کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



آخرین مطالب


جستجو

 



چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط انتقال مهارت های مدیریتی به زیردستان و جانشین پروری در سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس استان بوشهر می باشد. روش پژوهش حاضر، تحقیق توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه کارکنان سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس استان بوشهر که شامل ۵۰۰ نفر می‌باشند تشکیل می‌دهند. حجم نمونه این پژوهش برابر با ۲۱۷ نفر می باشد که از طریق نمونه گیری تصادفی ساده بدست آمده است. ابزار جمع آوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه انتقال مهارت های مدیریتی با ضریب پایایی ۷۷/ می باشد.
نتایج نشان داد مهارت فنی مدیران پیش‌بینی کننده‌ی معنی دار انتقال نوآوری و ابتکار به زیردستان نیست. به‌ عبارت‌ دیگر، بین مهارت‌های سه‌گانه مدیران و انتقال نوآوری و ابتکار به زیردستان رابطه مستقیم و معنی دار وجود ندارد. مهارت فنی مدیران پیش‌بینی کننده‌ی معنی دار انتقال قدرشناسی به زیردستان است. بر اساس این یافته، بین مهارت فنی مدیران و انتقال قدرشناسی به زیردستان رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد. مهارت انسانی مدیران پیش‌بینی کننده‌ی معنی دار انتقال خودباوری به زیردستان است. بر اساس این یافته، بین مهارت انسانی مدیران و انتقال خودباوری به زیردستان رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد. مهارت‌های سه‌گانه مدیران (فنی، انسانی، ادراکی)، پیش‌بینی کننده‌ی معنی دار انتقال تفکر منطقی و آینده‌نگری به زیردستان نیست. به ‌عبارت‌ دیگر، بین مهارت‌های سه‌گانه مدیران و انتقال تفکر منطقی و آینده‌نگری به زیردستان رابطه معنی دار وجود ندارد. بین مهارت فنی مدیران و انتقال ریسک‌پذیری به زیردستان رابطه معنی دار وجود ندارد. مهارت فنی مدیران پیش‌بینی کننده‌ی معنی دار انتقال روش تفویض اختیار به زیردستان است. بر اساس این یافته، بین مهارت فنی مدیران و انتقال روش تفویض اختیار به زیردستان رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد. مهارت‌های سه‌گانه مدیران (فنی، انسانی، ادراکی)، پیش‌بینی کننده‌ی معنی دار انتقال رعایت قوانین اداری به زیردستان نیست. به ‌عبارت ‌دیگر، بین مهارت‌های سه‌گانه مدیران و انتقال رعایت قوانین اداری به زیردستان رابطه معنی دار وجود ندارد.
کلید واژه‌ها: مهارت های مدیریتی، زیردستان، جانشین پروری.
مقدمه
پیشرفت حوزه های مختلف فرهنگی‌‏‏‏‏، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و بویژه فناوری‏، محیطی رقابتی، پویا، مبهم، بی ثبات و به شدت متغیری را ایجاد کرده که توان برنامه ریزی درشرایط مطمئن و پایدار را از بسیاری سازمان ها سلب، و آنها را در راه تحقق هدفهایشان با چالشهای فراوانی مواجه کرده است به‌ گونه‌ای که عدم اقدام بهنگام و فراکنشی نسبت به این تحولات، موجب انحطاط ، ادغام و یا کاهش طول عمر بسیاری از سازمانها در سالهای اخیر شده است. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد یکی ازاساسی ترین و مهمترین چالشهای پیش‌روی سازمانها، افزایش نیاز به مدیران توانمند در سالهای آینده باشد. در رویارویی و حل این مسئله، رویکردهای مختلفی از جانب سازمانها دنبال می شود. بسیاری از سازمان هایی که مستعد به زوال و نابودی هستند، برای تامین نیازهای آینده خود به مدیران ، برنامه ای ندارند و امور را به دست حادثه و زمان می سپارند و در رویارویی با مسائل به صورت منفعلانه برخورد می کنند که این‌گونه سازمان ها را می توان سازمان های آینده بین نامید. ( افشاری ، ۱۳۸۹ )

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

برخی دیگر از سازمانها برای تامین نیازمندی‌های آینده مدیریتی خود‌، اقدام به جذب و بهره‌گیری از مدیران و نیروهای مستعد بیرونی بدون توجه به منابع درون سازمانی می کنند. این‌گونه سازمان ها، سازمان های آینده گزین نام دارند‌. و در نهایت تعداد کمی از سازمان های هوشمند که به دنبال حفظ و ارتقای جایگاه خویش هستند، برنامه‌ریزی‌های خود را بر شناسایی و پرورش استعدادهای مدیریتی درون سازمانی و برون سازمانی متکی می کنند. این ‌گونه سازمانها به دنبال ساختن آینده هستند، به این سبب می توان آنها را سازمانهای آینده ساز و یا سازمانهای پیشرو نامید. آنها با درک اهمیت و میزان تاثیرگذاری مدیران در رشد و موفقیت خود به دنبال طراحی و اجرای برنامه‌های جدی و منظم استعدادیابی و جانشین پروری هستند. (پایین کولایی، ۱۳۸۰ )
در طول نیم قرن گذشته اوضاع اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و صنعتی جهان آن چنان دستخوش تغییر و دگرگونی بوده است که به زحمت می توان اندک شباهتی میان ساختار سازمان ها در زمان حال و گذشته یافت. آینده متعلق به سازمان های است که از همه امکانات بالقوه و بالفعل خود برای رویارویی با چالش های جدید بهره بگیرند. پیش نیاز یک جامعه توسعه یافته بر خورداری از سازمان های توسعه یافته است و سازمان های توسعه یافته نیز قدرت و اقتدار واقعی خود را به واسطه وجود منابع انسانی متخصص به منزله سرمایه های استراتژیک بدست می آورند، بنابراین اهمیت این منبع با ارزش و کارساز باید در سازمان های ما تبیین شود. در چنین شرایطی یکی از اقداماتی که به نظر می رسد باعث ایجاد تحول بنیادی و مبتنی بر بینش و بصیرت سازمان یافته در حوزه منابع انسانی است، اجرای نظام جانشین پروری در سازمان ها می باشد. این اجرا مستلزم وجود عوامل متعددی است که به عنوان زمینه ساز باید در سازمان وجود داشته باشد و تقویت شود. ( لاویو[۱] ، ۲۰۰۷ )
نتایج تحقیقات نشان از کمبود نیروهای مدیریتی و افزایش نیاز سازمان ها به مدیران به مراتب توانمندتر، مستعد‌تر‌، ماهرتر و شایسته تر از مدیران امروزی در سالهای آینده دارد و حقیقت این است که شناسایی بهره‌گیری از مدیران شایسته‌، یکی از اساسی ترین چالش های پیش روی سازمان ها برای عبور از شرایط دشوار فردا است. به همین منظور، بسیاری از سازمانهای آینده نگر، به دنبال طراحی برنامه های جدی و منظم جانشین پروری برای برآورد و تامین نیازمندیهای آینده خود در این زمینه هستند. بدیهی است اجرای این برنامه ها مستلزم استفاده از فنون ارزیابی قابل اعتمادی است که بتوانند به ارزیابی درست قابلیت های مورد نظر بپردازند. با توجه به موارد فوق در این پژوهش به بررسی ارتباط انتقال مهارت های مدیریتی به زیردستان و جانشین پروری در سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس استان بوشهر پرداخته خواهد شد.
فصل اول
کلیات تحقیق
بیان مساله
مهارت‌های مورد نیاز مدیران را می‌توان به صورت فنی ، انسانی و ادراکی طبقه‌بندی کرد. مهارت به توانایی‌های قابل پرورش شخص که در عملکرد و بقای وظائف او منعکس می‌شود، بنابراین منظور از مهارت توانایی به کار بردن مؤثر دانش و تجربه شخصی است. ضابطه اصلی مهارت داشتن، اقدام و عمل مؤثر در شرایط متغیر است. همه مشاغل مدیریت مستلزم کاربرد مهارت‌هاست گر چه در انجام دادن بعضی از وظایف، مهارت‌های سه‌گانه لازم و ملزوم یکدیگر به نظر می‌رسند، با وجود این، ارزش نسبی آنها در سطوح و رده‌های مختلف مدیریت فرق می‌کند. مدیران رده‌های سرپرستی به مهارت‌های فنی قابل ملاحظه‌ای نیاز دارند زیرا که وظایف آنها غالباً ایجاب می‌کند که زیردستان خود را راهنمایی کنند یا آموزش دهند، در مقابل مدیران رده ‌بالای سازمان‌ها چندان نیازی به مهارت‌های فنی ندارند بلکه وظایف تصمیم‌گیری، برنامه‌ریزی و سازماندهی ایجاب می‌کند که به مهارت ادراکی قابل ملاحظه‌ای مجهز باشند. ( صادقی ، ۱۳۸۷ )
مهارت‌های انسانی تقریباً لازمه انجام دادن همه وظایف در همه سطوح مدیریت است زیرا که مدیران صرفنظر از نوع وظایف یا سطح مسئولیت و مقام با افراد انسان سر و کار داشته برای جلب همکاری و اثرگذاری بر رفتار آنها باید از مهارت‌های انسانی برخوردار باشند. از این رو، امروزه در مدیریت سازمان‌ها، تأکید بر مهارتهای انسانی اولویت ویژه‌ای پیدا کرده است .مهارت های مدیران به سه دسته کلی تقسیم می شوند که عبارتند از: مهارت فنی یعنی دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص که لازمه آن ورزیدگی در کاربرد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است. مهارت‌های فنی از طریق تحصیل، کارورزی و تجربه حاصل می‌شوند. مدیران معمولاً این مهارت‌ها را طی دوره‌های آموزشی یا کارآموزی فرا می‌گیرند نظیر دانش، فنون و روش‌های برنامه‌ریزی،‌ بودجه‌بندی، کنترل ، حسابداری، امور مالی، کارگزینی کارپردازی و غیره. ویژگی بارز مهارت، فنی آن است که به بالاترین درجه شایستگی و خبرگی در آن می‌توان دست یافت زیرا این نوع مهارت دقیق، مشخص، دارای ضوابط عینی و قابل اندازه‌گیری است. ( بابایی ، ۱۳۸۶ )
مهارت انسانی یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ایجاد محیط تفاهم و همکاری و انجام دادن کار به وسیله دیگران، فعالیت مؤثر به عنوان عضو گروه، درک انگیزه‌های افراد و تأثیرگذاری بر رفتار آنان. مهارت انسانی در نقطه مقابل مهارت فنی است. مهارت ادارکی یعنی توانایی درک پیچیدگی‌های کل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشکیل‌دهنده کار و فعالیت سازمانی به صورت سیستم است، به عبارت دیگر، توانایی درک و تشخیص اینکه کارکردهای گوناگون سازمان به یکدیگر وابسته بوده تغییر در هر یک از بخش‌ها، الزاماً بخش‌های دیگر را تحت تأثیر قرار می‌دهد . آگاهی از این روابط و شناخت اجزا و عناصر مهم در موقعیت‌های مختلف، مدیر را قادر می‌سازد که به طریقی تصمیم‌گیری یا اقدام کند که موجبات اثربخشی سازمان و رضایت کارکنان آن را فراهم نماید. اکتساب مهارت ادراکی مستلزم آموزش نظریه‌های علوم رفتاری بویژه تئوری‌های سازمان، تصمیم‌گیری و کاربرد عملی آنهاست. مهارتهای شناختی به مهارت هایی گفته می شود که به مدیران امکان می دهد که علل و اثر روابط را بهتر درک کنند و راه حل های نهایی مسائل را تشخیص دهند. ( عباسی، ۱۳۹۰ )
شلیفر[۲] (۲۰۰۶) طی تحقیقات خود بیان می کند امروزه مدیران برای توفیق در انجام وظایف خود باید نقش های متعددی را بپذیرند و برای ایفای آنها به مهارت های خاصی نیاز دارند. لزوم اطلاع کافی از اولویت این مهارت ها در پست های مدیریتی از چالش های اصلی پیش روی مدیران ارشد است. پژوهش حاضر سعی بر آن دارد که با بهره گیری از تجارب گوناگون و پژوهش های انجام یافته در سطح ملی و بین المللی و درک این مطلب که شناخت پتانسیل ها و سطح مهارتی مدیران منطقه ویژه اقتصادی استان بوشهر می تواند تاثیر بسزایی در برنامه ریزی مناسب برای پرورش مدیران و جانشینانی شایسته، سخت کوش و مدبر جهت رفع مسائل و مشکلات موجود داشته باشد. سؤال اصلی در این تحقیق به این صورت مطرح است که بین انتقال مهارت های مدیریتی به زیردستان و جانشین پروری در سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس استان بوشهر تا چه اندازه ارتباط وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
اصولاً در اسلام، رشد و تعالی انسان‌ها از عالی‌ترین اهداف است. از سوی دیگر انسان‌ها نیازمند رهبری شدن، مدیریت و هدایت هستند و این نیاز، جزء ذات آن‌هاست. در واقع مبنا و فلسفه بعثت انبیا (ع) نیاز به رهبری بوده است، زیرا در وجود انسان، ذخایر و منابع قدرت بی‌شماری نهاده شده است که خود به آن آگاه نیست که باید مدیران شایسته و نیکو، رهبری آن را به عهده بگیرند. این گونه است که وظایف و مسئولیت‌های مدیران جهت انتقال مهارت ها در مکتب اسلام بسیار سنگین و مقدس است. مدیریت زیردستان، تخصص ویژه‌ای است که برای رضایت زیردستان و تأمین هدف‌های سازمانی، برنامه‌ریزی و کوشش می‌کند. از مهارت‌های مدیریت منابع انسانی می‌توان به شایسته سالاری ، جانشین پروری ، تغییرات رفتاری کارمندان در مسیر اهداف سازمان، حل کشمکش‌ها و تعارضات بین افراد با یکدیگر و سازمان، برقراری حسن همکاری بین افراد، ایجاد ساز و کارهای گروهی و شناخت نیروها و عوامل انگیزشی افراد اشاره نمود. ( کولایی، ۱۳۸۰)
نیروی انسانی مهمترین و ارزنده ترین سرمایه هر سازمانی است، از بدیهیات مدیریت منابع انسانی است. سازمان بدون نیروی انسانی معنا و مفهوم و وجود خارجی ندارد و هر کسی این را می داند. اما نکته مهمی که در خصوص منابع انسانی مهم است این است که برای استفاده بهینه از این سرمایه مهم باید برنامه ریزی کرد، بطوری که حداکثر استفاده را از آن برد. گر چه تغییر و تحول در همه سیستم های باز وجود دارد و سازمان ها هم از این رویه تبعیت می کنند اما شتاب تغییرات امروز بسیار بیشتر از دیروز است و دامنه و سرعت تغییرات فردا هم با امروز قابل مقایسه نیست. در جهان امروز که جریان اطلاعات شدت بیشتری گرفته و شرایط پیچیده و محیط متلاطم و پیچیده تر شده و تکنولوژی و فناوری مرتب در حال پیشرفت روزافزون است و رقابت نفس گیر و پویا حکم فرما است، این شرایط و عوامل دست به دست هم داده و بر پیچیدگی و ابهام در شرکت ها و سازمان ها افزوده است و برای غلبه بر این وضعیت، مناسبترین و کارآمدترین اقدام بخصوص در سازمان های دولتی توجه به نیروی انسانی و اقدامات فعالانه نه انفعالی است. در موقعیت کنونی توجه و تمرکز بر مقوله جانشین پروری مفیدترین کار است. در قضیه جانشین پروری تربیت و پرورش و آماده کردن مدیران آینده مد نظر است و مدیریت اهمیت مضاعفی دارد و قوی و کارآمد بودن مدیران می تواند کمک شایان توجهی به تقویت و بالندگی کارکنانی کند که تعدادی ازآنان مدیران آینده خواهند بود. اگر پرورش مدیران یکی از دغدغه های مدیران منابع انسانی باشد و برای مدیریابی و جایگزین سازی برنامه منسجم و علمی وجود داشته باشد می توان به نخبه گزینی امیدوار بود. ( سرمد ، ۱۳۸۷ )
شناسائی زمینه های مناسب جهت انتقال مهارت های مدیریتی به زیردستان در سازمان منطقه ویژه اقتصادی پارس جنوبی استان بوشهر که پتانسیل های قویی برای جذب شرکت های داخلی و خارجی را دارد از مهمترین اهداف پژوهش حاضر است که به رونق صنعت نفت و گاز سازمان منطقه ویژه اقتصادی پارس جنوبی استان بوشهر کمک شایانی می نماید. این مساله در جذب و نگهداری سرمایه های انسانی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی، تکنولوژیک، سیاسی و اقتصادی و غیره تاکید و تاثیر مثبت دارد و همچنین می تواند در فرایند توانمند سازی نیروی انسانی و ترویج فرهنگ بومی محوری مدیران استان بوشهر راهگشا باشد. استان بوشهر، مشکلات و چالش های عمده ای در زمینه توسعه صنعت نفت و گاز در پیش رو دارد بدین خاطر رشد و توسعه این صنعت در استان در گرو ارائه مدلی مناسب و سازگار برای پویائی آن است که شناخت و تحلیل دقیق این مشکلات نیازمند مطالعه های علمی و پژوهش های عمیق در این زمینه می باشد.
امروزه به دلیل تغییرات سریع تکنولوژی و ظهور دانش های نو بنیاد و فراوانی اطلاعات نیاز می باشد سازمانها جهت بقا و ادامه حیات خود با این دگرگونی ها هماهنگ بوده تا ضمن زیستن، در عرصه رقابت با دیگر سازمانها عقب نمانند. یکی از عوامل و ارکان مهم در سازمان ها مدیران می باشند که با توجه به نقش خود و تصمیم گیری ها تأثیر بسیار مهمی را موجب می شوند. متأسفانه چه در گذشته و حال مدیران نتوانسته اند به طور شایسته در امر انتقال مهارت ها و دانش لازم جهت جانشین پروری و حتی پیدا کردن افراد شایسته و توانا موفق باشند، بدین منظور با پژوهش ها و بررسی های علمی و واقع بینانه می توان به این نتیجه رسید که دستیابی به مدلی مناسب در زمینه انتقال مهارت های مدیریتی متناسب چندان هم دور از دسترس نخواهد بود، بدین جهت پژوهش های بنیادی در زمینه انتقال مهارت های مدیریتی، دانش، فنون و تجربیات از سوی مدیران به زیردستان جهت جانشین پروری از اهمیت، ضرورت و اولویت خاصی برخوردار است.
اهداف تحقیق
هدف اصلی این پژوهش بررسی ارتباط انتقال مهارت های مدیریتی به زیردستان و جانشین پروری در سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس استان بوشهر می باشد. سایر اهدافی که این تحقیق دنبال می کند عبارتند از:

    1. تعیین رابطه بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال نوآوری و ابتکار به زیردستان.
    1. تعیین رابطه بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال قدرشناسی به زیردستان.
    1. تعیین رابطه بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال خودباوری به زیردستان.
    1. تعیین رابطه بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال تفکر منطقی و آینده نگری.
    1. تعیین رابطه بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال ریسک پذیری.
    1. تعیین رابطه بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال روش تفویض اختیار.
    1. تعیین رابطه بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال رعایت قوانین اداری.

فرضیه های تحقیق

    1. بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال نوآوری و ابتکار به زیردستان رابطه وجود دارد.
    1. بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال قدرشناسی به زیردستان رابطه وجود دارد.
    1. بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال خودباوری به زیردستان رابطه وجود دارد.
    1. بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال تفکر منطقی و آینده نگری به زیردستان رابطه وجود دارد.
    1. بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال ریسک پذیری به زیردستان رابطه وجود دارد.
    1. بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال روش تفویض اختیار به زیردستان رابطه وجود دارد.
    1. بین مهارت های سه گانه مدیران و انتقال رعایت قوانین اداری به زیردستان رابطه وجود دارد.

تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
الف) تعاریف مفهومی
مهارت فنی: مهارت فنی یعنی دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص که لازمه آن ورزیدگی در کاربرد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است. ( میرکمالی ، ۱۳۸۵ )
مهارت ادراکی: یعنی توانایی درک پیچیدگی‌های کل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشکیل‌ دهنده کار و فعالیت سازمانی به صورت یک کل واحد ( سیستم )، به عبارت دیگر ، توانایی درک و تشخیص اینکه کارکردهای گوناگون سازمان به یکدیگر وابسته بوده تغییر در هر یک از بخش‌ها، الزاماً بخش‌های دیگر را تحت تأثیر قرار می‌دهد. ( بهرنگی ، ۱۳۸۹ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 01:17:00 ق.ظ ]




با توجه به موارد معافیّت از مسؤولیّت که موضوع مبحث قبلی قرار گرفت میتوان این پرسش را مطرح نمود که تا چه اندازه قانونگذار در تدوین مقرّرات دریایی به قوّه قاهره به عنوان یک تأسیس حقوقی برای رهایی از مسؤولیّت نظر داشته است؟ آیا میتوان موارد مندرج در قانون دریایی ایران را تحت عنوان واحد قوّه قاهره جمعبندی کرد؟ اگر پاسخ منفی است آیا میتوان به متصدّی حق داد که با توجّه به تأسیس حقوقی قوّه قاهره برای معافیّت از مسؤولیّت در قواعد عام حقوق و بدون توجّه به نظر قانونگذار در وضع مقرّرات دریایی به عوامل دیگری که میتواند مصداق قوّه قاهره باشد، امّا در موارد مذکور در بندهای مندرج در کنوانسیونهای بین المللی به عنوان عامل معافیّت از مسؤولیّت نیامده است استناد کند و از مسؤولیّت معاف شود؟ پاسخ به این پرسش در گرو پاسخ به پرسش دیگری است و آن اینکه آیا موارد معافیّت مندرج در کنوانسیونهای بین المللی ناظر بر حملونقل دریایی امری است یا تکمیلی؟ پاسخ به این پرسشها هدف اصلی از ارائه این مبحث است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گفتار اوّل: قانون دریایی ایران

بنا بر آنچه که پیش از این بیان شد قوّه قاهره در حقوق ایران به عنوان یک تأسیس حقوقی برای معافیّت از مسؤولیّت و گاه تعهّد ناشی از قرارداد پذیرفته شده است. امّا در قانون دریایی ایران و در مورد تعهّدات و مسؤولیّت متصدّی حملونقل در قرارداد باربری هیچ نامی از قوّه قاهره وجود ندارد و قانونگذار به ذکر مواردی که میتواند مصداق قوّه قاهره باشند، برای معافیت از مسؤولیّت اکتفا کرده است. پرسش اصلی این است که آیا میتوان در حقوق ایران به مواردی خارج از موارد مندرج در ماده ۵۵ که مصداقی از قوّه قاهرهاند استناد کرد و با توجه به اصول کلّی از مسؤولیّت معاف گردید؟ در پاسخ به این پرسش باید این مقدمه را یادآوری نمود که برخلاف قواعد مربوط به اجاره کشتی که قواعدی تکمیلی محسوب میشوند، قواعد مربوط به قرارداد باربری امری هستند. دلیل این امر آن است که در مورد قرارداد اجاره کشتی، غالباً طرفین قرارداد با آگاهی کامل و مطالعه کلیّه شرایط مبادرت به امضاء قرارداد میکنند. حال آنکه در مورد قرارداد حمل و نقل دریایی به استناد بارنامه دریایی ممکن است فرستنده هیچ گونه اطلاعی از شرایط مذکور در بارنامه دریایی نداشته باشد. به همین دلیل قانونگذار از لحاظ حفظ حقوق فرستنده و همچنین در جهت حمایت از منافع متصدّی حمل مبادرت به وضع قوانین آمره نموده است[۲۶۰]. البته همانگونه که پیش از این بیان شد قواعد و مقرّرات قانون دریایی تنها در مورد آن دسته از قراردادهای باربری که بر اساس بارنامه یا اسناد مشابه، تنظیم شده باشند مجری میباشد. بنابراین آمرانه بودن قواعد مربوط به باربری دریایی در قانون مربوطه، تنها در مورد این دسته از قراردادها صدق میکند. چنانچه قراردادی بدون توجه به تنظیم بارنامه یا سایر اسناد مشابه بارنامه منعقد شود مشمول قواعد عمومی قراردادها خواهد گردید و به تبع آن قوّه قاهره حسب مورد میتواند موجب معافیّت از مسؤولیّت یا تعهّد گردد. با توجه به آمرانه بودن مقرّرات قانون دریایی در خصوص قواعد ناظر بر باربری میتوان معتقد بود که چنانچه حادثهای با هیچ یک از موارد مندرج در ماده ۵۵ تطابق نداشته باشد امّا مصداقی از قوّه قاهره باشد و مانع ایفای تعهّدات متصدّی باربری دریایی گردد، نمیتواند موجب معافیّت متصدّی باربری از مسؤولیّت شود. ممکن است پاسخ داده شود که موارد مندرج در قانون دریایی به عنوان مستثنیات مسؤولیّت متصدّی به حدی جامع هستند که اغلب موارد قوّه قاهره را در بر میگیرند امّا میتوان به مواردی چون زنگزدگی کشتی و ترکیدن لولهها و تحریمهای دولتی، اشاره کرد که موارد مندرج در ماده ۵۵ به عنوان مصادیق قوّه قاهره، انطباقی با آنها ندارند. در نظام کامنلا گفته میشود که نهاد قوّه قاهره مختص نظام حقوقی رومیژرمنی است. بنابراین کشورهای تابع نظام حقوقی کامنلا به دلیل ناآشنایی با این تأسیس حقوقی از نهادهای محدود و مضیّقی چونAct of God برای پوشش این خلأ استفاده میکنند[۲۶۱]. البته در حقوق کامنلا نهاد انتفای قرارداد موجب انحلال قرارداد و به تبع آن رهایی طرفین از تعهّداتی است که به موجب آن متقبّل شدهاند[۲۶۲]. امّا از آنجا که تعیین این مطلب که در یک مورد خاص قرارداد عقیم شده است یا نه کار سادهای نیست لذا چنین نتیجه گرفته شده است که شاید برای طرفین عاقلانهتر این باشد که قیدی را در توافق خود بگنجانند که در صورت وقوع حوادثی خارج از کنترل آنان، اعم از اینکه قانون چنین حوادثی را منجر به عقیم شدن قرارداد بداند یا خیر، حقوق و تکالیف طرفین از قبل تعیین شده باشد. در واقع چنین قیودی اغلب مورد استفاده قرار میگیرند و به قیود قوّه قاهره موسومند[۲۶۳]. از لحاظ حوادثی که مشمول چنین قیدی میشوند، فقط ذکر این مطلب که این قید در مورد قوّه قاهره اعمال میگردد، کفایت میکند. این عبارت در حقوق معنای روشنی دارد و شامل هر حادثهای است که خارج از کنترل طرفین باشد. با این حال، بعضی اوقات طرفین معنای عادی این قید را تغییر میدهند و بنا براین ضروری است که چنین قیدی حسب مورد با توجّه دقیق به کلمات ماقبل و مابعد آن و با توجّه به ماهیّت و شروط کلّی قرارداد مورد تفسیر و تعبیر قرار گیرد. اثر این قید در هر سندی ممکن است متفاوت باشد. بعضی اوقات طرفین محدوده اعمال این قید را با تفصیل قابل توجّهی تعریف میکنند که برای نمونه میتوان قید زیر را ذکر کرد:
اعتصابات، تعطیل کارخانه و منع ورود کارگران، اغتشاشات کارگری، شرایط کاری غیر عادی، اختلال در ماشینآلات، تغییر در مسیر، سیاستها یا محدودیّتهای دولتها شامل محدودیّتهایی در مورد صادرات یا واردات یا مجوّزها، جنگ اعم از اعلام شده یا نشده، شورش، بینظمیهای اجتماعی، آتشسوزی، موارد خارج از قوّه بشر یا هر گونه احتمال دیگری که به هر حال، خارج از کنترل هر یک از طرفین است، عذری کافی برای هر گونه تأخیر یا عدم اجرای تعهّدی محسوب میشود که با هر یک از علل فوق قابل ارتباط است.
این قید قوّه قاهره، مانند بیشتر قیود مشابه، شامل دو بخش است: فهرستی از مصائب گوناگون و قیدی عام که هر واقعه خارج از فهرست مزبور را در بر میگیرد. در مثال پیشین، قید عام به این نحو بیان شده است: «هر گونه احتمال دیگری که به هر حال، خارج از کنترل هر یک از طرفین است». از لحاظ تأثیر قید قوّه قاهره، بعضی اوقات این قیود در هنگام وقوع عنصر مغشوش کننده، مدّت اجرای قرارداد را تمدید یا خود به خود معلّق یا منفسخ میسازند، یا در صورت وقوع چنین حادثهای، به هر یک یا یک طرف، فقط حقّ تعلیق یا فسخ قرارداد را میدهند[۲۶۴]. در تدوین مقرّرات لاهه نیز به علّت اینکه تدوینکنندگان آن به قواعد نظام حقوقی کامنلا نظر داشتند به جای تأسیس حقوقی قوّه قاهره فهرستی از وقایع معاف کننده مورد تأکید قرار گرفته است. قانون دریایی ایران نیز که با الگو قرار دادن مقرّرات لاهه تدوین شده، بدون توجه به قواعد عامِ تأثیر قوّه قاهره در حقوق مدنی، مندرجات ماده ۴ کنوانسیون بروکسل را عیناً در ماده ۵۵ تکرار کرده است. به نظر میرسد ورود مقرّراتی که برگرفته از چهارچوب فکری نظام کامنلا میباشد، در حقوق ایران که در قواعد عام خود از نظام حقوقی رومیژرمنی متأثّر است، موجب ناهماهنگی میان قواعد حقوقی باشد. برای رفع این مشکل میتوان از بند ف قانون دریایی کمک گرفت. در این بند که مقرّر میکند: «هر علّت دیگر که از فعل یا تقصیر متصدّی باربری و یا فعل و یا تقصیر عامل یا مأمور مجاز او ناشی شده باشد ولی در این مورد متصدّی باربری و عامل یا مأمور مجاز او باید ثابت کند که تقصیر و فعل آنان تأثیری در فقدان و خسارت و زیان وارده نداشته است» با اقتباس از بند q ماده ۴ کنوانسیون بروکسل[۲۶۵]، یکی دیگر از موارد معافیّت از مسؤولیّت بیان شده است. از مقایسه میان دو بند اخیر پیمیبریم که اشتباه در چاپ قانون موجب ناهماهنگی میان ابتدا و انتهای بند ف قانون دریایی ایران شده است. در حالی که در ابتدای بند به صراحت مانع ایجاد شده بر سر راه ایفای تعهّدات متصدّی را ناشی از تقصیر متصدّی میداند، در انتهای همان ماده وی را موظّف به اثبات بیتقصیری خود میکند. لذا اشتباه در چاپ را باید تصحیح کرد و به جای عبارت «نشده باشد»، عبارت «شده باشد» را جایگزین نمود.
نظرات مختلفی را که در خصوص این بند از قانون دریایی ایران و مقرّرات لاهه ابراز شده است، میتوان به شرح ذیل خلاصه کرد:

    1. چون طبق عرف و رویه قضایی در بارنامه دریایی و قراردادهای اجاره موارد معافیّت فوق العاده متعدّد و ذکر تمام موارد در قسمت دوّم ماده ۴ قرارداد بین المللی ممکن نبود، علیهذا حکم کلّی مندرج در بند q وضع گردید. چنانچه این نظر مورد تأئید قرار گیرد، به عبارت دیگر چنانچه بند q را به صورت وسیع مورد تفسیر قرار دهیم هر گونه خسارتی که به کالا وارد شود و منشأ وقوع آن را تعدّی یا تفریط متصدّی باربری ندانیم نامبرده مسؤولیّتی نخواهد داشت. با این ترتیب ممکن است اصولاً پرسش کرد که با وضع حکم کلّی فوق آیا واقعاً نیازی برای وضع برخی از احکام خاص مذکور در بندهای قبل بوده است[۲۶۶]؟
    1. به نظر برخی از اساتید حقوق دریایی فرانسه، شاید تنها اختلافی که میان بند q با سایر بندها باشد این است که در مورد بند q متصدّی باربری باید ثابت کند که وقوع خسارت و یا فقدان کالا ناشی از غفلت و تقصیر نامبرده و یا کارکنانش نبوده و حال آنکه در سایر موارد صرف اثبات این نکته از سوی متصدّی باربری که مراقبت لازم را به شرح قسمت اوّل ماده ۵۴ انجام داده است و علاوه بر آن علّت وقوع خسارت یکی از علل مشروحه در بندهای a تا q بوده است دیگر متصدّی باربری نیازی به اثبات عدم غفلت و یا تقصیر از طرف خود و یا کارکنانش ندارد[۲۶۷]. در ادامه باید افزود که عدم نیاز متصدّی به اثبات بیتقصیری را نباید به معنای اهمیّت نداشتن آن تلقّی کرد. آنچه که از بررسی هر یک از موارد معافیّت از مسؤولیّت به صورت مجزّا استنباط میشود این است که این موارد میتواند مصداقی از قوّه قاهره باشند. بنابراین همانگونه که پیش از این و در بررسی یکایک بندهای مندرج در ماده ۵۵ قانون دریایی ایران بیان گردید هر گاه حادثهای که اوصاف قوّه قاهره را داشته باشد، در اثر تقصیر یا همراه با تقصیر متعهّد، مانع اجرای مفاد تعهّد گردد، دیگر موجب معافیّت از مسؤولیّت یا سقوط تعهّد نمیشود. این حقیقت دارد که متعهّد با استناد به هر یک از موارد معافیت که پیش از این از آن نام بردیم دیگر نیازی به اثبات فقدان تقصیر ندارد امّا میتوان به خواهان خسارت حق داد که با استناد به تقصیر متصدّی مانع از ایجاد معافیّت از مسؤولیّت متعهّد شود.
    1. عبارت هر علّت دیگر را باید در معنی مضیّق و آن هم با کمک از قاعده Ejusdem Generis مورد تفسیر قرار گیرد. (مفهوم لغوی آن: اشیائی که از یک جنس میباشند) منظور از این قاعده که در حقوق انگلیس در مبحث مربوط به تفسیر احکام به آن اشاره شده به طور خلاصه به شرح ذیل است: چنانچه در متن قرارداد و یا قانونی موارد خاص جزء به جزء و به طور مشخّص و معیّن بیان شود و سپس عبارت کلّی ذکر گردد، عبارت کلّی با توجه به ماهیّت و نوع اجزاء و موارد خاص پیش گفته باید مورد تعبیر و تفسیر قرار گیرد. به عبارت دیگر حکم کلی که مورد تفسیر قرار میگیرد باید از همان نوع و جنس احکام خاص باشد. لذا با توجه به اینکه موارد هفده گانه مذکور در قسمت دوم ماده ۴ وجه اشتراکی با هم ندارند و از یک جنس نیستند، استفاده از قاعده فوق و تفسیر مضیّق عملی به نظر نمیرسد. به همین دلیل، به نظر برخی از اساتید حقوق دریایی در نظام کامنلا بند q باید به معنی وسیع خود حمل شود. به عبارت دیگر در صورتی که وقوع خسارت به هر علّتی از علل صورت گیرد متصدّی حمل و کارکنان او با توجه به شرایطی که قبلاً گفتیم مسؤول نخواهند بود[۲۶۸].

پیش از بیان نظر نگارنده، ذکر مقدّماتی لازم مینماید. نخست اینکه با وجود آنکه قانونگذار صرف اثبات عدم تقصیر متصدّی را موجب معافیّت از مسؤولیّت میداند، نباید تصوّر کرد که بدون اثبات واقعهایی که موجب نقص، تلف یا تأخیر گردیده و تنها به صرف اثبات فقدان تقصیر میتوان از زیر بار مسؤولیّت شانه خالی کرد. هنگامی که خواهان علیه متصدّی حملونقل برای تلف و نقص محموله اقامه دعوا میکند، متصدّی برای معافیت از مسؤولیّت، لازم است که علّت تلف یا نقص را ثابت کند. به بیانی دیگر بدون اثبات اولیه علّت تلف یا نقص متصدّی قادر نخواهد بود که پشتکار و تلاش خود را برای حفظ قابلیّت کشتیرانی ثابت کند. و چنانچه علّت خسارت مبهم باقی بماند متصدّی مسؤول بوده و نمیتواند به موارد معافیّت از مسؤولیّت استناد کند[۲۶۹]. کما اینکه در بند q از مقرّرات لاهه میخوانیم که «هر علّت دیگر که از فعل و یا تقصیر متصدّی باربری…» و این به آن معناست که باید علّت خسارت مشخّص باشد و متصدّی نمیتواند به صرف عدم تقصیر از مسؤولیّت معاف گردد. دیگر آنکه در بند مذکور علاوه بر تقصیر، تأکید گردیده است که علّت خسارت از فعل متصدّی یا عامل یا مأمور او ناشی نشده باشد. فلسفه استناد به قوّه قاهره نیز این بود که نقض عهد را به عاملی خارجی و متمایز از متعهّد نسبت دهند. بنابراین متصدّی برای استناد به بند q، باید ثابت کند که عاملی مشخّص (نه مبهم) و بدون آنکه از فعل یا تقصیر وی ناشی شده باشد موجب ایجاد خسارت شده است. البته باید در نظر داشت که مطابق قوانین مدنی کشورهای فرانسه و ایران، علّت خارجی عنوانی عام برای همه مصادیق تعذّر از اجرای تعهّدات و تکالیف است که حسب رویه قضایی و نیز اتّفاق حقوقدانان[۲۷۰] به صور قوّه قاهره یا حادثه غیر مترقبه، عمل متعهدله و عمل شخص ثالث متجلّی میشود. به این ترتیب نسبت میان علّت خارجی و قوّه قاهره عموم و خصوص است و تعریف علّت خارجی به قوّه قاهره که تعریف به اخص است، همه مصادیق معرَّف را در بر نمیگیرد. با این حال اکثر حقوقدانان در مقام بحث از علّت خارجی، به تحلیل قوّه قاهره و تفسیر وجوه و شرایط آن پرداختهاند[۲۷۱]. یا حتّی به صراحت معتقدند علّت خارجی همان است که به عنوان قوّه قاهره تفسیر شده است[۲۷۲]. این امر بیسبب نیست. قوّه قاهره حادثهای است غیر مرتبط با شخص و اغلب طبیعی. چنین حادثهای که نه قابل پیش بینی است و نه قابل اجتناب فرد اجلای علّت خارجی است[۲۷۳]. درباره مفهوم خارجی بودن به عنوان یکی از اوصاف قوّه قاهره بیان شد که مطابق یک نظر خارجی بودن به معنای خارج از اراده مدیون بودن است به گونهای که نتوان حادثه را به عمد یا تقصیر او نسبت داد. همچنین متذکّر شدیم که در قواعد عام، با وجود تقصیر نمیتوان با استناد به قوّه قاهره از مسؤولیّت معاف گردید. در نتیجه به نظر میرسد که میتوان از بند q در ماده ۴ از مقرّرات لاهه و بند ف از ماده ۵۵ قانون دریایی ایران به نتایج حاصل از قوای قاهره دست پیدا کرد و حتی معتقد بود که قانونگذار به جای استفاده از نام تأسیس حقوقی قوای قاهره به ذکر اوصاف آن اکتفا کرده، هرچند که منظور حقیقی وی همان قوّه قاهره بوده است. پیش از این نیز با استقراء در موارد معافیّت از مسؤولیّت، نتیجهگیری شد که وجود اوصاف قوّه قاهره اعم از خارجی بودن و غیر قابل پیشبینی و اجتناب بودن در هر یک از موارد لازم است. در مورد بند ف قانون دریایی و بند q از کنوانسیون بروکسل نیز میتوان این نظر را پذیرفت که چنانچه حادثهای قابل پیشبینی یا پیشگیری باشد امّا متصدّی علیرغم پیشبینی آن، تعهّد به حمل کالا نماید یا با وجود امکان پیشگیری یا جلوگیری از وقوع حادثه، بانجام داده قواعد حقوقی شدهشده مانع تحقّق آن نشود، مرتکب تقصیر شده است و نمیتواند برای معافیّت از مسؤولیّت به بند مذکور استناد کند. این تحلیل در حقوق ایران که قوای قاهره را بنا بر کلیّاتی که پیش از این بیان گردید پذیرفته است میتواند مسموع باشد امّا پذیرش آن در حقوق کامنلا که به جای تأسیس حقوقی قوای قاهره به نظریه فراستریشن برای معافیّت از مسؤولیّت استناد میکنند جای تأمّل دارد. در تئوری فراستریشن به سبب یک عامل پیشبینی نشده در زمان انعقاد قرارداد ایفای تعهّدات با اشکال مواجه میشود به نحوی که انجام آن غیرممکن یا به نحوی دچار مشکل میشود که با کیفیّت تعهّد اولیه در قرارداد متفاوت است. باید توجه داشت که با اینکه دو نهاد حقوقی فراستریشن و قوّه قاهره متفاوتند امّا با استناد به این دو تأسیس به نتایج مشابهی میرسند. یکی از ویژگیهای ضروری برای هر کنوانسیون بین المللی نیز جامع بودن آن است به نحوی که امکان الحاق هر یک از نظامهای حقوقی با وجود برخورداری از دیدگاه های متفاوت وجود داشته باشد. به همین دلیل است که در اغلب کنوانسیونهای مهم بین المللی که پیش از این به آنها اشاره کردیم از استعمال لفظ قوّه قاهره یا فراستریشن به صراحت خودداری میکنند تا با عدم رغبت و تمایل نظامهای حقوقی برای الحاق به آن مقرّرات مواجه نشوند. بنابراین مقرّرات لاهه نه از فراستریشن ذکری به میان میآورد و نه از قوّه قاهره به صراحت نام میبرد. در عوض به بیان مواردی میپردازد که میتواند مصداقی از هر یک از تأسیسهای حقوقی فوق باشند و در ادامه برای جلوگیری از تفسیر مضیّق موارد و با توجه به محدودیّتهای قانونگذار برای درج تمامی موارد ناممکن شدن اجرای تعهّدات به نحو مطلوب، با یک بیان کلّی در بند q از کنوانسیون بروکسل و بند ف از قانون دریایی از هرگونه تفسیر مضیّق موارد مندرج در مقرّرات جلوگیری به عمل میآورد.

گفتار دوّم: کنوانسیون ها و مقرّرات بین المللی

الف) کنوانسیون بروکسل:

مسائل مربوط به تعیین قوه قاهره به عنوان عامل معافیّت از مسؤولیّت در کنوانسیون لاهه که منبع تدوین قانون دریایی ایران بوده است با آنچه که در گفتار پیش آمد تفاوتی ندارد. لذا لزومی به تکرار مطالب دیده نمیشود.

ب) کنوانسیون هامبورگ:

بیان شد که در خصوص مبنای مسؤولیّت در کنوانسیون هامبورگ و انتخاب یکی از دو فرض مسؤولیّت یا تقصیر، اختلاف نظر وجود دارد. لذا چنانچه معتقد به فرض تقصیر در رابطه با مبنای مسؤولیّت متصدّی باشیم دیگر نیازی به اثبات قوّه قاهره برای معافیّت از مسؤولیّت وجود ندارد. امّا چنانچه فرض مسؤولیّت را به عنوان مبنای مسؤولیّت متصدّی در نظر بگیریم، در این حالت متصدّی برای معافیّت از مسؤولیّت، موظّف به اثبات مانعی خارجی، غیر قابل پیشبینی و اجتناب است. گفته شده است که: معاهده هامبورگ در مقایسه با قانون دریایی ایران و مقرّرات لاهه دارای این امتیاز است که قاعده مسؤولیّت را در قالبی ساده، اگرچه قابل تفسیر بیان و موارد هفدهگانه معافیّت از مسؤولیّت را حذف کرده است. البته نباید این نظر را به نحو اطلاق پذیرفت. زیرا بعضی از موارد یاد شده به شکلی در قواعد هامبورگ نیز حفظ شده است. یکی از این موارد مساعدت در دریاست (بند ۴ از ماده ۵). مورد دیگر خطرات ناشی از حمل حیوانات زنده یعنی عیب ذاتی (بند ۵ از ماده ۵) و نیز آتشسوزی است که بر اساس سیستم تقصیر بنا شده است (بند ۴ از ماده ۵)[۲۷۴]. در ادامه نیز بر این حقیقت اذعان گردیده که: «اگرچه مطابق با قواعد هامبورگ مسؤولیّت با عبارت کلّی «رعایت اقدامات معمول» عنوان شده است امّا باید توجه داشت که مطابق همین قاعده کلّی متصدّی برای رهایی از مسؤولیّت باید واقعه خسارتزا را ثابت کند و معافیّت او در صورتی خواهد بود که این واقعه به طبیعت کالا، بستهبندی، اعتصاب، عیب مخفی کشتی مربوط شود. به عبارتی دیگر، معافیّت از مسؤولیّت متصدّی حملونقل دریایی عملاً از طریق اثبات وقایعی خواهد بود که مطابق قانون دریایی (مقرّرات لاهه) موارد استثنایی نامیده میشوند»[۲۷۵]. صاحب نظر یاد شده هیچ توضیح تکمیلی در ارتباط با چگونگی موارد معافیّت از مسؤولیّت مطابق قواعد هامبورگ ارائه نمیکند. آیا میتوان از نظر ایشان استنباط کرد که مطابق قواعد هامبورگ موارد معافیّت همان موارد هفدهگانه مذکور در مقرّرات لاهه است و هیچ موردی خارج از این موارد از منظر مقرّرات هامبورگ پذیرفته نیست؟ به نظر میرسد که با چنین تفسیری، از آنچه تدوینکنندگان کنوانسیون هامبورگ برای رفع مشکلات و ایرادات مقرّرات لاهه در نظر داشتند، دور میشویم. زیرا با این تفسیر هیچ تفاوتی میان مقرّرات لاهه و هامبورگ قائل نشدهایم. در مقابل آنچه تاکنون بیان شد به نظر میرسد مقرّرات هامبورگ با دوری از هرگونه استعمال واژگانی که در تفسیر آن تمایل به پذیرش قواعد یک نظام حقوقی به معنای خاص را نشان دهد و البته با بیانی که تاب تفسیرهای مختلف را داشته باشد، سعی در بیطرفی و زمینهچینی برای پذیرش تمامی کشورها و نظامهای حقوقی و الحاق آنان به کنوانسیون را دارد. آگاهی از روند تهیه پیشنویس این کنوانسیون ما را در قبول این فرض ترغیب خواهد کرد. زیرا کشورهای در حال توسعه که در ابتدا خواهان تدوین گونهای از مسؤولیّت مطلق برای متصدّیان حمل بودند، پیشنهاد کردند که پاراگرافهای اوّل و دوّم ماده ۴ مقرّرات لاهه به گونه ذیل اصلاح شود: «مالک کشتی و متصدّی باربری، هیچ یک مسؤول تلف یا خساراتی که ناشی از تقصیر یا مداخله او، عامل یا مأمورش نباشد، نخواهد بود» و در پاراگراف دوّم بار اثبات بر دوش متصدّی حمل نهاده شده بود تا ثابت نماید که «نه تقصیر و مداخله خودش و نه تقصیر و مداخله عامل یا مأمورش، سبب یا علّت تلف یا ایجاد خسارت نبوده و آن را تسهیل نیز ننموده است». در مقابل این گروه هیئت فرانسوی پیشنهاد کرد که ماده به گونهای تدوین شود که به موجب آن، متصدّی حمل نسبت به همه خسارات که از لحظه دریافت تا لحظه تحویل محموله به کالا وارد میشود، مسؤول شناخته شود؛ ولی در مقابل تمام خسارات ناشی از علل غیر قابل پیشبینی و غیر قابل اجتناب، مسؤولیّتی نداشته باشد[۲۷۶]. ملاحظه میشود که هیئت فرانسوی دقیقاً اوصافی را موجب معافیّت از مسؤولیّت میداند که برای قوّه قاهره برشمرده میشود. بنابراین به نظر میرسد که در کنوانسیون هامبورگ، نه تنها موارد مندرج در ماده ۴ کنوانسیون بروکسل بلکه هر موردی که خارجی، غیر قابل پیشبینی و اجتناب باشد بتواند با تفسیری که ارائه میشود، حداقل در نظامهایی که قوّه قاهره را به عنوان یک تأسیس حقوقی پذیرفته اند، موجب معافیّت از مسؤولیّت باشد.

ج) کنوانسیون روتردام:

پیش از این بیان شد که مطابق بند اوّل ماده ۱۷ کنوانسیون روتردام در خصوص مسؤولیّت متصدّی، قانونگذار با انتخاب مبنای فرض تقصیر برای مسؤول دانستن وی از مبنای فرض مسؤولیّت پذیرفته شده در کنوانسیونهای پیشین فاصله گرفته است. در روش پیشنهادی این کنوانسیون متصدّی نیازی به اثبات عوامل معافیّت از مسؤولیّت ندارد. او میتواند با اثبات اینکه حادثه در اثر تقصیر وی یا نمایندگان و کارکنانش اتّفاق نیفتاده است از مسؤولیّت معاف شود. البته کنوانسیون راه حل دوّم را برای حالتی که متصدّی قادر به اثبات این امر نیست، پیش روی وی قرار داده است و آن اینکه با اثبات یکی از موارد مندرج در این کنوانسیون، مسؤول شناخته نشود. البته نباید تصوّر کرد که با مقرّر کردن موارد معافیّت به تبعیّت از کنوانسیون بروکسل، تدوین کنندگان مقرّرات هامبورگ مبنای فرض مسؤولیّت را در مورد متصدّی پذیرفته اند. استناد متصدّی به موارد مندرج در کنوانسیون تنها برای ایجاد امارهای به سود خود مبنی بر فقدان تقصیر است که خلاف آن به آسانی از طرف خواهان دعوا قابل اثبات است. به بیانی دیگر بر خلاف کنوانسیونهای دیگر، موارد مندرج در کنوانسیون روتردام جهت معافیّت از مسؤولیّت، در عرض اثباتِ مؤثّر نبودن تقصیر در ایجاد علّت تلف یا نقص کالا قرار دارد و نه در طول آن. در حالی که در کنوانسیونهای پیشین بعد از استناد به یکی از موارد مندرج، خواهان میتوانست با اثبات تقصیر متصدّی در ایجاد علّت حادثه که با توجّه به دفاع متصدّی یکی از موارد مندرج در ماده ۴ کنوانسیون بروکسل تلقّی میشد، موجب مسؤول دانستن متصدّی در قبال خسارات وارده شود. به بیانی دیگر در کنوانسیونهای متقدّم، بر خلاف کنوانسیون روتردام، اثبات تقصیر متصدّی در طول استناد به موارد معافیّت از مسؤولیّت قرار داشت. البته باز هم موارد مندرج در ماده ۱۷ کنوانسیون روتردام با توجه به تکرار اغلب موارد مندرج در کنوانسیون بروکسل، میتواند مصداقی از قوّه قاهره باشد امّا با توجه به پذریرش مبنای فرض تقصیر برای متصدّی دیگر نیازی به استناد به قوّه قاهره برای معافیّت از مسؤولیّت احساس نمیشود. از آنجا که مقرّرات ناظر بر باربری دریایی امری است و هیچ یک از بندهای مذکور در کنوانسیون مذکور تاب تفسیر موسّع را ندارند، لذا متصدّی نمیتواند با استناد به مواردی خارج از بندهای ماده ۱۷ هرچند که مصداقی از قوّه قاهره باشند از مسؤولیّت معاف گردد.

د) حقوق فرانسه:

بند چهارم از ماده ۲۷ قانون ۱۹۶۶ فرانسه نیز که موارد معافیّت از مسؤولیّت به ۹ مورد کاهش داده است، با بیانی کلّی مقرّر میکند که هر واقعه موجد حادثه که با عمل متصدّی باربری ارتباط نداشته باشد میتواند موجب معافیّت و رفع فرض مسؤولیّت متصدّی شود. مفهوم عدم ارتباط با عمل متصدّی را میتوان با خارجی بودن علّت حادثه برابر دانست. علاوه بر آن چنانچه خواهان ثابت نماید که وقوع خسارت کلاً یا جزئاً ناشی از تقصیر متصدّی بوده است، همچنان مسؤولیّت بر عهده متصدّی باقی میماند[۲۷۷]. چنانچه متصدّی قادر به پیشبینی و ممانعت از ورود خسارت باشد امّا از آن جلوگیری نکند مقصّر است و با اثبات آن همچنان مسؤول باقی خواهد ماند. لذا بند ۴ ماده ۲۷ قانون مذکور در حقوق فرانسه را میتوان شامل حالت قوّه قاهره نیز دانست.

گفتار سوّم: تعیین و تحلیل آثار قوّه قاهره بر قرارداد باربری دریایی

مشاهده میشود که بر خلاف کنوانسیون روتردام، با تفسیری که از برخی بندهای مندرج در قوانین دریایی ایران و فرانسه و همچنین کنوانسیون بروکسل و هامبورگ ارائه گردید میتوان قوّه قاهره را در کشورهایی که این تأسیس حقوقی را در قواعد عام حقوقی خود پذیرفته اند به عنوان یک عامل معافیّت از مسؤولیّت مطرح نمود. متعاقب آن، ممکن است این پرسش به نظر برسد که آیا اثر اعمال تأسیس قوّه قاهره بر قرارداد باربری تنها به معافیّت از مسؤولیّت مربوط میشود یا بر تعهّدات هر یک از طرفین نیز تأثیر میگذارد؟ پاسخ به این پرسش در گرو پاسخ به پرسش دیگری است. آیا مسؤولیّت متصدّی از نوع قراردادی است یا خارج از قرارداد؟ زیرا اثر قوّه قاهره بسته به اینکه دعوای مطرح شده علیه متصدّی باربری بر اساس مسؤولیّت قهری یا قراردادی مطرح شده باشد متفاوت است. چنان که گفته شد به نظر میرسد تعهّدات متصدّی از نوع قراردادی باشد. امّا این به آن معنا نیست که خواهان نمیتواند به استناد مسؤولیّتهای خارج از قرارداد، بر علیه متصدّی اقامه دعوا کند. یکی از محقّقین در مقام پاسخ به پرسش اخیر مینویسند: «از مباحثی که در حقوق مدنی مطرح است بحث امکان یا عدم امکان استناد به مسؤولیّت قهری علیرغم وجود رابطه قراردادی است. میدانیم که نظرات مختلفی در این خصوص مطرح شده است. برخی معتقدند که با وجود رابطه قراردادی نمیتوان به مسؤولیّت قهری استناد کرد. چون این امر با اراده قانونگذار و نظم عمومی منافات دارد. برخی دیگر معتقدند که وجود رابطه قراردادی، نباید طرفین قرارداد را از تضمیناتی که قانون برای جلوگیری از اضرار غیر اندیشیده است محروم سازد. از آنجا که باب این بحث هنوز در سیستمهای حقوقی مختلف باز است کنوانسیون هامبورگ در این خصوص نیز چارهاندیشی کرده است. به موجب بند یک ماده ۷ کنوانسیون، معافیّتها و محدودیتهای مسؤولیّت مقرّر در این کنوانسیون، در کلیّه دعاوی که علیه حملونقل کننده در مورد تلف یا خسارت وارد بر کالای موضوع قرارداد ترابری یا در مورد تأخیر در تحویل آن، اقامه میگردد اعم از اینکه دعوی مبنی بر مسؤولیّت قراردادی، قهری یا مبنای دیگر باشد، مجری میباشد[۲۷۸]. مقرّرات هامبورگ با وضع این ماده باب تمام بحثهای فوق را بسته و این امر در تسریع رسیدگی و جلوگیری از تطویل دعاوی بسیار مؤثّر است. با مطالعه کنوانسیون لاهه و قانون دریایی ایران که از آن اقتباس شده است ملاحظه میشود که حکمی در این باره پیش بینی نشده است و باید به مقرّرات کلّی مراجعه نمود. اصولاً حقوقدانان کشورمان معتقدند که صاحب کالا تا حدّی که به قرارداد موجود بین او و متصدّی حمل لطمهای وارد نشود، در صورت جمع بودن شرایط تحقّق مسؤولیّت قهری، بر این اساس جبران خسارت وارده به خود را بخواهد. بر فرض که بپذیریم که خواهان میتواند به مسؤولیّت قهری متصدّی حمل استناد کند باید معتقد باشیم که موارد معافیّت از مسؤولیّت مزبور به علّت اینکه خلاف قاعده بوده و اصل بر جبران خسارت وارده است، رعایت نمیشود و متصدّی باید طبق شرایط ضمان قهری، مانند سایر موارد ضمان قهری خسارت زیاندیده را جبران کند. پروتکل ۱۹۶۸ ویزبی این خلاء را برطرف نموده و در حقوق انگلیس نیز این مقرّرات پذیرفته شده است. راه حل قانونی مسئله روشن است. بند ۱ ماده ۵ مقرّرات لاهه ویزبی و بند ۱۴ ماده ۴ قانون حمل دریایی انگلیس در این باره مقرّر کردهاند که: « دفاعیات و محدودیتهای مسؤولیّت پیش بینی شده در این مقرّرات در هر دعوایی که علیه متصدّی حمل در مورد تلف یا خسارت وارده بر موضوع قرارداد حمل دریایی اقامه شود اعم از اینکه دعوا بر مبنای مسؤولیّت قراردادی یا قهری باشد اعمال میشود»[۲۷۹]. با وجود این به نظر میرسد بر خلاف نظر مطرح شده از جانب ایشان که اعمال موارد معافیّت از مسؤولیّت را با توجّه به خلاف اصل بودن آن در جایی که خواهان به استناد مسؤولیّت خارج از قرارداد علیه متصدّی اقامه دعوا میکند، در حقوق ایران غیرممکن میداند، حداقل استناد به قوّه قاهره در مسؤولیّت قهری با توجه به قاعده بودن آن فاقد ایراد باشد. حتی به نظر میرسد که با توجه به استدلالهایی که برای تفسیر موسّع جهت اعمال قوّه قاهره در موارد معافیّت از مسؤولیّت قراردادی متصدّی در قانون دریایی ذکر گردید، اجرای آن در دعاوی مبتنی بر مسؤولیّت قهری آسانتر و با مقاومت کمتری روبرو باشد.
با پذیرش قوّه قاهره به عنوان عامل معافیّت از مسؤولیّت و تسرّی آن به دعاوی مطروحه بر اساس مسؤولیّتهای خارج از قرارداد، اثر استناد به قوّه قاهره در هر یک میتواند متفاوت باشد. در مورد دعوایی که تنها بر اساس مسؤولیّت خارج از قراردادِ متصدّی و تکلیف عام وی مبنی بر خسارت نزدن به اموال دیگران، مطرح میشود، اثر قوّه قاهره چیزی بیش از رهایی از مسؤولیّت نمیتواند باشد. امّا در خصوص تعهّدات قراردادی میتوان این پرسش را مطرح نمود که با وجود قوّه قاهره قرارداد باربری دریایی چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟ آیا تنها متصدّی از مسؤولیّت ناشی از عدم ایفای تعهّدات قراردادی معاف میگردد یا اصل تعهّد نیز ساقط میشود؟ بر خلاف نظر شاذ و نادری که معتقد به باقی بودن تعهّد بنا بر اصل لزوم قراردادها با وجود قوّه قاهره است[۲۸۰]، باید اذعان داشت که اثر قوّه قاهره در تعهّدات قراردادی در جایی که ایفای تعهّد با مانع دائمی مواجه میشود چیزی جز سقوط تعهّد نمیتواند باشد. همانطور که پیش از این نیز بیان گردید، میتوان اثر قوّه قاهره بر تعهّدات قراردادی را با تلف مبیع پیش از قبض مقایسه کرد و همانگونه که تلف مبیع موجب انفساخ عقد به حکم قانون است[۲۸۱]، اثر قوّه قاهره در فرضی که مانع دائمی برای ایفای تعهّد است نیز همان انفساخ عقد است. البته انفساخ عقد اثر قهری اجرای ضمان معاوضی ناشی از منتفی بودن اجرای تعهّد است. بنابراین نباید انفساخ عقد را اثر بیواسطه قوّه قاهره بدانیم. امّا چنانچه وقوع قوّه قاهره مانعی موقّتی بر سر اجرای تعهّدات متصدّی باشد، اجرای عقد معلّق میشود و پس از منتفی شدن مانع از سر گرفته میشود. بدیهی است که اثر قوّه قاهره در چنین فرضی تنها سقوط مسؤولیّت متصدّی در خصوص خسارت ناشی از تأخیر در انجام تعهّد است.

بخش سوّم: تعهّدات و مسؤولیّت در قرارداد اجاره کشتی و تأثیر قوّه قاهره بر آنها

مطالب این بخش را در دو فصل پیگیری خواهیم نمود. در فصل اوّل به شناخت قرارداد اجاره کشتی و تعیین تعهّدات و مسؤولیّتهای طرفین در آن و در فصل دیگر به برّرسی قوّه قاهره بر تعهّدات و مسؤولیّتهای طرفین عقد خواهیم پرداخت.

فصل اوّل: تعهّدات طرفین قرارداد اجاره کشتی

یکی از صور بهره برداری از کشتی، علاوه بر بهره برداری مستقیم مالک کشتی از آن، اجاره آن از طرف شرکتهای حملونقل برای جبران عدم کفایت ناوگان کشتیرانی خود نسبت به حجم محموله فرستندگان کالا و میزان تقاضای آنان است. گاه نیز مالکان و فرستندگان کالا به جای آنکه طرف قرارداد حملونقل شرکتهای کشتیرانی قرار بگیرند، خود رأساً اقدام به اجاره کشتی برای حمل کالای خویش میکنند. از این مقدّمه میتوان به اهمیّت قرارداد اجاره کشتی در کنار قرارداد باربری پی برد. هدف از نگارش این فصل معرّفی و تعیین تعهّدات و مسؤولیّتها در اجاره کشتی است. بدیهی است از آنجا که اثر مستقیم قوّه قاهره با توجه به آنچه که پیش از این بیان شد، بر تعهّد و مسؤولیّت است لذا تعیین تعهّدات و مسؤولیّت در این نوع از قرارداد پیش از بررسی اثر قوّه قاهره بر آنها از اهمیّت شایانی برخوردار است.

مبحث اوّل: تعهّدات مؤجر

پیش از بررسی تأثیر قوّه قاهره بر قرارداد اجاره کشتی، لازم است که در ابتدا تعهّدات هر یک از طرفین در انواع مختلف قرارداد اجاره کشتی به تفکیک بیان شود. زیرا که قوّه قاهره مانع دائم یا موقّت بر سر راه اجرای این تعهّدات است. البته قواعد ناظر بر قرارداد اجاره کشتی، دارای وصف تکمیلی میباشند. لذا بر توافقِ خلاف آنها ایرادی وارد نیست. تعهّدات طرفین نیز به موجب مفاد و مندرجات در هر قرارداد به صورت مجزّا تعیین میشود که میتواند بنا بر مورد از یکدیگر متفاوت باشند. امّا از آنجا که معمولاً طرفین قرارداد برای اجاره کشتی ترجیح میدهند به جای در نظر داشتن منافع خود و اعمال آن به شکل شرط ضمن عقد، از فرمهای از پیش تهیه شده و مورد تأئید سازمانها یا نهادهای کشور متبوع خودشان استفاده کنند، لذا اغلب اسناد مثبتِ وجود قرارداد کشتی، دربردارنده همان تعهّدات پیشبینی شده در این اسناد است. رایجترین این فرمها، سند گنکون[۲۸۲] در خصوص اجاره سفری و سند بالتایم[۲۸۳] در مورد اجاره زمانی است[۲۸۴]. این موارد را به تفکیک در مورد هر یک از تعهّدات مؤجر و مستأجر بررسی خواهیم کرد.

گفتار اوّل: تعهّدات مؤجر در قرارداد اجاره سفری

بیان شد که در اجاره سفری، مؤجر هر دو نوع مدیریت دریانوردی و بازرگانی را برای خود حفظ میکند. امّا در اجاره زمانی تنها مدیریت دریانوردی بر عهده مؤجر است. این امر سبب میشود که تعهّدات مؤجر بنا بر نوع قرارداد اجاره کشتی متفاوت باشد.

الف) تأمین قابلیّت دریانوردی[۲۸۵]:

مقصود از قابلیّت دریانوردی این است که کشتی از جهات مختلف برای سفر دریایی مورد توافق، آمادگی لازم را داشته باشد و بتواند بدون هر گونه عیب و نقص فنّی مهم و مشهود به سفر خود ادامه دهد و با مقاومت در برابر حوادث دریایی معمول در سفرهای دریایی، محموله تجاری بارگیری شده متعلّق به مستأجر را به مقصد نهایی حمل و تحویل نماید. به علاوه قابلیّت دریانوردی در برگیرنده شرایط مربوط به بدنه، جرّثقیلها، انبارها، تجهیزات، هواکشها، سوخت، موتور کشتی، کارکنان کارآمد و زبده کشتی میباشد[۲۸۶]. مشخّص بودن سفر در این نوع از قرارداد اجاره موجب میشود که تعیین قابلیّتهای لازم برای دریانوردی کشتی، آسان باشد. برای حفظ این ویژگی، مؤجر متعهّد میشود که شناوری را در مقام اجرای تعهّد به مستأجر تحویل دهد که علاوه بر دارا بودن قابلیّت دریانوردی برای انجام سفر از پیش تعیین شده، توانایی حمل باری را که باید در طی سفر حمل شود، داشته باشد. تعهّد موجر به تأمین قابلیّت دریانوردی، استدامی و در طول سفر باقی است. امّا در نظام کامنلا این تعهّد به شروع سفر محدود شده و پس از آن هیچ تکلیفی در این زمینه وجود ندارد[۲۸۷].

ب) تجهیز کشتی:

به طور کلّی تجهیز کشتی شامل تمام عملیّاتی است که به منظور ثبات و حرکت شناور در دریا صورت میگیرد. از قبیل آماده سازی بدنه، ماشینها، انبارها، فراهم آوردن امکانات و تجهیزاتی که در نگهداری از کالا و استفاده مطلوب از انبارهای شناور دخالت دارد[۲۸۸]. بسیاری از مواردی که ممکن است به عنوان تأمین قابلیّت دریانوردی احصاء شود، در حقیقت میتواند مشمول تعهّد مالک مبنی بر تجهیز کشتی نیز باشد، امّا رابطه میان این دو نوع از تعهّد مالک، عموم و خصوص مطلق است. زیرا مواردی همچون بیمه بدنه و پرسنل را میتوان نام برد که جزء تعهّد مالک مبنی بر تجهیز کشتی محسوب میشوند امّا به تعهّد وی بر تأمین قابلیّت دریانوردی ارتباط ندارند.

ج) تحویل کشتی در زمان و مکان پیش بینی شده:

این تعهّد در ماده ۱۳۹ قانون دریایی ایران مورد تأکید قانونگذار قرار گرفته است. در این ماده میخوانیم: «اجاره دهنده کشتی موظّف است کشتی را به همان نحو، و بر طبق همان شرایطی که در سند اجاره کشتی قید شده است در اختیار مستأجر قرار دهد». معمولاً زمان و مکان تحویل کشتی در قرارداد معیّن یا تعیین آن به مستأجر واگذار میشود. البته زمان تعیین شده در قرارداد برای تحویل به صورت تقریبی پیشبینی میشود. در قرارداد اجاره گاه شرط میشود که شناور در روز معیّن، در بندری که از طرف مستأجر تعیین میشود باید در اختیار وی قرار گیرد. در عرف حملونقل این روز به تاریخ فسخ[۲۸۹] شهرت دارد و چنانچه در زمان پیشبینی شده، کشتی برای بارگیری حاضر نباشد، مستأجر میتواند قرارداد اجاره را فسخ کند. مگر آنکه ورود به بندر مورد نظر در زمان پیشبینی شده به عللی که خارج از اختیار و کنترل مالک کشتی است، ممکن نباشد[۲۹۰]. ممکن است در تعیین زمان تحویل کشتی قید شود که کشتی تا پیش از وقوع امری تحویل داده نخواهد شد. در این صورت مالک از نوعی امتیاز در تحویل کشتی برخوردار است. به بیان دیگر، تاریخ تحویل به مستأجر به نفع مؤجر انعطاف پذیر است. با این حال این انعطاف و مدارا زمانی قابل تصوّر است که مؤجر در تأخیر به وجود آمده یا به عبارت بهتر در عدم حصول امر منوطبه مرتکب خطا نشده باشد یا این تأخیر ناشی از قوّه قاهره نباشد. در غیر این صورت شرط مزبور فایدهای برای مالک نخواهد داشت. زیرا در فرض نخست مالک به علّت تقصیر مسؤول خسارت ناشی از تأخیر است و در فرض دیگر استناد به قوّه قاهره وی را از مسؤولیّت معاف میسازد[۲۹۱].

د) عملیّات باربندی:

در مورد باربندی دریایی هر گاه جاسازی و مهار کالا به صورتی انجام شود که مرکز ثقل کشتی دچار اختلال شود و تعادل آن از بین برود و در اثر آن کشتی دچار حادثه شود و کالاها آسیب ببیند، مالک شناور به عنوان عامل مقصّر مسؤول زیان وارده خواهد بود. در صورتی که باربندی بازرگانی کشتی به عهده فرمانده باشد و در اثر جاسازی نامناسب کالاها آسیب ببیند، به عنوان مثال مواد شیمیایی در کنار مواد خوراکی جاسازی شود و در اثر آن طعم و مزّه خوراکیها تغییر یابد یا کالاها به درستی در انبارها مهار نشود و در اثر حرکت شناور کالاها با هم برخورد نمایند و خسارت ببینند، ار آنجا که به موجب قرارداد، مالک (فرمانده) تعهّد باربندی را به عهده داشته، تقصیر قراردادی وی مفروض است و باید خسارت وارده را جبران کند. مگر اینکه ثابت کند تمام مراقبتهای لازم را انجام داده و خسارت وارده ناشی از حوادثی خارجی بوده که هیچ فرد متعارفی نمیتوانسته است، آن را پیشبینی یا با آن مقابله کند[۲۹۲].

ه) دریانوردی در مسیر مورد توافق:

بر اساس یک اصل کلّی فرمانده پس از بارگیری باید مسیر امن را برای دریانوردی انتخاب کند و سفر را در شرایط عادی انجام و چنانچه بدون دلیل موجّه تغییر مسیر دهد، این تغییر، انحراف از مسیر مورد توافق قلمداد میشود و مالک کشتی را مسؤول زیانهای وارده بر کالا میگرداند. برای احراز مسؤولیّت مالک لازم نیست خسارت ناشی از انحراف از مسیر مورد توافق باشد. به بیان دیگر احراز رابطه سببیّت میان خسارت و انحراف از مسیر شرط احراز مسؤولیّت مالک کشتی نمیباشد. اگر پس از انحراف از مسیر که تقصیر اوّلیّه محسوب میشود کالا در اثر حادثهای دیگری، خواه مستند به فرمانده و تقصیر وی باشد یا ناشی از قوّه قاهره، زیان ببیند، مالک نسبت به آن مسؤولیّت دارد. با وجود این در خصوص قوّه قاهره مسؤولیّت مالک مطلق نیست و در صورتی که فرمانده اثبات نماید در مسیر عادی نیز این حادثه به طور قطع رخ میداده است از مسؤولیّت رهایی خواهد یافت[۲۹۳]. در حقوق ایران، چنین مسؤولیّتی را میتوان با وضعیّت امین و نهاد حقوقی امانت مقایسه نمود. زیرا امین، پس از زوال وصف امانت که در اثر تعدّی و تفریط وی رخ میدهد، متحمّل مسؤولیّتی مشابه است. امّا برخلاف حقوق فرانسه، این مسؤولیّت مطلق بوده و حتّی با استناد به قوای قاهره نیز نمیتوان از مسؤولیّت معاف شد. در حقوق انگلستان، انحراف از مسیر به عنوان یک شرط فاسخ عمل میکند و مستأجر میتواند بر پایه آن، خود را از الزامات ناشی از قرارداد رها سازد. مؤجر در این وضعیّت حق استناد به هیچ یک از بندهای قرارداد اجاره، همچون بندهای مربوط به اجارهبها، تحدید مسؤولیّت و… را نخواهد داشت. مگر اینکه مستأجر رضایت صریح خود را به ادامه قرارداد ابراز کند یا رفتاری نماید که حاکی از رضایت به آن باشد. ادامه قرارداد که در واقع قراردادی جدید با شرایط قرارداد پیشین میباشد، باید وسیله مدّعی (مالک کشتی) اثبات گردد. پس از انحلال قرارداد و عدم رضایت مستأجر به ادامه آن از آنجا که کالا در هر صورت توسّط همان شناور حمل خواهد شد، رابطه حقوقی میان مؤجر و مستأجر بر اساس قواعد آمره قرارداد باربری تعریف میشود. بنابراین مالک کشتی متصدّی حمل تلقّی شده و از کلّیه حقوق و تعهّدات متصدّی باربری برخوردار خواهد بود. نامبرده میتواند در صورت بروز خسارت، به کلیّه موارد معاف کننده مسؤولیّت استناد کند. کرایه قابل پرداخت نیز اجرت المثل خواهد بود[۲۹۴].

و) حرکت با سرعت مجاز:

منظور، سرعتی است که کشتی باید به مقتضای سفر دریایی و بر حسب میزان آسیبپذیری نوع کالا و محمولهای که بارگیری شده است، در طول سفر از آن برخوردار باشد[۲۹۵]. البته در قراردادهای اجاره سفری نمونه، کمتر پیش میآید که به صراحت مادهای به میزان و کیفیّت سرعت کشتی اختصاص یابد، با این حال به دلیل اینکه این موضوع از ذات حملونقل و داد و ستدهای بازرگانی و دریایی نشأت میگیرد، از همینرو، سرعت متعارف و منطقی، همواره از موضوعات با اهمیّت محسوب میشود و رعایت نکردن آن از سوی مالک کشتی، میتواند دعاوی حقوقی فراوانی را در پی داشته باشد.

گفتار دوّم: تعهّدات مؤجر در سایر قراردادهای اجاره

شایان ذکر است که غالب مباحث قابل طرح در این خصوص در مبحث قبل آمده است. زیرا در واقع بسیاری از حقوق و تعهّدات میان اجارهها مشترک است. در این قسمت تنها به آن دسته از تعهّداتی پرداخته میشود که اختصاص به سایر اجارهها دارد.

الف) قراردادن کشتی در اختیار مستأجر:

تعهّدی که بر دوش مؤجر است و مشمول اجاره سفری قرار نمیگیرد، تعهّد به دریافت یا تسلّم کشتی است. معمولاً در قرارداد اجاره شرط میشود که کشتی در بندر معیّن به نحوی که در لنگرگاه آن به صورت امن و همیشه شناور باقی بماند تحویل شود. توافق طرفین، زمان در اختیار نهادن کشتی را مشخّص میکند و کشتی باید در آن زمان مهیّای دریانوردی باشد.
در اجاره به صورت دربست گرچه مؤجر تعهّدی به تجهیز کامل کشتی ندارد، ساختمان، اجزاء و ابزار مختلف کشتی باید به گونهای باشد که مستأجر بتواند آن را به حرکت درآورد. هر گاه سوختگیری کشتی با سوخت لازم برای دریانوردی در بندر تحویل کشتی ممکن نباشد، مؤجر باید به اندازهای که کشتی بتواند خود را به نزدیکترین بندر قابل سوختگیری برساند، سوخت فراهم کند[۲۹۶].

ب) تضمین سرعت کشتی در اجاره زمانی:

چون در اجاره زمانی میزان اجاره بر اساس مدّتی تعیین میشود که کشتی در اختیار مستأجر است و کاهش سرعت کشتی موجب میشود که مستأجر نتواند در دوره زمانی مورد نظر خود مسافت مطلوب را طی کند بنابراین در اغلب قراردادها و فرمهای نمونه، مالک دارا بودن سرعت کشتی لازم را به صراحت تضمین میکند[۲۹۷].

ج) تأمین قابلیّت دریانوردی:

ماده ۱۵۸ قانون دریایی ایران به شکلی غیر مستقیم به تأمین قابلیّت دریانوردی در عقد اجاره کشتی اشاره دارد. این ماده مقرّر میدارد: «در صورتی که مستأجر ثابت نماید کشتی هنگام حرکت و با وجود دارا بودن گواهینامههای لازم، قابلیّت دریانوردی نداشته است، مالالاجاره کشتی به فرمانده پرداخت نخواهد شدو حتّی فرمانده مسؤول خسارات وارده نیز خواهد بود». قانونگذار فرانسه در ماده ۱۹ تصویبنامه ۱۹۶۶ به صراحت از شرط تأمین قابلیّت دریانوردی یاد میکند. در این ماده آمده است: «مؤجر باید کشتی مورد اجاره را در زمان و مکان مقرّر در اختیار مستأجر قرار داده و آن را در طول قرارداد در وضعیّت مناسب دریانوردی نگه دارد و برای عملیّات پیشبینی شده در قرارداد اجاره کشتی آماده و تجهیز نماید»[۲۹۸].
ظاهر ماده ۱۵۸ قانون دریایی ایران نشان میدهد که این حفظ شرط مستمر نبوده و کافی است که تنها در شروع سفر توسّط مؤجر اجرا شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:16:00 ق.ظ ]




مواد و روش ها
۴-۱- مواد گیاهی مورد استفاده
ساقه و برگ گیاه درمنه خزری از مزارع شهرستان ساری تهیه شد.
۴-۱-۱- کشت ساقه
به منظور کشت ساقه از بوته هایی به ارتفاع ۵۰ سانتی متر نمونه تهیه گردید و در پتری دیش های حاوی ۲۰ میلی لیتر محیط موراشینگ و اسکوگ[۶۳](MS) [107] و ۱۲ تیمار هورمونی از هورمون ها بنزیل آمینو پورین[۶۴]BAP)) و ۲,۴-D کشت داده شد (جدول ۳-۱).
۴-۱-۲- کشت برگ
به منظور کشت برگ از بوته هایی به ارتفاع ۱۵ سانتی متر نمونه های برگی تهیه گردید و در پتری دیش های حاوی ۲۰ میلی لیتر محیط موراشینگ و اسکوگ (MS) [107] و ۱۲ تیمار هورمونی از هورمون های BAP و ۲,۴-D کشت داده شد (جدول ۳-۱). برای کشت برگ ها در محیط کشت پس از ضد عفونی برگ ها، نمونه های برگی به قطعات حدود cm2 ۱ برش داده شد و به منظور کالوس دهی بهتر برگ ها، به کمک اسکالپر خراش هایی روی برگ ایجاد شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۱-۳- تهیه محیط MS به منظور کشت ریشه های مویین
جهت تهیه محیط کشت MS ابتدا استوک های (محلول های ذخیره) مورد نیاز برای تهیه محیط کشت به شرحی که در بند ۴-۱-۳-۱ آمده آماده شده اند (جدول ۳-۲). سپس در یک ارلن به میزان ۵۰ درصد از حجم نهایی محیط آب مقطر ریخته و میزان لازم از هر یک از استوک ها به آن اضافه شد. همچنین هورمون BAP و ۲,۴-D در این مرحله اضافه شد.میواینوزیتول به صورت پودری و نیز ساکارز (۳۰ گرم بر لیتر) به آن اضافه گردید و پس از آن محیطبه حجم رسانده شد. پس از این مرحله pH محیط به کمک اسید کلریدریک و سود ۱ نرمال تنظیم شد. در مرحله بعد ظرف حاوی محیط کشت در دمای ۱۲۱ درجه سانتی گراد و فشار ۲/۱ اتمسفر به مدت ۱۵ دقیقه اتوکلاو شد. پس از این مرحله توزیع محیط کشت درون پتری دیش ها در زیر دستگاه لامینار صورت گرفت.
۴-۱-۳-۱ طرز تهیه استوک ها
۴-۱-۳-۱-۱- استوک عناصر ماکرو

    1. هر یک از عناصر ماکرو محیط MS به اندازه تهیه ۱۰ لیتر محیط کشت وزن گردید.
    1. هر یک از مواد وزن شده به صورت جداگانه در مقداری آب مقطر حل شدند.
    1. مواد حل شده با هم مخلوط شده و حجم کل آن به ۱ لیتر رسانده شد.

این استوک برای تهیه ۱۰ لیتر محیط کشت کافی می باشد به طوریکه هر ۱۰۰ میلی لیتر از آن برای تهیه ۱ لیتر محیط لازم است [۱۰۷].
۴-۱-۳-۱-۲- استوک عناصر میکرو

    1. هر یک از عناصر غذایی میکرو محیط MS به جز آهن (ترکیب آهن با سایر عناصر سبب رسوب دادن استوک خواهد شد) به اندازه ۱۰۰ لیتر محیط وزن شد.
    1. هر یک از مواد وزن شده به صورت جداگانه در مقداری آب مقطر حل شد.
    1. مواد حل شده با هم مخلوط و حجم کل آن به ۱ لیتر رسانده شد.

این استوک برای تهیه ۱۰۰ لیتر محیط کشت کافی می باشد به طوریکه هر ۱۰ میلی لیتر از آن برای تهیه ۱ لیتر محیط استفاده می شود [۱۰۷].
۴-۱-۳-۱-۳- استوک آهن
استوک آهن معمولا با غلظت ۱۰۰ برابر (برای تهیه ۱۰۰ لیتر محیط) تهیه شد به طوریکه ۱۰ میلی لیتر از آن برای تهیه ۱ لیتر محیط استفاده شد. برای تهیه این استوک دو ماده اتیلن دی آمین تترااستیک اسید (EDTA) به میزان mg 3730 و سولفات آهن به میزان mg 2780 وزن شدند و هر کدام به صورت جداگانه در آب مقطر حل گردید. سپس این دو با هم مخلوط شده و حجم کل به ۱ لیتر رسانده شد. این محلول به نور حساس می باشد به همین خاطر با فویل آلومینیومی پوشانده و در داخل یخچال نگهداری گردید [۱۰۷].
جدول ۳-۲- مواد تشکیل دهنده محیط پایه MS

mg/L عناصر ماکرو
۱۹۰۰ KNO3
۱۶۵۰ NH4NO3
۳۷۰ MgSO4.7H2O
۴۴۰ CaCl2.2H2O
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:16:00 ق.ظ ]




بارزترین نشانه عدم نگرش های یکسان نقض اولویت هایی است که به استناد گزارش های سالانه برنامه ریزی راهبردی، اعضای کمیته به موانع مختلف موجود اختصاص داده بودند و پیش تر به آن ها اشاره شد. یعنی علیرغم اینکه کارشناسان معتقد بودند موانع در سال های اخیر تغییر جایگاه یافته و نقش برخی نظیر مشکلات مالی کم رنگ تر شده است هنوز مدیران ارشد معتقدند که کمبود منابع مالی و نیروی انسانی مشکلات عمده را تشکیل می دهند. همچنان که برخی از واحدها نظیر مرکز مدیریت حوادث و فوریت های پزشکی تاکید زیاد بر کمبود و نبود نیروی انسانی متخصص و آموزش دیده داشتند و خواستار تامین هر چه سریعتر منابع مورد نیاز بودند.
با نگاهی وسیع تر می توان دریافت که موانعی نظیر عدم هماهنگی درون بخشی خود به تنهایی می تواند در تمامی جوانب برنامه راهبردی تاثیر گذار باشد و توجیح کننده بسیاری از اختلاف نظر های موجود بین مدیران ارشد و کارشناسان در خصوص اثربخشی برنامه و حتی موانع اجرایی آن باشد. بنابراین ریاست محترم دانشگاه نیز در خصوص رفع موانع تحقق اهداف اظهار داشتند هماهنگی درون و برون بخشی واحدهای مختلف دانشگاهی در راستای هدفگذاری صحیح و نیز اجرای کارآمد برنامه راهبردی باید مورد توجه دست اندرکاران برنامه قرار گیرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در عین حال ماتریس مقایسه هماهنگی ۱۴ واحد دانشگاه نیز در تایید نقطه نظرات موجود نشان داد که تنها حدود ۵۸ درصد حوزه های دانشگاهی با یکدیگر تعامل نزدیک داشته و هماهنگی آن ها مناسب می باشد. این در حالی است که هنوز در ۲۹ درصد حوزه ها عدم هماهنگی با سایر واحد های دانشگاهی وجود دارد. بنابر این کمیته راهبردی دانشگاه موظف خواهد بود با توجه به تاکید ریاست دانشگاه و در پی اولویت های موجود ، جهت هم راستا کردن هدف ها و اقدامات راهبردی واحدهای مختلف قدم برداشته و ماتریس هماهنگی حوزه های دانشگاهی را با تقویت ارتباطات و تعاملات، بهبود بخشد. همچنان که در تدوین برنامه راهبردی آموزش رشته تخصصی پوست در کشور نیز که مرکز تحقیقات پوست دانشگاه شهید بهشتی عهده دار آن بود، طی بحث های گروهی متمرکز و طولانی مدت، پس از شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها در سه حیطه آموزشی، پژوهشی و خدماتی ، نقش تاثیرگذار هماهنگی واحدهای مختلف دانشگاهی در موفقیت و اثربخشی برنامه راهبردی مورد تاکید قرار گرفت.
در عین حال تفکر حاکم بر سازمان می تواند در هماهنگی واحدهای ذیربط بسیار تاثیرگذار باشد، بنابراین در تدوین برنامه راهبردی مناسب و ضمانت اجرایی آن توسعه تفکر استراتژیک در سطح دانشگاه بسیار موثر واقع خواهد شد همچنان که طبیبی و همکاران نیز طی پژوهش خود آگاهی افراد درگیر در برنامه ریزی را نسبت به اصول پایه و راهکارها، الزامی دانسته و تصریح نمودند که عوامل دخیل در برنامه راهبردی تنها در سایه تفکر استراتژیک قابلیت اجرایی دارند (Tabibi، ۲۰۰۴).
در همین راستا کهن و همکاران طی بررسی باورهای شناختی مدیران دانشگاه های شمال شرق کشور در زمینه برنامه راهبردی اظهار داشتند با توجه به اینکه باورهای معرفت شناختی عامل تعین کننده در استقرار تفکر استراتژیک در نظام آموزش عالی ایران هستند، آموزش مدیران و برنامه ریزان می تواند زمینه را برای توسعه برنامه استراتژیک دانشگاه ها فراهم سازد چرا که تفکر منعطف، جامع نگر و ژرف را در آن ها فرهنگ سازی خواهد کرد (کهن، ۱۳۸۸). بدین ترتیب کمیته راهبردی دانشگاه نیز با آگاهی رسانی و اقدامات آموزشی لازم برای اعتلای فرهنگ سازمانی دانشگاه و استقرار تفکر منطقی در حوزه های دانشگاهی ، اثربخشی برنامه را ارتقا خواهد بخشید همچنانکه وفایی زاده نیز تفکر منطقی حاکم بر سازمان را عاملی معرفی می کند که به واسطه آن مدیران و کارکنان خود را موظف به رعایت استانداردهای از پیش تعیین شده دانسته و اجرای استراتژی ها را به جد پیگیر خواهند بود (وفایی، ۱۳۸۹)
بنابراین با توجه به اینکه حاکمیت تفکر منطقی بر سازمان، تامین منابع مالی و انسانی لازم برای برنامه ریزی ، ارزیابی مداوم و اصلاح راهبردها همگی در سایه نگرش ها و باورهای برنامه ریزان و مدیران انجام می پذیرد، مطالعه نگرش ها و رویکردهای موجود می تواند در تحلیل وضعیت استراتژیک سازمان بسیار کمک کننده باشد. لذا پژوهش حاضر نیز در راستای اهداف ۶-۴ به صورت کیفی نگرش های کارشناسان برنامه ریزی راهبردی و مدیران ارشد دانشگاه را در خصوص اثربخشی برنامه راهبردی مورد مطالعه قرار داده است تا با مقایسه نتایج حاصل، اختلاف دیدگاه گروه های مطالعه را بررسی نماید. در واقع یافته های مطالعه عدم همبستگی دیدگاه های مدیران و کارشناسان دانشگاه علوم پزشکی قزوین را در زمینه اثربخشی برنامه راهبردی نشان داد. در عین حال دیدگاه هر یک از گروه های مطالعه مورد بررسی قرار گرفت تا مشخص شود هر گروه، کدام یک از عوامل ۱۱ گانه ای که تیم تحقیق در حیطه اثربخشی برنامه تعریف کرده بودند را با اثربخشی آن مربوط تر معرفی کرده اند . نتایج تحلیل ها در دو مدل مفهومی ارائه شده است:
مدل اول نگرش کارشناسان برنامه ریزی راهبردی را نشان می دهد که بر اساس ضرایب همبستگی، اولویت های تاثیرگذاری هر یک از ۱۱عامل مذکور مشخص شده است. کارشناسان برنامه به ترتیب نگرش مثبت به برنامه راهبردی(K)، بازخور نتایج فعالیت های راهبردی به مدیران ارشد (F) و میزان تبعیت اهداف از سیاست های کلان دانشگاه (E) را سه عامل مهم و تاثیرگذار در اثربخشی برنامه راهبردی دانستند و موثر بودن برنامه در قرآیند تصمیم گیری (B) را به عنوان کم تاثیرترین عامل شناسایی شد.
ادامه توضیحات مدل اول

در حالیکه مطابق مدل مفهومی دوم که نظرات مدیران ارشد دانشگاه را در خصوص اثربخشی برنامه راهبردی نشان می دهد تاثیر برنامه راهبردی بر ارتقای کارایی واحد (H)، آشنایی با SWOT جهت تحلیل نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها (J) و میزان آشنایی و تعهد نسبت به برنامه راهبردی سه عامل مهم و تاثیرگذار بر اثربخشی برنامه شناخته شدند. در عین حال میزان تبعیت اهداف از سیاست های کلان دانشگاه (E) که از اولویت های اول کارشناسان برنامه ریزی معرفی شده بود، مدیران ارشد دانشگاه در آخرین اولویت قرار دادند و همبستگی آن را با اثربخشی برنامه بسیار ضعیف دانستند. در نهایت جدولی که پس از مدل های مفهومی ارائه شده است اختلاف بین اولویت های دو گروه مطالعه را به خوبی نشان می دهد.
ادامه توضیحات مدل ۲


توضیحات جدول بالا
بنابراین همان طور که پیش تر در خصوص موانع تحقق اهداف راهبردی دانشگاه مشاهده شد، در زمینه عوامل تاثیرگذار بر اثربخشی برنامه راهبردی نیز نگرش مدیران دانشگاه با اعضای کمیته راهبردی هم خوانی ندارد. این در حالی است که تاکید صاحب نظران و محققان برای اجرای برنامه راهبردی نگرش و دیدگاه های افرادی است که در آن مشارکت دارند. همچنانکه مهی پاک و کهن در تحقیقات خود نگرش مدیران ارشد را در طراحی و اجرای برنامه راهبردی بسیار کلیدی قلمداد کرده اند. از طرفی فیشانی اظهار داشته است که نگرش مثبت به کاربرد برنامه راهبردی بقای سازمان را تضمین کرده و مخاطرات تصمیم گیری را کاهش می دهد( مهی پاک ۱۳۷۸). بنابر این دانشگاه علوم پزشکی قزوین که در تدوین و پیشبرد اهداف راهبردی خود تا حدود زیادی موفق عمل کرده است جهت سازماندهی بهتر فعالیت های راهبردی خود باید مرتبا برنامه راهبردی را مورد ارزیابی قرار دهد تا مدیریت استراتژیک را بتواند به بهترین نحو در سطح دانشگاه پیاده نماید. همچنان که Gordon نیز برنامه راهبردی را عامل اصلی زمان بندی و سازماندهی فعالیت ها و ارتقای کیفیت خدمات می داند (Gordon، ۲۰۰۰).
از طرفی دانشگاه علوم پزشکی قزوین با در نظر گرفتن قانون برنامه پنجم توسعه، سند چشم انداز ایران ۱۴۰۴، نقشه جامع علمی کشور و نقشه جامع علمی سلامت، نقشه جامع علمی خود را برای ۱۴۰۴- ۱۳۹۰ با چشم انداز “ تربیت برترین دانش آموختگان و دستیابی به بالاترین حد شاخص های سلامت و داشتن سهم مناسب در تولید و توسعه علم، فناوری و نوآوری در کشور تا سال ۱۴۰۴” تدوین نموده است که در آن اصلاح مسیر برنامه ریزی راهبردی در راستای اهداف نقشه جامع علمی سلامت برای تداوم فعالیت ها در مسیر نیل به اهداف را ضروری می داند. بنابراین بازبینی برنامه بر اساس نقشه جامع علمی دانشگاه و ارزیابی مداوم آن در راستای رسالت و چشم انداز مورد نظر اولویت بندی، هدف گزاری و تصمیم گیری را در راستای بهبود فرآیندهای راهبردی به بهترین نحو هدایت خواهد کرد.
بنجامین و کارول نیز در همین راستا و پس از انجام تحلیل های استراتژیک در دانشگاه کالیفرنیا، بازبینی رسالت دانشگاه را در پاسخگویی بهتر به نیازهای متغیر و نامحدود جمعیت مهم ترین عامل موفقیت برنامه راهبردی دانشگاه معرفی کردند (Benjamin1، ۱۹۹۸). این در حالی است که سیمون و پل در مطالعه دانشگاه دیسکانس مادیسون ، لوینسون و همکارانش نیز بازبینی چشم انداز و رسالت موجود و شفاف سازی آن ها را ولو با کمک مشاورین خارج از سازمان بهترین رویکرد عنوان می کنند ( Namara، ۲۰۰۰).
بنابراین بازبینی مولفه های اصلی و ابزارهای برنامه ریزی راهبردی می تواند نقش مهمی در ارتقای اثربخشی برنامه داشته باشد. همچنان که توحیدی نیز با مطالعه اثربخشی و کارایی مترهای مختلف برنامه راهبردی روش هایی نظیر کارت امتیازی متوازن (BSC) را مناسب معرفی کرده است (Tohidi، ۲۰۱۰).
مطلب از مقاله غفاری
در عین حال با توجه به اینکه قلی زاده در ارزیابی استراتژی های وظیفه ای دانشگاه علوم پزشکی قزوین نشان داد که استراتژیهای کلان واستراتژیهای وظیفهای دانشگاه، هم در راستای ارتقاءکیفی منابع و هم در راستای ارتقاء کیفی وکمی خدمات آموزشی و بهداشتی عملکرد موفقیداشته است(قلی زاده، ۱۳۸۸) کمیته راهبردی باید با استقرار تفکر استراتژیک در دانشگاه و نزدیک تر کردن استراتژی های کلان و و ظیفه ای به ارتقا کلیه کارکردهای دانشگاه بپردازد و از طریق آموزش و توانمند سازی دست اندرکاران برنامه راهبردی، دانش راهبردی در سطح دانشگاه را مدیریت نموده و با یکسان سازی هرچه بیشتر دیدگاه های مدیران ارشد و کارشناسان ضمانت اجرای استراتژی ها و ارتقای اثربخشی برنامه را به عهده بگیرد.
۵-۲ نتیجه گیری
به طور کلی روند پیشرفت برنامه راهبردی طی سال های (۸۹-۸۶) در ۱۰ حوزه از حوزه های ۱۴ گانه دانشگاه صعودی بوده و میزان دستیابی کامل به اهداف راهبردی در آن ها ارتقا یافته و در اغلب واحدها بیش از نیمی از اهداف، ۱۰۰درصد وصول شده اند. سیر دستیابی به اهداف راهبردی ۴ حوزه دیگر نیز در سال های مورد مطالعه منظم نبوده و با نوسان های قابل توجهی طی سال های مختلف روبرو بوده اند. بررسی میانگین دستیابی به اهداف در ۱۴ حوزه دانشگاه نشان داد که تا سال ۸۸ سیر تحقق بیش از نیمی از اهداف راهبردی تدوین شده صعودی بوده و میزان عدم دستیابی به اهداف کاهش داده شده است، در حالی که سال ۸۹ علاوه بر کاهش میانگین تحقق کامل اهداف از پیش تعیین شده، میانگین تاخیر در حصول اهداف نیز به طور قابل توجهی افزایش یافته است. از طرفی با توجه به بررسی های مربوط به الویت بندی موانع تحقق اهداف، هدفگذاری در راستای ارتقای وضعیت استراتژیک دانشگاه باید بر اساس اولویت های موجود انجام گیرد. از طرفی با توجه به متوافر بودن دیدگاه های مدیران و کارشناسان برنامه در خصوص اثربخشی آن بازبینی مولفه های اصلی برنامه راهبردی، تلاش در راستای استقرار تفکر استراتژیک، آموزش و توانمند سازی افراد و مدیریت دانش راهبردی در سطح دانشگاه، به یکسان سازی دیدگاه های موجود کمک خواهد کرد تا ضمانت اجرای برنامه و ارتقای اثربخشی آن را به همراه داشته باشد.
مطلب اضافه شود
پیشنهاد های عملی

- بازنگری مداوم برنامه راهبردی، بازخور نتایج به واحدهای ذیربط و پیگیری اصلاحات
- بازنگری و تطبیق برنامه راهبردی دانشگاه با قانون پنجم توسعه
- استفاده از رویکرد های مدیریتی جدید نظیر مدیریت دانش جهت همسان سازی رویکردها و نگرش های موجود به برنامه راهبردی
- ظرفیت سازی در دانشگاه و ارتقای مهارت های برنامه ریزی
- طراحی سیستماتیک جلسات کمیته راهبردی و ارزشیابی دانشگاه جهت تعامل هرچه بیشتر بیشتر دست اندرکاران برنامه ریزی
- برگزاری دوره های آموزشی هدف نویسی و آشنایی با برنامه راهبردی
پیشنهاد برای پژوهش های آتی

    • بررسی مدل های برنامه ریزی راهبردی مناسب برای موسسات آموزشی نظیر دانشگاه
    • بررسی آگاهی و مهارت های مدیران عالی دانشگاه در زمینه برنامه ریزی راهبردی
    • بررسی میزان آشنایی و مهارت های کارکنان واحد های دانشگاهی در زمینه برنامه ریزی راهبردی
    • انجام مطالعات مربوط به نیازسنجی آموزشی کارکنان جهت مشارکت در فرایند برنامه ریزی راهبردی
    • بررسی الگوهای مختلف توانمندسازی مدیران و کارکنان
    • بررسی رابطه سبک های مدیریتی با اثربخشی برنامه راهبردی

فهرست منابع
REFERENCES
فهرست منابع فارسی

    • آقایی فیشانی ت. بررسی عوامل موثر بر برنامه استراتژیک صنایع تهویه مطبوع. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران ۱۳۷۰
    • آصف زاده س، حسینی م. نگاهی به برنامه راهبردی دانشگاه علوم پزشکی قزوین در سال ۱۳۸۶٫ مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین، سال دوازدهم، شماره ۳، پاییز ۱۳۸۷
    • آصف زاده س، حسینی م. برنامه راهبردی دانشگاه علوم پزشکی قزوین .دبیرخانه کمیته راهبری و ارزشیابی برنامه راهبردی دانشگاه، ۱۳۸۷، جلد دوم
    • آصف زاده س، حسینی م. برنامه راهبردی دانشگاه علوم پزشکی قزوین .دبیرخانه کمیته راهبری و ارزشیابی برنامه راهبردی دانشگاه، ۱۳۸۸، جلد سوم
    • آصف زاده س، حسینی م. برنامه راهبردی دانشگاه علوم پزشکی قزوین .دبیرخانه کمیته راهبری و ارزشیابی برنامه راهبردی دانشگاه، ۱۳۸۸، جلد چهارم
    • آصف زاده س، رضاپور ع. برنامه ریزی بهداشت و درمان. دانشگاه علوم پزشکی قزوین و حدیث امروز. چاپ دوم . پاییز ۱۳۸۷٫
    • ایران نژاد پاریزی م، ساسان گهر پ. سازمان و مدیریت از تئوری تا عمل .موسسه بانکداری ایران،بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، تهران.پاپ دوم ۱۳۷۳
  • برایسون جان ام. برنامه ریزی استراتژیک برای سازمان های دولتی و غیر انتفاعی.ترجمه منوریان ع.مرکز آموزش مدیریت دولتی چاپ اول ۱۳۸۲
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:16:00 ق.ظ ]




مدارس انتخاب شده در تابستان سال ۲۰۰۹ توسط گروهی از دانشجویان پزشکی بازدید شد. قد بر حسب سانتی متر و وزن بر حسب کیلوگرم بر اساس روش استاندارد با یک حساسیت ۱/۰ سانتی متر و ۵/۰ کیلوگرم اندازه گیری شد. از کودک خواسته شد که به طور راحت بایستد٬ پاها را در کنار هم قرار دهد و پاشنه ها٬ باسن و شانه چسبیده به دیوار باشد. وزن نیز با لباس مدرسه و بدون کفش در اوایل صبح اندازه گیری شد. سپس BMI را به عنوان شاخصی برای چاقی بر اساس وزن (کیلوگرم) تقسیم برمجذور قد (متر) اندازه گیری کردند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ابزار پژوهش یک پرسشنامه خودساخته بود که شامل سؤالاتی در مورد عوامل خانوادگی از جمله شغل والدین٬ تعداد خواهر و برادر٬ تعداد افراد در اتاق نشیمن کودک و سیگارکشیدن در محل زندگی کودک بود.
دانشجویان پزشکی پرسشنامه ها را بوسیله مصاحبه با کودک در حضور معلم پر می کردند. داده ها جمع آوری شد و با بهره گرفتن از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد.
یافته های حاصل از این مطالعه به این صورت بود که ۲۰درصد والدین بی سواد و ۲۷درصد سواد و ۲۸درصد سواد دانشگاهی و ۲۵درصد سواد بالاتر داشتند. اکثریت کودکان (۵۴درصد) یک تا سه خواهر و بیش از ۴۴درصد آنها بیشتر از سه خواهر یا برادر داشتند و یک درصد نیز خواهر و برادر نداشتند.
۵۱درصد از کودکان بیش از سه نفر در اتاق با آنها زندگی می کردند٬ ۴۳درصد بین یک تا سه نفر و ۶درصد نیز هیچ شخصی با آنها در اتاق زندگی نمی کرد.
سیگارکشیدن در محل زندگی ۳۰درصد بود. بیشتر کودکان در محله های با درآمد متوسط به بالا زندگی می کردند و ۳۵درصد در محله با درآمد کم و ۱۶درصد درمحله با درآمد بالا بودند.
۵۱درصد کودکان وزن نرمال٬ ۵/۹درصد اضافه وزن و ۵/۷درصد چاق بودند. کودکانی که والدین آنها سطح سواد دانشگاهی و یا بالاتر داشتند به طور خاصی در معرض ابتلا به چاقی و اضافه وزن بودند.
کودکانی که هر دو والد آنها مشغول به کار بودند به طور معنی داری احتمال ابتلا به اضافه وزن و چاقی را نشان دادند. اضافه وزن و چاقی در میان کودکانی که بیشتر از سه برادر یا خواهر داشتند ۹درصد و آنهایی که ۳-۱ برادر و خواهر داشتند ۲۳درصد و کودکان بدون برادر و خواهر۳۵ درصد بود که به طور قابل توجهی افزایش یافت.
۱۲درصد کودکان که بیش از سه نفر در اتاق آنها ساکن بود، دارای اضافه وزن و چاق بودند٬ کودکانی که ۳-۱ نفر در اتاق آنان زندگی می کردند ۲۰درصد و آنهایی که تنها زندگی می کردند ۳۸درصد چاق و دارای اضافه وزن بودند.
سیگارکشیدن در محل زندگی با اضافه وزن و چاقی ارتباطی نداشت. کودکانی که در محله های با درآمد بالا زندگی می کردند به میزان قابل توجهی احتمال اضافه وزن و چاقی را نسبت به افراد با درآمد متوسط و کم داشتند.
در نهایت نتایج این مطالعه حاکی از این بود که کودکان با سطح سواد بالای پدر و مادر٬ شاغل بودن هر دو والد٬ تعداد کمتر خواهر و برادر٬ خلوت بودن محل سکونت و اقامت در محله های با درآمد بالا به طور معنی داری با احتمال اضافه وزن و چاقی رابطه مستقیم داشت(۶۴).
مطالعه ای توسط غیاثوند وهمکاران در شهرستان شاهین شهر ومیمه در سال ۱۳۸۸ به منظور بررسی ارتباط بین میزان دریافت تنقلات و وزن انجام شده است. این مطالعه از نوع مقطعی و به صورت توصیفی – تحلیلی بود و در آن کودکان ۷-۶ ساله شاهین شهر ومیمه مورد مطالعه قرار گرفتند.
کودکان با وزن نرمال به روش نمونه گیری تصادفی ساده از مدارس ابتدایی شهرستان و کودکان با وزن زیر صدک ۵ ام و بالای صدک ۹۵ ام استاندارد NCHS از طرح کشوری غربالگری سنجش در بدو ورود به مقطع ابتدایی انتخاب شدند. شرکت افراد نرمال مورد مطالعه در طرح به صورت اختیاری و گروه با وزن زیر صدک و بالای صدک استاندارد در طرح اجباری بود.
جمع آوری اطلاعات کلی کودک (شامل نام ، تاریخ تولد و …) با بهره گرفتن از پرسشنامه و بررسی وضعیت مصرف مواد غذایی با بهره گرفتن از پرسشنامه تکرر مواد غذایی انجام گردید.
داده ها بر اساس ضرایب همبستگی اسپیرمن و پیرسون مورد تحلیل قرار گرفتند.یافته های پژوهش حاکی از آن است که میزان مصرف تنقلات به ترتیب در کودکان با وزن بالای صدک ۹۵ ام استاندارد و کودکان با وزن زیر صدک ۵ ام استاندارد NCHS ، بالاتر از کودکان با وزن نرمال بود. ولی ارتباط معنی داری بین مصرف تنقلات و وزن کودکان مشاهده نشد. در کودکان با وزن زیر صدک ۵ ام و کودکان بالای صدک ۹۵ ام استاندارد ، ارتباط معنی داری بین میزان تحصیلات مادر وپدر و میزان دریافت تنقلات مشاهده نشد ، ولی در کودکان با وزن نرمال استاندارد ، ارتباط معنی داری (۰۰۷/۰P=) بین میزان تحصیلات پدر ومیزان دریافت تنقلات مشاهده شد. آزمون همبستگی پیرسون بیانگر ارتباط معنی دار بین صدک وزن کودک با تعداد وعده های غذایی است. نتایج این طرح ارتباط معنی داری را بین مصرف منظم مکمل های آهن و مولتی ویتامین با وزن کودک نشان نداد. درصد مصرف صبحانه در کودکان کم وزن ، نرمال و چاق به ترتیب ۳/۸۰ درصد ، ۵/۸۴ درصد و ۵/۶۲ درصد بود. بین صدک وزن کودک و مصرف صبحانه ارتباط معنی داری مشاهده نشد.
در نهایت نتایج این پژوهش نشان داد که ارتباط معنی داری بین مصرف تنقلات و وزن کودکان در سه گروه زیر صدک ۵ ام ، نرمال و بالای صدک ۹۵ ام استاندارد NCHS مشاهده نشد(۶۵).
مطالعه ای در سال ۱۳۸۵ توسط خانم اخوان و همکاران در شهر یزد به منظور یررسی فراوانی وریسک فاکتورهای چاقی واضافه وزن در کودکان پیش دبستانی شهر یزد انجام شد.این مطالعه توصیفی – مقطعی بر روی ۴۰۰ کودک ۶ ساله (۲۰۰ دختر و ۲۰۰ پسر) به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی از کودکان مراجعه کننده به همه پایگاه های سنجش سلامت شهر یزد( پنج پایگاه) در سال ۸۵- ۱۳۸۴ انتخاب شدند.
جحم نمونه بر اساس فرمول Z و حدود اطمینان ۹۵% و با دقت ۰۱/۰ تعیین گردید واز هر پایگاه ۸۰ نفر به طور تصادفی انتخاب شدند.وزن وقد دانش آموزان توسط پزشک اندازه گیری شد.قد و وزن کودکان اندازه گیری وافراد بر اساس نمایه توده بدنی (BMI) مطابق معیار کمیته تخصصی WHO به چهار گروه لاغر ( کمتر از صدک ۵) ، وزن طبیعی (صدک ۸۵-۵ ) ، اضافه وزن ( صدک ۹۵-۸۵ ) و چاق (صدک بیش از۹۵) تقسیم شدند.
سپس اطلاعات مربوط به متغیرهای تحقیق شامل جنس ، سطح تحصیلات وسابقه چاقی در والدین ، رتبه تولد و وزن موقع تولد ، مدت زمان تماشای تلویزیون و بازیهای کامپیوتری در روز، مدت زمان فعالیت فیزیکی (متوسط و شدید) حداقل به مدت یک ساعت در روز ، تعداد دفعات مصرف تنقلات پر کالری ، نوشیدن نوشابه های گازدار و مصرف غذاهای آماده نظیر کالباس و سوسیس در طی یک هفته ، با تکمیل پرسشنامه بطور حضوری و مصاحبه با والدین به دست آمد.و آنالیز اطلاعات با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری تی تست ، کای دو و فیشر صورت گرفت.
در این پژوهش در کودکان پیش دبستانی یزد ، میزان شیوع کلی چاقی (صدک بیش از۹۵) ۷۵/۳ درصد که در پسران ۵/۵ درصد ودر دختران ۲ درصد بود.و فراوانی کلی افزایش وزن (صدک ۹۵-۸۵) ۲۵/۴ درصد، که در پسران ۵ درصد ودر دختران ۵/۳ درصد بود.اضافه وزن با جنس ، ارتباط آماری معنی داری نداشت. مقایسه کودکان دارای اضافه وزن وچاق با کودکان با وزن طبیعی نشان داد که مدت زمان تماشای تلویزیون در روز و دفعات مصرف غذاهای آماده (کالباس و سوسیس) ، نوشابه های گازدار وتنقلات پر کالری(چیپس و پفک) در طی یک هفته در آنها بیشتر و میزان فعالیت فیزیکی در هفته (حداقل به مدت یک ساعت در روز) کمتر بوده است.
کودکان با افزایش وزن وچاق در ۸۲ درصد بیش از سه ساعت در روز تلویزیون تماشا کرده و یا با رایانه بازی می کردند. در ۷۸ درصد عادت به مصرف تنقلات ، غذاهای آماده و نوشابه های گازدار داشته و حداقل در هفته ۶-۵ نوبت از آنها استفاده می کردند.فعالیت فیزیکی متوسط به مدت یک ساعت در روز فقط در ۱۵ درصد موارد وجود داشت.بیشترین فراوانی چاقی و اضافه وزن در کودکان با مادران و پدران دارای تحصیلات بالاتر از دیپلم و دانشگاهی وکمترین فراوانی مربوط به کودکان با مادران و پدران بی سواد و یا سواد ابتدایی بود. سابقه چاقی یکی از والدین در ۵۶ درصد کودکان چاق و در ۳۸ درصد کودکان با وزن طبیعی دیده شد که این ارتباط معنی دار نبود. بیشترین فراوانی چاقی در فرزند اول خانواده و کمترین فراوانی در رتبه سوم تولد مشاهده شد.که ارتباط معنی داری بین رتبه تولد وچاقی دیده نشد.
در کل نتیجه حاکی از آن بود که چاقی واضافه وزن کودک با فعالیت فیزیکی ، مدت زمان تماشای تلویزیون در روز و تعداد دفعات مصرف تنقلات ، نوشیدنی های گازدار و غذاهای آماده در طی هفته ارتباط داشت ، ولی با جنس و رتبه تولد کودک ، سواد و سابقه چاقی در والدین ارتباط نداشت(۶۶).
مطالعه دیگری در سال ۱۳۸۵ توسط جواهری وهمکاران با عنوان بررسی ارتباط قد و وزن کودکان بدو ورود به دبستان با وضعیت دریافت وعده های غذایی و میزان تحصیلات والدین در شهرستان خمین انجام شد.
در این پژوهش توصیفی – مقطعی ، ۲۳۵ دانش آموز بدو ورود به دبستان در شهرستان خمین ، که در طرح سنجش سلامت کودکان پیش دبستانی شرکت کرده بودند ، به روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک در شهر و روش نمونه گیری خوشه ای در روستا انتخاب شدند.
جهت جمع آوری اطلاعات مورد نیاز ، از پرسش نامه از قبل طراحی شده ، انجام مصاحبه با والدین و اندازه گیری مستقیم قد و وزن کودکان بر اساس پروتکل مصوب استفاده شد.روش اجرای مطالعه بدین شکل بود که کودکان پیش دبستانی در شهر ، به مرکز طرح سنجش سلامت مراجعه می کردند. ابتدا مشخصات عمومی و سطح تحصیلات والدین به وسیله پرسش نامه مربوط توسط کارشناس طرح تکمیل می گردید. سپس اندازه گیری قد و وزن و سوالات مربوط به وضعیت دریافت وعده های غذایی کودکان ، توسط پزشک طرح انجام می گرفت. اطلاعات به دست آمده توسط آزمون های آماری mann-whitney,t-test ،spearman و آنالیز کواریانس تجزیه وتحلیل شد.
یافته های این مطالعه به این صورت بودکه حدود ۵۸ درصد کودکان دریافت وعده های غذایی نامناسب داشتند ، که از این نظر بین پسرها و دخترها و در شهر و روستا تفاوت معنی داری وجود نداشت.قد و وزن کودکانی که والدینشان تحصیلات بالاتری داشتند ، نسبت به کودکانی که والدینشان تحصیلات پایین تری داشتند ، بیشتر بود. میانگین قد و وزن کودکانی که دریافت وعده های غذایی مناسبی داشتند ، نسبت به میانگین قد و وزن کودکانی که دریافت وعده های غذایی مناسبی نداشتند ، به طور معنی داری بالاتر بود.نسبت وزن به قد در کودکانی که والدینشان تحصیلات بالاتری داشتند ، نسبت به کودکانی که والدینشان تحصیلات پایین تری داشتند ، بیشتر بود.
نتایج این مطالعه به این صورت بود که به نظرمی رسد، بازنگری جدی در برنامه تغذیه ای گروه سنی پیش دبستانی و ارائه الگوهای صحیح تغذیه ای برای این گروه ضروری باشد(۶۷).
تحقیقی دیگر درسال ۱۳۸۸ توسط کلانتری وهمکاران با هدف بررسی ارتباط چاقی واضافه وزن کودکان پایه اول ابتدایی شهر شیراز با الگوی تغذیه با شیر مادر و وزن هنگام تولدانجام شد.
این مطالعه از نوع مورد- شاهدی بود ودر دبستانهای شهرشیراز انجام شد.
دراین مطالعه حجم نمونه مورد مطالعه ۴۰۰ نفر از دانش آموزان مدارس شهر شیراز بودند که با روش نمونه گیری چندمرحله ای وبه طورتصادفی انتخاب شدند.قددانش آموزان بدون کفش در حالت ایستاده و بااستفاده ازقدسنج سکا وبا دقت ۱/۰ سانتیمتر و وزن با بهره گرفتن از ترازوی دیجیتال سکا وبا دقت ۱۰ گرم وبا حداقل لباس اندازه گیری شد.ازتقسیم وزن (کیلوگرم) برمجذور قد(متر) نمایه توده بدنی محاسبه گردید.ونمایه توده بدنی بین صدک های ۸۵ تا۹۵ به عنوان افزایش وزن وبیشترازصدک ۹۵ به عنوان چاق(گروه مورد) ودانش آموزان هم سن وهم جنس با وزن طبیعی به عنوان گروه شاهددر نظرگرفته شدند.قدو وزن مادران کودکان نیز اندازه گیری شد.وسایر اطلاعات با پرسش ازمادردانش آموزان کسب گردید.
اطلاعات به دست آمده جمع آوری شدوبااستفاده ازنرم افزار SPSS وآزمون های کولموگروف –اسمیرنف وتی تجزیه وتحلیل شد.
یافته های بدست آمده ازاین مطالعه به این صورت بود که: بین چاقی اعضای درجه یک خانواده کودک با اضافه وزن وچاقی در سن ۷سالگی ارتباط معنی داری دیده شد.بطوری که نقش چاقی والدین در چاقی کودکان ازتمام عوامل خطر چاقی موثرتر ارزیابی شد.مدت زمان تغذیه با شیر مادربین دو گروه مورد وشاهد تفاوت معنی داری داشت.بین وزن هنگام تولد واضافه وزن وچاقی در گروه مورد ارتباطی مشاهده نشد.
دراین بررسی ارتباط نمایه توده بدنی مادربااضافه وزن یا چاقی کودکان ۷ ساله ارتباط قوی ومثبتی داشت.همچنین بررسی مشخصات جمعیتی و وضعیت اقتصادی –اجتماعی خانواده های دانش آموزان گروه مورد نشان داد که رتبه تولد،بعدخانوار،تحصیلات والدین،شغل والدین،وضعیت تسهیلات زندگی،سیگار کشیدن والدین و به ویژه مادر در هنگام بارداری،بین دانش آموزان گروه مورد وشاهد تفاوت معنی داری ندارد.ارتباط نمایه توده بدنی کودکان با میزان تحرک وتماشای تلویزیون نیز معنی دارنبود.
در کل نتایج این مطالعه حاکی ازاین بود که:چاقی و اضافه وزن کودکان پایه اول ابتدایی شهر شیراز با الگوی تغذیه با شیر مادرارتباط دارد(۶۸).
فصل سوم
(روش پژوهش)
روش پژوهش
نوع پژوهش:
این پژوهش٬ یک پژوهش توصیفی-مقطعی می باشد که در طی مقطع زمانی سه ماهه دوم سال ۱۳۹۱ جهت تعیین عوامل پیش بینی کننده اضافه وزن وچاقی درکودکان بدو ورود به دبستانهای شهر رشت اجرا شد.در این پژوهش اطلاعات به شکل مقطعی جمع آوری گردیده است٬ بنابراین پژوهش یک گروهی٬ یک مرحله ای و چند متغیری است. متغیرها شامل الگوی تغذیه ،فعالیت جسمانی٬ خواب و استراحت٬ و شاخص توده بدنی و مشخصات دموگرافیک می باشد.
جامعه پژوهش:
جامعه این پژوهش٬ کلیه کودکان پسر ودختر محدوده سنی ۷-۶ سال سطح شهر رشت می باشند که جهت ورود به مدارس ابتدایی شهر رشت در سال ۱۳۹۱ در طرح ملی سنجش سلامت کودکان پیش دبستانی به پایگاه های سنجش سلامت در شهر رشت مراجعه می کنند.این طرح توسط وزارت آموزش و پرورش و به منظور غربالگری کودکان بدو ورود به مقطع ابتدایی انجام می شود.
نمونه پژوهش:
نمونه های مذکور از جامعه پژوهش انتخاب گردیده اند و شامل کلیه کودکان پسر ودختر محدوده سنی ۷-۶ سال سطح شهر رشت می باشند که تمایل به شرکت در این پژوهش را دارند..
مشخصات واحدهای مورد پژوهش:
واحد پژوهش را در این مطالعه کودکان پسر ودختر گروه سنی ۷-۶ سال ساکن شهر رشت تشکیل می دهند که دارای معیارهای ورود در پژوهش باشند.
معیارهای ورود شامل:
کودکانی که یکی از والدین آنها در قید حیات باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:15:00 ق.ظ ]