کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو

 



۱-۴ روند اسلام گرایی در منطقه پس از فروپاشی شوروی
پس از فروپاشی دولت های آسیای مرکزی از مذهب جهت رفع نیازهای خود بهره گرفتند، در همهی این کشورها بر طبق قانون اساسی، اصل تفکیک دین از سیاست پذیرفته شده است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بار دیگر اسلام به آسیای مرکزی و قفقاز بازگشت و این برخاسته از واکنش آگاهانه ی مسلمانان در برابر فشار و سرکوب های دوران شوروی بود. به هر رو این رستاخیز اسلامی از دید سیاسی و به ویژه از بعد نظامی بیشتر اهمیت داشت. از این رو با اعلام استقلال برخی رهبران جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز کوشیدند، دوباره آموزه های اسلامی را رواج دهند، زیرا پی برده بودند که اسلام می تواند عنصری نیرومند برای بازسازی ملی گرایی باشد. این سیاست در بازسازی گستردهی مسجدها و مدرسه ها و نظارت بر مراسم مذهبی بازتاب یافت. اعمال اسلامی از جمله ازدواج اسلامی، روزه گرفتن، حج، حضور در نماز جمعه و مساجد در همه ی جمهوری ها حتی در قزاقستان و قرقیزستان که به نسبت دیگر اقوام منطقه دیرتر مسلمان شده بودند، رواج یافت.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳ حکومت های منطقه به ویژه ازبکستان و ترکمنستان به رویارویی جدی با گروه های اسلام گرا و بیرون کردن اعضای این گروه ها از نهادهای حکومتی پرداختند. این سرکوب و کنار زدن در ازبکستان شدیدتر بود و در قرقیزستان نیز همین وضع دیده شد. به تدریج فعالیت این گروه های اسلام گرا افزایش یافت.[۱۳۰] بنابراین در سراسر دهه ی ۱۹۹۰ چنین به نظر می رسید که فعالیت های اسلامی، جز در جنگ داخلی تاجیکستان و برپایی جنبش اسلامی در ازبکستان چندان پررنگ نیست.
گرایش های اسلامی پدید آمده پس از فروپاشی شوروی را می توان، در قالب سه دسته بندی نشان داد: اسلام سنتی، اسلام مورد حمایت دولت و اسلام تندرو.
۱-۴-۱ اسلام سنتی:
برای تشریح نگرش محافظه کارانه به مذهب به کار می رود که مشخص کننده ی دیدگاه اکثریت بزرگی از مسلمانان آسیای مرکزی است. اسلام در این منطقه هنوز بیشتر به صورت یک تعریف قومی است تا یک نوع تعهد مذهبی. یک حس قوی از التزام به حفظ سنت های نیاکان وجود دارد. یعنی همهی مردم منطقه تمایل بر این دارند که هویت اسلامی خود را به صورت نمادین نشان دهند.[۱۳۱] در ازبکستان در دورهی ۱۹۹۴ـ۱۹۸۷ تعداد مساجد از ۸۷ به حدود ۳۰۰۰ و تعداد مدارس دینی از دو مدرسه علمیه به ۵۰ مدرسه رسید. در دورهی مشابه تعداد مساجد در قرقیزستان از ۳۴ به ۱۰۰۰ مسجد رسید. صفوف متراکم نماز جماعت در مساجد جمهوری ها در ماه رمضان، برگزاری نماز عید فطر با حضور جمعیت انبوه، فعالیت گستردهی مبلغین دینی محلی و خارجی، چاپ و توزیع گستردهی قرآن و کتاب های دینی و حتی نصب برچسب هایی با کلمات مذهبی روی شیشهی اتومبیل ها از علائم گسترش و تجدید حیات اسلام در این دوره است.[۱۳۲]
با آغاز این فرایند ملیگرایی با اسلام در آمیخت و دیدگاه های قوم گرایانه، ملی و اسلامی نیز رشد یافت.
۱-۴-۲ اسلام مورد حمایت دولت (رسمی):
اسلام مورد حمایت دولت در آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی، در واقع ادامهی تلاشی است که از مذهب جهت رفع نیاز های دولت بهره می برد. این نشان دهنده ی سیاست های رسمی نسبت به اسلام در اواخر دههی ۱۹۸۰ است. در اثنای جنگ جهانی دوم هنگامی که دولتمردان شوروی خواستار استفاده از توان مسلمانان در جنگ بودند، آن ها را مورد حمایت خود قرار دادند.
اسلام مورد حمایت دولت های کنونی آسیای مرکزی بر پایهی تعالیم اسلام اهل تسنن و مکتب فقه حنفی است. به این ترتیب از حوزه ی استفادهی کاملاً محدودی برخوردار است. توجه اصلی در سطوح دولتی، ترویج اسلام خوب یعنی آن چه که برای توسعهی کشور مفید بوده و دور ساختن اسلام بد، به عنوان تهدیدی علیه ثبات کشور می باشد. در تأکید بر این نکته به طور مکرر به تاجیکستان و افغانستان اشاره شده است. چنین ادعا می شود که گسترش اسلام بد در آنجا رنج و محنت را در پی داشته است.[۱۳۳] در قوانین همهی این کشورها جز تاجیکستان، فعالیت احزاب سیاسی با تمایلات مذهبی را غیر قانونی می دانند. همهی گروه های مذهبی باید توسط مقامات مربوط به ثبت برسند. این گروه ها جهت به ثبت رسیدن مشکلات زیادی پیش رو دارند. دولت جهت کنترل و نظارت بر فعالیت مسلمانان از ادارهی مفتیات ملی که باقی ماندهی ادارهی مفتیات دوران شوروی است، استفاده میکند. روحانیونی که نظرهای آن ها با خط مشی رسمی سازگاری ندارد، یا کسانی که احساس عدم وفاداری آن ها به دولت وجود دارد، از سیستم کنار گذاشته می شوند. بنابراین همهی تشکیلات رسمی مذهبی حامی بی چون وچرای سیاست های دولت می باشند.
۱-۴-۳ اسلام تندرو
روند سوم در اسلام آسیای مرکزی، که در طبقه بندی تندرو قرار می گیرد، شامل گروه فعالی است که درصدد زدودن اسلام از تحریف های حاصل در مرور ایام می باشند. این افراد به عنوان وهابیون تلقی می شوند، اصطلاحی که امروزه مانند دورهی شوروی، یک تعبیر عام از خشونت و به جای توصیف دقیقی از وابستگی مذهبی است.[۱۳۴]
۱-۵ نتیجه
توسعهی اسلام در آسیای مرکزی پیش از افول آن به قرن اول هجری بر می گردد و در قرن سوم هجری به عنوان دین اصلی در منطقه مطرح بوده است. از این دوران به بعد آسیای مرکزی یکی از کانون های اصلی فرهنگ و تمدن اسلامی شد. در قرون بعدی نیز توسعهی اسلام ادامه یافت و پیوند آداب و تعالیم اسلامی با فرهنگ و تمدن ایرانی در نقاط مختلف ایران و مناطق آسیای مرکزی و خراسان بارور شد و شهرهای سمرقند و بخارا به مراکز فرهنگ و تمدن اسلامی تبدیل شد. در همین دوران طریقت های صوفیه رواج پیدا می کنند. صوفیان نقش مدافعان از ایمان و باورهای اسلامی را پذیرفتند و تصوف تا حد نهضتی توده ای و مردمی متشکل از طریقت های گوناگون برجستگی یافت.
روند تضعیف شدهی مسلمانان در آسیای مرکزی پس از حملهی مغول به تدریج بنیان قبلی خود را گرفت تا این که نفوذ روسیه به سواحل دریای خزر، سبب ورود آسیای مرکزی به عصر انزوا و جدایی فزاینده از جهان اسلام و همچنین شروع سرکوب و آزار مسلمانان شد. در مقابل سیاست های ضد مذهبی در منطقهی آسیای مرکزی از زمان روسیه تزاریسم تا به امروز نهضت ها و قیام هایی توسط مسلمانان صورت گرفته، که مقابله با حفظ اسلام و برتری بخشیدن به آن را با شیوه هایی متفاوت مورد توجه قرار می دادند. مهمترین این قیام ها و نهضت ها عبارتند از: نهضت جدیدی ها که جنبش اصلاح طلبی فرهنگی- آموزشی و سیاسی و نهضت باسماچها، که سیاسی و ضد شوروی بود. تا دههی ۱۹۸۰ وضع اسلام در این مناطق به منوال گذشته بود تا این که در دههی ۱۹۸۰ وارد مرحلهی جدیدی شد و نهضت رستاخیز اسلامی در منطقه احیاء شد. در این دوران به واسطهی اصلاحات سیاسی و اقتصادی گورباچف، میدان وسیعی برای مسلمانان و افزایش نفوذ آن ها در جامعه باز شد. این اصلاحات نیز بر گسترش فعالیت گروه های بنیادگرا در منطقهی آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی مؤثر بوده است.
در همین راستا در فصل دوم به توضیح بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی و زمینه های آن؛ با تأکید بر حزب التحریر به عنوان یکی از جریانهای اسلامگرایی در منطقه پس از فروپاشی شوروی پرداخته شده است.
فصل دوم:
بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی و زمینه های آن؛ با تأکید بر حزب التحریر
۲-۱ مقدمه
هم اکنون بنیادگرایان اسلامی در نقطه، نقطهی جهان پراکنده‌اند، هر چند که هر کدام برداشت‌های خاصی از اسلام دارند. به هر حال جملگی آن ها را می‌توان در یک شبکه مرتبط، اما ناهمگون در نظر گرفت که در نهایت هدف واحدی را دنبال می‌کنند. اگرچه جهان عرب را می‌توان خاستگاه اصلی بنیادگرایی دانست، اما در خارج از آن، نیز این مسأله دامنهی وسیعی دارد. در این ارتباط می توان به گسترش بنیادگرایی اسلامی در کشورهای آسیای مرکزی به ویژه پس از فروپاشی شوروی اشاره کرد. امروزه نیز شاهد گسترش گروه های بنیادگرا از جمله حزب التحریر در منطقه می باشیم.
از دههی ۱۹۴۰ اسلام رسمی – اسلام مورد حمایت حزب کمونیست اتحاد شوروی - نهادهای خود را به صورت محدود به وجود آورد. اسلام موازی به شکل بنیادگرایانه خود نیز که از قرن نوزدهم به وجود آمده بود، به گونه ای حمایت خود را ادامه می داد. این نگرش با طرفداران محمد عبدالوهاب که از قرن نوزدهم در شبه جزیرهی عربستان ایده های خود را مطرح کرده بود، ارتباط داشتند. بنیادگراها در دوران اتحاد شوروی نیز به اشکال گوناگون ارتباط خود را با وهابیون در عربستان حفظ کرده و از منابع مالی آن ها بهره می بردند. آن ها در پی پالایش اندیشه های دینی از باورهایی بودند که طی قرون به اسلام افزوده شده بودند.[۱۳۵]
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بنیادگرایی اسلامی از عوامل بی ثباتی در آسیای مرکزی معرفی شده است. در آغاز برخی از کارشناسان برآن بودند که اسلام افراطی از عوامل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بوده است و از این رو پیش بینی می کردند که اسلام می تواند عاملی چالش برانگیز برای حکومت های پس از دوران کمونیسم باشد. اوضاع در آسیای مرکزی نیز نشان دهندهی افراطی شدن جنبش های اسلامی بود. بمب گذاری در تاشکند در فوریهی ۱۹۹۹، رویدادهای تروریستی در قرقیزستان در سال ۲۰۰۰ تا اندازهای این گمان را پیش میآورد که بنیادگرایی اسلامی می تواند کنترل منطقه را به دست گیرد. فروپاشی الگوی توسعهی کمونیستی و حضور میلیون ها مسلمان، زمینهی مناسبی برای افزایش گرایش های اسلامی در منطقه فراهم میآورد. رهبران جمهوری های منطقه که، جز قرقیزستان، همان نخبگان دوران شوروی هستند، پیروان اسلام سیاسی را جدیترین رقیبان خود برآورد کردهاند. مسلمانان این منطقه که در دوران کمونیسم پیوسته در برابر تبلیغات سنگین ضد اسلامی قرار داشتند، در پایان این دوران، بازگشت به اسلام را بخشی از هویت تازهی خود دانستهاند. دگرگونی های سیاسی و نظامی در تاجیکستان و درگیریهای خونین در این جمهوری ها به زودی تهدید اسلامی را – که رهبران آمریکا و روسیه از یک سو و نخبگان بومی از سوی دیگر برای بزرگ جلوه دادن آن می کوشیدند- برجسته کردند.
۲-۲ بنیادگرایی اسلامی
۲-۲-۱ تعریف بنیادگرایی
کلمهی بنیادگرایی مشتق از کلمهی انگلیسی[۱۳۶]، به معنای شالوده و اساس است. معادل این واژه در زبان عربی « الاصولیه » است که به معنای بازگشت به اصول و مبانی می باشد. این واژه برای نخستین بار در اوایل قرن بیستم و در مباحث درون مذهبی پروتستان در آمریکا رواج یافت. بین سالهای ۱۹۱۵-۱۹۱۰ پروتستانهای کلیسای انجیلی مبادرت به انتشار جزواتی با عنوان « مبانی » کردند، که در آن ها بر حقیقت نص کتاب مقدس در برابر تفسیرهای جدید تأکید شده بودند و به دفاع از بعضی از اصول مسلم مسیحیت پرداختند. اصولی مثل هبوط انسان، عصمت حضرت مسیح، عصمت کتاب مقدس یا انجیل تحریف نشده و برخی موارد دیگر.[۱۳۷]
با گسترش جریانهای دینی در نیمهی دوم قرن بیستم واژهی بنیادگرایی کاربرد گستردهای یافت و در مورد جریانهای فکری - دینی تمام مذاهب بهکار گرفته شد. از این رو این مفهوم برای توصیف آن دسته از گروه های دینی بهکار می رود که خواهان زندگی بر اساس مبانی و اصول دینی بودند. در حقیقت بنیادگرایی مذهبی نوعی حرکت یا برنامهی سیاسی به شمار میآید که نه تنها به حقانیت نص کتب مقدس ایمان دارد، بلکه مدعی لزوم بازسازی جامعه و روابط اجتماعی بر پایه آن است. از این منظر باید گفت که این جریان جهتگیری سیاسی و اجتماعی پیدا کردند و آن چه این جریانها را به هم پیوند می زند، پرداختن به « اصول و مبانی » اساسی و ایمان به حقیقت مطلق متون دینی است.[۱۳۸]
در حالی که برخی مانند « جان اسپوزیتو » و « پیتربرگر » بنیادگرایی را واژهی مناسبی برای توصیف جریانهای نو دینی تلقی نمیکنند و آن را دارای بار منفی میدانند. [۱۳۹]بعضی دیگر همچون هانتیگتون آن را برای تبیین خیزش های جدید مذهبی و پر کردن خلاء هویتی کارآمد می دانند و بنیادگرایی مذهبی و به ویژه بنیادگرایی اسلامی را بهعنوان خطر اصلی صلح و ثبات جهانی معرفی می کنند.[۱۴۰]
« آنتونی گیدنز » بنیادگرایی را بیان یکپارچگی جهانی و بازتاب آن می داند که با ویژگی تغییرها در این پدیدهی پیچیده ارتباط تنگاتنگ دارد. بنیادگرایی سنتی است که از خود در دنیایی دفاع می کند که دیگر نمی توان از سنت با روش سنتی دفاع کرد. ساده ترین تعریف از بنیادگرایی از نظر وی ” بنیادگرایی اساساً امتناع از گفتگو” می باشد زیرا بنیادگرایی بیان و تجلی آیین های سنت به خالص ترین شکل است که اغلب تهاجمی است. بنیادگرایی بیانی در ارتباط با نیروهای محرک مدرنیته است که بر آموزه های بنیادین و بر اعتبار مفاهیم مشخص تأکید می کند. وی موضوع ثابت در بنیادگرایی، به ویژه بنیادگرایی مذهبی را امتناع از تساوی زن و مرد و دفاع قاطعانه از خانواده سنتی و رویگردانی از مدرنیته می داند. [۱۴۱]
« حمید احمدی » معتقد است منظور از بنیادگرایی دینی اشاره به گروه هایی است که بنا به دلایلی با فرآیندهای حاکم بر شرایط روز مخالفت می کنند و با ارجاع به بنیادهای اصلی دین خود، نوعی جامعهی ایده آل ذهنی ترسیم می کنند و وضعیت موجود را به دلیل عدم تطابق با آن جامعهی ایده آل به نقد می کشند. بنابراین بنیادگرایی، نگاه نوستالژیک(حسرت گونه)، از شرایط مدرن به شرایط اولیه و پیشین است. بنیادگرایان قصد زنده کردن بنیادهای غیر قابل نقد و مقدس را در روزگار مدرن دارند.[۱۴۲]
« خالد م. ابوالفادی » در یک ارزیابی از مفهوم تقلیل فرایند اندیشهی ترقی خواه اسلامی بیان می دارد ” مسلمان با معرفت شناسی، فرآیندها و ایجاد بخش عقلانیاش که در عصر مدرن از یکدیگر جدا شده اند، در ارتباط هست، البته به این معنی نیست که بخش عقلانی ایده آل و برای رهایی از مشکلات بوده، بلکه به این معنی است که نیروی اخلاقی و معنوی اش برتر از هر چیز دیگری است که جایگزینش شود.”[۱۴۳]
در واقع بنیادگرایی در معنای ریشه ای خود، بر حفظ اصول و مبانی تأکید می کند. البته لازم به ذکر است که بنیادگراها ممکن است، دینی، سیاسی، اجتماعی، علمی و فلسفی باشند. امّا آن چه مورد نظر است همان بنیادگرایی در حوزهی دین است. بنیادگرایی، واژه ای به نسبت جدید است، که شاید بیش از سه دهه از عمر آن نمی گذرد. گرچه به لحاظ معنوی سابقهی طولانی دارد. به این معنا که اگر بنیادگرایی را به عنوان یک مقولهی تحلیلی در نظر بگیریم، شاید پیش از اسلام به دیگر ادیان و سابقهی دورتری می رسد؛ ولی امروزه این پدیده نیز همانند تروریسم که با القاعده گره خورده است، با اسلام و اسلام گرایی گره خورده است. تا سخن از بنیادگرایی به میان می آید، جهان اسلام و مسلمانان به اذهان متبادر می شوند.
ویژگی های اصلی بنیادگرایی عبارتند از:
- نفی عرف بین المللی؛ به این معنا که بنیادگرایان به هیچیک از عرف های بین المللی مثل احترام به حقوق بشر، اقدام بر مبنای روابط بینالملل، دیپلماسی و ساختارهای بین المللی سازمان ملل، سازمان های بین المللی دیگر پایبند نیستند. چنانکه طالبان بارها در برابر اعلامیه های سازمان ملل به صراحت می گفت که ما سازمان ملل را به رسمیت نمی شناسیم.
- نفی اصول کلی تمدن غرب و مدرنیته، مثل دموکراسی، حقوق بشر، کثرت گرایی و تساهل وتسامح و…
- تلاش برای جایگزینی حکومت دینی به جای حکومت های دموکراتیک
- اقدامات مبتنی بر پوپولیسم و توده گرایی
۲-۲-۲ کاربردهای بنیادگرایی دینی
برخی از اندیشمندان بنیادگرایی دینی را موجد طغیانی علیه نوگرایی می دانند. به گفتهی بهیخو پارخ( ۱۹۹۴)، بنیادگرایی دینی یک ” فرزند نامشروع نوگرایی ” است.[۱۴۴]
حداقل سه کاربرد را برای آن می توان شناسایی کرد:

    1. نخستین کاربرد این واژه در مورد پروتستان های آمریکایی بوده است. [۱۴۵]هر چند فرقه ی مسیحیت انجیلی[۱۴۶]ریشه در پروتستانیسم اروپایی سده های پیش دارد، اما در دههی دوم قرن بیستم است که به یک جریان سیاسی و دینی در برابر اصول و آموزه های مدرنیسم تبدیل شد. مهمترین آموزه های بنیادگرایان دینی مسیحی در آمریکا عبارت بود از:
    1. متن و الفاظ کتاب مقدس به همان صورت که خداوند فرستاده است، می باشد.
    1. مبارزهی آشتی ناپذیر با الهیات مدرن و هرگونه اقدام برای غیر مذهبی کردن جامعهی مسیحی.
    1. زندگی تحول یافتهی معنوی با شاخصه های رفتار اخلاقی و تعهد شخصی، مثل قرائت کتاب مقدس، نیایش، تعصب به مسیحیت و مأموریت های دینی.[۱۴۷]

دومین کاربرد بنیادگرایی دینی، در مورد اسلام گرایان معاصر می باشد. در این کاربرد کل جریان اسلام گرایی در برابر جریان غرب گرایی، بنیادگرایی خوانده می شود. جهان اسلام در دو سدهی اخیر در مواجهه با دو چالش جدی این دوران، یعنی انحطاط و عقب‌ماندگی داخلی و تهاجم غربی،[۱۴۸] در قالب چند جریان کلی شکل گرفته‌ است که جریان اسلام‌گرایی یکی از این جریان ها می‌باشد. جریان نخست با رویگردانی از گذشتهی اسلامی و مشاهدهی پیشرفت های مادی و تمدنی غرب، چاره را در پیروی از غرب می‏داند. این جریان خود به دو دسته غربگرا و غربزده تقسیم می‏شود. غربزدگان به ظواهر تمدنی غرب دل می‏بندند و از درک تحولات درونی آن کاملاً غفلت می‏کنند. اما غربگرایان به شیوه‏ای متفاوت مبنای فکری و تمدنی غرب را مد نظر قرار می‏دهند. شاخص کلی این جریان ــ در هر دو شاخهی آن ــ ردّ سنت و گذشته و اعتقاد به ضرورت پیروی از روش و شیوهی غرب است. همچنین از نظر این جریان، گذشته و سنت اسلامی هیچ نکتهی روشنی ندارد، ضروری است که این سنت، در فرایند نوسازی مورد تجدیدنظر قرارگیرد.
جریان سیاسی و فکری دوم، جریان بازگشت به سنّت ماقبل اسلامی و قومی ــ ملی است. این جریان نیز راه حل خروج از وضعیت بحرانی را فاصله‏گیری از گذشتهی اسلامی می‏داند. حتی در مواردی تجربه‏های تلخ گذشته را معلول حاکمیت اسلام می‏داند. طرفداران این دیدگاه، باستانگرا نامیده شده‌اند. نمایندگان این جریان به احیای سنّت های ما قبل اسلامی در جهان اسلام می‏پردازند. دو نمونه بارز آن را می‌توان در ایران و مصر مشاهده‌کرد. به دلیل وجود تمدن های بزرگ قبل از اسلام در این دو منطقه، آنان در صدد احیای میراث بومی کهن بودند. این جریان با امواج ملی‏گرایی که محصول دوران مدرن بود، خود را همراه ساخته و در قالب جدید ملی‏گرایی سنّتی بروز نمود. پان‏عربیسم ناصری در مصر و برگزاری جشن های۲۵۰۰ ساله در ایران توسط محمدرضا پهلوی، نمونه‏های بارز صورت های دولتی این جریان بودند.[۱۴۹]
جریان سوم، همان جریان اسلام‌گرایی می‏باشد که برخی آن را با عنوان بنیادگرایی دینی معرفی می‏کنند.[۱۵۰] این جریان در صدد احیای اسلام بوده ‌است و به این جهت، جریان احیای دینی با رد غرب و آموزه‏های مدرن آن بر سنت و گذشته اسلامی تأکید می‏کند. اسلام‌گرایی خود بر اساس جریان های فکری درونی جهان اسلام به دو دسته تقسیم می‏شود: دستهی نخست از جریان عقل‌گریز دوره اسلامی نشأت می‌گیرد که بیشتردر تفکر اهل حدیث، حنبلی‏گری و اشعری‏گری ریشه‌ دارد. بر اساس این بن‌مایه‌ها هرگونه امر جدید را نفی می‏کند. مهمترین نمایندهی این جریان را می‏توان محمدبن‌عبدالوهاب و جنبش وهابیت دانست. دستهی دوم که به جریان عقل‏گرای دورهی اسلامی، یعنی به جریان عدلیه و فلاسفه تعلق دارد، در مواجهه با پدیده‏های جدید، این دستاوردها را با اصول تفکر اسلامی تطبیق داده و از این میان به گزینش آن ها اقدام می‌کند. مهمترین نمایندگان این جریان را می‏توان سیدجمال‌الدین اسدآبادی، علامه نائینی و در نهایت امام‌خمینی(ره) دانست.
کاربرد سوم بنیادگرایی اطلاق آن بر جریان عقل گریز و متصلب اسلام گرایی می باشد. از این منظر جریان اسلام گرایی به دو شاخهی بنیادگرایی و افراط گرایی تقسیم می شود. از این نظر مصداق بارز بنیادگرایی در عصر حاضر، همان جریان وهابیت است. که با الهام از جریان حنبلی و آموزه های ابن تیمیه در دو سده های نوزدهم و بیستم در جهان اسلام ظهور کرد. در چنین اطلاقی بنیادگرایی با عقل گریزی و رد مطلق هر امر جدید و در نتیجه رد کل آموزه های دنیای جدید، شناسایی می شود. ظهور مرموز جریاناتی مثل طالبان و القاعده در دو دهه ی اخیر که توسط غرب به عنوان چهرهی کلی اسلام ارائه شده است، چنین چهره ای را از اسلام سیاسی و اسلامگرایان، برجسته کرده است.[۱۵۱]
۲-۲-۳ تعریف بنیادگرایی اسلامی و ریشه های آن
محققان و متخصصان اسلام سیاسی، معانی متفاوتی برای بنیادگرایی اسلامی در نظر گرفته اند. شاید بتوان علت اصلی این وضع را تنوع جماعت ها و جریان های تشکیل دهندهی جنبش های اسلامی دانست. از این رو اوصافی که برای جنبش های اسلامی ذکر شده و می شود، هر کدام شاید بخشی ازآن ها را در بر گیرد و چنان نیست که همهی این اوصاف بر همهی این جنبش ها تطبیق کند. جنبش های اسلامی معاصر با این اوصاف یاد می شوند: سلفی گرا، اصول گرا، تمامیت خواه، افراط گرا، تندرو اسلامگرا، پاکدین، جنبش نوزایی، بازگشت به اسلام، حیات بخشی دوبارهی رستاخیز اسلامی[۱۵۲]، بیداری اسلامی[۱۵۳] استفاده کرده اند.[۱۵۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 12:09:00 ق.ظ ]




