پروژه های پژوهشی درباره اشتباه در موضوع قرارداد با مطالعه ... |
د- اشتباه در انگیزه
انگیزه یا داعی همان اسباب و اهدافی است که شخص را برای انعقاد قرارداد میشوراند. تعداد انگیزه ها نامحدود است، چراکه از شخصی به شخص دیگر متفاوت بوده و چون شخصی است نمیتواند در قلمروی تراضی قرار بگیرد مگر آنکه بهنحوی به آن تصریح یا اشاره بشود. چنانکه میدانیم هر شخصی برای انجام همه امور خود از جمله انجام معاملات خود دو هدف متمایز دارد. نخست هدف بیواسطه و دوم هدف یا اهداف باواسطه. هدف بیواسطه که لزوماً باید یکی باشد چنانکه خواهیمدید همان «جهت» است اما هدف باواسطه که میتواند یک یا چند هدف باشد همان انگیزه یا انگیزهها است. از انگیزه گاهی به «جهت معامله» نیز تعبیر میشود،[۵۰۵] هرچندکه برخی از اساتید[۵۰۶] به نادرست اصطلاح جهت معامله را که معادل انگیزه است برای جهت یا علت نوعی یا جهت تعهد بهکار بردهاند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در قانون مدنی سه ماده ۲۱۷ و ۲۱۸ و ۲۱۹ ذیل جهت معامله بحث شده است. ماده ۲۱۷ که مهمترین آنها است میگوید جهت نامشروع تصریح شده در عقد باعث بطلان معامله میشود. دو ماده بعد به ترتیب مربوط به بطلان معامله صوری با قصد فرار از دین و تأمین اموال بدهکار گریزان از وفای به عهد است. البته حکم ماده ۱۹۰ مبنی بر اینکه یکی از شروط صحت معامله مشروعیت جهت معامله است نیز قبل از این سه ماده بیان شده است. درواقع ماده ۲۱۷ مفسر این ماده است، به این صورت که مشروعیت جهت شرط صحت بهمعنای اخص است. درهرحال از این مواد حکم اشتباه در انگیزه دریافت نمیشود، اما چنانکه همه اساتید و فقها گفتهاند اشتباه در انگیزه هیچ تأثیری بر سلامت و کمال معامله ندارد. البته در اینکه اشتباه در انگیزه نیز رضای فرد را مخدوش میکند و لذا آیا باید مؤثر در معامله باشد؟ و اینکه اگر انگیزه تصریح شود و یا بهنحوی وارد قلمروی تراضی شود آیا تنها سبب خیار میگردد یا بطلان را هم میتواند درپی داشته باشد؟ در قسمت های بعدی بحث خواهیمکرد. درهرحال چنانکه خواهیم دید انگیزه با جهت یا علت نوعی هم از حیث مفهوم و هم از حیث اثر اشتباه متفاوت است.
ﻫ- اشتباه در جهت
جهت، هدف و سبب اصلی انعقاد معامله است. این هدف و سبب مستقیماً مورد توجه معامل یا متعامل میباشد. چون جهت در همه معاملاتی که از یک نوع هستند یکسان است لذا جهت یک امر نوعی تلقّی میشود. از جهت با عناوین علت و علت مستقیم، سبب و سبب مستقیم و جهت تعهد نیز یاد شده است. انگیزه و جهت اگرچه هر دو از اسباب انعقاد معاملات هستند و باعث تحریک اشخاص برای این مهم میگردند لیکن با هم تفاوتهای بسیاری دارند. انگیزه بهلحاظ تعداد بسیار و نامحدود است و جهت محدود به نوع معاملات مختلف است. انگیزه چون شخصی است علیالاصول وارد قلمروی تراضی نمیشود ولیکن جهت چون نوعی است درهرحال بهنحوی وارد تراضی متعاقدین میگردد. انگیزه علت و سبب غیر مستقیم تعهد است ولیکن جهت علت و سبب مستقیم و بلاواسطه هر تعهدی است. در معاملات مشروع، انگیزه میتواند مشروع و نامشروع باشد ولیکن اگر نامشروع باشد درصورتی باعث بطلان معامله میشود که بهنحوی وارد قلمروی تراضی شود. اما جهت در معاملات مشروع نمیتواند نامشروع باشد و اگر جهت در معاملهای نامشروع باشد، آن معامله مانند معاملات ربوی از اساس نامشروع است. خلاصه آنکه اشتباه در انگیزه هیچ تأثیری ندارد اما اشتباه در جهت از اسباب بطلان است.
