مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      




جستجو

 



ماده ۱۲۰۲ق.م. تقدم اقارب در خط عمودی نزولی را نسبت به اقارب در خط عمودی صعودی بیان کرده و مقرر نموده است: اگر اقارب واجب‌النفقه متعدد باشند و منفق نتواند نفقه همه آنها را بدهد، اقارب در خط عمودی نزولی، مقدم بر اقارب در خط عمودی صعودی خواهند بود. - مثل اینکه، کسی دارای پدر و فرزند است، که هر دو مستحق نفقه‌اند. اما، او قادر به پرداخت نفقه هر دو نیست. در این صورت پرداخت خرجی فرزند بر نفقه پدر، اولویت دارد.
راجع به مادّه ۱۲۰۳ق.م. ، و ویژگی نفقه زوجه و اولویت نفقه وی بر سایر افراد واجب‌النفقه در بخش گذشته، مفصلاً بحث کردیم، همچنین به احکام مندرج در ماده ۱۲۰۵ق.م. که هم زوجه و هم اقارب را در برمی‌گیرد، صرف‌نظر از بررسی‌هایی که در بخش قبلی نمودیم، در این بخش هم مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و در جای خود، ماده ۱۲۰۶ این قانون را در مورد نفقه آینده اقارب، تحلیل می‌نماییم.
در ماده ۱۲ قانون حمایت خانواده (ق.ح.خ.) مصوب سال ۱۳۵۳ نیز آمده است؛ در کلیه مواردی که گواهی عدم امکان سازش صادر می‌شود، دادگاه ترتیب نگاهداری اطفال و میزان نفقه ایام و عدّه … را معیّن می‌کند و اگر قرار شود فرزندان نزد مادر یا شخص دیگری بمانند، ترتیب نگاهداری و میزان هزینه آنان را مشخص می کند. به علاوه، دادگاه مبلغی را که باید از عواید یا دارائی مرد یا زن یا هر دو برای هر فرزند استیفاء گردد تعیین و طریقه اطمینان‌بخشی برای پرداخت آن مقرر می‌کند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

