بس ردَ بوسه مانده برآن روی همچو ماه جایی دگر نمانده که عاشق کند نگاه
(همان: ۱۷۸)
یک پرتو از جمال جمیل ازل بود کافتد به روی ماه تو از عالم اله
(همان:۱۷۸)
هر کجا می رود این مایه ی ناز چون مه ی یک شبه انگشت نماست
(ریاضی یزدی،۲۰۰:۱۳۷۵)
نمکین صورت این قرص قمر آنقدر نرم و لطیف وزیباست
(همان)
سر زد از پشت در خت گل سرخ ماهپاره صنمی با سر باز
(همان: ۲۵۶)
چه مهی آینه دارش خورشید چه تنی هر چه بخواهی طنَاز
(همان:۲۵۶)
قصد جان کرده پس از بردن دل وه چه آن دختر مه رو پر روست
(ریاضی یزدی،۲۹۸:۱۳۷۵)
گل و باغ؛ وجه شبه: زیبایی و طراوت
شعرای پارسی از طبیعت آن چه به زیبایی مثل بوده، گرفته و روی بدان مانند کرده اند. آنان باغ و بستان، گلزار و گلستان و چمن را نمونه ی روی محبوب دانسته اند. از گل ها، گل به معنای عام، گل لاله، شقایق نعمانی، ارغوان، گل سرخ و سوری، سمن و یاسمن، نسرین و نسترن را مشبه به روی قرار داده اند.( دانشور، ۱۳۸۹ :۲۷۹ و۲۸۰)
کار این گل که چو گل خندان بود روز و شب تربیت مرغان بود
(ریاضی یزدی، ۳۵۲:۱۳۷۵)
گل استعاره از معشوق است. فقط گل چهره اش لطیف و نازک است. رخسار یار در زیبایی به گل تشبیه شده است. همچنین در این بیت تشبیه مرسل به کار برده است.تشبیه مرسل تشبیهی است که ادات تشبیه در کلام ذکر شده باشد. (صادقیان، ۱۶۹:۱۳۸۹ ) شاعر معشوق را به جهت خوش رو بودن به گل خندان تشبیه کرده است. گل خندان، ترکیب وصفی است.
زآن گلستان که شود پر پر گل نشنوی شور و نوای بلبل
(ریاضی یزدی، ۱۵۵:۱۳۷۵)
گل استعاره از معشوق است. شاعر رخسار یار را به جهت طراوت و شادابی به گل تشبیه کرده است و وجود معشوق را ضروری می داند، همچنین معتقد است هر جا معشوق هست شور و نشاط هم هست.
گل چو از ساحت بستان برود زیور وزیب گلستان برود
(ریاضی یزدی، ۱۵۵:۱۳۷۵)
این بیت هم مانند بیت قبل، شاعر باز هم تأکید دارد، هر جا معشوق نباشد، زیور و زیبایی هم از بین می رود.
بگشاید به فضا بال و پری زان گل گم شده گیرد خبری
(همان:۳۶۲)
گل، استعار ه از معشوق است. شاعر مرتب به معشوق را در لطافت و نازکی به گل تشبیه می کند.
چه شد ای گل که فراموش شدی؟ بلبل باغی و خاموش شدی؟
(ریاضی یزدی،۳۶۴:۱۳۷۵)
در این بیت هم گل و بلبل استعاره از معشوق است.
تو گل سرخ چمن زد راهت من گل عا رض همچون ماهت
(همان: ۳۷۱)
عارض: صورت، چهره.(معین، ۱۳۶۴: ذیل واژه) گل عارض اضافه ی تشبیهی وتشبیه بلیغ است، شاعر چهره ی معشوق را در زیبایی و نشاط به گل و با تشبیه مرسل چهره ی معشوق را به ماه تشبیه کرده است.
که بر آن عارض همچون گل سرخ عکس خون دل عاشق پیداست
(ریاضی یزدی،۲۰۰:۱۳۷۵)
عرق شرم بر آن گونه گلگون چه عجب برگ برگ گل شاداب گلابی دارد
(همان: ۱۵۵)
با تبسم های شیرین گلی خوش آب و رنگ در خزان زندگانی نو بهاری داشتیم
(همان: ۱۷۴)
دیدی ای نو گل من با دل من چون کردی بی وفا بردی و با خار جفا خون کردی
(ریاضی یزدی، ۱۸۰:۱۳۷۵)
گوشه ی چشم ریاضی بنشین ای گل ناز تا ببینی که ز خونابه چو جیحون کردی
(همان: ۱۸۱)
ای خوش آن روزی که ما هم روزگاری داشتیم باغ پر گل بود و ما هم گلعذاری داشتیم
(همان: ۱۷۳)
رنگ او دارد اگر گل زیباست بوی او دارد اگر گل خوشبوست
(همان:۲۹۷)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...