداره می کنند و اینان برحسب ظاهر محکوم جریانات محیط زندگی خویش هستند.از این رو آنان با این استدلال که «محیط فاسد و نامساعد بود» عذر آورده و می‌گویند که دیگر از ما کاری ساخته نبوده است و بدین وسیله می خواهند از مسئولیت خود شانه خالی کنند. این جا است که فرشتگان خدا پس از آن که آنها را قبض روح کردند، در جواب این ادعای آنان می‌گویند که عذر شما موجه نیست. شما می بایستی اگر نمی توانستید محیط را تغییر دهید؛ حداقل از آن محیط کوچ کرده و به جای دیگری می رفتید. در واقع فرشتگان می‌خواهند بگویند که انسانها خودشان مسئول ستم هایی هستند که بر آنها رفته و بنابراین مسئول گناهان خود نیز هستند. (مطهری، ۱۳۷۴: ۹-۵۰۸) «لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت» (بقره/۲۸۶). یک معنی تنهایی ما در روز قیامت همین است. از این قرار است که می گوییم توحید و معاد مالاً به «فردگرایی» و اهمیّت فرد انسانی می انجامد. فردی مختار مسئول، سازنده و یا ویران کننده که می تواند آغازی بر پیدایش «امرعمومی» و «مصلحت عمومی» باشد.
به راستی مگر علی(ع) از استوانه های جهان بینی و فرهنگ اسلامی نیست. او نه فقط در این فضا تنفس کرده است بلکه بی شک خود از به وجود آورندگان چنین فضایی هم هست که این قسمت از رساله متکفل نشان دادن آن به خوانندگان است:
دیدگاه امام علی(ع) و نهج البلاغه به «نوع انسانی» حاکی از «عام گرایی اخلاقی» نزد آن حضرت(ع) است. از نگاه امام علی(ع) صرف نظر از تفاوت هایی که امکان عارض شدن بر آدمیان دارد« تمام انسان ها از کرامت ذاتی برخوردار بوده و از احترام و حقوق برخوردار هستند. ] و[ حقوق و احترام منحصر به مسلمانان نیست». (دانشنامه ی امام علی(ع)، جلد۱۰: ۳۱-۳۰). امام علی (ع) نه فقط بر این باور بود که «نوع انسان» از کرامت ذاتی برخوردار است بلکه نظر به اهمیت «فرد انسانی» برای آن حضرت بر این باور بود که آدمی شریف است زیرا برگزیده ی خدا است و یکان یکان آنها در «علم مخزون» خداوند هستند. این فقرات درباره آدمی از او است: «… و آثرکم بالنّعم السوابغ و الرّفَدِ الرّوافغ. و أنذرکم باالحجج البوالغ. و أحصاکم عددا».«شما را برگزید- از دیگر جانداران- به دادن نعمتهای فراوان و بخشش های شایان و ترسانیدنتان- از عذاب آن جهان – با حجت های روشن و رسا در بیان. یکان یکان شما را در علم مخزون خود به شمار آورد…» (نهج البلاغه شهیدی، خطبه ی ۸۳: ۶۰). یعنی اینکه خداوند تمام آدمیان را کسی به حساب آورده است و تکریم نموده است.
امام علی(ع) در خطبه ای دیگر به تأسی از قرآن، آدمی را مورد تکریم خداوند دانسته و او را بزرگتر و والا مقام تر از فرشتگان نیز می داند. آن جا که می فرماید: «استأدی اللهُ سبحانه الملائکه و دیعته لدیهم و عهد وصیّته الیهم فی الاذعان بالسجود له و الخشوع لتکرمته. فقال سبحانه: «اسجدوا لأدم فسجدوا الّا ابلیس» اعترتهُ الحمیّه و غلبت علیه الشّقوه و تعزّز بخلقه النّار واستهون خلقَ الصلصال». (نهج البلاغه شهیدی، خطبه ی۱: ۵). «پس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند، ادا کنند و عهدی را که پذیرفته اند، وفا کنند. سجده ی او را از بُن دندان بپذیرند، خود را خوار و او را بزرگ گیرند و فرمود « آدم را سجده کنید ای فرشتگان! فرشتگان به سجده افتادند جز شیطان» که دیده ی معرفتش از رشک تیره شده و بدبختی بر او چیره، خلقت آتش را ارجمند شمرد و بزرگ مقدار، و آفریده از خاک را پست و خوار». (دانشنامه ی امام علی(ع)، جلد۵: ۴۹).
