کشـــادن در گـنـج را گــاه دیـد درم خـوار شـد چـون پسـر شاه دیـد
هـمان جـامـه و گــوهر شـاهوار هـمان اسب تـازی بـر زرین عــــذار
همان جوشن‌و‌خود‌و زوپـین و‌تیغ کلاه و کمـــر هـم نبــودش دریـــغ
همـه خواسته بـر شـتر بــار کرد دل پــاک سوی جــهانــدار کــــرد
فـرستـاد نـزدیـک فــرزند چــیز زبـانی پــر از آفــریـن داشت نــیـز»
( فردوسی ، ۱۳۶۹ ، ج۱،ب ۳۱ :۵۹)
۲۳۲ ) شیرین:
در شاهنامه زنان، بیش‌و‌کم، به پادشاهی می‌رسند(همای و گردیه) و بعضی نیز در رده‌ی پهلوانان قرار می‌گیرند(بانوگشسپ و گرد آفرید). در شاهنامه‌ی فردوسی سی‌ودو زن نقش آفرینی می‌کنند که البته بیشتر آنها در دور‌ه‌ی پهلوانی می‌زیند.اززنان این دوره ‌می‌توان از رودابه مادر رستم ، تهمینه همسر رستم، گردآفرید دختر دلاور ایرانی، فرنگیس و جریره همسران سیاوش و کتایون مادر اسفندیار نام برد . به درستی می‌توان گفت که در هیچ کتاب دیگری در ادب کهن پارسی تا بدین پایه زنان خردمند و ستوده وجود ندارند و هیچ سخن‌گویی این گونه زنان را نستوده است. زنان شاهنامه بسیار برتر از زنان دیگر منظومه‌های ادب پارسی‌اند. کافی است شیرین را در خمسه‌‌ی نظامی و شاهنامه با هم بسنجیم. شیرین نظامی زنی است عاشق پیشه که جز عشق هیچ از او نمی‌دانیم اما شیرین در شاهنامه زنی است خردمند و دلاور که زندگی می‌کرده است و در زندگی عاشق هم شده است.
در ادب پارسی و نیز در شاهنامه نخستین بار است که بر می‌خوریم به زنی که در وفاداری به عشق و عزت زندگی خود را به سر می‌آورد. از این جهت، شیرین شبیه به کلئوپاترای مصری در تراژدی شکسپیر می شود: معشوق رفت و عزت رفت و بزرگی رفت؛ دیگر چه جای ماندن؟ هر دو همین را با خود می‌گویند.
برخی فردوسی را شاعری زن ستیز دانسته‌اند در حالی که دلاوری گرد‌آفرید و خردمندی سیندخت و صراحت تهمینه و پاکی فرنگیس و وفاداری رودابه و سودابه (در‌نیمه‌ی نخست حضورش در شاهنامه) نمونه‌ی همه جانبه‌ی زن ایرانی درباور فردوسی ارجمند است.
۲۳۳ ) تهمینه:
تَهمینه دخترشاه‌سمنگان (ازسرزمین‌های توران)، همسرجهان پهلوان رستم ومادرسهراب  است. حکیم فردوسی، درباره‌ی این بانو چنین می‌سراید:
«پس پرده اندر یکی ماهـــروی چو‌خورشید تابان پر‌از‌رنگ و‌بوی
دو ابرو کمان و دو گیسـو کمند به بالا به کــردار ســــرو بلند
روانش خِرَد بود و تن جان ِپاک تو گفتی که بهره ندارد ز خاک!»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۲،ب: ۶۷: ۱۷۴)
۲۳۴ ) همای:
در شاهنامه قوی‌ترین جلوه‌‌ی حضور سیاسی زنان در‌پایان پادشاهی بهمن دیده می‌شود. حضورزن در‌این بخش مستقیم و بی‌واسطه است. از یک سو پادشاهی سی‌و‌دو ‌ساله‌ی همای در پیش روست و از سوی دیگر برابری زن و مرد در شهریاری مطرح می‌شود. بهمن در وصیت خود بر برابری دختر و پسر در ولایت‌عهدی تکیه‌ می‌کند:
«اگر دختر آید برش گر پسر ورا باشد این تاج و تخت پدر»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۶،ب: ۱۷۵: ۳۵۲)
در داستان بهمن،‌ در توصیف همای چنین آمده است:
«دگردختری داشت نامش همای هنــرمند و با دانش و نیــک‌رای»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۶،ب: ۱۶۵: ۳۵۱)
در وصف شاه بانوی شاهنامه، همای چهرزاد هنرمندی، دانش و نیک رایی ویژگی‌های مهم او محسوب می‌شوند. همین ویژگی‌ها موجب شد پدر او را ولیعهد خود کرده و بر تخت شاهی بنشاند و این در حالی است که پسری شجاع و توانا چون ساسان نیز دارد. شایستگی و دانش این زن موجب شد بهمن او را بر پسرش برگزیند و برتری دهد.
