|
|
Kraetchmer N. Preference of Patience undergoing Angiograms for participation in treatment decisions: Coping style and the Problem Solving-decision-making scale [Master`s Thesis], Toronto: University of Toronto, 1994; 80: 57-59. Kraushar MF, Turner MF (1987). Medical malpractice litigation in cataract surgery. Arch Ophthalmol. ۱۰۵: ۱۳۳۹-۱۳۴۳٫ Kraushar MF, Robb JH. Ophthalmic malpractice lawsuits with large monetary awards. Arch Ophthalmol. ۱۹۹۶; ۱۱۴:۳۳۳-۳۳۷٫
-
- Lanckton AV. The contours of informed consent. Surv Ophthalmo, ۱۹۹۶; ۴۰: ۳۹۱-۳۹۴٫
-
- Largent, Emily A., David Wendler, Ezekiel Emanuel, and Franklin G. Miller. 2010. Is emergency research without initial consent justified? The consent substitute model. Archives of Internal Medicine ۱۷۰ (۸):۶۶۸–۶۷۴٫
-
- Levine, Robert J. 1988. Ethics and Regulation of Clinical Research, 2nd ed. New Haven, CT: Yale University Press.
-
- Linebarger EJ, Hardten DR, Shah GK, Lindstrom RL. Phacoemulsification and modern cataract surgery. Surv Ophthalmol. ۱۹۹۹;۴۴:۱۲۳-۱۴۷٫
-
- Locke, John. 1988. Second Treatise on Civil Government. In Locke: Two Treatises of Government, edited by P. Laslett. Cambridge: Cambridge University Press.
-
- Maclean, Alasdair, Autonomy, Informed Consent and Medical Law, Cambridge University Press, 2009.
-
- Lorna Hicks, Duke University, Informed Consent, April 20, 2008.
Maclean, Alasdair, Briefcase on Medical Law, Cavendish Publishing, 2001. Maclean, Alasdair, The doctrine of informed consent: does it exist and has it crossed the Atlantic? Legal Studies, volume 24 , issue 3, 2004.
-
- Manning, Joanna, Informed Consent to Medical Treatment: The Common Law New Zealand’s Code Of Patients’ Rights, Medical Law Review, 12, Summer 2004
-
- Manson, Neil C., and Onora O’Neill. 2007. Rethinking Informed Consent in Bioethics. Cambridge: Cambridge University Press.
-
- Meyers, Christopher, Bakersfield, USA, Journal of medical ethics, 1992, 18, 135-137
-
- Mill, John Stuart. 1990, On Liberty. In Utilitarianism/On Liberty/Essay on Bentham, edited by M. Warnock, Glasgow: Fontana Press.
-
- Miller, Franklin G. 2010. Consent to clinical research. In The Ethics of Consent, edited by F. G. Miller and A. Wertheimer, New York: Oxford University Press.
-
- Miller, Franklin G., David Wendler, and Leora C. Swartzman. 2005. Deception in Research on the Placebo Effect. PLoS Medicine ۲ (۹):e262.
-
- Miller, Franklin G & Alan Wertheimer. 2010. Preface to a theory of consent transactions: beyond valid consent, In The Ethics of Consent, edited by F. G. Miller and A. Wertheimer, New York: Oxford University Press.
-
- MISAK, CHERYL, ICU Psychosis and Patient Autonomy, Journal of Medicine and Philosophy, University of Toronto, 2005; 30: 411–۴۳۰٫
-
- Misak, C. (2004a). Truth and the end of inquiry: A pragmatist account of truth, 2nd
-
- expanded edition. Oxford: Oxford University Press.
-
- Misak, C. (2004b). The critical care experience: A patient’s view. American Journal of Respiratory and Critical Care Medicine, 170(4), 357–۳۵۹٫
-
- National Commission for the Protection of Human Subjects of Biomedical and Behavioral Research. 1979. “The Belmont Report”, ۱۹۷۹٫ Federal Register, 44(76):23192–۲۳۱۹۷٫
-
- Nozick, Robert. 1986. Anarchy, State and Utopia. Oxford: Oxford UP.
-
- Nuffield Council on Bioethics. 2007. Public health: Ethical issues. Cambridge.
-
- O’Neill, Onora. 2002. Autonomy and Trust in Bioethics. Cambridge: Cambridge University Press. 2003. Autonomy: The Emperor’s New Clothes. Aristotelian Society Supplementary Volume ۷۷ (۱):۱–۲۱٫
-
- O’Neill O. Informed consent and genetic information. Studies in History andPhilosophy of Science Part C: Studies in History and Philosophy of Biological and Biomedical Sciences 2001;32:689–۷۰۴٫
-
- Pateman, Carole. 1990. The Disorder of Women: Democracy, Feminism, and Political Theory Stanford, CA: Stanford University Press.
-
- Pellegrino, E. D., and D. C. Thomasma. 1993. The Virtues in Medicine. New York: Oxford University Press.
-
- Plato. 1973. Republic. New York: Anchor Books.
-
- Plato 2006. Laws, Translated by B. Jowett, Mineola, NY: Dover.
-
- President’s Commission for the Study of Ethical Problems in Medicine and Biomedical and Behavioral Research. 1982. Making Health Care Decisions: A Report on the Ethical and Legal Implications of Informed Consent in the Patient-Practitioner Relationship. Washington, D.C.: The Commission.
-
- Princeton Insurance (2005), HealthCare Risk Management Department, A Publication on HealthCare Risk Management from Princeton Insurance; 609, 452-9404.
-
- Qual Safe Health Care 2004;13:422–۴۲۷٫ ۲۱
-
- Radin, Margaret Jane. 1983. Property and Personhood. Stanford Law Review ۳۴ (۹۵۷):۹۷۱–۹۹۰٫
-
- Radner W. Die Ärztliche Aufklärungspflicht in der Rechtsprechung und Praxis. Linz, Austria: Universitätsverlag Rudolf Trauner; 2000.
-
- Robinson G, Merav A. Informed consent: recall by patients tested postoperatively. Ann Thorac Surg. ۱۹۷۶; ۲۲:۲۰۹-۲۱۲٫ ABSTRACT .
-
- Royal College of Nursing (2005), research ethics: RCN guidance for nurses, London, publication code: 002013, P: 43-50.
-
- Savulescu, J. 1994. Rational desires and the limitation of life-sustaining treatment, Bioethics ۸ (۳):۱۹۱–۲۲۲٫
-
- Scanlon, Thomas M. 1988. The Significance of Choice, In The Tanner Lectures on Human Values, edited by S. M. McMurrin, Salt Lake City: Utah University Press.
-
- Schneider, Carl E. 1998. The Practice of Autonomy, New York: Oxford University Press.
-
- Schouten B, Hoogstraaten J, Eikman M. Dutch dental patients on informed consent: knowledge, attitudes, self-efficacy and behaviour. Patient Educ Couns 2002; 42: 47-54.