۴-۱-۲. نظام اخلاقی عام گرا و تحول در مفهوم «کرامت»
پیشتر گفته بودیم که یکی از ایرادات و یا ویژگی های بنیادین نظام اخلاقی مردمان عصر ظهور در شبه جزیره عربستان «خاص گرا» بودن آن نظام بود. گفتیم که با آمدن اسلام این «خاص گرایی» هم در نظام اخلاقی و هم در نظام ارزشی جای خود را به «عام گرایی» داد. یکی از نکات بسیار مهم و اغلب مغفول آن است که همزمان با ظهور اسلام معنای «کرامه» و «کریم» یعنی همان الفاظی که خداوند در قرآن به وسیله ی آن انسان ها را ستوده و گرامی داشته است نیز متحول شده است. این تحول به گونه ای است که آشکارا نشان از خارج شدن از «نظام اخلاقی خاص گرا» به «نظام اخلاقی عام گرا» است.
واژه ی «کریم» در دوران جاهلیت نیز از واژگان کلیدی به حساب می آمده است. لکن این واژه در آن فرهنگ و جهان بینی «به معنای شرافت خانوادگی و بزرگی تبار به کار می رفته» است. کریم کسی بود که در تبارنامه خانوادگی و در بین نیاکان او شخصی نامدار و برجسته حضور داشته باشد. لکن با آمدن اسلام واژه ی «کریم» این معنای خود را از دست داد زیرا قرآن کریم بین دو مفهوم «کریم» و «تقوا» پیوندی وثیق و ژرف ایجاد کرد. آن جا که اعلام کرد:
«انّ اکرمکم عند الله اتقیکم»(حجرات/۱۳). این دگرگونی معنایی، «کریم بودن» را از حالت «محول» به «اکتسابی» و از حالت خاص و در انحصار بعضی از انسانها به کل و فرد فرد انسان ها تسری داد. تغییر معنا و دگرگونی معنایی این واژه به حدّی عمیق، ژرف و کارساز بود که برخی از نویسندگان به درستی از آن به عنوان «انقلابی در اندیشه های اخلاقی اعراب» یاد کرده اند. (ساکت، ۱۳۸۰: ۲۴۳). زیرا آنک، دفاع از تبار نامه و شتران، کرامت بود… و اینک «در مفهوم قرآنی داشتن ارزش های اخلاقیِ والا و بالا، کرامت و منزلت به شمار می آید».(همان). با این تحول معنایی کمترین چیزی که باید انجام داد تا «کریم» بود و «کرامت» دیگران را نیز حفظ کرد؛ رفتار خوب با دیگران است (همان: ۲۴۴). نیازی به گفتن ندارد که دیدگاه امام علی(ع) درباره ی انسان و کرامت و منزلت او به صورت عام و فراگیر بازتاب اندیشه های قرآنی و آموزه های پیامبر(ص) است. (همان). از همین رو در نهج البلاغه به کرّات به «عام گرایی» اخلاقی اشاره شده است. «انسان ها با هم برادر» و «آزاد» شناخته شده اند و آنان باید «با یکدیگر چنان رفتار کنند که دوست دارند آن گونه با آنان رفتار شود». قاعده ای که در مکاتب اخلاقی به آن قاعده یا «قانون طلایی[۲۸]» می گویند. (www.neeloofar.org).