بهرغم همه این تفاوتها میان انگیزه و جهت، هیچ معلوم نیست چرا برخی اساتید میان این دو خلط کردهاند؟![۵۰۷] برخی اساتید از اشتباه در جهتِ تعهد یادی نکردهاند و به نظر میرسد علت این رویکرد این اعتقاد باشد که اشتباه در جهت تعهد، اشتباه مستقلی نیست و چنانکه برخی اساتید بزرگ یاد کردهاند «اشتباه در جهت از لحاظ نظری و تحلیل مبنایِ حقوقیِ اشتباهِ مؤثر در عقد، مفهومی نادرست نیست و برای نشان دادن دلیل بطلان و آسان کردن بیان مطالب مفید به نظر میرسد. ولی نبایستی در این راه زیادهروی کرد و آنرا فراتر از اشتباه در موضوع معامله یا شخص طرف بهکار برد و عنوانی مستقل برای اشتباه مؤثر در عقد قرارداد… از لحاظ عملی اشتباه در جهت نقش مؤثری در ابطال قراردادها نمییابد و بهعنوان وسیله توجیهکننده و شرط لازم در اشتباههای مؤثر باقی میماند».[۵۰۸]
این عقیده که اشتباه در جهت نمیتواند مستقل از دو اشتباه مؤثر دیگر (اشتباه در موضوع و شخص طرف معامله) باشد، جای تأمل بیشتری دارد و درهرحال مستلزم بررسی دو امر مهم است. نخست، نظریههای مطرح در حقوق قدیم و جدید درخصوص جهت تعهد و اشتباه راجع به آن. دوم، رابطه جهت تعهد و موضوع معامله و نیز رابطه اشتباه درخصوص این دو. آنچه بهاجمال باید دانست این است که نظریه جهت اصولاً از حقوق فرانسه وارد حقوق ما شده است و اگرچه با نظام حقوقی ما بیگانه و ناسازگار نیست و حتی شواهد و تأییدات زیادی نیز مانند حق حبس (ماده ۳۷۷)، امتناع زوجه از تمکین تا تأدیه مهریه خویش (ماده ۱۰۸۵)، احکام راجع به تلف مبیع قبل از قبض (مواد ۹ ـ ۲۳۸ و ۳۸۷) و نیز مواد ۲۱۵ (مالیت و منفعت عقلایی مشروع مورد معامله)، ۲۱۶ (مبهم نبودن مورد معامله) و ۳۴۸ و ۳۶۱، در نظام حقوقی ما برای آن وجود دارد، لیکن ادعای اصالت این نظریه در حقوق ما اندکی دشوار است.
اما همین مقدار اندک که نظریه جهت تعهد در حقوق ما پذیرفته شده است، حال چه به اصالت و چه به استعارت، مانع از این نمیشود که اشتباه در جهت تعهد نتواند همچون سایر اشتباهات مبطل، خود از استقلال کافی برخوردار باشد و توجیهکننده بسیاری از مسائل مربوط به اشتباه باشد. البته از طرف دیگر پذیرفتن نظریه جهت تعهد در حقوق ایران نیز دلیل بر استقلال اشتباه در جهت تعهد نیست. اثبات استقلال و مفید بودن این نوع اشتباه و یا عدم استقلال و مفید بودن آن مستلزم بررسی چندین مسأله از جمله دو مسأله مذکور در بالا میباشد که تا حدی در بخش دوم رساله به آن خواهیم پرداخت.
مبحث دوم: تقسیمات اشتباه بر حسب اثر آن
چنانکه در قسمت اشتباه حکمی مشاهده کردیم، نظریه اشتباه در حقوق ما اعم از عیب اراده و مباحث مربوط به آن است. به بیان رساتر، نظریه اشتباه تنها با اراده و خلل اشتباه بر آن توجیه و تبیین نمیشود، بلکه گاهی اوقات فارغ از بحثهای راجع به اراده و عیب ناشی از اشتباه، اشتباه میتواند حکم دیگری را بر ما تحمیل کند. اشتباه در این حوزه و محدوده اخیر که در اغلب دکترینهای حقوقی مغفول عنه واقع شده است، راجع به عذر تلقّی شدن اشتباه حکمی است. چنانکه دیدیم اشتباه درخصوص احکام معاملات بهطورکلی به دو شرط هیچ اثری ندارد (عذر بودن اشتباه). اگر بخواهیم آثار اشتباه را مورد بررسی قرار دهیم و بر اساس نوع اثر آن، انواع اشتباه را تقسیم کنیم، نباید این دسته از اشتباهات را که عذر تلقّی میشوند جزو اشتباهات بیاثر آورد، بلکه از منظر ما اشتباهات بیاثر فارغ از این اشتباهات، به اشتباهی گفته میشود که نه قصد را از میان بردارد و نه بتواند رضای معاملی را ناقص و معیب کند. بهتعبیر دیگر اشتباه بیاثر به اشتباهی میگویند که هیچ ایراد و خدشهای بر اراده وارد ننماید. تقسیم اشتباه به اشتباه بیاثر و مؤثر بر محوریت اراده و عیب وارد بر آن صورت میپذیرد. توضیح آنکه اگر اشتباه اراده را تهدید کند یا قصد را از میان برمیدارد که به آن اشتباه موجب بطلان میگوییم و یا رضای معاملهکننده را مخدوش میکند که به آن اشتباه موجب خیار میگوییم و در غیر این صورت اشتباه بیاثر است.
لازم به ذکر است تقسیم اشتباه در حقوق فرانسه بر مبنای اثر آن که به اشتباه مانع و عیب رضایت و بیاثر تقسیم شده است و همچنین تقسیم به اشتباه مهم (اعم از اشتباه مانع و عیب رضایت) و غیر مهم، اگرچه تا حدودی بهلحاظ ظاهری با تقسیم اشتباه بر حسب اثر، در حقوق ما شباهت دارد، اما میان آنها اختلافهای زیادی وجود دارد. ما نباید مانند برخی از اساتید گرفتار این شباهت ظاهری شویم و از مبانی فقهی و حقوقی محکم خود غفلت کنیم و الا چنانکه گذشت گرفتار نتایج نامناسبی میشویم. چنانکه خواهیم دید مبانی و آثار اشتباه در حقوق ما چنان محکم و روشن است که برخلاف پیچیدگیهای ذاتی حقوق انگلیس و مبانی و آثار ویژه حقوق فرانسه، تشخیص آثار اشتباه را در حقوق ما نسبت به دو نظام دیگر بسیار راحتتر و روشنتر کرده است.
