مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



آخرین مطالب


جستجو

 



همانطور که«فرانسوا آشر» در یکی از نشریات یونسکو اعلام کرد:«گردشگری یک فعالیت اقتصادی است که می­توان گفت میراث فرهنگی و طبیعی کشورها را خرید و فروش می­ کند(پوتی فیس،17:1380). بدین ترتیب متضمن ترکیبی تفکیک ناپذیر از مشکلات اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی است و بیدرنگ موضوع گزینه­ های توسعه را مطرح می­ کند.
2-16. تعامل گردشگری شهری و بازآفرینی فرهنگی
سه دهه آخر قرن بیستم با جریانی در مرمت و حفاظت شهری همراه است که آن را می­توان “تجدید نسل شهرها” نام نهاد. احیای ساختارهای کهن، برجسته­سازی مکان­ها و باز تولید خاطرات جمعی و کانون­های تعلق خاطر، از جمله اولین اقدامات برای ایجاد کشش ذهنی به سمت محیط­های تاریخی است که مقوله­ای وسیع وپدیده­ای نوظهور به نام گردشگری فرهنگی را مطرح می­سازد. توجه به ترجیح گردشگران در جست­و­جوی مکان­های منحصر به فرد، لزوم حفاظت از آثار فرهنگی و تاریخی و توجه به آثار مثبت رونق اقتصادی گردشگری، بسترساز تقویت موضوع گردشگری فرهنگی است. نتایج حاصل از مطالعات صورت­ گرفته نشان دهندۀ نقش گردشگری فرهنگی در حفاظت از میراث­های ارزشمند، گسترش روابط بین ­المللی و ارتقای سطح رفاه اجتماعی ساکنان است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بدون در نظر گرفتن«فرهنگ» و «اجتماع»، دستیابی به پایداری و بازآفرینی یکپارچه، امری غیر ممکن تلقی می­ شود. در این میان نقش گردشگری به عنوان استراتژی اساسی در بازآفرینی یکپارچه، امری غیر ممکن تلقی می­ شود. در این میان نقش«گردشگری» به عنوان استراتژی اساسی در بازآفرینی فرهنگی مطرح می­ شود. به طور کلی، می­توان گردشگری شهری را كنش متقابل گردشگران میزبان و بازدید از جاذبه­ها و تسهیلات و خدمات مربوط به گردشگری با انگیزه­ های متفاوت گردشگر دانست که در بافت­های تاریخی، این انگیزه به سوی کشف وشناسایی میراث­های تاریخی و شیوۀ زندگی پیشینیان سوق می­یابد(امین زاده و دادرس،102:1391).
2-17. فضاهای شهری
برنامه­ريزي شهري براي هر شهر مستلزم دريافت و فهم صحيح از فضاهاي شهري است. فضايي كه توده مردم شهر، اهداف و وقايع آن را و مفهوم توسعه پايدار شهري را كه بر اصلاح و بهبود كيفيت زندگي شهروندان تأكيد دارد را به وجود مي­آورد(حسین زاده دلیر،114:1380).
کولکوهن واژه فضای شهری را به دو صورت تعریف مي كند: فضاي اجتماعي و فضاي ساخته شده و مصنوع. فضاي اجتماعي تداعي كننده فضاي نهادهاي اجتماعي است كه مورد علاقه دانشمندان جامعه شناس و جغرافياي شهري است. اين ديدگاه ديدن ويژگي هاي محيط مصنوع را به عنوان فرا پديده اي مدنظر قرار مي­دهد و از سوي ديگر فضاي مصنوع متوجه فضاي فيزيكي است که بیشتر مورد توجه معماران است(مدنی پور،13:1379). مهم­ترین فضاهایی که مورد بازديد و اقامت گردشگران قرار مي­گيرند فضاهاي شهري هستند كه از ديرباز جذاب ترين فضاها را تشكيل مي­داده­اند ، زيرا شهرها پيشرفته ترين و كامل ترين قرارگاه هاي انساني را تشكيل مي دهند . شهرها در بردارنده مراكز مهم اقتصادي، فرهنگي، علمي، تفريحي و پزشكي و غيره هستند و افزون بر اين­ها از جاذبه هاي طبيعي نيز بهره مندند و از اين رو مهم ترين كانون هاي جلب جهانگردان هستند (کازس،10:1382)
2-18. روش تحقيق
روش تحقیق علمی، فرایند جستجوی منظم برای مشخص کردن یک موقعیت نامعین(مبهم) است.
در پژوهش حاضر برای دستیابی به اهداف توسعه­ای تعیین شده و در چارچوب روش تحقیق که تحلیلی- توصیفی است. پژوهش حاضر کاربردی است چرا که نتایج آن در سیاستگذاری و تصمیم ­گیری، سازمان­های مرتبط با مدیریت شهری مورد استفاده قرار می­گیرد. ­این تحقیق از روش تحلیل توصیفی نیز سود برده است و به تناسب اهداف تحقیق به توصیف منظم و نظام­مند فضا می ­پردازد به نحوی که ویژگی­ها و صفات آن را مطالعه کرده و ارتباط بین متغیرها را بررسی می­ کند.
اين پژوهش در 5 فصل به قرار زير ارائه مي­گردد:
نمودار شماره(2-7): فصل بندي تحقيق
(مأخذ: يافته هاي پژوهش)
2-19. روش و ابزار تجزيه و تحليل داده ها
پيچيدگي و گستردگي بحث گردشگري شهري نياز به استفاده از روش تصميم گيري چند متغيره و همه جانبه را ضروري مي­نمايد. بنا بر اين در اين پژوهش از روش SWOT استفاده گرديده است.
2-20. مفهوم شکل گیری تکنیک SWOT
تکنیک یا ماتریس(SWOT)، که گاهی(TOWS) نیز نامیده می­ شود، ابزاری برای شناخت تهدیدها و فرصتهای موجود در محیط خارجی یک سیستم و بازشناسی ضعفها و قوتهای داخلی آن به منظور سنجش وضعیت و تدوین راهبرد برای هدایت و کنترل آن سیستم است. این تکنیک به صورت تفصیلی در قالب مقاله­ای کلاسیک در سال 1982 میلادی توسط«هاینز وی ریچ» با نام «ماتریس SWOT: ابزاری برای سنجش وضعیت» معرفی شده است، با این وجود سابقۀ تشكيل آن به پیش از تاریخ انتشار مقاله یاد شده بر می­گردد و افراد و جریانات متعددی در تکوین و تکامل آن نقش داشته اند. به بیان دیگر شکل­ گیری تکنیک مذکور تنها در تعامل با شکل­ گیری دیگر تکنیکهای برنامه­ ریزی راهبردی قابل تبیین است چرا که پیش و یا همزمان با شکل گیری این تکنیک از ابزارهای دیگری نیز برای تدوین راهبرد استفاده شده است(گلکار،47:1386).
مفاهیم پایه
تکنیک SWOT وسیله­ای برای نظم بخشیدن به انجام اینگونه انتخابها است. به طور اجمالی، این تکنیک ابزاری برای تحلیل وضعیت و تدوین راهبرد است و این امور از طریق:

    1. بازشناسی و طبقه بندی قوتها و ضعفهای درونی سیستم؛
    1. بازشناسی و طبقه بندی فرصتها و تهدیدهای موجود در محیط خارج از سیستم؛
    1. تکمیل ماتریس SWOT
    1. تدوین راهبردهای گوناگون برای هدایت سیستم در آینده؛ صورت می­گیرد.

به این ترتیب مفاهیمی همچون «راهبرد»، «محیط داخلی»، «محیط خارجی»، «قوت»، «ضعف»، «فرصت» و «تهدید» را می­توان مفاهیم پایۀ این تکنیک محسوب نمود.
ماتریس SWOT در مراحل گوناگون فرایند برنامه­ ریزی راهبردی از مرحلۀ تحلیل وضعیت تا تدوین راهبرد موضوعیت دارد. برای تحلیل وضعیت شیوه ­های گوناگونی وجود دارد. یکی از این شیوه ­ها آغاز کار با بازشناسی مسائل مهم است. شیوه دیگر آغاز کار با تعیین اهداف و مقاصد سازمان، شیوه سوم تمرکز کردن بر فرصتهاست و … در واقع هیچ پاسخ منحصر به فردی برای چگونگی آغاز تدوین راهبرد وجود ندارد. یعنی می­توان از بررسی محیط خارجی و یا محیط داخلی آغاز کرد که از این روگاهی به جای SWOT از لفظ TOWS استفاده کرده ­اند. بنا براین فرآیندی که در این نوشتار مورد بحث قرار می­گیرد تنها یکی از حالتهای ممکن را بیان می­ کند.
الف) بررسی محیط خارجی
بررسی محیط خارجی با فهرست کردن تهدیدهای خارجی(T) و فرصت­ها(O) آغاز می­ شود. معمولاً در حوزۀ مدیریت سرفصلهای تهدیدات و فرصتها شامل عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، جمعیت شناختی، تولید و خدمات، تکنولوژی بازار و رقابت می­ شود. باید توجه داشت که در تحلیل این عوامل نباید تنها به بررسی محیط کنونی بسنده کرد بلکه مهم­تر از آن آینده نگری و تحلیل محیط آینده است.
ب) بررسی محیط داخلی
محیط داخلی سازمان برای شناخت قوتها(S) وضعفها(W) ارزیابی و در جای ویژۀ خود در جدول یا ماتریس SWOT منظور می­ شود.
ج) تدوین راهبرد
ماتریس SWOT امکان تدوین چهار انتخاب یا راهبرد متفاوت را فراهم می­آورد. البته در جریان عمل برخی از راهبردها با یکدیگر همپوشانی داشته، و یا به طور همزمان و هماهنگ با یکدیگر به اجرا در می­آیند. بر حسب وضعیت سیستم، چهار دسته راهبرد را که از نظر درجۀ کنش­گری متفاوت هستند می­توان تدوین کرد. جدول زیر نشانگر این امر است:
جدول شماره(2-1) : راهبردهای چهارگانه بر اساس تحلیلSWOT