۴-۱-۳. نهج البلاغه و اخلاق جهانی
یکی از بهترین بخش های نهج البلاغه که به خوبی و زیبایی می تواند «عام گرایی اخلاقی» مبتنی بر قانون طلایی زندگی تا سرحد تأسیس پایه های «اخلاق جهانی» را به ما نشان دهد فقره ای است از نامه ی سی و یکم که حضرت علی(ع) آن را خطاب به پسر بزرگش امام حسن (ع) نگاشته است. این نامه علاوه بر آن که سایر ویژگی های نوشته های دیگر امام(ع) را داراست از این ویژگی برخوردار است که خطاب به پسرش نوشته و بنابراین بهتر می تواند نظر واقعی و حقیقیِ نویسنده ی آن را درباره ی «انسان» و «عام گرایی اخلاقی» نشان دهد:
«یا بنی اُجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک، فاُحبب لغیرک ما تحبُّ لنفسک، و اُکره له ما تکرَهُ لها، و لاتَظلِم کما لا تحب آن تُظلم، و احسن کما تحُبُ اَن یحسنُ الیک. و اُستقبح من نفسک ما تستقبح من غیرک، و اُرضَ من الناس بما ترضاه لهم من نفسک و لا تقل ما لا تعلم و ان قلَّ ما تعلم، ولاتقل ما لاتحب اَن یقال لک.» (نهج البلاغه، شهیدی، نامه ۳۱: ۳۰۱).
پسرکم: خود را میان خویش و دیگری میزانی بشمار، پس آن چه برای خودت دوست می داری برای جز خود دوست بدار و آن چه تو را خوش نیاید برای او نا خوش بشمار و ستم مکن، چنان که دوست نداری بر تو ستم رود، و نیکی کن چنان که دوست می داری به تو نیکی کنند. و آن چه از غیر خود زشت می داری برای خود زشت بدان، و از مردم برای خود آن را بپسند که از خود می پسندی در حق آنان؛ و مگوی- به دیگران- آن چه خوش نداری شنیدن آن، و مگو آن چه را که ندانی، هر چند اندک بود آن چه می دانی، و مگو آن چه را دوست نداری به تو گویند.
به نظر نمی رسد که این قمست از نامه چه از حیث موضوع و چه از حیث مخاطبان، منحصر به مسلمانان و یا افرادی خاص باشد بلکه در برگیرنده ی تمام انسان ها می باشد. این امر هم به قرائن حالیه و هم به قرائن مقالیّه متکی است و بنابراین انعکاس دهنده ی تام و تمام اندیشه ی «عام گرای» آن حضرت در حوزه ی اخلاق می باشد.
چنان چه مشاهده می شود در این فقره از نهج البلاغه چندین بار و به صور گوناگون و با عبارات مختلف مهمترین اصل «عام گرایی» اخلاقی یا همان «قاعده ی زرین» بیان شده است. یعنی این که با دیگران همان طور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار شود. و این عمومیّت دارد. اصل «آن چه برخود روا نمی داری بر دیگران هم روا مدار» قدیمی ترین، مقبول ترین و عام ترین اصل اخلاقی است که همه‌ی ادیان الهی بر آن صحّه گذاشته اند. نکته‌ی مهم آن است که این اصل زیربنای «عدالت» است و عدالت نیز به نوبه‌ی خود مبنای تساهل و تسامح است. عدالت هم، انصاف و عدم تبعیض است و مبنای انصاف هم دیگران را مانند خود داشتن است. (سروش، ۱۳۷۹: ۴۱۸). پس می‌بینیم این اصول تا چه حد می تواند به «به زیستیِ» همگانی که هدف سیاست است کمک کند.
تعداد و اهمیت گزاره های اخلاقی عام گرا در نهج البلاغه به حدّی است که علمای بزرگ اخلاق بر آن هستند که نهج البلاغه حاوی نوعی نظام اخلاقی است که می توان آن را به «اخلاق جهانی» تعبیر کرد و بنابراین می تواند پاسخگوی نیازهای فزاینده ی عصری باشد که در آن جهان به سمت یکپارچگی حرکت کرده است و صحبت از دهکده ی جهانی می شود و ارتباطات به حدّی توسعه یافته است که افراد بشر با بسترهای فکری و فرهنگی کاملاً متفاوتی در جوامع متفاوت با یکدیگر در ارتباط نزدیک قرار دارند. از این رو نهج البلاغه می تواند به خاستگاه اصول اخلاقیِ جهان شمول که در برگیرنده ی همه ی انسانها بشود تبدیل شود. زیرا اصول اخلاق جهانی نه فقط هیچ تعارضی با آموزه های نهج البلاغه ندارد بلکه چنان چه مشاهده می شود آشکارا به آن توصیه نیز شده است. (همان). پژوهشگران حوزه ی اخلاقِ جهانی چهار اصل را به عنوان اصول اخلاقِ جهانی یا جهانشمول دانسته اند که هیچ کدام از آنها به هیچ وجه با آموزه های اسلامی و سنّت نبوی- علوی در تعارض نیست بلکه چنان چه گذشت به آن توصیه نیز شده است. این اصول چهارگانه که در نهج البلاغه هم یافت می شود از این قرار است:
۱.تعهد به فرهنگ عدم خشونت و حرمت حیات.
