کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو

 



و یا به معنای فعل و کاری می‌باشد، مانند این روایت که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: المؤمن لایمضی علیه أربعون لیله إلا عَرَضَ له أمر یحزُنهُ یُذَکّر به»[۵۴] بر مومن چهل شب نگذرد جز آن که عارضه‌ای بر او رخ دهد تا او را محزون و غمین سازد تا به وسیله آن متذکر گردد. أمر در این جا به معنای بروز حادثه و کاری می‌باشد.
۴-۱-۱٫ مفهوم نهی
۱-۴-۱-۱٫ واژه نهی در لغت
نهی در لغت، به معنی زجر و منع و بازداشتن آمده است و خلاف أمر می‌باشد. [۵۵] (نهاه ینهاه نهیاً فانتهی و تناهی) به معنای کف و بازداشتن می‌باشند.
در بیتی که سیبویه به زیاد بن العذاری نوشته است این معنا اراده شده است:
اذا ما انتهی علمی تناهیت عنده أطال فَاَمْلی أوتناهی فأقْصرا
آنگاه که دانش من به پایان رسید نزد او سکوت کردم او هم سخن به درازا گفت تا آنکه سخنش پایان یافت و کلامش را کوتاه کرد.
که(تناهیتُ) به معنای کف و بازداشتن دو جانبه می‌باشد( و تناهوا عن الامر و عن المنکر)یعنی نهی بعضی بر بعضی دیگر[۵۶] و در قول شاعر به اسم فاعل این واژه اشاره شده است:
سُمَیّهُُ و دِّعْ، إن تَجَهَّزتَ غادیاً کفی الشیْب و الإسلام للمرء ناهیاً‌
ای سمیه اگر آماده هستی بامداد وداع رسیده است پیری و اسلام به عنوان بازدارنده انسان کافی است.
که (ناهیاً) اسم فاعل از (نهیت) می‌باشد مثل (ساعٍ) از (سعیت) و (شارٍ) از (شریْتُ).
(النُّهْیهُُ) به عقل گفته می‌شود، چون از قبیح نهی می‌کند، که در شعری که ابن بری به خنساء نوشته است به این معنا اشاره می‌کند:
فتیً کان ذاحلم أصیل و نُهْیَهٍ إذا ما الحُبا مِنْ طائف الجهل حلت
جوانمردی که دارای بردباری ریشه‌دار بود و با خرد، آنگاه که بندها از گروه جهل باز می‌شد.
و از این جا است که لغویین گفتند که (النُّهی) جمع(نُهْیَه) می‌باشد بر وزن (لقمه). [۵۷]
۲-۴-۱-۱٫ واژه نهی در عرف قرآن
در آیات قرآن، کلمه نهی به همراه مشتقات آن، به معنای کف و بازداشتن آمده است از جمله در آیه«وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى»[۵۸] که مراد نهی و رفع شهوت نفس است از حرام.
یا در آیه شریفه «وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»[۵۹] و نهی نمودند از منکر و زشتی، که به نهی با گفتار و زبان اشاره شده است. و در آیه« إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ»[۶۰]همانا نماز از فحشا و زشتی ها، منع می‌کند، به نهی عملی اشاره می‌کند و در آیه دیگر از باب تفاعل آمده است که به نهی دو طرفه اشاره دارد«کَانُوا لا یَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ»[۶۱] یکدیگر را از کار زشت، منع نمی‌کردند.
البته نهی، قولی اعم است و می‌تواند معنای کف و بازداشتن در آن، به لفظ امر هم بیاید از جمله در آیه ذیل: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»[۶۲] پس از پلیدی و زشتی اجتناب و دوری کنید. و یا به لفظ(لاتفعل) می‌آید، مانند: «وَلا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ»[۶۳]. و یا در آیه «ِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَى»[۶۴] همانا در آن نشانه‌هایی برای صاحبان عقل و خرد است. واژه(النُّهی) به معنای عقل آمده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۴-۱-۱٫ واژه نهی در عرف روایات
واژه نهی در کلمات معصومین هم به معنای مشابه آن در آیات قرآن، تعبیر شده است.
در حدیث قیام اللیل، به معنای منع از گناه آمده است«هو قربهٌٌ إلی الله منهاه عن الآثام»[۶۵]به همان معنای (تنهی عن الفحشاء و المنکر) است یعنی شب‌زنده‌داری آدمی را از گناهان باز می‌دارد.
در روایتی از امام رضا علیه السلام، به تسلط شیطان بر آدم و حوا براکل از درختی که ازآن نهی شده بودند، اشاره دارد«فتسلط علیه الشیطان حتی أکل من الشجره اللتی نُهِیَ عنها»[۶۶] پس شیطان بر او چیره شد تا میل کند از درختی که از آن نهی شد. و در حدیثی (النُّهی) به معنای عقل آمده است: «لیلینی منکم اولوا الأحلام و النُّهی»[۶۷] همسایگان من خواهند بود صاحبان عقل و درایت.
۵-۱-۱٫ مفهوم معروف
۱-۵-۱-۱٫ واژه معروف در لغت
واژه(عُرْف) در لغت به معنای (معروف) می‌باشد و عرفان یعنی علم و شناخت و آگاهی[۶۸]و مشتقات آن (عرف، یعْرفُه، عِرفْهََ و عرفان و معرفه و اعترافه و معروف و عارف) می‌باشند.
ابن عباس به ثعلب نوشته است:
و ما خیر معروف الفتی فی شبابه إذ لم یَزِده الشیبُ حین یشیب
خوبی‌های انسان در جوانی خیری ندارد اگر در پیری به افزایش آن اهتمام نکند.
که معروف در این جا به معنای ضد منکر می‌باشد. [۶۹]
در قول شاعر دیگر آمده است:
لأشکرنک معروفاً هممت به إن اهتمامک بالمعروف معروف[۷۰]
سپاس می‌گویم تو را در کار خیری که بدان اهتمام ورزیدی همین همت کردن تو به کار خیر خود خیر است. که معروف دراین جا، به خیر و نیکی تعبیر شده است در مقابل منکر و قبیح.
معروف در کتب لغت به معنای مختلفی آمده است از جمله به معنای شناخته شده و مشهور و نیز به معنای کار نیک و نیکی آمده است.
از نظر راغب، معروف را می‌توان حسن یا هر رفتار نیکی که با عقل و شرع شناخته می‌شود، دانست. [۷۱]
۲-۵-۱-۱٫ واژه معروف در قرآن
در آیات قرآن هم معروف به معنای غالبی خودش یعنی کارهای خیرونیک و اوامر الهی، تعبیر شده است، از جمله در آی
ه«وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا»[۷۲]و در این دنیا به نیکی همدمشان باش. زجاج گفته است که (معروف) در این جا، به آن چیزی که نیکو می‌باشد از کارها، اطلاق می‌گردد.[۷۳]
یا در آیه دیگر به گفتار نیکو اشاره می‌شود: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَهٌ خَیْرٌ»[۷۴] سخن شایسته و نیکو و پرده پوشی بهتر است. و در آیه دیگر به نیکی کردن اشاره شده است: «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ»[۷۵]دربیشتر سخنان پنهانی و بیخ گوشی‌شان، هیچ خیری نیست مگر آنکه امر به صدقه دادن یا نیکویی کردنی یا اصلاح بین مردم باشد.
۳-۵-۱-۱٫ واژه معروف در روایات
در کلمات معصومین هم معانی نیکی کردن، امر به معروف و اهل نیکی بودن برای واژه معروف، اراده شده است از جمله در حدیث:
«أهل المعروف فی الدنیا هم أهل المعروف فی الآخره»[۷۶]یعنی کسی که بذل و نثار کند نیکی‌هایش را به مردم در دنیا، خدای متعال جزایش را در آخرت، نیکی و معروف قرار می‌دهد.
و در احادیث بسیار فراوان، معروف و کار نیک، در مقابل منکر و کار زشت و قبیح، به عنوان زوج متقابل یاد شده است از جمله در حدیث«و کیف بکم إذا رأیتم المعروف منکراً و المنکر معروفاً»[۷۷] چگونه خواهید بود در زمانی که می‌بینید معروف منکر می‌شود و منکر معروف.
۶-۱-۱٫ مفهوم منکر
۱-۶-۱-۱٫ واژه منکر در لغت
کلمه(نکر) اصل صحیحی است که به معنای ناشناخته می‌باشد که دلالت بر خلاف معرفت و شناختی دارد که قلب با آن آرامش می‌یابد.
و (نَکِرَ الشی) یعنی قبول نکرد آن چیز را. [۷۸] و در دیوان اعشی آمده است:
و أنکرتنی و ما کان الذی نَکِرَت من الحوادث إلا الشیب و الصلَعا
آن زن مرا نپذیرفت در حالی که تنها علت آن چیزی نبوده مگر پیری و ریخته شدن موی سر من.
که (أنکرتنی) به معنای انکار کردن و قبول نکردن آمده است[۷۹].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:01:00 ب.ظ ]




  • مواد نانومتخلخل معدنی

تقسیم ­بندی مواد نانومتخلخل آلی
۱) مواد کربنی: کربن فعال[۲۷]، کربنی است که حفره‌های بسیار زیاد دارد و مهم‌ترین کربن از دسته مواد میکرومتخلخل است.
۲) مواد بسپاری[۲۸]: مواد نانو متخلخل بسپاری به دلیل ساختار انعطاف‌پذیر خود، حفره‌های پایداری ندارند و تنها چند ترکیب محدود از این نوع وجود دارد [۸].
تقسیم بندی مواد نانومتخلخل معدنی
۱) مواد میکرومتخلخل
زئولیت‌ها: مهم‌ترین ترکیبات میکرومتخلخل بوده که دارای ساختار منظم بلوری و حفره‌دار با بار ذاتی منفی می‌باشند. در اکثر موارد ساختار زئولیتی از قطعات چهار وجهی[۲۹] با چهار اتم اکسیژن و یک اتم مرکزی مثل آلومینیوم، سیلیکون، گالیم یا فسفر تشکیل شده‌اند که با کاتیون‌ها خنثی می‌شوند [۸].
چارچوب فلزی-آلی[۳۰]: از واحد‌های یونی فلزی یا خوشه‌ی[۳۱] معدنی و گروه‌های آلی به عنوان اتصال­دهنده[۳۲] تشکیل شده است که اتصال آن‌ ها به هم، حفره‌ای با شکلی معین مانند کره یا هشت وجهی به وجود می‌آورد. ویژگی بارز این ترکیبات، چگالی کم و سطح ویژه‌ی بالای آن‌هاست [۹].
هیبرید‌های آلی-معدنی[۳۳]: از قطعاتی معدنی تشکیل شده‌اند که توسط واحد‌های آلی به هم متصل هستند [۱۰].
۲) مواد مزومتخلخل:
سیلیکا: ترکیبات [۳۴]MCM، معروف‌ترین سیلیکای مزومتخلخل هستند.
اکسید فلزات و سایر ترکیبات مزومتخلخل: اکسیدهای نانومتخلخل فلزات مثل تیتانیوم دی اکسید، روی اکسید، زیرکونیوم دی اکسید و آلومینا، فعالیتی بیشتر از حالت معمولی خود دارند. ترکیبات سولفید و نیترید هم می­توانند ساختار مزومتخلخل داشته باشند.
۳) مواد ماکرومتخلخل:
بلور کلوییدی[۳۵]: از مجموعه کره‌هایی مانند سیلیکا ساخته می‌شود که فضای بین آن‌ ها خالی است. در بلور کلوییدی معکوس[۳۶] کره‌ها توخالی و فضای بین آن‌ ها پر است [۱۰].
آئروژل‌ها مواد مزومتخلخل با سطح ویژه و حجم تخلخل بالا هستند که در فصل بعد به آن‌ ها می‌پردازیم.
۱-۵ کامپوزیت‌ها
کامپوزیت‌ها (مواد چند رسانه­ای یا کاه­گل‌های سبز فایل) رده‌ای از مواد پیشرفته هستند که در آن‌ ها از ترکیب مواد ساده به منظور ایجاد مواد جدیدی با خواص مکانیکی و فیزیکی برتر استفاده شده است. اجزای تشکیل­دهنده ویژگی‌های خود را حفظ کرده، در یکدیگر حل نشده و با هم ترکیب نمی‌شوند.
استفاده از این مواد در طول تاریخ مرسوم بوده است. از اولین کامپوزیت‌ها یا چندسازه‌های ساخت بشر می‌توان به آجرهای گلی که در ساخت آن‌ ها از کاه استفاده شده است اشاره کرد. هنگامی که این دو با هم مخلوط بشوند، در نهایت آجر پخته به­دست می‌آید که بسیار ماندگار‌تر و مقاوم‌تر از هر دو ماده اولیه، یعنی کاه و گل است. شاید هم اولین کامپوزیت‌ها را مصری‌ها ساخته باشند که در قایق‌هایشان به چوب بدنه قایق مقداری پارچه می‌آمیختند تا در اثر خیس شدن، آب توسط پارچه جذب شده و چوب باد نکند. قایق‌هایی که سرخپوستان با فیبر و بامبو می‌ساختند و تنورهایی که از گل، پودر شیشه و پشم ساخته می‌شدند از نخستین کامپوزیت‌ها هستند [۱۱].
۱-۵-۱ کامپوزیت یا مواد چندسازه
چندسازه‌ها به موادی گفته می‌شود که از مخلوط دو یا چند عنصر با فازهای کاملا متمایز ساخته شده باشند. در مقیاس ماکروسکوپیک فازها غیر قابل تشخیص‌اند. اما در مقیاس‌های میکروسکوپیک فازها کاملا مجزا هستند و هر فاز خصوصیات عنصر خالص را نمایش می‌دهد. در چندسازه‌ها، نه تنها خواص هر یک از اجزاء باقی مانده بلکه در نتیجه­ پیوستن آن‌ ها به یکدیگر، خواص جدیدتر و بهتر به­دست می‌آید [۱۱].
۱-۵-۲ ویژگی‌های مواد کامپوزیتی
مواد زیادی می‌توانند در دسته‌بندی مواد کامپوزیتی قرار بگیرند، در واقع موادی که در مقیاس میکروسکوپی قابل شناسایی بوده و دارای فازهای متفاوت و متمایز باشند در این دسته‌بندی قرار می‌گیرند. امروزه کامپوزیت‌ها به علت وزن کم و استحکام بالا در صنایع مختلف، به طور گستره‌ای مورد استفاده واقع می‌شوند. کامپوزیت‌ها با کاهش وزن و ویژگی‌های فیزیکی بسیار عالی، گزینه‌ای مناسب برای استفاده در تجهیزات ساختاری می‌باشند. علاوه بر ‌این، کامپوزیت‌ها جایگزین مناسب برای مواد سنتی در کاربردهای صنعتی، معماری، حمل و نقل و حتی در کاربردهای زیر بنایی می‌باشد [۱۲].