طبق تبصره ۲ ماده ۱۲ق.ح.خ.، پرداخت نفقه قانونی زوجه و اولاد بر سایر دیون مقدم است. و - این اولویت در قانون مدنی دیده نمی‌شود. زیرا، در آن (ماده ۱۲۰۶ق.م.)، تنها طلب زن بابت نفقه طلب ممتاز تلقی می‌شود و در صورت اعسار یا ورشکستگی شوهر، زن مقدم بر غرما است. بنابراین، تبصره مزبور نوعی تقدم و ویژگی برای نفقه اولاد به حساب می‌آید که حتی نسبت به نفقه سایر نزدیکان نیز امتیاز محسوب می‌شود.
راجع به حضانت و هزینه فرزندان صغیر که پدرانشان به مقام والای شهادت رسیده و یا فوت شده باشند، قانون واگذاری حق حضانت فرزندان صغیر یا محجور به مادران آنها (مصوب ۶/۵/۱۳۶۴)، مواردی را پیش‌بینی نموده که با بحث ما ارتباط پیدا خواهد نمود. در این ماده واحده که دارای ۴ تبصره می‌باشد، آمده است: حضانت فرزندان صغیر یا محجوری که پدرانشان به مقام والای شهادت رسیده یا فوت شده باشند با مادران آنها خواهد بود و هزینه متعارف زندگی این فرزندان چنانچه از اموال خودشان باشد در اختیار ولی شرعی است و اگر از طریق بودجه دولت یا از بنیاد شهید پرداخت می‌شود در اختیار مادرانشان قرار می‌گیرد مگر آنکه دادگاه صالح در موارد ادعای عدم صلاحیت مادر حکم به عدم صلاحیت بکند. تبصره ۳ این ماده واحده مقرر نموده: حدود هزینه متعارف توسط دادگاه معیّن و به مادر یا نماینده قانونی او پرداخت خواهد شد. بدین ترتیب، دادگاه برای تعیین و صدور حکم هزینه متعارف زندگی فرزندان مزبور، ابتدا موضوع را قاعدتاً به کارشناس نفقه ارجاع و کارشناس هزینه متعارف را تعیین و اعلام خواهد نمود و سپس براساس آن، دادگاه حکم مقتضی صادر می‌کند.
الزام خویشاوندان به انفاق
تنها خویشاوندان عمودی ملزم به انفاق یکدیگرند، اعم از صعودی و نزولی، یعنی اولاد و ابوین و اجداد، به شرحی که ذیلاً بیان خواهد شد. اما خویشاوندان اطراف، مانند برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی، خاله و اولاد آنها، از چنین حقی برخوردار نیستند، و این قول اتفاقی امامیه است؛ زیرا در این زمینه روایات بسیاری از طرق اهل بیت(ع) وارد شده است.[۷۶]
البته انفاق به خویشاوندان اطراف، به ویژه برادر و خواهر از باب صله رحم، امری است پسندیده و مورد سفارش بزرگان دین ولی همانند انفاق خویشان در خط عمودی امری الزامی نیست بلکه امری است مستحب.[۷۷]
نفقه اولاد
نفقه اولاد بر عهده پدر است، پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به عهده اجداد پدری است با رعایت الاقرب فالاقرب. در صورت نبودن پدر یا اجداد پدری و یا عدم قدرت آنها نفقه بر عهده مادر است. هر گاه مادر هم زنده و یا قادر به انفاق نباشد، با رعایت الاقرب فالاقرب به عهده اجداد و جدات مادری و جدات پدری واجب النفقه است. و اگر چند نفر از اجداد و جدات مزبور از حیث درجه اقربیت، مساوی باشند، نفقه را باید به حصه متساوی تأدیه کنند. (ماده ۱۱۹۹ق.م).
با توجه به ماده فوق، مطالب ذیل از آن استفاده می‌شود:
الف: نفقه اولاد بر عهده پدر است: مقصود از اولاد در ماده فوق کسانی هستند که از شخص بلاواسطه متولد شده‌اند خواه ذکور باشند یا اناث. البته همان گونه که در فصل بعد متذکر می‌شویم، شرط لزوم انفاق فقر منفق علیه است، لذا اگر اولاد هر چند صغیر باشد از خود مالی داشته باشد بر منفق لازم نیست که نفقه‌اش را بپردازد، لذا بر ولی یا وصی یا قیم است که از مال صغیر، خرجش را تأمین نمایند.
ب: در نبودن پدر یا عدم قدرت او، نفقه بر عهده اجداد پدری است. مقصود از اینکه اجداد موظف به پرداخت نفقه‌اند این نیست که همه به نحو مساوی می‌باشند، بلکه الاقرب فالاقرب هر کدام که نزدیکتر به فرزند است بر او لازم است بپردازد.
ج: در نبودن پدر و اجداد پدری یا عدم قدرت آنان، نفقه به عهده مادر است.
د: در نبودن مادر یا عدم قدرت او، به عهده اجداد و جدات مادری و جدات پدری می‌باشد. البته در اینجا نیز الاقرب فالاقرب مراعات می‌شود و در صورت تساوی رتبه بالسویه می‌پردازند.
نفقه ابوین و اجداد
نفقه ابوین با رعایت الاقرب فالاقرب به عهده اولاد و اولادِ اولاد است (ماده ۱۲۰۰ق.م). مقصود از ابوین در ماده فوق پدر و مادر است. و اولاد هم اعم از پسر و دختر است و مقصود از الاقرب فالاقرب این است که تا فرزندان بلاواسطه هستند و توان انفاق نسبت به پدر و مادر را دارند، نوبت به اولادِ اولاد نمی‌رسد، ولی اگر اولاد فوت نماید و یا قادر بر انفاق پدر و مادرش نباشد بر اولادِ اولاد است که نفقه جد و جده‌اش را بپردازد.
با مراجعه به کتب فقهی[۷۸] نظر فقها این است که پدر و مادر و اولاد نسبت به منفق از نسبت مساوی برخوردارند، لذا حکم واحد دارند. بنابراین اگر منفق مقدار غذا و طعام که دارد برای پدر و مادر و اولاد کافی نیست، باید قرعه بزند، به نام هر که افتاد به او بپردازد، پدر و مادر یا اولاد.
و یا اگر ممکن است بینشان به طور تساوی تقسیم نماید هر چند که آنها را کفاف ندهد. بنابراین ماده ۱۲۰۲ مطابق با نظر فقهای امامیه نیست، زیرا طبق نظر فقها اولاد و ابوین متساوی‌اند و تقدم اولاد بر ابوین وجهی ندارد.
ترتیب در انفاق
در صورت بودن زوجه و یک یا چند نفر واجب النفقه دیگر، زوجه مقدم بر سایرین خواهد بود (ماده ۱۲۰۳ ق.م).
قبل از هر کس انسان ملزم به انفاق به نفس خود می‌باشد و سپس الزام به انفاق زوجه و سپس اقارب دارد. بنابراین اگر کسی تنها به مقدار نفقه یک نفر را داراست، خود بر همه مقدم است و اگر بیش از مخارج نفس خود دارد، زوجه بر دیگران مقدم است و اگر بیش از مقدار مخارج خود و زوجه دارد، اولاد و ابوین در یک طبقه قرار دارند و سپس اولادِ اولاد و اجداد در طبقه‌ بعدی قرار می‌گیرند (جواهر الکلام، ج۳۱، ص ۳۶۵).
مراجعه به محکمه برای دریافت نفقه
همان گونه که در اول مبحث متذکر شدیم، مسئله انفاق یک مسئله اخلاقی نیست که هیچ پشتوانه قانونی نداشته باشد بلکه از قوانین آمره و الزامی است، به طوری که اگر منفق در پرداخت نفقه کوتاهی نماید، منفق علیه حق مراجعه به محکمه را داشته و حاکم، منفق را الزام به انفاق خواهد کرد.[۷۹] چنانچه در ماده ۱۲۰۵ ق.م. می‌گوید: «واجب النفقه اعم از زوجه و اقارب، می‌تواند برای مطالبه نفقه خود به محکمه رجوع کند».
نفقه زوجه بر عهده زوج دین است نه نفقه اقارب
زوجه در هر حال می‌تواند برای نفقه زمان گذشته خود اقامه دعوی نماید و طلب او از بابت نفقه مزبور طلب ممتاز بوده و در صورت افلاس یا ورشکستگی شوهر، زن مقدم بر غرما خواهد بود ولی اقارب فقط نسبت به آتیه می‌توانند مطالبه نفقه نمایند.(ماده ۱۲۰۶ ق.م).
از ماده فوق چند مطلب استفاده می‌شود:
الف: هر گاه زوج مدتی نفقه زوجه را نپردازد، زوجه می‌تواند به دادگاه مراجعه کرده، هم نفقه گذشته را طلب کند و هم الزام زوج را نسبت به ادای نفقه آینده بخواهد یعنی زوجه مالک نفقه خود می‌باشد و در صورت نپرداختن زوج، در ذمه او دین خواهد بود.[۸۰]
ب: اگر زوج مفلس یا ورشکسته شود دینی که زوجه بر ذمه زوج دارد، غیر از دین غرماست، یعنی زوجه همسطح با طلبکاران دیگر نیست که به نسبت مال مدیون و طلبی که دارد، سهمی از آن را بردارد، بلکه قبل از تقسیم اموال زوج مفلس و ورشکسته بین غرما، باید طلبکاری زوجه را به نحو تمام و کمال بپردازند.
ج: اقارب در این مسئله مثل زوجه نیستند لذا اگر فرزندی مدتی خرج پدر و مادر را نداد، ابوین نمی‌توانند در محکمه مطالبه نفقات گذشته را نماینده کلیه می‌توانند الزام فرزند را به انفاق در زمان آینده از حاکم مطالبه کنند.[۸۱]
اجزاء نفقه نزدیکان
مسکن
در بحث راجع به مفهوم نفقه نزدیکان گفتیم که قانون مدنی در ماده ۱۲۰۴ مقرر نموده: نفقه اقارب عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث‌البیت به قدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجه استطاعت منفق. بنابراین، اولین مصداق نفقه اقارب که مهم‌ترین و پرهزینه‌ترین نیاز و اجزاء نفقه هم محسوب می‌شود، مسکن است. قبل از پرداختن به این جزء از نفقه خویشان، مناسبت دارد، مقایسه‌ای اجمالی بین نفقه زن و نزدیکان داشته باشیم. با قیاس تعریف نفقه اقارب با تعریف مربوط به نفقه زن، تا حدود زیادی، به تفاوت‌های فی‌مابین این دو نوع نفقه، آشنا می‌شویم. اینک ماده ۱۲۰۴ق.م. درخصوص نفقه اقارب را با ماده۱۱۰۷ق.م. در برابر یکدیگر قرار می‌دهیم. به نص ماده ۱۲۰۴ق.م. آگاه شدیم و برای یاد‌آوری می‌گوییم، ماده ۱۱۰۷ق.م. مقرر کرده است: نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینه‌های درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض - بدین ترتیب، به وسعت دامنه نفقه زن نسبت به نفقه خویشاوندان پی می‌بریم و به چند اختلاف عمده در ارکان این دو نوع نفقه آشنا می‌شویم. نخست اینکه، در نفقه زن، همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن وجود دارد. ولی نفقه اقارب، محدود و به قدر رفع حاجت است. دوم اینکه، در نفقه زوجه هزینه‌های درمانی و بهداشتی صراحتاً ذکر شده، حال آنکه، در مورد خویشان، حداکثر با تفسیر موسع به نفع نزدیکان، شاید بتوانیم این هزینه‌ها را جزء نفقه اقارب بیاوریم. سوم آنکه، در نفقه زن، خادم (در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض)، پیش‌بینی شده، در صورتی که در نفقه خویشان، چنین جزئی از نفقه دیده نمی‌شود. چهارم اینکه، نفقه اقارب با درنظر گرفتن استطاعت انفاق‌کننده است. اما، در نفقه زن، وضعیت گیرنده نفقه یعنی زن ملاک عمل قرار دارد. البته اختلاف این دو نوع نفقه، محدود به موارد یادشده نیست. و با مراجعه به مواد دیگر قانون مدنی، اختلافات دیگری نیز می‌توان یافت. در هرحال، موارد احصاء شده و نمونه در هر دو قسم، یکی است که مورد نخست آن، اینک مورد بحث ما است.
به مسائلی که راجع به مسکن زن به عنوان نخستین جزء از موارد نفقه، در بحث مربوطه، پرداختیم، عمدتاً برای مسکن و سرپناه اقارب نیز مطرح است. مثل اینکه مسکن و اموالی که با بهره گرفتن از آنها، مال همچنان مدت‌های زیادی باقی می‌ماند، نفقه دادن، به معنای تملیک نیست و نفقه گیرنده، فقط حق استفاده از آن را دارد یا هیچ ضرورتی ندارد که مسکن ملک منفق باشد. بلکه، نفقه‌دهنده می‌تواند آن را اجاره کند و یا به نحو دیگری، تنها در حد رفع نیاز اقارب و ملائت و توانایی خود منزل را تهیه و در اختیار آنان قرار دهد. بنابراین، اقارب، نمی‌توانند نفقه‌دهنده را به پرداخت مبلغی پول بابت مسکن مجبور نمایند. یعنی شیوه انتخاب تأمین نفقه از جمله مسکن را منفق تعیین می‌کند، نه خویشان. زیرا، معمولاً نفقه دهنده تأمین هزینه خود، همسر و فرزند را هم به عهده دارد و قانوناً این افراد، بر اقارب دیگر تقدم دارند. بدین ترتیب، وقتی منفق، تکلیف به تأمین مسکن سایر نزدیکان هم دارد و اگر بعد از پرداخت هزینه افراد مزبور، قادر باشد نفقه خویشان دیگر خود را هم به مقدار احتیاج آنان رفع نماید باید شیوه انتخاب را خود تعیین کند، وانگهی، هرگاه این توان را به طور کامل ندارد، یعنی نمی‌تواند همه نیازهای آنان را برآورده کند، به هر مقداری که پس از وضع نفقه خود، زن و فرزندانش، باقی می‌ماند، باید به اقارب و دیگر خویشان مستحق بدهد. (مستنبط از مواد ۱۲۰۲ و ۱۲۰۳ق.م.) به علاوه، نباید شیوه انتخاب تأمین نفقه و در اینجا مسکن را هم به نفقه گیرنده واگذار نمود. مع‌ذلک، گفته شده، در نفقه اقارب نیز باید رعایت وضعیت اجتماعی اقارب بشود و ماده ۱۲۰۴ق.م. هم خلاف آن را نمی‌رساند. زیرا، منافات ندارد که نفقه اقارب به مقدار رفع حاجت باشد، ولی در همان مقدار وضعیت اجتماعی اقارب در نظر گرفته شود، مثلاً هرگاه پدری از مردمان آبرومند محل خود می‌باشد و سالها حیثیات خود را در جامعه آن گونه که معمول می‌باشد حفظ کرده است، با در نظر گرفتن زندگانی گذشته او، پسر باید احتیاجات او را بدهد . در هر حال چون فرزندان معمولاً با پدر و مادر زندگی می‌کنند (مگر در صورت حدوث طلاق و غیره که فرزند با منفق در یک جا ممکن است زندگی نکند)، تأمین مسکن فرزندان چندان معظلی را برای پدر پیش نخواهد آورد. زیرا مسکنی که مرد برای خود و همسرش تهیه کرده، فرزندان نیز در همان منزل ساکن می‌شوند. اما مشکل در آنجا پیش می‌آید که منفق ناگزیر است برای اقارب منزل جداگانه‌‌ای تهیه نماید. مثل اینکه، زوجه حاضر نباشد با پدر و مادرشوهر، در یک مسکن زندگی کند یا بر اثر مفارقت و طلاق پدر و مادر، فرزندان قبول نکنند با نامادری به راحتی زندگی نمایند. که در اینجا، به ناچار تهیه مسکن نزدیکان به قدر رفع حاجت آنها، با در نظر گرفتن استطاعت منفق و وضع زندگانی شخصی او خواهد بود. [۸۲]
البسه
دومین جزئی از نفقه که در تعریف نفقه اقارب احصاء گردیده، لباس است. امروزه پوشاک فرزندان تحت تکفل پدر، هزینه قابل توجهی را به او که تکلیف قانونی برای تهیه لباس اقارب دارد، تحمیل می‌کند. زیرا، هرچند قانوناً پدر به اندازه نیاز فرزندان و میزان توانایی مالی خود، ملزم به انفاق است. اما، عرف حاکم بر جامعه کنونی (مثلاً در شهر تهران) موجب گردیده، حتی در این قسم از نفقه، منفق، فرزندان را بر خود ترجیح دهد و اگر برای خویش در حد ضرورت لباس تهیه می‌کند، معمولاً برای فرزندان، به دلخواه آنان که چه بسا بیشتر از رفع نیاز اولاد و حتی بالاتر از استطاعت پدر است، البسه خریداری می‌شود.
در مورد نحوه مالکیت اقارب بر پوشاک، به یاد می‌آوریم که ملاک کلی در نفقه زن این بود که در اموال مصرف‌شدنی چون حق انتفاع را نمی‌توانستیم از مالکیت جدا کنیم، پس در این موارد قائل به مالکیت گیرنده بودیم. اما، در خصوص اموالی که با انتفاع از آنها، مال از بین نمی‌رفت مانند مسکن و لباس و اثاث منزل، تمایل به حق انتفاع نفقه گیرنده بیشتر بود. در اینجا نیز با اندک تفاوت، تقریباً وضع چنین است.
با این حال باید دید اراده منفق چه بوده؟ … اگر وی پول خرید لباس را به زوجه‌اش داده است که برای فرزندان، لباس تهیه کند، لباس تهیه یا خریداری شده، متعلق به زن نیست و حتی اگر از آن پولی که برای مصرف خاص دریافت کرده، صرفه‌جویی نموده باشد، مقدار باقی مانده از آن منفق است. زیرا، زوجه به عنوان امین، اذن استفاده از پول را آنهم در جهت مصرف در مورد معیّن داشته است. اما، آیا لباس خریداری شده برای فرزندان، متعلق به آنان است یا ملکیت آنها با پدر و حق استفاده از آن فرزندان می‌باشد؟ به نظر می‌رسد اگر وی مالک البسه بوده و آنها را به فرزندان تملیک نکرده باشد، مالکیت برای او باقی است و فرزند حق استفاده و پوشیدن لباس را دارد. چون علّت تأمین نفقه اقارب همان‌گونه که ماده ۱۲۰۴ق.م. به آن اشاره نموده رفع حاجت است. بدین ترتیب، همان‌طور که برخی از حقوقدانان گفته‌اند: در صورتی که موضوع نفقه بعد از تسلیم به مستحق آن تلف شود، خواه در اثر تقصیر گیرنده باشد یا حوادث خارجی، انفاق‌کننده ملزم است دوباره آن را تهیه کند. زیرا، چنانکه گفته شد، آنچه در تمیز استحقاق گیرنده نفقه اهمیت دارد نیاز او است نه علّت آن. به همین جهت نیز، اگر مستحق نفقه در نتیجه ارتکاب جرم یا تقصیر به نیستی کشانده شود، این دلیل از جهت استحقاق او نمی‌کاهد.
در مورد پوشاکی که پدر و مادر منفق، به عنوان نفقه دریافت می‌کنند، هرچند معمولاً نفقه‌دهنده با توجه به شخصیت، موقعیت و سن آنها، لباس را به منفق‌علیه تملیک می‌کند یا هبه می کند (ماده ۸۰۳ق.م.)، اما، چنانچه در مالکیت یا حق انتفاع لباسی که به عنوان نفقه به اقارب، خصوصاً پدر و مادر داده شده تردید به وجود آید، عرف جامعه کنونی ما حق مالکیت را نسبت به حق انتفاع ترجیح می‌دهد. هرچند از جنبه حقوقی، ملاک کلی پیش گفته در اینجا نیز صادق است و اگر منفق پوشاک را به اقارب تملیک نکرده باشد، کماکان باید معتقد باشیم، خویشان حق انتفاع از لباس را خواهند داشت و حق مالکیت نسبت به آن ندارند.
در هر حال نفقه دهنده که در چهارچوب قوانین، باید البسه خویش خود را تأمین نماید، باید به طور متعارف محل و در حد رفع نیاز و فصول سال، لباس او را به نحو مقتضی تهیه و در اختیارش قرار دهد و در این راستا آنچه شخص می‌پوشد، عنوان البسه و پوشاک پیدا می‌کند و عرفاً شامل لباس زیر، رو، کفش، جوراب و امثال آنها خواهد بود.
غذا
سومین مورد اسم برده شده در ماده ۱۲۰۴ق.م. غذا یا خوردنی و حتی نوشیدنی است. وقتی اولاد و پدر که منفق است با همدیگر زندگی می‌کنند و بر حسب عرف و عادت محل، صبحانه و نهار و شام را به نحو مقتضی، نفقه دهنده تهیه می‌کند و با یکدیگر و یا جداگانه آن را صرف می‌کنند (طبق معمول جامعه ما)، بحث خاصی مطرح نمی‌شود و نفقه دهنده بایستی قبل از وقت نیاز، نفقه آینده خویشان مستحق خود را آماده نماید تا نفقه گیرنده گرسنه نماند و با مصرف خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، تکلیف از عهده منفق ساقط می‌شود.
در اینجا هم بحث مالکیت، یا حق انتفاع منفق‌علیه، نسبت به نفقه، قابل طرح است و برخلاف نفقه زوجه، گفته شده آنچه از بابت نفقه به اقارب داده می‌شود آنها مالک نمی‌گردند و تنها حق انتفاع از آن را دارند، اگرچه خوراکی باشد ، و علّت آن معلوم است.چون نفقه اقارب مشروط به نیازمندی نزدیکان است. بنابراین، اگر، منفق‌علیه مدتی به دلائلی (مانند رفتن به میهمانی و سربازی) از نفقه‌ای که قبلاً در اختیار او بوده است (به صورت جنس یا وجه نقد)، استفاده نکرده باشد، مالک آن مقدار از خوراکی و آشامیدنی‌ که صرفه‌جویی شده، نیست و نمی‌تواند ادعای اموالی را بنماید که به دلیل رفتن به میهمانی و غیره، نیاز به مصرف آنها را پیدا نکرده و ذخیره شده است، اما، اگر نفقه آینده که پیش او بوده، به نحوی تلف شود یا مورد سرقت قرار گیرد، منفق باید آن را جبران نماید. زیرا، منفق‌علیه به خوراکی‌ها نیاز دارد و حیات او وابسته به صرف غذا و آشامیدنی است.
اثاث‌‌البیت
قانون مدنی آخرین جزء نفقه اقارب که احصاء شده را، اثاث‌‌البیت یا وسائل خانه می‌داند. در مورد اثاث‌‌البیت نیز مانند سایر موارد نفقه اقارب، از جهت نوع و مقدار، عرف و زمان و مکان دخالت دارد. یعنی اگر زمانی، کرسی و لحاف و سماور زغالی و بخاری نفتی، دیگ و ظروف مسی و غیره جزء وسائل مورد نیاز، خانه محسوب می‌شد. امروزه خیلی از این وسائل مورد نیاز اکثر مردم شهرها نیست و وسائل دیگری مانند بخاری گازی، پتو، سماور گازی یا برقی، اجاق گاز، ظروف مدرن و یخچال و امثال آن جایگزین آنها شده است. در مورد نحوه مالکیت نفقه گیرنده، بر این اشیاء، تردیدی نیست که اثاث خانه‌ای که توسط منفق خریداری شده و درا ختیار منفق‌علیه برای استفاده (به عنوان نفقه) قرار داده شده، متعلق به منفق است و نفقه گیرنده، تنها حق استفاده از آنها را دارد. مگر اینکه، مالکیت این وسائل، به نحوی به اقارب انتقال یافته و یا اصولاً متعلق به آنان باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 11:30:00 ب.ظ ]