از جمله فعالیت های این کمیته اجازه نمایش به فیلم ژولیوس سزار ساخته جوزف منکیه ویچ است که سال ها بود به خاطر صحنه قتل سزار توقیف مانده بود. با موافقت دو وزارتخانه فرهنگ و هنر و کشور کلیه اختیارات اداره نمایش به وزارت فرهنگ و هنر تفویض می شود. نخستین رئیس اداره کل نظارت و نمایش وزارت فرهنگ و هنر دکتر هوشنگ کاووسی است که سال ها خودش منتقد سانسور بوده است . در دوره او فیلم دیروز ، امروز ، فردا ساخته و تیوریو دسیکا بدون حذف هیچ صحنه ای نمایش داده می شود اما اکرانش با اعتراض تماشاگران ناچار با حذف صحنه هایی ادامه می یابد.
آیین نامه جدیدی با عنوان آیین نامه نظارت بر نمایش فیلم و اسلاید در ۳ مرداد ۱۳۴۵ به تصویب هیئت وزیران می رسد. در این آیین نامه اولا علاوه بر نمایندگان وزارتخانه های فرهنگ و هنر ، کشور و اطلاعات پانزده نفر از خبرگان زمینه های مختلف هم به عضویت شورا در می آیند. دوما موارد جدیدی به مواد پانزده گانه آیین نامه پیشین اضافه می شود. درماده ۲۶ رده بندی سنی فیلم ها برای زیر و بالای ۱۸ سال به تصویب می رسد. در آیین نامه نظارت بر نمایش فیلم و اسلاید در ماده ۳ آن آمده است که نمایش فیلم هایی که حاوی نکاتی باشند که در ۱۳ بند آمده است ممنوع می باشد که چند مورد از این ۱۳ بند را بیان می کنیم : ۱- اهانت به اصل توحید پروردگار و ادیان و کتب آسمانی و پیغمبران و مقدسان و ائمه اطهار ۲- اهانت به دین اسلام و کیش شیعه اثنی عشری و مقدسان و مقدسات آن ۳- هتک حرمت و اهانت به اقلیت های مذهبی ایران .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دکتر کاووسی که موفقیتی در اجرای نظریاتش به دست نیاورده بود استعفا می کند و سید ابراهیم صالح به جای او می آید که تا پایان عصر پهلوی مسئولیت اداره نظارت را بر عهده دارد. در دوره او سخت گیری نسبت به صحنه های غیر اخلاقی کاملا از بین می رود. پیچیده ترین مورد سانسور روی فیلم گوزن ها « ساخته مسعود کیمیایی» اعمال می شود. این فیلم پس از نمایش در سومین جشنوار ه فیلم تهران یکسال توقیف می ماند و بعد هم با عوض کردن کامل داستان و فیلم برداری مجدد به آن اجازه نمایش می دهند.
گوزن ها داستان رفاقت قدیمی یک معتاد و یک چریک فراری است که بعد از سال ها به هم می رسند. سیستم نظارتی مسعود کیمیایی را مجبور می کند تا کاراکتر چریک را به سارق بانک تغییر دهد . در فضای انتقادی و اعتراضی پیش از انقلاب در سال ۱۳۵۶ در ماه اسفند اداره کل امور سینمایی اعلام می کند که برای مقابله با ورود فیلم های بی ارزش جنسی دیگر به چنین فیلم هایی مجوز نمایش نخواهد داد. با این حال در این ماه ۱۰۰ فیلم مبتذل پروانه نمایش می گیرند[۳۳].
گفتار دوم : شکل گیری سینما بعد از انقلاب
تبلیغات می‌تواند موجب بسیج مردم در حمایت از یک هدف شود اما این امر اغلب به بهای مبالغه، تحریف واقعیت‌ها و حتی دروغ‌پردازی درباره مسائل به منظور کسب حمایت انجام می‌گیرد[۳۴].
با پیروزی انقلاب در ابتدا این تصور مطرح شد که حاکمیت دینی با سینما سازگاری ندارد و سینما از حیات فرهنگی این سرزمین حذف خواهد شد اما با سخنان رهبر انقلاب این ذهنیت بر طرف شد و با تایید فیلم گاو ساخته داریوش مهرجویی از طرف ایشان به عنوان سینمای سالم تلقی تازه ای در مورد آینده سینمای ایران پدید آمد اما بهر حال برخوردها متفاوت بود. با پیروزی انقلاب وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم ادغام شد. در روز نخست دستور بازگشایی سینماها صادر شد و بسیاری از آثار انقلابی یا حتی استعماری به نمایش درآمد. دفتر کمپانی ها خارجی در اوایل سال ۱۳۵۸تعطیل شد. در جلسه مشترک شورای تهیه کنندگان، واردکنندگان ، سینماداران و هنرمندان در تیرماه ۱۳۵۸ تصمیم بر این گرفته شد که از ورود هر نوع فیلم خارجی جلوگیری شود و سپس پروانه نمایش فیلم های ایرانی که از سال ۵۸ تا ۵۹ مجوز گرفته بودند لغو شد. بعد از انقلاب ممیزی نیز ویژگی های تازه ای یافت . در سال های نخست پس از انقلاب در جریان تنش های حاد سیاسی سینما به نازل ترین حد خود از لحاظ کمی و کیفی رسید. تولید فیلم تحت تاثیر بی ثباتی سیاسی ، تغییر مداوم مسئولان و نوسان معیارهای ممیزی و در نتیجه عدم امنیت در سرمایه گذاری بود و ورود فیلم های خارجی رونق یافته بود.
در این بین تعدادی از تولید کنندگان فیلم های ایرانی تلاش کردند تولید فیلم را بار دیگر به جریان اندازند به گونه ای که با آرمان های اسلامی نیز انطباق داشته باشد. فیلم های برزخی ها ، فریاد مجاهد ، سرباز اسلام حاصل این تلاشند. بعد از سال ۱۳۶۰ وزارت ارشاد اسلامی تاسیس شد و قرار شد محتوای فیلم نامه ها با فرهنگ عملی اسلام سنجیده شود و نظارت در تمامی مراحل وجود داشته باشد پس مجموعه امور سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و صنفی سینما تحت نظارت دولت قرار گرفت و تاثیر مثبت آن با محدودیت ورود فیلم های خارجی ، حذف عوارض سنگین از فیلم های داخلی ، نظم بخشیدن به ارتباط میان صاحبان سینما و صاحبان فیلم ، پرداخت وام بانکی به تهیه کنندگان و بسیاری موارد دیگر خود را نشان داد. اصلاحات انجام شده متاثر از اراده عام سینماگران ایرانی بود اما این سیاست سینمایی تبلیغات منفی نیز در پی داشت که بخشی از آن در بحث ممیزی قابل توجه می باشد. بتدریج از سال ۱۳۶۴ با ایجاد رابطه مناسب تر میان سیاستگذاران و سینما گران آثاری خلق شد که توانستند نظر منتقدان و روشنفکران را نیز به خود جلب کنند و با اقبال عمومی نیز مواجه شد و در عین حال سینمای ایران را در سطح جشنواره های جهانی مطرح کند. دهه شصت فوران کارهای درخشان نسل دوم سینمای جدید ایرانی است . در ابتدای دهه هفتاد با تصمیم دولت یارانه حذف شد و رویداد دیگر این سال تاسیس موسسه رسانه های تصویری بعنوان سازمان دهنده فعالیت های قانونی شبکه ویدیویی کشور بود این اتفاق در پی آزاد سازی ویدئو مطرح شد. در این دوره حضور فیلم های ایرانی در جشنواره های جهانی و کسب جوایز برای مدیریت سینمایی به خودی خود ارزش محسوب نمی شد[۳۵].
از دیگر تحولات کمتر سابقه دار در سینمای ایران طی سال های بعد از انقلاب حضور جدی فیلمسازان زن است . در سال ۱۳۷۹ پیش نویس قانون سینما ارائه شد که در آن دادگاه صالحه برای رسیدگی به خطاهای سینمایی پیش بینی شده بود. همچنین استراتژی سینمای ایران در برنامه پنج ساله سوم توسعه انتشار یافت . ویژگی این دوره که به سینمای بعد از دوم خرداد مشهور است بحث سنت و مدرنیته می باشد. روند سینما ادامه پیدا کرد تا سال ۸۵ که در این سال مشکلاتی برای سینما بوجود آمد که مهمترین آن موضوع فیلم سنتوری بود که با توجه به اینکه این فیلم پروانه نمایش داشت اجازه اکران به این فیلم داده نشد و با پیگیری های وکلای این فیلم بالاخره رای دیوان عدالت اداری در مورد این فیلم صادر شد که این رای مبنای جدیدی را هم در سینما و هم در مورد مسئولیت مدنی دولت باز کرد. در سال های اخیر مشکلات جدی برای سینما بوجود آمد و چند فیلم از پرده سینما پایین کشیده شد و کشمکش های فراوانی بین حوزه هنری و سازمان سینمایی بوجود آمد و گاهی از مواقع شهرداری ها نیز در این زمینه دخالتهایی داشتند که ما سعی می کنیم در ادامه روند را بررسی کنیم .
مبحث سوم : معاونت سینمایی و تبدیل آن به سازمان سینمایی و
مجوزهای معاونت سمعی و بصری در استانها
گفتار اول : معاونت و سازمان سینمایی
بعضی از کشورها موضوع مدیریت سینمایی را با سختگیری دنبال می کنند. در این کشورها دولت به حوزه فرهنگ و هنر نگاهی استراتژیک دارد و خود را موظف به دخالت شئون مختلفش می داند. در این کشورها مدیریت سینما به شکل دولتی انجام می شود. کشور چین را می توان مثال مناسبی برای این نوع کشورها دانست که ساخت و نمایش فیلم در آن منوط به اخذ مجوزهای مربوطه از دفاتر ذیربط است . بعضی کشورها هم اصولا حوزه فرهنگ هنر را مدیریت بردار نمی دانند و از این رو وزارتخانه ای هم با نام وزارت فرهنگ و هنر ندارند. در این کشورها مدیریت امور سینمایی بیشتر از سوی صنف های سینمایی انجام می شود . این مدیریت ها بیشتر در زمینه اکران فیلم ها و در قالب کمیسیون هایی برای درجه بندی سنی تماشاگران مناسب هر فیلم صورت می گیرد . اعضای این کمیسیون ها را بیشتر فعالان سینمایی صنوف مختلف آن کشور به اضافه نمایندگان از قشرهای اجتماعی دیگر تشکیل می دهند. امریکا بهترین مثال برای این دسته از کشورهاست.[۳۶]
اما در کشور ما چون سینما را ابزاری برای رشد و تعالی مردم کشور می دانیم و همچنین از آن توقع دانشگاه گونه داریم مطمئنا دولت نسبت به آن حساسیت ویژه ای دارد و آن را به صورت دولتی اداره خواهد کرد . همانطوری که در تاریخچه متذکر شدیم سال ۱۳۶۰ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شکل گرفت که متولی فرهنگ و هنر کشور شد و سینما هم به عنوان هنر ، فرهنگ و صنعت زیر مجموعه این وزارتخانه بسیار مهم شد و به عنوان یکی از معاونت های این وزارتخانه محسوب شد. نگاهی به سوابق سینما در رژیم گذشته و مقایسه آن با وضعیت پس از انقلاب اسلامی به خوبی نمایانگر این واقعیت است که اگر کنترل صحیح در بین نباشد این هنر راستین تا حد صنعتی پول ساز تنزل کرده و هدفی جز پر کردن جیب عده ای سودجو نمی شناسد[۳۷]. پس تا اینجا متوجه شدیم که متولی اصلی سینمای کشور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و به طور اخص تر معاونت سینمایی که حال تغییر نام داده به عنوان سازمان سینمایی شناخته می شود می باشد . رئیس سازمان سینمایی از سوی وزیر ارشاد انتخاب می شود و نظارت سلسله مراتبی بر آن حاکم می باشد. تا سال ۱۳۹۰ یعنی طی سی سال از شکل گیری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معاونت سینمایی عهده دار نظارت بر سینما بود اما پس از کش و قوس های فراوان و اما واگرهای بسیار بالاخره پیشنهاد مشترک وزارت ارشاد و معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور مبنی بر ادغام معاونت امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و پژوهشکده هنر و رسانه موسسه پژوهشکده هنر و رسانه موسسه پژوهشی فرهنگ هنر و ارتباطات با کلیه امکانات ، منابع ، تجهیزات ، اعتبارات ، تعهدات و نیروی انسانی دریکدیگر و آغاز فعالیت « سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری کشور» در جلسه شورای عالی اداری مورد بررسی و پس از جمع بندی پیشنهادات و موضوعات مربوطه در نهایت به تصویب رسید و برای اجرا ابلاغ شد.
بر این اساس که به منظور استفاده مناسب از ظرفیت های حوزه سینمایی کشور و رفع موانع و مشکلات مربوط به تولید و عرضه آثار سینمایی پیشنهاد شده بود. سازمان مذکور زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت خواهد کرد و ردیف بودجه آن به صورت مستقل در لایحه بودجه سنواتی کل کشور پیش بینی می شود. همچنین کمیته ای متشکل از نمایندگان وزارتخانه های فرهنگ و ارشاد اسلامی علوم و تحقیقات و فناوری و معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور طی مدت سه ماه ساز و کار لازم برای انتقال دانشجویان شاغل به تحصیل در مراکز دولتی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مراکز آموزش علمی کاربردی فرهنگ و هنر در بخش دولتی را فراهم کنند.
بر اساس این مصوبه تمامی فعالیت ها و امور آموزشی و پژوهشی مربوط به حوزه فرهنگ ، هنر و سینما در استان های کشور در ذیل فعالیت های ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان ها ساماندهی شده و از ایجاد واحد مستقل خودداری می شود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز موظف است طی مدت ۳ ماه نمودار سازمانی و تشکیلاتی تفصیلی سازمان را مشتمل بر اهداف ، وظایف ، تعداد و عناوین پست های سازمانی را تهیه و برای تایید به معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور ارائه کند. بر این اساس وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئول حسن اجرای این مصوبه بوده و دبیر خانه شورای عالی اداری گزارش عملکرد آن را به شورا ارائه می کند.[۳۸]
پس رسما معاونت سینمایی تبدیل به سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری کشور شد . حال سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری برای اداره سینمای کشور دفاتر و معاونت های گوناگونی دارد. از جمله دفتر توسعه فناوری سینمایی و سمعی و بصری ، دفتر مطالعات و برنامه ریزی فعالیت های سینمایی سمعی و بصری ، مدیریت مجامع و جشنواره های سینمایی ، دفتر امور همکاری های سمعی و بصری و نمایش خانگی ، اداره کل نظارت و ارزشیابی ، بنیاد سینمایی فارابی ، انجمن سینمای جوان و … که هر کدام بخش مهمی از فعالیت های سینمایی را بر عهده دارند و بازوان اجرایی رئیس سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری محسوب می شوند که ما سعی می کنیم به فراخور اهمیت عده ای از این نهادها را بررسی کنیم .
بند اول : بنیاد سینمایی فارابی
مهمترین بازوی اجرایی معاونت سینمایی وزارت ارشاد بنیاد سینمایی فارابی است . این بنیاددرسال ۱۳۶۲ تاسیس شد و بنابر آنچه در شرح وظایف آن آمده است بر اساس سیاست ها وروش های اجرایی سینمای جمهوری اسلامی ایران و برنامه های حمایتی و مربوط به تولید و نمایش فیلم های سینمایی با هدف حمایت از صنعت سینمای ایران و کمک به ارتقای کمی و کیفی وتقویت فعالیت های سینمایی فعالیت می کند. مدیریت این بنیاد در نگاه اول شاید اینگونه به نظر برسد که تاثیری درسیاستگذاری کلان سینمایی نداشته باشد وصرفا مدیری در طول رئیس سازمان سینمایی انگاشته شود اما میزان تاثیرگذاری بر فعالیت های اجرایی مهمی چون مدیریت جریان تولید سینما، برگزاری جشنواره های اصلی سینمایی در کشور و کیفیت برنامه ریزی برای حمایت از آثار خاص جایگاه اصلی این پست را در هرم تصمیم سازی سینمای ایران نشان می دهد. اصلی ترین نقش بنیاد سینمایی فارابی وجه حمایتی آن است که درهر دوره به وضوح مورد اختلاف پاره ای از سینماگران واقع می شده است . بازوی اجرایی بنیاد برای این حمایت ها « واحد پشتیبانی تولید» است . این واحد در زمینه سرویس دهی و ارائه خدمات به پروژه های سینمایی فعالیت می کند و در این زمینه سعی دارد تا ضمن پیش بینی و برآورد نیازهای مواد خام و تجهیزات فنی نسبت به تهیه و تامین آنها اقدام کند . به همین منظور تعهدات ویژه ای را در خصوص تجهیز و تامین کمبودها و رفع آنها به کار بسته و درمواردی که بخش خصوصی تمایل به مشارکت ندارد مستقیما وارد عمل شده و با برنامه ریزی به پروژه های سینمایی وغیر سینمایی خدمات ارائه می دهد. ارائه خدمات وسرویس دهی و تهیه مواد خام هم بر اساس سیاستگذاری سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری به پروژه های داراری پروانه ساخت از اداره نظارت و ارزشیابی صورت می گیرد . البته در موارد خاص پروژه های غیرسینمایی هم خدمات در سه بخش تجهیزات فنی فیلم برداری ،مواد خام ،مصرفی و سرویس و تعمیرات ارائه میشود. امور جشنواره یکی دیگر از دفاتر مهم بنیاد فارابی می باشد که در کیفیت اجرای جشنواره ها سینمایی نقش اصلی را بر عهده دارد. دفتر امور بین الملل هم ازبخش های مهم بنیاد است که در مقام معرف سینمای نوین ایران در سراسر جهان با اتکا به فعالیت های بی وقفه ، پیگیر و مستمر به نمایندگی از کلیت سینمای کشورمان در مجامع جهانی به مرکزی در امر اطلاع رسانی وبرنامه ریزی بین المللی برای فیلم های ایرانی مبدل شده است . این دفتر علاوه بر امور اجرایی ، مشاوره وپاسخگویی به سازمان ها و شرکت های خارجی را هم به عهده دارد. از سوی دیگر با توجه به حجم روز افزون فعالیت های بین المللی و در راستای حمایت از ساماندهی بخش خصوصی راهکارهایی برای معرفی تهیه کنندگان به دیگر موسسات فعال در این حوزه و تسهیلاتی جهت حضور این موسسات در مجامع جهانی اندیشیده شده است . افزون بر این مرکزیت این بیناد در داخل کشور ، امور بین الملل را به مکانی مناسب برای ساماندهی اطلاعات حضور سینمای ایران در جشنواره ها و مجامع جهانی تبدیل کرده است . شایان ذکر است که امور بین الملل به عنوان تنها مرجع قانونی برای ورود فیلم های سینمایی خارجی جهت اکران عمومی هم فعالیت دارد و بر اساس همین شرح وظایف است که می توان در مجموع مدیر عامل بنیاد فارابی دومین شخص تاثیر گذار بر سینمای ایران پس از رئیس سازمان سینمایی دانست[۳۹].
لازم به توضیح است که بنیاد سینمایی فارابی به عنوان یک تهیه کننده دولتی بسیار قدرتمند فعالیت دارد و بسیاری از فیلم ها را که هزینه گزافی برای ساخت آنها لازم است را با توجه به پشتوانه بودجه ای که دارد و بودجه آن در ردیف بودجه سازمان سینمایی می باشد حمایت می کند.
بند دوم : اداره کل ارزشیابی و نظارت سینمای حرفه ای
در میان مدیران مختلف حاضر در چارچوب سازمانی ،سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری یکی از پر حاشیه ترین ها اداره کل ارزشیابی ونظارت بر سینمای حرفه ای است که رئیس سازمان سینمایی بر اساس وظیفه ایجاد و اداره شوراهای نظارت و ارزشیابی کیفی برای نظارت و هدایت سینما گران و عکاسان کشور از طریق ارزشیابی سناریو ، بازبینی فیلم ،ارزش گذاری سینما و تنظیم سیاست نمایش سینمای کشور و دیگر فعالیت هایی اینچنین در چارچوب قوانین و مقررات مصوب ، او را انتخاب می کند . این معاونت از آن جهت که رابطه ای مستقیم با بحث ممیزی و اعمال نظارت بر تولیدات سینمایی دارد. بسیار مورد توجه است و در بسیاری از موارد هم هدف انتقادات بی رحمانه بوده است . عموما مدیر این اداره در کنار رئیس بنیاد سینمایی فارابی یکی از مهمترین افراد سینمای کشور بعد از رئیس سازمان سینمایی محسوب می شوند . حساسیت این پست و البته نبود شفافیت لازم در بعضی قوانین نظارتی در تمام این سال ها باعث بروز مشکلات حاشیه ای و پر دامنه شده است مشکلاتی که دامن سازمان سینمایی را نیز گرفته است.
بند سوم : مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
در کنار بنیاد سینمایی فارابی از دیگر مراکز تاثیر گذار و فعال در زمینه حمایت از تولیدات سینمایی مرکز گسترش سینمایی مستند و تجربی است . این مرکز متولی چهار حوزه تخصصی « حمایت از فیلم های سینمایی اول » . « حمایت از تولیدات مستند » ، «حمایت از تولیدات انیمیشن »و « حمایت از سینمای کوتاه حرفه ای » بوده و دراین زمینه نقش بسیار تاثیر گذاری را در سال های اخیر داشته است. این مرکز از اواسط دهه ۷۰ در قامت یک تهیه کننده آثاربلند سینمایی ظاهر شده است که از آخرین تولیداتش می توان به تنها دوباره زندگی می کنیم و اخراجی ها اشاره کرد . مرکز در سال های اخیر اقدام به برگزاری چند دوره جشنواره بین المللی سینما حقیقت کرده که سینمای مستند ایران را صاحب یک جشنواره قابل تامل کرده است[۴۰].
بند چهارم : انجمن سینمای جوانان ایران
انجمن سینمای جوان در سال ۱۳۵۳ تاسیس گردید و از سال ۵۴ شروع به عضوگیری و تشکیل کلاس های آموزشی نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۶۴ انجمن با حمایت معاونت امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت مجدد خود را از سر گرفت و با هدف تشویق نوجوانان و جوانان ایرانی به هنر عکاسی و فیلم سازی اقدام به جذب علاقمندان به فراگیری رشته های کارگردانی فیلمسازی ، عکاسی ، تصویر برداری ، تدوین و برگزاری آزمون های سراسری و دوره های فیلمسازی یکساله نمود.[۴۱]
همچنین زمانی که بحث حمایت و زمینه سازی برای ورود کار اولی ها به عرصه تولید در سینمای کشور مطرح میشود بالطبع اشاره به انجمن فعال سینمای جوان ایران لازم می آید . انجمن سینمای جوان درسال های مختلف خروجی های قابل توجهی داشته است و همین فعالیت مستمر انجمن را به مرکز تاثیر گذاری بدل کرده است .
گفتار دوم :مجوزهای سینمایی معاونت سمعی و بصری در مراکز استانها
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مانند دیگر وزارتخانه های کشوردر مراکز هر یک از استانهای کشور دارای اداره ای است بانام اداره کل فرهنگ و ارشاداسلامی که دارای معاونت های گوناگونی است . از جمله معاونت های اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مراکز استانها معاونت امور سمعی و بصری می باشد که در سینماها ، جشنواره های سینمایی و همچنین مجوز فیلمبرداری و …. فعالیت می کند. اما آیا می توان معاونت امور سمعی و بصری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مراکز استانها را نماینده سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری کشور دانست؟
در گفتار قبل معاونت سینمایی و چگونگی تبدیل آن به سازمان امور سینمایی وسمعی و بصری و همچنین نهادهای مهم زیر مجموعه آن راتشریح کردیم و بیان کردیم که معاونت سینمایی تبدیل به سازمان امور سینمایی شد و در همان مصوبه شورای عالی اداری توضیح داده شد که اگر چه معاونت سینمایی تغییر کرد و سر و شکلی جدید به خود گرفت اما تشکیلاتی استانی معاونت سینمایی به همان شکل سابق باقی ماند و به ترکیب آنها دست زده نشد بهتر است ابتدا مجوزهایی راکه معاونت سمعی و بصری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها می تواند صادر کند بررسی کنیم تابتوانیم بیان کنیم که نقش آن در مورد سینمای کشور چگونه است : ۱- مجوز تاسیس شرکت تولید فیلم های کوتاه غیر سینمایی ۲- خدمات بازی های تصویری و رایانه ای ۳- فروشگاه عرضه محصولات فرهنگی ۴- مجوز موقت فیلمبرداری (برای ساخت فیلم کوتاه ) ۵- تاسیس آموزشگاه آزاد سینمایی ۶- تاسیس سالن های نمایش فیلم ۷- تاسیس مرکز تهیه ، تولید و تکثیر آثار صوتی ۸- تاسیس استودیوهای صدابرداری[۴۲] .
به این ترتیب مشاهده می کنیم که در زمینه تولید فیلم سینمایی اخص تر از آن فیلم بلند سینمایی هیچ گونه مجوزی از طریق معاونت سمعی و بصری مراکز استانها اعطا نمی شود و فیلمساز تنها برای گرفتن مجوز باید به خود سازمان امور سینمایی مراجعه کند. با توجه به تغییر نقش و ردیف بودجه جداگانه ای که به سازمان امور سینمایی مراجعه کند. با توجه به تغییر نقش و ردیف بودجه جداگانه ای که به سازمان امور سینمایی تعلق می گیرد شاید بهتر باشد که این سازمان مراکز خاص خود را در مراکز استانها نیز داشته باشد که بتوانند مجوز ساخت فیلم سینمایی را نیز صادر نمایند. نکته جالب دیگر در مورد مجوزهای صادره توسط معاونت سمتی و بصری مراکز استانها این است که در مورد مجوز تاسیس شرکت تولید فیلم های کوتاه غیر سینمایی زمانی شخص مدارک خود را به معاونت تحویل می دهد باید درخواستی را به معاونت تحویل دهد که در صورت پذیرفته شدن درخواست در شورای فنی سمعی و بصری مدارک متقاضی جهت کسب موافقت نهایی باید به اداره کل نظارت و ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرستاده شود تا مورد تایید قرار گیرد. پس می توان چنین نتیجه گرفت که به دلیل حساسیت های موجود در مورد سینما و تولید فیلم در کشور ما همه چیز در مرکز خلاصه می شود و برای گرفتن مجوز ساخت فیلم حتما باید به مرکز امور سینمایی و سمعی و بصری مراجعه شود و استانها در این زمینه دخالتی نخواهد داشت .
اگر بخواهیم مقایسه کوچکی بین معاونت سمعی و بصری مراکز استانها با معاونت هنرهای نمایش داشته باشیم به نظر می رسد که معاونت هنرهای نمایشی اداره کل و فرهنگ و ارشاد اسلامی مرکز استانها دارای اختیارات قابل توجهی در زمینه صدور مجوز نمایش می باشد. اما اینکه برای ساخت فیلم باید حتما به مراکز رجوع شود شاید با تغییر ساختار سازمان سینمایی همخوانی نداشته باشد و باید اختیارات بیشتری در زمینه مجوز و تولید فیلم به مراکز استانها داده شود. همانطور که گفته شد انجمن سینمای جوان یکی از نهادهای وابسته به سازمان امور سینمایی می باشد که سالانه تعداد زیادی جوان با استعداد را به سینمای کشور معرفی می کند. انجمن سینمای جوان در استانها دارای نمایندگی است اگر این امکان برای معاونت سمعی و بصری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فراهم شود که بتواند در زمینه حداقل تولیدات استان خودش دارای اختیار باشد شاید از هجوم جوانان به مرکز برای تولید فیلم کاسته شود و ما سینمای ایران را بهتر ببینیم زیرا در حال حاضر بیشتر فیلم های ما علاوه بر اینکه در تهران فیلمبرداری می شوند از مضامین منطقه ای و استانی نیز کمتر بهره می برند و این خود نقطه آغاز می تواند باشد برای تغییر روش صدور پروانه ساخت و پروانه نمایش .
فصل دوم
سیاست‌گذاری و تصمیم سازی در عرصه سینما
مبحث اول : نظارت وزارت ارشاد و سازمان سینمایی بر تولیدات سینمایی
گفتار اول : مجوزهای سینمایی
طبق ماده ۲ آیین نامه نظارت بر نمایش فیلم و اسلاید ویدئو و صدور پروانه نمایش آن ها مصوب هیات وزیران کلیه فیلم ها و نوارهای ویدئویی که درسینماها یا سالن های عمومی به نمایش گذاشته می شود و یا به هر نحو درمعرض استفاده عموم قرار می گیرد باید دارای پروانه نمایش فیلم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد و در صورت تخلف به درخواست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ادارات تابعه در شهرستان ها از طریق نیروی انتظامی از نمایش آن جلوگیری به عمل خواهد آمد[۴۳].
فیلمسازی که متقاضی ساخت و نمایش فیلم در سینمای ملی کشور است خواهان اکران عمومی فیلم باید شرایطی را طی کند که اولین شرط آن گرفتن پروانه ساخت فیلم است که برای این کا ابتدا باید فیلم نامه را به شورای پروانه ساخت تحویل داد که این شورا مرکب از :
الف) دو نفر به پیشنهاد اداره کل نظارت و ارزشیابی
ب- دو نفر به پیشنهاد خانه سینما
ج- مدیر کل نظارت و ارزشیابی یا نماینده تام الاختیار وی که با حق رای سمت دبیر جلسات را نیز به عهده خواهد داشت ، می باشند .
مشاهده می شود که جز دو نفر پیشنهادی از طرف خانه سینما بقیه افراد کاملا دولتی و از طرف اداره کل نظات و ارزشیابی هستند که با توجه به اینکه برای تصویب یک فیلم نامه مسائل فنی را بیشتر باید مد نظر قرار داد شاید این ترکیب زیاد ترکیب جالبی نباشد از این گذشته ما شاهد اوضاع و احوال بدتر از این نیز خواهیم بود زیرا طبق تبصره ۲ آیین نامه بررسی فیلم نامه در غیاب نمایندگان خانه سینما دو نفر به انتخاب معاون امور سینمایی و سمعی و بصری «که حال با عنوان جدید رئیس سازمان سینمایی و امور سمعی و بصری فعالیت می کند» جایگزین می شوند[۴۴].
اما شرایطی که بر اساس آن پروانه فیلسمازی صادر می شود را ماده ۴ بیان کرده است که بر طبق آن صدور پروانه فیلمسازی و چگونگی بررسی فیلمنامه بر اساس دستور العملی که به تصویب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی می رسد خواهد بود.
شورای صدور پروانه فیلمسازی موظف است بر مبنای دستور العمل مذکور و روش های طراحی شده توسط معاونت سینمایی و سمعی و بصری «سازمان سینمایی و سمعی و بصری » که برای ارتقای کیفیت سینمای ایران و جلوگیری از سقوط کیفی محتوایی و هنری فیلم های ایرانی تهیه و به تصویب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی می رسد اقدام نماید[۴۵].
ملاحظه می شود که علاوه بر ترکیب اعضای صدور پروانه ساخت که به نظر فنی نمی رسد شرایط صدور پروانه ساخت و روش های بررسی فیلم نامه نیز کاملا سلیقگی است که این باعث تضییع حقوق اهالی سینما می شود و تدوین و تصویب قانونی جامع که از سیلقه به دور باشد و راهگشا در این زمینه ضروری به نظر می رسد.
مدت اعتبار پروانه فیلمسازی از تاریخ صدور یک سال و تمدید آن موکول به تصویب شورای صدور پروانه فیلمسازی است در صورتی که تولید کننده فیلم نظریات شورای صدور پروانه فیلمسازی را مراعات نکند شورای مذکور می تواند در جریان ساخت فیلم را متوقف نماید تا صحنه های مغایر حذف یا طبق نظر شورا اصلاح گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:09:00 ق.ظ ]




