بنابراین با اینکه در مورد هبه و عاریه فاسد ضمان وجود ندارد با این حال تصرّف قابض در مال مقبوض به چنین عقودی جایز نمیباشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
گفتار دوم: وجوب ردّ مال مقبوض به عقد غیر معاوضی فاسد
درموردحکم ردّ مال مقبوض به عقد غیر معاوض فاسد، باید گفت: دلایلی که در مورد عقود معاوض فاسد به آن ها استناد شده در اینجا نیز جاری است، یعنی در عقود غیرمعاوضی هم ردّ مال مقبوض به مالک واجب نیست بلکه آنچه برگیرنده مال واجب است این است که بین مالک و مال او تخلیه ید کند و مانع او نشود تا هر وقت مالک خواست مالش را بگیرد.
بهطورکلی حکم مسأله ردّ این است که اگر مالک مال خود را از کس که مال در دست او است مطالبه کند در این صورت بدون تردید نگه داشتن مال غیر حرام است و واجب است که آن را فوراً به مالک ردّ نماید. زیرا ردّ نکردن مال در این صورت مزاحمت سلطنت مالک است و عنوان تصرّف درمال غیر بدو اذن برآن صادق بوده و از روشن ترین مصادیق غصب است و این بدون شک عقلاً و شرعاً حرام است، بلکه نه تنها ردّ مال واجب است، تلف آن نیز موجب ضمان قابض است. اگر عقد از عقودی باشد که صحیح آن ضمانآور نباشد و اگر مالک مال خود را مطالبه نکند و یا نخواهد که قابض مال را به تصرّف و تحویل او دهد، در این صورت ردّ مال به مالک واجب نیست، بلکه آنچه بر قابض واجب است تنها تخلیه یعنی رفع موانع بین مال و مالک است، اما بیش از این دلیلی برآن نیست.[۵۷۹]
مبحث دوم: آثار فساد عقد نسبت به عوضین در حقوق ایران
در قانون مدنی مادهای که بیانگر حکم تصرّف و وجوب ردّ مقبوض به عقد غیر معاوضی فاسد باشد دیده نمیشود، مگر اینکه مال مقبوض به این گونه عقود را مشمول ماده ۳۰۸ ق.م که اثبات ید بدون مجوز را در حکم غصب میداند قرار دهیم و حکم تصرّف و وجوب ردّ مال مقبوض در عقود غیرمعاوضی فاسد را استخراج کنیم. چنانکه بعضی از مؤلفین کتابهای حقوقی بر این عقیدهاند که: مال مقبوض به چنین عقودی مشمول احکام غصب است و در وجوب ردّ مال گرفته شده به سبب عقود غیرمعاوضی فاسد از نظر قانون مدنی تردیدی نیست.
دکتر کاتوزیان معتقدند که بر خلاف نظر مشهود فقها نظام کنونی قانون مدنی، بین عقود معوّض و مجانی، از جهت ضمان قهری و موقعیت حقوقی متصرّف مال غیر، تفاوتی وجود ندارد: متهب نیز باید مالی را که از راه نامشروع بدست آورده است به مالک برگرداند ضامن تلف عین و منافع است، خواه ناشی از تقصیر یا مباشرت او در تلف باشد، یا عوامل خارجی باعث آن شود.[۵۸۰]
دکتر جعفری لنگرودی نیز عقیده دارند که ماده ۳۰۸ ق.م بین مقدمات اثبات ید فرقی نگذاشته است.[۵۸۱] یعنی اینکه گیرنده مال غیر چه از راه عقود معاوضی فاسد، و چه از راه عقود غیرمعاوضی فاسد، بر مال دیگری اثبات ید کند طبق ماده ۳۰۸ ق.م در حکم غاصب بوده و ضامن است و باید در صورت باقی بودن عین، عین مال را و در صورت تلف عین، مثل یا قیمت آن را برگرداند. دکتر امامی در این زمینه مینویسد: در مقبوض به عقد فاسد غیرمعاوضی، مانند آن که متهب مالی را به عقد فاسد قبض نماید و نزد او تلف شود ضامن عوض آن نمیباشد ولی چنانچه عین موجود باشد باید به مالکش ردّ نماید.[۵۸۲]
فصل سوم: عدم ضمان در موارد مشابه
موارد عدم ضمان مواردی است که در آن ملازمهی بین صحیح و فاسد عقد در عدم ضمان متصرّف در موضوع عقد، منتفی است. البته مواردی از این نقیضها توسط فقها پاسخ داده شدهاند و مردود هستند.