* «اختران تیزروتر»: ستارگان بلند پایه تر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: بنا بر بندهشن (۲: ۲۱)، اختران تیز-روتر عبارتند از: تیشتر، بشن، تَرَهَگ، ابرگ، پَدیور، و پیش-پرویز. دلیل تیزرو بودن آنها، آن است که فلک و پایۀ مینویِ این ستارگان از دیگر ستارگان بالاتر است. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۳۴) معتقد است که سرعت بالای این ستارگان احتمالاً به خاطر دوری آنها از قطب ها و نزدیکی شان به دایرهالبروج است؛ با این وجود، وی اعتراف می‌کند که برخی از ستارگان نامبرده از دایرهالبروج دورتر و به قطب جنوب نزدیکتر هستند. (برای توضیحات بیشتر رک. rawišn)

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ریشه شناسی: (رک. axtar ، tēz ، و rawišn).

    • §§

Ayaranąm [Av., Paz. aiiaranąm]
(تقسیمات روز)
* اَیَرَه‌نام، به معنی «سی روزه؛ سی روزِ ماه»: نام کلی سی ایزد موکل بر روزهای ماه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ اوستایی aiiara- به معنی «روز» است و در اوستا به ایزد و مینوی «روز» اطلاق می‌شود. در نتیجه، واژه aiiaranąm ، حالت اضافی و جمعِ واژۀ aiiara- ، لفظاً به معنی «روزها» و در اصل به معنی «سی روزه» است و به مجموعِ سی ایزد و امشاسپند موکل بر روزهای ماه اطلاق می‌شود. در بندهشن (۱-الف: ۲۷)، نام ایزدانِ سی روزِ ماه، به ترتیب چنین آمده است: ۱) دی؛ ۲) بهمن؛ ۳) اردیبهشت؛ ۴) شهریور؛ ۵) اسفند؛ ۶) خرداد؛ ۷) مرداد؛ ۸) دی (به آذر)؛ ۹) آذر؛ ۱۰) آبان؛ ۱۱) خور؛ ۱۲) ماه؛ ۱۳) تیشتر؛ ۱۴) گوش؛ ۱۵) دی (به مهر)؛ ۱۶) مهر؛ ۱۷) سروش؛ ۱۸) رشن؛ ۱۹) فروردین؛ ۲۰) بهرام؛ ۲۱) رام؛ ۲۲) باد؛ ۲۳) دی (به دین)؛ ۲۴) دین؛ ۲۵) ارد؛ ۲۶) اشتاد؛ ۲۷) آسمان؛ ۲۸) زامیاد؛ ۲۹) مارسپند؛ ۳۰) انیران. (برای معادلهای اوستایی رک. بخش ۳-۲۱)
تصحیح ترجمه: در بندهشن (۲۶: ۱۰۸) آمده است: «پیداست که اگر … نیایشهای روز، یعنی پنجگاهی (asnyanąm) و سی روزه (ayaranąm)، را بجا بیاورند، آن سال، نیکویی به ایشان بیش رسد و بدی را از ایشان بیشتر دور سازد».[۷] انکلساریا (۱۹۵۶: ۲۳۱)، در ترجمه خود هردو مینوی ایره‌نام و اسنیه‌نام را جدای از بخشهای روز و روزهای ماه گرفته است: «اگر … بخشهای روز، روزها، حتی ایره‌نام و اسنیه‌نام را تقدیس کنند …». ترجمۀ بهار (۱۳۷۸: ۱۱۶)، «اگر … ستایش گاه های روز را، که ایره‌نام و اسنیه‌نام اند، انجام دهند …»، مبهم بوده و «گاه های روز» تنها شامل ایره‌نام بوده و اسنیه‌نام را در بر نمی‌گیرد.
املاء و ریشه شناسی: املای این واژه در نسخ مختلف به صورت پازند آمده است: در TD1 با املای (aiiraṇm)، و در TD2, DH با املای (aiiaranąm) (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۱۳پ۳۳۷). مطابق مونیرویلیامز (۱۹۶۰: ۸۴)، واژه áyana- در سانسکریت لفظاً به معنی «مسیر خورشید؛ بخشی از زمان [=روز]» است؛ این واژه، در زبان سانسکریت، معمولاً در کنار نام ایزدان می‌آید که در آن صورت به مناسک و مراسم مذهبی مربوط به آن ایزد که در زمان های خاصی و به صورت دوره ای اجرا می‌شود، اشاره می‌کند. در دین زرتشتی نیز، این واژه در ارتباط با نام ایزدان موکل بر روزهای ماه، معنای «روز» به خود می‌گیرد و به نیایش های مخصوصِ هر یک از ایزدان روز اطلاق می‌شود که به صورت دوره ای (= هر سی روز یک بار) تکرار می‌شوند: هند و ایرانی آغازین: *Haiiara-/ *Haiiana- از ریشه *Hai- «رفتن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۹)؛ سانسکریت: áyana- «مسیر (خورشید)، دوره» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۸۴)؛ اوستایی: aiian- ، aiiar- «روز، روز هنگام» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۱۷؛ مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۱۵۴)؛ فارسی میانه: Ayaranąm «ایره‌نام» (بهار، ۱۳۴۵: ۴۰۰)؛ پازند: Ayaranąm (بندهشن، ۲۶: ۱۰۸)؛ معادل فارسی نو: سی روزه.

    • §§

Ayāsrim [ˀyˀslym | Av. aiiāϑrima-]
(تقسیمات سال: گاهنبار)
* ایاسریم، به معنی «کوچ»: نام چهارمین گاهنبار؛ آغاز زمستان دینی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات و ریشه شناسی: ایاسریم نام گاهنبار چهارم است که برگرفته از واژه اوستایی aiiāϑrima- به معنی «بازگشت» است. رایشلت (۱۹۱۱: ۲۹۹)، واژۀ اوستایی aiiāϑrima- را به معنی «(زمان) بازگرداندن گله به خانه» گرفته است. بنابر بندهشن (۱-الف: ۲۳)، آفرینش گیاه در این گاهنبار رخ داده است که از ۱ تا ۲۵ مهرماه، بمدت ۲۵ روز به طول انجامید. در نتیجه، جشن این گاهنبار از ۲۶ تا ۳۰ مهرماه است و این پنجه را «ایاسریم گاه» می‌خوانند. میان ماه مهر و آفرینش گیاه در این گاهنبار تطابق کامل وجود دارد؛ چراکه، دورۀ کامل این گاهنبار، کل ماه مهر را در برمی‌گیرد و سروری این ماه با ایزد مهر است که صاحب مراتع و چراگاههای وسیع است. از آنجا که فصل زمستان در سال دینی، پنج ماه دارد و با آبان آغاز می‌شود؛ «ایاسریم گاه» آغاز زمستانِ دینی است. از طرفی، آغاز فصل سرما بطور سنتی زمان کوچ و بازگرداندن گله به مناطق گرمسیری بوده است. این کوچ زمستانی به سوی مراتع سبز و چراگاهای جنوبی به قصد یافتن علوفه و در فصل زاد و ولد گاوان انجام می‌گرفته است. از اینروست که نام این گاهنبار (aiiāϑrima-)، اساساً به معنی «کوچ» بوده و در اوستا (ویسپرد، ۱: ۱) در عبارت aiiāϑrimahe. fraouruuaēštrimahe. varṣ̌niharštaheca. ، موصوف به صفت «پرورنده و بخشندۀ تخمۀ نران» شده است. چرتی (۲۰۰۳: ۴۶)، صورت پهلوی این واژه را با صامت /ϑ/ و به شکل Ayāϑrim می‌خواند. (برای توضیحات بیشتر رک. gāhānbār)

    • §§

Azarag [Paz. Awara | MP ˀp̄lk’]
(منازل قمر)
* اشتباه برای «اَبَرَگ»، خانه نهم ماه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات و ریشه شناسی: (رک. Abarag).