جنایت گاه ممکن است به مباشر مستند باشد که همان حالت اقوی‌بودن مباشر از سبب که در فقه نیز مطرح است صورت می‌گیرد. در صورتی که سبب و مباشر در وقوع حادثه‌ای دخالت کنند و مباشر در تحقق نتیجه قوی‌تر از سبب باشد، در این حالت بنابر نظر مشهور فقها، تنها مباشر ضامن است و سبب مسئولیتی ندارد.[۱۲۴] استدلال فقها بر ضمان مباشر این است که تلف به وی استناد دارد. در این مورد اگر ((الف)) چاهی حفر کند که ((ب)) در آن سقوط کند، ولی ((ج)) دخالت نموده و ((ب)) را به درون آن بیندازد، در اینجا ((ج)) مباشر است، اتلاف به او استناد دارد و وی ضامن خواهد بود. در این مورد اگر ((الف)) عالم و عامد باشد و در تحقق جرم با مباشر دارای وحدت قصد باشند، از باب معاونت در جرم مجازات می‌شود. در غیر این صورت، عمل سبب فاقد عنوان جزایی است.
حکم به ضمانت مباشر، در صورتی که اسباب متعدد همراه با مباشر در تحقق جنایت دخالت کنند نیز جاری است؛ مثلاً اگر فردی چاهی حفر کند و نفر دوم مانعی در کنار چاه قرار دهد و نفر سوم چاقویی برنده داخل چاه قرار دهد و نهایتاً نفر چهارم مجنیٌ‌علیه را به داخل چاه پرت کند و او در اثر برخورد به مانع و پرت‌شدن در چاه به چاقو اصابت کند و بمیرد. در اینجا با وجودی که اسباب متعددی در وقوع حادثه دخالت داشتند، اما چون تلف به مباشر مستند می‌باشد وی مسئول جنایت است.
مقنن در مواد ۳۵۶ و ۳۶۳ قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰ بر اساس نظر مشهور فقها در حالت اجتماع سبب و مباشر و اقوی‌بودن مباشر، وی را مسئول جبران تلف و خسارت می‌دانست و هیچ‌گونه ضمانی بر عهده‌ی سبب نبود. همین‌طور در ماده‌ی ۳۳۲ قانون مدنی نیز از نظر مشهور فقها تبعیت شده و مباشر ضامن است. قانون‌گذار در ماده‌ی ۵۲۶ نیز در این خصوص بیان می‌کند: «عاملی که جنایت مستند به اوست ضامن است» بر این اساس مطابق قانون حال حاضر چون استناد جنایت به مباشر است او ضامن می‌باشد.