این موارد که اساساً در تألیفات فقهی انعکاس یافته، در بحثهای زیر مطرح شده است.
مبحث یکم: ضمان قابض نسبت به منافع غیر مستوفات در عقد فاسد
یکی از مواردی که به عنوان نقض ضمان گیرنده مال مقبوض بیان شده ضمان خریدار نسبت منافع غیرمستوفات در عقد فاسد است.[۵۸۳] شیخ انصاری در مکاسب گفته است: «و یشکل اطّراد القاعده أیضاً فی المبیع فاسداً بالنسبه إلى المنافع التی لم یستوفها» دلیلی که سبب شده تا ایشان عدم ضمان قابض در عقد فاسد نسبت به منافع غیرمستوفات را جز موارد نقض برشمرده است این است که این منافع در عقد صحیح مضمون نخواهد بود یعنی مبلغی در مقابل آن قرار نگرفته است ولی در عقد فاسد قابض باید اینگونه از منافع را هم جبران کند.[۵۸۴]
برخی از جمله صاحب مصباح الفقاهه گفتهاند: «لم نفهم وجها صحیحا لتقیید المنافع بغیر المستوفاه و ذلک، لأن لمنافع المستوفاه أیضا غیر مضمونه فی العقد الصحیح، مع أنّها مضمونه فی العقد الفاسد»[۵۸۵] ایشان تقیید منافع را به غیر مستوفات را که از سوی شیخ انصاری صورت گرفته بلا وجه دانسته و گفته است: «منافع مستوفات هم در عقد صحیح غیرمضمون است در حالی که مسلماً در عقد فاسد مضمون میباشد» و بعد گفته است: «شاید منشأ تقیید این باشد که سخن در تلف مقبوض به عقد فاسد است و استیفای منفعت چون پشم و شیر اتلاف منفعت است نه تلف آن»[۵۸۶]
فقیه دیگری در مقام رفع اشکال گفته است: «درست است که در عقد صحیح منافع د مقابل مالی قرار نگرفته است ولی بدون شک در ارزش متاع تأثیر دارد و وجود و عدم آن در افزایش و کاهش قیمت متاع دخالت دارد و همین مقدار در صدق مضمون بودن منافع کافی است.»
چنانچه در باب شروط هم مسأله به همین منوال است مثلاً اگر در فروش صحیح متاع شرط خیانت شود درست است که هیچ جزیی از عوض معامله در مقابل خیاطت واقع نشده است ولی این خیانت در زیاد و کم شدن قیمت تأثیر دارد و بدین جهت گفتهاند: «للشرط قسط من العوض» پس کأنّه مقداری از عوض هم در مقابل شرط قرار گرفته است و این خود نوعی از مضمون بودن است بنابراین چنانچه عقد فاسد باشد اگر مشروط علیه به شرط عمل کرده باشد مشروطهله ضامن است و باید قیمت آن را بپردازد.»[۵۸۷]
از سخن سید میتوان چنین پاسخ گفت که: اگر بر حسب فرض در مقابل خود منفعت چیزی از عوض قرار نگرفته مجرد تأثیر آن در زیاده و کم شدن قیمت عین، موجب نمیشود که علاوه بر ضمان عین، منافع هم مضمون باشد، چنانکه شروط هم بر همین منوال است. در حالی که مسلماً مشمول قاعده «ما یضمن» و «مالا یضمن» نمیباشد و اگر در مثال خیاطت مشروطهله ضامن است این به جهت قاعده احترام است که به استناد امر او تحقق یافته است و ربطی به ما نحن فیه ندارد.[۵۸۸]
میرزای نائینی به اشکال شیخ انصاری پاسخ داده است به اینکه مدار در جریان قاعده مورد عقد است نه آن چیز که از مورد عقد خارج است و مورد عقد در باب بیع خود عین است نه منافع آن، چنانچه بیع صحیح یاشد منافع عین به حکم شارع مقدس تابع خود عین است اما در صورتی که بیع
فاسد باشد چون عین به مشتری منتقل نشده است لذا چنانچه آن را قبض کرده علاوه بر خود عین، منافع آن نیز مضمون میباشد.[۵۸۹]