    • §§

B
bālist [bˀlst’, bˀlyst’| Av. barəzišta- | M bˀryst]
(تنجیم)
* بالست: شرف، بیت الشرف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه پهلوی bālist برگرفته از واژه اوستایی barəzišta- (صفت عالیِ barəz-) به معنی «بلندترین» است. در تنجیم، هنگامی که سیاره ای وارد برجی می‌شود، بر اثر تمزیج و آمیزشِ سرشت آن سیاره با آن برج، و بسته به ویژگیهای آن دو، تاثیرات منسوب به آن سیاره گاهی قوت گرفته و گاهی ضعیف می‌شود. در نتیجه، تاثیرات هر سیاره ای در درجۀ مشخصی از برجی معین به اوج خود می‌رسد که آن برج را در تنجیم، خانۀ شرف و آن درجه را درجۀ شرف می‌نامند. در التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۳۹۷-۳۹۸) در مورد شرف سیارات آمده است: «این برجهایی است که ستارگان را همچنان است چون ملکان را نشست گاه و جایگاه عزّ، و اندرین برجها نامبردار و بلند همی‌گردند. و اندرین برجها درجات است که شرف بدان منسوب است». مطابق بندهشن (۵الف: ۱۰)، هر سیاه ای دارای بالست (شرف)، نشیب (هبوط)، کده (بیت)، و پتیاره (وبال) است. اینکه در اول هزارۀ ترازو، همه سیارات که در خانۀ شرف خود ساکن ایستاده بودند شروع به حرکت کردند، نکته ایست که کلیه منجمان و کتب نجومی آنرا تأیید می‌کنند؛ برای نمونه، در تاریخ بلعمی (۱۳۸۶: ۸۲) آمده است: «چون سال به میزان رسید، … [سیارات] از شرف خود بیرون آمدند». در نجوم سنتی، موقعیت سیارات نسبت به بروج فلکی در آغاز دنیا، در جدولی بنام زایچه کیهان (یا طالع عالم) ثبت شده است. این جدول در نسخه های مختلف بندهشن (۵الف: ۱-۲) ترسیم و تشریح شده است. در این جدول، سیارات و عقدتین به شرح زیر در خانه های شرف خود هستند: ۱) خورشید در برج بره؛ ۲) ماه در برج گاو؛ ۳) مشتری در برج خرچنگ؛ ۴) کیوان در برج ترازو؛ ۵) بهرام در برج بز؛ ۶و۷) ناهید و تیر در برج ماهی؛ ۸) سرگوزهر در دوپیکر؛ ۹) دم گوزهر در نیمسب. در بندهشن درجه های شرف سیارات ذکر نشده است. مطابق بیرونی (۱۳۵۲: ۳۹۸) شرف سیارات از نظر ایرانیان به قرار زیر است: شرف آفتاب در درجه ۱۹ حمل است و شرف قمر در درجه ۳ ثور و شرف مشتری در درجه ۱۵ سرطان و زهره در درجه ۲۷ حوت و عطارد در درجه ۱۵ سنبله و مریخ در درجه ۲۸ جدی و زحل در درجه ۲۱ میزان و رأس در درجه ۳ جوزا، ذنب در درجه ۳ قوس. همانگونه که مشاهده می‌شود، داده های التفهیم با داده های بندهشن تنها در موقعیت سیاره تیر اختلاف دارند. در نسخه های مختلف بیشتر کتابهای نجومی نیز این اختلاف دیده می‌شود؛ بدین معنی که برخی نسخه ها تیر را در سنبله قرار می‌دهند و برخی نسخه های دیگر از همان کتاب، تیر را در ماهی قرار می‌دهند.
ریشه شناسی: این واژه از ریشۀ barz- «بزرگ شدن، بلند شدن» مشتق شده است (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۵۰): هند و ایرانی آغازین: *bharj́h-istHa- «بلندترین، بزرگترین» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۲)؛ سانسکریت: bárhiṣṭha- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۷۳۷؛ مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۲۳۲)؛ اوستایی: barəzišta- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳)؛ bərəzišta- «بلندترین» از ریشه barz- «بزرگ شدن، بلند شدن» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۹۵۰؛ رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۴۳)؛ فارسی باستان: *bardista- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳) از bard- «بالا بودن» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۰)؛ فارسی میانه: (مکنزی، ۱۳۷۳: ۵۰؛ بهار، ۱۳۴۵: ۹۷؛ دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۲۵)؛ «اوج، بالاترین» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳)؛ bālist (مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۲۳۲)؛ فارسی میانه ترفانی: bārist (بویس، ۱۹۷۷: ۲۶)؛ [bˀryst] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴۳)؛ فارسی نو: بالست «اوج» (دهخدا)؛ معادل انگلیسی: exaltation «شرف» (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۱۶؛ بارتون، ۲۰۰۳: ۹۶)؛ zenith «اوجِ [آسمان]»؛ معادل عربی: شرف، بَیتُ الشَرَف (دهخدا).
ترکیبات:
bālistān [bˀlstˀn’] «ارتفاعات» (بهار، ۱۳۴۵: ۹۷)
bālistīg [bˀlystyk’] «بلند پایه، عالی» (بهار، ۱۳۴۵: ۹۸؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۵۰)
bālistīh [bˀlystyh] «بلند پایه» (بهار، ۱۳۴۵: ۹۸)؛ «ارتفاع، بلندی» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۵۰)
bālist ī ā̌smān «بالست آسمان، اوج آسمان».

    • §§

*Baγān [bkˀn] < Bay 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:28:00 ب.ظ ]




نفوذ ایده آل[۶۴]: فرایندی است که طی آن رهبر پیروان را با ایجاد عواطف قوی نسبت به آنان هویت وابسته به خود می بخشد و در آنان نفوذ می کند (ازگلی و قنبری، ۱۳۸۲، ۴۹۷). این بعد، به وسیله رهبرانی نشان داده می شود که به عنوان الگوهای نقش عمل می کنند، از طریق ایجاد یک بینش مشترک، حس هویت ایجاد می کنند و با غلبه کردن به موانع، حس اعتماد و غرور را به پیروانشان تزریق می کنند (لوینز[۶۵]، ۱۹۹۷: ۴۱۷). چنین رهبرانی قادرند که تلاش مورد نیاز برای رسیدن به سطوح بهینه توسعه و عملکرد را در کارکنانشان برانگیزانند (بس، اولیو، ۲۰۰۷، به نقل از اطهری، ۱۳۸۸)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