در حقوق ایران نهتنها رویه قضایی بلکه دکترین حقوقی ما نیز نتوانسته بر سر آثار اشتباه به نتیجه قاطعی برسد. فقدان چنین نتیجه قاطعی، صرفنظر از انجام نشدن تحقیقات عمیق در این حوزه، عمدتاً به عوامل زیر برمیگردد:
۱) گره خوردن اشتباه به اموری مانند اراده (قصد و رضا). چنانکه میدانیم خود اراده در طول تاریخ حقوق منشاء بحثهای مختلفی مانند اراده ظاهری، اراده باطنی، تفوّق و برتری هر یک از آنها بر دیگری و… بوده است.
۲) مواد آشفته قانون مدنی در این خصوص در رسیدن به یک نظام جامع راجع به اشتباه، مانع بزرگی بهحساب میآید.
۳) تقلید و اقتباس نادرست از حقوق مغرب زمین به ویژه حقوق فرانسه در تفسیر مواد قانون مدنی و ارائه یک نظریه جامع درخصوص اشتباه.
۴) پیچیدگی ذاتی بحث اشتباه که همواره رعایت مصالح فرد اشتباهکننده و طرف مقابل او را امری بهغایت دشوار کرده است. در کنار مصلحتسنجیها و بحثهایی مانند عدالت و انصاف و نیز بحث لاضرر، بحث فنی و حقوقی تأثیر اشتباه بر اراده خود نیز بر این پیچیدگیها میافزاید.
۵) عدم توجه به مبانی حقوقی و فقهی ایران از جمله عدم توجه به مفهوم عذر بودن اشتباه در حقوق و فقه ایران.
درهرحال اساتید حقوق درخصوص آثار اشتباه اختلافهای زیادی دارند. برخی (دکتر سیّد حسن امامی و دکتر قائم مقام) اثر عدم نفوذ را برای اشتباه در شخصیت طرف و موضوع معامله برگزیدهاند.[۵۰۹] برخی دیگر (دکتر صفایی) ضمن تقسیمبندی اشتباه به مبطل و موجب خیار و بیاثر، اثر عدم نفوذ را از اساس رد کردهاند[۵۱۰] و بعضی دیگر (دکتر کاتوزیان) اشتباهات موجب خیار را خارج از نظریه اشتباه میدانند[۵۱۱] و… . این اختلافات صرفنظر از علل آن که به برخی از آنها اشاره شد، وقتی رفع میشوند که به مبانی اشتباه (بخش دوم) وقوف کامل بیابیم. در این قسمت ما بر اساس نگاه فنی و حقوقی خود راجع به اثر اشتباه بر اراده، اشتباه را به سه دسته اشتباه مبطل، موجب خیار و بیاثر تقسیم میکنیم و چنانکه بعداً استدلال خواهیمکرد، نگاه فنی به اراده و عیوب وارده بر آن در اثر اشتباه، نگاهی عمیق و نافذ و سازگار با مبانی حقوقی ما میباشد.
بند نخست- اشتباهات موجب بطلان
در حقوق ایران مرسوم است که چند اشتباه خاص (اشتباه در موضوع معامله، اشتباه در شخص طرف معامله، اشتباه در نوع معامله و نیز اشتباه در جهت تعهد) بهعنوان اشتباهات مبطل مورد بررسی قرار میگیرد. برخی از اساتید نیز درخصوص موضوع معامله، هویت و صورت عرفیه موضوع معامله را از هم تفکیک کرده و اشتباه در هر دو را موجب بطلان دانستهاند. درخصوص این رویکردها چند سؤال به ذهن میرسد. آیا اشتباهات مبطل محدود به همین موارد مذکور میشوند؟ و آیا مبنای بطلان در این موارد و یا احیاناً موارد دیگر یکی است یا مبانی بطلان مختلف است؟
ما ابتدا به این دو سؤال پاسخ میدهیم و سپس با اختصار تمام موارد مختلف این اشتباه را مورد وارسی قرار میدهیم. به نظر میرسد علاوهبر این چند اشتباه، هرجا که ملاک و مبنای این اشتباهات مبطل وجود داشت باید حکم به بطلان صادرکرد. بنابراین اشتباهات مبطل محدود به این چند مورد نمیشوند و مثلاً اشتباه در قانون نیز با تفصیلی که گذشت میتواند در زمره اشتباهات مبطل قرار گیرد. در حقوق ما چنانکه گذشت عدم متابعت عقد از قصد و نیز عدم مطابقت ایجاب و قبول از عمده مبانی بطلان معاملات مبتنی بر اشتباه است. گرچه در برخی اشتباهات مبطل هر دوی این دو مبنا قابل استناد است، اما نباید این دو را یکی دانست. در برخی از اشتباهات مبطل تنها یکی ازاین دو مبنا قابل استناد است. در قالب چند مثال این اختلاف مبانی را توضیح میدهیم.