۲.تعهد به فرهنگ همبستگی و نظام اقتصادی عادلانه.
۳.تعهد به فرهنگ مدارا و زندگی قرین صداقت.

    1. تعهد به فرهنگ مشارکت و حقوق برابر انسانها فارغ از جنسیت و عقیده و … (ملکیان، ۱۳۸۵. ۲۰۸-۱۹۹).

۴-۱-۳-۱. اخلاق جهانی بسترساز مصلحت عمومی
این نکته که آدمی برای خود همان چیزی را بپسندد که برای دیگران می پسندد از ارزشهای اخلاقی کهن است و در سیستم های حقوقی و سیاسی بسیار اهمیت دارد. آن چه که امروز به نام فرصتهای مساوی برای شهروندان می شناسیم از فرزندان همین اصل هستند. (سروش، ۱۳۷۶: ۱۸۱- ۱۷۹). رعایت چنین اصلی از سوی آدمیان منجر به تأمین “مصلحت عمومی” می شود. به عبارت دیگر جوهر نهفته در این قوانین طلایی همانا تأمین “مصلحت عمومی” است. زیرا رعایت این اصل سبب جلوگیری از ایجاد به اصطلاح «سراشیبی قدرت و ثروت» که حاصل آن بهره مندی بخشی از مردم و محروم شدن بخشی دیگر می باشد در جامعه می شود.
نکته ی دیگری که در این کلام سرتاسر نور امام همام(ع) خفته است این است که فی المثل وقتی گفته می شود «لا تظلم کما لا تحب ان تظلم»؛ «ستم نکن همچنان که نمی پسندی بر تو ستم روا دارند این است که اصل صرفاً شامل ظلم فردی نمی شود». (همان، ۱۸۱). بلکه شامل امور اجتماعی و سیاسی هم می شود. و این یعنی «عام گرایی» به تمام معنا هم در شکل و هم در محتوا. زیرا در صورتی که آن چه را که بر خویش نمی پسندیم بر دیگران هم روا نداریم و دراین عرصه خود را میزان داوریها قرار دهیم نتیجه این می شود که منافع و مصالح دیگران را چون مصالح و منافع خود به حساب می آوریم. در نگاه کلی و اجتماعی این یعنی فرصت مساوی به افراد دادن و قوانین جامعه را چنان نوشتن که هیچ امتیاز بیهوده ای به کسی ندهد. از آن جا که رعایت این اصل مقتضای عدالت و انصاف است، در صورتی که آن را تعمیم دهیم و لوازم و مقتضیات آن را استخراج کنیم، خواهیم دید که سر از یک نظام عادلانه ی خدا پسند در خواهد آورد. از طرفی عمل نکردن به این اصل عین خودخواهی بوده و به ضرر فرد و اجتماع تمام خواهد شد و مآلاً منجر به تأمین مصلحت عمومی نخواهد گردید و این یعنی فروپاشی اجتماع و انسانیّت (همان، ۱۳۸۶- ۱۸۵). تصادفی نیست که امام علی (ع) بعد از بیان این اصول طلایی به موضوع خود خواهی می پردازد. «واعلم اَنَّ الا عجاب ضدُّ الصواب و آفه الالباب» بدان که خود بینی آدمی را از راه راست بر می گرداند و آفت عقل است. (نهج البلاغه، نامه ۳۱). یعنی آن چه که مانع اجرای آن اصل طلایی می شود همانا خود خواهی است.
