و یا به معنای فعل و کاری می‌باشد، مانند این روایت که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: المؤمن لایمضی علیه أربعون لیله إلا عَرَضَ له أمر یحزُنهُ یُذَکّر به»[۵۴] بر مومن چهل شب نگذرد جز آن که عارضه‌ای بر او رخ دهد تا او را محزون و غمین سازد تا به وسیله آن متذکر گردد. أمر در این جا به معنای بروز حادثه و کاری می‌باشد.
۴-۱-۱٫ مفهوم نهی
۱-۴-۱-۱٫ واژه نهی در لغت
نهی در لغت، به معنی زجر و منع و بازداشتن آمده است و خلاف أمر می‌باشد. [۵۵] (نهاه ینهاه نهیاً فانتهی و تناهی) به معنای کف و بازداشتن می‌باشند.
در بیتی که سیبویه به زیاد بن العذاری نوشته است این معنا اراده شده است:
اذا ما انتهی علمی تناهیت عنده أطال فَاَمْلی أوتناهی فأقْصرا
آنگاه که دانش من به پایان رسید نزد او سکوت کردم او هم سخن به درازا گفت تا آنکه سخنش پایان یافت و کلامش را کوتاه کرد.
که(تناهیتُ) به معنای کف و بازداشتن دو جانبه می‌باشد( و تناهوا عن الامر و عن المنکر)یعنی نهی بعضی بر بعضی دیگر[۵۶] و در قول شاعر به اسم فاعل این واژه اشاره شده است:
سُمَیّهُُ و دِّعْ، إن تَجَهَّزتَ غادیاً کفی الشیْب و الإسلام للمرء ناهیاً‌
ای سمیه اگر آماده هستی بامداد وداع رسیده است پیری و اسلام به عنوان بازدارنده انسان کافی است.
که (ناهیاً) اسم فاعل از (نهیت) می‌باشد مثل (ساعٍ) از (سعیت) و (شارٍ) از (شریْتُ).
(النُّهْیهُُ) به عقل گفته می‌شود، چون از قبیح نهی می‌کند، که در شعری که ابن بری به خنساء نوشته است به این معنا اشاره می‌کند:
فتیً کان ذاحلم أصیل و نُهْیَهٍ إذا ما الحُبا مِنْ طائف الجهل حلت
جوانمردی که دارای بردباری ریشه‌دار بود و با خرد، آنگاه که بندها از گروه جهل باز می‌شد.
و از این جا است که لغویین گفتند که (النُّهی) جمع(نُهْیَه) می‌باشد بر وزن (لقمه). [۵۷]
۲-۴-۱-۱٫ واژه نهی در عرف قرآن
در آیات قرآن، کلمه نهی به همراه مشتقات آن، به معنای کف و بازداشتن آمده است از جمله در آیه«وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى»[۵۸] که مراد نهی و رفع شهوت نفس است از حرام.
یا در آیه شریفه «وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»[۵۹] و نهی نمودند از منکر و زشتی، که به نهی با گفتار و زبان اشاره شده است. و در آیه« إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ»[۶۰]همانا نماز از فحشا و زشتی ها، منع می‌کند، به نهی عملی اشاره می‌کند و در آیه دیگر از باب تفاعل آمده است که به نهی دو طرفه اشاره دارد«کَانُوا لا یَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ»[۶۱] یکدیگر را از کار زشت، منع نمی‌کردند.
البته نهی، قولی اعم است و می‌تواند معنای کف و بازداشتن در آن، به لفظ امر هم بیاید از جمله در آیه ذیل: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»[۶۲] پس از پلیدی و زشتی اجتناب و دوری کنید. و یا به لفظ(لاتفعل) می‌آید، مانند: «وَلا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ»[۶۳]. و یا در آیه «ِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَى»[۶۴] همانا در آن نشانه‌هایی برای صاحبان عقل و خرد است. واژه(النُّهی) به معنای عقل آمده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۴-۱-۱٫ واژه نهی در عرف روایات
واژه نهی در کلمات معصومین هم به معنای مشابه آن در آیات قرآن، تعبیر شده است.
در حدیث قیام اللیل، به معنای منع از گناه آمده است«هو قربهٌٌ إلی الله منهاه عن الآثام»[۶۵]به همان معنای (تنهی عن الفحشاء و المنکر) است یعنی شب‌زنده‌داری آدمی را از گناهان باز می‌دارد.
در روایتی از امام رضا علیه السلام، به تسلط شیطان بر آدم و حوا براکل از درختی که ازآن نهی شده بودند، اشاره دارد«فتسلط علیه الشیطان حتی أکل من الشجره اللتی نُهِیَ عنها»[۶۶] پس شیطان بر او چیره شد تا میل کند از درختی که از آن نهی شد. و در حدیثی (النُّهی) به معنای عقل آمده است: «لیلینی منکم اولوا الأحلام و النُّهی»[۶۷] همسایگان من خواهند بود صاحبان عقل و درایت.
۵-۱-۱٫ مفهوم معروف
۱-۵-۱-۱٫ واژه معروف در لغت
واژه(عُرْف) در لغت به معنای (معروف) می‌باشد و عرفان یعنی علم و شناخت و آگاهی[۶۸]و مشتقات آن (عرف، یعْرفُه، عِرفْهََ و عرفان و معرفه و اعترافه و معروف و عارف) می‌باشند.
ابن عباس به ثعلب نوشته است:
و ما خیر معروف الفتی فی شبابه إذ لم یَزِده الشیبُ حین یشیب
خوبی‌های انسان در جوانی خیری ندارد اگر در پیری به افزایش آن اهتمام نکند.
که معروف در این جا به معنای ضد منکر می‌باشد. [۶۹]
در قول شاعر دیگر آمده است:
لأشکرنک معروفاً هممت به إن اهتمامک بالمعروف معروف[۷۰]
سپاس می‌گویم تو را در کار خیری که بدان اهتمام ورزیدی همین همت کردن تو به کار خیر خود خیر است. که معروف دراین جا، به خیر و نیکی تعبیر شده است در مقابل منکر و قبیح.
معروف در کتب لغت به معنای مختلفی آمده است از جمله به معنای شناخته شده و مشهور و نیز به معنای کار نیک و نیکی آمده است.
از نظر راغب، معروف را می‌توان حسن یا هر رفتار نیکی که با عقل و شرع شناخته می‌شود، دانست. [۷۱]
۲-۵-۱-۱٫ واژه معروف در قرآن
در آیات قرآن هم معروف به معنای غالبی خودش یعنی کارهای خیرونیک و اوامر الهی، تعبیر شده است، از جمله در آی
ه«وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا»[۷۲]و در این دنیا به نیکی همدمشان باش. زجاج گفته است که (معروف) در این جا، به آن چیزی که نیکو می‌باشد از کارها، اطلاق می‌گردد.[۷۳]
یا در آیه دیگر به گفتار نیکو اشاره می‌شود: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَهٌ خَیْرٌ»[۷۴] سخن شایسته و نیکو و پرده پوشی بهتر است. و در آیه دیگر به نیکی کردن اشاره شده است: «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ»[۷۵]دربیشتر سخنان پنهانی و بیخ گوشی‌شان، هیچ خیری نیست مگر آنکه امر به صدقه دادن یا نیکویی کردنی یا اصلاح بین مردم باشد.
۳-۵-۱-۱٫ واژه معروف در روایات
در کلمات معصومین هم معانی نیکی کردن، امر به معروف و اهل نیکی بودن برای واژه معروف، اراده شده است از جمله در حدیث:
«أهل المعروف فی الدنیا هم أهل المعروف فی الآخره»[۷۶]یعنی کسی که بذل و نثار کند نیکی‌هایش را به مردم در دنیا، خدای متعال جزایش را در آخرت، نیکی و معروف قرار می‌دهد.
و در احادیث بسیار فراوان، معروف و کار نیک، در مقابل منکر و کار زشت و قبیح، به عنوان زوج متقابل یاد شده است از جمله در حدیث«و کیف بکم إذا رأیتم المعروف منکراً و المنکر معروفاً»[۷۷] چگونه خواهید بود در زمانی که می‌بینید معروف منکر می‌شود و منکر معروف.
۶-۱-۱٫ مفهوم منکر
۱-۶-۱-۱٫ واژه منکر در لغت
کلمه(نکر) اصل صحیحی است که به معنای ناشناخته می‌باشد که دلالت بر خلاف معرفت و شناختی دارد که قلب با آن آرامش می‌یابد.
و (نَکِرَ الشی) یعنی قبول نکرد آن چیز را. [۷۸] و در دیوان اعشی آمده است:
و أنکرتنی و ما کان الذی نَکِرَت من الحوادث إلا الشیب و الصلَعا
آن زن مرا نپذیرفت در حالی که تنها علت آن چیزی نبوده مگر پیری و ریخته شدن موی سر من.
که (أنکرتنی) به معنای انکار کردن و قبول نکردن آمده است[۷۹].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...