محیط داخلی فرصتها محیط خارجی
ضعف­ها قوت­ها
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 01:28:00 ق.ظ ]




Rasht Branch
Faculty of Management and Accounting
Department of Management
Presented in partial fulfillment of the requirements for (M.A.)degree
Title:
Effect of Elements integrated service management model on customer loyalty (Case Study: Insurance Company of Iran, Guilan)
Supervisor:
Dr. Mehdi Fadayi
Author:
Marziyeh Farid
Date:
January ۲۰۱۴

    1. Jacoby & Kyner ↑
    1. Integrated Service Management ↑
    1. Lovelock & Wright ↑
    1. product ↑
    1. Place & time ↑
    1. process ↑
    1. Productivity & Quality ↑
    1. people ↑
    1. Promotion & education ↑
    1. Physical evldence ↑
    1. Price & other cost ↑
    1. Warren Keegan ↑
    1. Phlip kotler & Armstrong ↑
    1. Peter druker ↑
    1. Production concept ↑
    1. Product concept ↑
    1. Selling concept ↑
    1. Marketing concept ↑
    1. Social marketing concept ↑
    1. Heskett ↑
    1. Collirer ↑
    1. Edvardsson & Olsson ↑
    1. Spohrer ↑
    1. Times river ↑
    1. Loyalty ↑
    1. cognetive ↑
    1. affective ↑
    1. conative ↑
    1. action ↑
    1. Dick & Basu ↑
    1. Rowley ↑
  1. captive ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:28:00 ق.ظ ]




۲-۳-۴- عوامل محیطی ۱۳
۲-۴- تاریخچه کاربرد دوربین‌های کنترل سرعت ۱۴
۲-۵- کنترل سرعت ۱۴
۲-۵-۱- روش‌های قدیمی ۱۴
۲-۵-۲- تجهیزات جدید ۱۴
۲-۵-۲-۱- سامانه‌های ثبت تخلفات سرعت با حسگر لیزری ۱۵
۲-۵-۲-۲- سامانه‌های ثبت تخلفات سرعت با حسگر مغناطیسی ۱۵
۲-۵-۲-۳- سامانه‌های ثبت سرعت با حسگر ویدیویی ۱۶
۲-۵-۲-۴- سامانه‌های ثابت ثبت تخلفات سرعت با حسگر راداری ۱۷
۲-۵-۳- کنترل سرعت متوسط ۱۷
۲-۶-تأثیر سرعت در تصادفات ۱۸
۲-۶-۱- ارتباط سرعت و تصادفات ۲۰
۲-۶-۲- ارتباط سرعت با احتمال وقوع تصادفات ۲۰
۲-۶-۳- بررسی آماری سهم سرعت در تصادفات ۲۱
۲-۷- تحقیقات انجام گرفته در ایران ۲۲
:
۳-۱- مقدمه ۲۶
۳-۲- روش تحقیق ۲۶
۳-۳- قلمرو زمانی و مکانی تحقیق ۲۷
۳-۴- جامعه آماری ۲۷
۳-۵- روش و ابزار گردآوری داده‌ها ۲۷
۳-۶- وضعیت محور شیراز- مرودشت ۲۷
۳-۷- خصوصیات سیستم کنترل سرعت متوسط نصب شده ۳۱
۳-۷-۱-مزایای سامانه سرعت سنج ۳۳
۳-۷-۲- قابلیت‌های سامانه سرعت سنج ۳۴
۳-۷-۳- مزایای روش های تشخیص سرعت مبتنی بر پردازش تصویر ۳۶
۳-۷-۴- قابلیت‌ها و ویژگی‌های سامانه تشخیص پلاک خودرو ۳۷
۳-۷-۵- سامانه کنترل سرعت جامع ۳۷
۳-۷-۶- مشخصات سامانه سرعت سنج و پلاک خوان ۳۸
۳-۷-۷- آشنایی با دوربین‌های نظارت تصویری ۳۹
۳-۷-۸- موقعیت دوربین‌های نصب شده ۴۰
۳-۸-چگونگی جمع آوری کروکی تصادفات ۴۲
۳-۹- مراحل انجام تحقیق ۴۳
فصل چهارم:
۴-۱- مقدمه ۴۵
۴-۲- تحلیل توصیفی ۴۵
۴-۲-۱- به کارگیری سیستم کنترل سرعت متوسط تاچه حد بر میزان تصادفات مؤثر است؟ ۴۵
۴-۲-۲ به کارگیری سیستم کنترل سرعت تا چه‌اندازه بر میزان تصادفات ناشی از سرعت مؤثر است؟ ۴۸
۴-۲-۳-آیا عملکرد این سیستم در زمان وقوع تصادفات مؤثراست؟ ۵۰
۴-۲-۴-آیا عملکرد این سیستم در مکان وقوع تصادفات مؤثراست؟ ۵۱
۴-۲-۵-آیا عملکرد این سیستم در مکان وقوع تصادفات ناشی از سرعت مؤثراست؟ ۵۲
۴-۲-۶-میزان تخلفات اعمال قانون شده سرعت در محور مورد بررسی چقدر است؟ ۵۳
۴-۳- تحلیل استنباطی ۵۵
۴-۳-۱- سیستم‌های کنترل سرعت متوسط باعث کاهش تصادفات می‌گردند ۵۵
۴-۳-۲- به کارگیری سیستم کنترل سرعت متوسط بر میزان تصادفات ناشی از سرعت مؤثر بوده است. ۵۷
۴-۳-۳-عملکرد سیستم کنترل سرعت متوسط در زمان وقوع تصادفات مؤثر بوده است. ۵۸
۴-۳-۴-عملکرد سیستم کنترل سرعت متوسط در زمان وقوع تصادفات در شب مؤثربوده است. ۶۰
۴-۳-۵- عملکرد سیستم کنترل سرعت متوسط در زمان وقوع تصادفات در روز مؤثر بوده است. ۶۱
۴-۳-۶- میزان تخلفات اعمال قانون شده سرعت در محور مورد بررسی قبل و بعد از به کارگیری سیستم کنترل سرعت متوسط متفاوت می‌باشد. ۶۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:28:00 ق.ظ ]




با کمال خاکساریها عزیز مردمیم سرمه چشم بتانیم از غبار ما مپرس
در سواد شام گیسویى وطن داریم ما مى‌شوى آشفته‌خاطر از دیار ما مپرس[۴۶۰]
کار ما شاهدپرستى بار ما دلبستگى است[۴۶۱] مرد این ره نیستى از کار و بار ما مپرس
اى که استفسار حال سینه‌ریشان مى‌کنى نوک آن[۴۶۲] مژگان ببین از خارخار ما مپرس
داشت خون دل شب هجر تو در ساغر فقیر باده ما بى تو این بود از خمار ما مپرس
نگهش داشت به من لطف نهانى که مپرس حرف زد با من شیدا به زبانى که مپرس
کمر نازک او گرچه یقینى[۴۶۳] است که نیست از سخن بر دهن اوست گمانى که مپرس
زلف دل داد به ما کاکل او باز ربود سود ما را به قفا بود زیانى که مپرس
گر دل از ما ببرد غنچه این باغ چه دور مى‌دهد از دهن یار نشانى که مپرس
گفتگوى نگهش عین بلاغت دارد مى‌کند کشف معانى به بیانى که مپرس
نیست آسان ز خم ابروى او جان بردن دست تقدیر کشیده است کمانى که مپرس
دوش مى‌رفت فقیر از پى گلرخسارى نوبهارى به قفا داشت خزانى که مپرس
یارى گزیده‌ام که نگردیده یار کس در خواب جا نکرده شبى در کنار کس
چشمم به راه وعده چو آیینه بازماند وان بى‌وفا نداشت غم انتظار کس
جمع است خاطرم ز رقیبان سگ‌صفت کان نوغزال شوخ نگردد شکار کس
اى در جهان ز پسته خندان فکنده شور بارى نمک بپاش به جان فگار کس
شد عالمى ز درد سر آرزو هلاک لعل لبت نکرد علاج خمار کس
بر طرف عارض تو پریشان نمود زلف مشاطه را نبود غم روزگار کس
آسوده خاطرى و ز دست تو سنگدل آسودگى ندیده دل بیقرار کس
خلقى شدند خاک ره انتظار تو گردى به دامنت ننشست از غبار کس
از بى‌تعلقى ننشسته است هیچگاه گرد ملال بر دلم از رهگذار کس
بیهوده عمر صرف هنر مى‌کنى فقیر کارى که آید از تو نیاید به کار کس
به زلفش دل ز عارض مى‌کند شبگیر در آتش تو گویى مى‌رود دیوانه با زنجیر در آتش
بود سوز[۴۶۴] محبت خضر راه راست سالک را کجى را مى‌توان بردن برون از تیر در آتش
چه[۴۶۵] مشتاقانه جا داده است در پهلو خدنگش را دل من مى‌طپد از حسرت نخجیر در آتش
مثالى خواست مانى از گل روى تو بردارد ز عجز افکند آخر خامه تصویر در آتش
محال است اینکه ترک عشق او گوید فقیر آرى نخواهد شد سمندر تا قیامت سیر در آتش
نسیم آسا نبردم هیچ‌گه راهى به گلزارش به کوشش خویش را چون خار مى‌بستم به دیوارش
قماش حسن او در جنس این خوبان نمى‌بینم به یوسف هم نیاید راست سوداى خریدارش
چنان کز پهلوى خاشاک آتش مایه‌ور[۴۶۶] گردد ز خرمن‌سوزى ما بیدلان گرم است بازارش
به دام افتاده طول امل چون من نمى‌باشد که مى‌خواهم به گرد سر بگردم همچو دستارش
به یک دیدن خیالش نقش لوح خاطر من شد که درس عاشقى حاجت نمى‌باشد به تکرارش
رخش را دیدن و از خویش رفتن عالمى دارد فقیر آن دل نمى‌خواهم که آرد تاب دیدارش
دارم دلکى آه و فغان سبزه باغش مغز خرد آشفته بوى[۴۶۷] گل داغش
با خون طرب خاک غمش را نفروشم با صاف دو عالم ندهم درد ایاغش
در خرمن صد شمع زند آتش حسرت پروانه پر سوخته پاى چراغش
بیرون ندهم دود کباب دل خود را ترسم که خورد بوى وفایم به دماغش
زین راهبران راه به مقصود نبردیم گیریم مگر از دل گم‌گشته سراغش
عقل آمد و شد یار من در لحظه مجنون کردمش طفلى به من شد همزبان رشک فلاطون کردمش
در مغز جانم چون صبا پیچیده بوى نوگلى با هر که گشتم همنفس[۴۶۸] چون غنچه دلخون[۴۶۹] کردمش
دل با خیال روز و شب مى‌کرد گستاخانه سر رشکم[۴۷۰] گریبانگیر شد از سینه بیرون کردمش
حسنت قماش ناز را مى‌خواست بفروشد به من کم بود جانم در بها[۴۷۱] دل نیز مرهون کردمش
سرتاسر[۴۷۲] آفاق را سیلاب اشک من گرفت یک قطره خونى بود دل هم چشم جیحون کردمش
مى‌بود جان بى‌نوا از صحبت من در بلا تسلیم جانان ساختم از خویش ممنون کردمش
رنگ دگر بخشیده‌ام[۴۷۳] طرز[۴۷۴] نظیرى را فقیر ساقى به دستم داد مى پیمانه پرخون کردمش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:27:00 ق.ظ ]




  • اگر آقا فهمید و به این اتاق آمد مامان را توی کندو خواهیم کرد.» (افغانی، ۱۳۴۵: ۶۲۹)

کربلایی عباس، مهربان و دل پاک است:
«شوهر تو دیشب مثل اینکه از جای دیگر اوقاتش تلخ بود. اصلاً دو کلمه حرف نزد، دو کلمه حرف نزد که من بفهمم مادّه اش تا چه اندازه غلیظ است. اما تو صبر و حوصله داشته باش و به خدا توکّل کن، من در فرصت بهتری با او گفتگو خواهم کرد.
آنگاه چشم های کلاغ پوکش را در سمت زن بالا کرد، چنان که گوئی می خواهد او را ببیند یا در خاطره های دور و رؤیا مانند خود تصویرش را به یاد آورد، و در این حال با خوشحالی ساده و بی غل و غشی که از ایمان وی سرچشمه می گرفت افزود:

      • من همین حالا داشتم برای تو دعای امّن یجیب می خواندم. دیشب مثل اینکه باز گریه می کردی؟

    (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ناز پری گفت:

  • او نبود، مگر به تو نگفتم خورشید خانم بود.
  • هان، هان، پس او نبود. آری دخترم، برو و به برکت دعای من آسوده دل و مطمئن باش. شوهرت از خر شیطان پیاده خواهد شد. برو چشمهایت را خراب مکن. قدر این دو گوهر عزیز و نازنین را بدان!» (افغانی،۱۳۴۵: ۲۹۵)

خورشید، طعنه زن و لغزگو، امر کننده است و با دشنام نیز بیگانه نیست.
«البته او را، نه تو را انتیکّه. چطور شد که برگشتید؟ گردش شما همین بود؟ پس هما خوبست تو هم چادرنمازی روی سرت بیندازی.» (افغانی، ۱۳۴۵: ۵۷۲)
صفیه بانو، پیرزنی است دانادل و تجربه دیده، سنگین، نیکخواه، اندرزگو و رک و بی پروا است.
« چه فتنه ای مادر، ما پیش هیچکس حتی آهو که به قول خود مشهدی با هم گیسک ریسک داریم هنوز این مطلب را بازگو نکرده ایم و هیچ وقت نخواهیم کرد . آدم باید تا می تواند سرپوش باشد نه سرگو و باز تکرار می کنم، اصلاً قضیّه چیز مهمی نیست، از عکسی خوشش آمده و آنرا برداشته است. کردها آن طور که من دیده ام از این اخلاق کولیانه که رنگ شیطنت دارد فراوان دارند. به علاوه، زندگی هم با همه حقیقتی که دارد مثل خوابی است که آدم می بیند، خوب یا بد باید نیکو تعبیرش کرد اما کسانی که آنرا قمار می پندارند یا این طور عادت کرده اند که پایه کار خود را بر واقعیت های ناروشن بنا سازند باختشان حتمی است. اگر غیر از این بود من هم می بایست مثل مشهدی گول تازگی و رنگ و رخسار یا ادب ظاهری این زن را خورده و همان روزی که پیشنهاد کرد برای داریوش بگیرمش بخواهشش تن در داده باشم. هر چند اطمینان دارم که مشهدی هم کسی نیست که او را نگه دارد و به همان آسانی که او را آورد دیر یا زود روانه اش خواهد کرد.» (افغانی، ۱۳۴۵: ۳۹۹)
نقره، کم حوصله، نمک شناس، ناراضی و غرغرو، بی مهر نسبت به شوهر و فرزند، از دشنام و ناسزا گفتن نیز پروایی ندارد. نویسنده او را با لفظ «عزیزکم» از دیگران جدا کرده و به او تشخیص می بخشد.
« عزیزکم آخر من دیگر چه کنم؟! وقتی کفر مرا در می آورد غیر از کتک بگو چه دارم؟ در هر جای دیگر غیر از این خانه بودم با این بال و پر گرفته ای که خدا نصیب من بیچاره کرده روزی صد بار جل و پلاسم را به گرده ام می دادند. امروز بحمدالله خود تو شاهد بودی که چه الم شنگه ای راه انداخت، داشتم جلوی زیرزمین را خاک می ریختم که آب باران داخل نشود. آمد ازم نان خواست. نان، نان، نان، این است بیست و چهار ساعت ورد زبان او، از لحظه ای که چشمش را به نور صبح باز می کند تا دقیقه ای که کپّه مرگش را میگذارد. والله من که دیگر از دست شکم کارد خورده این یک وجبی، که گوئی گرگی در آن روی دو پا نشسته است و هر چه پائین می رود هنوز به جای خود نرسیده می بلعد، ذلّه شده ام. گفتم نیم ساعت، یک ساعت صبر کن تا بابای الدنگ و بیکار و بیعارت که سه ماه آزگار است توی خانه خوابیده است پیدایش بشود، از روی لج با لگد زد همه خاک هایی را که ریخته بودم تا آب باران داخل زیرزمین نشود در هم پاشید. آبی که پشتش منهر کرده بود مثل جوی روان توی اطاق سرازیر شد …» (افغانی، ۱۳۴۵: ۱۸۷-۱۸۸)

  • گفتگو باید مفید و مختصر و با ربط باشد، به عبارت دیگر سنگین و بی روح نباشد یعنی، گفتگوها نباید انباشته از اطلاعات گوناگون باشد بلکه باید مستقیم و سر راست باشد.(سلیمانی،۱۳۷۰: ۳۹۱) دیگر آن که گفتگو باید چنان باشد که خواننده احساس کند با مردم زنده سر و کار دارد یعنی جملات کوتاه و گویا و گفتار مختصر و واضح باشد. (عبدالهیان،۱۳۸۱: ۷۵)

در شوهر آهو خانم گفتگو ها، طولانی است.«قهرمان اغلب و بسیار طولانی فلسفه بافی می کنند. در حالی که با یک گفتگوی کوتاه همان نتیجه را می توان گرفت. بیشتر گفتگوها دراز است و با کم حوصلگی عصر ما ناسازگار است. حرف زدن افراد خیلی مفصل و خسته کننده است. به طوری که می خواهم بگویم مثل این که طرفین مطلبی را از بر کرده اند تا در برابر هم سخنرانی کنند.» (علوی،۱۳۴۳، ۱۳۸)
به عنوان مثال، قسمت اعظم فصل اول، که ۴۵ صفحه است به جز توضیح و توصیف مستقیم نویسنده و قسمت هایی که راوی مداخله گر لب به سخن می گشاید بقیه فصل شامل گفتگوی سید میران با آقا شجاع، هما و شاگردان دکان است.
فصل سوم و چهارم نیز که از صفحه ۸۱ تا ۱۸۴ کتاب را در بر می گیرد شامل گفتگوی سید میران با هما و حسین خان ضربی است و فصل چهارم تماماً شامل گفتگوی سید میران با هما است چنانچه تنها یک پاسخ هما حدود شش صفحه را به خود اختصاص می دهد (صفحه ۸۶ تا ۹۲) به همین ترتیب، قسمت اعظم بقیه فصول نیز در برگیرنده گفتگوی طولانی شخصیت ها و افکار و اندیشه های درونی آنان است.
صاحب نظران معتقدند، گفتگو کارهای مشخصی می تواند انجام دهد، می تواند داستان را پیش برد، شخصیت پردازی کند و یا اطلاعاتی را در اختیار خواننده بگذارد،(سلیمانی،۱۳۷۰: ۳۵۱) «ولی هیچ گاه نباید از گفتگو برای پرکردن صفحات داستان استفاده کرد یا به جای استفاده از شیوه های ساده ایجاد ارتباط، میان دو قسمت از داستان، از طریق گفتگو، صحنه های جدیدی را به داستان افزود، همچنین در جاهایی که روایت ساده می تواند سریعتر و موثرتر داستان را بازگو کند، نباید از گفتگو استفاده کرد.»(همان:۳۹۵) آنان این نوع گفتار را که خصوصیات اخلاقی، روحی و فکری شخصیت های داستان به وسیله آن به گونه ای عمیق افشا نمی شود و به امر جلو رفتن داستان کمکی نمی شود را گفت و گوی زائد می شمارند و معتقدند حذف آنها موجب زنده و جذاب شدن داستان می گردد.(عبدالهیان،۱۳۸۱: ۷۲)
به عنوان مثال گفتگوی بهرام با هما در فصل سیزدهم از جمله گفتگوهای زائدی است که حذف آن نه تنها خللی بر اثر وارد نمی سازد، بلکه بر جذابیت داستان می افزاید.

  • گفتگو باید توام با درگیری باشد یعنی خواننده کنجکاو و علاقمند به شنیدن ادامه گفتگو باشد، گفت و گوهایی که فقط جنبه اطلاعاتی دارند، عنصر درگیری در آنها غایب و گفت و گو ملال آور است. (سلیمانی،۱۳۷۰: ۴۰۰)
  • «گفت و گو باید طبیعی جلوه کند و ضمن آنکه فردیت داشته باشد، ویژگی های زبان گفتاری هر گروه و قوم و ملتی را هم باز بتاباند»(ایرانی،۱۳۸۰: ۳۴۶) و «راه درست همان راه میانه است یعنی در آمیختن زبان ادبی درست و والا با زبان گفتاری هر گروه و قوم و ملت به طوری که هم حسن ها و کیفیت های ویژه آن را دارا باشد و هم لطف ها و کیفیت های ویژه این را.»(همان:۳۴۷) به طور کلی در این مورد توصیه کرده اند که تنها چند تکیه کلام به خصوص و سایه ای از لهجه می تواند کافی باشد. (عبدالهیان،۱۳۸۱: ۷۵)

افغانی، در شوهر آهو خانم، اصطلاحات عامیانه و لهجه محلّی را با زبان ادبی در آمیخته و گفت و گویی آفریده است که در نوع خود جالب است.
« … آبی که پشتش منهر کرده بود و مثل جوی روان، توی اتاق سرازیر شد. تا آمدم به خودم بجنبم گلیم و یک ور لحاف کرسی پاک خیس شده بود. از هولم لحاف کرسی را بالا زدم، آب خودش را توی کرسی گذاشت و چنانکه گوئی در این سه روزه بشن و باران فقط به همین نیت خود را آماده کرده بود، آتش های چاله را یکسره خاموش و خاکسترش را به هوا پاشید که همه زندگیم را بهم زد. این هم از کار و کردار امروز این کوله مرجان، و من که ناسلامت جانم آمدم بهترش کنم بدترش کردم. و حالا تازه سر بزرگ زیر لحاف است. دعواها و بزن و بکش ها امشب است، کیست که جواب پدرش را بگوید؟ یک فصل که من با آتش بیز و مقّاش از زیر کار درش آوردم پیش کتکی که باید از او نوش جان کند هیچ است. مردک که از خودش اوقاتش تلخ است این موضوع بهانه خوبی برای جارو جنجال به دستش خواهد داد. بر سر همین آب نباتها دیشب می خواست او را بزند، من بیست و چهار ساعت ضامنش شدم. اما تو بگو عزیزکم امشب را چه کنم؟» (افغانی، ۱۳۴۵: ۱۸۸)
« …اگر شکّ تو به آن یک قواره اطلسی می رود که هما در صندوقش دارد باید بدانی که آیه و مایه همان یکی است. من هر چه کشتیارش شدم بلکه بتوانم آنرا از او بگیرم و پولش را بدهم قبول نکرد. می گوید، من عادت ندارم سوغات کسی را به دیگری، ولو این که خواهرم باشد ببخشم، یا از آن بدتر بفروشم» (افغانی، ۱۳۴۵: ۵۲۳)
« نویسنده هنگامی که به گفت و گو می پردازد باید میانه روی را انتخاب کند، نه مو به مو از دستور زبان تبعیت کند و به این ترتیب گفت و گو را سنگین و نابهنجار سازد، نه هم آن را از اصطلاحات عامیانه و زبان حرفه ای و اغلاط دستوری پر کند. ضمناً نباید سعی کند که گفت و گوی اشخاص داستان صد در صد با گفتگوی هرروزی منطبق باشد، گفت و گوی داستان همیشه باید مختصر و فشرده باشد» (یونسی،۱۳۷۹: ۳۹۷)
اغلاط دستوری در شوهر آهوخانم زیاد نیست و اغلب برگرفته از لهجه خاص کرمانشاهی است.
«آفرین بر تو و بر آن شیری که تو را خورد، خودت درست را روان هستی! شاید پیش از سحر آرد را برسانی، ها بابام، به امان خدا، من تا ترا دارم غمی ندارم» (افغانی، ۱۳۴۵: ۳۹)
«سید میران شانه ها را بالا انداخت:
من چه می دانم. شاید اصلاً ترک او را کرده باشند. شاید اصلاً کس و کاری که از آنان صحبت می کند افسانه ای بیش نباشد» (افغانی، ۱۳۴۵: ۲۳۶)
برخی از نویسندگان معتقدند:«در موقع نوشتن گفت و گو نباید از فعل گفت استفاده کرد و خیلی کم، یعنی تنها به وقت ضرورت، نیز قیود را برای توضیح و تشریح گفتگوها به کار برد. نود درصد از گفتگوها باید خودشان لحن خاص خود را القا کنند و نیازی به توضیحات نویسنده نداشته باشند»(سلیمانی،۱۳۷۰: ۳۹۰) زیرا«دخالت مستقیم راوی یا نویسنده در توصیف وضع و حال شخصیت ها، از تاثیر گفتار آنها می کاهد، البته حرکات و اشاره های پرمعنا نباید حذف شود اما نویسنده باید به خود گفت و گو بیشتر تکیه کند تا به توضیح و تفسیر وضع و حال گوینده آن.» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۴۷۷)
«از روی خیرخواهی و اندرز گفت:

  • در این سرما بچه را چرا از خانه بیرون می آورید خانم ….»(افغانی،۱۳۴۵: ۲۰)

«کربلایی عباس، پیرمرد نکته سنج و روشن دل و نابینائی که همسایه همان خانه بود و در جمع حضور داشت، زیرکانه افزود:

  • دل آسوده باش دختر، لابد خودش عوض تو اینکار را کرده است» (همان:۷۷)
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:27:00 ق.ظ ]