به هنگام خواندن و فهم این نامه باید به این نکته ی بسیار مهم توجه کرد که مخاطب این نامه صرفاً فرزند امام(ع) نیست بلکه خطاب به همگان و از جمله همه ی مسلمین است. زیرا از پیامبر اکرم(ص) منقول است که «حق علی بن ابی طالب علی هذه الامّه لَحَقُ الوالد علی ولده» (ابن عساکر، به نقل از سروش، ۱۳۷۵، جلد یک: ۳۷). آن حضرت در فقره ای دیگر فرموده است: «انا و علی ابوا هذه الامّه». در نظر داشتن این نکته بر احتمال این که محتویات این نامه از حوزه ی دانش ما فراتر رفته و به حوزه ی فرهنگ ما منتقل شود خواهد افزود.
آموزه ها و گزاره هایی که دلالت بر عام گرایی اخلاقی در نهج البلاغه دارند به همین مقدار خاتمه پیدا نمی کند. بلکه از امام علی(ع) گزاره های فراوانی در این باره چه آنها در نهج البلاغه باشند یا در غیر نهج البلاغه در دست است .در این جا به چند مورد از این گزاره ها اشاره می شود:
۴-۱-۴. چند نمونه دیگر از گزارهای اخلاقی عام گرا
۱-کفاک ادباً لنفسک اجتناب ما تکرهه من غیرک: در ادب نفست همین بس که از آن چه که از غیر از خود ناپسند می شماری دوری گزینی. (نهج البلاغه، حکمت ۴۱۲).
به طور کلّی در حدیث مرفوع آمده است که: ایمان بنده کامل نمی شود مگر آن چه برای خویشتن دوست می دارد، برای برادر خویش دوست داشته باشد و آن چه که برای خویش ناخوش دارد، برای برادر خویش ناخوش دارد. (ابن ابی الحدید، ۱۳۹۲، جلد ۱۶ ص ۱۸۵).
۲- «… و من ظلم عبادالله کانَ الله خصمّه دون عباده ….» هرکس بر بندگان خدا ستم کند، خداوند دشمن او است، پیش از بندگانش. (نهج البلاغه، به نقل از الحیاه جلد ۷: ۳۷۷).
۳- امام علی (ع) خطاب به فرزندش امام حسین (ع): «اَی بُنِّی ، اوصیک… و بالعدل علی الصدیق و العدّو»: فرزندم، تو را به رفتار عادلانه درباره ی دوست و دشمن سفارش می کنم. (تحف العقول، به نقل از همان: ۴۰۰).
۴- «… و ابذل …. لعدوّک عدلک و انصافک…» با دشمنت نیز با عدل و انصاف رفتار کن. (نهج البلاغه، به نقل از همان: ۴۰۰).
۵- امام علی علیه السلام با تأکید فراوان خطاب به کمیل بن زیاد: «یا کمیل ! افهم و اعلَم، انّا لانرَخَّصُ فی ترک اَداءِ الامانه لاحدٍ من الخلق»: ای کمیل، بفهم و بدان که ما اجازه نمی دهیم در امانتداری نسبت به احدی از مردمان خیانت شود. (تحف العقول، به نقل از همان: ۴۱۸).
۶- گناهی که بخشیده نمی شود، ستم بندگان به یکدیگر است. (جرداق، ۱۳۸۹: ۱۰۱).
۷- بدترین چیز ستم بر بندگان است. (همان).
۸- هر انسانی در آفرینش همچون تو است. (همان).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:02:00 ق.ظ ]




ج ) قلمرو مکانی : کلیه ی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد .
۳-۴) جامعه ی آماری
در پژوهش های علمی اولین قدم پس از انتخاب موضوع پژوهش ، تعریف جامعه بر اساس ویژگی مورد علاقه و سپس انتخاب یک نمونه از این جامعه با بهره گرفتن از روش های مناسب است . جامعه عبارت است از گروهی از افراد ، اشیاء یا حوادث که حداقل دارای یک صفت یا ویژگی مشترک هستند . مجموع افراد یا چیزهایی را که می خواهیم یک یا چند ویژگی درباره ی آنها را مطالعه کنیم را جامعه ی آماری می گوییم . (دلاور-۱۳۸۰). از جمله دلایل انتخاب شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار به عنوان جامعه ی آماری این پژوهش دلایل زیر را میتوان برشمرد :
الف ) تهیه آخرین اطلاعات و آمارها درباره وضعیت مالی و اقتصادی شرکتها و گذاشتن این آمارها و اطلاعات در اختیار تمام کسانی که قصد استفاده از آنها را به هر نحوی دارند.