-
- Schwartz LM, Woloshin S, Birkmeyer JD. How do elderly patients decide where to go for major surgery? Telephone interview survey. BMJ. 2005; 331: 821. [PubMed]
-
- Shahian DM, Yip W, Westcott G, et al. Selection of a cardiac surgery provider in the managed care era. J Thorac Cardiovasc Surg. 2000; 120:978–۹۸۷٫ [PubMed]
- Shahian DM, Normand SL, Torchiana DF, et al. Cardiac surgery report cards: comprehensive review and statistical critique. Ann Thorac Surg. 2001; 72:2155–۲۱۶۸٫ [PubMed]
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 02:32:00 ق.ظ ]
|
|
ابن خلدون را نمی شود از مخالفان مراجعه به اهلکتاب برشمرد. او از متقدمانی است که عوامل مراجعه به اهلکتاب را مطرح کرده و سخن او زیر بنای استدلال مخالفان مراجعه به اهلکتاب قرار گرفته است. او در کتاب خود عامل مراجعه به اهلکتاب را چنین آورده است: از آنجایی که عرب با علم سروکار نداشت و نوشتن نمىدانست و روح بدوى و بىسوادى بر ایشان غالب بود و هرگاه به دانستن نکاتى درباره علل آفرینش و آغاز خلقت و اسرار هستى-که مقتضاى طبع جستجوگر هر انسانى است-جویا مىشدند به اهل کتاب، اعم از یهودیان و مسیحیان، رجوع مىکردند و از آنان بهره مىبردند و اهل کتابى که در آن روزگار میان عربها بودند مانند خود آنها بوده که درباره مسائل یادشده چیزى بیش از خود آنان نمىدانستند و دانشى اندک و عوامانه داشتند. بیشتر این اهل کتاب از قبیلهی «حمیر» بودند که دین یهود را پذیرفته بودند و بعد از آنکه اسلام آوردند همچنان دانستههاى سابق خود را محفوظ داشتند؛ آن هم دانستههایى که هیچ ربطى به احکام شرعى نداشت. از جمله اخبار مربوط به آغاز آفرینش و خبرهاى مربوط به جنگها، وقایع، حماسهها و امثال آن.[۶۵] بدین ترتیب یکی از عوامل مراجعه به اهلکتاب ارضاء حس کنجکاوی برخی صحابه بود. گاهی این کنجکاوی ها نه به سود دنیا بود نه آخرتشان. قرآن کریم در این باره فرموده است. سَیَقُولُونَ ثَلاثَهٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَهٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَهٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلیلٌ فَلا تُمارِ فیهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً[۶۶] گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهى مىگویند: «پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. » -همه اینها سخنانى بىدلیل است- و گروهى مىگویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. » بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمى، تعداد آنها را نمىدانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن. که ذیل این آیه در تفسیر می خوانیم: « ابنعباس - رضى اللّه عنهما- گوید که من از آن اندکی هستم که تعداد اصحاب کهف را می دانم. خداى- عزّوجلّ- آن دو قول نصارى را رد کرد و آن را گفت: رَجْماً بِالْغَیْبِ و بر این قول دیگر که هفت بودند و هشتم ایشان سگ، هیچ کلام رد کننده ای نیاورد لذا دانستم که این قول درست است. آنگاه پیغمبر را گفت: وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً و فتوى مپرس در باب ایشان از هیچ کس از اهل کتاب».[۶۷] سیوطی در تفسیر آیه چنین آورده است: جمله وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً اًمنظور این است که از یهود درباره اصحاب کهف نپرس مگر به همان مقداری که ما به تو خبر دادیم . . . و از طریق های مختلف که از ابنعباس وارد شده است، منظور از وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً یهود است (الله اعلم).[۶۸] آنچه که مورد بحث محتوای آیه است، تعداد اصحاب کهف می باشد و از جمله مواردی است که دانستن و ندانستن آن به حال مومن فرقی ندارد؛ اگر غیر از این بود حتما تعداد دقیق آن در قرآن یا سنت پیامبر ذکر می شد. اما در این آیه شاهد نقلِ اقوال مختلف هستیم بی آنکه خداوند قول صحیح را مشخص یا بیان کند. کلیتِ پرسش از یهود اشکال دارد، که این گونه در آیه می آید. همچنان که سیوطی ذیل این آیه به آن اشاره می کند و میگوید کسانی را که نباید از آنها سوالی پرسیده شود - آن هم سوال ساده ای که دانستن و یا ندانستنش سودی یا ضرری به حال مومن ندارد- یهودیان هستند و این مطلب را از طریق ابنعباس هم بیان می کند. در کتابهای اهل سنت روایاتی از رسول اکرم وجود دارد که پیغمبر خدا، به خدا پناه می برد از علمی که سودی به حالش ندارد.[۶۹] به نظر می آید افزایش این نوع اطلاعات و آگاهی ها را میتوان از مصادیق علم غیر نافع دانست. بر این اساس زانو زدن در مقابلِ علمی را دین میپذیرد که سود رسان است و این موضوع به قدری مهم است که پیغمبر مکرر، از علمی که سودی ندارد به خداوند پناه می برد.[۷۰] بنابراین مراجعه به اهلکتاب به نیت بیشتر دانستن و یا ارضاء حس کنجکاوی کاری مطابق نص صریح قرآن نیست.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۲-۲- محمود ابوریه[۷۱] محمود ابوریه متوفی (۱۹۷۰م) سر سختانه در مقابل اسرائیلیات ایستاده و پرسیدن از کعبالاحبار را بر نتافته و با دیدی مشکوک او را نگریسته است. او در خصوص نقل حدیث از اهلکتاب به نکته ظریفی اشاره می کند و آن اینکه اگر به فرض نقل حدیث از اهلکتاب جایز هم باشد ولی این جوازی برای اعتماد به ایشان در همه مسائل اعم از اعتقادی، شرعی و. . . نیست.[۷۲] با توجه به این مهم که بین نقل حدیث از اهلکتاب و اعتماد به اهلکتاب تفاوت وجود دارد میتوان او در گروه مخالفان مراجعه به اهلکتاب قرار داد. با توجه به این مهم که نقل حدیث از اهلکتاب به هیچ وجه قابل اثبات نیست اما به نظر کلام ابوریه حاوی پیامی قابل تأملی، مبنی بر اندیشه در شنیدهها و سنجش آنها است. اینکه هر چیزی که به عنوان دین مطرح می شود پذیرفتنی نیست مگر آنکه با معیار قرآن و سنت صحیح – که هرگز منافی عقل دستوری نمیدهد– هماهنگی داشته باشد. اگر آن مطلب با آن معیارها همخوانی داشت، میتوان به آن به چشم یک اصل دینی نگاه کرد و احکام دین را بر آن مترتب نمود، در غیر اینصورت توجه کردن به آن ناسپاسی به خالق عقل است. گویا روی سخن او با موافقان مراجعه به اهلکتاب است. او در کتاب “اضواء علی السنه المحمدیه” به نقد صریح این گونه ارتباطات پرداخته و افرادی چون کعب، ابوهریره و وهب را که عوامل اصلی انتشار اسرائیلیات در بین مسلمانان شدند را تخطئه کرده و تا سر حد متهم کردن کعب به قتل عمربنخطاب پیش می رود. [۷۳] ابوریه در کتاب خود به این مهم اشاره می کند که قصد اولیه اهلکتاب تحریف قرآن بود؛ ولی از آنجا که قرآن به طور کامل تدوین شده بود لذا به سمت سنت پیامبر رفته و دست به تحریف حدیث زدند، زیرا می توانستند به دلخواه در آن خرافه وارد کنند و خواسته های نفسانی خود را در غالب سنت و روایت بقبولانند. در این بین نا آگاهی مردم از تاریخ گذشتگان و در عین حال خبره پنداشتن اهلکتاب در میان اعراب، اسباب انجام تحریف سنت را برای آنها به بهترین شکل ممکن فراهم آورد. وی در ادامه کلام ابن جوزی را برای تأیید گفتار خود می آورد: « آنان هنگامی که نتوانستند دسیسه ها و نقشه های خود را در مورد قرآن پیاده کنند و آن را تحریف نمایند، سراغ احادیث رفته، نا گفته ها را جعل کردند».[۷۴] ابوریه به این نکته اشاره می کند که کعبالاحبار، وهب بن منبه و عدهی دیگری از یهودیان که به ظاهر اسلام آورده بودند داستانهای تلمود[۷۵] و داستانهای اسرائیلی را به عنوان حدیث وارد فرهنگ اسلامی کردند؛ طوری که در مدت کوتاهی جزءِ اخبار و روایات دینی و تاریخی مسلمانان گردید.[۷۶] او پیشکسوت بودن یهودیان در داشتن کتاب را علت مقبولیت آنها در میان اعراب دانسته و می نویسد: «یهودیان به علت داشتن کتاب و نیز به دلیل دانشمندانشان در مسائل ناشناختهی مربوط به آیین های پیشین، برای عربها به منزله استاد شناخته می شدند».[۷۷] استاد شناخته شدن یهودیان در میان اعراب خود می تواند دلیلی بر مراجعه صحابه به اهلکتاب برای رفع جهل خود نسبت به مسائل مختلف محسوب شود. داستانهایی چون داستان جسّاسه و اکاذیبی از خلقت آسمان، زمین و انسان همه به ذائقه عوامالناس بسیار خوش میآمد و از طرفی در بر دارنده سند[۷۸] یا حکم حلال یا حرامی نبود که تکلف به حافظه سپردن آن را به دوش بکشند و جدا از آن چون شنیدن داستان در هر سنی برای انسان جذاب و به خاطر سپردن آن سهل است و نقل آن در محافل دیگر، خود، سرگرم کننده است لذا شنیدن این داستانها برای عده کثیری از مردم باب شد و قصهگویان از این اقبال عمومی دلگرم شده و بر عجیب تر کردن داستانها، برای جذب بیشتر همت میگذاشتند و حکومت هم از این حرکت استقبال میکرد؛ چرا که موجب می شد آنها را از پرداختن به موضوعات مهم تر دینی و پرسیدن سوالات اساسی باز دارد. مجموعه این عوامل منجر به خلط حدیث با اقوال اهلکتاب شد. ۲ -۲-۳- رمزی نعناعه رمزی نعناعه را می شود در دسته مخالفان مراجعه به اهلکتاب دانست وجود نقادیهای او در مورد تفاسیر تابعین نشان از مخالفت وی با مراجعات است. او وجود اسرائیلیات در تفسیر را یکی از ویژگی های تفاسیر تابعین دانسته و علت آن را مسلمان شدن عدهی زیادی از اهلکتاب میداند، البته اضافه می کند که وجود داستانهای جذاب در کتب اهلکتاب و علاقه زیاد مردم به دانستن آنها و سهل انگاری تابعین، منجر به ورود این اسرائیلیات به تفاسیر شد؛ آنهم ورودی بدون نقد و بررسی. رمزی نعناعه معتقد است که علت ضعف روش تفسیر نقلی، اخذ و اعتماد به اهلکتاب در فهم قرآن کریم است.[۷۹] همانطور که رمزی نعناعه در انتهای کلام خود آورده اعتماد به اهلکتاب در فهم قرآن کریم (به عبارتی تفسیر) منجر به این حادثه شده است آن هم در عصر تابعان، یعنی هنوز صحابه در میان مردم هستند. چگونگی کسب این اعتماد در میان مردم با وجود آن همه صحابهی پیش کسوت خود جای بسی تأمل دارد. شاید از ظاهر ماجرا اینگونه برداشت شود که یا با کم کاری برخی صحابه در امر تفسیر قرآن برای نسل آینده مواجه هستیم یا اینکه همین “برخی صحابه” برای پیش برد اهداف یهودی خود با اهلکتاب ارتباط تنگاتنگ دارند. رمزى نعناعه، در مورد تساهل مفسران در نقل اخبار و قصص مىگوید مفسرین از زمان طبرى تا رشید رضا همه و هر یک به گونهاى در ورطه اسرائیلیات افتادهاند. عدهاى از آنها، اندکی از اسرائیلیات را در تفاسیر خود گنجاندهاند، عدهاى هم در نقل آنها به شدت دچار زیادهروى شدهاند؛جمعى با نقل و سکوت از کنارشان گذشتهاند ولى اندیشمندان نیز به پیگیری، بررسى و نقد آنها همّت گماشتهاند. [۸۰] ۲-۲-۴-محمدهادیمعرفت[۸۱] وی از جمله شیعیانی است که در حوزه مراجعه صحابه به اهلکتاب، قلم فرسوده و در کتاب التفسیر و المفسرون خود به این مهم پرداخته است. ایشان کلیت مراجعه برخی صحابه چون ابوبکر و عمر به اهلکتاب را پذیرفته ولی زیر بار این مراجعات توسط همه صحابه نرفته است و حتی بخش قابل توجهی از صفحات کتاب خودش را به دفاع از ابنعباس و زدودن اتهام مراجعهی او به اهلکتاب، اختصاص داده و در کتاب خود آورده است: «فراگیرى از اهل کتاب و پیروى از آنان در تمام آنچه به هم بافتهاند، نکتهاى است که صحابه و تابعان به آن توجه و از آن پروا داشتند. البته گروههایى از خودباختگان کوتهاندیش یا سیاست بازان بودند که بىپروا به این کار دست مىزدند. بنابراین گفتار ذهبى که به طور مطلق مدعى است که تابعان براى فهم معانى قرآن به اطلاعاتى استناد مىجستهاند که از طریق اهلکتاب و از درون کتابهاى آنان به دست مىآوردند، سخنى نادرست است و بطلان این پندار راکه به صحابهی گرانمایهاى چون عبد اللّه بن عباس نیز نسبت داده بودند، باطل است».[۸۲] آقای معرفت اشاره دارد که به رغم نهى از مراجعه به اهلکتاب افرادی از میان صحابه بودند که از مراجعه به ایشان و مطالعه کتابها و نوشتههاى آنان خوددارى نمىکردند و علت آن را هم کمی بضاعت علمی آنان دانسته[۸۳] و تلاش آنان را دستیابی به مطالبى که به گمان آنان جاى آنها در میان احادیث مسلمانان خالى است، میداند.[۸۴] او موضع صریح خود را با مطرح کردن روایتی از مراجعهی عمر به اهلکتاب بیان می کند؛ با این مضمون که اگر حضرت موسی در زمان پیامبر بر او واجب بود که آنچه را دارد رها کند و از پیامبر تبعیت کند، با وجود این چگونه ممکن است براى مسلمانان جایز باشد به یهودیان مراجعه کنند و افسانههایى کهن را که از کمترین ارزش و اعتبار برخوردار نبوده است از زبان آنان بشنوند و آن را باور دارند؛ در صورتى که این افسانههاى خرافى، چنان با اباطیل آمیخته شده است که اگر در لابهلاى آن به حقیقتى هم اشاره شده باشد به هیچ عنوان نمىتوان به صحت آن اطمینان پیدا کرد. [۸۵] در روایت یاد شده، پیامبر عمر را خطاب قرار میدهد که آیا در دین خود سرگردان شدهاید؟ شنیدن این عبارت از پیامبر و سرگردانی و تردیدی که پیامبر به آن اشاره نمود، سوالاتی را در برابر ما مطرح می کند؛ از جمله آنکه منظور پیامبر از سرگردانی و تردید عمر چه بوده است؟ آیا منظور این بوده است که عمر آنچه را پیامبر به عنوان وحی بیان می نمود، نمیپذیرفت؟ یا این که پیامبراز عاملی نهفته و خطرناک در درون او خبر داده است که موجب سرگردانی او شده و خشم پیامبر را برانگیخته است؟ یا این که پیامبر حداقل از عاملی که او را به تردید انداخته، سوال کرده است؟ در هر حال عاملی در درون خلیفه او را به سرگردانی و تردید واداشته است. شاید تأثیر پذیری و خود باختگی برخی از اصحاب در برابر یهود، پیامبررا نگران کرده بود و بیم آن داشت که خوش گمانی آنان به یهود بر آنان غلبه کند و دینشان را سست و عقایدشان را منحرف سازد.[۸۶] آقای معرفت معتقد است از جمله آثار سوء مراجعه به اهل کتاب-به رغم نهى پیامبر درهم آمیختگی اکاذیب اسرائیلى با تاریخ و تفسیر و نیز احادیث وارد شده از پیامبر و صحابهی برگزیده و بزرگوار آن حضرت است که این موضوع رهآورد همین مراجعات است. [۸۷] وجود همین درهم آمیختگی، خدشه ای جدی به فرضیه استقرار، تثبیت احکام و رفع مشکل اختلاط مطرح شده توسط ابنحجر و ذهبی وارد می کند. خلاصه با توجه به بررسیهای انجام شده میان صاحبنظران با دو دسته از افراد در برخورد با اهلکتاب مواجه هستیم. دستهای با توجیهات، موافق این نوع ارتباطات محسوب می شوند. افرادی چون طوفی، ابنتیمیه، ابنکثیر، ابنحجر در این تقسیم بندی قرار میگیرند و هر کدام برای این مراجعات، توجیهاتی را ذکر کردند از جمله اینکه: طوفی امید به وجود حقایقی در بین آنها برای روشن شدن مجملات قرآنی را ذکر کرده و اینکه نقد این قبیل داستانها به عهده دیگران است. افرادی چون ابنتیمیه و ابنکثیر همه اقوال اهلکتاب را مردود ندانسته و معتقدند که آن دسته از اسرائیلیاتی که با قرآن و حدیث هم خوانی دارد را میتوان به عنوان شاهد برای تفسیر آیات قرآن استفاده کرد. از طرفی افرادی چون ذهبی شاخه های متعددی برای موجه جلوه دادن این مراجعات مطرح می کند از جمله اینکه: الف. این مراجعات به سبب شباهت این دو کتاب آسمانی و اینکه تورات، همان مطالب را با جزئیات بیشتر مطرح کرده بود، صورت میگرفت تا صحابه نسبت به مجملات قرآن آگاهی پیدا کنند. ب. حجم این مراجعات جزئی بوده و قابل ذکر نمی باشد و یا حتی مسائل سطحی و پیش پا افتاده از اهلکتاب پرسیده شده است که در هر دو صورت هیچ کدام قابل اعتنا نمی باشد. ج. اگر مراجعه ای هم از سمت صحابه بوده با دید نقادانهیآنها ارزیابی می شده است و در تطبیق آن با مبانی اسلام دقت نظر داشته اند. د. عدم مراجعه در زمان پیامبر به سبب مستقر نبودن احکام در آن زمان بود که بعد از پیامبر این مانع برطرف شد. ه. با تثبیت احکام بیم اختلاط مبانی اهل کتاب با اسلام از میان رفت و دیگر این مراجعات بیاشکال بود. در دو مورد اخیر ذهبی با ابنحجر همراه شده است چرا که ابنحجر هم مستقر نبودن احکام اسلامی را دلیل منع مراجعات دانسته که به محض برطرف شدن این مشکل به تبع مانع هم برداشته شده و پرسش از اهلکتاب اشکالی را به وجود نخواهد آورد. با توجه به بررسی های انجام شده هیچ یک از سخنان ذهبی و دیگر موافقان مراجعه مستدل نبوده و آنچه از گفتار آنها بر می آید هماهنگی این علما در دلیلسازیهای بی اساس برای توجیه عملکرد صحابهی مراجعه کننده و بخصوص عمر و عثمان میباشد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
د) اخلاقورزی در زندگی شخصی؛ ذ) اهمیت دادن به اخلاق حرفهای در شغل؛ و) برخورد عقلانی و روشمند در مواجهه با مشکلات اخلاقی پیشآمده در سازمان و اقدام برای برطرف کردن آنها؛
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ه) عنایت خاص به آموزش اخلاق حرفهای؛ ی) تهیه و تدوین منشور اخلاقی مربوط به سازمان با مشارکت همه اعضای سازمان (Pennino,2004,P193). ضرورت ترویج اخلاق حرفهای در سازمان توسعه سازمانی تلاشی پیگیر، منسجم و کاملاً برنامهریزی شده است که به منظور بهبود و نوسازی نظام صورت میگیرد. هدف از توسعه سازمانی، هم بهبود زندگی (شغلی) فرد و هم بهبود کارکرد سازمان است. با توجه به اهمیت اخلاق حرفهای در توسعه سازمان، لازم است در تعیین اثربخشی (میزان تحقق اهداف سازمانی) و هدایت منابع (از جمله منابع انسانی) به میزان آموزش اخلاق حرفهای در سازمان توجه شود. البته در زمینه مذکور از جمله موانع تغییر رفتار اخلاقی در هر سازمان، جهل و ناآشنایی کارکنان از اخلاقیات شغل و سازمان بیان شده است. با توجه به اینکه امروزه هیچ سازمانی قادر نیست بدون آموزش توسعه یابد، لازم است در سازمانها افزون بر آموزش تخصصها و مهارتهای مورد نیاز هر شغل به کارکنان، ایجاد روحیه تعاون، کار مشترک و دستهجمعی و به ویژه اخلاق اداری و سازمانی جزو برنامههای آموزش در سازمان قرار گیرد. از آنجا که منشور اخلاقی در هر سازمان طی فرایند گفتوگو و مشارکت تمامی کارکنان و رئیسان به وجود آمده است، به منزله یک میثاق عمومی سازمان پذیرفته شده است. به تدریج سازمان گسترش این اصول را جزو اهداف خود میپذیرد. بدین منظور، شیوههای مختلفی برای آموزش اخلاق حرفهای در سازمانها به وجود آمده است که یادگیری مستقیم، رایجترین آنهاست؛ اما این شیوه نشان داده است که کارآیی لازم را ندارد. پس با توجه به اینکه ترویج اخلاق در سازمان، به معنای یادگیری سبک خاصی از زندگی سازمانی است، باید به شیوههای غیرمستقیم مانند آموزشهای حین عمل و آموزشهای اجتماعی و فرهنگی، توجه بیشتری شود. اما جدای از نوع آموزش، به منظور تعیین محتوای آموزشی، سازمان باید نیازهای آموزشی را از مقایسه میان وضع موجود و وضع مطلوب (با آنچه لازمه پاسخگویی به منشور اخلاقی و اهداف سازمان است) مشخص کند. برای تعیین وضع موجود (میزان پایبندی کارکنان به اخلاق حرفهای سازمان) و حتی برای تعیین وضع مطلوب (دیدگاه کارکنان به عنوان افرادی آگاه به شرایط سازمانی برای ارائه مؤلفههایی کاربردی) لازم است از تحقیقات درباره اخلاق حرفهای حمایت کرد. منشور اخلاقی هر سازمانی، از اشتراک عمومی همه اعضای سازمان در مورد اصول و قواعد اخلاقی خاصی که در جهت بهبود و توسعه فعالیتهای سازمانی است، به دست میآید. در صورتی که اگر بخواهیم ارزشهای خاصی را به صورت پذیرش همگانی در آوریم، باید در ابتدا از توسعه آگاهیها و دانشهای مرتبط شروع کنیم. سپس به تدریج نگرشها را تغییر، و در نهایت به عنوان خروجی، رفتارها را تحت تأثیر قرار داد (امیری و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۱۴۶-۱۴۵). آثار سازمانی و فراسازمانی اخلاق حرفهای اخلاق حرفهای می تواند پیش بینی پذیری سازمان را افزایش دهد و آن نیز موجب اعتماد اصیل، راسخ و پر دامنهای نسبت به سازمان گردد و سازمان با اتکاء به اعتماد در جذب منابع مالی و اعتباری موفق گردد، انگیزش درونی و پایداری را در کارکنان و مدیران ایجاد نماید، منابع انسانی متخصص را جذب کند، با افزایش مزیت رقابتی به جایگاه انحصاری در بازار دست یابد، با اصلاح و تهذیب فرهنگ سازمانی انرژی منفی ناشی از معضلات اخلاقی را مهار کند و تنشهای سازمانی را به نحو اثربخش مدیریت نماید. این موارد نشان میدهد که حاکمیت اخلاق در فرهنگ سازمانی نقش مهمی در تبدیل تهدید به فرصت دارد (قراملکی، ۱۳۸۷، ص۱۰۴). اخلاق حرفهای هم بسترهای فرا سازمانی دارد و هم آثار و نتایج فرا سازمانی برای سازمان به ارمغان میآورد. ترویج اخلاق در سازمان و تعالی اخلاقی فرهنگ سازمانی نه تنها محیط با نشاط و مساعد برای افزایش بهرهوری میآفریند بلکه فراتر از سازمان، نقش موثری در جامعه نیز دارد. بهداشت، سلامتی و فراتر از همه، تعالی اخلاقی جامعه از بنگاهها و سازمانهای وابسته به آن متاثر است (قراملکی، ۱۳۸۷، ص۱۱۲). افراد در جامعه برای اینکه خدماترسانی مفید و همچنین توانایی بیشتری برای انجام کارشان با استانداردهای بالا را داشته باشند، باید آموزش اخلاق حرفهای را در خود نهادینه کنند. اخلاق حرفهای در مقابل ناهنجاری اجتماعی و رفتاری نقش بسیار مهمی را ایفا مینماید و میتوان گفت اخلاق سازمانی وجودش به اخلاق حرفهای بر میگردد. اگر بخواهیم این دو را مقایسه نمایم به این نتیجه خواهیم رسید که رعایت و بکارگیری استانداردهای کاربردی اخلاق حرفهای در اخلاق سازمانی نقش مهمی ایفا مینماید و این دو در بعد وسیعی در ارتباط میباشند. کلوین و کاژین (۱۹۹۸) معتقدند که ارزشهای کاربردی یک حرفه در داخل سازمان مرتبط با اخلاق حرفهای میباشد. کارکنان با داشتن اخلاق حرفهای و ارزشها و باورهای درست اخلاقی به این باور خواهند رسید که رشد فکری و شغلیشان مستلزم داشتن اخلاق حرفهای میباشد (Ozar, 2000, P6). ساختار اخلاقی به عنوان تقویت کننده اخلاق حرفهای در خدمات رسانی عمومی و کمک به افراد برای هدایت خودشان در یک محیط اجتماعی فرض می شود و توصیف کننده فرآیندهایی است که قوانین مطلوب جامعه را تشویق به اجرا کرده تا به اهداف سازمانی یا حرفهای شان برسند. از عناصر تشکیل دهنده ساختار اخلاقی به مواردی همچون مسئولیت پذیری، سیستمهای کنترلی، ارتباطات اجتماعی و همکاریهای داخل سازمانی، شرایط خدمات رسانی و همچنین عمل کردن به سه نکته کاربردی «کنترل، راهنمایی و مدیریت» میتوان اشاره کرد. این عناصر تشکیل دهنده میبایستی به عنوان یک ساختار اخلاقی در بین سازمانها رایج شوند. بدین معنا که عناصر ساختار سازمانی مرتبط با اخلاق حرفهای درون سازمانی و برون سازمانی شود. اگر سازمانی دارای ساختار اخلاقی با توجه به عناصر مذکور شده باشد، دانش انسانی درون سازمانی آن افزایش و همکاریهای داخل سازمانی آن بهتر و در نتیجه عملکرد سازمان بهبود مییابد و افرادی که در درون سازمان با هم کار می کنند نسبت به هم اعتماد بهتری خواهند داشت. جو اخلاقی سازمان مجموعه ای مشترک از ادراکات مربوط به رفتار صحیح و طریق برخورد با مسائل اخلاقی است. این جو، آهنگ تصمیم گیری در تمام سطوح و شرایط را تعیین می کند. عوامل بسیاری در جوهای اخلاقی متفاوت سازمانها ممکن است مورد توجه قرار گیرند. جو اخلاقی میتواند از انچه که بیشتر افراد به درست بودنش اعتقاد دارند،حمایت کند. در بسیاری از سازمانها شاید هنگام رویارویی با تصمیم گیریهای مشکل، کارایی مهمتر از ملاحظات اجتماعی باشد. در کنار سایر جنبه های فرهنگ سازمانی، جو اخلاقی نیز به طور کلی تاثیر مهمی بر رفتار افراد و سازمان خواهد داشت. وقتی که شرابط محیط اخلاقی روشن و مثبت است، هر کس میداند که در بروز بلاتکلیفی اخلاقی اجتنابناپذیر، چه باید بکند. بنابراین افراد با اطمینان عمل می کنند و کاملاً مطمئن هستند که توسط مدیریت عالی و تمام سازمان حنایت خواهند شد (شرمرهورن و همکاران، ۱۳۸۶، ص۳۷۰). عوامل پایهای اخلاق حرفهای یکی از صاحبنظران این نظریه به نام زیونتس[۱۱۳] در مقالهای عواملی را به منزله عوامل پایهای برای اخلاق حرفهای برمیشمارد که عبارتاند از: الف) استقلال حرفهای اخلاق علمی این عامل مانند اخلاق در هر نظام حرفهای دیگر باید منعکسکننده هنجارهای درونی حرفه و احساس تعهد اخلاقی از سوی خود حرفهایها و نهادهای تخصصی آنها باشد، نه آنکه در قالب بایدها و نبایدهای اخلاقی به آنها تحمیل و قبولانده یا گوشزد شود. برای مثال، یک مدیر باید در حرفه خود مسائلی مانند صداقت، دقت، قابل اعتماد بودن، گشوده بودن به فضای انتقاد و ارزیابی، پرهیز از جزمیت، احترام به زیردستان و اطرافیان، توجه به حریم خصوصی و مسئله حفظ اسرار افراد را سرلوحه خویش قرار دهد. ب) خودفهمی حرفهای پایه و اساس اخلاق، خودفهمی حرفهای است. افراد تنها با فهمی از کار و فعالیت حرفهای خود، فلسفه آن و نسبتش با زندگی مردم است که به درک اخلاقی از آن نائل میآیند و در نتیجه، در مناسبات خود با طبیعت و جهان پیرامون خود، نوعی احساس درونی از تعهد به آن ارزشها پیدا میکنند. ج) عینیتگرایی، بیطرفی و عدم جانبداری از مهمترین اصول اساسی که در اغلب اسناد و مباحث مربوط به اخلاق حرفهای علمی مورد تأیید قرار میگیرد، رعایت عینیتگرایی و بیطرفی است. فردی که اخلاق حرفهای را در زندگی شغلیاش به کار میگیرد، نباید جانبداری غیرعقلانی نسبت به منبعی که دارای صفات غیراخلاقی است نشان دهد. د) فراتر رفتن از مفهوم معیشتی تا زمانی که فردی درگیر مسائل فیزیولوژیکی باشد، توجه به مسائل دیگر کمرنگتر خواهد بود. معنای اخلاق حرفهای با عبور از مفهوم معیشتی آن به عرصه ظهور میرسد. زمانی که افراد در فعالیت و کسبوکار حرفهای خود از سطح گذران زندگی مادی فراتر میآیند، دستکم سه سطح دیگر از فعالیتهای علم و فناوری برای آنها معنا مییابد:
-
- احساس کارآیی، اثربخشی و تولید کیفیت به عنوان ارزش افزوده؛
۲. احساس خدمت به مردم و مفید واقعشدن؛
-
- احساس رهاسازی از طریق بازتوزیع فرصتها و نقد قدرت (Zionts, 2006).
مشکلات و موانع اخلاق حرفهای
-
- ارزشمداری به جای مسئلهمحوری
بسیاری از مشکلات، ناشی از نگرش سنتی ما به اخلاق است. ما در نگرش سنتی خود به معضلات اخلاقی صرفاً فضیلتمحور یا ارزشمدار هستیم نه مسئلهمحور[۱۱۴]؛ جهتگیری ما فضیلتگرایانه است، نه کارآمدی. ورود ما به معضل اخلاقی، صرفاً موعظهای، تبشیری و انذاری است. در حالی که برخورد صحیح و مؤثر با معضلات اخلاقی به تخصص و مهارت نیاز دارد (قراملکی، ۱۳۸۲). رویکرد فضیلتگرایانه ما را وامیدارد تا در مواقع رویارویی با معضلات اخلاقی، صرفاً احکام و فضیلتهای اخلاقی را یادآوری کرده، بر آن اصرار کنیم. در چنین مواقعی، تا میتوانیم از احساسات و عواطف خود خرج میکنیم، اما برای حل معضل، ذرهای مهارت به خرج نمیدهیم. فضیلتگرایی، یک رویکرد نیست، بلکه یک نوع موضعگیری و نهایتاً یک نوع نگرش[۱۱۵] است. رویکرد[۱۱۶]، غیرشخصی و روشمند بوده، ناظر به درک درست مسئله و در نهایت حل معضل است. همچنین، رویکرد، مبتنی بر «توصیف تعلیلی[۱۱۷]» موضوع است و در مسیر خود از معیارها و ابزارهای علمی و سنجشگر سود میبرد؛ اما نگرش، موضعگیری شخصی است و اساساً ناظر به حل مسئله نیست. با جهتگیری مسئلهمحور، ذهن، بیآنکه به بیراهه برود، فقط همان را مییابد و همانقدر و همانگونه مییابد که به کار حل مسئله[۱۱۸] میآید.
- غفلت از عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
۲۰٫۰۸
۰٫۱۳
۰٫۱۳
۰٫۱۲-
۱٫۱۳
۰٫۱۶
خیلی زیاد
بازنده
۱۴۸
۵٫۶۷
۲۶٫۲۴
۰٫۱۲
۰٫۱۲
۰٫۰۹-
۱٫۰۸
۰٫۱۹
برنده
۱۷۵
۸٫۳۳
۲۵٫۷۱
۰٫۰۹
۰٫۰۹
۰٫۰۵-
۱٫۱۹
۰٫۱۲
مقادیر سطح معناداری برای متغیر میانگین بازدهی ۳ ماه آتی در هر ۴ پرتفوی تشکیل شده بیشتر از ۰۵/۰ است. یعنی فرض صفر در سطح ۹۵ درصد اطمینان رد نمیشود پس توزیع داده ها برای متغیر تحقیق در تمام رده ها نرمال است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۴)آزمون فرضیه اول همان گونه که در فصل سوم تحقیق اشاره شد ، فرضیه اول این تحقیق آن است که بین میزان عدم اطمینان اطلاعاتی و واکنش کمتر از حد سرمایه گذاران ، مبتنی بر سودآوری راهبرد شتاب سود ، رابطه مثبت معناداری وجود دارد. آزمون این فرضیه ، مستلزم رده بندی دوگانه سهام بر مبنای سیگنال های راهبرد شتاب سود (نوع اخبار) از یک سو و درجه عدم اطمینان اطلاعاتی از سوی دیگر می باشد. بر این اساس در ابتدای هر دوره تشکیل پرتفوی ، سهام شرکت ها را بر مبنای سود پیش بینی شده ۳ ماهه به سه دسته دارای اخبار خوب ، بدون اخبار و اخبار بد تقسیم نموده ایم. و از سوی دیگر سهام شرکت ها را بر مبنای سطح عدم اطمینان اطلاعاتی از نزولی به صعودی رده بندی نموده و در پنج طبقه (از خیلی کم تا خیلی زیاد) تقسیم نموده ایم. در نهایت میانگین نتایج حاصل از ۲۰ پرتفوی تشکیل شده در دوره تحقیق (از ابتدای سال ۱۳۸۶ تا پایان سال ۱۳۹۰) مورد آزمون قرار گرفته است. آزمون این فرضیه مستلزم برداشتن دو گام عمده است. نخست به بررسی تفاوت بازدهی پرتفوی های دارای اخبار خوب و اخبار بد پرداخته می شود. بر این اساس در صورتی که راهبرد شتاب سود از سودآوری اضافی برخوردار باشد ، باید بازده پرتفوی شرکت های دارای اخبار خوب بیش از پرتفوی شرکت های دارای اخبار بد باشد. در گام دوم و برای بررسی اثر عدم اطمینان اطلاعاتی بر راهبرد شتاب سود ، به بررسی این موضوع پرداخته می شود که آیا سطح عدم اطمینان اطلاعاتی تفاوت بین بازدهی شرکت های دارای اخبار خوب و اخبار بد را تحت تاثیر خویش قرار می دهد و یا خیر؟ لازم به توضیح است که گام دوم ، مبنای اصلی تجزیه و تحلیل برای تصمیم گیری نسبت به تایید یا رد فرضیه را تشکیل می دهد. از آن جا که هدف این تحقیق بررسی اثر سطح عدم اطمینان اطلاعاتی بر واکنش کمتر از حد سرمایه گذاران می باشد ، بنابراین در تجزیه و تحلیل نتایج بر پرتفوی های دارای کمترین سطح عدم اطمینان اطلاعاتی و بیشترین سطح عدم اطمینان اطلاعاتی تمرکز می شود. تا از این طریق بتوان به نتایج قابل مقایسه ای دست یافت. اگر فرضیه مطرح شده به مقایسه میانگین دو جامعه (گروه) بپردازد برای برسی درستی یا نادرستی آن باید از آزمون مقایسه میانگین دو جامعه استفاده کرد. برای آزمون تساوی میانگین دو جامعه ، لازم است ابتدا بررسی شود که آیا واریانس دو جامعه برابرند و یا خیر. به عبارت دیگر آزمون تساوی واریانس ها مقدم بر آزمون تساوی میانگین ها است. برای آزمون تساوی واریانس ها از آزمون لوین استفاده می شود. آماره آزمون لوین ، F (فیشر) می باشد. بدین ترتیب آماره t برای آزمون تساوی میانگین دو جامعه ، در دو حالت تساوی و عدم تساوی واریانس دو جامعه مورد نظر ، به صورت جداگانه محاسبه می شود(مومنی و قیومی ، ۱۳۸۷). برای برداشتن گام نخست ، ابتدا مقدار میانگین بازده سه ماهه آتی شرکت های دارای اخبار خوب و بد مقایسه می گردد. فرض صفر و فرض مقابل در این آزمون به صورت زیر فرمول بندی میشود :
میانگین بازده پرتفوی شرکت های دارای اخبار خوب و بد با هم برابر میباشد. میانگین بازده پرتفوی شرکت های دارای اخبار خوب و بد با هم برابر نمی باشد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
استعمال برخی از کلمات اضافه و ربط به جای کلماتی که در این عصر متداول است: ۴۸ مورد دانشپژوه، محمدتقی. “گونهگون واژهها در گفتار". نامه فرهنگستان. س۱. ش۱. پیاپی ۱. بهار ۱۳۷۴، ص ۴۷ـ۵۰. نخستین تقسیمبندی کلمه در یونان و عراق؛ فهرستی برای دستورهای زبان فارسی نوشتهشده. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دانشور، عبدالمحمد. “نگاهی به کتاب «دستور پنج استاد»” [نقد اثر عبدالعظیم قریب و دیگران] اطلاعات. ش۱۸۴۷۳. ۵ خرداد ۱۳۶۷، ص ۶. داوری آشتیانی، حسین. “نگاهی کوتاه به نشانهشناسی". چیستا. س۱۱. ش ۲ـ۳. پیاپی ۱۰۲ـ۱۰۳. آبان ـ آذر ۱۳۷۲، ص ۱۹۷ـ۱۹۹. دانش نشانهشناسی: ۱ـ کاربردشناسی ۲ـ معنیشناسی ۳ـ نحوشناسی. داوودی، حسین. “نگاهی به نشانههای جمع عربی در فارسی". رشد آموزش ادب فارسی. س۱۰. پیاپی۴۰. پاییز ۱۳۷۵، ص ۲۴ـ۲۷. آیا ما “فارسی معیار” را میسازیم یا برعکس؟؛ همه نشانههای جمع فارسی و هیچ یک از نشانههای جمع؛ نتایجی از مطالعه نشانههای جمع در فارسی. دباشی، حمید. “غلط ننویسیم یا فرهنگ دشواریهای زبان فارسی” [معرفی اثر ابوالحسن نجفی]. ایرانشناسی. بتسدا، آمریکا. س۱.ش۱. بهار ۱۳۶۸، ص ۱۸۳ـ۱۸۴. دبیر، بابک. “مبانی پیدایش و تکوین دستور زایشی"، در همایش علمیـ پژوهشی دانشگاه گیلان (۱۳۷۹)، مجموعه مقالات هفتمین همایش علمیـ پژوهشی دانشگاه گیلان. رشت: [بینا]، ۱۳۷۹، ص ۷۴ـ۸۱ .* دبیر بازنشسته. “آیا فعل مجهول لازم است یا متعدی” [نقد مبحثی از کتاب درسی دوم راهنمایی]. رشد آموزش ادب فارسی. س۱. ش۳. پاییز ۱۳۶۴،ص۴۰ـ۴۱. دبیرسیاقی، محمد. “تشریف، تشریفات". سخن. دوره ۱۸. ش۲. تیر ۱۳۴۷، ص ۱۸۳ـ۱۸۸. تشریف و ترکیبات آن همراه با مثال. ــــــ . “دگر، دیگر، ددیگر، دویگر و دیگر “[نقد مقاله علیاشرف صادقی]، در: همایینامه، مجموعه مقالات علمی و ادبی تقدیم شده به استاد جلالالدین همایی. زیرنظر مهدی محقق. تهران: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی، ۱۳۵۵، ص ۲۰۵ـ۲۱۹. ــــــ . “«دن» نه «ون» “[پاسخ به مقاله “«دن»یا «ون»"،اثر محمدپروین گنابادی]. سخن. دوره ۲۲. ش۳. مهر ۱۳۵۱، ص ۲۴۹ـ۲۵۳. مثالهای از “دن"؛ نوع و شکلهای دستوری دیگری از “دن". ــــــ . “سپیده “. سخن. دوره ۱۷. ش۸ . آبان ۱۳۴۶، ص ۷۹۲ـ۷۹۳. سپیده از نظر دستوری؛ معانی و ترکیبهای آن؛ سپیده در شعر شاعران. ــــــ . “محل نگذاشتن". سخن. دوره ۱۷. ش۱۰. دی ۱۳۴۶، ص ۹۷۸ـ۹۸۶. بررسی دستوری کلمه؛ “محل نگذاشتن “در نثر و قلم کهن. ــــــ . “مرتبهدار". سخن. دوره۱۷. ش ۱۱ـ۱۲. اسفند ۱۳۴۶ـ فروردین ۱۳۴۷، ص ۱۰۶۷ـ۱۰۷۲. اجزاء در واژه “مرتبهدار"و نوع دستوری آنها؛ استفاده از این واژه درمتون کهن. دبیرمقدم، محمد. “پیرامون «را» در زبان فارسی “. زبان شناسی. س۷. ش۱. پیاپی۱۳. بهارـ تابستان ۱۳۶۹، ص ۲ـ۶۰. ۱ـ مقدمه ۲ـ نگرشهای پیشین به “را” ۳ـ پرتوی دیگر به “را” ۴ـ پیآمدها. ــــــ . “زبان فارسی و نظریههای زبانی: طرحی برای تدوین دستور جامع زبان فارسی"، ارائه شده در نخستین هماندیشی دستور زبان فارسی (تهران، ۲۸ـ۲۹ بهمنماه ۱۳۸۲).* ــــــ . “ساختهای سببی در زبان فارسی". زبان شناسی. س۵. ش۱. پیاپی۹. بهارـ تابستان ۱۳۶۷، ص ۱۳ـ۷۶. ۱ـ مقدمه ۲ـ ساختهای سببی مرکب ۳ـ نظام سببی مرکب در زبان فارسی ۴ـ ساختهای سببی مرکب و ساده. ــــــ . “فعل مرکب در زبان فارسی". زبان شناسی. س۱۲. ش۱ـ۲. پیاپی ۲۳ـ۲۴. ۱۳۷۴، ص ۲ـ۴۵. ۱ـ مقدمه ۲ـ تحقیقات پیشین ۳ـ تحلیل تازهای از نظام فعل مرکب در زبان فارسی ۴ـ یافتهها و پیامدها. ــــــ . “مجهول در زبان فارسی". زبان شناسی. س۲. ش۱. بهارـ تابستان ۱۳۶۴، ص ۳۱ـ۴۶. ۱ ـ نگرشهای پیشین به ساخت مجهول درزبان فارسی ۲ـ نگرش نوین به مسأله مجهول در فارسی ۳ـ فاعل نقشباخته. دبیرینژاد، بدیع الله."بررسی یک نکته از دستور زبان فارسی: قواعد جمع کلمات در دستورهای سنتی “. یغما. س۲۷. ش۱. پیاپی ۳۰۷. فروردین ۱۳۵۳، ص ۸۸ـ۹۱. نقد نظر محمدمعین درباره “جمع و جمع مکسر” در کتاب “طرحی برای دستور زبان فارسی: مفرد و جمع". درخشان، مهدی. “سبک نثر تاریخ بلعمی"، در سمینار بینالمللی طبری (۲۲ـ۲۴ شهریورماه ۱۳۶۸)، خلاصه مقالات شیخ المورخین ابوجعفر محمدبن جریر طبری. تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی، معاونت پژوهشی، دفتر امور پژوهشی/ دانشگاه مازندران، ۱۳۶۸، ص ۴۲.* ــــــ . “سبک نثر ناصرخسرو در سفرنامه"، در کنگره جهانی ناصرخسرو (مشهد، ۱۴ـ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۴)، یادنامه ناصرخسرو. مشهد: دانشگاه مشهد، ۱۳۵۵، ص ۱۹۴ـ۲۱۴. بیان برخی ویژگی های سبکی و دستوری کتاب سفرنامه ناصرخسرو. ــــــ . “سیفالدین محمود محلاتی و کتاب «قند پارسی در مقدمات فارسی» دستوری آموزنده برای غیر فارسیزبانان” [معرفی و نقد و بررسی]. گوهر. س۵. پیاپی۵۸. مهر۲۵۳۶=۱۳۵۶، ص ۷۷۵ـ۷۷۸؛ ش۱۱ـ۱۲. بهمنـاسفند ۲۵۳۶=۱۳۵۶، ص۸۸۰ـ۸۸۵؛ س۶. ش۳. پیاپی۶۳. خرداد ۲۵۳۷=۱۳۵۷، ص ۲۴۹ـ۲۵۳. ــــــ . “یادآوری نکاتی در تدریس زبان فارسی در دوره ابتدایی". آموزش و پرورش. س۳۴. ۱۳۴۳، ص ۱۷ـ۲۰*. درزی، بتول. “نقدی بر نامگذاری متمم". رشد آموزش زبان و ادب فارسی. س۱۵. پیاپی ۵۷. بهار ۱۳۸۰، ص ۸۲ـ۸۵ . درزی، علی. “ضرورت تمایز مبانی ساختهای ارتقاعی و مبتداسازی"، ارائه شده در نخستین هماندیشی دستور زبان فارسی (تهران، ۲۸ـ۲۹ بهمنماه ۱۳۸۲).* ــــــ . “کشش جبرانی مصوتها در فارسی محاورهای امروز". زبان شناسی. س۱۰. ش۲. پیاپی ۲۰. پاییزـ زمستان ۱۳۷۲، ص ۵۸ـ۷۵. ۱ـ ساختمان واجی زبان فارسی ۲ـ واجشناسی مورایی ۳ـ کشش جبرانی در فارسی محاورهای امروز تهران. درگاهی، زینالعابدین. “بررسی دیدگاهها در مورد فعل گذشته ساده نقلی در دستور مازندرانی"، در: در قلمرو مازندران. ۱۳۷۲، ج۲، ص ۸۴ـ۹۰.* دزفولی، محمد. “راهنمای زبانهای باستانی ایران (جلد دوم: دستور و واژهنامه )” [معرفی اثر محسن ابوالقاسمی]. آشنا. س۷. ش۳۶. پاییز ۱۳۷۶، ص ۱۴۸. دوستخواه، جلیل. “اسم مفعول یا صفت مفعولی در زبان فارسی". کاوه.دوره جدید.س۲. ۱۳۴۳، ص ۵۶ـ ۵۸.* دوفرن، میکل. “صفت فاعلی مرکب مرخم"، ترجمه احمد سمیعی. نامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی. دوره ۶. ش ۲. پیاپی ۲۲. بهمن ۱۳۸۲، ص ۶۳ـ۷۱.* دولتآبادی، عزیز. “وجه وصفی". معلم امروز. س۳. ۱۳۳۶، ص ۸۷ به بعد.* دولتآبادی، یحیی. “نثر فارسی” [صرف و قواعد فارسی و…]. آینده. س۱. جلد ۲. ش۱۲. پیاپی ۲۴، ص ۸۵۷ـ ۸۷۲ . زبان فارسی پس از رهایی از ستیزه عرب؛ تألیف قوانین فارسی برای تعلیم و تعلم عمومی؛ غربیان و دستور زبان فارسی؛ فرهنگ فارسی؛ اسلوب نگارش. دهبندی، صفرعلی. “ذخیرههای زبانی". رشد آموزش زبان و ادب فارسی. س۱۵. پیاپی ۵۷. بهار ۱۳۸۰، ص ۴۸ـ۴۹. تعداد ذخیرههای زبانی در هر جمله؛ دستهبندی افعال با توجه به جمله؛ بحث نشانه. دهخدا، علیاکبر. “فرهنگ شعوری” [معرفی و نقد اثر م. جمال]، در: محمدحسین بن خلف برهان [برهان تبریزی]. برهان قاطع. به اهتمام محمد معین. تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص شصت ـ شصت و سه.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|