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

یکی از ویژگی‌های بارز کامپوزیت‌ها، حضور فاز تقویـت­کننده مجزا از فاز زمینه می‌باشد. ویژگی‌های اختصاصی این دو فاز، در ترکیب با یکدیگر، ویژگی‌های یکسانی را به کل کامپوزیت می‌بخشد. در یک دسته‌بندی ویژه، کامپوزیت‌ها همواره به دو فاز زمینه و تقویت­کننده تقسیم می‌شوند. می‌توان گفت در واقع زمینه مانند چسبی است که تقویت­کننده‌ها را به یکدیگر چسبانده و آن‌ ها را از آثار محیطی حفظ می‌کند.
۱-۵-۳ مواد زمینه کامپوزیت
زمینه با محصور کردن فاز تقویت کننده، باعث افزایش توزیع بار بر روی کامپوزیت می‌گردد. در واقع زمینه، برای اتصال ذرات تقویت­کننده، انتقال بارها به تقویت­کننده، تهیه یک ساختار شبکه‌ای شکل از آن‌ ها و حفظ تقویت­کننده از آثار محیطی ناسازگار به کار گرفته می‌شود.
۱-۵-۴ تقویت­کننده‌ها
دسته‌ای از مواد معمولی که به عنوان فاز تقویت کننده به کار گرفته می‌شوند، عبارتند از شیشه‌ها، فلزات، پلیمرها و گرانیت. تقویت­کننده‌ها در شکل‌های مختلفی از جمله فیبرهای پیوسته، فیبرهای کوتاه یا ویسکرها و ذرات تولید می‌شوند (شکل۳-۳). تقویت کننده‌ها باعث ایجاد ویژگی‌های مطلوبی از جمله استحکام و مدول بالا، وزن کم، مقاومت محیطی مناسب، کشیدگی خوب، هزینه کم، در دسترس­پذیری مناسب و سادگی ساخت کامپوزیت می‌گردند [۱۲].
۱-۵-۵ نانو کامپوزیت
نانو کامپوزیت‌ها مواد مرکبی هستند که ابعاد یکی از اجزای تشکیل­دهنده آن‌ ها در محدوده نانو‌متری باشد. نانوکامپوزیت‌ها هم، در دو فاز تشکیل می‌شود. در فاز اول، ساختار بلوری در ابعاد نانو ساخته می‌شود که زمینه کامپوزیت به شمار می‌رود. در فاز دوم هم ذراتی در مقیاس نانو به عنوان تقویت کننده برای بهبود ویژگی‌ها به فاز زمینه افزوده می‌شود. توزیع یکنواخت این فاز در ماده زمینه باعث می‌شود که فصل مشترک ماده تقویت کننده با ماده زمینه در واحد حجم، مساحت بالایی داشته باشد [۱۳].
شکل ۱-۳ نمایشی از انواع مختلف تقویت کننده‌ها در کامپوزیت [۱۲].
۱-۶ خلاصه
در این فصل به بیان بعضی مفاهیم اولیه پرداخته­شد. خلاصه کوتاهی از فناوری نانو، نانوساختارها و روش‌های ساخت آن‌ ها گفته شد. بعد از آن مواد متخلخل بررسی شد و در نهایت مختصری در مورد کامپوزیت‌ها، ویژگی‌ها و نانوکامپوزیت‌ها بیان شد.
فصل دوم
آئروژل­ها و مروری بر خواص مغناطیسی
۲-۱ تاریخچه
حوزه­ پژوهشی آئروژل هر ساله به طور وسیعی افزایش می‌یابد به طوری که امروزه توجه بسیاری از دانشمندان جهان را به خود اختصاص داده­است.
اولین بار ساموئل استفان کیستلر[۳۷] در سال ۱۹۳۱ با ایده­ جایگزینی فاز مایع با گاز در ژل همراه با انقباض کم، آئروژل را تولید کرد. در آن زمان سعی ایشان بر اثبات وجود شبکه‌های جامد در درون ساختار ژل بود. یک روش برای اثبات این نظریه، برداشتن فاز مایع از فاز مرطوب ژل بدون اینکه ساختار جامد از بین برود مطرح بود. برای این کار او با بهره گرفتن از یک اوتوکلاو، فاز مایع را از ژل خارج­کرد که جامد باقی مانده چگالی بسیار پایینی داشت. او دما و فشار داخلی اوتوکلاو را به نقطه بحرانی مایع رساند تا بر کشش سطحی مایع غلبه­کند و ساختار داخلی ژل را از فروپاشی برهاند. به این ترتیب او با موفقیت اولین آئروژل پایه سیلیکا را تولید کرد. ولی به دلیل سختی کار، برای حدود نیم­قرن پژوهشی در این زمینه صورت نگرفت. اما از همان ابتدا برای دانشمندانی چون کیستلر، واضح بود که آئروژل ویژگی‌های برجسته‌ای مانند چگالی پایین و رسانایی گرمایی ناچیزی دارد [۱۴].
در سال‌های اخیر، ساختن آئروژل به معنای رساندن الکل به فشار و دمای بخار شدنی و به طبع آن به‌دست‌آوردن نقطه­ی بحرانی است و باعث استخراج فوق بحرانی از ژل می‌شود. سپس، در سال ۱۹۷۰، دانشمند فرانسوی تایکنر[۳۸] و همکارانش برای بهبود فرایند تولید دولت فرانسه، موفق شدند روش جدیدی به غیر از روش کیستلر برای تهیه­ آئروژل کشف کنند و آن را روش سل-ژل نامیدند. در این روش آلکوکسی سیلان با سیلیکات سدیم، که به وسیله کیستلر استفاده می‌شد، جایگزین گردید. با ظهور روش ارائه شده به وسیله‌ی تایکنر پیشرفت‌های جدیدی در علم آئروژل و فناوری ساخت آن حاصل شد و پژوهش‌گران زیادی به مطالعه در این زمینه روی آوردند. به دلیل انجام مطالعات، تحقیقات و اقدامات صنعتی و نیمه صنعتی که در دهه ۷۰ و ۸۰ بر روی آئروژل‌ها صورت گرفت، این دوره را عصر رنسانس آئروژل نامیدند. [۱۵].
این مواد جایگاه خود را به عنوان مواد جامدی با چگالی و رسانایی گرمایی پایین به‌دست آوردند. پایین‌ترین چگالی آئروژل تولید شده ۱/۰ میلی­گرم بر سانتی­متر مکعب است، تا حدی که نمونه می‌تواند در هوا شناور بماند. گرچه برای ساخت جامد آئروژل مواد بسیاری می‌توانند استفاده شوند ولی آئروژل‌های ۲SiO متداول‌ترند. البته می‌توان با واردکردن مواد مختلف در ساختار آئروژل در حین فرایند ژل شدن، به بهبود ویژگی‌های نمونه‌های نتیجه شده کمک کرد [۱۶].
آئروژل‌ها را می‌توان به عنوان یک ماده منحصر به فرد در زمینه فناوری سبز در نظر گرفت. هشدار جهانی، تهدید آینده­ی محیط زیست توسط گاز‌های گلخانه­ای تولید شده به­دست بشر را تأیید می‌کند. آینده­ی انرژی‌های قابل دسترس به خاطر کم­شدن منابع نفتی و حتی افزایش تقاضا برای محصولات نفتی، در خطر است. آئروژل‌ها بارها و بارها به افزایش بازده­ی برخی ماشین‌ها و سیستم‌ها و کمک به کاهش مصرف انرژی یاری رسانده‌اند. همچنین آئروژل‌ها می‌توانند آلاینده‌های آب را بیرون بکشند و با گرفتن ذرات مضر قبل از ورود به اکوسیستم، سبب تخریب­نشدن محیط زیست شوند. دانشمندان دریافتند که این فناوری برای تجدید و حفاظت از انرژی به توسعه بیشتری نیاز دارد [۱۷].
۲-۲ شیمی سطح آئروژل
سیلیکا آئروژل حاوی ذرات نانومتری هستند. این ترکیبات دارای نسبت سطح به حجم بالا و مساحت سطح ویژه­ی زیادی هستند. شیمی سطح داخلی در آئروژل‌ها نقش اساسی را در بروز رفتار‌های بی‌نظیر فیزیکی و شیمیایی آن‌ ها، ایفا می‌کند. ماهیت سطح آئروژل‌ها تا حد زیادی به شرایط تهیه­ آن‌ ها بستگی دارد. انتخاب فرایند مربوط به ترکیبات شیمیایی و و
یژگی‌های مورد نظر مشخص برای نانوذرات وابسته است. دو روش پایه برای تولید نانوذرات استفاده می‌شود:

  • روش از بالا به پایین

اشاره به خردکردن مکانیکی مواد با بهره گرفتن از فرایند آسیاب­کاری دارد. در این فرایند مواد اولیه به بلوک‌های پایه­ بیشتری شکسته می‌شوند.

  • روش پایین به بالا

اشاره به ساخت سیستم پیچیده به وسیله ترکیب اجزای سطح اتم دارد. در این فرایند ساختارها به وسیله فرآیندهای شیمیایی ساخته می‌شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ب.ظ ]




«و یاد کن روزی را که آسمان با ابر از هم شکافته و فرشتگان با سرعت تمام به امر حق فرود آیند» (قرآن کریم، فرقان: آیه ۲۵).