بر این سخن اشکال وارد است که بر فرض صحّت، لازمهاش این است که حتّی در مورد عقودی که صحیح آن ضمانآور نیست مانند هبه، حکم به ضمان منافع مقبوض به فاسد کنیم. بدیهی است هبه چنانچه صحیح باشد منافع عین موهوبه تابع خود عین میباشد ولی اگر فاسد باشد چون عین به متهب منتقل نشده است لذا باید در صورت قبض، ضامن منافع آن نیز باشد.[۵۹۰] پاسخ صحیح از اشکال شیخ انصاری این است که به هیچ وجه قاعده «مالا یضمن» در مورد منافع مبیع اعم از منافع مستوفات یا منافعی که بدون استفاده از بین رفته است نقض نشده است چرا که نسبت بین تملک منافع و تملک عین عموم و خصوص من وجه است، گاهی منافع بدون عین تملک میشود مانند مورد اجاره و گاه عین بدون منافع تملک میشود مانند خرید عین مستأجره به صورت مسلوبالمنفعه. گاهی هم، عین و منافع هر دو با هم تملک میشود مانند اکثر خریدهای مردم. بنابراین تملک هیچکدام ملازم با تملک دیگری نیست، لیکن در مواردی تملک عین و منافع هر دو با هم توأم است همان چیز که سبب تملم عین است یعنی بیع، همان چیز سبب تملک منافع نیز هست، نهایت اینکه بیع سبب تملک عین بااصاله است و سبب تملک منافع به تبعیت است.
پس در حقیقت ثمن در مقابل عین است، در مقابل منفعت هم نیز هست منتها در مقابل عین است به اصالت و در مقابل منفعت است به تبعیت. در این صورت عین و منفعت هر دو مورد عقد هستند یکی به اصالت و دیگری به تبعیت. لذا اگر عقد بیع صحیح موجب ضمان است چنانکه نسبت به عین موجب ضمان است همانطور هم نسبت به منافع هم بالتبع موجب ضمان است و لذا در فاسد آن هم، هم عین مضمون است و هم منافع.[۵۹۱]
وانگهی اصولاً باید گفت که چیزی که در عین عقد مورد ضمان میباشد عین و منفعت است. اما تقسیم منفعت به مستوفات و غیرمستوفات پس از عقد و قبض مال و گذشت زمان مطرح میشود که مشتری اگر از منافع استفاده کند مستوفات است و اگر از استفاده آن ها خودداری یا طرف نظر نماید غیرمستوفات است.
بنابراین تقسیم منفعت به مستوفات و غیرمستوفات باعث تعدد نوع منفعت نمیشود و چنانکه گفته شد در عقد صحیح، ثمن در برابر عین و منفعت قرار دارد منتهی در یکی به اصالت و در دیگری
به تبعیت، در عقد فاسد هم همین طور است که باز شخص ضامن است نسبت به منافع، خواه استفاده کرده باشد و یا نکرده باشد و این تمتع و یا عدم تمتع به هیچ وجه باعث تعدد نوع منفعت نمی
شود.[۵۹۲]
از مطالبی که بیان شد به خوبی معلوم میشود که به هیچ وجه ایراد نقض وارد نیست.
اما از دیدگاه برخی از فقهای اهل سنّت، قاعده «مالا یضمن» در خصوص منافع در بیع فاسد مورد نقض قرار گرفته است. ابن رجب حنبلی در قواعد میگوید: «در مورد بیع هرگاه عقد صحیح باشد ضمان منفعت در میان نیست و حال آن که در بیع فاسد منفعت مضمون است.»[۵۹۳] همانطور که مشاهده میشود ایشان کلمه «منفعت» را به صورت عام به کار برده است. نویسنده المغنی میگوید: «در عقد فاسد مشتری باید مبیع را به اضافه نماء منفصل و نیز اجرتالمثل مدتی که مال نزد وی بوده به بایع رد کند.»[۵۹۴] آن چه که بیان شد عقاید فقهای حنبلی بود.