نخست- فرض کنید شخصی به قصد خرید یک دستگاه MP-4 به فروشندهای در خیابان جمهوری مراجعه میکند. با مشخصاتی که خریدار به فروشنده ارائه میدهد فروشنده یک دستگاه MP-5 را به او میفروشد. در این مثال میان ایجاب و قبول مطابقت وجود ندارد، چراکه یکی فروش MP-5 را ایجاب کرده و یکی خرید MP-4را قبول کرده است.
دوم- حال فرض کنید خریدار و فروشنده بر معامله یک دستگاه مشخص در پشت ویترین توافق میکنند، خریدار تصوّر میکند آن دستگاه MP-4 است ولیکن فروشنده میداند که آن MP-5 است. در این مورد ایجاب و قبول بر سر خرید و یا فروش یک دستگاه مشخص واقع شده است لذا از جهت عدم مطابقت ایجاب و قبول معامله نمیتواند باطل باشد، بلکه از جهت عدم مطابقت و متابعت مقصود از قصد (ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع) معامله باطل است. در این مثال خریدار قصد خریدMP-4 را داشته اما MP-5 را میخرد.
سوم- حال اگر خریدار و فروشنده هیچ یک ندانند که دستگاه مدّنظر آنها نه MP-4 است و نهMP-5 بلکه یک MP-3ساده است و اقدام به خرید و فروش این MP-3 کنند در این حالت نیز بطلان معامله از جهت عدم مطابقت قصد با واقع است و البته در این مورد هر دو طرف در اشتباه بودهاند.
بهنظر میرسد همین اختلافها در این چند مثال بتواند تفاوت میان این دو مبنا را توجیه کند. علاوهبر این عدم تطابق ایجاب و قبول میتواند بر اثر اشتباه و یا عمد باشد، درحالیکه در عدم مطابقت واقع از قصد، عمد جایی ندارد. توضیح آنکه صرف اینکه «الف» MP-4 را ایجاب کند و «ب» MP-5 را قبول کند عقد باطل است و فرقی ندارد «الف» و «ب» در این خصوص دچار اشتباه شده باشند و یا آگاه و عامد در این ایجاب و قبول باشند. اما «الف» نمیتواند عمداً MP-5 را قصد کند بعد مدعی شود من منظورم MP-4 بوده است. چنانکه خواهیم دید فرانسویان میان این دو مبنا فرق میگذارند. اما فارغ از این بحثها چند سؤال جدی در این خصوص مطرح میشود.
نخست، آیا واقعاً عدم تطابق ایجاب و قبول میتواند مبنای مستقلی برای اشتباه باشد؟ خصوصاً آنکه بدانیم در مواردی که بین ایجاب و قبول مطابقت نباشد قطعاً مبنای ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع هم جاری است؟ دوم آنکه چرا عدم مطابقت ایجاب و قبول باعث بطلان میشود؟ سوم آنکه آیا واقعاً در حقوق ما بین این دو مبنا فرقی است و یا این دو، دو چهره از یک واقعیت هستند؟
تفصیل این بحث را بههمراه مبانی دیگر مانند مبنای لاضرر و شرط ضمنی به بخش دوم وامیگذاریم، ولیکن بهاختصار باید گفت میان عدم تطابق ایجاب و قبول و قاعده « ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع» مرز قاطع و مشخصی وجود دارد و نباید این دو را خلط کرد. مطابقت ایجاب و قبول یا عدم مطابقت آن دو، امری قاطع و منجّز است؛ به این معنا که یا مطابقت وجود دارد یا نه و حالت بینابین و سومی وجود ندارد. ملاک احراز این مطابقت هم ملاک عرفی است. اما درصورت تطابق ایجاب و قبول با ملاک عرفی، نوبت به عیب اراده و ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع میرسد. در این صورت یا اشتباهی رخ داده یا نه. اگر اشتباه رخ داده یا در اوصاف فرعی است و یا در اوصاف اساسی. در حالت نخست اشتباه موجب خیار و در حالت دوم موجب بطلان است. این بطلان بهسبب عدم تطابق ایجاب و قبول نیست بلکه در اثر عیب اراده و عدم تبعیت واقع از قصد است. بنابراین به نظر میرسد مبنای عدم مطابقت ایجاب و قبول مبنایی مستقل برای بطلان است و نباید آنرا با عیب اراده که یکی از مبانی اشتباه است خلط کرد و آنرا در عرض مبنای «ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع» قرار داد.
در هر یک از اشتباهات چهارگانه موجب بطلان مطرح در مبحث نخست، اشتباه باعث میشودکه آنچه واقع شده است با قصد یکی یا هر دوی متعاملین مطابقت نکند. این عدم مطابقت هم بهنحوی است که قصد معامل یا متعاملین را از میان میبرد. اشتباه در موضوع معامله میتواند در هویت فیزیکی آن رخ دهد و میتواند در صورت عرفیه آن رخ دهد. صورت عرفی که با هویت عرفی هم از آن یاد میشود بحثهای زیادی را به دنبال دارد که در آینده به آنها میپردازیم. لیکن باید دانست برخلاف هویت فیزیکی که تمایز آن آسان است تمیز هویت عرفی اندکی مشکل است؛ چرکه از یک طرف در تشکیل صورت عرفیه اراده متعاملین تا حدی نقش دارد و از طرف دیگر معیارهای عرفی و نوعی در اثبات و احراز آن مؤثر هستند.