    1. استناد جنایت به سبب

گاه ممکن است استناد جنایت به سبب باشد. این صورت همان حالت اقوی‌بودن سبب از مباشر است. در حالتی که سبب اقوی از مباشر باشد، بنابر نظر مشهور فقها ضمان متوجه او خواهد بود.[۱۲۵] مواردی که سبب اقوی از مباشر می‌باشد عبارت است از فریب، اکراه، اجبار، جهل، اضطرار و نیز زمانی که مباشر حیوان، عوامل طبیعی، کودک و مجنون باشد.[۱۲۶] در این مورد اگر ((الف)) غذایی را به قصد کشتن قربانی مسموم کرده و در خانه بگذارد و ((ب)) هم غذا را بخورد، در اینجا اگرچه ((ب)) مباشر است، اما به دلیل جهل مباشر، اقوی‌بودن سبب محرز می‌گردد و وی مسئول است.
بر این اساس قانون‌گذار در ذیل ماده‌ی ۳۶۳ قانون مجازات سابق از این نظر فقها تبعیت نمود، سبب را مسئول تلف دانست و مقرر داشت: «مگر اینکه سبب اقوی از مباشر باشد»، اما مواردی که سبب اقوی از مباشر می‌باشد را نام نبرد. به نظر می‌رسد اکثر مواردی که جنایت به سبب استناد دارد هنگامی است که نتوان مسئولیتی را برای مباشر فرض کرد. قانون‌گذار در انتهای ماده‌ی ۵۲۶ قانون فعلی به مواردی اشاره می‌کند که مباشر در جنایت بی‌اختیار، جاهل، صغیر غیرممیز یا مجنون و مانند آن‌ ها است. گفتنی است این مصادیق جنبه‌ی تمثیلی دارند و حصری‌نبودن آن‌ ها به قاضی در اجرای عدالت کمک می‌کند تا در موارد مشابهی که در قانون ذکر نشده و جنایت به سبب استناد دارد به مسئولیت وی به جبران تلف و خسارت حکم کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

رویکرد مقنن در این مورد مبتنی بر دیدگاه فقهی اسناد عرفی است. بنابر این دیدگاه عده‌ای قائل به کفایت اسناد عرفی زیان به عامل زیان هستند و برای تعیین مسئول در اجتماع سبب و مباشر معیار را صدق عرفی می‌دانند که این معیار گاه بر مباشر و گاه بر سبب و گاه بر هر دو منطبق است. مراغی از جمله قائلان به این دیدگاه بود.

    1. استناد جنایت به سبب و مباشر

گاهی نیز ممکن است جنایت به سبب و مباشر هر دو مستند باشد. اگر در وقوع حادثه‌ای سبب و مباشر با هم دخالت داشته باشند و تأثیر هر دو به یک اندازه باشد و هیچ‌کدام قوی‌تر از دیگری نباشد و به عبارت دیگر هر دو در عرض یگدیگر قرار گیرند، در این صورت مشاهیر فقها قائل به مسئولیت مباشر شده‌اند.[۱۲۷] این عده از فقها دلیل ضمان مباشر را استناد تلف به مباشر می‌دانند، اما گروه دیگری از فقها قائل به تساوی مسئولیت سبب و مباشر هستند[۱۲۸] و عده‌ای هم حکم را به داوری عرف واگذار نموده‌اند.[۱۲۹]
در مورد اجتماع سبب و مباشر قاعده‌ی پذیرفته شده در فقه «تقدیم مباشر بر سبب است و تنها فرضی که از این قاعده مستثنی گردیده، قوی‌تربودن سبب از مباشر است. بنا به قول فقها در فرض اجتماع سبب و مباشر هنگامی که مباشر قوی‌تر است و یا هر دو مساوی هستند مباشر ضامن است».[۱۳۰]
فلسفه‌ این قاعده این بود که چون تأثیر مباشر بیشتر از تأثیر سبب است به همین دلیل مباشر ضامن خواهد بود. عده‌ای از فقها هم تساوی تأثیر عمل سبب و مباشر را غیرممکن می‌دانستند، با این استدلال که در صورت اجتماع سبب و مباشر، همیشه مباشر قوی‌تر است. «ولی بیشتر فقیهان با اینکه امکان تساوی مباشر و مسبب را پذیرفته‌اند، در این فرض تنها مباشر را مسئول شناخته‌اند».[۱۳۱] از جمله‌ی این افراد می‌توان از صاحب ریاض و علامه‌ی حلی یاد کرد. «ریشه‌ی این اختلاف درباره‌ی ترجیح ((سبب نزدیک)) یا ((سبب متعارف)) در فقه است؛ زیرا در صورت تساوی قوت سبب و مباشر، طرفدار سبب نزدیک مباشر را مسئول می‌شمرد و طرفدار سبب متعارف هر دو را مسئول می‌بیند».[۱۳۲]
به این ترتیب قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰ به تبعیت از فقه و نظر مشهور فقها در ماده‌ی ۳۶۳ چنین بیان می‌کرد: «در صورت اجتماع مباشر و سبب در جنایت مباشر ضامن است، مگر اینکه سبب اقوی از مباشر باشد».
در ماده‌ی ۶۹ قانون دیات مصوب ۶۱ نیز قانون‌گذار چنین مقرر نموده بود: «هرگاه دو نفر در ارتکاب جنایتی یکی به نحو سبب و دیگری به نحو مباشرت دخالت داشته باشد، در صورتی که تأثیر هر دو برابر باشد یا تأثیر مباشر بیشتر باشد، فقط مباشر ضامن است». در این ماده مقنن صریحاً به مسئولیت مباشر در حالت تأثیر برابر سبب و مباشر حکم نموده بود. اما در ماده‌ی ۳۶۳ هرچند قانون‌گذار به طور صریح به برابری تأثیر سبب و مباشر در جنایت اشاره‌ای نکرده بود، اما از مضمون ماده حکم ضمان مباشر در صورت تأثیر برابر سبب و مباشر برداشت می‌شد. به این ترتیب مقنن در قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰ و قانون دیات مصوب ۶۱ در حالت تساوی سبب و مباشر از قول مشهور تبعیت نمود و ضمان را بر عهده‌ی مباشر نهاد.
«برخی از فقها در حالت تساوی سبب و مباشر شرکت هر دو را در ضمان ترجیح داده‌اند».[۱۳۳] از جمله‌ی این فقها محقق رشتی است. «نظر این دسته از فقهایی که در صورت مساوی‌بودن سبب و مباشر، هر دو را ضامن می‌دانند و حکم به مسئولیت و ضمان مساوی آن‌ ها داده‌اند، منطقی‌تر بوده و با موازین شرعی و عدالت سازگاری بیشتری دارد؛ زیرا ملاک مسئولیت و ضمانت، احراز رابطه‌ی علّیت و اسناد عرفی جنایت به عامل جنایت می‌باشد، بدون اینکه مباشر یا سبب‌بودن عامل، فی نفسه موضوعیتی داشته باشد. بنابراین در صورتی که جنایت عرفاً به هر دو عامل استناد دارد و هر دو عامل از نظر میزان تأثیرگذاری مساوی می‌باشند، ضمان متوجه هر دو عامل خواهد بود و مباشربودن یا سبب‌بودن در چنین صورتی نمی‌تواند ملاک تعیین مسئولیت باشد، بلکه مهم اسناد عرفی جنایت می‌باشد که به هر دو عامل اسناد داده می‌شود».[۱۳۴] در این خصوص استفتائاتی شده که در ذیل ذکر می‌شود:
«سؤال ۴۰۱: در اجتماع سبب و مباشر در صورتی که هر دو به طور مساوی مقصر باشند، آیا می‌توان هر دو را مسئول و محکوم نمود یا با وجود مباشر نمی‌توان سببب را مسئول دانست و سبب را صرفاً در جایی مسئول دانست که اقوی از مباشر باشد؟
جواب: هر دو مسئول‌اند، چون تقصیر، سبب ضمان است.
سؤال ۳۹۱: در حادثه‌ای، کارشناس هریک از دو نفر مباشر و سبب را به میزان پنجاه درصد، مقصر اعلام کرده است. آیا در صورت تساوی تقصیر سببب و مباشر در بروز حادثه و قتل غیرعمدی، دیه به نسبت مساوی بین آن‌ ها تقسیم می‌گردد و یا وجه دیگری دارد؟
جواب: آری، به نسبت تقسیم می‌گردد، چون مسئله‌ی دیه، مسئله‌ی ضمان است و ضمان مباشر و سبب هم عقلایی است و عقلاء نیز در چنین مواردی حکم به نسبت می‌نمایند».[۱۳۵]
شایان ذکر است در مورد ضمان مباشر در صورت اجتماع آن با سبب، نص شرعی نداریم که بتوان به اطلاق آن عمل کرد، همچنین اصلی در این مورد نیز وجود ندارد که بر اساس آن مباشر را ضامن بدانیم، مستند این قاعده مبتنی بر اجماع و اتفاق فقها است. صاحب کتاب ریاض‌المسائل در مورد اقوی‌بودن مباشر از سبب و ضمان مباشر چنین اشکال نموده‌اند که این حکم، جای تأمل دارد؛ زیرا قوی‌تربودن مباشر، ضمان را از عهده‌ی مسبب بر نمی‌دارد؛ چون مقتضی ضمان نسبت به او نیز وجود دارد.[۱۳۶] در مورد اقوی‌بودن سبب از مباشر و ضمان سبب نیز برخی[۱۳۷] قوی‌تربودن سبب را مانند اقوی‌بودن مباشر عامل ضمان نمی‌دانند؛ زیرا قوی‌بودن سبب، مسئولیت را به طور کامل از مباشر سلب نمی‌کند، مگر آنکه اتلاف اصلاً قابل استناد به مباشر نباشد.
میرفتاح مراغی در عناوین چنین بیان می‌کرد: «ما نص شرعی در مورد مباشرت و تسبیب و تقدّم یکی از آن‌ ها نداریم و معیار، صدق عرفی متلف است و مباشرت و تسبیب خصوصیتی ندارد».[۱۳۸] همچنین در نشست قضایی قضات دادگستری تهران مورخ ۷/۱۱/۱۳۷۷ در مورد معیار اقوی‌بودن سبب یا مباشر اکثریت قضات اظهار نموده‌اند، تشخیص اقوی‌بودن سبب امری عرفی است.[۱۳۹]
در زمان حاکمیت قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰ پرونده‌هایی که مباشر و سبب هر دو در وقوع حادثه نقش داشتند، حکم به ضمان و مسئول‌دانستن یکی از آن دو با مشکل روبرو بود. در چنین پرونده‌هایی عده‌ای از قضات بر مبنای قانون و به موجب ماده‌ی ۳۶۳ قانون حکم به ضمان مباشر اقوی و یا سبب اقوی می‌نمودند و در صورتی که سبب و مباشر نسبت تأثیرشان به یک اندازه بود، مباشر را ضامن می‌دانستند. اما عده‌ای از قضات برای رعایت عدالت و انصاف حکم به مسئولیت سبب و مباشر می‌دادند، هرچند که این حکم مخالف نص قانون بود. در مقابل، این حکم دادگاه در دیوان عالی کشور به دلیل مغایرت داشتن با نص قانون نقض می‌شد. به این ترتیب حکم بر مبنای قانون و صرف مسئول‌دانستن یکی از سبب یا مباشر بدون در نظرگرفتن مسئولیت دیگری و تنها لحاظ اقوی‌بودن یکی از آنان به دور از عدالت بود، از طرف دیگر حکم به ضمان مشترک سبب و مباشر برخلاف نص قانون.
در ذیل به نمونه‌ای از این دست پرونده‌ها اشاره می‌شود.
شخصی متهم به تسبیب در فوت همسرش می‌باشد. به این صورت که متهم بر اثر دعوای خانوادگی بر روی مقتوله نفت می‌ریزد و مقتوله نیز بر روی خود کبریت می‌کشد و در بیمارستان فوت می‌کند. دادگاه با توجه به سوابق اختلاف فی‌مابین و اظهارات شهود و مطلعین، دفاعیات و تناقض‌گویی‌های متهم، صورت‌جلسه‌ی معاینه‌ی جسد و سایر محتویات پرونده، بزهکاری متهم را محرز می‌داند و وی را به پرداخت نصف دیه‌ی کامله ظرف مدت دو سال محکوم می‌کند. دیوان عالی کشور در مقام رسیدگی به اعتراض محکوم‌ٌعلیه مقرر می‌دارد: «بسمه‌تعالی- نظر به مندرجات و کیفیات منعکس در آن ایراد و اعتراض محکومٌ‌علیه معترض وارد به نظر می‌رسد؛ زیرا هیچ‌گونه رابطه‌ی سببیّت بین فعل متهم و فوت متوفی وجود ندارد و مضافاً به اینکه دلیلی دائر بر اینکه سبب قوی‌تر از مباشر باشد در پرونده‌ی امر مشهود نیست، لذا بنا به جهات یاد شده دادنامه‌ی صادره نقض می‌شود».[۱۴۰] منطق حقوقی ایجاب می‌کند «در فرضی که هر دو، علّت هستند و هیچ‌کدام امتیازی بر دیگری ندارد باید هر دو را مسئول شمرد و تقدّم مباشر بر مسبب مبنای معقولی ندارد. به ویژه در جایی که هر دو قصد اتلاف دارند و اجرای آن را تقسیم کرده‌اند، هر دو مسئول شمرده شوند، زیرا مجموع سبب و مباشر خسارت را به بار آورده است».[۱۴۱] بنابراین «جایی که تأثیر سبب و مباشر مساوی باشد، عدالت اقتضا می‌کند که بار مسئولیت بر دوش هر دو قرار گیرد؛ زیرا ملاک تحقق ضمان و مسئولیت در هر دو وجود دارد»[۱۴۲] و هیچ توجیه عقلانی برای مسئول‌دانستن مباشر وجود ندارد.
«مسئولیت سبب یا مباشرِ اقوی در صورتی که هر دو با نسبت متفاوت در ورود زیان نقش داشته باشند و نیز مسئولیت مباشر در فرض تساوی تأثیر سبب و مباشر، مورد انتقادات جدی بود و در دعاوی مطروح در دادگستری، قضات و کارشناسان غالباً آگاهانه یا ناآگاهانه به مقتضای انصاف و عدالت عمل کرده و به مسئولیت مشترک سبب و مباشر حکم می‌دادند، مگر اینکه تأثیر یکی از آنان به قدری ناچیز می‌بود که نتوان رابطه‌ی سببیّت عرفی را احراز کرد. پاره‌ای از حقوقدانان[۱۴۳] نیز با نقد اجماع نقل شده معتقد بودند که در صورتی که نحوه‌ی دخالت مباشر و مسبب در نظر عرف یکسان باشد، به نظر می‌رسد که باید هر دو را مسئول شمرد؛ به ویژه جایی که هر دو قصد اتلاف دارند.
این انتقادها موجب شد تا قانون‌گذار از نظر مشهور دست بردارد و به فتوای معتبر اقلیت در فقه بپیوندد. امری که با قانون اساسی نیز سازگار است؛ زیرا اصل ۱۶۷ قانون اساسی بر تبعیت قاضی از ((فتاوای معتبر)) تصریح دارد نه فتوای مشهور و بدیهی است که همیشه میان فتوای مشهور و فتوای معتبر ملازمه نیست».[۱۴۴]
بدین ترتیب قانون‌گذار در ماده‌ی ۵۲۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ از قاعده‌ی مشهور فقهی در اجتماع سبب و مباشر تبعیت ننمود و با استناد به ملاک انتساب عرفی رویکردی جدید نسبت به این موضوع اتخاذ نمود.
در این ماده مقرر شده: «هرگاه دو یا چند عامل، برخی به مباشرت و بعضی به تسبیب در وقوع جنایتی، تأثیر داشته باشند، عاملی که جنایت مستند به اوست ضامن است و چنانچه جنایت مستند به تمام عوامل باشد به طور مساوی ضامن می‌باشند، مگر تأثیر رفتار مرتکبان متفاوت باشد که در این صورت هریک به میزان تأثیر رفتارشان مسئول هستند. در صورتی که مباشر در جنایت بی‌اختیار، جاهل، صغیر غیرممیز یا مجنون و مانند آن‌ ها باشد فقط سبب، ضامن است».
مطابق ماده ملاکی که مقنن در این ماده اتخاذ نموده استناد عرفی تلف است؛ ملاکی که اقلیت فقها معتقد به آن بودند. به این ترتیب استناد تلف به هرکدام از سبب و مباشر که صادق باشد همو ضامن است و اگر به هر دو مستند باشد، در صورتی که نسبت تأثیرشان مساوی باشد، هر دو به طور مساوی ضامن تلف خواهند بود.
در ادامه‌ی ماده مقنن فرضی را بیان می‌کند که جنایت به سبب و مباشر مستند می‌باشد، اما تأثیر رفتار مرتکبان متفاوت است. در این صورت هریک به میزان تأثیر رفتارشان مسئول هستند. فرضی که مقنن در اینجا متذکر شده در قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰ سابقه نداشته و این مورد نیز از جمله ابداعات و نوآوری‌های قانون جدید است. بدین ترتیب با فرض استناد جنایت به سبب و مباشر و تأثیر متفاوت رفتار آن‌ ها هریک به میزان تأثیر رفتارش ضامن خواهد بود.
تغییر رویکرد مقنن در این مورد نیز منطبق بر نظریه‌ی ضمان نسبی در آراء فقها است که هر فرد به نسبت سهم خود در جنایت و خسارت سهیم است. از متقدمان قائل به این نظریه می‌توان صاحب جواهر، فاضل اصفهانی و از متأخرین می‌توان آیت‌الله خویی و آیت‌الله سیستانی را نام برد.
قانون‌گذار در بخش موجبات ضمان مثال‌هایی از مسئولیت سبب در حالت اجتماع آن با مباشر (سبب اقوی از مباشر) آورده است که در ادامه به بررسی این مواد می‌پردازیم.
ب) بررسی مصادیق مسئولیت سبب در حالت اجتماع آن با مباشر در قانون و تطبیق آن با قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰
در اینجا به بررسی موادی که قانون‌گذار سبب را به دلیل اقوی بودنش از مباشر مسئول می‌داند پرداخته و این مواد را با مواد مشابه آن در قانون مجازات اسلامی مصوب ۷۰ تطبیق می‌دهیم.

    1. دستور پزشک به انجام معالجه

به موجب ماده‌ی ۴۹۶ قانون مجازات: «پزشک در معالجاتی که دستور انجام آن را به مریض یا پرستار و مانند آن صادر می کند، درصورت تلف یا صدمه‌ی بدنی ضامن است مگر آنکه مطابق ماده‌ی (۴۹۵) این قانون عمل نماید».
بر اساس این ماده اگر پزشک دستور انجام معالجه را به مریض یا پرستار و مانند آن بدهد و دستورگیرنده از اشتباه‌بودن دستور ناآگاه بوده، به آن عمل کرده و باعث تلف یا صدمه‌ی بدنی شود، طبق قسمت اخیر ماده‌ی ۵۲۶ قانون مجازات که مقرر می‌دارد اگر مباشر جاهل باشد فقط سبب ضامن است، پزشک از باب سبب اقوی از مباشر مسئول جبران تلف و خسارت خواهد بود.
مشابه این ماده در قانون سابق مواد ۳۱۹ و ۳۲۲ بود که در این باره چنین مقرر می‌داشت: «ماده ۳۱۹- هرگاه طبیبی گرچه حاذق و متخصص باشد در معالجه‌هایی که شخصاً انجام می‌دهد یا دستور آن را صادر می‌کند، هرچند با اذن مریض یا ولی او باشد، باعث تلف جان یا نقص عضو یا خسارت مالی شود ضامن است.
ماده ۳۲۲- هرگاه طبیب یا بیطار و مانند آن قبل از شروع به درمان از مریض یا ولی او یا از صاحب حیوان برائت حاصل نماید، عهده‌دار خسارت پدید آمده نخواهد بود».
در قانون سابق قانون‌گذار به صورت کلی و مطلق در ماده ۳۱۹ طبیب را ضامن تلف می‌دانست بدون اینکه در این خصوص قائل به شرطی شود و در ماده‌ی ۳۲۲ استثنایی قائل شده بود که در صورت أخذ برائت پیش از درمان، ضمن رعایت موازین فنی و علمی بر وی ضمانی نخواهد بود، اما مقنن در ماده‌ی ۴۹۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ این پراکندگی در استثناهای مربوط به ماده را از بین برد و حکم اصلی ماده همراه با استثناهای مربوط را در یک ماده جمع کرد و از این لحاظ اقدام مثبتی در جهت پیشگیری از پراکندگی در حکم ماده انجام داد. توضیح راجع به استثنای ضمان پزشک در بخش‌های آتی خواهد آمد.

    1. ترساندن مجنیٌ‌علیه و ایراد صدمه به خود یا دیگری

یکی دیگر از موارد مسئولیت سبب در حالت اجتماع آن با مباشر (سبب اقوی از مباشر) ماده‌ی ۴۹۹ قانون مجازات است. به موجب این ماده: «هرگاه کسی دیگری را بترساند و آن شخص در اثر ترس بی‌اختیار فرار کند یا بدون اختیار حرکتی از او سر بزند که موجب ایراد صدمه بر خودش یا دیگری گردد، ترساننده حسب تعاریف جنایات عمدی و غیرعمدی مسئول است».
منظور ماده از واژه‌ی بی‌اختیار حالتی است که فرد اراده و اختیاری در کنترل اعمال خویش ندارد. در این حالت کسی که در اثر ترس اراده و اختیار خود را از دست داده و موجب ایراد صدمه به خود یا دیگری شود مباشر فعل ارتکابی است، اما در اینجا ایراد صدمه به مباشر استناد ندارد؛ زیرا در حالت ترس فاقد اختیار بوده و ترساننده از باب سبب اقوی از مباشر مسئول است. البته مقنن میان عمدی‌بودن فعل و عدم آن تفکیک قائل شده و در صورت اثبات عمد، مسئولیت ناشی از فعل عمد بر عهده‌ی مرتکب است.
به نظر می‌رسد در این ماده صرف ترساندن خصوصیت نداشته باشد، بلکه مرتکب با هر عمل یا وسیله‌ای که سبب زوال اختیار و اراده‌ی کسی شود و در اثر آن موجب صدمه رسیدن به فرد یا دیگری گردد، در صورتی که رابطه‌ی سببیّت میان فعل مرتکب و نتیجه برقرار باشد مسئول است.
ماده‌ی ۳۲۶ قانون ۱۳۷۰ در بیان همین موضوع مقرر می‌نمود: «هرگاه کسی دیگری را بترساند و موجب فرار او گردد و آن شخص در حال فرار خود را از جای بلندی پرت کند یا به درون چاهی بیفتد و بمیرد در صورتی که آن ترساندن موجب زوال اراده و اختیار و مانع تصمیم او گردد ترساننده ضامن است».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:08:00 ق.ظ ]




مشارکت­کننده­ شماره­ ۲:
«من خانوادم از مشکلاتم در مدرسه خبر نداشتند. از نظر درسی خیلی ضعیف بودم که این برای خانوادم اصلا اهمیت نداشت. از بقیه­ی مسائل هم که اصلا خبر نداشتند. رفتارهای من را که می­دیدند خیلی سرزنشم می­کردند که مثلا این چه طرز حرف زدنه و یا اینکه چرا ابروهاتو تمیز میکنی. چون در آن دوران مثل حالا باب نبود پسرها دست به ابروهاشون بزنند. کلن همش به من سرکوفت می­زدند و تحقیرم می­کردند. به هیچ عنوان من­رو قبول نداشتند».

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۵:
«خواهرم ازدواج کرده. اون هم تا بهم میرسه یا تحقیرم می­کنه یا نصیحت. میگه آبروی من­رو جلوی شوهرم بردی. اگه خانواده­ی شوهرم تو رو با این وضعیت ببینند چقدر واسه­ی من بد میشه. زندگیم از هم می­پاشه».
کد ۴۲۹: تجربه­ تحقیر و سرزنش توسط خواهر
مشارکت­کننده­ شماره­ ۱۰:
«یهو آبجی بزرگم که خیلی سختگیره اومد تو و شروع کرد داد و بیداد کردن که یعنی چی دارید باهاش آروم حرف میزنید. می­خواهید قانعش کنید باید بزنید تو گوشش. هیشکی بهش هیچی نمیگه. داره آبروی مارو با این رفتاراش می­بره. کل مدرسه می­گن فلانی اینجوریه (همجنس­بازه). … آبجیم می­گفت که انقدر که هر کاری خواسته کرده بهش هیچی نگفتین. چرا انقدر که به این بها میدید به بقیه بها نمی­دین. این پررو شده».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۸:
«خواهر کوچیکم خیلی اذیتم می­کنه. مثلا رو این تخته­ها بزرگ برمی­داره می­نویسه مریم خانوم بعد میاد جلو دوستام هی رژه می­ره. یا هی میاد به دوستام میگه این دختره. یا مثلا سر سفره نشسته میگه من غذا با این نمی­خورم این ترنسه. من غذا با ترنس نمی­خورم. من خواهر می­خوام نه برادر. میگه من همه جا آبروتو می­برم که دختری».
مشارکت­کننده­ ی شماره­ ۶:
«خانوادم هم خودِ واقعی من رو نمی­پذیرند. من حسشون رو می­گیرم. نگاه­های سنگین­ِشون رو درک می­کنم. این­ها چیز کمی نیست. من همیشه قرص­های ضدافسردگی می­خورم. همه این مسائل آدم­رو خسته می­کنه. من برای خانوادم تف سر بالا هستم بارها این جمله­رو از بابام شنیدم».