تصویر۱۱-۵- سروش در آسمان (بخشی از نگاره فریدون و ضحاک)، شاهنامه، تبریز، نیمه اول قرن دهم هجری.
سومین حضور بصری سروش در شاهنامه طهماسبی، در نگاره نجات یافتن خسرو توسط سروش اتفاق افتاده است (تصویر۱۲-۵). اتفاقی که در بخش­های قبلی به آن پرداخته شد و اتفاق رخ داده در آن شباهت­هایی با آیه دوم از سوره مبارکه نحل دارد: «خدا فرشتگان و روح را به امر خود بر هر که از بندگان خواهد، می­فرستد تا او خلق را اندرز داده و از عقوبت شرک به خدا بترساند، که عالم را خدایی جز من نیست پس تنها از من بترسید».
۶-۵- پری
در شاهنامه طهماسبی، پیکره­هایی وجود دارد که شباهت زیادی با پیکره فرشتگان و سروش دارند. ماهیت این پیکره­ها در متن شاهنامه، چیزی متمایز از فرشتگان عنوان شده است و نمود کامل این پیکره­ها در نگاره­ «نبرد هوشنگ و دیوان» به چشم می­خورند (تصویر۱۳-۵). در این تصویر، هوشنگ - پادشاه اساطیری ایران - به نبرد با دیوان و اهریمنان می ­پردازد و علاوه بر افراد سپاهش، حیواناتی از قبیل ببر و گرگ و پلنگ نیز او را همراهی می­ کنند. نکته مهم در این نگاره حضور این انسان­های بال­دار در سپاه هوشنگ است (تصویر۱۴-۵). موجوداتی که با پرواز بر فراز میدان نبرد و پرتاب سنگ بر سر دیوان، به خدمت در سپاه استثنایی هوشنگ مشغول هستند. فردوسی این موجودات را پری معرفی کرده است:
«پری و پلنگ انجمن کرد و شیر ز درندگان گرگ و ببر دلیر» (فردوسی، ۱۳۸۷: ۱۳).
طبق نوشته­ های مرحوم دهخدا، پری به زنانی از جنیان[۲۵]­ که در نهایت زیبایی و خوب­رویی هستند اطلاق می­ شود «او {پری} موجودی است در مقابل دیو و موجودی است متوهم و صاحب­پر که اصلش از آتش است و به چشم نیاید و غالباً نیکوکار است، بعکس دیو که بدکار است» (دهخدا، ۱۳۷۷: ۵۵۸۳). بنابراین در یک دوره تاریخی از نگارگری ایران - در یک مکتب و در یک کارگاه- دو پیکره تقریباً شبیه به هم خلق می­شوند که با مطالعه تطبیقی، و ریشه­یابی لغوی هریک از آن­ها، جنس یکی از آنان نور، و جنس دیگری آتش و نامش پری یا جن[۲۶] تشخیص داده می­ شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اما با وجود نکات ذکر شده درباره ارتباط پریان و جنیان، حضور این موجودات بال­دار در متن شاهنامه و تصاویر شاهنامه طهماسبی، شباهتی غیر قابل انکار با فرشتگان و سروش دارد. برای مثال، عملی را که پریان در نگاره نبرد هوشنگ و دیوان انجام می­ دهند، به­ طور آشکار یادآور آیات اول از سوره مبارکه نازعات در قرآن کریم است: «قسم به فرشتگانی که جان کافران را به سختی بگیرند- و قسم به فرشتگانی که جان اهل ایمان را به آسایش و نشاط ببرند- و قسم به فرشتگانی که با کمال سرعت فرمان حق را انجام دهند- قسم به فرشتگانی که بر هم سبقت بگیرند- قسم به فرشتگانی که به فرمان حق به تدبیر نظام خلق می­کوشند» (قرآن کریم، نازعات: آیات ۱ تا۵).
یافته­ ها و نتیجه ­گیری
در مرحله اول، هدف از انجام این تحقیق، رسیدن به درکی کلی از سیمای ملائک در قرآن کریم بود. تطبیق روایت قرآنی درباره ملائک با روایات فردوسی درباره فرشتگان، و همچنین تحلیل ارتباط آن با تصویر فرشتگان در نگارگری ایران (با تمرکز بر شاهنامه طهماسبی) بخش­های بعدی اهداف این رساله را تشکیل می­دادند. تحلیل این موضوعات در پنج فصل پیشین به انجام رسید. رساله حاضر با عنوان «مطالعه تطبیقی واژه ملک در قرآن کریم و تصویر فرشته در شاهنامه طهماسبی» که با هدف رسیدن به درکی تصویری از سیمای ملائک در قرآن کریم، و همچنین تطبیق این دریافت با ویژگی فرشتگان در متن شاهنامه فردوسی و تصویر فرشتگان در شاهنامه طهماسبی انجام شده بود، موفق به اثبات فرضیات مطرح شده در ابتدای تحقیق گردید. فرضیات مطرح شده در ابتدای رساله به این شرح بودند:
۱٫ به نظر می­رسد با کمک توصیفات قرآنی درباره ملائک، امکان دستیابی به تصویری کلی از آن­ها وجود داشته باشد.
۲٫ احتمالاً بخشی از ابعاد وجودی و ویژگی­های ملائک در قرآن کریم با فرشتگان حاضر در متن شاهنامه فردوسی مطابقت داشته و بخش دیگری از آن متفاوت است.
۳٫ اینگونه به نظر می­رسد که دورنمای بصری ارائه شده از ملائک در قرآن کریم با تصویر فرشتگان در شاهنامه طهماسبی به هم نزدیک بوده و با هم قابل تطبیق باشند.
اثبات فرضیه اول از طریق جمع آوری کلیه آیاتی از قرآن کریم که در آن­ها به واژه «مَلَک» و واژگان مرتبط با آن اشاره شده بود آغاز شد، هدف فصل دوم از تحقیق، اثبات همین موضوع بود که در آیات قرآن کریم اشاراتی هرچند مختصر به ویژگی­های بصری ملائک وجود دارد. بررسی این آیات نشان داد که می­توان از دل آیاتی که در آن­ها اشاره به فرشتگان وجود دارد، تا حدودی ویژگی­های بصری آن­ها را مورد شناسایی قرار داده و در ذهن، سیمایی خیالی از آن­ها را تصویر کرد. مثلاً یکی از آیات قرآن کریم صراحتاً به وجود بال برای ملائک اشاره شده، یا در تعدادی دیگر از آیات، مسائلی چون سجده کردن ایشان و یا آمادگی آنان برای دمیدن در صور مورد اشاره قرار گرفته است. همگی این آیات، به جسمیتی خواه نمادین اشاره دارند که می ­تواند افراد پیگیر را به یک درک کلی از وضعیت تجسمی ملائک نائل آورد. مقدمه اثبات فرضیه ­های دوم و سوم هم از طریق فصل­های سوم و چهارم و با معرفی ابعاد موضوع ادامه پیدا کرد، تا اینکه در فصل پنجم، از طریق مبنا قرار دادن واژه­ های اصلی مرتبط با فرشتگ
ان، به­ شکل تخصصی به آن پرداخته شد. به این ترتیب، این موضوع که ابعاد شخصیتی ملائک در قرآن کریم با ویژگی­های فرشته در شاهنامه فردوسی مرتبط است اثبات گردید. اما بین روایت قرآن کریم از ملائک و روایت فردوسی از فرشتگان تفاوت­های خاصی نیز وجود دارد. در این رابطه، مهم­ترین نکته برداشت آزاد فردوسی از فرشتگان در روایت­های ادبی خودش است. فردوسی با انجام برداشت­های آزاد از شخصیت فرشتگانی چون حضرت اسرافیل و سروش، برای مثال مهم­ترین ویژگی و شاخصه حضرت اسرافیل، یعنی آمادگی ایشان برای دمیدن در صور را به داستان خیالی ملاقات اسرافیل و اسکندر تبدیل کرده و برداشتی شخصی از ایشان را به وجود آورده است. این برداشت، علیرغم واقعی نبودن، مغایرتی نیز با حقیقت وجودی حضرت اسرافیل نداشته و یک برداشت ادبی و داستان­گونه از این شخصیت بزرگ الهی به حساب می ­آید.
دیگر فرشتگان و ملائک حاضر در شاهنامه فردوسی نیز چنین وضعیتی را دارند. آنان در یک وضعیت داستانی و ادبی وارد متن شاهنامه شده­ و مغایرت مهمی در اعمال و رفتارشان با حقیقت وجودی آن­ها در قرآن کریم مشاهده نمی­ شود. اما در این بین تنها نکته­ای که تا حدودی ذهن را به خود مشغول کرده و شاید تا حدودی با معارف قرآنی مغایرت داشته باشد، کمک فرشتگان شاهنامه به بعضی افرادی است که واقعیت تاریخی آن­ها تا حدودی مسئله­ساز بوده است. برای مثال واقعیت تاریخی خسرو پرویز از وجاهت زیادی برخوردار نیست، ولی سروش ایزدی در میدان نبرد او با بهرام چوبینه، به کمکش آمده و او را از مهلکه نبرد نجات می­دهد. همان­طور که گفته شد، واقعیت تاریخی این شخصیت دچار مشکل است، اما خسروی معرفی شده توسط فردوسی در شاهنامه، انسانی موحد و خداجو بوده است. لذا این امر تا حدودی باعث باورپذیر شدن و قابل درک بودن دلیل کمک سروش به خسرو پرویز شده است.
اما درباره تصویر فرشته در شاهنامه طهماسبی باید گفت که جبرئیل، اسرافیل و هاروت به­عنوان ملائک قرآنی در متن شاهنامه فردوسی، در مجموعه نگاره­های شاهنامه طهماسبی جای ندارند و اشارات مربوط به آن­ها به تصویر در نیامده است. اما تصاویر مربوط به سروش که قرابتی خاص با حضرت جبرئیل دارد، در چند داستان مربوط به کیومرث، فریدون و خسرو پرویز به تصویر درآمده است. تصویر خلق شده از این فرشته در تعامل کامل با متن شاهنامه قرار داشته و تصویرسازی متن به حساب می ­آید. در نگاره مربوط به کیومرث، سروش با اندامی کاملاً انسانی و در لباسی که دیگران نیز بر تن دارند، بر کیومرث و سیامک ظاهر شده و آن­ها را به نبرد با اهریمن فرا می­خواند. در این نگاره هم محتوای پیام الهی سروش با معارف قرآن کریم مطابقت دارد و هم وارد شدن او بر کیومرثی که ویژگی­های پیامبرگونه دارد تا حدودی منطقی به­نظر می­رسد. کمک­ و راهنمایی­های سروش به فریدون نیز تا حدود زیادی با معارف قرآنی مطابقت دارد. زیرا فریدون کسی است که برای برپایی عدالت و نابودی حاکم ستمگری همچون ضحاک قیام کرده و کمک­ و راهنمایی­های سروش به او تا حدود زیادی منطقی به نظر می­رسد.
سروش در نگاره­ای که فریدون قصد کشتن ضحاک را دارد، از آسمان وارد کادر نگاره شده و او را از این کار باز می­دارد. با راهنمایی سروش، فریدون از کشتن ضحاک امتناع کرده و او را در کوه دماوند به بند می­کشد. پاکی و خلوص فریدون در اجرای فرامین الهی، باعث منطقی­تر جلوه نمودن ظهور سروش بر او شده است. در این نگاره و نگاره سروش و خسرو پرویز، سروش اندامی انسانی دارد و تنها تمایز او با آدمیان بال­ها و توانایی پرواز کردنش به حساب می ­آید. امری که آیات قرآن کریم هم به آن اشاره نمادین داشته و در مطابقت با آیات قرآنی امری غیر عادی به حساب نمی­آید.
اما در کنار این تصاویر که براساس متن شاهنامه به ­وجود آمده­اند، تصاویر دیگری از فرشتگان نیز وجود دارند که فارغ از متن کتاب و تنها براساس سلیقه و خواست نگارگر به نگاره­ها اضافه شده ­اند. این تصاویر تا حدود زیادی شبیه به پریان موجود در شاهنامه هستند. پری که در نگاره نبرد هوشنگ و دیوان نقش بسیار مهمی را بازی می­ کند و همراه با دیگر افراد سپاه، بر سر دیوان و اهریمنان حمله­ور شده است. طبق نوشته­ های موجود گروهی از زنان جنیان هستند که به انسان­ها آزار نرسانده و در ادبیات فارسی نقش مثبتی را بر عهده دارند.
شناسایی ماهیت واقعی فرشته، سروش و یا پریان در این نگاره­ها کار دشواری است، ولی نقطه مشترک همگی آن­ها، قرارگیری این موجودات زیبارو و بال­دار در جبهه حق، و در مقابل نیروهای اهریمنی است. در این نگاره­ها که یکی از شاخص­ترین آن­ها نگاره پاره کردن طومار ضحاک توسط کاوه آهنگر است. حضور دیوان و اهریمنان در پشت خیمه ضحاک، نشانه دیوصفتی ضحاک، و حضور این موجودات بال­دار و زیبای الهی نمادی از کاوه و فریدون و نیت خیر ایشان در براندازی حکومت ظالمانه ضحاک است. به این ترتیب در یک مطالعه تطبیقی بین واژه ملک و واژگان مرتبط با آن در قرآن کریم، با متن شاهنامه و تصاویر مربوط به فرشته در شاهنامه طهماسبی، تعارض خاصی بین این دو مشاهده نشده، و این­گونه استنباط شد که روایت فردوسی و همچنین روایت نگارگران عصر صفوی از فرشتگان، تا حدود زیادی متأثر از حقیقت قرآنی آن­ها بوده است. تأثیری که پس از آمیختگی با ادبیات و هنر، رنگی جذاب به خود گرفته است.
منابع و مأخذ