توضیح آنکه هویت عرفی بستگی به اساسی و جوهری بودن وصف و ویژگیی دارد که نزد طرفین آن وصف و ویژگی اساسی و جوهری تلقّی شود و البته قضاوت بر سر اساسی بودن این وصف با عرف است. درصورت احراز اساسی بودن آن وصف، اشتباه در صورت عرفیه رخ میدهد و منجر به ما قصد لم یقع میگردد که بطلان را درپی میآورد. البته اگر این وصف، فرعی و جزیی تشخیص داده شد در این صورت اشتباه منجر به ایجاد خیار میگردد. این توضیحات در اشتباه در شخص طرف معامله هم صادق است؛ چراکه اشتباه در شخص طرف معامله گاهی در هویت فیزیکی او و گاهی در هویت عرفی او (که درواقع هویتی است برآمده از اوصاف و ویژگیهای اساسی نزد طرفین) رخ میدهد. در اشتباه در نوع معامله هم اشتباه میتواند به دلیل ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد و نیز عدم مطابقت ایجاب و قبول، باعث بطلان معامله گردد. بنابراین هرگاه «الف» معامله اجاره به شرط تملیک را قصد کند و «ب» بیع را، در بطلان این معامله نباید شک کرد. چراکه نهتنها ایجاب و قبول با هم منطبق نیستند، بلکه واقعیتها از قصدها تبعیت نکرده است. برخلاف آنچه مرسوم شده است نباید این نوع اشتباه را مختص به حالت فوق کرد، بلکه این اشتباه میتواند به صورت دیگر نیز واقع گردد و آن هنگامی است که یکی بیع را قصد میکند و طرف دیگر هم به تصوّر اینکه عقد مورد بحث و اشاره اجاره به شرط تملیک است همان عقد را قصد میکند. در این مثال تطابق عرفی ایجاب و قبول وجود دارد ولیکن قصد طرف دوم بهعلت ما قصد لم یقع معدوم میباشد.
البته درخصوص این نوع اشتباه دو نکته به ذهن میرسد. نخست، اگر«الف» سندی را که از قبل تهیه دیده نزد «ب» بیاورد و حسب مذاکرات گذشته «ب» آنرا امضا کند و سپس متوجه شود که مفاد سند حکایت از اجازه به شرط تملیک دارد و نه بیع، حکم مسأله اگرچه بهنحوی به اشتباه موضوع معامله برمیگردد اما مقدم بر آن باید حکم آنرا به ادعای اشتباه در سندی که نخوانده امضا شده است مربوط دانست. دوم آنکه در این نوع اشتباه برخلاف دو اشتباه سابق، سخن از هویت فیزیکی و عرفی در وصف فرعی و اساسی به میان نمیآید، چراکه حدود و ثغور هویت معاملات و اعمال حقوقی بهخاطر آثار و احکام مختلف آن، چنان قاطع و پررنگ است که نمیتوان یک معامله را با معامله دیگر یکی دانست و فقط اختلاف را احیاناً به اوصاف فرعی نسبت داد. اثر اشتباه در این نوع قطعاً بطلان است و اشتباه در نوع عقد بهخاطر وصف فرعی آن عقد امکان ندارد.
اثر اشتباه در جهت تعهد نیز بطلان است. عمده بحث درخصوص این نوع اشتباه در حقوق ما این است که آیا این اشتباه اصالت دارد یا طفیلی دو اشتباه نخست است؟ چنانکه دیدیم پاسخ به این سؤال مستلزم بررسی نظریههای مطرح درخصوص جهت تعهد و نیز رابطه جهت تعهد و موضوع معامله (بهطورخاص) و شخص طرف معامله (بهطورکلی) میباشد. با واگذاری تفصیل این بحث به بخش دوم باید گفت چه این اشتباه در حقوق ما استقلال داشته باشد و چه به موضوع معامله یا شخص طرف معامله برگردد، چون اشتباه در آن قصد را از میان برمیدارد (ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع) لذا از موجبات بطلان است.
بند دوم- اشتباهات موجب خیار
اگرچه در اینکه اشتباه میتواند موجب خیار گردد اساتید اختلاف نظر دارند، لیکن فارغ از این بحثها اشتباهات بسیاری در حقوق ما باعث ایجاد خیار میگردد. اشتباه در قیمت یا ارزش مورد معامله (مواد ۴۱۶ به بعد) درصورتیکه عرفاً قابل تسامح نباشد (غبن فاحش)، اشتباه در اوصاف غیر اساسی موضوع معامله یا شخص طرف معامله (مواد ۴۱۰ به بعد)، اشتباه در وصف سلامت (خیار عیب مواد ۴۲۲ به بعد) و بسیاری از اشتباهات دیگر از موجبات ایجاد خیار است.
باید خاطر نشان کرد که علت اشتباه نباید موجب ایجاد نوعی خاص از این اشتباه تلقّی گردد. بهعنوان مثال اشتباه ناشی از تدلیس اگرچه میتواند باعث خیار (خیار تدلیس) باشد لیکن این خیار ناشی از صرف تدلیس نیست بلکه علت خیار عیب رضا است و چه بسیار مواردی که تدلیس سبب بطلان معامله میگردد. وانگهی عیب رضا چون سبب ایجاد خیار است لذا خیار عیب و خیار غبن و خیار تخلّف از شرط و… هیچ یک اصالت ندارند و سبب اصلی همه این خیارها مخدوش شدن رضا است. به نظر ما اگر تمامی خیارهای مذکور در قانون مدنی و مورد بحث فقها را ذیل نظریه اشتباه بیاوریم نهتنها به سادگی مباحث و سرجمع کردن اسباب فسخ در قراردادها کمک زیادی کردهایم، بلکه با پشتگرمی و دلگرمی بهاعتقاد برخی از اساتید که معتقدند رویکرد کنوانسیون بیع بینالمللی کالا مانند حقوق بسیاری از کشورهای غربی در محدود کردن اسباب نقض قراردادها، نسبت به رویکرد حقوق ما (تعدد خیارات) مناسبتر است،[۵۱۲] اسباب نقض قراردادها را نیز محدود به عیب رضا میکنیم. به این طریق دیگر با خیارهای متعدد و مبانی مختلف آنها مواجه نیستیم بلکه عیب رضا را سرلوحه تصمیمات راجع به نقض شدن یا نشدن قراردادها قرار میدهیم.
برخلاف فقها که در مبنای هر یک از خیارات اختلافات زیادی کردهاند و مبانی متعددی را از جمله بنای عقلاء، شرط ضمنی، لاضرر و منع اکل مال به باطل و… برای هر یک از خیارات ذکر کردهاند، ما معتقدیم عیب رضا میتواند توجیهگر بسیاری از خیارها باشد. البته در برخی خیارها مانند خیار مجلس و حیوان و یا خیار شرط، عیب رضا قادر به توجیه حکم خیار نیست، ولی در خیارهای زیادی مانند خیار غبن، عیب، تدلیس، تبعض صفقه و… عیب رضا میتواند توجیهگر فنی و حقوقی ایجاد خیار باشد. البته چنانکه خواهیم دید سایر مبانی اشتباه مانند عدم مطابقت ایجاب و قبول، اهمیت و کارایی خود را دارند و صرف پذیرش و اولویت دادن به عیب رضا و قصد (رضای ناقص و قصد مفقود) بهعنوان مهمترین مبنای فنی و حقوقی اثر اشتباه (خیار و بطلان)، نافی مبانی دیگر نیست.
بنابراین شمارش انواع و اقسام اشتباهات موجب خیار چندان مفید نیست، بلکه باید دانست آیا همه اشتباهات موجب خیار یک مبنا دارند یا خیر؟ آیا این مبنا صرفاً عیب رضا است؟ نسبت مبانی یا قواعد دیگر مانند لاضرر، شرط ضمنی و… با مبنای عیب رضا چیست؟ آیا این مبانی و قواعد در عرض مبنای عیب رضا و به استقلال قابل بررسی است و یا در طول یکدیگر و مؤیّد هم هستند؟ آیا پذیرش هر یک از این مبانی باعث اختلاف در احکام میشود یا نه؟ این سؤالها و چندین سؤال دیگر که به ذهن میرسد در بخش دوم به تفصیل مورد بحث قرار خواهدگرفت.
بند سوم- اشتباهات بیاثر
اشتباهی که نتواند به اجزاء اراده (قصد و رضا) لطمه وارد آورد نمیتواند هیچ اثری را به دنبال داشته باشد. در حقوق ایران مرسوم است که چند نوع اشتباه را بهعنوان اشتباه بیاثر برمیشمارند و در ذیل آنها توضیحاتی بهمناسبت داده میشود. اما به نظر میرسد این رویکرد از چند جهت قابل ایراد است. نخست آنکه برخی از انواع اشتباهات مؤثر را که هیچ فرقی میان آن و سایر اشتباهات موضوعی وجود ندارد صرفاً با این قید که «درصورتیکه به یکی از اشتباهات مؤثر منجر نشود» جزو اشتباهات بیاثر برمیشمارند. بهعنوان مثال اشتباه در قانون را نوعاً جزو اشتباه بیاثر شماردهاند، درحالیکه چنانکه در بخش اشتباه حکمی دیدیم هیچ فرقی میان اشتباه حکمی و موضوعی وجود ندارد و اشتباه حکمی و قانونی نیز میتواند موجب بطلان و یا حتی خیار گردد.
دوم آنکه اکتفاءکردن به ذکر برخی اشتباهات تحت عنوان اشتباه بیاثر و یا محدود کردن آنها به این موارد از منطق حقوقی کافی برخوردار نیست، چراکه با ارائه ملاک لازم انواع اشتباهات بیاثر مشخص و انواع اشتباهات مؤثر معین و معلوم میشود. بدون ارائه ملاک نهتنها اشتباه در قانون در این دسته قرار میگیرد، بلکه اشتباه در لوازم جانبی جزئی مربوط به موضوع معامله نیز خارج از این نوع اشتباه قرار میگیرد. وانگهی هیچ معلوم نیست چرا اشتباه در قیمت و ارزش موضوع معامله (هنگامی که به غبن فاحش منجر نشود) که به نوعی به وصف ارزش موضوع معامله برمیگردد و از اوصاف فرعی بهحساب میآید مستقلاً بحث میگردد، لیکن سایر اوصاف فرعی همه در یک دسته قرار میگیرند؟!