فقهای شافعی معتقدند که در عقد فاسد، قابض مسؤول منافع است اگر مال اجرتی دارد باید اجرت زمانی را که در دستش بوده ادا کند زیرا مال در ضمان اوست و حق استیفاء منفعت ندارد و همچون غاصب ضامن است.[۵۹۵] یوسف اردبیلی میگوید: «در مقبوض به بیع فاسد، قابض ضامن اجرتالمثل مدتی است که مال در دست وی قرار داشته هر چند در این مدت از آن منتفع نشده باشد.»[۵۹۶] بنابراین در فقه شافعی قابض ضامن منافع است په مستوفات و په غیرمستوفات و از این حیث مورد نقض صحیح میباشد.
اما در نظر فقه حنفی خواه عقد از قبیل فاسد باشد و خواه از قبیل باطل، در هیچ یک از صور قابض ضامن منافع نیست. چنانکه در گذشته بیان شد در فقه حنفی عقد نادرست به دو قسم باطل و فاسد تقسیم گردیده است. عقد فاسد از آنجا که با قبض افاده ملکیّت میکند هر چند مالکیّت فاسد، لذا در چنین عقدی منافع خواه مستوفات و خواه غیرمستوفات به تبع اصل متعلق به قابض میشود و در برابر بایع مسؤول نیست.[۵۹۷]
اما در مورد منافع مال در عقد باطل از آنجا که موافق مقررات غصب، غاصب در فقه حنفی مسؤول نیست، لذا خواه مقبوض در عقد باطل از قبیل امانت باشد و خواه از قبیل مأخوذ بالسوم یا شبه غصب، قابض در هیچ یک از موارد یاد شده ضامن منافع نیست چرا که در صورت امانت بودن نه ضامن اصل است و نه منافع و در صورت شبه غصب اگر چه ضامن اصل است ولی ضامن منافع نیست.[۵۹۸]
وانگهی باید دانست که در فقه حنفی، غالباً در معاملات باطل مورد معامله از شمار اموال حرام چون خوک و شراب و مردار و خون میباشد که از لحاظ شرعی مال به شمار نمیآیند و در نتیجه قابض نه ضامن اصل است و نه ضامن منافع.[۵۹۹] بنابراین از منظر فقهای حنفی مورد نقض وارد نیست.
اما در فقه مالکی، فقهای مالکی گفتهاند که هرگاه از مقبوض به عقد فاسد منافعی حاصل شود این منافع متعلق به غاصب است به دلیل «الغله بالضمان» یا «الخراج بالضمان»، بنابراین در بیع فاسد بایع نمیتواند از مشتری درخواست منافع کند. در عوض مشتری هم نمیتواند برای هزینهها و نفقاتی که برای مبیع کرده به بایع رجوع نماید زیرا این هزینهها به لحاظ استیفای منافع بوده است و تعلق منافع به قابض تا هنگامی بوده است که حکم رد مال به مالک یا بایع ندادهاند و الاّ از آن به بعد مسؤول خواهد بود.[۶۰۰] بنابراین از دیدگاه فقهای مالکی نیز مورد نقض وارد نمیباشد.
مبحث دوم: شریک در شرکت فاسد
شیخ انصاری(ره) گفته است: «و یمکن النقض أیضاً بالشرکه الفاسده؛ بناءً على أنّه لا یجوز التصرّف بها، فأخذ المال المشترک حینئذٍ عدواناً موجب للضمان»[۶۰۱] وی مورد دیگر از موارد امکان نقض ضمان گیرنده مال مقبوض به عقد فاسد را شرکت فاسد شمرده است و مسأله را بر این مبتنی کرده که تصرّف شرکاء در مال مشترک به استثنای شرکت فاسد جایز نباشد چرا که در این صورت گرفتن مال مشترک به نحو عدوان موجب ضمان است. به عبارت دیگر چنانچه فرض شود که تصرّف شرکای در مال مشترک در شرکت صحیح جائز است و تلف مال مشترک به این تصرّف موجب ضمان متصرّف نیست باید به قاعده «مالا یضمن» در شرکت فاسد هم همین طور باشد در حالی که بنا بر عدم جواز تصرّف در مال مشترک در شرکت فاسد اخذ مال مشترک در صورت فساد شرکت موجب ضمان میباشد.[۶۰۲]
اما برخی دیگر از فقها وضعیت هر یک از شرکاء را در مال مشترک از موارد نقض تلقی نکرده و نظریه فوق را مبهم دانستهاند.[۶۰۳] به عقیده ایشان بین عقد صحیح شرکت و فاسد آن در ضمان و عدم ضمان تفاوتی نیست و اگر تصرّف هر شریک در مال مشترک، تحت تأثیر عقد شرکت پس از امتزال مال شرکاء جایز باشد، در هیچ یک از عقود صحیح و فاسد آن ضمان وجود ندارد. اگر تصرّف هر شریک پس از عقد، بدون اذن سایر شرکاء جایز نباشد این تصرّف بدون تفاوت در صحیح و فاسد، موجب ضمان متصرّف خواهد بود و اگر ملازمهای بین عدم جواز تصرّف و ضمان نباشد در هر حال ضمان منتفی است.
به نظر میرسد همانگونه که مرحوم محقق خویی(ره)[۶۰۴] بیان کردهاند پاسخ این نقض این است که مبتنی کردن مسأله ضمان بر حرمت تصرّف در مال مشترک درست نیست چرا که هیچگونه ملازمهی بین حرمت تکلیفی و حکم ضمان نیست زیرا چنانچه عقد شرکت اقتضای جواز تصرّف در مال مشترک را نداشته باشد این عدم جواز تصرّف چنانکه در شرکت فاسد هست در شرکت صحیح هم هست و شریک بدون اذن شریکش نمیتواند در مال مشترک تصرّف کند ولی اگر مال مشترک بدون تعدی و تفریط تلف شود آن تلف موجب ضمان هیچ یک از شرکای نخواهد شد زیرا هر یک از شرکاء زمام مال خود را به دست شریک خود داده و او را در آن مال امین قرار داده است و بدیهی است امین جز در صورت تعدی و تفریط ضامن نخواهد بود و در این جهت ابداً فرقی بین شرکت صحیح و فاسد نیست. بنابراین وجهی برای توهم عدم جریان ضمان گیرنده مال مقبوض به عقد فاسد در شرکت فاسد نخواهد بود.
در فقه اهل سنّت هم چنانچه از برخی کتب ایشان به دست میآید عقد شرکت عقدی است امانی[۶۰۵] و معلوم است که عقد امانی سبب به وجود آمدن ضمان نمیباشد و چون قاعده مورد قبول آن ها میباشد. سیوطی این طور میگوید: «قال الاصحاب کل عقد اقتضی صحیحه الضمان فکذلک فاسده و ما لا یقتضی صحیحه الضمان فکذلک فاسده».[۶۰۶] بنابراین از این صغری و کبری به دست میآید که عقد فاسد شرکت نیز موجب به وجود آمدن ضمان نخواهد بود لذا از نظر اهل سنّت هم این عقد از موارد نقض قاعده نمیباشد.
اما در حقوق مدنی ایران، صرف نظر از تحقق یا عدم تحقق ضمان به معنی مورد نظر فقها، در عقد شرکت، نظر اقوی این است که تصرّف هر یک از شرکای بدون اذن سایرین در مال شرکت ضمانآور است خواه شرکت صحیح باشد خواه فاسد. به همین جهت ماده ۵۸۲ ق.م مقرر میدارد: «شریکی که بدون اذن یا خارج از حدود اذن، تصرّف در اموال شرکت نماید ضامن است.» همانگونه که شارحان قانون مدنی بیان کردهاند[۶۰۷] حکم این ماده شامل تصرّفات حقوقی و مادی میشود و از آن استفاده میشود که مالک مشاع بدون اذن شریکان حق تصرّف مادی ندارد و شریک متخلف در حکم غاصب است ولی تصرّف حقوقی شریک در سهم اختصاصی خود (مانند فروش و اجاره مال مشاع) امکان دارد (ماده ۵۸۳ ق.م) و امکان انتقال سهم شریک بدون اذن دیگران به این دلیل است که تصرّف حقوقی شریک در سهم اختصاصی خود مستلزم تصرّف در سهم دیگران نیست.
مبحث سوم: عین در عقد اجاره فاسد
یکی دیگر از مواردی به عنوان نقض ضمان گیرنده مال مقبوض بیان شده ضمان مستأجر در عقد اجاره فاسد است.[۶۰۸] در مورد اینکه عقد اجاره نسبت به منافع تملیک شده موجب ضمان است جای هیچگونه بحث و گفت و گویی نیست. منافع تملیک شده در عقد اجاره همانند عین تملیک شده است در عقد بیع. چنانچه ضمان مقبوض به عقد فاسد شامل عین مورد عقد بیع میباشد همینگونه شامل منافع عقد اجاره نیز میباشد.
اما در اینکه عین مستأجره مشمول قاعده «ما لا یضمن» میباشد یا خیر محل بحث است. گروهی از فقها و نویسندگان کتب قواعد فقه، مانند علامه در قواعد و تذکره و ابن ادریس حلی در سرائر و محقق کرکی در جامع المقاصد و شیخ انصاری در مکاسب[۶۰۹] و میرزا حسن بجنوردی در قواعد فقه خود، عین مستأجره را مشمول قاعده «مالا یضمن» دانستهاند. چنانچه در صورت صحّت عقد اجاره آن را به موجب قاعده عدم ضمان امین جز در موارد تعدی و تفریط[۶۱۰] مضمون ندانستهاند همین طور که در فساد عقد اجاره نیز عین را مضمون نمیدانند.
اما برخی دیگر از فقها[۶۱۱] با اینکه در صورت صحّت عقد اجاره، عین مستأجره را به موجب قاعده عدم ضمان امین، مضمون ندانستهاند در صورت فساد عقد اجاره گفتهاند که عین مستأجره در دست مستأجر مطلقاً یعنی چه با علم مستأجر به فساد عقد و چه با جهل او، مضمون است و صاحب ریاض حکایت کرده است که این قول را به مفهوم از کلمات اصحاب نسبت دادهاند.[۶۱۲] شیخ انصاری(ره) گفته است: «ظاهر این است که کسی که از او این نسبت حکایت شده است محقق اردبیلی در مجمع الفائده است.»[۶۱۳]
این نکته را باید ذکر نمود که ظاهراً مسئله مورد بحث، عین مستأجره است در صورتی که به مقتضای عقد اجاره در دست مستأجر باشد[۶۱۴] مانند خانهی که کسی آن را برای سکونت اجاره کرده و خانه در دست مستأجر خراب شود. اما در صورتی که عین مستأجره بر حسب اقتضای عقد اجاره ضرورتی نداشته باشد که حتماً در دست مستأجر باشد مانند اجاره اتومبیل برای مسافرت، بدیهی است که در این صورت ضرورتی ندارد که اتومبیل در اختیار خود مستأجر باشد ممکن است در اختیار موجر باشد لذا چنانچه ماشین تلف شد به یقین مستأجر ضامن آن خواهد بود اعم از آن که اتومبیل در دست مالک باشد و با اینکه عقد اجاره اقتضا ندارد مالک آن را در اختیار مستأجر قرار داده باشد. چرا که در صورت اول مال در دست خود مالک است نه در دست مستأجر و مجرد عقد اجاره مادام که مال در دست مستأجر نباشد موجب ضمان نخواهد بود اعم از آن که اجاره صحیح باشد یا فاسد. در صورت دوم هر چند مال در دست مستأجر است ولی این به مقتضای عقد اجاره نیست بلکه مالک خود به رضای خود، مال را در تحت اختیار او نهاده است. در این صورت امانت مالکی است و امانت مضمون نخواهد بود و در هر حال فرق نمیکند اجاره صحیح باشد یا فاسد. چنانچه اشاره شد در ضمان ید عین مستأجر به اجاره فاسد در فرض مورد بحث دو قول دارد:
قول به ضمان و قول به عدم ضمان.
آن عده از فقها که به ضمان مستأجر نظر دارند استدلال کردهاند که:
-
- عموم ادله ضمان مقبوض به عقد فاسد، عدم ضمان عین مستأجره را در اجاره فاسد اقتضا داردزیرا عین مستأجره در اجاره صحیح در ضمان مستأجر نخواهد بود ولی قاعده علیالید بر ضمان عین مستأجره در اجاره فاسد دلالت دارد و چون این قاعده نسبت به قاعد اول اخص است لذا آن را تخصیص داده و به موجب آن باید به ضمان عین مستأجره در اجاره فاسد حکم کنیم.[۶۱۵]
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 09:53:00 ب.ظ ]
|