همای چهرزاد در طول پادشاهی سی‌و‌دو ساله‌ی خود دادگری می‌کند؛ گنج می‌گشاید؛ نیک کرداری می‌ورزد و به راستی جهانداری می‌کند؛ این همه نشانه‌ی خردمندی این شاه بانو است.
«به گیتی بجز داد و نیکی نخواست جهان را سراسر همی داشت راست»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۶،ب: ۱۹: ۳۵۵)
در شاهنامه به جاه‌طلبی او نیز اشاره شده و این جاه‌طلبی به حدی است که موجب می‌شود فرزندش را از خود دور کند.
«چو هنگام زادنــــش آمد فراز ز‌شهر و ز لشـکر‌همی‌داشت راز
همی تخت شاهی پسند آمدش جهـان داشتن سودمنــد آمـدش
نهانی پسر زاد و با کس نگفت همی داشت آن نیکویی در‌نهفت»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۶،ب: ۱۱: ۳۵۵)
- همای در شاهنامه زنی است دانشور، دادگر، بخشنده، نیک رأی و نیک کردار. او زنی رازدار، امانتدار، دانا و زیرک دانست که به نوعی با اسطوره نیز پیوند دارد.در وصف پادشاهی او آمده:
«برای و بداد از پدر برگذشت همی‌گیتی از دادش آباد گـشت

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نخستین که دیهیم بر سر نهاد جهان را بداد و دهش مژده داد…
همه نیکــــویی باد کردار ما مبیناد کـــــس رنج و تیمار ما»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۶،ب: ۷: ۳۵۴)
طرد کردن فرزند به دلیل جاه‌طلبی و سلطنت دوستی با ویژگی‌های شخصیتی این زن سازگار نیست زیرا:
- او هشت ماه کودک را نهانی نگه می‌دارد تا کمی بزرگ شود و آسیب پذیری کمتری داشته باشد و بعد او را به آب می‌افکند. اگر شرایط مناسب بود پس از هشت ماه هم این کار را نمی‌کرد و اگر نیتی شوم در سر‌داشت، هشت ماه او را نگه نمی‌داشت.
همچنان که مادر موسی(ع) سه ماه فرزند را در کنار خود پرورد.
« بدین سان همی‌بود تا هشت ماه پسر گشت ماننده رفته شاه»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۶،ب: ۲۱: ۳۵۵)
- دستیاران و یاری‌گران او آزادگان ، پاک‌مغزان ، پرشرمان و خردمندان می‌باشند و نه بی‌خردان و بی‌شرمان و جاه‌طلبان، این خود نشانه‌ای است بر خرد پسندی عمل‌کرد همای در این ماجرا و موافقت خردمندان با این کار.
«بیــــــاورد آزاده تن دایه را یکی پاک پر شرم و با مایه را…
بفـــرمود تا درگری پاک مغز یکی تخته جست از درکار نغز»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۶،ب: ۲۵: ۳۵۵)
- در بندهش آمده: «چون شاهی به بهمن اسفندیاران رسید (ایرانشهر) ویران شد. ایرانیان به دست خود نابود شدند و از تخمه شاهی کس نماند که شاهی کند، ایشان همای، دخت بهمن، را به شاهی نشاندند»(فرنبغ دادگی، ۱۳۸۰: ۱۴۰). ویرانی و نابودی، آن هم به دست خود ایرانیان، بر ایرانشهر غلبه کرده ، تولد داراب نیز در آغاز سلطنت همای چهرزاد است یعنی زمانی که اوضاع سر و سامان نگرفته و بسیار بحرانی است چنین شرایطی اقتضا می‌کند که همای فرزند را از خود دور کند تا او را از مرگ و نابودی برهاند.
- همای دو مرد به دنبال صندوق می‌فرستد تا بداند آب با شیرخوار چه می‌کند و شاید خطرات احتمالی را که او را تهدید می‌کند، دفع کند.
«پس اندر‌همی‌رفت پویان دو مرد که تا آب با شــیرخواره چه کرد»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...