    1. قرآن کریم، ترجمه مهدی الهی قمشه­ای، (۱۳۸۷)، چاپ پنجم، قم: اسوه.
    1. قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، (۱۳۸۸)، چاپ سوم، قم: طلایه آفاق.
    1. قرآن کریم، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، (۱۳۷۹)، چاپ سوم، تهران: دوستان.

آژند، یعقوب. (۱۳۸۶)، سلطان محمد تبریزی، چاپ اول، تهران: امیرکبیر.
ابن حسام. (۱۳۸۱)، خاوران نامه: شاهکاری از ادبیات و هنر نقاشی ایران، چاپ اول، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
اقبال آشتیانی، عباس. (۱۳۸۴)، تاریخ ایران، چاپ پنجم، تهران: نامک.
امام علی(ع). (۱۳۸۵)، نهج البلاغه، عبدالمحمد آیتی، چاپ هفدهم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

    1. امام سجاد (ع). (۱۳۸۱)، صحیفه کامله سجادیه، محمد تقی خلجی، چاپ اول، قم: میثم تمار.

بورکهارت، تیتوس. (۱۳۶۶)، هنر اسلامی:زبان و بیان، مسعود رجب نیا، چاپ اول، تهران: سروش.

    1. پاکباز، روئین. (۱۳۸۰)، نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، چاپ دوم، تهران: زرین و سیمین.

پاکباز، روئین. (۱۳۷۸)، دائره­المعارف هنر، چاپ دوم، تهران: زرین و سیمین.
پوپ، آرتور. (۱۳۷۸)، سیر و صور نقاشی ایران، یعقوب آژند، چاپ اول، تهران: مولی.
پوپ، آرتور و اکرمن، فیلیپس. (۱۳۸۷)، سیری در هنر ایران (از دوران پیش از تاریخ تا امروز)، جلد پنجم (هنر نقاشی، کتاب آرایی و پارچه بافی)، چاپ اول، تهران: علمی و فرهنگی.

    1. تجویدی، اکبر. (۱۳۵۲)، نقاشی ایران از کهن ترین روزگار تا دوران صفویه، چاپ اول، تهران: اداره کل نگرش وزارت فرهنگ و هنر.
    1. جامی، عبدالرحمن. (۱۳۸۶)، مثنوی هفت اورنگ، چاپ دوم، تهران: اهورا.

حافظ، شمس الدین محمد. (۱۳۸۰)، غزلیات، چاپ سوم، تهران: حمیدا.

    1. دهخدا، علی­اکبر. (۱۳۷۷)، فرهنگ لغت، چاپ دوم از دوره جدید، تهران: دانشگاه تهران.

زکی محمد حسن. (۱۳۸۴)، چین و هنرهای اسلامی، غلامرضا تهامی، چاپ اول، تهران: فرهنگستان هنر.
ساوجی، سلمان. (۱۳۴۸)، مثنوی جمشید و خورشید، چاپ اول، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
سعدی شیرازی. (۱۳۸۵)، کلیات سعدی، چاپ اول، تهران: هرمس.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:01:00 ب.ظ ]




در مقاله ای تحت عنوان مسأله روش های جدید تحقیق در پرونده های کیفری آمده است: «این نکته مورد تردید است که بتوان از ورود معیارهای علمی و بکار بردن صحیح و معقول قانون در پرونده های کیفری جلوگیری کرد. گرچه در دستگاه قضایی به ندرت شاهد نفوذ علومی هستیم که باعث دگرگونی زندگی انسانها شده است، مع ذلک در عصر ما هیچکس فکر نقش و تأثیر شگفت آور علوم در رشته های مختلف جزایی نیست، از یک سو شایسته است که برای کشف حقیقت از دانش بهره گرفته شود و کوشش به عمل آید که اشتباهات قضایی به حداقل تقلیل یابد و از سوی دیگر باید از این امکانات به نفع متهم و اثبات بی گناهی او بهره برداری شود. چه بسا اتفاقاتی می افتد که در امر قضاوت ارتکاب یک اشتباه، نتیجه ای ناگوار و غیر قابل جبران بدست می دهد. اکنون زمان آن فرا رسیده است که فرشته ی عدالت دستمالی را که به چشم خود بسته است، بردارد و با چشم های باز به شناختن، تجزیه و تحلیل شخصیت کسی بپردازد که مورد قضاوت قرار می گیرد»[۵۵].