انگیزش روحی[۶۶]: رهبران با صحبت هایشان به افراد نیرو می دهند، نیک بینی و اشتیاق را افزایش می دهند، و بینش خودشان از آینده در دسترس را با شایستگی افراد ارتباط می دهند. آنها بینشی را فراهم می کنند که توان لازم برای انجام سطوح بالایی از عملکرد و توسعه را بر می انگیزاند (بس، اولیو، ۲۰۰۷) . آنها آینده جذابی که توضیح دهنده سازمان است را با سمبل ها نشان می دهند که این سمبل ها به عنوان اهدافی برای کار به سوی آینده سازمان در نظر گرفته می شوند (بش و هاتر، ۱۹۸۸؛ والدمیان و ایناستین، ۱۹۸۸). بدین ترتیب، کارکنان با دستیابی به اهداف متداول برانگیخته می شوند (بس، اولیو ۱۹۷۷).
ملاحظات فردی[۶۷]: ملاحظات فردی یک ویژگی اصلی رهبری تحولی است و به معنای درک نیازهای رشدی پیروان است، در حالی که با هر یک از پیروان به طور خاص رفتار می شود. ملاحظات فردی همچنین معرفی کننده تلاش رهبر برای تشخیص، درک و ارضای نیازهای کنونی پیروان نیز هست، در حالی که این نیازها را برای رشد پیروان به سطوح بالاتر استعدادهایشان در نظر می گیرند. این رهبران فرصت هایی را برای یادگیری کارکنان خود به وجود می آورند و با هر یک از پیروان به عنوان فردی که دارای نیازهای رشدی متفاوتی است، رفتار می کنند؛ و به پیوند نیازهای کنونی آنان به هدف سازمان کمک می کنند، در حالی که آن نیازها را در مواقع مناسب ارزیابی می کنند (نگونی[۶۸]، ۲۰۰۵). در مقابل، کارکنان مسئولیت بیشتری را برای رشد شخصی شان به عهده می گیرند که شامل فعالیتی همچون تغییرات شغلی می باشد (بس، اولیو، ۲۰۰۷، به نقل از اطهری، ۱۳۸۸).
تحریک ذهنی[۶۹]: رهبران تحولی از طریق تحریک ذهنی به پیروان کمک می کنند تا درباره مشکلات قدیمی به شیوه جدید فکر کنند. زمانی که ایده های رهبری برای حل مشکلات کنونی، قدیمی یا نامناسب باشد، پیروان در بررسی ایده ها، فرض ها و ارزش های خود مورد حمایت قرار می گیرند. در نتیجه پیروان، توانایی خود برای تشخیص، درک و حل مشکلات آینده، را رشد و توسعه می دهند (بس و اولیو، ۱۹۹۰). پیروان از طریق تحریک ذهنی، به حل کنندگان اثر بخش مشکلات تبدیل می شوند. از طریق تحریک ذهنی پیروان است که وضع موجود مورد سوال قرار می گیرد و روش های خلاقانه جدید برای توسعه سازمان و برای تحقق اثر بخش هدف های مورد نظر تحقق می یابد. (بس، ۱۹۸۵). تحریک ذهنی، علاقه پیروان در مورد آگاهی از مشکلات را بالا می برد و توانایی و رغبت آنان به تفکر درباره مشکلات به شیوه جدید را توسعه می دهد. تاثیر تحریک ذهنی، در افزایش توانایی پیروان در تفکر، درک و تحلیل مشکلات، و در بهبود راه حل هایی که ارائه می دهند، دیده می شود (رافرتی و گریفین[۷۰]، ۲۰۰۴).
بنابراین، رهبرانی که در رفتارهای آنان چنین شاخصه هایی وجود داشته باشد، به عنوان رهبر تحولی شناخته می شوند. رفتارهای رهبری تحولی به توسعه فرهنگ سازمانی و جوی که پذیرنده، نوآور، ریسک پذیر و یاد گیرنده باشد، کمک می کند.
نقش رهبری تحولی در سازمان های آموزشی
سازمان ها به واسطه عصر اطلاعات، با محیط بی ثبات و تغییرات پیش بینی نشده ای مواجه هستند. امروزه سازمان ها برای موفقیت باید سریع، انعطاف پذیر و همواره در حال یادگیری باشند. در این میان و در شرایط محیطی پیچیده و به سرعت در حال تغییر که الزامات زیادی را به سازمان ها تحمیل می کند، نقش رهبران و مدیران از اهمیت بیشتری برخوردار است (ازگلی و قنبری، ۱۳۸۲). رهبران سازمان ها باید افرادی باشند که بتوانند سازمان ها باید افرادی باشند که بتوانند سازمان و اعضای آن را به یادگیری برای انطباق با تغییرات برانگیزد و هدایت کند. سازمان ها باید یاد بگیرند که چطور با تغییرات محیط کار، مشتریان و تغییر خواسته های آنان سازگار شوند (بس، ۲۰۰۰).
سازمان های آموزشی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. تغییرات زیادی به واسطه انقلاب اطلاعاتی در این سازمان ها به وجود آمده است. رهبران سازمان های آموزشی، به عنوان سازمان های یاد گیرنده، اهداف را از طریق مشارکت یا مداخله افراد مختلف تنظیم می کنند. آنان برای هماهنگ کردن منافع آموزشی موسسات دولتی، اعضای آموزشی، مدیران، معلمان، دانش آموزان، والدین و جامعه تلاش می کنند. تحقیقات در سازمان های آموزشی نشان داده است که معلمانی که مدیرانشان نمره بیشتری در پرسشنامه رهبری تحولی داشتند، دارای انگیزه بالاتری بودند (اینگرم، ۱۹۹۷). همچنین کو[۷۱] (۱۹۹۰) در تحقیق خود در مدارس متوسطه نشان داد که معلمان و دانش آموزانی که مدیران آنان نمره بیشتری در پرسشنامه رهبری تحولی دارند، تعهد، رضایت و عملکرد بالاتری از خود نشان دادند. مدیران ستادی تحولی، نه تنها با اعضای آموزشی و در اجتماع خود اثر بخش تر هستند، بلکه احتمالاً بهتر می توانند مدیران و معلمان را به ناحیه و بخش خود جذب و نگهداری کنند. این می تواند به عنوان مهمترین نقش مدیران ستادی آموزشی باشد، زیرا اکنون بار مسئولیت و فقدان رضایت و اثر بخشی در موقعیت مدیران آموزشی منجر به کاستی جدی مدیران آموزشی شده است (بس، ۲۰۰۰). کانتر[۷۲] در راستای آنچه که برای سازمان یاد گیرنده مورد نیاز است بیان می کند که رهبرانی نیاز خواهند بود که یاد گیرنده محور باشند و به راحتی در سراسر مرزهای سازمانی عمل کنند. به خصوص سازمان های یاد گیرنده آموزشی نیازمند رهبرانی خواهند بود که به عنوان ناظر، هادی و سرپرست عمل کنند. رهبران آموزشی باید رهبرانی تحولی باشند و پیروان خود را به ورای منافع خود، به نفع کل برتر سوق دهند (بس ۲۰۰۰). آنها باید در روابط خود با مدیران و معلمان دموکراتیک باشند، و خود را در مواجه با کثرت مشکلاتی که مدارس در قرن ۲۱ با آن مواجه می شوند، به عنوان عامل تغییر بدانند. آنان باید به کارکنان، مدیران و معلمان و دانش آموزان کمک کنند تا یاد بگیرند برای عصر جهانی شدن و تنوع و عصر اطلاعات و اقتصاد جدید سازگار و آماده شوند. بنابراین، رهبران آموزشی، باید رهبرانی تحولی باشند. آنها مانند رهبران در هر سازمان دیگری به ارتقای مزیت رقابتی در سازمان و مدرسه خود، از طریق مدیریت خوب، اجتماع خوب و روابط بین فردی و دانش تخصصی در این زمینه کمک خواهند کرد (سیرجیوانی[۷۳]، ۱۹۹۰، به نقل از بس، ۲۰۰۰).
در گذشته ای نه چندان دور سازمان ها در محیطی غیر پویا و با ثبات به سر می برند؛ پیش بینی وقایع آینده تقریبا برایشان ممکن بود؛ مدیران می توانستند در شرایط مطمئن سازمان را مدیریت و برنامه ریزی کنند. اما به تدریج تغییرات مربوط به علم و فناوری، اقتصاد، فرهنگ و سیاست به سرعت سازمان ها را تحت تاثیر قرارداد، به طوری که ساختار سازمان های سنتی مناسب شرایط پیچیده و متغیر بازارجدید نیست و مدیریت شیوه های سنتی نمی تواند محتوی درون و برون سازمانی را بگشاید، پیش بینی نماید یا آن را کنترل کند. در سازمان های پست مدرن، سرمایه از پول یا ماشین آلات تشکیل نمی شود، بلکه به صورت دانش و اطلاعات است. در چنین شرایطی تنها راه چاره سازمان ها تبدیل شدن به یک سیستم یادگیری دائمی است تا بتوانند نیازهای محیطی را تشخیص داده و ابزار لازم را جهت تطبیق با محیط فراهم آورند و بدین وسیله به حیات خود ادامه دهند.
نظریه سازمان یادگیرنده [۷۴]
نظریه سازمان یاد گیرنده با تشکیل نظریه های مربوط به یادگیری و یادگیری سازمانی شکل گرفته است. مفهوم سازمان یادگیرنده توسط پیتر سنگه[۷۵] (۱۹۹۰) منتشر شده است (تولبرت، مک کلین و مایرز[۷۶]، ۲۰۰۲). او ابتدا مقاله ای تحت عنوان «ساختن سازمان یاد گیرنده، کار جدید مدیر» در سال ۱۹۹۰ را منتشر کرد و سپس در همان سال کتاب «پنجمین فرمان، خلق سازمان یادگیرنده » را به رشته تحریر درآورد که در آن نظریه خود را به طور مبسوط شرح داد و با استقبال فراوان مواجه شد. سنگه در سال ۱۹۹۹ کتاب «رقص تغییر» را انتشار داد که در آن ۱۰ چالش در فرایند تغییر را مشخص کرده و زمینه های اجرایی سازمان یاد گیرنده را فراهم آورد (قدمگاهی، ۱۳۸۳).
نظریه پردازان تعاریف متعددی از سازمان یاد گیرنده ارائه کرده اند. پیتر سنگه سازمان یاد گیرنده را سازمانی می داند که در آن افراد به طور مستمر در حال توسعه ظرفیت های خود جهت تحصیل نتایجی هستند که به واقع طالب آنند، جایی که الگوهای تازه فکر کردن پرورش می یابد، محلی که خواسته ها و تمایلات گروهی محقق می شود و بالاخره مجموعه ای که در آن افراد پیوسته می آموزند که چگونه با یکدیگر یاد بگیرند (هدایت و روشن؛ ۱۳۸۴: ۱۰)، سازمانی که به طور مستمر در حال افزایش ظرفیت خود برای ساختن آینده ای بهتر است. برای چنین سازمانی، بقا و ادامه حیات هدف نخواهد بود. یادگیری برای ادامه حیات (یادگیری انطباقی) مهم و حتی ضروری است. اما در یک سازمان یادگیرنده، یادگیری انطباقی الزاماً با یادگیری زاینده ممزوج خواهد شد. یادگیری ای که ظرفیت خلاقیت سازمان را باور سازد. (همان ۲۲). سازمان یادگیرنده، بر توسعه و استفاده از ظرفیت های دانشی خود به منظور خلق ارزش های والاتر، تغییر رفتارها و بهبود نتایج سازمانی متمرکز است.(کینگ[۷۷]، ۲۰۰۱).
به نظر داگسون (۱۹۹۳) سازمان یادگیرنده سازمانی است که با ایجاد ساختارها واستراتژی هایی به ارتقای یادگیری سازمانی کمک می کند. مایکل جی. مارکوارت نیز تعریف نسبتاً جامعی ارائه کرده است: «در تعریف سیستماتیک، سازمان یادگیرنده سازمانی است که با قدرت و به صورت جمعی یاد می گیرد و دائماً خود را به نحوی تغییر می دهد که بتواند با هدف موفقیت مجموعه سازمانی به نحو بهتری اطلاعات را جمع آوری، مدیریت و استفاده کند» (دعائی و عالی، ۱۳۸۴).
رابینز معتقد است این نوع از سازمان ها پایه و اساس فعالیت های خود را بر مفاهیم رفتار سازمانی، مانند مدیریت کیفیت جامع، فرهنگ سازمانی، سازمان بدون رمز، تضاد یا تعارض بین واحدها و دوایر سازمانی و رهبری تحولی گذارده و به پدیده هایی چون روراست بودن، خطر پذیری و رشد و توسعه ارج می نهند. سازمان یاد گیرنده از سیستمی حمایت می کند که به کارکنان خود اجازه متقابلاً عمل کردن، سوال پرسیدن و فراهم کردن آگاهی و بینش نسبت به وظایف را می دهد و در نهایت باعث ترویج تفکر سازمان یافته می گردد (لانگر، به نقل از فلاح رضوی، ۱۳۸۷ ). اینگونه سازمان ها، ظرفیت هایی برای یادگیری، انطباق و تغییر دارند؛ ارزش ها، سیاست ها، سیستم و ساختار چنین سازمان هایی، یادگیری را برای اعضای آن تشویق و تسریع می کند (تولبرت، مک کلین و مایرز [۷۸]، ۲۰۰۲).
تفاوت سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی[۷۹]
موضوع یادگیری سازمانی در حدود دهه ۱۹۷۰ مطرح شد. کتاب معروف سنگه تحت عنوان «اصل پنجم[۸۰]» موجب شهرت و توسعه تفکر سیستم باز و یادگیری سازمانی شد (رضائیان، ۱۳۸۰) یادگیری سازمانی و سازمان یاد گیرنده مفاهیم مترادفی نیستند، اما گاهی اوقات، اشتباهاً به جای یکدیگر به کار برده می شوند (اسمیت [۸۱]، ۱۹۹۷، تسانگ[۸۲]، ۱۹۹۷). یادگیری سازمانی مفهومی است که برای توصیف انواع خاصی از فعالیت هایی که در سازمان جریان دارد به کار گرفته می شود، در حالی که سازمان یادگیرنده به نوع خاصی از سازمان اشاره می کند (تسانگ، ۱۹۹۷). در بحث سازمان یادگیرنده، تمرکز بر چیستی است؛ سیستم ها، اصول و ویژگی های سازمان هایی که به عنوان یک هویت جمعی، شروع به یادگیری کرده و اقدام به تولید می کنند، مورد بررسی قرار می گیرد. از طرف دیگر، یادگیری سازمانی به چگونگی وقوع یادگیری سازمانی به معنی مهارت ها و فرایندهای ساخت و بهره گیری از دانش، اشاره دارد (نوروزیان، ۱۳۸۵). ادبیات مربوط به یادگیری سازمانی، عمدتاً توصیفی هستند، در حالی که ادبیات و آثار مربوط به سازمان یادگیرنده عمدتاً تجویزی است (امی[۸۳]، ۲۰۰۸) . جدول زیر تفاوت بین یادگیری سازمانی و سازمان یاد گیرنده را نشان می دهد(حیدری، ۱۳۸۸):
جدول ۳-۲ مقایسه سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی

  یادگیری سازمانی سازمان یاد گیرنده
نتایج تغییر سازمانی بالقوه بهبود سازمانی
انگیزه ارزیابی سازمانی مزیت رقابتی
ادبیات و آثار توصیفی تجویزی
هدف از تالیف ساختن تئوری مداخله
محرک ها فوری (آنی) برنامه ریزی شده
هدف خواننده
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:28:00 ب.ظ ]




۴-۵- توزیع فراوانی گردشگران بر اساس وضعیت تأهل…………………………………………………………………۹۵
۴-۶- توزیع فراوانی گردشگران بر اساس نوع فیلم موردعلاقه………………………………………………………..۹۶
۴-۷-میانگین انگیزه کلی گردشگران………………………………………………………………………………………………۹۷
۴-۸-میانگین تأثیر سریال شهریار/تبریز در مه در تصویر ادراک‌شده و انگیزه سفر گردشگران…….۹۷
۴-۹-توزیع فراوانی آرای گردشگران نسبت به تأثیر تماشای فیلم در انگیزش گردشگران…………….۹۸
۴-۱۰- آزمون شاپیر و ویلکز……………………………………………………………………………………………………………۹۹
۴-۱۱- آزمون KMO و بارتلت متغیرهای گردشگری فیلم، منابع طبیعی ، زیرساخت‌های عمومی، زیرساخت‌های گردشگری و محیط طبیعی و انگیزه گردشگر فیلم…………………………………………….۱۰۲
۴-۱۲- نتایج آزمون میانگین یک جامعه برای متغیرهای پژوهش……………………………………………..۱۱۰

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۱۳- میانگین،انحراف استاندار، همبستگی بین متغیرهای پژوهش………………………………………….۱۱۱
۴-۱۴-میزان پیش‌بینی انگیزه گردشگر فیلم بر اساس گردشگری فیلم……………………………………..۱۱۴
۴-۱۵-میزان پیش‌بینی ابعاد تصویر ذهنی بر اساس گردشگری فیلم…………………………………………۱۱۴
۴-۱۶-میزان پیش‌بینی ابعاد انگیزه گردشگر بر اساس تصویر ذهنی………………………………………….۱۱۴
۴-۱۷-میزان پیش‌بینی انگیزه گردشگر فیلم بر اساس ابعاد تصویر ذهنی و گردشگری فیلم … ۱۱۴
فهرست شکل
-۱-۲مدل یکپارچه تصویر مقصد گردشگری بر رضایت و تصمیمات رفتاری………………………………….۲۳
۲-۲-فرایند مدیریت تصویر……………………………………………………………………………………………………………..۳۰
۲-۳–مدل شکل‌گیری تصویر مقصد بالگلو و مک کلیری……………………………………………………………..۳۲
۲-۴-مدل شکل‌گیری تصویر مقصد بیرلی و مارتین………………………………………………………………………۳۳
۲-۵-عوامل تأثیرگذار بر شکل‌گیری تصویر گردشگران از مقصد……………………………………………………۳۵
۲-۶-ابعاد و ویژگی‌های مؤثر بر تصویر ادراکی………………………………………………………………………………..۳۶
۲-۷-گونه شناسی عوامل انگیزشی………………………………………………………………………………………………….۴۵
۲-۸-نقش فیلم به‌عنوان یک عامل مؤثر در انگیزش سفر به مقصد……………………………………………….۴۹
۲-۹-انگیزه کششی و رانشی در گردشگری فیلم…………………………………………………………………………….۵۶
۲-۱۰-چارچوب مفهومی گردشگری فیلم……………………………………………………………………………………….۶۰
۲-۱۱-گردشگری فیلم و انواع دیگر گردشگری………………………………………………………………………………۶۲
۲-۱۲-چارچوب نظری تحقیق…………………………………………………………………………………………………………۷۴
۳-۱-نقشه تقسیمات استان آذربایجان شرقی به تفکیک شهرستان در سال ۱۳۹۰٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫۸۵
۴-۱-مدل اول اندازه‌گیری گردشگری فیلم در حالت تخمین استاندارد………………………………………۱۰۳
۴-۲- اعداد معناداری ضرایب مدل اندازه‌گیری گردشگری فیلم………………………………………………….۱۰۴
۴-۳- مدل اول اندازه‌گیری تصویر مقصد در حالت تخمین استاندارد…………………………………………۱۰۵
۴-۴- اعداد معناداری ضرایب مدل اندازه‌گیری تصویر مقصد………………………………………………………۱۰۶
۴-۵- مدل اول اندازه‌گیری انگیزه گردشگری فیلم در حالت تخمین استاندارد………………………….۱۰۸
۴-۶- اعداد معناداری ضرایب مدل اندازه‌گیری انگیزه گردشگری فیلم……………………………………….۱۰۹
۴-۷-مدل عملیاتی پژوهش…………………………………………………………………………………………………………..۱۱۵
۵-۱- مدل عملیاتی پژوهش…………………………………………………………………………………………………………۱۲۳
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
گردشگری فعالیتی است که غیر از مزایای اقتصادی و اشتغال­زایی، تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بسیاری دارد. با توسعه گردشگری می­توان باعث افزایش سطح رفاه زندگی اجتماعات بومی شد، اما جذب گردشگر نیازمند مکانیزم­ های مختلفی است که یکی از آن‌ ها استفاده از فیلم و سریال است. . با توجه به اینکه عوامل تهیه فیلم و سریال در ساخت فیلم­های خود از جاذبه­های طبیعی و اماکن تاریخی بهره می­برند، این رسانه در شناساندن آن‌ ها و تصویر جاذبه­های گردشگری تأثیر شگرفی بر جای می­گذارد
گردشگری فیلم مبحث جدیدی در زمینه­ مطالعات گردشگری است. فیلم­ها بخش مهمی از فرهنگ عامه هستند و از سوی دیگر سینما رفتن و تماشای سریال­های تلویزیونی یکی از مهم‌ترین فعالیت­های فراغتی در سراسر دنیا است. از این رو سازمان­های متولی گردشگری مقاصد از فیلم به دلیل قابلیت ­های گسترده آن در جذب مخاطب انبوه و توانایی شکل­دهی به افکار عمومی برای معرفی مناطق گردشگری استفاده می­ کنند. این نوع سفر با توجه به فیلم و سریال­های تلویزیونی، پدیده­ جدیدی در گردشگری با عنوان گردشگری فیلم به وجود آورده که هر روز علاقه به این نوع گردشگری افزایش می­یابد اما متأسفانه سینمای ایران و سازمان­های گردشگری تا اندازه­ زیادی به این موضوع بی­توجه بوده ­اند. لذا در این پژوهش سعی شده بر عوامل و فرآیندهایی که از طریق آن‌ ها فیلم­های سینمایی می­توانند موجب ترغیب و تحریک مخاطبین برای بازدید از مکان­های نمایش داده شده در فیلم­ها شوند و چگونگی تأثیر فیلم­ها بر تصویر ادراک‌شده‌ی گردشگران از مقصد گردشگری و در نهایت چگونگی تأثیر تصویر ادراک‌شده بر انگیزش گردشگران پرداخته شود.
۱-۱- تعریف موضوع و بیان مسئله
در امر بازاریابی مقصد گردشگری، جذب گردشگر نیازمند راهکارهای مختلفی است، یکی از آن‌ ها استفاده از رسانه و به‌ خصوص فیلم­ برای ترویج گردشگری و معرفی مقاصد گردشگری است. فیلم­ها یا سریال­های تلویزیونی به دلیل نمایش مقصدهای جذاب و دیدنی چه به لحاظ چشم­انداز طبیعی و چه به لحاظ نمایش جاذبه­های انسان­ساخت، می­توانند برای مخاطبان جالب باشند و آگاهی آن‌ ها را نسبت به یک مقصد به‌ خصوص افزایش دهند و تصویر مقصدی را تحت تأثیر قرار دهند. بنابراین، فیلم­ها یا سریال­های تلویزیونی به‌مثابه یک تبلیغ بین‌المللی برای مقصدها هستند که توسط میلیون­ها گردشگر بالقوه دیده می­شوند. با این حال، تنها در سال­های اخیر به این مسئله توجه زیادی شده است.
اگرچه هدف اصلی فیلم­ها و سریال­های تلویزیونی، ترفیع لوکیشن­های فیلم به عنوان یک مقصد گردشگری نیست اما مطالعات مختلف نشان می­دهد که مردم به لوکیشن­هایی که در سینما یا برنامه ­های تلویزیونی می­بینند جذب می­شوند (رایلی[۱] و ون­دورن[۲]، ۱۹۹۲)؛ امروزه به این پدیده نوین در گردشگری فرهنگی، گردشگری فیلم یا گردشگری القایی فیلم[۳] می­گویند که شامل دیدار از یک مقصد یا جاذبه در نتیجه­ نمایش آن مقصد بر روی پرده­ی سینما، DVD، تلویزیون یا ویدئو است (هادسون[۴] و ریچیه[۵]، ب۲۰۰۶).
با بررسی گذشته­ی سینما در ایران به قدمت صد ساله­ی آن پی می­بریم این در حالی است که تلویزیون تاریخی پنجاه ساله در ایران دارد. ۲۴۷ سالن سینما (پرده) در کشور به فعالیت نمایش فیلم مشغول هستند و در حوزه­ تولید فیلم، ایران در سال ۱۳۹۲ در بین ۱۵ کشور جهان قرار داشته است (وب­سایت انجمن سینماداران ایران، ۱۳۹۴). از این ‌رو مشخص است که ایران پتانسیل زیادی برای تولیدات سینمایی و تلویزیونی دارد. اما نکته قابل‌تأمل جایی است که بخشی عظیمی از هزینه­ های تولید فیلم برای تهیه و ساخت لوکیشن فیلم صرف می­ شود، اما متأسفانه در ایران پس از اتمام فیلم‌برداری بسیاری از این لوکیشن­ها به حال خود رها می­شوند و یا تخریب می­شوند.این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دنیا این لوکیشن­ها به‌خوبی برای جلب گردشگران و ایجاد شغل و درآمد استفاده می­شوند. در ادامه­ این مطلب می­توان به دو شهرک سینمایی دفاع مقدس و شهرک سینمایی غزالی می­توان اشاره کرد که اولی زیرمجموعه­ای از انجمن دفاع مقدس است و مسئول حفظ و نگهداری از این شهرک است و دیگری در دست سازمان صداوسیما قرار دارد که متولی اصلی برای حفظ و نگهداری آن است.
در این بررسی بر آن بودیم تا مروری کلی بر گردشگری فیلم و بررسی وضعیت آن در ایران و به‌ خصوص استان آذربایجان شرقی بپردازیم. در ادامه سعی شد تا به بررسی تأثیر گردشگری فیلم بر تصویر ادراک‌شده از مقصد و در ادامه به تأثیر گردشگری فیلم بر انگیزش گردشگران پرداخته شود. سپس به تأثیر تصویر ادراک‌شده از مقصد در انگیزش گردشگران و در نهایت به تأثیر گردشگری فیلم و تصویر ادراک‌شده بر انگیزش گردشگران بررسی شد. در مرور مسائل فوق به بررسی انگیزه گردشگران از سفر به لوکیشن­های مرتبط با فیلم­ها، حضور عمدی یا تصادفی ایشان در مکان، تصویر ایجادشده نزد گردشگران پرداختیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:27:00 ب.ظ ]




سری‌های زمانی یکی از شاخه‌های آمار و احتمال است که در سایر رشته‌ها مانند اقتصاد، مهندسی ارتباطات، هواشناسی، مدیریت، بازاریابی و … کاربرد فراوانی دارد. دامنه کاربرد سری‌های زمانی روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شود و نیاز دانش‌پژوهان در این زمینه افزون‌تر می‌گردد. تجزیه و تحلیل سری‌های زمانی به طور نظری و عملی از زمان شروع کار اصلی جورج. ای. باکس و ام. جنکینس* در سال ۱۹۷۰ (تحت عنوان تجزیه و تحلیل سری‌های زمانی، پیش‌بینی و کنترل) به سرعت توسعه پیدا نموده است. به طور خلاصه می‌توان دو هدف برای تجزیه و تحلیل سری‌‌های زمانی برشمرد [۱]: ۱) کشف و شناسایی مدل مولد داده‌ها ۲) پیش‌بینی مقادیر آینده سری. در یک سری‌زمانی با بررسی رفتار گذشته سری مدل احتمالی که می‌تواند مولد داده‌ها باشد را شناسایی کرده و سپس با فرض این که داده‌ها در آینده نیز رفتاری مشابه خواهند داشت و از مدل برازش شده پیروی خواهند نمود، سعی می‌کنیم مقادیر آینده سری را پیش‌بینی کنیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۲: سری‌های زمانی آشوبی*
آشــوب*: «آشــوب» در لغت به معنای هرج‌و‌مرج و بی­نظمی است. ریشه لغوی آشوب به کلمه رومی «کائــوس*» برمی­گردد که مفهوم آن متعلق به شاعر روم باستان به نام «اویــد*» می­باشد. به نظر او کائوس، بی­نظمی و ماده بی­شکل اولیه، دارای فضا و بُعد نامحدودی بوده، که فرض شده است قبل از این که جهان منظم شکل بگیرد، وجود داشته است، سپس خالق هستی، جهان منظم را از آن ایجاد نموده است [۸].
محیط عمل پدیده آشـوب، سیستم‌های دینامیکی است. یک سیستم دینامیکی شامل یک فضای‌فاز مجرد یا حالت‌فازی است که مختصاتش، حالت دینامیکی سیستم را با به کارگیری قوانین دینامیکی، مشخص می‌کند. یک سیستم دینامیکی می‌تواند منظم یا آشوبناک باشد. البته سیستـم منظم، خود ممکن است تنــاوبی یا شبه‌ ­تنــاوبی باشد. سیستم تناوبی تنها شامل یک فرکانــس و هماهنگ‌های آن است و سیستم شبه تنــاوبی شامل چنــد فرکانس و هماهنگ‌های آن می­باشد. در سیستم آشــوبی هیچ تنــاوب غالبی وجود ندارد یعنی این سیستــم دارای دوره تنــاوب بی­نهایت است [۳]. باید دانست که تاکنون تعریف کلی پذیرفته شده برای آشوب ارائه نشده است و تعریف زیر از جمله تعاریف پذیرفته شده مطرح می­باشد: «‌آشــوب، یک رفتــار طولانی مدت غیردوره‌ایدر یک سیستم قطعی* است که وابستگی حســاس به شــرایط اولیهرا نشان می­دهد».
الف) منظور از رفتار طولانی مدت غیردوره‌ای در سیستم‌های دینامیکی آن است که مسیرهایی وجود دارند که وقتی زمان به بی­نهایت میل می­ کند، مسیر این سیستم‌ها به نقاط ثابت، مدارهای دوره‌ای و یا مدارهای شبه‌دوره‌ای منتهی نمی­ شود.
ب) قطعی بودن گویای آن است که سیستم دارای پارامترها یا ورودی­های تصادفی* نیست ولی رفتار بی‌نظم این سیستم‌ها از غیرخطی بودن ناشی می­ شود. این اصطلاح در مقابل اتفاقی بودن* به کار می­رود که منظور از آن نامنظم، نامعین و غیرقابل پیش‌بینی بودن رفتار سیستم است.
ج) منظور از حساس بودن به شرایط اولیه در سیستم‌های دینامیکی این است که مسیرهای مجاور با سرعت و به طور نمایی از هم جدا می­شوند. در واقع این خصوصیت، تفاوت اصلی سیستم‌های دینامیکی آشوبناک با سیستم‌های دینامیکی غیر­آشوبناک است. در سیستم‌های دینامیکی غیر­آشوبناک، اختلاف کوچک اولیه در دو مسیر به عنوان خطای اندازه ­گیری بوده و به طور خطی با زمان افزایش پیدا می­ کند در حالی که در سیستم‌های دینامیکی آشوبناک، اختلاف بین دو مسیر با فاصله بسیار اندک، به طور نمایی افزایش می­یابد.
نظریه آشوب به سیستم‌هایی اشاره دارد که حاوی روابط غیرخطی، پیچیده و رفتار آشفته هستند. رفتار آشفته دو ویژگی مهم دارد به طوری که این‌گونه رفتار از یک دید غیرقابل پیش‌بینی ولی از دید دیگر دارای الگوی نهفته در درون خود است. طبق این نظریه، رویدادها در جهان چنان پیچیده و پویا هستند که به نظر بی‌نظم می‌رسند اما در حقیقت نظام آشوب‌گونه دارای نظم زیربنایی است که شناسایی این نظم زیربنایی و نهفته اگرچه غیرممکن نیست ولی مشکل است زیرا عوامل و پارامترهای متعددی در تعامل پویا و غیرقابل پیش‌بینی، رفتار پدیده‌ها را شکل داده و الگوی رفتاری آینده آن‌را به وجود مـی‌آورند [۲].
ویژگی‌های عمده این نظریه عبارت است از اثر‌پروانه‌ای*، سازگاری پویا*، خودمانائی و جذب‌کننده‌های عجیب*:
اثر پروانه‌ای: ادوارد لورنز استاد هواشناسی دانشگاه ام‌آی‌تی* در سال ۱۹۷۳ نتایج محاسبات دستگاه معادلات دیفرانسیل متشکل از سه معادله دیفرانسیل غیرخطی و معین مربوط به جابجایی حرارتی جو را منتشر و ملاحظه کرد که در محدوده معینی از عوامل معادلات، بدون دخالت عناصر تصادفی یا ورود اغتشاش خارجی، نوعی نوسانات نامنظم در پاسخ سیستم بروز داده می‌شود. وی در ادامه تحقیقات خود با شگفتی به این نتیجه رسید که یک تغییر جزیی در شرایط اولیه معادلات پیش‌بینی‌کننده وضع جوی، منجر به نوسانات در پاسخ سیستم و تغییرات شدید در نتایج حاصل از آن‌ ها می‌گردد. لـورنز این خاصیت را اثر پروانه‌ای نام نهاد. اثر پروانه‌ای در واقع بیانگر رد روابط خطی بین علت و معلول و تایید غیرخطی بودن روابط در پدیده‌ها و سیستم‌ها است. به این معنا که یک تغییر جزیی در شرایط اولیه می‌تواند به نتایج وسیع و پیش‌بینی نشده در خروجی‌های سیستم منجر گردد و این سنگ بنای تئوری آشوب است. در نظریه آشوب یا بی نظمی، اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیده‌ها، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آن‌ ها باعث تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستم‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سازمانی، همچون سیستم‌های جوی از اثر‌پروانه‌ای برخوردارند و تحلیل‌گران باید با آگاهی از این نکته مهم به تحلیل و تنظیم مسائل مربوطه بپردازند [۹].
سازگاری پویا: در محیط در حال تغییر امروز، سیستم‌های بی‌نظم در ارتباط با محیط‌شان همچون موجودات زنده عمل می‌کنند و برای رسیدن به موفقیت همواره باید خلاق و نوآور باشند. اما هنگامی که سیستم به تعادل سازگار نزدیک می‌شود برای حفظ پویایی نیاز به تغییرات اساسی درونی دارد که این تغییرات بجای سازگاری و تطبیق با محیط، سازگاری پویا را موجب می‌شود که نتیجه آن دگرگونی روابط پایدار بین افراد، الگوهای رفتاری، الگوهای کار، نگرش‌ها و فرهنگ‌ها است. در چنین شرایطی است که تغییرات کوچک می‌تواند تغییرات عمده ای را در رفتار سیستم ایجاد کند و تحت این شرایط است که اثرپروانه ای در کنار سازگاری پویا، تبلور می‌یابد. دانشمندان معتقدند که آشفتگی، سازگاری‌ها و انطباق‌ها را در هم می‌شکند که این امر در ظهور نظم نوین گاهی بسیار ضروری است و باعث خلاقیت مستمر در سایه تخریب خلاق در سیستم می‌شود. مورگان خاصیت خودنظمی در سیستم‌ها را تابع چهار اصل می‌داند. نخست آنکه سیستم باید توان احساس و درک محیط خود و جذب اطلاعات از آن را دارا باشد. دوم آنکه، سیستم باید قادر به برقراری ارتباط بین این اطلاعات و عملیات خود باشد. سوم آنکه، سیستم باید قدرت آگاهی از انحرافات را داشته باشد و چهارم آنکه، توانایی اجرای عملیات اصلاحی برای رفع مشکلات را دارا باشد. هرگاه این چهار اصل برقرار شوند رابطه‌ای بین سیستم و محیط ایجادشده و سیستم خود نظم می‌گردد و در مقابل وقایع، نوعی هوشمندی از خود بروز می‌دهد [۹].
خودمانایی: در تئوری آشوب و معادلات آن نوعی شباهت بین اجزاء و کل قابل تشخیص است. بدین ترتیب که هر جزء از سیستم دارای ویژگی‌های کل بوده و مشابه آن است. به این خاصیت هولوگرافی گفته می‌شود. اولین بار هولوگرافی در سال ۱۹۴۸ توسط دنیس گابور مطرح شد. مورگان در کتاب خود تحت عنوان «نگاره‌های سازمان» در استعاره سازمان به مثابه مغز ویژگی‌های هولوگرافی را به شرح زیر بیان می کند: جزء خاصیت کل را داشته و مانند آن عمل کند؛ سیستم توانایی یادگیری را دارد؛ سیستم دارای توانایی خودسازماندهی است؛ حتی اگر قسمت‌هایی از سیستم برداشته شود سیستم به راحتی می‌تواند به فعالیت خود ادامه دهد. به عنوان مثال در رابطه با خاصیت هولوگرافی می‌توان به آینه اشاره کرد. ویژگی و خاصیت آینه نمایش تصویر و بازتاب آن است. این خاصیت در تمام قسمت‌های آن وجود دارد به گونه‌ای که هر قطعه آن این خاصیت کل را می‌تواند از خود بروز دهد [۹].
جذب‌کننده‌های عجیب: مسیرهای زمانی کلیه سری‌های پویای پایدار (معمولی یا آشوبی) دارای حدی هستند که به آن تعادل یا جذب‌کننده* گفته می‌شود. جذب‌کننده می‌تواند یک نقطه باشد و در مواردی جذب‌کننده‌ها ممکن است پیچیده‌تر از یک نقطه باشند. در سیستم‌های آشوبی جذب‌کننده‌ها بسیار پیچیده و عجیب هستند که می‌توان آن‌ ها را به این صورت تعریف کرد:
یک جذب‌کننده پیچیده یک مجموعه نقاط غیرقابل شمارش[۱] است به طوری که کلیه مسیرهای زمانی مجاور به آن جذب خواهند شد. مسیرهای زمانی که در داخل مجموعه شروع شوند، می‌توانند غیرقابل تکرار باشند و یا به هر تعداد از قبل تعیین شده به طور اختیاری تکرار شوند [۱۰].
خلاصه اینکه آشوب‌گونه بودن رفتارها و حرکات پدیده‌های مختلف فیزیکی، انسانی، اجتماعی و سازمانی همه خبر از نظم غائی می‌دهند لذا می‌توان گفت که آشوب‌گونه بودن به معنای تصادفی بودن نیست بلکه بیانگر نظمی در درون بی‌نظمی‌هـا و قاعده‌ای در درون بی‌قاعدگی‌های ظاهری است [۳].
سری‌های زمانی آشوب‌گونه می‌تواند به عنوان زیرمجموعه‌ای از فرآیندهای غیرخطی که نتایج بسیار پیچیده و نامنظم ایجاد می‌کنند، در نظر گرفته شوند [۱۸]. سری‌های زمانی آشوبی، سیستم‌های قطعی هستند که درجه پیچیدگی بالایی را به ارث برده‌اند، اگرچه سری‌زمانی آشوب‌گونه ویژگی‌های سیستم‌های دینامیکی را به صورت تصادفی نشان می‌دهد، در فضای‌حالت جاسازی آن، رفتارهای قطعی را ارائه می‌دهد ]۱۷[.
۲-۳: تجزیه و تحلیل سری‌های زمانی آشوب‌گونه
تحلیل سری‌های زمانی آشوب‌گونه* سه فاز اصلی دارد: ۱) بررسی ویژگی‌های سیستم ۲) تشخیص پارامترهای فضای حالت* برای جاسازی ۳) پیش‌بینی سری‌زمانی ]۱۹[. فاز یک بررسی می‌کند که آیا یک سری‌زمانی آشوب‌گونه است؟ همچنین این فاز ممکن است شامل تشخیص این باشد که: آیا سیستم قطعی است یا تصادفی؟ آیا خطی پویاست یا غیرخطی؟ و همچنین میزان استقلال سیستم و وسعت پیش‌بینی پذیری سیستم بررسی می‌شود. کلید تحلیل سری‌های زمانی آشوبی جاسازی فضای‌حالت است. جاسازی داده‌های یک سری‌زمانی در یک فضای چندبعدی جاسازی فضای‌حالت نام دارد.
در تجزیه و تحلیل سری‌های زمانی، یک گام مهم تعیین ویژگی‌های داده‌ است. روش‌های زیادی برای فرق گذاشتن بین داده‌های تصادفی یا دوره‌ای از داده آشوبی استفاده شده است ]۱۷[. در ادامه چند روش معرفی شده است.
تبدیل فوریه: تبدیل فوریه می‌تواند برای شناسایی آشوب در یک سری‌زمانی استفاده شود، که برای رسم کردن طیف توان* به جای طیف فرکانسی رایج است. طیف توان در فرکانس‌هایی که سیستم را برای داده‌ی دوره‌ای توصیف می‌کند ثابت است و برای بقیه تقریبا صفر خواهد بود. طیف توان با قله‌های عریض*، وجود آشوب در سری‌های زمانی را اثبات می‌کند ]۳۵[.
توان لیاپانوف*: یک ویژگی مهم سیستم‌های آشوب که تحت عنوان اثرپروانه‌ای تعریف شده است، حساسیت بالای سیستم نسبت به شرایط اولیه است. اگر حساسیت بالا نسبت به شرایط اولیه در یک سیستم تشخیص داده شود سیستم می‌تواند آشوب‌گونه در نظر گرفته شود ]۳۶[. توان لیاپانوف بزرگ روش کاربردی‌تری برای شناسایی رفتار آشوب‌گونه در یک سیستم است. توان لیاپانوف به طور کمّی واگرایی مسیر همسایگی را تعیین می‌کند. توان لیاپانوف مثبت، وجود آشوب در سیستم را اثبات می‌کند ]۳۵[.
بعد فراکتال*: روش دیگر برای شناسایی وجود آشوب در یک سیستم، بُعد فراکتال است. بُعد فراکتال غیرصحیح نشان‌دهنده سیستم آشوب‌گونه است. بُعد وابسته یکی از رایج‌ترین بعد فراکتال مورد استفاده در پژوهش‌ها است ]۳۵[. اگر یک حوزه از شعاع R در یک نقطه خاص در فضای nֵبعدی متمرکز شده باشد، سپس میانگین نقاط در دایره، ©R مانع از این می‌شود که نقاط مرکزی بتوانند محاسبه شوند. یک نمودارC® در مقابل R باید یک تقریب خط مستقیم را بدهد که شیب dc، بُعد وابسته است. شیب dبا مقدار صحیح نشان‌دهنده این است که جذب‌کننده یک شیء هندسی ساده است. یک مقدار غیرصحیح برای dنشان‌دهنده جذب‌کننده غیرمتجانس بوده و سیستم آشوب‌گونه است ]۳۸,۳۵[.
توان هرست*: هرست به جهت معرفی توان هرست به عنوان یک معیار برای قابلیت پیش‌بینی پذیری یک سری‌زمانی شهرت یافته است ]۳۷ [. توان هرست با بهره گرفتن از تحلیل R/S که می‌تواند بین ۰و ۱ تغییر کند، ایجاد شده است. توان هرست با مقدار ۵/۰ یک روند تصادفی را نشان می‌دهد و یک توان هرست بین ۵/۰ و ۱ حضور آشوب در سیستم را اثبات می‌کند.
جاسازی سری‌زمانی آشوب‌گونه در فضای‌حالت، کمک زیادی به شناسایی سیستم می‌کند. روش‌های زیادی برای جاسازی فضای‌حالت وجود دارد. درغیاب یک معادله حاکم برای سیستم، نقاط فضای‌فاز یا همان فضای‌حالت، از سری‌زمانی اصلی با بهره گرفتن از یک روش جاسازیتولید می‌شوند ]۲۰[. تاکنزدر سال ۱۹۸۱ میلادی در یک مقاله مفصل و جامع ]۱۹و۲۱[، پایه‌های ریاضی برای کارکردن روی سری‌های زمانی آشوبی را بنیان نهاد. تئوری او پس از بحث‌های مفصل ریاضی و هندسی اثبات می‌کند که اگر سری‌زمانی از یک سیستم دینامیکی معین بدست آمده باشد، آنگاه جاسازی فضای‌حالت این سیستم، به کمک یک اسکالر m با نام بُعد جاسازی و یک اسکالر T با نام زمان تاخیر امکان پذیر می‌باشد. بنابراین تئوری تاکنز مطرح می‌کند که فضای‌حالت از یک سری‌زمانی شامل مشاهدات یک فرایند آشوبی، می‌تواند جاسازی شود.
به عبارت دیگر نظریه جاسازی بیان می‌کند که اگر یک بُعد مناسب برای سری‌زمانی آشوبی انتخاب شود، داده‌ها می‌توانند جاسازی شوند و داده آشکار شده می‌تواند اطلاعات پنهان سیستم را آشکار کند. یک سری‌زمانی می‌تواند در فضای چند بُعدی بوسیله رسم نقاط داده Y(t)، جاسازی ‌شود: که N طول سری‌زمانی اصلی، D بُعد جاسازیسری‌زمانی و T زمان تاخیراست ]۳۹[. روش جاسازی داده در یک فضای Dֵبُعدی، به عنوان جاسازی فضای‌حالت شناخته شده است.