درهرحال صرفنظر از این ایرادات، اهم اشتباهات بیتأثیر که در کتب حقوقی از آنها یاد شده است عبارتند از اشتباه در قیمت وقتی که منجر به غبن فاحش نشود، اشتباه راجع به اوصاف درصورتیکه وارد قلمروی قرارداد نشده باشد، اشتباه در هویت جسمی شخص طرف معامله وقتی که شخصیت او علت عمده نباشد، اشتباه در انگیزه (داعی) و اشتباه در قانون آنجا که منجر به بطلان یا خیار نگردد. درخصوص این موارد نیز سؤالات زیادی قابل طرح است. آیا در اشتباه راجع به اوصاف مراد اوصاف اصلی است یا فرعی؟ آیا اگر فردی درخصوص یک وصف اساسی که البته وارد قلمروی تراضی نشده باشد، اشتباه کند آیا این اشتباه بیاثر است؟ آیا در اشتباه راجع به قیمت و ارزش که جزئی باشد و منجر به غبن فاحش نگردد، فرقی ندارد که قیمت مورد اشتباه وارد قلمروی تراضی شده باشد یا نشده باشد؟ آیا همه اشتباهاتی که بیاثر خوانده شدهاند حتی اشتباه در انگیزه، واقعاً رضای فرد اشتباهکننده را مخدوش نمیکنند؟ اگر چنین است که ظاهراً حکم این است، چرا نباید این اشتباهات مؤثر باشند؟ اگر علت بیتأثیر بودن این اشتباهات و از جمله اشتباه در انگیزه این است که وارد قلمروی تراضی نشدهاند، آیا اگر وارد قلمروی تراضی شوند تنها سبب خیار میگردند و یا بطلان را هم میتوانند در پی داشته باشند؟ در اشتباه در موضوع معامله ولو وارد قلمروی تراضی نشده باشد، آیا نباید به اقتضای ما قصد لم یقع حکم به بطلان داد و یا به اقتضای عدم ورود در قلمروی تراضی باید حکم به بیاثر بودن چنین اشتباهی صادر کرد؟ عمده این پرسشها و پاسخ آنها به مبانی اشتباه در معاملات برمیگردد.
بحث بر سر این مبانی گسترده و پیچیده است اما غیر ممکن نیست. اگر اشتباه به اراده هجوم بیاورد چرا باید شرطی مانند «ورود به قلمروی تراضی» را شرط اثر بدانیم؟ اگر حفظ نظم و استحکام معاملات که از مصالح اجتماعی هستند این شرط را تحمیل میکند، آیا قدرت آنرا دارد که با قاعده «ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع» پنجه در پنجه افکند و آنرا در پیشگاه مصلحت نظم و استحکام معاملات قربانی کند؟ اگر چنین است پاسخ عدالت و موازین فنی حقوقی را چگونه باید داد و اگر چنین نیست، حدود خضوع و خشوع نظم و استحکام معاملات در برابر عیوب اراده تا چه حد است؟ آیا اشتباه در وصف اساسی هم برای تأثیر باید وارد قلمروی تراضی گردد؟ چنانکه خواهیمدید مبانی و آثار اشتباه صرفنظر از بحث فنی و حقوقی عیب رضا تابع مصلحتهای دیگری مانند حفظ استحکام معاملات، رعایت عدالت نسبت به هر دو طرف معامله و… میباشد که تفصیل آنها در آینده خواهدآمد. لیکن در این مختصر بهطورکلی باید دانست که اگر اشتباه نه قصد را از میان بردارد و نه رضا را ناقص کند هیچ اثری نخواهد داشت.
گفتار دوم: تقسیمات اشتباه در حقوق فرانسه
در حقوق فرانسه تقسیمات مختلفی از اشتباه بهعمل آمده است که مهمترین آنها تقسیم اشتباه به اشتباه حقوقی و موضوعی و نیز تقسیم اشتباه به اشتباه مانع و عیب رضا است. در حقوق فرانسه در کتب راجع به تعهدات عادتاً ذیل بخش مربوط به رضایت[۵۱۳] دو بحث عمده مطرح میگردد، نخست وجود رضایت[۵۱۴] و دوم تمامیت و سلامت رضایت.[۵۱۵] این دو بحث با عناوین دیگری مانند تشکیل رضایت و عیوب رضایت هم مطرح گشتهاند. نکته جالب توجه آن است که در حقوق فرانسه اشتباه صرفاً در ذیل بحث دوم یعنی تمامیت و سلامت رضایت یا عیوب رضایت بحث شده است.[۵۱۶] توضیح آنکه فرانسویان اشتباه را به دو دسته کلی مهم و غیر مهم تقسیم میکنند. ایشان اشتباه غیر مهم را خارج از نظریه اشتباه میدانند. اشتباه مهم را هم به دو دسته عمده یعنی اشتباه مانع و اشتباه عیب رضایت تقسیم مینمایند. فرانسویان با این استدلال که چون اشتباه مانع، مانع تراضی و توافق (رضایت) میشود، لذا این نوع اشتباه را از قلمروی نظریه اشتباه خارج میدانند. به نظر ایشان تنها اشتباه عیب رضا مشمول نظریه اشتباه میباشد.[۵۱۷] به این دلیل ایشان اشتباه را در ذیل عیوب رضایت بحث میکنند. درهرحال ایشان سه عامل ذیل را جزو عیوب توافق یا رضایت برمیشمارند؛ ۱ـ اشتباه ۲ـ تدلیس[۵۱۸] ۳ـ اکراه.[۵۱۹]
درخصوص اشتباه و اقسام آن رویکردهای مختلفی اتخاذ شده است. برخی تلاش کردهاند همه مصادیق اشتباه را احصاء کنند.[۵۲۰] برخی دیگر به تبع قانون مدنی تنها از دو نوع اشتباه یعنی اشتباه در موضوع معامله و اشتباه در شخص طرف معامله بحث کردهاند.[۵۲۱] کولین و کاپیتان و جولیو دولَمغاندیه نیز ضمن تقسیم اشتباه به سه دسته اشتباهات ازبینبرنده رضایت، عیب رضایت و بیاثر، در ذیل دسته دوم یعنی اشتباهات عیب رضایت میگویند حسب ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی اثر این نوع اشتباه بطلان نسبی است و در قانون تنها به اشتباه درخصوص خود موضوع معامله و شخص طرف معامله درصورتیکه علت عمده باشد، اشاره شده است. ایشان سپس اشتباه در قانون را بهعنوان سومین اشتباه عیب رضایت برمیشمارند. این نویسندگان اشتباه در ماهیت معامله[۵۲۲] و جهت تعهد[۵۲۳] را جزو اشتباهات مانع برمیشمارند و جالب اینجا است که ایشان معتقدند که اگر هر یک از متعاملین چیزی غیر از موضوع معاملهای که طرف دیگر قصد میکند قصد کند، این اشتباه در موضوع قرارداد از اشتباهات مانع بهحساب میآید.