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بنابراین قاضی در اجرای عدالت نمی تواند نسبت به پیشرفت های علمی و تحولات اجتماعی بی اعتنا باشد و باید با بهره گرفتن از وسایل و ضوابط معقول و منطقی به سمت کشف واقع حرکت کند.
اگرچه کشف حقیقت، هدف و منظور اساسی پرونده کیفری است، در عین حال این حقیقت نمی تواند به هر وسیله ای ولو نامشروع بدست آید، بنابراین مراعات موازین قانون الزامی است. شأن و منزلت دستگاه قضایی و احترام به عدالت وحقوق انسانی مستلزم جلوگیری از به کار بردن وسایلی است که ارزشهای اساسی تمدن بشری را به مخاطره می اندازد. پذیرش اصل آزادی تحصیل دلیل ممکن است حقوق و آزادی های شهروندان که در قرادادها و میثاق های بین المللی و همچنین قوانین اساسی غالب کشورها محترم شمرده شده است، مخدوش کند چه بسا مقامات قضایی برای کشف واقع یا ختم سریع پرونده از روش های مختلفی استفاده می کنندکه مغایر این آزادی ها و کرامت انسانی می باشد.
اقرار از طریق شکنجه، استعمال مواد مخدر و روان گردان، ضبط مکالمات، استراق سمع و… همگی روش هایی است که می تواند خطرناک باشد.
نکته حائز اهمیت اینکه برخی مواقع، «مبنا» بر خلاف اصل است . یعنی واقعیت موجود، اصل رارعایت نکرده است. با توجه به این که نباید ازطریق نامتعارف دلیل را با توجه به « اصل توضیح داده شده » کسب کرد؛ اما گاه با مصلحت هایی که در نظر گرفته می شود، مبنا راتوجیه می کند واصل ، با وجود این که رعایت نشده ، قانونی یا مشروع جلوه می نماید. مانند متهمی که دستگیر شده است ؛ اما نمی توان ادله معقولی برای اثبات جرم او به دست آورد و با توجه به فراگیری آن در جامعه و اقناع افکار عمومی متوسل به استثنائاتی در تحصیل دلیل می شویم.
از این رو قانونگذاران با وضع قوانین و مقررات، محدودیت هایی برای تحصیل آزادی ادله تصویب کرده اند. لذا اصل آزادی تحصیل دلیل مطلق نبوده و مواجه با محدودیت ها و استثنائاتی است. در ذیل به ذکر برخی از این محدودیت ها می پردازیم:
۱- قانونی بودن طرق تحصیل دلیل؛ ادله اثبات باید به طرق قانونی یعنی با رعایت موازین و مقررات مربوط تحصیل شوند. ارائه ادله به ظاهر قانونی چنانچه به طرق نامشروع و غیر قانونی تحصیل شده باشد، سبب سلب ارزش اثباتی آن دلیل می شود. قاضی نمی تواند اعتقاد خود را بر ادله استوار سازد که ناشی از اقدامات باطل باشد مانند تحقیقات وکارشناسی های غیر قانونی.
۲- تحدیدات تقیینی؛ این موارد را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: اول آنکه در قوانین موضوعه کشورها به مواردی بر می‌خوریم که قانونگذار خود تحدیداتی بر اصل آزادی قاضی در تحصیل دلیل وارد کرده است و اثبات جرم یا جرایم خاص را فقط با اتکا به ادله خاص تجویز کرده است (برای مثال حدود،قصاص، دیات). دوم آنکه محدودیتها مواردی را در بر می گیرد که قانونگذار یا رویه قضایی ضمن پذیرش آزادی تحصیل دلیل برخی ادله خاص را معتبر نشناخته صدور حکم بر مبنای آنها را از موجبات نقص آن محسوب می دارد (برای مثال علم قاضی را در برخی جرایم معتبر نمی‌دانند).
۳- الزام قاضی استدلال در حکم؛ تصمیمات قاضی باید مستدل، مستند و متکی به مواد قانون و اصول حقوقی، فقهی و متعارف به نوعی باشد که براساس آن اعتقاد باطنی وی تحقق یافته است.
۴- الزام قاضی در امور جزایی به رعایت قواعد حقوق مدنی؛ اصل آزادی تحصیل دلیل تنها در دعاوی کیفری حاکم است بنابرلین در جرایمی که دارای دو جنبه کیفری و حقوقی است قاضی در جنبه حقوقی ملزم به رعایت قواعد حقوق مدنی است، گرچه اعتقاد باطنی مخالف با ادله ارائه شده داشته باشد مانند خیانت در امانت.
۵- استناد به ادله مطروحه در دادگاه؛ در امور کیفری همانند امور مدنی، مراجع قضایی کیفری فقط انواع ادله را می توانند مستند قرار دهند که در جلسه دادگاه مطرح و در معرض مباحثه و مذاکره حضوری طرفین دعوی قرار گرفته باشد. لذا سیاست جنایی سنجیده اقتضا می کند که در پاره ای از جرایم راه های اثبات دعوی احصا گردد.
نتیجه اینکه در جمع آوری ادله، اصل آزادی و احترام به حقوق افراد جزو جدا نشدنی بازجویی ها و همچنین فرایند دادرسی است؛ چرا که احترام به آزادی افراد ، مورد تاکید دین مبین اسلام است. تمام نظامهای مردم سالار در دنیا هر گونه دلیلی را که به اراده آزاد شخص خدشه وارد کند، باطل می دانند و پایبندی به اصل برائت در تمامی
نظامهای حقوقی، بیانگر اهمیت موضوع صحت تحصیل ادله ی است. اصل برائت از اصول خدشه ناپذیری است که باید در تمام مراحل دادرسی مورد توجه قرار گیرد و هیچ استثنایی نباید ما را از توجه به این اصل دور کند. همچنین باید با استدلال های منطقی و ادله، این اصل را رد کرد و با توجه به حرفه ای شدن بزهکاران، خود را مجهز به روش کشف علمی جرایم نمود که البته این امر ضرورت احیای پلیس قضایی را ایجاب می کند. همچنین ضرورت تدوین قانون آیین دادرسی کیفری کاملاً علمی، به طوری که حقوق هر ۳ ضلع بزه دیده، بزهکار و جامعه (مدعی العموم) را رعایت کند، کاملاً مشهود است. باید توجه داشت، دقت و ظرافتی که در تدوین قانون آیین دادرسی به کار برده می‌شود، از قوانین دیگر بیشتر باشد. به عنوان مثال، باید از وضع موادی که اجازه آن دسته از تفسیرهای قضایی را می‌دهد که به ضرر متهم یاشاکی است، پرهیز کرد؛ زیرا چنان که مشهور است، قانون آیین دادرسی کیفری، قانون بیگناهان است.
در ادامه مطالب راجع به اعمال این اصل و محدودیت های آن در فقه و حقوق موضوعه ایران سخن به میان خواهد آمد، لیکن در اینجا به طور اجمال اشاره می کنیم که کیفیت تحصیل دلیل و استناد به آن، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از تضمینات کافی برخوردار است، زیرا اصل ۱۶۶ قانون مزبور مؤکداً مقرر می‌داردکه:« احکام دادگاه ها باید مستدل و مستند به مواد قانون و اصولی باشد که براساس آن حکم صادر شده است». از موارد اجرای عدالت در زمینه تحصیل دلیل، قبول واقعی استقلال مقامات و مناصب قضایی در مقابل سایر قواست که این امر با اصل ۱۶۴ قانون اساسی مبنی بر منع انفصال قضات و منع تغییر محل خدمت یا سمت آنان علی الاصول تضمین گردیده است.
در قوانین مصوب بعد از انقلاب اسلامی در آنچه مربوط به اثبات جرایم تعزیری و بازدارنده است نظر به اینکه مطلوب مقنن ادله خاص نبوده و در فقه امامیه نیز طرق خاصی برای اثبات اینگونه جرائم مشهود نیست، دست قاضی در پذیرش دلیل باز است. اما در ارتباط با جرایم مستوجب حدود، قصاص یا دیات چنانچه ذکر شد وضعیت به گونه ای دیگر است. بنابراین مقنن برای اثبات این جرایم دلیل خاصی را مد نظر داشته، در این صورت آیا می توان معتقد بود که در موارد فوق قانونگذار قصد منحصرکردن ادله را داشته و قاضی در صورت ارائه ادله ی غیر از ادله فوق ملزم به صدور رای بر برائت است. در قسمت بعدی راجع به این مطلب بحث خواهد شد.
ج) بررسی حصری بودن ادله اثبات دعوی در فقه و حقوق موضوعه
درفقه جزایی امامیه، گرچه اموری به عنوان ادله اثبات دعوی ذکر شده و یک سری شرایطی هم از طریق شارع برای آنها تعیین گشته است، ولی با وجود آن قاضی مجبور نیست با فراهم آمدن صوری این ادله، حتماً به مقتضی آن حکم کند. او می تواند به شهادت، اقرار، قسم و … که به نحوی به فاسد بودن آن علم حاصل کرده است، ترتیب اثر ندهد و به استناد اماراتی که در فقه از آن به قرینه الحال تعبیر می شود و… دعوی را فیصله دهد. استاد جعفری لنگرودی در این زمینه معتقد است:« در حقوق اسلام، تحصیل دلیل از طرف قاضی ممنوع نیست و او می تواند از قراین موجود در هر دعوایی استفاده کند و علمی که از این طریق به دست می آید، حجت است و باید بر طبق آن حکم دهد و احقاق حق کند»[۵۶].
چنانچه می‌دانیم، در امور جزایی، حقوق اسلام، مأخذ و مبنای اصلی قانونگذار ایران است. همانطورکه ذکر شد، قوانینی هم وجود دارد که در جهت تأمین مقتضیات جامعه امروزه هستند. در مورد جرایم مستلزم قصاص، حد و دیات، دلیل قانونی (یا شرعی) وجود دارد و دادگاه فقط در جلسه رسیدگی، ضمن بررسی و احراز همان ادله معین قانونی که ارائه شده است، وقوع جرم و انتساب آن را به متهم تحقق یافته تلقی و به صدور حکم مبادرت می نماید. در این صورت، کشف حقیقت و حمایت از افراد در معرض تجاوز به آزادی آنها و همچنین محکومیت مبتنی بر اشتباهات قضایی قرار می گیرد.
برای مثال اکثریت قریب به اتفاق بزرگان فقه شیعه؛ برای اثبات دعوای قتل، ادله محدود و مشخصی را بیان کرده‌اند. تمام فقها اقرار و شهادت را که ادله عام اثبات هر نوع دعوی در شریعت اسلامی است و نیز قسامه را برای مورد استثنایی لوث، به عنوان ادله اثبات دعوای قتل ذکر کرده اند. علم قاضی، چهارمین دلیل اثبات دعوای قتل در فقه شیعه است که تعدادی از فقها متأخر شیعه آن را به صراحت در ردیف ادله اثبات دعوای قتل برشمرده اند و بعضی دیگر آن را اولین و معتبرترین دلیل اثبات دعوی به حساب آورده اند[۵۷]. همگونی شیوه ی فقها در بحث از ادله و این که همه آنها امور خاصی را به عنوان ادله اثبات دعوای قتل ذکر کرده اند و فقط اختلاف اندکی در کیفیت و شرایط آن از خود بروز داده اند، نشان دهنده این مطلب است که ادله اثبات دعوای قتل از نظر فقیهان شیعه، امور محدود و معینی است و فقها موارد شمارش شده را از باب تمثیل نیاورده اند. علاوه بر این، عبارات بسیاری از فقها، به صراحت بر این امر دلالت دارد. که به نقل چند مورد از آنها می پردازیم:
علامه حلی می‌نویسد: «دعوای قتل فقط از سه راه اثبات می شود : اقرار، شهادت و قسامه»[۵۸]. ایشان برای شمردن ادله اثبات دعوای قتل، از ادات حصر «إنما» استفاده می‌کند که در میان عبارات مفید حصر، بیشترین تأکید را در افاده حصر دارد. آیه ا… سید محمد شیرازی از فقیهان معاصر، ادله اثبات دعوی قتل را در ضمن این عبارت بیان کرده است: «… تثبت الدعوی بعلم الحاکم و الا قرار و البینه و القسامه…»[۵۹]. ایشان گرچه از ادات حص
ر استفاده نکرده است، اما ظاهر عبارت، نشانگر محدود بودن ادله به این چهار مورد است.
محقق حلی در شرایع الاسلام نیز ادله اثبات قتل را محصور دانسته است[۶۰]. عبارت سایر فقیهان نیز گرچه در قالب جملات مفید حصر بیان شده است، همین چند دلیل را در بردارد و شاید نتوان فقیهی را یافت که این سه یا چهار دلیل را برای اثبات دعوای قتل بیان نکرده باشد و یا دلیل دیگری به آنها افزوده باشد، بنابراین جا دارد از عبارت فقها در باب قتل، این نتیجه گرفته شود که آنها قائل به محدودیت ادله اثبات دعوای قتل هستند و ادله اثبات را در این چند امر منحصر می دانند. قانون مجازات اسلامی (قصاص) نیز به تبعیت از آرا فقها، همین چهار دلیل را به عنوان ادله اثبات دعوای قتل اعلام می کند. در ماده ۲۳۱ قانون مجازات اسلامی آمده است: «راه های ثبوت قتل در دادگاه عبارتند از: ۱٫ اقرار؛ ۲٫ شهادت؛ ۳٫ قسامه؛ ۴٫ علم قاضی». تا این جا با استناد به عبارات و اظهارات فقها و صریح قانون موضوعه، چنین نتیجه گرفته شد که ادله اثبات دعوای قتل، محدود و معین است. آنچه ما را به غیر حصری بودن ادله مذکور می رساند ذکر این مطلب است که، علم قاضی در فقه شیعه و قانون موضوعه ، حجت است و یکی از ادله اثبات دعوی است. قانون موضوعه، آن را به صراحت در ردیف ادله اثبات دعوی ذکر کرده است. گرچه در خصوص باب دعوای قتل، افراد معدودی آن را به صراحت در شماره ادله سه گانه دیگر آورده‌اند؛ اما اکثر فقهای مشهور، در یکی دیگر از ابواب مباحث فقهی (غالباً باب قضا) از علم قاضی به عنوان یکی از ادله معتبر اثبات دعوی نام برده اند[۶۱]. علم قاضی از هر طریق متعارفی که حاصل شده باشد، می تواند مبنای حکم و حل و فصل قرار گیرد. آیه ا… شیرازی به صراحت، روش های یقین آور علمی جدید کشف جرم را جزء منابع حصول علم معتبر قاضی می داند[۶۲].
محمد جواد مغنیه راه های حصول علم قاضی را که در خلال بررسی پرونده به وجود می آید، به شرح زیر برشمرده است:« ۱) معاینه ی محلی به وسیله قاضی؛ چنانچه موضوع از رویدادهای مادی و در خور دیدن باشند.
۲) قرینه ها و اماره های موضوعی (قضایی)؛که قاضی در حین رسیدگی به پرونده و گفتگوی طرفین و مانند آن، با استنباط خود به دست می آورد.
۳) اموری که همه ی مردم درستی یا نادرستی آن ها را به خوبی در می یابند؛ مثل ادعای شنیدن و دیدن کور.(که می توان رای هیات منصفه را در این میان جا داد).
۴) پزشکی قانونی که شاخه ای از کارشناسی است.
۵) مبانی همگانی و متداول شرعی؛ مانند این که برای اثبات نسب کمترین مدت حمل، شش ماه و بیشترین آن، دوازده ماه است (در بیرون از مدت نفی می شود)»[۶۳].
بنابراین گرچه موارد ادله اثبات دعوی هم در قانون و هم در فقه به صورت حصری بیان شده است و ظاهر آن نشان می دهد که ادله اثبات، حالت انحصاری دارد، اما توجه به مفهوم علم قاضی در فقه شیعه که چیزی است فراتر از آنچه از طریق شهادت، بینه و اقرار حاصل می شود و این که منابع حصول آن علم منحصر در امور خاصی نیست، خود به خود قید حصری بودن ادله اثبات دعوا را خواهد زد و عملاً طرق اثبات دعوا را از محدودیت خارج خواهد کرد؛ مثلاً طبق نظریه فقهای شیعه، یک قاضی خواهد توانست تمام روش های جدید علمی کشف جرم که موجب حصول یقین می شود، برای به دست آوردن حقیقت مبنای قضاوت خود قرار دهد. با این مبنا، اگر قاضی از طریق دیدن فیلمی که جانی را در حال ارتکاب جرم نشان می دهد و یا آزمایش خونی که از او به جای مانده است و … علم پیدا کند که متهم، مجرم است می تواند براساس آن قضاوت کند. این روش در یکی از نامه های شورای عالی قضایی نیز مورد توصیه قرار گرفته است: «… لزوماً متذکر می شود که هر چند در برخی از جرایم، طریق اثبات دعوی در قانون ذکر شده، لکن چون این امراز باب طریقیت و حصول علم برای قاضی است و قاضی برای حصول قطع و یقین، از هیچ نوع تحقیقی که علم را تحصیل کند، منع نگردیده است، مقتضی است در رسیدگی ها، استفاده از طریق علمی کشف جرم را مورد غفلت قرار ندهد و از وسایلی که دانش بشری در این زمینه فراهم نموده است استفاده نماید»[۶۴].
از تمرکز بحث فقها بر محور اقرار، بینه، قسم نیز می توان نتیجه گرفت که؛ شاید سر تمرکز بحث اکثر فقها بر محور اقرار، بینه و قسم نیز در این دو نکته نهفته باشد:
۱) حجیت علم قاضی مورد توافق اکثر فقها بوده است؛ در این امر که قاضی می‌تواند براساس علم و یقین خودش، تحت هر شرایطی قضاوت کند، نزاعی نبوده است و گویا بیشتر فقها بحث درباره ی آن را خاتمه یافته تلقی کرده اند. به همین دلیل، بررسیها غالباً درباره ی کمیت و کیفیت و شرایط ادله ظنی (ادله فرعی که در نبود علم مطرح می‌شود؛ مثل اقرار، بینه و …) بوده و علم قاضی به دلیل اصالت خود، اصولاً از مناقشات به دور مانده است. بنابراین، محصور و منصوص بودن ادله اثبات دعوای در کلام فقها به معنای محصور بودن ادله ظنی است، نه مطلق ادله.
۲) راه‌های عملی حصول علم برای قاضی محدود است؛ هر چند علم قاضی از اعتبار ذاتی بر خوددار می باشد و در حجیت، مقدم بر ادله ظنی است، اما کارایی آن در عمل، خیلی محدود بوده است، قطع نظر از روش های علمی کشف جرم که ریشه نه چندان درازی در تاریخ قضاوت دارد، راه های عملی حصول علم برای قاضی آنقدر محدود می شود که به هیچ وجه نمی توان بر آن به عنوان روش اصلی حل منازعات و دعاوی موجود در محاکم، تکیه کرد، به خصوص چنانچه علم قاضی از راه مشاهده و ناظر بودن بر ارتکاب عمل مجرمانه و یا تضییع حقوق حاصل شده باشد،
شایبه ایفای نقش قاضی به عنوان شاهد و عدم جواز رسیدگی او به این پرونده نیز به میان می آید. بنابراین منافاتی ندارد که علم قاضی مطلقاً حجت باشد و در عین حال، در گذشته به دلیل محدودیت تحقق عملی آن، تکیه ی اصلی بر ادله ظنی صورت گرفته باشد. چنین است که امروزه با گسترش روش های علمی کشف جرم، علم قاضی جایگاه اصلی خودش را باز می یابد.
نکته حائز اهمیت در باب ادله اثبات جرایم حدی این است که برای اثبات آن‌ ها، تعدد دفعات اقرار (به جز حد محاربه، که در آن یک بار اقرار کافی است) و تعدد شهود و بعضاً جنسیت شهود مطرح است وشارع شرایط بسیار مشکلی را برای اثبات در نظر گرفته است. نکته دیگر این که، تنها در بعضی ازحدود از «علم قاضی» به عنوان یکی از ادله اثبات نام برده شده است.گواینکه در صدد اثبات این گونه جرایم با علم قاضی بوده است. اما این امر مانع از استناد قاضی به علم خود در سایر حدود نمی شود، چرا که در ماده ۱۰۵ قانون مجازات اسلامی آمده است: «حاکم شرع می‌تواند در حق الله و حق‌الناس به علم خود عمل کند و حد الهی را جاری سازد و لازم است مستند علم خود را ذکر کند…». بنابراین مطابق این ماده «علم قاضی» در مطلق جرایم واجد جنبه حق‌الهی و حق‌الناسی، به عنوان یکی از ادله اثبات جرایم، شناخته می‌شود.