   

پارامترهای فضای‌حالت: تاکنز در تئوری خود تنها امکان جاسازی فضای‌حالت را از روی سری‌های زمانی آشوبی، به وسیله دو پارامتر بُعدجاسازی m و زمان تاخیر T اثبات می‌کند ولی در مورد نحوه پیداکردن بُعدجاسازی و زمان تاخیر مناسب حرفی نمی‌زند [۱۱]. بعد از اثبات تئوری تاکنز، دیگر محققان، برای مثال ]۴۳-۴۰[ در صدد برآمدند تا با استناد بر تئوری، روش‌های متفاوتی را برای انتخاب مناسب این دو پارامتر آزمایش کنند. یکی از روش‌های مرسوم برای پیداکردن بُعد جاسازی بهینه سری‌های زمانی آشوبی، روش شمارش نزدیک‌ترین همسایه‌های کاذب* می‌باشد [۴۳]. این نگرش براساس بررسی این خصوصیت پایه‌ای بنا شده است که در جاذب سیستم آشوب‌گونه مسیرهای حالت یکدیگر را قطع نمی‌کنند. برای انتخاب زمان تاخیر مناسب T، کمترین وابستگی بین عناصر نزدیک به هم در نقاط فضای‌حالت باید فراهم شود. بنابراین اولین کمترین تابع اطلاعات دوطرفه* می‌تواند انتخاب شود ]۳۵[.
۲-۴: معادلات آشوبی
در ادامه به معرفی برخی معادلاتی که سری‌های زمانی آشوبی [۱۷] را تولید می‌کنند، می‌پردازیم.
معادله لورنز* : یک مثال سیستم‌های آشوب، آب و هواست. کارهای لورنز به طور گسترده برای استقرار تئوری آشوب است ]۴۴.[ معادلات لورنز به صورت معادله (۲-۳) نوشته می‌شوند:

(۲-۳)  
   
   
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:27:00 ب.ظ ]