درواقع این نوع اشتباه همان چیزی است که ساوینی از آن به عدم تطابق دو اراده یاد میکند و در حقوق انگلیس تحت عنوان اشتباه مشترک و در حقوق ما تحت عنوان عدم مطابقت ایجاب و قبول بحث میشود و در هر سه نظام سبب بطلان قرارداد میگردد. این نویسندگان در ذیل دسته سوم یعنی اشتباهات بیاثر چهار نوع اشتباه را برمیشمارند. ۱ـ اشتباه در اوصاف غیر اساسی[۵۲۴] ۲ـ اشتباه در شخص طرف معامله هنگامی که علت عمده و تعیینکننده نباشد ۳ـ اشتباه در ارزش موضوع معامله[۵۲۵] ۴ـ اشتباه در انگیزه.[۵۲۶] این تقسیمبندی[۵۲۷] که درواقع حسب اثر اشتباه واقع شده است بهلحاظ در برگرفتن تقریباً همه انواع اشتباهات از تقسیمبندیهای قابل دفاع و مناسب حقوق فرانسه است که تا حد زیادی با تقسیمبندی اشتباه حسب اثر آن در حقوق ما تطابق دارد.
در حقوق ما اشتباه مؤثر برخی اوقات سبب بطلان میگردد و برخی اوقات حق فسخ (خیار) را به وجود میآورد. صرفنظر از اختلاف میان بطلان نسبی و حق خیار در دو حقوق، اختلافات دیگری هم میان این تقسیمبندیها وجود دارد. فرانسویان اشتباه در اوصاف اساسی موضوع معامله را سبب بطلان نسبی میدانند درحالیکه ما این نوع اشتباه را سبب بطلان مطلق میدانیم. در ذیل اشتباهات مانع دیدیم آن دسته از اشتباهات که مانع بهوجودآمدن رضایت و توافق هستند مانند اشتباه در ماهیت مورد معامله یا اشتباه در موضوع معامله از جانب هر دو طرف، چون میان ایجاب و قبول از اساس اختلاف است لذا توافق و رضایتی حاصل نمیآید و معامله باطل می شود. اما درخصوص اشتباه در اوصاف اساسی چون دو اراده در اصل با هم تطابق و همکاری دارند و قرارداد به صورت ظاهری شکل گرفته است لذا حکم به بطلان سخت است و فقط بطلان نسبی را میتوان بهعنوان ضمانت آن در نظر گرفت.
این درحالی است که در حقوق ما علاوهبر مبنای عدم تطابق ایجاب و قبول، مبنای عدم تبعیت قصد از واقع هم از دیگر مبانی بطلان معاملات ناشی از اشتباه است. ممکن است گفته شود اگر تنها عدم تطابق ایجاب و قبول (دو اراده) سبب بطلان مطلق در حقوق فرانسه است، چرا اشتباه در جهت تعهد از اسباب بطلان شمرده شده است، درحالیکه در این نوع اشتباه تطابق ظاهری دو اراده وجود دارد؟
باید گفت برخلاف نظر برخی از مؤلفان حقوق فرانسه این نوع اشتباه هم از اسباب بطلان نسبی قراردادها تلقّی میشود، چراکه درواقع جزو عیوب رضایت بهحساب میآید[۵۲۸] ولیکن بنا به نص صریح قانون، تعهد بدون جهت یا تعهد مبتنی بر جهت اشتباه یا جهت نامشروع هیچ اثری نمیتواند داشته باشد.[۵۲۹] از اینرو برخی آنرا جزو اشتباهات موجب بطلان مطلق آوردهاند. این درحالی است که اشتباه در علت تعهد در حقوق ما میباید از اسباب بطلان تلقّی گردد، چراکه ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع. به همین صورت تمامی اشتباهات موجب بطلان نسبی در حقوق فرانسه در حقوق ما دارای اثر بطلان مطلق هستند. صرفنظر از این اختلافات که ناشی از اختلاف در مبانی اشتباه در دو نظام میباشد، باید به تقسیمات عمده اشتباه در نظام حقوقی فرانسه پرداخت.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 11:15:00 ب.ظ ]
|