با توجه به آنچه گفته شد می توان چنین استنباط و استخراج کرد که قانونگذار در آن قسمت از حقوق جزا که ادله اثبات خاص را به طور صریح تعیین و بیان نموده مثل مبحث حدود و قصاص، ادله محصورشده است، اما در قسمت مربوط به جرایم تعزیری و بازدارنده، اوضاع و احوال کیفری همانند سایر ادله اثبات و حتی مستحکم تر و مطمئن تر از آنها می توانند منجر به تحقق علم و اقناع وجدان برای قاضی گردد و به این طریق هم به اصول و متون شرعیه خدشه وارد نخواهد شد و هم در استفاده از علوم و فنون و تکنولوژی روز به عنوان دلیل اثبات، به ارتباط تنگاتنگ متون شرعی با موضوعات مطروحه در حقوق جزا پاسخ مناسب عقلی داده خواهد شد.
گفتار دوم: آزادی ارزیابی دلیل در فقه و حقوق موضوعه
هدف از دلیل آوردن، اثبات واقعه ای است که حق مورد مطالبه از آن استنباط می شود. دلیل در صورتی به هدف اصلی خود می رسد که قاضی را قانع سازد، به یقین برساند یا ظنی چنان قوی ایجاد کند که عقل به آن اعتماد داشته باشد. البته ارزیابی دلیل را با تحصیل دلیل نباید اشتباه کرد؛ در ارزیابی دلیل، دادگاه به سنجش اعتبار دلیل در صدور حکم می پردازد، در حالی که در تحصیل دلیل قاضی به امور مختلف به عنوان دلیل تمسک می جوید. اختیار قاضی در ارزیابی دلیل امری است طبیعی، و لازمه ی صلاحیت او در تمییز حق و دادرسی است. پس اگر قانونگذار به منظور حفظ نظم یا حمایت از مدعی قاضی را موظف سازد که قطع نظر از قناعت وجدانی خویش، دلیل را قاطع دعوی یا مثبت آن بداند، باید آن را خلاف اصل شمرد. به عنوان مثال قانون حکم می کند شهادت ۲ عادل ایراد ضرب و جرح را ثابت می کند. این احکام استثنائی اعتبار دلیل را بر قاضی تحمیل می کند و او را از حق ارزیابی دلیل محروم می سازد. ولی اصل این است که قاضی ارزش دلیل را معین کند. در این گفتار قصد داریم به بررسی طریقیت یا موضوعیت ادله و جایگاه ارزیابی ادله توسط قاضی بپردازیم. از این رو حاکمیت هر یک از دو سیستم ادله اثبات در فقه و حقوق موضوعه مورد بررسی قرار می گیرد.
سیستم سنتی ادله قانونی همانطور که قبلاً ذکر شد، مبتنی بر الزام قاضی به رعایت ارزش اثباتی تعیین شده از قبل برای هر دلیل است. در سیستم اعتقاد باطنی، قاضی در کمال آزادی، ارزش و اعتبار ادله را که به او ارائه می شود، برآورد می کند. در سیستم اقناع وجدان ارزش اثباتی اقرار و بینه مثل هر دلیل دیگری، در اختیار قاضی قرار گرفته و اوست که می تواند اقرار را مبنای محکومیت متهم قرار داده و یا اگر نسبت به صداقت آن ظنین باشد یا با سایر ادله در تضاد باشد، اقرار را منتفی سازد.
در پرونده کیفری هیچ قاضی مجاز نیست که هرگاه علم به بی گناهی متهم دارد به هر دلیلی او را محکوم کند. اگر صدها نفر شهادت دهند یا ده ها اثر علمی بر خلاف علم قاضی وجود داشته باشد قاضی نمی تواند به علم خود اعتنا نکند و آن را نادیده بگیرد زیرا جایگاه قاضی اعتبار و اتخاذ تصمیم است. همه مقدمات دادرسی فراهم می شود تا نظر قاضی جلب شود. بنابراین در صورت پذیرش سیستم اقناع وجدانی ارزش ادله را قاضی تعیین خواهد کرد و این قاضی است که در صورت وصول علم از طریق ادله ارائه شده، به هر یک از ادله اعتبار می بخشد.
درباره این مطلب که ادله اثبات دعوی در فقه امامیه یا به طور کلی در نظام قضایی اسلام، از کدام سیستم پیروی می کند، کمتر کسی بحث نظری داشته است. دکتر گلدوزیان تنها کسی است که در این مقوله به طور اجمال بحث کرده است.گرچه سخن او درباره قوانین موضوعه است، اما چون قوانین ایران به خصوص قانون مجازات از حقوق اسلامی اخذ شده است و در واقع از یک سنخ می باشد، به طور غیر مستقیم درباره ی نظام قضایی اسلام اظهار نظر کرده، ادله اثبات دعوی در این نظام را در غیر جرایم تعزیری، تابع سیستم ادله قانونی و در جرایم تعزیری، تابع سیستم اقناع وجدان قاضی دانسته است[۶۵]. نکته ای که درباره این بحث، قطع نظر از صحت و سقم اصل نظر ایشان شایان توجه می باشد این است که در فقه شیعه و همین طور، قوانین موضوعه، بین جرایم تعزیری و غیر تعزیری (مثلاً جرایم موجب حدود، قصاص و دیات) از نظر ادله اثبات، تفاوتی وجود ندارد. اگر تفاوتی هست، از لحاظ آزادی عمل قاضی در تعیین نوع م
جازات و عدم آن می باشد، نه از لحاظ ادله اثبات و کم وکیف آن. بنابراین فرق گذاشتن بین اثبات این دو نوع جرم دلیلی ندارد. به نظر می رسد برای فهم این که ادله اثبات دعوی در فقه و قوانین موضوعه، تابع کدام یک از دو سیستم است باید به ویژگی‌های شاخص آن توجه کرد. ادله اثبات دعوی در نظام قضایی شیعه و قوانین موضوعه ایران، دارای خصوصیاتی است که شایبه پیروی از سیستم ادله قانونی را در بدو امر در ذهن ایجاد می کند. در فقه و قانون موضوعه، بعضی ادله به دعاوی خاصی اختصاص دارد؛ مثلاً قسامه فقط برای اثبات ادعای قتل و جرح، آن هم در صورت فراهم آمدن شرایط ویژه ای کارایی دارد[۶۶]. یا برعکس، مواردی هست که دعوایی فقط از طریق ادله یا دلیل خاصی قابل اثبات می باشد؛ عقود راجع به اموال غیر منقول و همچنین صلح و شرکت، طبق قانون ثبت اسناد و املاک، فقط به وسیله سند رسمی قابل اثبات می باشد. موارد زیادی هم در فقه و هم در قانون، وجود دارد که دقیقترین و جزئی ترین شرایط را برای ادله اثبات برخی از دعاوی ذکر کرده و نحوه ی تصمیم گیری قاضی را دقیقاً معین کرده است. این نوع دقت و وسواس در موارد زیادی به چشم می خورد، اما در جرایم موجب دیه، قصاص، حد، به خصوص زنا، لواط و این دقت از شدت بیشتری برخوردار است. این امور از خصوصیات سیستم ادله قانونی است. به دلیل وجود همین خصوصیات دکتر گلدوزیان ادله اثبات دعوی در فقه و قانون موضوعه را تابع سیستم ادله قانونی دانسته است، اما خصوصیات اساسی تر و عام تری نیز وجود دارد که نشان می دهد ادله اثبات دعوی در فقه و قانون موضوعه با سیستم اقناع وجدان قاضی سنخیت بیشتری دارد. با توضیحات ارائه شده، جا دارد این موضوع به تفکیک در فقه و حقوق موضوعه مورد بررسی بیشتری قرار گیرد.
الف) آزادی ارزیابی دلیل در فقه امامیه
ادله اثبات دعوی در فقه امامیه طریقیت دارد؛ یعنی قاضی صرفاً در صدد فراهم آوردن صوری ادله نمی باشد. بر خلاف برخی از سیستم های دیگر که ملاک عمل، حقیقت قضایی است و قاضی با فراهم آمدن صوری ادله، ثبوت جرم (مجرم بودن متهم) را فرض می‌کند و با توجه به ثبوت این حقیقت قضایی، اقدام به اصدار حکم می کند. شارع مقدس برای اینکه امور زندگی اجتماعی بشر تعطیل نشود، در صورت عدم حصول علم و یقین، طرق دیگری را تحت شرایطی خاصی برای اثبات دعوی تعیین کرده است (بینه، اقرار، …) که کلاً جنبه ی طریقی دارد.
علاوه بر تنوع طرق تحصیل دلیل در امور کیفری، ارزش طرق مزبور نیز از پیش در قانون پیش بینی نشده است و قاضی در تعیین ارزش و اهمیت دادن به آنها آزاد است.
به هر حال در مواردی که علم قاضی معتبر است، علم قاضی از باب کشف و طریقیت است. در همین مورد کمیسیون استفتائات شورای‌عالی قضایی در تاریخ ۲۰/۳/۱۳۶۳ اعلام داشته است: «حجیت علم قاضی از باب کشف و طریقیت است و مختص به مجتهد نیست بلکه علم حاصل از طرق متعارفه برای قاضی مأذون نیز حجیت دارد و در عداد ادله شمرده شده است[۶۷]». ماده ی ۱۰۵ قانون مجازات اسلامی نیز به همین امر دلالت می کند. استاد دکتر محمد جعفر لنگرودی می‌نویسد: «در حقوق اسلام، تحصیل دلیل از طرف قاضی ممنوع نیست و او می‌تواند از قرائن در هر دعوی استفاده کند و علمی که از این طریق به دست می‌آورد حجت است و باید بر طریق آن حکم دهد و احقاق حق کند[۶۸]». علم قاضی از هر رهگذر که به دست آید، حجت است. فرق نمی کند که موضوع رسیدگی از حقوق عمومی (حق ا…) باشد یا از حقوق خصوصی (حق الناس) و نیز فرق نمی کند که موضوع رسیدگی یک مسئله مدنی باشد و یا یک مسئله کیفری[۶۹]. فراهم آوردن علم و اعتقاد قاضی در امری ممکن است مبتنی بر تحقیقات علمی، در اثر پیشرفتهای علمی، استفاده از وسایل علمی برای جمع آوری ادله و کشف حقیقت مطرح شده است. زیرا بی تردید پیدایش علوم و فنون جدید در طرز کار دادگستری بی تأثیر نیست. هنگامی که بزهکاران در ارتکاب جرایم از شیوه های جدید استفاده می نمایند ، عدالت نیز برای مبارزه با آن ناچار است به سلاحی متناسب مجهز گردد و از فنون علمی بهره گیرد[۷۰]. در همین ارتباط بخشنامه شورای عالی قضایی که در صفحات قبلی ذکر شده در اینجا از باب تأکید بیان می کنیم، مطابق این بخشنامه :«… لذا لزوماً متذکر می گردد که هر چند در برخی جرایم طریق اثبات دعوی در قانون ذکر شده لکن چون این امر از باب طریقیت و حصول علم برای قاضی است و قاضی برای حصول قطع و یقین، از هیچ نوع تحقیقی که علم را تحصیل کند منع نگردیده است، مقتضی است در رسیدگی ها استفاده از طریق علمی کشف جرم را مورد غفلت قرار ندهد و از وسایلی که دانش بشری در این زمینه فراهم نموده است، استفاده نماید»[۷۱].
ایجاد علم و یقین در قاضی به عنوان هدف کسی که می‌خواهد امری را ثابت کند، موید این مطلب است که علم حقوق با آزاد گذاردن قاضی در اعتبار بخشیدن به ارکان دلیل مطروح در مقابل وی، اعتماد و اطمینان زیادی برای قاضی قائل است.
ابوصلاح حلبی، فقیه قرن پنجم، در کتاب الکافی فی الفقه می نویسد: «علم قاضی برای صدور حکم، کافی است و او را از سایر ادله بی نیاز می کند؛ زیرا برای قاضی آگاه به حقیقت موضوع ، وقتی که به مؤدای علمش عمل کند ، آرامش نفس و اطمینان نفس حاصل می شود : و اما از راه اقرار و بینه و قسم و … این سکون و آرامش نفسانی برای شخص قاضی فراهم نمی گردد … و به ذهن فرد عاقل، چطور خطور خواهد کرد که صدور حکم به استناد ادله ظن آور، صحیح باشد، اما قضاوت به استناد علم و یقین و قطع، ناصواب به حساب آید»[۷۲].
محم
د بن ادریس حلی فقیه قرن ششم نیز در این باره گفته است : «علم حاکم بر امری که مقتضی تنفیذ حکم است، برای اعتبار و درستی حکم، کافی است و او را از اقرار و سوگند متهم و یا مدعی علیه و شاهد، بی نیاز می سازد . زیرا وقتی او مطابق علم خود حکم کند، از آرامش وجدانی برخوردار خواهد بود»[۷۳]. فاضل مقداد در این باره می گوید: «قضاوت براساس علم، استناد به یقین است، داوری به استناد شهادت، بهره مندی از ظن است و از منظر حکمت، محال است که دومی روا باشد و اولی (قضاوت با علم) ممنوع گردد»[۷۴]. البته مراد از علم قطع و یقین است ، نه ظن اطمینان و هدف از قضا در مرحله اول کشف واقع است و نسبت به ادله اثبات دعوی، قائل به طریقیت هستیم و مراد از قاضی، قاضی مصطلح شرعی است که اسلام برای او ویژگی های خاص مقرر داشته است. قاضی در معنای فوق اگر علم به موضوعی از وقایع قضایی پیدا کند می تواند به استناد علم خود مطلقاً قضاوت کند چه حق الله باشد چه حق الناس زیرا اعتبار علم ذاتی است و نیاز به دلیل ندارد و آنچه احتیاج به دلیل دارد ادله دیگر است[۷۵].
در فقه اسلام از طرفی علم قاضی و یقین او معتبر شناخته شده و این علم و یقین از هر طریقی حاصل شود معتبر است و برای صدور رأی کافی می باشد و بنابراین سیستم ادله معنوی پذیرفته شده است. از طرف دیگر ارزش معین و از قبل تعیین شده ای به شهادت داده شده و قاضی اگر علم به خلاف آن نداشته باشد ملزم به تبعیت از آن است، مانند مواردی که بینه (۲ شاهد ، ۴ شاهد) مثبت دعوی معرفی گردیده است.
بنابراین عده ای برآنند که فلسفه ی وجودی قضاوت اسلامی در چارچوب نظام ادله قانونی بهتر محقق می گردد، پس علم قاضی هم باید از طرق مورد رضای شارع فراهم آید [۷۶]؛ زیرا نظام ادله قانونی با توجه به اصول ثابتی که دارد، به شایستگی، قاضی را به طریق صحیح تشخیص موضوع و صدور حکم راهنمایی می کند، بلکه او را ملزم به رعایت دقیق ضوابط می نماید؛ چنان که اگر علم و یقین وجدانی وی به نحو کامل، منطبق بر قالب فرمولهای قانونی نبود، حق صدور حکم و تصمیم گیری را از او سلب می کند. پس این قانونگذار است که پیشاپیش و براساس یک برنامه ی کلی، ارزش اثباتی ادله را تعیین می نماید. براین اساس، قاضی شرع، ملزم به اطلاع کامل از احکام قضایی اسلام و اشراف کامل بر مقررات مربوط به دلیل و آئین دادرسی گردیده است؛ زیرا در کنار توانمندی بر تطبیق احکام بر موضوعات و مصادیق محقق شده در خارج، این مأموریت را هم دارد که ادله و طرق اثبات دعاوی و اتهامات مطرح شده را از نظر کمیت و کیفیت و اوصاف و اینکه آیا ارزش هریک در عرض هم یا در طول یکدیگر است را به خوبی شناخته باشد. از بررسی و دقت در فنون فقها دانسته می شود که سیستم قضایی اسلام، طرفدار نظام ادله قانونی است. البته مکتب فقهای شیعه در ضمن احترام و رعایت نظام ادله قانونی، مزایای سیستم ادله معنوی را از چشم دور نداشته و اعتباری که به علم و یقین قاضی (به عنوان یکی از ادله اثبات دعوی) بخشیده، شاید بر همین اساس باشد. البته برای در امان ماندن از معایب سیستم اقناع وجدانی که ممکن است به خاطر آزاد گذاشتن دست قاضی، ضررهای جبران ناپذیری متوجه افراد شود، احتیاط هائی صورت گرفته است.
بر اساس اعتقاد این عده سیستم قضایی اسلام را می توان سیستم ادله قانونی به حساب آورد که در عین حال از امتیازات سیستم ادله معنوی هم برخوردار است؛ درباره ارجاع امور به کارشناس، فقها نظر مخالف نداشتند بلکه در تشخیص موضوعات به مراجعه و اخذ نظر آن ها تکلیف و نظر کارشناس را جزء اسباب علم آور می دانند، آن هم باید به نحوی باشد که داخل در طرق حسی و متعارف و یا مبادی قریب به حس باشد نه طرق غیر متعارف و حدسی.
به نظر می رسد در سیستم قضایی اسلام، اعتبار ادله قانونی مقید است به این که قاضی علم به خلاف آن نداشته باشد. زیرا ارزش و اعتبار ادله، اختصاص به فرض جهل و شک دارد و آن چه از ادله حاصل می شود رفع جهل و تردید است. بنابراین حجیت و اعتبار آنها منحصر به مواردی است که علم به خلاف آن وجود نداشته باشد. زیرا چنانچه قاضی علیرغم علم، بر خلاف آن عمل کند و طبق ادله ابرازی حکم نماید این خود بر خلاف عدالت است. نکته حائز اهمیت این است که مطابق علم قاضی تنها در چهار مورد امکان اتخاذ
ب) آزادی ارزیابی دلیل در حقوق موضوعه
نظام ارزیابی دلیل در حقوق کیفری ایران که بر گرفته از فقه می باشد، مبتنی بر دو سیستم است. در جرایم مستلزم حد با فراهم شدن شرایط قانونی احراز ادله، قاضی ناگزیر از صدور حکم است. حال آن که در جرایم تعزیری که اکثریت جرایم را تشکیل می دهد، قاضی مکلف به کشف حقیقت بوده و می تواند بر اقرار یا شهادت تردید روا داشته و برای صدور حکم محکومیت، بر وقوع جرم و ارتکاب آن توسط متهم متقاعد گردید و مطمئن شود.
با توضیحات فوق می‌توان گفت چون در دعاوی حقوقی، قانون ادله و وسایل اثبات دعوی را احصا کرده است (اقرار، سند، شهادت، سوگند، امارات، کارشناسی، معاینه ی محل و تحقیق محل) و با وجود یک یا چند مورد از آن دعوی قابل اثبات است، از سیستم ادله قانونی تبعیت کرده است، در حالی که در امور کیفری سیستم ادله معنوی جاری است. قاضی جزایی در تحصیل دلیل نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز دارد. زیرا اجرای عدالت به علت فقدان وسیله اثبات، متزلزل می شود و لذا قاضی جزایی که مکلف به کشف حقیقت است باید کوشش کند تمامی ادله له و علیه متهم را که گاهی تحصیل آن ها مستقیماً و شخصاً به عهده وی گذارده شده (جرایم منافی عفت) جمع آور
ی نماید. لیکن قاضی مکلف به ذکر متن قانونی مورد استناد در حکم می باشد.
در حقیقت هر چند در تدارک، تهیه و ارائه‌ دلیل، اقناع وجدان دادرس مورد نظر است، اما در نظام ادله‌ی قانونی که در ایران نیز از آن پیروی شده، قانون راه‌هایی را که به کمک آنها وجدان قاضی می‌تواند و علی‌القاعده باید اقناع شود شمارش نموده است؛ بدین معنا که برای اقناع وجدان دادرس تنها ادله‌ای پذیرفته می‌شود که در قانون با توان اثباتی مشخص، پیش‌بینی شده است. بنابراین از یک سو باید تعریف یکی از ادله اثبات دعوا که در قانون شمارش شده‌اند به وسیله‌ای که به عنوان دلیل ارائه می‌شود صادق باشد (ادله و وسایل اثبات دعوا عبارتند از: اقرار، بینه، قسامه، علم قاضی، سوگند، اماره، تحقیق محلی، معاینه‌ی محل و کارشناسی). از سوی دیگر هر گاه امر ادعایی از اموری باشد که به موجب قانون، اثبات آن مستلزم ارائه‌ دلیل ویژه‌ای باشد، تنها در صورت ارائه‌ آن دلیل است که وجدان دادرس قانوناً می‌تواند و باید اقناع شود.
قانون آئین دادرسی کیفری مصوب ۱۲۹۰ و قانون آئین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۱۸ ایران متأثر از هر دو شیوه و روش بود. اما قانون آئین دادرسی کیفری ۱۳۷۸ و قانون آئین دادرسی مدنی ۱۳۷۹ ایران ظاهراً علیرغم پذیرش هر دو روش در مواردی رویه خاصی در پیش گرفته است. چنانکه در ماده ۱۹۹ قانون آئین دادرسی مدنی ۱۳۷۹ آمده است: «در کلیه امور حقوقی، دادگاهها علاوه بر رسیدگی به ادله مورد استناد طرفین دعوی، هرگونه تحقیق یا اقدامی که برای کشف حقیقت لازم باشد، انجام خواهند داد». بدیهی است عدم اتخاذ شیوه و روش مشخص باعث اتخاذ رویه ها و اعمال سلیقه ها خواهد شد.
فصل سوم:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ب.ظ ]




