۱-۱۳-۶-همگرایی:
همگرایی یعنی مجموعه نیروها و عواملی که بر تشکیل و بقای دولت مستقل یا کشور تاثیر مثبت می گذارند که این عوامل و نیروها عبارتند از:تاریخ مشترک،وحدت سرزمینی، فرهنگ مشترک، دین و مذهب ، زبان و قومیت، ساختار سیاسی فضا، ایدئولوژی سیاسی ،نماد ملی و ساختارارتباطی و مجموعه عواملی که نیروها را جذب مرکز واحد سیاسی می سازد.به طور مثال عواملی که یک قوم را متمایل به هموندی با مرکز سیاسی یک کشور می سازد در راستای همگرایی ارزیابی می گردد.
۱-۱۳-۷-واگرایی:
از لحاظ لغوی یعنی دور شدن عضوهای یک مجموعه یا اجزای یک کل از همدیگر، از نظر سیاسی واگرایی یعنی عدم هماهنگی و همسویی افراد یک ملت با اندیشه سیاسی و آرمان های دولت و میل به مخالفت با آن و عدم موفقیت دولت در جهت تابعیت مردم نواحی مختلف کشور و ناکامی در جهت تشکیل هویت ملی
۱-۱۳-۸-آسمیلاسیون:
محو شدن عناصر هویتی یک قوم و دگردیسی تلقی هویتی.این کار غالبا عامدانه توسط قوم حاکم یا قدرتمندتر در مورد قوم یا اقوام دیگر انجام می شود به طور مثال در جمهوری آذربایجان با ممنوع ساختن تبلیغ و ترویج فرهنگ و زبان تالشی و هجمه دستگاه های تبلیغی سعی در زدودن هویت تالشی و جایگزینی هویت ترکی وجود دارد.
فصل دوم
مبانی نظری تحقیق
مقدمه
در جهان امروز در مقابل الگوهای قومی که الگوهای محلی و منطقه ای به شمار می روند و دارای ارزش تاریخی و ریشه های عمیقی در حیات اجتماعی هستند با دو الگوی دیگر و مهم روبرو هستیم. یکی الگوی جهانی که امروز بحث جهانی شدن بیش از پیش آن را مطرح کرده است دومین الگو الگوهای ملی می باشد که امروز غالبا در خلال سیاسیت گذاری های دولت ملی اعمال می شود.الگوهای ملی امروزه در بسیاری موارد بیشترین فشار را بر الگوهای قومی یا منطقه ای وارد می کنند که بهانه ی آن ها طبعا استقرار دولت ملی و اقتدار آن است.اما تجربه تاریخی نشان داده است که تضعیف و از میان رفتن اقوام لزوما به انسجام و اقتدار ملی منجر نمی شود.
نکته دیگری که باید به آن اشاره نمود این است که نژاد و قومیت مرز ثابتی ندارند و عضویت در آن ها نیز خالی از مناقشه نیست.گروه های قومی و نژادی مرز ثابتی ندارند و عضویت در آن ها نیز خالی از مناقشه نیست. گروه های قومی و نژادی همانند ملت ها گروه های اجتماعی هستند که این گروه ها در جریان مبارزه و تلاش پدید می آیند و تحول می یابند و دارای هویت ایدئولوژیکی هستند. آنان تشکیلاتی گفتمانی دارند که بر اساس تفاوت های زبانی که یک شاخص اجتماعی محسوب می شود نام گذاری و تبیین می شود البته ملاحضات سیاسی در شکل گیری آن ها دخالت دارد.بنابر این توجه به اقوام در ایران بدان جهت است که این کشور را مجموعه ای از اقوام متعدد در بر گرفته است که با وجود تفاوت های بی شمار توانسته است در طول تاریخ چند هزار ساله از انسجام کافی برای حفظ موجودیت سیاسی برخوردار باشد.توجه به اقوام ایرانی خصوصا ابعاد جغرافیای سیاسی بیش از همه ضروری به نظر می رسد. توجهی که توسط احساس تعلق ژئو پلیتیکی اقوام گردیده و اقتدار حکومت ملی را تقویت می کند.در این فصل بحث در مورد کلیاتی حول محور مرز ، قومیت و مبانی و رویکرده به اقوام است که این بحث برای ورود به بررسی وضعیت قوم تالش در دو سوی مرز می تواند راهگشا باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۱-شناختی کوتاه از مفاهیم مربوط به مرز:
۲-۱-۱-تعریف مرز:
خطوط مرزی خطوط اعتباری و قرار دادی هستند که به منظور تحدید حدود یک واحد سیاسی بر روی زمین مشخص می شوند.بنابر این مرزها از بحث های مهم جغرافیای سیاسی به شمار می روند.(میر حیدر، ۱۳۷۱،۱۶۱)
۲-۱-۲- مرز از نظر پیدایش و تطبیق آنها با گروه های قومی _زبانی:
نقش خط مرزی در اصل جدا کردن خاک دو کشور از یکدیگر است. اگر خط مرزی در عین جدا کردن خاک دو کشور، دو قوم و ملت مختلف را از یکدیگر جدا کند آن را می توان بهترین نوع خط مرزی نامید.(همان،۱۶۴)
۲-۲-۳- مرزهای پیش از سکونت
خطوط مرزی ترسیم شده در نواحی خالی از سکنه،پیش از پدید آمدن اجتماعات انسانی می توان بهترین گونه خطوط مرزی نامید، از آنجا که مردم به تدریج در اطراف این خطوط ساکن شده اند و وضع خود را با مرز تطبیق داده اند از این نظر هیچ اشکالی به وجود نیامده است.(همان ،۱۶۵)
۲-۱-۴-مرز تطبیقی
مرزهایی که با توجه به جغرافیای انسانی نواحی و منطبق با الگوی فرهنگی _قومی تعیین می شود به مرز های تطبیقی معروفند.(همان)
۲-۱-۵-مرز تحمیلی
به خطوط مرزی که بدون توجه به سیمای فرهنگی ناحیه و تنها بر اثر سیاست بین المللی به وجود آمده اند ،مرزهای تحمیلی گفته می شود. در نتیجه ترسیم این خطوط مرزی ،مردمی را که از یک قوم و نژاد بوده،زبان و فرهنگ مشترک دارند از یکدیگر جدا شده تحت لوای حکومت های جداگانه به سر می برند.
۲-۲- شناختی کوتاه از مفاهیم مربوط به قومیت:
قبل از اینکه به بررسی دیدگاه ها و نظریه های دانشکندان در مورد قومیت بپردازیم نیاز است که بعضی از مفاهیم را مرور کنیم. مفاهیمی که هنوز بر سر آن ها اجماع نظر کامل وجود نداشته و تعمیم پذیرند. زیرا موءلفه های لازم برای مرزبندی های اقوام کاملا مشخص نشده است و همواره مورد مناقشه صاحب نظران علوم مختلف است.
۲-۲-۱-مفهوم قوم
قوم به مجموعه ای از افراد و گروه های به هم پیوسته می
گویند که داای روابط پیشینه ه ی پیوند خانوادگی و سر گرفته از یک تبار بر اثر گسترش یک یا چند خانواده پیوسته باشند و این مجموعه دارای نژاد، زبان و فرهنگ و منطقه ی زیست مشترک هستند که یکی از مشخصات بارز اقوام زیست کلیه تیره و طایفه ها یا بهتر بگوییم مردم آن ها در یک نقطه جغرافیایی مشخص و استفاده از زبان و رسوم مشترک است.(یوردشاهیان ، ۱۳۸۰،۱۲_۱۰)
۲-۲-۲-مفهوم تبار شناسی
تبارشناسی را شناسایی ریشه نژاد و خاستگاه قومی و حیات تاریخی اقوام یک منطقه جغرافیایی گویند. در حقیقت تبار شناسی تاملی است عمیق در ریشه یابی حیات تاریخی و ملی و شکل گیری یک قوم یا اقوام دیگر یک کشور یا منطقه در بستر تاریخ که در بررسی این گذار باید شکل گیری تاثیر عوامل محیطی، اقلیمی جغرافیایی تاریخی ، فرهنگی ، انسانی و چگونگی شکل و حرکت جمعیتی را در نظر گرفت.(یوردشاهیان، ۱۳۸۰،۱۰)
۲-۲-۳-مفهوم اتنیسیتی یا قومیت
این واژه واژه ای ای است با ریشه یونانی برای اشاره به گروهی از مردم که زبان یا آداب و رسوم یا مقتضیات اجتماعی مشترک دارند.و به حالت گروهی از مردم که از درجه ای از پیوستگی و همبستگی برخوردارند و آگاه از اینکه اصل و منشا و علایق مشترکی دارند قومیت گفته می شود.
۲-۳- بررسی دیدگاه های معنایی قومیت
از آنجایی که موضوع قومیت از اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی از حد یک موضوع خارج و به صورت یک رشته خاص در آمد فقط به رشته جامعه شناسی محدود نشد بلکه شاخه های دیگر علوم اجتماعی ، علوم سیاسی و مردم شناسی و… نیز به آن پرداختند. لذا هر رشته ای بنا به مقتضیات موضوع کلی خود تعریفی از قومیت ارائه نمودند که سبب نوعی ابهام و آشفتگی در مفهوم و نعریق قومیت به وجود آمد. دلیل دیگر عدم وجود تعریف واحد از قومیت جدید بودن موضوع می باشد و چون موضوع قومیت موصوعی پویا بوده و معیارهای آن همواره در حال تغییر و دگرگونی می باشد ، دانشمندان علوم مختلف هنوز به تعریف جامع و واحدی که مورد تائید همگان باشد نرسیده اند. در ذیل به تعدادی از دیدگاه ها در رابطه با قوم ، قوم گرایی ، گروه قومی و قومیت اشاره می گردد:
۲-۳-۱-فرهنگ بین المللی زبان انگلیسی وبستر
۱٫منسوب به گروه های جسمی و ذهنی نژادها با مربوط به تمییز دادن گروه های نژادی بشری بر اساس رسوم و ویژگی های مشترک
۲٫ریشه گرفته از علایق نژادی ،زبانی، و فرهنگی یک گروه خاص نظیر سیاهان ، ایرلندی ها،ایتالیایی ها، لهستانی ها و سایر گروه ها
۳٫ریشه گرفته از یک فرهنگ اولیه بیگانه(احمدی،۱۳۸۴،۳۰_۳۱)
۲-۳-۲-فرهنگ جدید جامعه شناسی تئودورسن
گروهی با سنت فرهنگی مشترک و احساس هویتی که آن را به عنوان یک گروه فرعی از یک جامعه بزرگتر مشخص می کنند. اعضای هر گروه قومی از لحاظ ویژگیهای خاص فرهنگی از سایر اعضای جامعه ی خود متمایز هستند.
۲-۳-۳-دیدگاه کدوری
واژه های قومیت و قومی ظاهرا به منظور اشاره به ویژگی های گروه های ساکن در جوامع یه اصطلاح کثرت گرا یه کار رفته است.گروه هایی که از لحاظ فرهنگ،زبان یا ویژگی های اکثریت یا مسلط در این جوامع متفاوت هستند.(احمدی ۱۳۸۴،۳۴،)
۲-۳-۴-دیدگاه دانشمندان علوم اجتماعی(۱۹۷۰م)
نسل جدیدی از دانشمندان علوم اجتماعی در دهه ی ۱۹۷۰ به جنبه سیاسی مسئله قومیت پرداختند و به ساخت و کاربرد واژه های جدیدی چون«ناسیونالیزم قومی» و سیاست قومی روی آوردند؛ این اصطلاحات توسط دو تن از دانشمندان علوم سیاسی به نام واکر کونور و جوزف روتشیلد مورد استفاده قرار گرفت.
کونور ضمن اشاره به ریشهی یونانی واژه قومیت در تعریف ماکس وبر از این واژه که در هر دو مورد با ملت یکسان است تعریف خود را از ملت به عنوان یک گروه قومی خود آگاه ارائه داد.به نظر کونور ، گروه قومی یک مقوله اساسی بشری است (نه یک گروه فرعی)که از وحدت نژادی و فرهنگی برخوردار است.تنها عاملی که به یک گروه قومی ماهیت ملیت می دهد «خود آگاهی» است. احمدی(۱۳۸۴،۳۷)
نتیجه این بحث این که شاید ما بتوانیم گروه های قومی را به عنوان گروه های کاملا متمایز و مشخص در داخل یک جامعه بزرگتر فرض کنیم . گروه هایی که از لحاظ فرهنگی متمایز بوده و در بسیاری از موارد خود مختار هستند و از نظر سرزمینی از یک محدوده ی جغرافیایی تقریبا مشخص برخوردار بوده اند و تاریخ و جغرافیای قابل تمایز دارند.با توجه به این که در خاور میانه خصوصا و کشورهای آسیایی و آفریقایی عموما اصطلاح قبیله بیشتر از گروه قومی مصداق پیدا می کند قبیله مهمترین زیر مجموعهی قوم است_اما برخ از پژوهشگران خاورمیانه شناس مفاهیم قومیت و اصطلاح وابسته به آن را جهان شمول و مسلم تلقی و آن ها را برای تحلیل پراکندگی های زباتی و مذهبی موجود در منطقه به کار می برند.چنین نگرشی که در واقع میراث سنت رفتارگرایی در علوم اجتماعی مقایسه های فراملی غیر تاریخی است.این نظریه پردازان و پژوهشگران را متقاعد می سازد که در مطالعات خود نیازی به ارائه هیچ گونه تعریف تاریخی از قومیت،گروه قومی،و ناسیونالیزم قومی پیدا نکنند(احمدی، ۱۳۸۴،۴۴)
۲-۳-۵-دیدگاه دو سوسور

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...