ب) به دلیل حجم بالای میزان انتشار اطلاعات مالی از سوی شرکتهای عضو بورس ، حسابرسی دقیق این اطلاعات نیز اهمیت شایانی دارد . به همین خاطر سازمان بورس تهران آیین نامه استفاده از حسابرسان معتمد را تصویب کرده و بر طبق این آیین نامه گروهی از مؤسسات حسابرسی را برگزیده است که از ضوابط اخلاقی ، حرفه ای ، تجربه و سلامت مورد نظر برخوردارند و در شرکتهای عضو بورس ذی نفع نیستد . در نتیجه اطلاعات شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران توسط حسابرسان رسمی معتمد سازمان بورس اوراق بهادار تهران حسابرسی میشود که این موضوع باعث افزایش قابلیت اعتماد و اتکای اطلاعات می شود .
ج)آسان ، سریع و کم هزینه بودن دسترسی به اطلاعات شرکتهای پذیرفته شده در بورس.
۳-۵) نمونه ی آماری
نمونه گیری یکی از مهم ترین ارکان علم آمار محسوب می شود . یک نمونه باید به گونه ای انتخاب شود تا علاوه بر تنوع ، به اندازه ی کافی بزرگ باشد تا نتایج حاصل ، قابل اعتماد باشند . در بسیاری از زمینه های کاربردی ، محققان درصدد تعیین پارامترهای جامعه هستند ولیکن دسترسی به آنها به صورت مستقیم و یا به صورت سرشماری امکان پذیر نیست ، در نتیجه محققان ناچارند به نمونه هایی از جوامع آماری جهت استنباط پارامترهای مورد نظر اکتفا کنند . (سرهنگی-۱۳۸۰) . در پژوهش پیش رو ، کلیه ی عناصر جامعه ، یعنی کلیه ی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران ، مشروط به داشتن شرایط زیر به عنوان نمونه انتخاب می گردند :
پایان سال مالی شرکتها بییست و نهم اسفندماه باشد .(دلیل این امر داشتن ویژگی “قابلیت مقایسه ی صورتهای مالی” است و اینکه استفاده کنندگان از صورتهای مالی بتوانند با مقایسه روند فعلی شرکت با روند قبلی ، تصمیمات مناسب و صحیحی را اتخاذ نمایند)
تا قبل از سال ۱۳۸۸ در بورس اوراق بهادار تهران پذیرفته شده باشند .(دلیل این موضوع آن است که تعداد نمونه ی آماری در سال های مورد بررسی برابر باشد )
اطلاعات مالی شرکتها بالاخص اطلاعات مربوط به هزینه های حسابرسی می بایست در یادداشتهای همراه صورتهای مالی ارائه شده و در دسترس باشد .
وقفه ی معاملاتی برای مدتی طولانی نداشته باشند ، طی دوره ی زمانی تحقیق تغییر سال مالی نداشته باشند و همچنین هر سال حداقل ۹۰ روز معاملاتی داشته باشند .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جزء شرکتهای هلدینگ ، سرمایه گذاری ، واسطه گری مالی ، بیمه و همچنین بانکها نباشند .(شرکتهای هلدینگ به دلیل اینکه باعث ایجاد چولگی در نتایج آماری می شوند ، از جامعه ی آماری حذف شده اند . شرکتهای بیمه و همچنین بانکها نیز به دلیل اینکه ماهیت دارایی آنها با سایر شرکتها دارای تفاوات هایی است از جامعه ی آماری حذف شده اند )
درمورد هزینه های حسابداری ، شرکتهایی که دارای زیان هستند و یا تغییرات درآمدی و هزینه ای بیش از ۵۰ درصد دارند ، از جامعه ی آماری حذف شده اند .
جدول ۳-۱ و ۳-۲ روند انتخاب نمونه ی آماری و جدول ۳-۳ نیز توزیع فراوانی شرکتهای نمونه را بر حسب نوع صنعت نشان می دهد . نکته ی قابل توجه در مورد انتخاب نمونه این است که با توجه به اینکه فرضیات مربوط به حق الزحمه ی حسابرسی است و یا مربوط به هزینه های حسابداری ، تعداد نمونه ها تفاوت خواهند داشت . تمامی اطلاعات مربوط به نمونه ها به این صورت گردآوری شده اند : اطلاعات مربوط به صورتهای مالی سال ۱۳۸۸ از سایت www.rdis.ir. اطلاعات مربوط به صورتهای مالی از سال ۱۳۸۹ الی ۱۳۹۲ از سایت www.codal.ir. اطلاعات مربوط به نرخ تورم نیز از سایت www.cbi.ir(بانک مرکزی) از نرم افزارهای کاربردی موجود در سایت بورس اوراق بهادار تهران نیز جهت اطلاعات اساسی مربوط به نمونه ها استفاده گردیده .
جدول۳-۱ : روند انتخاب نمونه مربوط به فرضیات چسبندگی حق الزحمه ی حسابرسی

تعداد کل شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تا پایان سال ۱۳۹۲ ۴۷۶
تعداد شرکتهای پذیرفته شده در بورس بعد از سال ۱۳۸۸ ۱۱-
تعداد شرکتهایی که اطلاعات مربوط به حق الزحمه ی حسابرسی آنها در دسترس نمی باشد ۹۸-
تعداد شرکتهایی که مابین سالهای ۱۳۸۸ الی ۱۳۹۲ فاقد حداقل ۹۰ روز معاملاتی بوده اند ۳۱-
تعداد شرکتهایی که مابین سالهای ۱۳۸۸ الی ۱۳۹۲ تغییر سال مالی داده اند یا سال مالی آنها بیست و نهم اسفند نمی باشند ۵۳-
تعداد بانکها و یا شرکتهایی که به صورت هلدینگ ، سرمایه گذاری ، واسطه گری مالی و بیمه بوده اند ۵۱-
تعداد شرکتهایی که ما بین سالهای ۱۳۸۸ الی ۱۳۹۲ در بورس فعال نبوده اند و یا از بورس حذف شده اند ۱۵۹-
تعداد شرکتهای نمونه مربوط به فرضیات چسبندگی حق الزحمه ی حسابرسی ۷۳
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:01:00 ق.ظ ]




می‌‌بینیم که در قرآن، آدم و حوّا پس از خوردن میوه‌‌ی ممنوعه. آشکار شدن عیب‌‌هایشان، پشیمان شدند و گریه و زاری کردند و خداوند اشاره می‌‌کند که بهترین هدیه‌‌ای که داد آموختن و آگاهی دادن کلماتی برای توبه بود.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در پیرامون این اختصار و سادگی بحث، روایت‌‌ها و اسرائیلیاتی وارد شده که هر صاحب ذوق و قلب سلیم و ذهن آگاه را مضطرب می‌‌کند که چگونه ناآگاهان و دشمنان دین، ذهن مردم ساده و حتی عالمان غیر محقّق را از مجعولات انباشته کرده‌‌اند.
یکی از اسرائیلیات عجیب و شگفت، روایت‌‌هایی در تفسیر این آیه است: «فَتَلَقَّى آَدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»(بقره/۳۷)
چکیده‌‌ی مطالب آن است که پس از بیرون انداختن آدم و حوّا از بهشت و گریه و زاری بسیار طولانی، آدم متوجه عظمت وحقیقت محمّدیه گردید و به قداست لا اله الا الله محمّد رسول الله پی برد و تفسیرها با روایات عهدین مطابقت دارد(در بخش آخر یعنی حقیقت محمّدیّه این موضوع بیشتر بحث شده است.
تنها چیزی که می‌‌توان از درون این همه روایت‌‌ها صحت آن را ثابت کرد که بسیاری علمای محقّق تأیید کرده‌‌اند حتّی سیوطی؛[۲۱۸] کلمات دریافت شده این دعای حق تعالی است: رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.(اعراف/۲۳)
شبیه به روایت طبری با اندک تفاوتی، در منابع ذیل آمده است: قصص الانبیاء نیشابوری، ۱۹؛ قصص سور آبادی، ۸؛ نیز مراجعه شود به ترجمه تفسیر طبری، ۱۴/۵۱-۵۳؛ عهدِ جدید، قرنتیانِ دوم، ۱۱/۳٫[۲۱۹]
ـ بازتاب اسرائیلیات داستان آدم(ع) در آثار عطّار نیشابوری
ـ خلقت آدم و …
آشکارترین انعکاس اسرائیلیات در این خصوص در بعضی آثار منظوم چون مثنوی به تفصیل آمده است و در مقایسه‌‌ی تفسیر طبری، تأثیر آن مشخص می‌‌شود و گویی عین تفسیر طبری است، امّا منظوم و با برداشت‌‌های عرفانی. امّا در آثار عطّار بازتاب این داستان، در لابلای حوادث مثنوی‌هاش با زیبایی خاصی مطرح می‌شود:

خه‌خه ای طاووس باغ هشت‌‌در
صحبت این مار، در خونت فکند
برگرفتت، سدره و طوبی ز راه
تا نگردانی هلاک این مار را
گر خلاصی باشدت زین مار زشت
  سوختی از زخم مار هفت سر
و زبهشت عدن، بیرونت فکند
کردت از سدّ طبیعت دل سیـاه
کی شوی شایسته این اسرار را
آدمت با خاص گیرد در بهشت

منطق‌الطیر، ص ۲۶۱

مار و طاووس اشاره به افسانه‌ی اسرائیلیات رانده شدن آدم از بهشت است.

بعد از آن طاووس آمد زرنگار
گفت تا نقاش غیبم نقش بست
یار شد با من به یک جا مار زشت
من ندارم در جهان کاری دگر
  نقش پرّش صد چه؛ بل که صد هزار
چینیان را شـد قلم انگشت دست
تا بیفتاد دم به خـواری از بهشت
تا بهشتم ره دهد باری دگـر

همان، ص ۲۶۹

ـ خلقت حوا و موارد پیرامون آن
مریم حسینی در تحقیقی دقیق، پس از آوردن مطالب کتاب مقدّس در مورد آفرینش حوا، به نقد دیدگاه‌‌های ادب کلاسیک در مورد زن ستیزی می‌‌پردازد و می‌‌نویسد: «عجیب این است که نویسندگان و شاعران ادبیات فارسی که بیشتر ایشان از جمله عالمان علوم قرآنی و دینی بوده‌‌اند و بارها از آیات و نشانه‌‌های قرآنی در اشعارشان استفاده کرده‌‌اند، چگونه در ماجرای آفرینش آدم و حوّا و فریب‌‌کاری شیطان، مطابق روایت کتاب مقدّس حوّا را گناهکار و فریبکار قلمداد کرده و گناه هبوط آدم را بر گردن او انداخته‌‌اند.
پاسخ به این پرسش را باید در نخستین تفسیرهای قرآن و کتاب‌‌های قصص‌الانبیاء جست. مایه‌‌ی شگفتی است که در نخستین تفسیرها و تاریخ‌‌هایی هم که پس از اسلام در ایران نوشته شد، چون کتاب‌‌های قصص‌الانبیاء تفسیر میبدی، تاریخ و تفسیر طبری و تاریخ بلعمی نقل روایت کتاب مقدّس درباره آفرینش و رانده شدن آدم و حوّا از بهشت وجه غالب است. قصص‌القرآن ابواسحق احمد بن محمّد ثعالبی(متوفی ۴۲۷) از قدیم‌‌ترین کتاب‌‌های قصص‌الانبیاء به شمار می‌‌رود. در این کتاب هم ثعالبی داستان آفرینش حوّا از دنده‌‌ی چپ آدم و فریفتن وی به اغوای ابلیس را می‌‌آورد و متذکر می‌‌شود آدم به اصرار حوّا از میوه‌‌ی ممنوعه می‌‌خورد…»[۲۲۰]
به نظر عطّار آنچه باعث گرفتاری آدم و داوود شد زن بود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:01:00 ق.ظ ]