می‏ترسم که مبادا او،
بامداد که من از خستگی به خواب رفته‏ام
ناگهان به در خانه‏ام بیاید.
یاران، راه بر او بگشایید، بازش مدارید.. .(گیتانجلی،۴۸)
از همین چند نمونه پیدا است که “تو” در گوهرش به «خلاّق بی‏جهات» مولانا می‏ماند، و این از تجلی “او"یا “تو” در راوی آشکار است. گویا تو یا او، یا به هر نامی که خوانده شود، هیچ قصدی در سر ندارد مگر تجلی بخشیدن به شادی و رضای خویش. کودک‏وار به بازی سرگرم است. این‏ بازی‏گر شگفت‏انگیز، گویی به بازی، خردینه‏یی را بی‏منتها می‏گرداند و سپس آن را به‏ هیأت یک واقعیت ساده ی روزمره ی یک سبوی شکننده در می‏آورد که شکنندگیش جاودانگی آن‏ است. او همیشه، به بازی‏گوشی، این سبو را پر می‏کند و باز خالی می‏کند، بی‏هیچ قصدی. یا شاید جادویی است که سبویی را بی‏منتها می‏کند و سپس آن را بدل به نی می‏کند و آن را بالای‏ این تپه و میان آن دره می‏برد و در آن می‏دمد و آوازها از آن برمی‏دمد،که همیشه نو و تازه‏اند اولب «دم ساز» این بی‏منتها است.لمس نوازش گونه ی دست‏های او بر اندام این سبو و دم‏های او بر این نی و این من، جاودانگی می‏آورد: جاودانگی خالی شدن، جاودانگی آواز. و جوهر سیال‏ جاودانگی یعنی شادی، از راه همین دست‏ها و همین دم‏ها در این بی‏منتها راه می‏یابد و از همین‏ احساس شادی است که دل کوچک او چهار حدش را گم می‏کند و ناگفتنی را باز می‏گوید. این‏ ناگفتنی،که با اشاره ی دست‏های تو تجلی پیدا کرده، «سرّ» و راز نیست. جز شادی بندبند هستی، جز عشق، چه می‏تواند باشد؟
باری نه تنها «من» راوی بل که هرچه در جلوه‏گاه تو باشد آن نیز بی‏منتها می‏شود:
سرورم،زمان در دست‏های تو بی‏منتهاست.
کسی نیست که دقایق تو را بشمارد.
روزان و شبان سپری می‏شوند و عمرها چون گل‏ها می‏شکفند و قرن‏های نو از پی هم می‏آیند و گل صحرایی کوچکی را کمال می‏بخشند (گیتانجلی،۸۲)
تاگور در بسیاری از شعرها از"استاد” یا “گورو” سخن می‏گوید که جلوه ی دیگری از همین” تو” است. از سویی چون خود را شاگرد و مرید"نته راجه” می‏داند،که او همان شیوای خدای رقص است، شاید مقصود از استاد همین"نته راجه"باشد که تاگور او را در هر لحظه‏یی در هر ذره و هر غبار عالم‏ پای افشان و در پیچ و تاب می‏بیند:
ای استاد، نمی‏دانم چه‏گونه آواز می‏خوانی،
من همیشه مات و خاموش به آوازت گوش می‏کنم.
روشنای موسیقی تو جهان را روشنی می‏بخشد و دم جان بخش، افلاک را سیر می‏کند،
رود مقدس نغمه‏ات سنگ‏ها را فرو می‏شکند و خروشان می‏گذرد.
دلم مشتاق پیوستن به آواز توست،
اما عبث می‏کوشد.
من سخن می‏گویم،اما سخن آواز نمی‏شود،
و من بیهوده فریاد می‏کشم.
آه،ای استاد،دلم اسیر بی‏پایان آواز توست .(گیتانجلی،۳)
یا
استاد!
آرزوهای من ابله گونه‏اند
که میان ترانه‏های تو هیاهو می‏کنند
مرا اما بگذار تا سراپاگوش باشم. (مرغان آواره)
تم بعدی، “من بی‏منتها” است، تاگور می‏نویسد: «در هنر،شخص درون ما پیام‏هایش را برای‏ والاترین شخص می‏فرستد،که او در تمام واقعیت‏های بی‏روشنایی، خود را در جهانی از زیبایی بی ‏منتها بر ما عیان می‏کند» این شخص درون یا او، پیش از آن که بتواند در هنر به چنین تعالی‏ برسد، نخست"من” محدود راوی است که تاگور آن را در دو شعر ۲۹ و ۳۰ گیتانجلی چنین وصف‏ می‏کند:

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آن که من او را با نامم در بند می‏کنم
در این سیاه‏چال می‏گرید.
من همیشه گرد بر گرد او حصار می‏کشم،
و همان‏گونه که این حصار، روزبه‏روز، سر به آسمان می‏کشد،
من بینش هستی حقیقی‏ام را در سایه ی تاریک آن از دست می‏دهم.
من به این حصار بلند می‏بالم
و آن را با فرش آهک اندود می‏کنم
که مبادا کوچک‏ترین رخنه‏یی در این نام بماند،
و با این همه دقتی که من می‏کنم
بینش هستی حقیقی‏ام را از دست می‏دهم. ( گیتانجلی،۲۹)
تنها از خانه بیرون آمدم و به سوی وعده‏گاه به راه افتادم.
اما این کیست که در تاریکی خاموش به دنبالم افتاده؟
خود را کنار می‏کشم تا از حضور او بگریزم.
او با خودستایی اش گرد و خاک می‏کند؛
هر کلمه‏یی که من می‏گویم او صدای بلندش را به آن اضافه می‏کند.
سرورم، او من کوچک من است ، او شرم نمی‏داند؛
شرم‏سارم که با او به در خانه‏ات بیایم . (گیتانجلی،۳۰)
این والاترین شخص، یا شخص ازلی، این سرور، این تو یا استاد یا گورو، یا هر چه‏ بنامیم، خلاق هارمونی است نه یک سانی و یک شکلی. او حقیقت را حیات جاودانه و جوانی می‏بخشد. شعر تاگور نیرویش را از دعوتش به پیوستن به این شخصیت ازلی‏ می‏گیرد، یعنی از پیوستن منتها به بی‏منتها.
آیا این بی‏منتهایی سبو و پر شدن و خالی شدن همیشه‏اش؛ این بی‏منتهایی نی میان تهی و آوازهای همیشه نوش-که تو مدام در آن می‏دمد و نی نیز مدام از تهیای درون‏اش نفیرها برمی‏دمد- این بی‏منتهایی دل کوچک سرشار از شادی و وجد؛ این دست‏های بسیار کوچک که‏ هدیه‏های بی‏پایان می‏گیرند؛ این فرو ریختن‏ها و پر شدن‏های همیشه و این خالیای پذیرای این‏ فروریختن جاودانه و خالی شدن جاودانه و بی‏زمان- همه از تهیایی همیشه همان نمی‏گوید؟ همیشه تهیایی هست که همیشه پر می‏شود، و همواره پرایی هست که مدام خالی می‏شود. باری، جاودانگی، یا دق
یق‏تر بگوییم: تهیای همیشه، همین‏ است: تهی شدن همیشه. این جاودانگی فقر است، در معنای عرفانیش.
تم دیگر،که به نظر می رسد، تم اصلی این شعر است، مطلق صدا یا آواز است در متن آن ها تهیا صدای انسانی باشد یا صدای موجودات زنده و نازنده ی دیگر، یا «ندای سبز» یا صدای ستاره، چنان که تاگور می‏گوید:
« من صدای ستاره‏ها و خاموشی درختان تو را می‏فهمم.» (نیلوفر عشق :۱۹۹)
تاگور موسیقیدان بزرگی بوده است. از شعرهایش هم پیدا است که جهان را تجلی موسیقی‏ می‏بیند.همیشه به هارمونی موسیقایی طبیعت و حیات و به جاودانگی این هارمونی‏ می‏اندیشد. (تاگور، ۱۳۸۸: ۳۳-۹)
۳-۲-۷٫ تاگور و داستان نویسی
رابیندرانات تاگور در طول زندگی ادبی و پربار خود بیش از نود داستان کوتاه نوشت. تاگور به خصوص در دههِی ۱۸۹۰ به نوشتن داستان های کوتاه روی آورد و پنجاه و نه داستان کوتاه او به این دوره تعلق دارد. بدون شک دههِای که تاگور در بنگال شرقی گذراند در تحول عاطفی، فرهنگی و معنوی او تأثیر گذاشت.
پانتیشم او (وحدت وجود)، درگیر شدن با تحول اقتصادی روستا، بیزاری او از شهر، دعوت مسلمانان وهندوها به اتحاد، علاقه به ادبیات عامیانه و آوازهای بائولِهای سرگردان، همه ریشه در این دهه دارند. سالِهایی که تاگور، این دوره ی حیاتی از عمر خود را به دور از فضای فرهنگی و در عین حال ملال انگیز جور اسانکو، خانه ی تاگور، در کلکته سپری کرد."با نکیم چاندرا چاترجی"(Bankimchandra Chatergee)، یک صاحب سبک بود حتی اگر سبک خشک و موجز او سبکی نبود که تاگور – که به سبک تغزلی علاقمند بود – از آن پیروی کند. این یک حقیقت است که نویسندگان بنگالی، خصوصا “ناجندرانات گوپتا” (Gupta (Nagendranath ، همزمان با تاگور نوشتن داستانِهای کوتاه را آغاز کردند. بنابراین تاگور تنها نویسندهِی داستان های کوتاه نبود. اما او اولین نویسندهِی بنگالی بود که به داستان کوتاه به عنوان یک فرم هنری جدی اندیشید، به جای آن که داستان کوتاه را صرفا فرم سرگرم کنندهِای برای پر کردن صفحات ماهنامهِها تلقی کند. او اولین کسی بود که درباره زندگی واقعی و معاصر و نه تاریخ عاشقانه و اساطیر داستان نوشت. اگر چه به برخی از الگوهای امریکایی و آنگلیسی دسترسی داشت – احتمالا برادرش"جیوترین درانات” ( jyotirindranath ) ،هم او را با الگوهای داستان نویسی فرانسه آشنا کرده بود – اما روش و منشأ داستانِهای کوتاه غربی در حقیقت آن قدر در بنگال دور از دسترس بود که نمی توانست با آثار تاگور مرتبط باشد. برخی معتقدند که داستانِهای ماورالطبیعه او تحت تأثیر” ادگارالن پو و تئوفل گوتیه” نوشته شده است. اما علاقه به آن چه هولناک و به ارواح مربوط میِشود سابقهِی زیادی در داستانِهای عامیانه بنگالی دارد و بین روش صریح و بی پرده ی داستان سرایی تاگور و نویسندگان پایان قرن نوزدهم اروپا فرسنگ ها فاصله است (دهباشی،۱۳۸۸: ۴۶۰ – ۴۵۹).
۳-۲-۸٫ تاگور و نمایشنامه نویسی
برای آشنا شدن با ارزش و نمایشنامهِهای تاگور باید اولا به شیوه و راه و رسم و اصول وسنن فلسفی و مذهبی مردم هندوستان آگاهی داشته باشیم. باید تاریخ تقریبا دوهزار ساله ی هنر درام آن کشور بر ما معلوم باشد و لااقل چند نفر از درام نویسان بزرگ دوران باستانی آن کشور از قبیل: بهاسا، ساومیلا، کاوی پوترا، شوندراکا و مهمِترین همه کالیداسا را بشناسیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:00:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم