منابع قصیده‌ی ۶
۱-اردلان جوان، علی، تصویرهای زیبا در اشعار خاقانی، شرکت انتشاراتی پاژنگ، چاپ پیام، چاپ اول، ۱۳۷۴، صص ۲۶۰-۲۵۹ .
۲-کزازی، میرجلال‌الدین، گزارش دشواریهای دیوان خاقانی، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص ۱۶ .
۳-گزارش دشواریهای دیوان خاقانی، ص ۱۶ .
۴-همان، ص ۱۲۳ .
۵-همان، ص ۱۲۳ .
۶-همان، ص ۱۲۳ .
۷-همان، ص ۱۲۳ .
۸-همان، ص ۱۲۳ .
وزن قصیده:
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان
بحر:
مجتث مثمن مخبون مقصور
مجیرالدین این قصیده را نیز، احتمالاً تحت تأثیر قصیده‌ای نسبتاً طولانی از استادش که در همین وزن و قافیه و با مطلع:
مرا ز هاتف همت رسد بگوش خطاب کزین رواق طنینی که می‌رود دریاب
است، سروده است و بسیاری از کلمات و ترکیبات و به ویژه اکثر کلمات قافیه استادش را در این قصیده به کار برده است. این قصیده از قصاید بکر و نغز مجیر است که آنرا درباره زهد و عزلت و توحید و وفا نکردن دنیا و نعمتهای آن و قناعت و موعظه و نصیحت سروده و در ابیات پایانی قصیده‌اش خداوند را مخاطب ساخته و متوقع فضل و لطف و عنایت خداوند بلند مرتبه و عاقبت به خیری خودش شده است.
۱)بساز حجره وحدت درین مضیق خراب که روی صبح سلامت بماند زیر نقاب
حجره وحدت: کنایه از ( گوشه انزوا) (فرهنگنامه شعری).
مضیق خراب: کنایه از دنیا
روی صبح سلامت: اضافه استعاری .
صبح سلامت: اضافه تشبیهی
معنی بیت: در این دنیای فانی گوشه گیری و انزوا پیش گیر؛ چرا که در این دنیا کسی روی امن و سلامت نخواهد دید و به قول خود مجیرالدین (قصیده‌ی ۱۷):
«عافیت رخت از جهان برداشت….»
۲)ز کاینات ببر پی که بر دریچه دل تویی نخست پس آنگاه کاینات حجاب
در بیت آرایه ردالعجز علی الصدر وجود دارد.
معنی بیت: از ظواهر مادی و تعلقات دنیوی دست بردار و وجود خود را فراموش کن تا به وصال حق برسی،زیرا که نخستین حجاب تو در راه رسیدن به مرحله قرب وجود مادی تو و سپس کاینات است.
۳)ز زهر فقر طلب نوشدارو از پی آن که آب ناخوش دریاست جای در خوشاب
فقر:  قصیده‌ی ۳، بیت ۶

زهر فقر: اضافه تشبیهی

آب ناخوش دریا: ظاهراً مقصود شوری آب دریاست./ خوشا، (صفت): آبدار، سفید، پاک، درخشان، بیشتر صفت «درّ» می‌آید.
بین فقر و طلب (در معنی غیر مراد آن) که از مراحل سلوک هستند، ایهام تناسب وجود دارد.
مصرع دوم تمثیل (ارسال المثل) است.
در مصرع اول تناقض (ترکیب پارادوکسی) وجود دارد. (از زهر (فقر) نوشدارو طلب کردن).
معنی بیت: از تلخی‌ها و ناگواریهایی که در راه التزام به فقر محمدی(ص) وجود دارد نتیجه شیرین و پایندگی انتظار داشته باش، چرا که آب شور دریا به وجود آورنده‌ی مروارید آبدار و درخشان است.
۴)به نقد عمر قناعت بخر که نیست خطا یکی نفس به دو عالم مده که هست صواب
نقد عمر: سرمایه عمر (فرهنگنامه شعری).
یکی نفس: یک دم و یک لحظه
بین یکی و دو، تناسب و مراعات النظیر وجود دارد.
بین خطا و صواب تضاد وجود دارد.
توضیح: مصرع دوم ناظر بر مضمون غنیمت شماری دم و وقت است:« دم غنیمت دان که عالم یک دم است».
معنی بیتسرمایه‌های عمر خود را برای بدست آوردن قناعت، خرج کن (قناعت پیشه گیر) که در این صورت پشیمان نخواهی شد و دم را غنیمت بدان و یک لحظه عمر خود را با دو عالم عوض نکن و بدان که این کار تو درست و منطقی است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۵)ز نوش و زهر جهان چون رهی که تعبیه است؟ دوا و درد ز بهر تو در دو پر ذباب
چون رهی: نرهی (استفهام انکاری)
بین نوش و زهر و دوا و درد، تضاد وجود دارد.
ذباب: مگس
دو پر ذباب: در این مضمون ابوهریره از رسول(ص) روایت می‌کند:
«اذ وقع الذّباب فی اناء احدکم فلیغمسه کلّه ثم لیطرحه فانّ فی احد جناحیه شفاء و فی الاخرداء»
ترجمه: چون مگسی در ظرف یکی از شما افتاده باشد، باید همه آنرا فرو ببرید و بعد آنرا بدور اندازید، زیرا در یک پر مگس شفا و در پر دیگرش مرض وجود دارد. (تعلیقات دیوان مجیر).
معنی بیت: ای انسان! تو چگونه از تلخی و شیرینی این دنیای پست رها خواهی شد. وقتی که شفا و مرض تو، در دو پر مگس نهاده شده است. (دنیا و خوشی و ناخوشی آن بسی خوار و حقیر است).
۶)ببین به بزرقطونا که وقت خاییدن خمیر مایه زهرست و هست در جلّاب
بزر قطونا: بزر قطونا بهتر آن بود که اندر بن آب نشیند، و خاصیتش آن است که درد نقرس بنشاند، و وجع‌المفاصل نیز چون به آب تر کنی و با اندکی سرکه و روغن گُل بر آن جای نهی، نَمله را منفعت کند و حمره را نیز و همه آماس را چون بر او نهی، و چون بخوری بآب همه تَبشهای تبهای گرم ساکن گرداند و تشنگی سخت را نیز، اما لعابش سرد و تر است. از هش بشدن را منع کند، اندر علتهای گرم و تیز، و چون با روغن بنفش بکار بری شکم نرم کند، و چون با روغن گُل بکار بری برای تراکهایی بد را که اندر رودگانی بود سود دارد، و شکم ببندد، شربتی از او سه در مسنگ است، باد و وقیه جلاب، و لعابش شکم نرم کند… (فرهنگ الابنیه، ص ۵۲-۵۱).
قطونا: تخم نباتی است و به عربی او را بزرقطونا گویند… و به پارسی او را خرغول گویند و آنچه متعارف است در پارسی اسپیغول است…. و غول در بعضی مواضع به لغت پارسی گوش را گویند از اعضاء حیوان. و بزرقطونا را در اصفهان اسپرزه و در شیراز بنکو نامند، سفید و سرخ و سیاه می‌باشد و بهترین او سفید و زبونترین او سیاه است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...