    • بررسی و تحلیل تم و مقایسه­ دو گروه مبتنی بر سیطره­ی جنسیت (۴۱۹ و ۴۲۹)

هر دو گروه از تبدیل­خواهان، تجربه­ تحقیر و سرزنش از سوی اعضای خانواده را گزارش می­ کنند. اما آنچه در تفاوت تجربه­ این دو گروه به چشم می ­آید، تنوع در اعضای تحقیر کننده­ خانواده در گروه اول­ است: پدر- مادر- خواهر – برادر. اما گروه دوم تنها توسط «خواهر» خود مورد سرزنش و تحقیر قرار گرفته است. شاید بتوان این یافته را نوعی تصادف ناشی از عدم «اشباع داده ­ها» تلقی مرد؛ اگرچه در خصوص سایر موارد نمی­ توان قائل به عدم اشباع بود. اما اگر چنین یافته­ای تصادفی نباشد، می­توان آن را در قالب نوعِ مقاومت ذهنیت زنانه/ خواهرانه تفسیر و تحلیل نمود. به بیان دیگر نتیجه­ مستفاد از تحقیرهای خواهرانه از جنس همان است که برخی فمنیست­ها آن­را «خواهری» می­نامند؛ این گروه از فمنیست­ها در تلاشند «هویت جمعی» را تحت عنوان انجمن­های خواهری و یا سایر اَشکالِ هویت مبین بر جنسیت، صورتبندی کند. در اینجا نیز –شاید- همین هویت خواهرانه است که اعتراض خواهر مشارکت­کنندگان را برمی انگیزد. اینان نمی ­توانند بپذیرند که خواهران دیروزشان مبدل به برادان فردا می­شوند!
۴-۶ تم اصلی پنجم: اشتغال به مثابه­ی چالشی فراروی تبدیل­خواهان:‌ جنسیت تجربه شده در تجربه­ اشتغال تبدیل­خواهان جنسی
بسیار شنیده­ایم که می­گویند «کار جوهره­ی آدمی است». مطالعه­ شغل تبدیل­خواهان جنسی از چند جهت دارای اهمیت است، ‌نخست این­که اینان نیز مانند سایر اقشار و گروه ­های اجتماعی جهت گذران زندگی نیازمند شغل و درآمدزایی هستند. این مساله زمانی اهمیت دوچندان می­یابد که توجه داشته باشیم برخی از تبدیل­خواهان (خصوصا گروه اول) پس از افشای وضعیت برای خانواده از سوی آنان طرد می­شوند و یا مورد فشار و محاصره­ی مالی قرار می­گیرند به همین دلیل مطالعه­ وضعیت درآمدی وشغلیِ تبدیل­خواهان می ­تواند روشنگر مواجه­ی آنان با محاصره­ی اقتصادی احتمالی باشد. باید توجه داشت که به دلایل یادشده، گاهی اصل تبدیل­خواهی آنان به دلایل مالی مورد مخاطره قرار می گیرد زیرا برخی خانواده­ها حاضر به تامین مالی فرایند تغییر جنسیت نیستند و یا امکان مالی آن را ندارند. به همین دلیل این بسیار اهمیت دارد که بدانیم در چنین وضعیتی تبدیل­خواهان عموما از چه راهی هزینه­ های خود را تامین می­ کنند؛ موضوعی که به صورت ویژه در تم اصلی شماره ۸ مورد بررسی قرار گرفته است.
اهمیت بعدی شغل تبدیل­خواهان، هویت بخشی است که اصولا در پی اشتغال می ­آید: هر یک از ما در مواجهه با استاد دانشگاه، کارمند بانک، یک نظامی، یک پزشک،‌ دلال مسکن و اتومبیل و … دارای تصورات قالبی – صحیح و غلط- هستیم. به بیان دیگر بخش مهمی از هویت فرد در جامعه بر اساس وضعیت شغلی اوست که شکل می گیرد.
و در نهایت اصل توانایی یک فرد برای کار و اشتغال، شخصیت وی را رقم می­زند؛ این همان مساله­ای است که کارل مارکس‌(در مقاله­ نقش کار در گذار از میمون به انسان) از منظری دیگر بر آن تاکید می کند. این «کار» است که یک انسان راشکل می­دهد و نوع شغل اوست که تعیین می­ کند وی بودنش در هستی را چگونه تعبیر کند و اصل حیاتش را چگونه معنایابی نماید.

تم­های فرعی FtM تم­های فرعی MtF
- - ۵۱۰ تجربه­ تن­فروشیِ تبدیل­خواهان MtFبه مثابه­ی «بیزنس»
۵۲۱ تجربه­ مزاحمت جنسی در محیط ناشی از بدن زنانه­ی تبدیل­خواهان پیش از عمل تغییر جنسیت ۵۱۱ تجربه­ مزاحمت جنسی در محیط کار:‌دریافت «پیشنهاد بیشرمانه»
۵۲۲ اشتغال به مشاغل مردانه، به مثابه­ی تجربه­ مردانگی درون ۵۱۲ احساس عدم امنیت به واسطه­ اشتغال در محیط­های شغلی مردانه
۵۲۳ موانع اشتغال تبدیل­خواهان: عدم تطابق هویت قانونی با جنسیت تبدیل­خواه پس از عمل و پیش از تغییر مدارک ۵۱۳ موانع اشتغال تبدیل­خواه جنسی: پذیرفته نشدن در محیط­های کاری و فقدان اعتمادبنفس به دلیل ظاهر نامتعارف
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:08:00 ق.ظ ]




از دیگر مسائلی که نقش فوق‌العاده‌ای در سازندگی افراد دارد وسایل اربتاط جمعی می‌باشد. از جمله فیلم، سینما، رادیو و تلویزیون، والدینی که فرزندان خود اجازه استفاده از این مضامین را می‌دهند باید جنبه‌ی اخلاقی و مضامین آن را در نظر آورند زیرا بسیاری از این مضامین نه تنها برای کودکان قابل استفاده نیست بلکه برای آن‌ ها زیان‌بخش نیز می‌باشد. خواندن کتاب، روزنامه، مجله برای انتقال میراث فرهنگی و دادن آگاهی‌های لازم به کودکان بسیار خوب است به شرطی که محتوای آن اندیشیده، مفید و در جهت ساختن و جهت دادن به کودک باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نقش دوستان و معاشران در تربیت اخلاقی
.نقش دوستان و معاشران کودک در مواردی حتی از نقش پدر و مادر هم زیادتر است. کودکان به طور معمول مبانی اخلاقی، ارزش‌های اجتماعی، نظام حکومتی، آداب و رسوم، نوع روابط، نوع اعمال خود را از معاشران می‌آموزند.
سید مصطفی حسینی، اخلاق و تربیت اسلامی،۱۳۸۸، ناشر زعیم، ص ۳۶. ↑
علی قائمی امیری، پرورش مذهبی و اخلاق کودکان،شهریور ۷۰، ص۸۲ و ۸۳. ↑
استاد حسین مظاهری، خانواده در اسلام، ۱۳۷۱، قم، ص۱۷۷ ↑
محسن غرویان، تربیت فرزند با نشاط و سالم، خرداد ۱۳۷۰،ص ۱۳۳. ↑
همان. ↑
محسن غرویان، تربیت فرزند با نشاط و سالم،خرداد ۱۳۸۵ ص ۱۳۳. ↑
سوره روم، آیه ۳۰. ↑
دکتر علی قائمی امیری، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان ،شهریور ۱۳۷۰، ص ۵۴. ↑
دکتر علی قائمی امیری، خانواده و مسائل جنسی کودکان ،۱۳۶۶، تهران، ص۲۳۵ ↑
دکتر علی قائمی امیریف پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، شهریور ۱۳۷۰، ص ۵۴. ↑
همان، ص ۵۵. ↑
استاد حسین مظاهری، خانواده در اسلام، ۱۳۷۱، قم، ص۱۷۸. ↑
دکتر علی قائمی ، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان ، شهریور ۱۳۷۰، ص ۵۴. ↑
همان. ↑
دکتر علی قائمی امیری، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان ، شهریور ۱۳۷۰، ص ۸۲ و ۸۳. ↑
استاد حسین مظاهری، خانواده در اسلام، ۱۳۷۱، قم، ص۱۷۵. ↑
دکتر علی قائمی امیری، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان ، شهریور ۱۳۷۰، ص ۸۲. ↑
دکتر سید محمدباقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، بهار ۱۳۶۴، ص ۳۶ و ۳۷. ↑
دکتر علی قائمی امیری، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، شهریور ۱۳۷۰، ص ۱۰۰. ↑
محمد عطاران، آثار مربیان بزرگ مسلمان درباره تربیت کودک،زمستان ۱۳۶۶، تهران، ص ۱۱. ↑
همان، ص ۱۲. ↑
مختصر روان پزشکی، به نقل از همان، ص ۳۲. ↑
دکتر علی قائمی امیری، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان ،شهریور ماه ۱۳۵۵، تهران، ص ۱۶. ↑
دکتر علی قائمی امیری، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان ،شهریور ماه ۱۳۵۵، تهران، ص ۱۶. ↑
دکتر لورا شلزینگر، کودکی بد زندگی خوب (راه‌های تربیت بهتر کودکان و نوجوانان)، ترجمه منیژه شهبازخان، نرگس خدابنده، چاپ دوم: تابستان ۸۹، تهران، ص ۸. ↑
امیر ملک محمودی الیگودرزی، راهنمای خانواده، راز شاد زیستن و خوشبختی در کانون گرم خانواده، چاپ: چهل و چهارم، ۱۳۸۹، قم، ص ۲۲ ↑
دکتر غلامعلی افروز، روان شناسی تربیتی (کابردی)، چاپ پنجم، تابستان ۷۹، تهران، ص ۱۱۶ ↑
محمدرضا جعفری نیا، کودک من بزرگ می‌شود…، چاپ هشتم، ۱۳۸۸، قم، ص۱۰۴. ↑
امیر ملک‌محمودی، راهنمای خانواده، راز شاد زیستن و خوشبختی در کانون گرم خانواده، چاپ ۴۴، ۱۳۸۹، قم، ص ۲۴. ↑
محمدرضا جعفری نیا، کودک من بزرگ می‌شود…، ص۱۰۴. ↑
محمدرضا جعفری‌نیا، کودک من بزرگ می‌شود…، ص ۱۰۶. ↑
دکتر سیدمحمدباقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، بهار ۱۳۶۴، ص۱۱۱. ↑
سفینه‌البحار، چاپ اول، ج۲، ص۳۷۳، به نقل از دکتر سیدمحمدباقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، بهار ۱۳۶۴، ص۱۱۲ ↑
دکتر سیدمحمدباقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، ص۱۰۹ و ۱۱۲. ↑
خسرو توکل، محبوبه کریمی، سوء رفتار در خانواده نسبت به کودکان، زنان و سالمندان، چاپ اول، ۸۴، قم، ص ۱۳ ↑
دکتر سید محمدباقر حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، بهار ۱۳۶۴، ص ۱۱۰. ↑
رضا فرهادیان، تربیت برتر آن‌چه والدین و معلمان باید بدانند، چاپ اول، تابستان ۱۳۷۴، قم، ص ۹. ↑
دکتر محمدرضا افضل‌نیا، بهداشت روانی خانواده، چاپ اول ۸۶، تهران، ص ۱۱۸. ↑
دکتر محمدرضا افضل‌نیا، بهداشت روانی خانواده، ۱۳۸۶، تهران، ص ۱۱۸. ↑
دکتر عباس صادقی، فاطمه حسینی دولت‌آبادیف نگاهی بر ۵۰ مسئله تربیتی در خانواده، چاپ اول، ۱۳۸۶، ص ۱۴. ↑
محمدرضا عطاران، آرا مربیان بزرگ مسلمان درباره‌ی تربیت کودک، چاپ اول، زمستان ۱۳۶۶، تهران، ص۸۹ ↑
محمدرضا عطاران، آراء مربیان بزرگ مسلمان درباره تربیت کودک،چاپ اول، زمستان ۱۳۶۶، تهران، ص ۸۹. ↑
خسرو توکل، محبوبه کریمی، سوء رفتار در خانواده نسبت به کودکان، زنان و سالمندان، چاپ اول، ۱۳۸۴، قم، ص ۳۷. ↑
دکتر احمد بهشتی، اسلام و بازی کودکان، بهمن ۱۳۶۷، ص ۴۳. ↑
دکتر احمد بهشتی، اسلام و بازی کودکان، بهمن ۱۳۶۷، ص ۲۷۵. ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:08:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم