کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو

 



ماده ۳۸ پیمان ژنو در این خصوص مقرر می دارد “دارنده براتی که پرداخت آن موکول به روز معین یا به وعده از تاریخ صدور یا از تاریخ رویت شده است، باید سند را جهت تادیه مبلغ ذر روز سررسید یا ذر یکی از دو روز تجاری بعدی (به براتگیر) ارائه نماید. تسلیم برات به اتاق پایاپای، به معنای ارائه آن جهت پرداخت می باشد.
اما در خصوص برات به رویت، مطابق ماده ۲۷۴ قانون تجارت محال له ظرف یک سال از تاریخ برات وجه آن را مطالبه می نماید؛ مراجعه می تواند متعدد باشد و در آخر هر وقت قبل از پایان مدت به واخواست برگه اقدام گردد.
اگر دارنده برات به براتگیر مراجعه کند دو حالت قابل پیش بینی است:
اول؛ وجه سند پرداخت شود، یعنی تعهد بدهکار اصلی (یعنی براتگیر) زوال می پذیرد و دارنده برات که بستانکار بوده به حق خود می رسد، وثیقه ذمی امضاء کنندگان منتفی می گردد و سند از درجه اعتبار خارج می شود.
دوم؛ ممکن است براتگیر وجه برگه را کارسازی ننماید. در این جا، مطابق ماده ۲۸۰ ق.ت “امتناع از تأدیه وجه برات باید در ظرف ده روز از تاریخ وعده به وسیله نوشته ای که اعتراض عدم تأدیه نامیده می شود” و طبق ماده ۲۸۱ ق.ت “اگر روز دهم تعطیل باشد اعتراض روز بعد از آن به عمل خواهد آمد”
البته “نه فوت محال علیه، نه ورشکستگی او نه اعتراض نکولی، دارنده برات را از اعتراض عدم تأدیه مستغنی نخواهد کرد، ( ماده ۲۸۲) در صورتی که قبول کننده برات قبل از وعده ورشکست شود، حق اعتراض برای دارنده باقی است. ( ماده ۲۸۳ )

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

حقوق دیگر دارنده، حق طرح دعوی بر مسئولان متضامن است، که طبق ماده ۲۸۶ “اگر براتی که باید در ایران تادیه شود و به علت عدم پرداخت اعتراض شده بخواهد از حقی که ماده ۲۴۹ برای او مقرر داشته استفاده کند باید ظرف مدت یک سال از تاریخ اعتراض اقامه دعوی کند؛ این مدت قبلاً سه ماه بود که طبق اصلاحات سال ۱۳۵۸ به یک سال افزایش یافت.
دکتر ستوده تهرانی پیشنهاد داده اند که می توانیم وکیل در وصول برات را قائم مقام تجارتی تلقی کنیم و طبق ماده ۴۰۰ ق.ت، دارنده برات را حتی بعد از فوت یا حجر ظهرنویس، محق در وصول برات و تعقیب مسئولان آن بدانیم؛[۵۶] ماده ۴۰۰ ق.ت مقرر می دارد که با فوت یا حجر رئیس تجارتخانه، قائم مقام تجارتی منعزل نیست، استاد مزبور با بهره گرفتن از این ماده در جهت رفع ایراد مذکور در ماده ۲۴۷ تلاش نموده اند و نظر خوبی هم وارد حقوق ایران کرده اند و لذا این نظر بیشتر به سمت انصاف و عدالت حرکت کرده است، به نظر می رسد که مسئولانی که طرح پیش نویس اصلاح لایحه قانون تجارت را نوشته اند از این نظر نیز استفاده کرده اند زیرا ماده ۳۴۹مقرر نموده: ظهرنویسی حاکی از انتقال برات است مگر این که ظهرنویس وکالت در وصول را قید کرده باشد که در این صورت انتقال برات واقع نمی شود، ولی وکیل حسب مورد حق اعتراض عدم قبول و یا اعتراض عدم پرداخت را از طریق واخواست نامه یا گواهینامه عدم پرداخت خواهد داشت.
ماده ۳۵۰ لایحه جدید قانون تجارت “وکالت در وصول برات به شرح ماده ۳۴۹ با فوت یا حجر ظهرنویس (موکل) منتفی نمی شود".
پس در ماده ۳۵۰ پیش نویس لایحه اصلاحی ق.ت با فوت موکل عقد وکالت مرتفع نمی شود، البته به نظر می رسد که به خاطر تعارض صریح این ماده با قواعد حقوقی و فقهی از محمل ثبات برخوردار نباشد، اما این ماده خود نویدی است برای حرکت قانون به سوی رفتار عادلانه.
دکتر اسکینی ضمن رد نظریه دکتر ستوده در نقد این نظریه می فرمایند، ماده۴۰۰ ق.ت در مورد وکالت در وصول قابل اجرا نیست، چراکه قائم مقام تجارتی تلقی کردن وکیل در وصول، به این معنی است که ظهرنویس برات را تاجر تلقی کنیم، در واقع کسی می تواند قائم مقام تجارتخانه محسوب شود که از طرف تاجر مأمور شده باشد، ماده ۳۹۵ ق.ت این نکته را به صراحت بیان می کند: قائم مقام تجارتی کسی است که رئیس تجارتخانه او را برای انجام کلیه امور مربوط به تجارتخانه یا یکی از شعب آن نائب خود قرار داده… است…، در حالی که ظهرنویس به صرف ظهرنویسی برات تاجر نمی شود، مگر آن که معاملات برواتی را شغل معمولی خود قرار دهد (مواد ۱و۲ق.ت)، دوم این که قائم مقام تجارتی کسی است که کلیه امور مربوط به تجارتخانه به او محول شده باشد و نمی توان کسی را که تاجر فقط وکیل در وصول برات کرده است، را قائم مقام تجارتی تلقی کنیم.[۵۷]
با نگاه به ایرادات گرفته شده توسط دکتر اسکینی به خوبی متوجه می شویم که نظر دکتر ستوده قابل دفاع نمی باشد و نمی تواند محمل قانونی داشته باشد با وجود این که در رسیدن به غایت حقوق که همان عدالت است تلاش شده، ولی با توجه به ایرادات ماهوی نظر دکتر ستوده ،نمی تواند راه حلی برای ماده ۲۴۷ ق.ت باشد، البته دکتر فخاری استاد فقید دانشگاه شهید بهشتی هم با توجه به این که شاگرد دکتر ستوده بوده اند، از نظر ایشان پیروی کرده و در تقریرات خود آورده اند، از آن جا که قائم مقام تجارتی ماهیتاً وکیل شناخته می شود می توان از وحدت ملاک این ماده (م ۴۰۰ ق.ت) استفاده کرد و عقیده داشت که در صورت فوت یا حجر دارنده سند، عقد وکالت هم چنان باقی است و در غیر این صورت حقوق بازماندگان دارنده متوفی و محجور پایمال می شود.[۵۸]
در مقابل حقوقدانانی که بر ثبات داشتن عقد بعد از فوت دارنده برات نظر دارند، حقوقدانانی نیز هم چون دکتر اسکینی، دکتر بهروز اخلاقی، دکتر حسینقلی کاتبی، وجود دارند که معتقدند که با فوت دارنده برات، عقد وکالت مرتفع خواهد شد.
دکتر اسکینی اشاره می کنند که با توجه به این که قانون تجارت در این مورد فاقد صراحت است، قواعد عام وکالت درباره فوت و یا حجر موکل لازم الرعایه است، بنابراین با فوت و حجر ظهرنویس و دارنده برات وکیل منعزل می شود و در این صورت هرگاه براتگیر از این حوادث مطلع شود و مع ذلک برات را پرداخت کند در مقابل دارندگان اصلی حقوق ناشی از برات مسئول خواهد بود.[۵۹]
هم چنین دکتر اخلاقی تأکید می کنند با فوت یا حجر موکل (ظهرنویس) دارنده (منظور وکیل است) منعزل می شود و اگر براتگیر با علم به حدوث این حوادث وجه برات را به دارنده (وکیل) پرداخت کند در مقابل اشخاص ذی نفع مسئول خواهد بود [۶۰]
به نظر می رسد چون عقد وکالت از عقود اذنی است، بنابراین بعد از فوت موکل عقد مرتفع می شود، عقد اذنی، عقدی است که اثر آن اذن و اختیار بوده و نقطه مقابل عقود اذنی عقود عهدی است، عقد عهدی عقدی است که اثر اصلی آن ایجاد، انتقال، یا سقوط تعهد و حق دینی است در عقد اذنی نیز تعهدات به تبع عقد به وجود می آیند اما تمایز این تعهدات با اثر عقد عهدی آن است که تعهد در عقد عهدی در شمار اثر اصلی است و در حالی که در عقد اذنی به عنوان آثار فرعی عقد ظاهر می گردد، ویژگی مهم عقد اذنی عدم ثبات و پایداری است و به خاطر همین امر است که عده ای از فقها از زمره عقود خارج کرده و اطلاق مفهوم عقد بر این عقود تسامحی انگاشته اند، البته جناب دکتر لنگرودی براین نظر فقها خرده گرفته و آورده اند که هر اثر حقوقی که موقوف به تراضی طرفین باشد عقد است[۶۱]، برطبق قانون مدنی ایران عقود وکالت، شرکت، مضاربه، ودیعه، عاریه، در زمره عقود اذنی هستند، لذا بدیهی است که استمرار عق وکالت ارتباط و وابستگی کامل یه استمرار اذن دارد پس اگر موکل یا دارنده برات مطرح شده در ماده ۲۴۷ قانون تجارت فوت کند عقد وکالت نیز زایل خواهد.
براساس ماده ی ۲۳۱ ق.ا.ح که مقرر می دارد: (دیون متوفی بعد از فوت حال می شود) لذا حاکمیت این قانون مشمول برات و افرادی که با برات تجارت می کنند است.
گفتار دوم - حال شدن دیون ضامنین در برات
از جمله مسائلی که در همین راستا قابل طرح است حال شدن دیون کسانی است که با مدیون در باز پرداخت دیون، دارای مسئولیت تضامنی می باشند، شاید در بدو امر چنین به نظر برسد که آن چه بر ذمه مدیون و سایر مسئولین تضامنی است دین واحده بوده و اگر دین مزبور حال شود طلبکار حق خواهد داشت برای وصول طلب خود به سایر مسئولین نیز مراجعه نماید. اما طبق ماده ۴۰۵ قانون تجارت «قبل از رسیدن اجل دین اصلی ضامن ملزم به تأدیه نیست ولو این که به واسطه ورشکستگی یا فوت مدیون اصلی دین مؤجل او حال شده باشد».
در واقع قانونگذار با آوردن صفت «اصلی» برای دین و مدیون در عبارت ماده مزبور، در مقام بیان این سخن است که ذمه ضامن به طور فرعی در مقابل طلبکار مشغول شده است و با حال شدن دین اصل، دینی که بر ذمه ضامن مستقر شده حال نمی شود، چرا که نه طلبکار حق تشدید تعهدات ضامن را دارد، نه بدهکار اصلی چنین حقی را دارد. لذا حال شدن دین بدهکار اصلی هیچ گونه تأثیری در تعهدات ضامن نخواهد داشت.
ظاهراً از جمله مصادیق ماده ۴۰۵ ق.ت در حقوق اسناد تجاری، ماده ۴۲۲ ق.ت است. طبق ماده مزبور «هرگاه تاجر ورشکسته سفته طلبی داده یا براتی صادر کرده که قبول نشده یا براتی را قبول نوشته، سایر اشخاصی که مسئول تأدیه وجه فته طلب یا برات می باشند باید با رعایت تحقیقات مقتضیه نسبت به مدت، وجه آن را نقداً بپردازند، یا تأدیه آن را در سر وعده تأمین نمایند».
ابتدا چنین به نظر می رسد که قانونگذار از قاعده مندرج در ماده ۴۰۵ ق.ت عدول کرده و ماده ۴۲۲ ق.ت استثناء بر اصل مزبور است. برخی از اساتید حقوق تجارت نیز با قبول استثنائی بودن مفاد ماده ۴۲۲ قانون تجارت در توجیه آن به تقویت اعتبار اسناد تجاری توسط قانونگذار اشاره کرده و آن را غیر منطقی ارزیابی نموده اند و به دلیل استثناء شمردن ماده ۴۲۲ ق.ت آن را تفسیر مضیق نموده و قلمرو آن را صرفاً در سه حالتی که در ماده پیش بینی شده است محدود کرده اند.
علیرغم آن چه که در بادی امر متبادر به ذهن می شود، به نظر می رسد در ماده ۴۲۲ ق.ت نیز سخنی خلاف قاعده مندرج در ماده ۴۰۵ ق.ت نیامده است. چرا که با ورشکسته شدن صادر کننده سفته یا براتکشی که براتش قبول نگردیده و براتگیری که برات را قبول نوشته امید دارنده سند تجاری به وصول وجه آن را در سر رسید ضعیف می شود با مراجعه دارنده سند به سایر مسئولین، اگر ایشان به گونه ای نظیر دادن تضمین معتبر در پرداخت وجه سند در سررسید، تشویش خاطر دارنده را منتفی سازند مطابق مطالب پیش گفته نباید دیون ایشان حال شود. به عبارت دیگر حال شدن دیون سایر مسئولین اسناد تجاری چنان که در توضیح ماده ۲۳۷ ق.ت آمد ناشی از ندادن تضمین معتبر است.
گفتار سوم- فوت براتگیر
به توجه به مواد ۲۸۰-۲۸۱-۲۸۲-۲۸۳ق.ت.ا فوت براتگیر (محال علیه) یا ورشکستگی از یا اعتراض نکول دارنده برات را از اعتراض عدم تأدیه مستغنی نمی نماید و چنان چه قبول کننده برات قبل از سررسید ورشکسته شود حق اعتراض برای دارنده باقی خواهد ماند .
مبحث دوم - سفته
سفته بر خلاف چک تنها از قانون تجارت پیروی می کند، با این حال قانون تجارت در فصل دوم از باب چهارم تنها سه ماده ( ماده ۳۰۷ تا ۳۰۹ ) را به سفته اختصاص داده و در ماده ۳۰۹ کلیه مقررات مربوط به برات را در مورد سفته نیز جاری ساخته است.
گفتار اول -فوت متعهد سفته و مسئولیت ورثه
بند اول-فوت متعهد سفته
به موجب نظریه اداره حقوقی شماره ۴/۳/۱۳۴۴، بعد از فوت متعهد سفته و قبل از رسیدن اجل مقرر اعتراض عدم تأدیه ازتاریخ فوت به عمل نمی‌آید و ماده ۲۳۱ ق.ا.ح هم که حکم بحال شدن دیون موجل‌متوفی نموده در حقیقت امتیازی است که قانون در مقام تعیین تکلیف ترکه برای طلبکاران درصورت فوت متعهد شناخته است و استفاده یا عدم استفاده از این حق در اختیار دارنده سفته‌بوده و تأثیری در سررسید و ضمانت ظهرنویس ها و سایر مقررات مربوط به سفته ندارد بدین‌معنی که طلبکاران متعهد سفته می‌توانند در صورت فوت وی طلب خود رادریافت دارند، درصورتی که پس از فوت متعهد به دریافت وجه سفته نائل نشوند فقط می‌توانند در انقضاء سررسید و ظرف موعد مقرر واخواست عدم تأدیه علیه متعهد بنمایند.[۶۲]
بعد از فوت متعهد سفته و قبل از سررسیدن موعد مقرر ، اعتراض عدم تأدیه از تاریخ فوت به عمل نمی آید و ماده ۲۳۱ ق.ا.ح هم که حکم به حال شدن دیون موجل متوفی نموده، در حقیقت امتیازی است که قانون در مقام تعیین تکلیف ترکه برای طلبکاران، در صورت فوت متعهد شناخته است و استفاده و یا عدم استفاده از این حق در اختیار دارنده سفته بوده و تأثیری در سررسید و ضمانت ظهرنویس ها و سایر مقررات مربوط به سفته ندارد، بدین معنی که طلبکاران متعهد سفته نمی توانند در صورت فوت وی طلب خود را دریافت دارند، در صورتی که پس از فوت متعهد به دریافت وجه سفته نایل شوند فقط می توانند در انقضای سررسید و ظرف موعد مقرر واخواست عدم تادیه علیه متعهد بنمایند.[۶۳]
با توجه به ماده ۲۳۱ ق.ا.ح و مواد ۲۸۲ و۴۰۵ ق.ت که در ذیل درج می گردد:
ماده ۲۳۱ - دیون موجل متوفی بعد از فوت حال می شود.
ماده ۲۸۲- نه فوت محال علیه نه ورشکستگی او نه اعتراض نکول دارنده برات را از اعتراض عدم تأدیه مستغنی نخواهد کرد.
ماده ۴۰۵ - قبل از رسیدن اجل دین اصلی ضامن ملزم بتادیه نیست ولواینکه بواسطه ورشکستی یا فوت مدیون اصلی موجل وحال شده باشد.
در خصوص فوت متعهد سفته، کمیسیون مشورتی حقوق تجارت اداره حقوقی در جلسه مورخ ۴/۳/۱۳۴۴ چنین اظهار نظر کرده است:
اولا” بعد ازفوت متعهد سفته وقبل از رسیدن اجل مقرراعتراض عدم تأدیه از تاریخی فوت به عمل نمی آید و ماده ۲۳۱ ق.ا.ح هم که حکم به حال شدن دیون مؤجل متوفی نموده درحقیقت امتیازی است که قانون درمقام تعیین تکلیف ترکه برای طلبکاران در صورت فوت متعهد شناخته است و استفاده یا عدم استفاده از این حق در اختیار دارنده سفته بوده و تأثیری در سررسید و ضمانت ظهرنویس ها و سایر مقررات مربوط به سفته ندارد، بدین معنی که طلبکاران متعهد سفته می توانند در صورت فوت وی طلب خودرا دریافت دارند، در صورتی که پس از فوت متعهد بدریافت وجه سفته نائل نشوند فقط می توانند در انقضاء سررسید و ظرف موعد مقرر واخواست عدم تادیه علیه متعهد بنمایند.
ثانیاً مسئولیت تضامنی ظهرنویس به تبعیت متعهد فوت شده تبدیل به حال نمی شود، اما اگر ظهرنویس فوت نماید دین فقط نسبت او حال می شود و حال شدن دین ظهرنویس هم تأثیری در مسئولیت متعهد ندارد و در صورتی که دارنده سفته پس ازفوت ظهرنویس طلب خود را از ترکه متوفی دریافت ننماید فقط در تاریخ سررسید می تواند واخواست عدم تادیه به نام متعهد نماید.[۶۴]براساس ماده ی ۳۰۹ ق. ت که مقرر میدارد : تمام موارد راجع به بروات تجاری از مبحث چهارم الی آخر فصل اول این باب در مورد فته طلب نیز لازم الرعایه است، مسئولیت متوفی محرز و باید طبق قانون انجام شود. طبق ماده ۲۸۲ ق.ت “نه فوت محال علیه و نه ورشکستگی او… دارنده برات را از اعتراض عدم تأدیه مستغنی نخواهد کرد،"دارنده باید سفته را جهت واخواست به بانک ارائه نماید. بانک ضمن اخذ کارمزد، مبلغی را به عنوان هزینه واخواست از دارنده اخذ و سفته را جهت ابلاغ واخواست به دادگستری محل ارائه می کند.
دریافت سفته در قبال دین با توجه به اوضاع و احوال کنونی جامعه و قوانین و مقررات، زمانی توصیه می شود که مدیون از ملائت مالی کافی برخوردار باشد درغیراین صورت، دستیابی به وجه آن طولانی مدت و مشکل است.
بند دوم- مسئولیت ورثه متعهد یا ظهر نویس سفته
به موجب نظریه شماره ۲۰۶/۷-۱۶/۱/۱۳۶۱ اداره حقوقی دادگستری جمهوری اسلامی ایران، که به شرح زیر ارائه شده است:
“طبق مواد ۸۶۸ و ۸۶۹ قانون مدنی با فوت متعهد یا ظهر نویس سفته، دین ناشی از آن با وصف تضامنی به ما ترک متوفی تعلق می گیرد و وراث به اعتبار این که قایم مقام قانونی متوفی در ما ترک مزبور هستند چنان چه ترکه را قبول نمایند طبق ماده ۲۴۸ قانون امور حسبی هر کدام از آنان مسئول ادا تمام دیون مورث بدون تقصیر آن ها تلف شده باقی مانده ما ترک برای پرداخت دیون کافی نیست که در این صورت به زاید از ترکه مسئول نخواهد بود".[۶۵]
گفتار دوم- فوت ظهر نویس به عنوان وکالت
در ظهرنویسی به عنوان وکالت چنان چه یکی از طرفین فوت شود نظرات علما حقوق متفاوت می باشد و از این قرار است:
دکتر اسکینی اشاره می کنند: بله، اگر یکی از طرفین فوت کرد وکالت از بین می رود چرا که طبق قانون مدنی وکلت عقدی است جایز و با فوت و سفه و جنون از بین می رود.
اما دکتر فخاری معتقدند: وکالت از بین نمی رود. ایشان بیان می کنند که در ماده ۴۰۰ ق.ت به قائم مقام اشاره کرده است که قائم مقام تجاری یک نوع وکیل است و در این ماده فوت رییس تجارت خانه باعث قطع رابطه قائم مقام نیست، علیرغم این که یکی از طرفین فوت کند اما رابطه قائم مقام زایل نمی شود.[۶۶]
مرور زمان در اسناد تجاری ۵ سال از تاریخ اعتراض نامه یا آخرین تعقیب قضایی است اگر ۵ سال بگذرد دیگر به استناد اسناد تجاری دعوا در دادگاه مسموع نیست. ماده ۳۱۸ ق.ت: یعنی اگر ۵ سال بگذرد و شمااقامه دعوا نکنید دیگر چه ظهرنویس باشید و چه دارنده حق اقامه دعوا را ندارید.
در ادامه ماده ۳۱۸ اشاره می کنند: صادر کننده یا یکی از ظهر نویسان اقرار به دین کرده باشد، مثلاً اقرار کرده که من مدیون هستم آن موقع این ۵ سال از تاریخ اقرار محسوب می شود.
در ماده ۳۱۹ ق.ت بیان شده است مرور زمان اموال منقوله سابقا ۱۰ سال بود که الان دیگر مرور زمان نداریم. مثلاً من از شما چکی دارم و من دارنده ام و شما صادر کننده هستید اگر ظرف ۵ سال اقامه دعوا کنم پس دعوای من به استناد سند تجاری است، اما اگر ۵ سال گذشت دیگر استناد به سند تجاری من قابل طرح نیست پس باید چه کار کرد ؟ می توان از باب دارا شدن غیر عادلانه یا بدون سبب قانونی (شخص آن چه را به موجب سبب دارا می شود باید آن چه را که دارا شده است را به صاحب مال برگرداند) مثلاً شما به من چک داده اید و قرار بود به من مبلغی را به پرداخت کنید و بابت این چک خانه خریده اید یا … حال ۵ سال گذشته است اما هنوز من مطالبه نکرده ام و شما بدون این که چیزی به من پرداخت بکنید دارا شده اید و دارا شدن شما عادلانه نیست، لذا باید به من پول این خانه را بپردازید که به این دارا شدن غیر عادلانه می گویند. ماده ۳۰۵ ق.ت: این ماده در مورد برات هایی که در خارج از ایران صادر شده است- این برات ها از نظر شرایط شکلی تابع محل صدور هستند- می گویند ممکن است در آلمان صادر شوند ولی در ایتالیا ظهرنویسی و در هند قبول شود و در انگلیس ضمانت شود هر عملی در یک کشور انجام شده و شرایط هر عملی تابع محل وقوع عمل خود خواهد بود. در بقیه ماده می گوید ممکن است سند در آمریکا صادر شود و بعد در ایران ظهرنویسی و سپس در سوئد ظهرنویسی می شود و بعد در ایران می آید و نکول می شود، معلوم می شود که صدورش مطابق قانون آمریکا صحیح نیست می گوید بقیه اشخاص نمی توانند به این ایراد استناد کنند. آن کس که در ایران ظهرنویسی کرده به ظهرنویس خودش مقید است. پس در این جا بحث اصل استقلال امضا ها است، چون امضای یک شخص ظهرنویس در ایران مستقلاً برای او ایجاد تعهد می کند صرف نظر از امضاهای دیگر ممکن است امضای شخصی که در آمریکا صادر کرده اعتبار ندارد و این شخصی که در آمریکا صادر کرد اعتبار ندارد و این شخص معاف شود اما بقیه معاف نمی شوند.
گفتار سوم - مراحل پیگیری اخذ وجه از وراث متوفی اسناد تجاری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 03:49:00 ق.ظ ]




هیجان خواهی یکی از ویژگی های شخصیت است که براساس خلق و خو، انگیختگی و سطح بهینه تحریک قرار دارد. طبق نظر مارولین زاکرمن (۱۹۷۸ ، ۱۹۷۹) ساختار هیجان خواهی به مقدار انگیختگی که دستگاه عصبی مرکزی شخص مغز و نخاع شوکی از منابع بیرونی تحریک نیاز دارد مربوط است. طبق نظر زاکرمن هیجان خواهی صفتی است که ویژگی آن نیاز به هیجان و تجربه های متنوع و پیچیده و میل اقدام به خطرهای جهانی و بدنی به خاطر خود این تجربه هاست. (زاکرمن ۱۹۷۹، ص ۱۰ ).
فرد هیجان خواه تحریک بیرونی دائمی مغز را ترجیح می دهد، از کارهای عادی خسته می شود و مرتباً در جستجوی راهی برای افزایش انگیختگی از طریق تجربه های هیجان انگیز است و فرد کم هیجان خواه هجوم مداوم تحریک مغزی کمتری را ترجیح می دهد و کارهای عادی را نسبتاً خوب تحمل می کند. ساختار هیجان خواهی از مجموعه های مؤلفه های به هم پیوسته است که زاکرمن آنها را به هر نمونه از هر مقیاس، مقیاس هیجانخواهی (sss) نشان می دهد. (سید محمدی، یحیی، ص ۲۳۵).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

به نظر می رسد که هیجان خواهی افراد با حضور متغیرهای دیگر متفاوت باشد به این معنا که سنین متفاوت وضعیت تأهل یا تجرد، وضعیت شغل خاص، جنسیت و از این قبیل در میزان هیجان طلبی افراد مؤثر است.
بیان مسأله :
تنوع جویی در احساسات و تجارب از نیازهای آدمی است، چنانکه بعضی ها حتی خط هم می کنند تا به چنین تجربه هایی دست یابند. برای اندازه گیری نیاز زاکرمن (۱۹۷۹) آزمونی ترتیب داد به نام مقیاس هیجان خواهی (sss) که شامل سؤالهایی برای ارزیابی تمایل فرد برای دست زدن بع فعالیتهای مخاطره انگیز یا ماجراجویانه، جستجوی تجارب حسی تازه، لذت بردن از هیجان، تحریکات اجتماعی و اجتناب از کسل شدن.
به نظر می رسد هیجان خواهی صفتی است که در موقعیتهای گوناگونی از همسانی برخوردار است. افرادی که در یکی از قلمروهای زندگی از تجربه های تازه لذت می برند در قلمروهای دیگر به عنوان آدمهای ماجراجو توصیف می شوند، نمره بالا در این مقیاس با تعدادی از خصوصیات رفتاری ارتباط دارد. مثل پرداختن به ورزشهای و یا سرگرمیهایی خطرناک مثل چتربازی، موتورسواری، و … و تنوع خواهی در تجارب جنسی و مواد مخدر و نترس بودن در بعضی موقعیتهای خطرناک و هراس آور مثل رانندگی، سرعت بالا از آنها سؤال می شود. هیجان بیشتر سرعتهای بالاتر را گزارش می دهند.
افراد طالب هیجان بیشتر طالبان هیجان کمتر را افرادی کسل کنند. می دانند و برعکس افراد طالب هیجان کمتر افراد گروه اول یا هیجان بیشتر را افرادی می دانند که به فعالیتهای بی ثمر و ماجراجویانه ای دست می زنند و این نگرش ها می توانند در انتخاب همسر و شریک زندگی اهمیت زیادی داشته باشد. همگونی زن و مرد از لحاظ این خصلت، خصلت می تواند میزان سازگاری در زناشویی را پیش بینی کند. (فیشر زاکرمن، و نیب ۱۹۸۱ ).
اگر زن یا شوهر نمره بالایی در این مقیاس هیجان خواهی داشته باشد و نمره پایین، احتمال عدم توافق زناشویی افراد افزایش می یابد. این مطلب وقتی صحت دارد که نمره زن در مقیاس هیجان خواهی بسیار بالا باشد. که در این صورت همسر را فردی کسل کننده، و محدود کننده بداند و این امر شاید به دلیل اینکه در خارج از محیط زناشویی برای مرد بیش از زن فرصتی برای ارضای هیجان خواهی وجود دارد و شاید هم به دلیل انتظارات فرهنگی چنین شرایط متفاوتی برای زن و مرد مهیا می گردد. (جناب مهدی محی الدین، صص ۶۷ – ۶۶ ، چاپ دوم)
بنابراین مسأله اصلی تحقیق حاضر این است : آیا میزان هیجان خواهی دانشجویان مجرد و متأهل متفاوت است؟
اهداف تحقیق :
هدف کلی تحقیق حاضر تعیین تفاوت میزان هیجان خواهی دانشجویان متأهل و مجرد است.
اهداف جزئی :
تعیین تفاوت میزان هیجان خواهی دانشجویان متأهل مرد و زن
تعیین تفاوت میزان هیجان خواهی دانشجویان دختر و پسر مجرد
پژوهش و کنونی از اهمیت خاصی برخوردار است که می توان به شرح زیر توصیف کرد :
الف ) همانطور که روبین میل می گوید : « ما عوامل مؤثر در موفقیت ازدواج را دقیقاً نمی شناسیم» تحقیقات مربوط به پیشگویی موفقیت زناشویی و متغیرهای کنش متقابل زناشویی برای پیشگیری علائم و ویژگیهای که در حال حاضر خوشبختی و سازگاری زناشویی را اندازه گیری می کند و به معرفی چند ویژگی کلی می پردازند. اعم این ویژگیها چنین است :
۱ ) شباهت؛
۲ ) پختگی ؛
۳ ) متناسب بودن سن زن و مرد ؛
۴ ) زمینه تربیتی و اجتماعی ؛
۵ ) سلامتی جسمی و روانی و … (اردلان، ۱۳۵۴، ص ۱۹۲ )
تحقیقاتی که در زمینه شباهت انجام گرفته است شامل وضعیت اقتصادی و اجتماعی یکسان و شباهت در علائق و خواستها شباهت در عقاید مذهبی، هم نژاد بودن و … می باشد. هیجان خواهی می تواند یکی دیگر از این عوامل باشد. به عبارتی شباهت در میزان هیجان خواهی زن و شوهر می تواند یکی از عوامل ارتقاء شادکامی به شمار آید. لذا بررسی این عوامل می تواند با پیگیری پژوهش کنونی درباره نقش هیجان خواهی در اختلاف زناشویی گامی در جهت شناسایی بهتر عوامل مؤثر در بروز این اختلافات زناشویی و مدنظر داشتن این ویژگی در فرایند درمان زناشویی بردارد.
ب ) به دنبال تحقیق هدف طرح شده در بند الف یافتن یک تائید تجربی برای وجود رابطه میان هیجان خواهی و ناسازگاریهای زناشویی می توان از این مسأله شباهت در میزان هیجان خواهی در مشاوره قبل از ازدواج استفاده نمود.
فرضیه :
۱ ) میزان هیجان خواهی دانشجویان متأهل و مجرد متفوت است ؛
۲ ) میزان هیجان خواهی دانشجویان متأهل مرد و زن متفاوت است ؛
۳ ) میزان هیجان خواهی دانشجویان دختر و پسر مجرد متفاوت است.
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها :
هیجان خواهی صفتی است که به این شکل توصیف می شود.
«جستجوی هیجانها و تجربه های متنوع، تازه، پیچیده، پرشور و میل به ریسک کردن بدنی، اجتماعی قانونی و مالی به خاطر خود این تجربه ها» (زاکرمن، ۱۹۹۴ ، ص ۲۷۴ ) (سید محمدی، یحیی، ۱۳۸۲ ). که در این پژوهش به وسیله مقیاس هیجان خواهی (sss) زاکرمن تغییر و ارزیابی می شود.
زنان در این پژوهش به زنان ازدواج کرده اطلاق می شود و شوهران به هسمران گروه قبلی اطلاق می شود.
تعریف عملیاتی :
هیجان خواهی منظور از هیجان خواهی در این تحقیق نمره ای است که آزمودنیها در به شناسه هیجان خواهی زاکرمن کسب می کنند.
فصل دوم
پیشینه تحقیق :
مطالعه انگیزش را می توان حداقل تا یونانیان باستان مانند سقوط، افلاطون و ارسطو ردیابی کرد. افلاطون شاگرد سقراط معتقد بود که انگیزش از روح ذهنی یا روان سه جزیی سرچشمه می گیرد که به صورت سلسله مراتبی ترتیب یافته است که در ابتدایی ترین سطح که به اشتها و امیال بدن مثل گرسنگی و میل جنسی کمک می کرد و در سطح دوم جنبه رقابتی قرار داشت که به معیارهای اجتماعی مثل احساس افتخار یا بیشتر مهم کمک می کرد و بالاترین سطح جنبه محاسباتی قرار داشت که به قابلیت‌های تصمیم گیری روح رفتارهای گوناگونی برابر می انگیخت.
صدها سال بعد روح سه جزیی یونانی به دوگانه نگری کاهش یافت : هوس های بدن و تعقل ذهنی توماس آکیناس اعلام نمود که بدن تکانه های انگیزش غیرمنطقی و مبتنی بر لذت ایجاد می کند. در حالی که ذهن انگیزه های منطقی و مبتنی بر اراده را فراهم می آورد.
در دوران پس از رنسانس، رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، جنبه های نافعال و فعال انگیزش را هم متمایز کرد و آن را به این کونابه نگری ذهن، بدن افزود. بدن عامل ماشینی و از لحاظ انگیزش نافعال بود در حالی که اراده عامل غیرمادی و از لحاظ انگیزش فعال بود. (سید محمدی یحیی، ص ۳۰ ).
سطح متوسط انگیختگی با تجربه لذت برابر است (برلین ، ۱۹۶۷) تحریک کم، کسالت و بی حوصلگی به بار می آورد.
تحریک زیاد موجب تنش و استرس می شود. هم کسالت و هم استرس تجربه های ناخوشایندی هستند و افراد می کوشند از آنها بگریزند وقتی که کم انگیخته هستیم و دچار عاطفه منفی می شویم معمولاً فعالیتهای را می جوییم که تحریک را بیشتر کنند و به کاوش و کنجکاوی درباره چیز تازه ای می پردازیم و شاید حتی دست به مخاطره جویی بزنیم و از طرف دیگر وقتی که انگیختگی بیشتر از سطح بهینه است از افزایش بیشتر تحریک محیطی اجتناب می ورزیم و آن را دفع می کنیم وقتی بیشتر انگیخته این افزایش تحریک تازگی و خط عاطفی منفی مانند استرس ناکامی و عذاب ایجاد می کند. افراد بیش انگیخته آرامش محیطی را دوست دارند، مثلاً دوست دارند مرخصی بگیرند و به طور سرسری روزنامه بخوانند یا به قدم زدن در محیطی آرام بپردازند. (سید محمدی، یحیی ، ص ۲۶۶ ).
اگر برانگیختگی بسیار بالا باشد رفتار به سوی کاهش دادن آن هدایت خواهد شد. مثل روزی که سخت سرگرم کارید، پشامدهای زیادی رخ می دهند و شما شدیداً برانگیخته هستید شاید متوجه شوید که دارید کارهایی از قبی قبیل دو شاخه تلفن را از پریز درآوردن هستید تا از بار سنگین برانگیختگی خود بکاهید و با انجام این کار شما به سوی سطح بهینه برانگیختگی حرکت می کنید و سطوح پایین برانگیختگی (مانند وقتی که حادثه ای رخ نمی دهد و شما حوصله تان سر می رود) نیز ممکن است رفتار در جهت افزایش برانگیختگی تا سطح بهینه سوق دهئ. (صحی الدین بناب محمدی ، ص ۱۴ – ۱۳ )
هیجان خواهی مانند برون گرایی براساس توانایی برانگیختگی قرار دارد. فردی که زیاد هیجان خواه است تحریک مغزی مداوم را ترجیح می دهد، از کارهای یکنواخت خسته می شود و همواره به دنبال آن است که از طریق تجربه های مهیج انگیختگی خود را بیشتر کند. فردی که کم هیجان خواه است تحریک مغزی کمتری را ترجیح می دهد و کارهای یکنواخت را نسبتاً خوب تحمل می کند و به (زاکرمن، ۱۹۹۴) آندنک (به نقل از براهنی و قولیان، ۱۳۶۵ ، ص ۶۶ – ۶۵ ) می گوید : تعداد چشمگیری پژوهشهای تجربی در خلال سالهای گذشته نه چندان در روی تعدادی زیاد از آزمودنیها در آمریکا و انگلستان و نیز قاره اروپا صورت گرفته است، به این ترتیب که آزمودنیها درجه بندی می شدند و یا خودشان پرسشنامه هایی تکمیل می کردند که در آنها گونه های بسیاری از ویژگیهای رفتاری گنجانده شده بود.
سپس به روی نتایج حاصل از این پژوهشها تحلیل های آماری پیچیده، تحلیلهای همبستگی و عاملی و نظایر آن صورت گرفت تا آنکه بتوان خطوط اصلی ابعاد شخصیت را به دست آورد. این که همه کم و بیش می دانند که این کوششها مجهز به پیدایی دو عامل، دو محور و یا دو بعد بسیار نیرومند و پرنفوذی شد که در جوهر وزیر بنا همانند ان چیزی است که وونت یافته بود. یکی از این دو محور درونگرایی برونگرایی نام نهادیم و بعد دیگر را به نام های گوناگونی نامیده اند : «نااستواری هیجانی یا تهیج پذیری در برابر استواری هیجانی یا هنجاری.»
برونگرایی و درونگرایی بعدی است که دامنه ای بین دو حد انتهایی دارد و در وسطهای این دامنه افرادی قرار دارند که نه برونگرا هستند و نه برونگرا. از داده های تجربی هم در حین آزمونهای مختلف معلوم شده که بیشتر مردم در منطقه بینابین قرار دارند.
آندینک ۳ بعد شخصیت را معین می کند، اول بعد درونگری – برونگری، به دوم بعد روان رنجوری و بی ثبات و باثبات و سرانجام بعد روان پریشی به اولین بعد از این ۳بعد توجه خاصی شده است.
مثلاً معلوم شده است که درونگرایی سریعتر از برونگرایی شرطی می شوند و به تحریک کمتری از محیط خارج نیاز دارند. برونگرایان افراطی معمولاً بسیار اجتماعی و فعالند (صحی الدین بناب محمدیف ۱۳۶۷ ، ص ۳۱۸ ).
نظریه کتل :
گسترده ترین مطالعه و بررسی درباره صفحات شخصیت توسط کتل صورت گرفته است. و او طی سه دهه به کمک پرسشنامه آزمونهای شخصیت و مشاهده رفتار در شرایط واقعی زندگی داده هایی به دست آورد و او ۱۶ عامل را به عنوان صفات بنیادی و زیربنای شخصیت شناسایی کرد به دو عامل دو نام داد یکی برای نمرۀ بالا و دیگری برای نمره پایین (براهنی و همکاران، ۱۳۶۸ ، ص ۸۵ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:49:00 ق.ظ ]




شکل۴-۵ بالا: تابعیت زمانی فرکانس رابی پالسهای لیزری. وسط: احتمال یافتن سیتم درهر حالت. پایین: وفاداری سیستم.
شکل۴-۵ به طور واضح روابط (استیرپ کسری) را توجیح میکند. شکل وسط نشان میدهد که  از۱ به۰/۵کاهش مییابد و  از ۰ به ۰/۵ افزایش مییابد در حالی که  قابل صرف نظر هستند. همان طور که از شکل پیداست، در هم تنیدگی  دریک بازه زمانی مشخص اتفاق میافتد.
تا اینجا از اثرات ناهمدوسی صرف نظر کرده‌ایم. برای اینکه اعتبار طرح درهم‌تنیدگی بیشتر شود، تاثیر ناهمدوسی که توسط اتلاف در فیبر، کاواک و نشر خودبه خودی ایجاد میشود را در نظر میگیریم. پس معادله ماتریس چگالی سیستم چنین است]۳۴[:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

(۴-۴۰)
در رابطه بالا  ،  بیانگر نرخ اتلاف فیبر (کاواک) و  نرخ نشرخودبه‌خودی اتم‌ها را نشان میدهند. با فرض  ، منحنی وفاداری برحسب  در شکل۴-۶ بالا(پایین) رسم شده است]۲۸[:

شکل۴-۶ بالا(پایین): نمودار وفاداری سیستم برحسب تابعی از  .
مشاهده میکنیم که با افزایش شدت لیزر، ناهمدوسی ناشی از نشر خودبه‌خودی اتم‌ها کمتر میشود، در حالی که اثر ناهمدوسی ناشی از واپاشی کاواک بیشتر میشود. شدت مناسب  باید با در نظر گرفتن دو فاکتور مهم اتلاف کاواک و نشر خودبه‌خودی انتخاب شود.
وفاداری بر حسب اتلاف کاواک  واتلاف فیبر  در شکل۷-۴ نشان داده شده است]۳۴[ که از نشر خود به خودی اتمها صرف نظر میکنیم. همانگونه که مشاهده میکنیم وفاداری با افزایش واپاشی کاواک کاهش مییابد، ولی به طور تقریبی افزایش نرخ واپاشی فیبر روی وفاداری موثر نیست. هرچند برای حالت  ، مقدار عددی وفاداری  است، بنابراین ناهمدوسی ناشی از واپاشی فیبر روی حالت GHZ نهایی تاثیر ناچیزی دارد.
منحنی وفاداری  بر حسب اتلاف کاواکها  و نشر خود به خودی اتمها  ، در شکل۴-۸ نشان داده شده است. مشاهده میکنیم که با افزایش واپاشی کاواک و نشر خود به خودی وفاداری سیستم کاهش مییابد. برای مقادیر  و  ، مقدار وفاداری در  است که بیشینه وفاداری در حضور اتلاف کاواک و نشر خود به خودی است.

شکل۴-۷: نمودار وفاداری بر حسب تابعی از  برای مقادیر  .

شکل۴-۸: نمودار وفاداری بر حسب تابعی از  ، برای مقادیر
۴-۳ ایجاد درهم‌تنیدگی GHZ برای سه اتم محبوس در دو کاواک به روش گذار بیدررو
با توجه به شکل۴-۹، اتم  در کاواک دو مدی  ، و دو اتم دیگر در کاواک دو مدی  قرار دارند. با در نظر گرفتن این نکته که هر کاواک دارای دو مد با قطبیدگی دایروی چپ‌گرد و راست‌گرد است، ترازهای اتمی در شکل نشان داده شدهاند. تراز تبهگن  ، مربوط به حالت برانگیخته و  ترازهای پایه هر اتم محسوب میشوند. حالت‌های  ، با مد قطبیده دایروی چپ‌گرد و  با مد دایروی راست‌گرد جفت میشوند. ترازهای  تحت تاثیر مد کاواک با ترازهای دیگر جفت نمیشوند.

شکل۴-۹ بالا: سیستم اتم-کاواک-فیبر برای سه اتم محبوس در دو کاواک. وسط: الگوی جفت شدگی ترازهای اتمی. پایین: الگوی جفت شدگی کل سیستم.
هامیلتونی اندرکنش برای این سیستم به صورت زیر است:
(۴-۴۱)
پارامتر وابسته به زمان  ، iامین فرکانس رابی میدان قطبیده دایروی راستگرد یا چپگرد است که تراز  i امین اتم را جفت میکند.  عملگرهای نابودی مد کاواک با قطبیدگی چپ و راست هستند و  به ترتیب ثابت جفت شدگی اتم-کاواک و کاواک-فیبر میباشند. با فرض  برای دو حالت اولیه  ، تغییر حالت ها در دو زیرفضای زیر اتفاق خواهد افتاد:
(۴-۴۲)
(۴-۴۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:48:00 ق.ظ ]




«آنها درپی این بودند که نظریه ادبیات تطبیقی را جهت بررسی تشابهات اندیشه های ادبی و زیباییهای ادبی، گسترش دهند… بنابراین شرط روابط تاریخی یا تاثیرپذیری و تاثیرگذاری را از حوزه ادبیات تطبیقی خارج کرده و تشابهات زیباییشناسی را اصل اساسی برای پژوهش تطبیقی و رابطی برای کشف عناصر مشترک بشری به شمار میآوردند.» (الخطیب،۲۰۰۴: ۳۲) ولک در اینباره میگوید: « ادبیات تطبیقی، ادبیات را جدای از مرزهای سیاسی و نژادی و زبانی بررسی میکند … مقایسه و تطبیق نمیتواند به روابط تاریخی محدود شود، چه، پدیده های با ارزشی وجود دارند که در زبان یا ملیت همسانند، ولی با هم رابطه تاریخی ندارند. همچنین نمیتوان ادبیات تطبیقی را در تاریخ ادبیات محبوس کرد و از نقد ادبی و ادبیات معاصر دور شد.» (مکی،۱۹۸۷: ۱۹۶)بدینسان ادبیات تطبیقی از معنای محدود تاریخی به عرصه گسترده روابط ادبیات با هنرها و علوم و معارف انسانی دیگر قدم گذاشته و در نتیجه به نقد ادبی و مقایسه فرهنگها نزدیکتر شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴٫۱٫۲٫ جریانهای نو در ادبیات تطبیقی
بعد از پیدایش مکاتب فرانسه و آمریکا، رویکردها و جریانهای دیگری هم ظهور و بروز پیدا کردند؛ از جمله مکتب اسلاوی یا کشورهای اروپای شرقی بود، که تحت تاثیر تفکر مادی مارکس بدنبال بررسی تاثیرگذاری زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی بر ادبیات، هنر و فرهنگ بود. « طبق این مکتب، بررسی روابط ادبیات ملل مختلف براساس پیگیری نقاط اشتراک وتشابه میان آنهاست، که این نقاط اشتراک و تشابه بر اثر وجود بسترهای اقتصادی واجتماعی مشترک و تأثیر آنها بر ادبیات و هنرشان بودهاست. البته برخی قائل به وجود مکتبی مستقل به نام مکتب اسلاوی یا اروپای شرقی نیستند و آنرا تلفیقی از دو مکتب مزبور میدانند.» (علوش،۱۹۸۷: ۱۲۷)
علاوه بر آن رویکرد جدید «ادبیات تطبیقی اسلامی» که در بین مسلمانان بوجود آمده است، بر توجه و استفاده از منابع مسلمین در بررسیهای تطبیقی توجه شایانی داشت. چرا که« ملتهای مسلمان با توجه به برخورداری از روح هویت اسلامی مشترک که بدانها تاریخ، عقیده، اندیشه و ادبیات نزدیک به هم، بخشیده است، میتوانند با آشنایی متقابل با فرهنگ، هنر و ادبیات همدیگر و با بررسی و مقایسه آنها با یکدیگر، داعیهدار بنای هویت ملی- دینی و فرهنگی- هنری خود باشند و در مواجهه با بحران هویت در عرصه فکر و فرهنگ و هنر و ادبیات، سهم بسزای داشته باشند.» (پروینی،۱۳۸۹: ۷۸) از میان دانشمندان مسلمانی که به این رشته توجه خاصی دارند و میکوشند تا بوسیله ادبیات تطبیقی تفاهم و وحدت میان مسلمانان را تقویت سازند، میتوان به علامه اقبال لاهوری (در طرح نظریه ادبیات مشترک اسلامی) و دکتر طه ندا (در طرح تئوری ادبیات تطبیقی اسلامی)و دکتر حسین مجیب المصری(به عنوان پدر ادبیات تطبیقی اسلامی) اشاره کرد. در دوران جدید عرصه های ادبیات تطبیقی بسیار گسترده شده است و به قول دکتر انوشیروانی: « ادبیات تطبیقی جدید از گل و لای پژوهش های سنتی ادبیات تطبیقی -تاثیر و تاثر و شباهتهای باسمهای-بیرون آمده و وارد عرصه های بینارشتهای جدیدی شده است.» (انوشیروانی،۱۳۹۰: ۳) این موضوع تا حدی پیشرفت کرده است که باسنت دراینباره میگوید: «دوران ادبیات تطبیقی به سر آمده است. مطالعات بین فرهنگی در حیطه مطالعات زنان، نظریه پسا استعمار و مطالعات فرهنگی سیمای پژوهشهای ادبی را به طور کلی دگرگون ساخته است. از این پس باید به مطالعه ترجمه به عنوان رشته اصلی بنگریم. ادبیات تطبیقی نیز به عنوان حوزهای مکمل ارزشمند است.»( باسنت،۱۳۹۰: ۷۰)
۵٫۱٫۲٫ گرایشهای جدید مکتب فرانسه
در نیمه دوم قرن بیستم بعضی از فرانسویها تحت تاثیر مکتب آمریکا، اثبات تاریخی را از شروط اساسی مطالعات تطبیقی خارج ساختند. از جمله پیشروان این رویکرد رنه اتیامبل[۱۴] بود که همفکران خود را « به توجه به عرصه های نوپای علوم ادبی همچون سبکشناسی و علوم بلاغی مثل استعاره و بدیع و ساختارگرایی و علوم ترجمه ادبی دعوت کرد.» (الخطیب،۲۰۰۳: ۴۳) وی با همفکری اندیشمندانی چون: میشل روسو[۱۵]، هنری پاژو[۱۶] و کلود پیشوا[۱۷] در پی آن بودند که در واکنش به اتهامات و ایرادات آمریکاییها به مکتب فرانسه،آمریکاییها به مکتب فرانسه بین دو مکتب تاریخی و زیباییشناسی -غالباً با ترجیح مکتب آمریکا- پیوند دهند. ادبیات تطبیقی در این دیدگاه به معنی « دانشی است روشمند، که روابط همانندی، نزدیکی، تاثیر و تاثر، ارتباط ادبیات با انواع معارف و علوم بشری و همسانی متون ادبی که رابطه زمانی یا مکانی باهم ندارند، را بررسی میکند، تا به شکلی برتر و بهتر آن را توصیف یا درک کند. البته به شرط آنکه به زبانها یا فرهنگهای متفاوت منسوب باشند.» (برونیل و پیشوا و روسو، ۱۹۹۶: ۷۲) بنابراین، این جریان، ادبیات تطبیقی را به علومی چون: جامعهشناسی، نشانهشناسی، سینما، موسیقی، نقاشی، ادبیات زنان، ترجمه، خوانش و… گره میزند. البته با وجود تمامی تلاشی که فرانسویها در این راه کردند، ولی « بر این باور بودند که این پژوهشها در چارچوب ادبیات تطبیقی نمیگنجد.» (الخطیب،۲۰۰۱: ۵۲) و به بیان دیگر، « این پژوهشها را داخل در چارچوب نقد ادبی میدانستند، تا ادبیات تطبیقی.» (نظری منظم،۱۳۸۹: ۱۳۸) با این تفاسیر «گاهی آنقدر حیطه ادبیات تطبیقی تنگ میشود که به مطالعه مقایسهای میان آثار ادبی که با یکدیگر برخورد تاریخی داشتهاند، محدود میگردد و گاهی آنقدر برای آن توسع قایل میشوند که سخن از یک “هنر جامع” به میان میآید و از پیوند ادبیات با موسیقی و معماری و هنرهای تجسمی سخن میرود.» (شورل،۱۳۸۹: ۱۴۶) بنابراین «ادبیات تطبیقی روشی پویاست و نه مجموعهای از متون»(همان: ۵۲) پژوهش پیش رو به رویکرد جدید فرانسه نزدیکتر است، چرا که به کنکاش دربارۀ تشابهات، زیباییشناسی و موقعیت اجتماعی شاعران و تاثیر آن بر سرودههایشان خواهد پرداخت. البته در برخی موارد به تاثیر و تاثر هم به عنوان یکی از عوامل تشابهات محتوایی و زبانی، گذری خواهد داشت.
۶٫۱٫۲٫ اهداف ادبیات تطبیقی
ادبیات تطبیقی در پی آن است که مشترکات فرهنگی ملتها را بیابد و آنگاه براساس این مشترکات آنها را به هم پیوند زند. از جمله اهداف این اندیشه نوپا در سطح ملی و بین المللی، میتوان به ۱٫ رهایی فرهنگها از خودشیفتگی و تعصبات ملی-میهنی (مانند ادبیات انگلیسی که به علت خودبزرگبینی با ادبیات جهانی بیگانه گشتند)، ۲٫ مطرح شدن ادبیات ملتها درسطح جهانی و خروج از انزوای خود،۳ . تشخیص ادبیات اصیل و بومی از فرهنگ وارداتی، ۴٫ افزایش تفاهم میان ملل از رهگذر آشنایی با فرهنگ و اندیشه همدیگر از طریق اثبات تقابلات و شباهتهای فرهنگی میان ملتها اشاره کرد، که این مورد در ایجاد ادبیات تطبیقی در شرق و بویژه ادبیات تطبیقی اسلامی اهمیتی دو چندان مییابد.

    1. غنیسازی ادبیات ملی با بهرهگیری از ادبیات بیگانه یکی دیگر از اهداف مهم این علم نوین است، «ترازوی ادبیات تطبیقی، میزان دقیقی است که با کمک آن میتوان جایگاه و موقعیت و وزن ادبیات ملّی یک کشور را روشن نمود…. و با بهره گرفتن از معیارهای ادبیات تطبیقی به تقویت نقاط قوت و اصلاح و یا زدودن نقاط ضعف ادبیات ملّی دست زد و از سوی دیگر، برای پیشبرد و روزآمد کردن آن کوشید و آن را پویا و زنده و توانمند نگه داشت و به مردم دیگر نقاط جهان شناساند.» (محسنی نیا،۱۳۸۹: ۸۲) و به قول دکتر غنیمی هلال:«جهانی شدن ادبیات سبب میگردد که به ادبیات ملی خود نظری عمیق و گسترده داشته باشیم، چراکه آن را جزئی از ادبیاتهای مختلف جهان خواهیم یافت.» (غنیمی هلال،۱۹۹۸: ۹۸)

    1. جایگزینی “گفتگوی تمدنها” به جای “جنگ تمدنها” از طریق دادوستدهای فرهنگی، از دیگر فواید ادبیات تطبیقی به شمار میرود.«کثرت و تنوع این مشابهتها امکان نیل به ادبیات جهانی را که شامل گزیده میراث مشترک ادبیات انسانی است، برای ادبیات عمومی قابل تحقق نشان میدهد.» (زرین کوب،۱۳۸۱: ۳۱۲)«حاصل این تلاقی که تبادل فرآوردههای ذوق و فکر اقوام است حفظ تعادلی را که در این زمینه بین فرهنگها ضرورت دارد الزام میکند و پیداست که بدون این تعادل و موازنه نیل به وحدت نسبی عالم انسانی که تحقق ادبیات جهانی یک طریق برای وصول بدانست ممکن نخواهد بود.» (همان: ۳۱۴) در نتیجه در ادبیات تطبیقی « صرفاً به مقایسه آثار نویسندگان اکتفا نمیشود بلکه میبایست به تحلیل روابط معنوی بین کشورهای مختلف هم پرداخته شود.» (ساجدی،۱۳۸۶: ۶۷)چه بسا به همین علت است که ادبیات تطبیقی را « تدارک جهت بشر دوستی نوین» توصیف کردهاند.

۲٫۲٫ گفتمان
۱٫۲٫۲٫ مفهوم گفتمان و گفتمان کاوی
گفتمان[۱۸] یا خطاب شکلی از کاربرد زبان است که تفکرات مولد ‍[نویسنده، گوینده یا فرستنده] را به شکل گفتار، نوشتار و یا علائم ارتباطی دیگر دربرمیگیرد، با هدف رساندن آنها به گیرنده [خواننده یا شنونده].
«ما میتوانیم، توسط گفتمان، فرایند زبان را که حقیقت از آن طریق خود را تحمیل میکند، درک کنیم.» (عضدانلو،۱۳۸۰: ۱۹ به نقل از ژاک الین میلر) گفتمان با واحدهای زبانیای چون پاراگراف، مصاحبه، مکالمه و متن سرو کار دارد و مجسم کنندهی معنا و ارتباطات اجتماعی است، که نوع و کیفیت آن بر حسب موقعیتهای اجتماعی، زمان و مکان، تفاوت دارد. به بیان دیگر: بستر زمانی، مکانی و سوژههای استفاده کنندهی هر مطلبی، تعیین کنندهی شکل، نوع و محتوای هر گفتمان به شمار میروند. مثلاً گفتمانی که میان یک دانشجو و همکلاسی او در بیرون از دانشگاه صورت میگیرد، با گفتمانی که میان همانها در کلاس صورت میگیرد، متفاوت است.
گفتمان شاعر از جامعه تاثیر میپذیرد و بر جامعه تاثیر میگذارد، به قول فوکو «عینیت را ذهنیت میبخشد و ذهنیت را عینیت.» ( همان: ۵۳). بنابراین در گفتمان، تنها معنای مطرح شده در گفت وگو مورد نظر نیست؛ بلکه شرایط ظاهری زمانی، مکانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز در آن نهفته است.
گفتمان انواع گوناگونی دارد، از جمله: ۱٫گفتمان دینی ۲٫ گفتمان سیاسی – اجتماعی ۳٫ گفتمان ادبی – هنری ۴٫ گفتمان تبلیغاتی – اطلاعاتی۵٫ گفتمان علمی – منطقی ۶٫ گفتمان قانونی۷٫ گفتمان تاریخی ۸٫ گفتمان اخلاقی ۹٫ گفتمان فلسفی، اشاره کرد. (حفنی،۱۹۹۸: ۲۳)
منظور از گفتمان سیاسی و اجتماعی در این پژوهش، بررسی گفتمانی شعری است که محتوای سیاسی و اجتماعی دارند، بنابراین این پژوهش بدنبال بررسی گفتمان شعری به عنوان بخشی از گفتمان ادبی است و آن « گفتمانی است نقدی، که آثار ادبی و هنری را به منظور بیان زیباییها، تصویرگریها و روش های آن و تأثیر برخواننده و برانگیختن احساس وی و میزان ابداع و نوع آوری آنها از جانب ادیب و هنرمند تحلیل میکند.» (همان: ۲۳)
تحلیل گفتمان[۱۹] [«سخنکاوی»، « تحلیل کلام »، « تحلیل گفتار» و «تحلیل النصوص»] یک گرایش مطالعاتی بینرشتهای است، که ریشه در جنبش انتقادی ادبیات، زبانشناسی، نشانهشناسی، تاویل گرایی دارد و از دهه ۶۰ تا دهه ۷۰ در پی تغییرات گستردهی علمی-معرفتی دررشتههایی چون انسان شناسی، جامعهشناسی، شعر، معانی، روانشناسی و سایر رشته های علومانسانی و اجتماعی ظهور کردهاست و برجستهترین روش نقد گفتمان است که میکوشد تا نظام فراجملهای عناصر زبانی را مورد مطالعه قرار بدهد. برایناساس، سخن کاوی(تحلیلگفتمان) با کاربرد زبان در زمینه های اجتماعی به ویژه با تعاملات یا مکالمات میان گویندگان سروکاردارد.
۲٫۲٫۲٫ ارکان گفتمان
همانگونه که ذکر گردید، در گفتمان، زمینه متن و زمینه اجتماعی مؤثر در متن، حائز اهمیت است. بنابراین، گفتمان دارای دو رکن اساسی است: بافت متن[۲۰] [بافت درونمتنی] و بافت موقعیت[۲۱] [ بافت برونمتنی].
منظور از بافت متن، این است که یک عنصر زبانی در چارچوب چه متنی قرار گرفته است و جملات ماقبل و ما بعد آن عنصر در داخل متن، چه تأثیری در تبلور صوری، کارکردی و معنایی آن دارند. در بافت موقعیتی، یک عنصر یا متن در چارچوب موقعیت خاصی که تولید شده است، بررسی میشود. (بهرامپور،۱۳۷۹: ۱۴۲) به عبارت دیگر در بافت درونمتنی، نکات زبانی، بلاغی، اسلوبی، صرف و نحو و… و در بافت برونمتنی(یا غیر زبانی) شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ارتباطی و غیره که بر متن تاثیر گذاشتهاست، مورد بررسی قرار میگیرد.البته باید توجه داشت که« ساختارهای تعبیری چیزی به جز نتیجه ساختارهای درونی نیستند و ساختارهای درونی هم بدون ساختارهای بیرونی، امکان بروز پیدا نمی کنند» (قطب،۲۰۰۶: ۲۵ ) براین اساس بررسی متن در حالی که این دو رکن از هم منفصل هستند، امری بسیار دشوار است.
گفتمان در کاربرد زبانشناختی دارای دو نقش زبانی است؛ نقش بینافردی و نقش بینامتنی. زبان در نقش بینافردی، وسیلهای است برای تعامل با دیگران. اما نقش بینامتنی آن بر مناسبات میانمتونی تاکید دارد. (داد،۱۳۸۳: ۴۰۹) این پژوهش در بخش درون متنی، بدنبال بررسی گفتمان از دو زاویۀ موضوعی و هنری است؛ گفتمان موضوعی به بررسی و تطبیق اشعار طنز سیاسی و اجتماعی بهار و زهاوی و میزان تاثیرپذیری آن از موقعیت برون متنی میپردازد و گفتمان هنری همان واکاوی گفتمان شعری است.
دکتر سعید الورقی از روش بهتری به گفتمانکاوی شعر پرداخته است. وی شعر را یک تجربۀ زبانی میداند که دارای سه رکن اساسی : تجربۀ بشری، موسیقایی و تصویرپردازی میباشد.(الورقی،۱۹۸۴: ۵) این سه رکن اساسی نقش بینافردی در زبان ایفا میکنند و در کنار آن باید به تناص به عنوان نقش بینامتنی توجه داشت. بنابراین ما در تحلیل بافت درونمتنیِ گفتمان هنری در شعر دو شاعر باید چهار عنصر زبان، موسیقی، تصویرپردازی و تناص و در تحلیل گفتمان موضوعی، طنز سیاسی و اجتماعی و انعکاس شرایط بیرونی در آن یا همان تجربۀ بشری را در نظر داشته باشیم.
۳٫۲٫ طنز
طنز[۲۲] یکی از شاخه های ادبیات انتقادی و اجتماعی است که قدمتی به طول ادبیات دارد وبه نوع خاصی از اثر ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، علل و مظاهر واپسماندگی، معایب، مفاسد و نارواییهای دردناک جامعه یا حتی تفکرات علمی و فلسفی را به قصد تذکّر و اصلاح -ونه آزردن- با چاشنی خنده، به طور برجسته و اغراق آمیز و کنایهوار به چالش می‌کشد. بنابراین عناصر اصلی انتقاد، ظرافت در بیان، تزکیه، خنده واصلاح طلبی در شکل گیری طنز دخیل هستند.
گرچه طبیعت طنز بر خنده استوار است، اما خنده فقط وسیله‌ای است برای نیل به هدفی برتر، و آن آگاه کردن انسان به عمق رذالت‌ها و اصلاح آنهاست. در واقع در پس این خنده، واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را می‌خشکاند و آدمی را به تفکر وا می‌دارد.
الن تامپسون درباره طنز(آیرونی) میگوید:.«آیرونی فقط زمانی آیرونی است که ترکیبی از درد و خنده تولید کند.»(کالین موکه،۱۳۸۹: ۶) «تضاد آیرونیک برای اینکه آیرونیک باشد باید هم دردناک و هم خندهآور باشد…ما مزاح میبینیم ولی دردمان میآید.» (همان: ۴۷)به همین دلیل از آن با عنوان سوگخند یا تلخند هم نام میبرند.دکتر شفیعی کدکنی در اینباره میگوید: «طنز تصویر هنری اجتماع ضدین یا نقیضین است.» (صدر،۱۳۸۱: ۸) طنز نویس همواره دست به مقایسه میزند و از عنصر تضاد بهره میگیرد. با تقابل اضداد است که طنزنویس بهتر میتواند به خواست و آرزویش برسد.(رادفر،۱۳۶۴: ۱۴۱) لذا طنز باید حتما بیانگر واقعیتی غمانگیز در پوششی از شوخی و خنده باشد، وگرنه هر تناقضِ خندهآوری، طنز نیست.
بسیاری از اصطلاحات هم معنای «آیرونی» با تعریفی که ارائه شد بهکار رفته است، از جمله در ادبیات کلاسیک استهزاء، مزاح، بذله، شوخی، تمسخر و فکاهه به کار رفتهاست و اغلب معنای لغوی آن یعنی مسخرهکردن، طعنهزدن، عیبکردن و سخن به کنایه گفتن مد نظر بوده است؛ اما در مفهوم جدید عناوین طنز، پارادوکس[۲۳]، “خلاف آمد عادت” (خرمشاهی،۱۳۸۷: ۶۱)، ناسازواره، باورشکن، ناسازه، مطایبه، رندانه، تهکم، ریشخند، طُرفه، وارونهگویی، وارونهنمایی، وانمودسازی، شبهه و… برای آن به کار میبرند، البته اصطلاحات دوران معاصر-که میتوان با مسامحه به جای یکدیگر به کابرد- بسیار دقیقتر، شفافتر و نزدیکتر به معنایی که از آن شد، است؛ و از میان آنها طنز در زبان فارسی و تهکم در زبان عربی نزدیکترین اصطلاح به “آیرونی” است و تقریبا همه معانی آن را دربردارد.
گاهی اوقات طنز با هجو و هزل در کنار هم قرار میگیرند، چه بسا دلیل اصلی آن هدف نزدیکیست که این سه شیوه بیان با هم دارند، یعنی اصلاح و ترمیم کاستیهای جامعه؛ اما در کنار این باید گفت که هجو بسیار متفاوت از طنز است،«سارتر میگوید: طنز با نیشخندی کنایی و استهزاءآمیز که آمیخته با الهامی از جنبه های مضحک و غیرعادی زندگی است، پای را از جاده شرم و تملک نفس بیرون نمینهد، و همین نکته مرز میان طنز از هزل و هجو است و از همین روست که در شعر و در ادب کلاسیک ، طنز با هزل و هجو سرمویی فاصله ندارد.»( صدر،۱۳۸۱: ۶) بنابراین:۱٫ طنز برخلاف هجو، از همدردى خالى نیست، درد طنز عمومی و همگانی است و خواهان عدالت و مساوات اجتماعی است ولی درد هجو مبتذل و خصوصی است و درواقع، ستیزهای فردی است. «آنکه فارغ از پیکار با دشمن و برای تفریح خاطر خوانندگان خود، در حدود عرف و اخلاق، نمکی یا متلکی میپراند، فکاههنویس است نه طنزپرداز، که همواره در جهاد با بیدادگران است و بنیان ستم را با استهزاء به لرزه درمیآورد.» (موسوی،۱۳۸۴: ۶۳) ۲٫پردهدری طنز به خاطر بیرسمیهاست ولی رسواگری هجو به سبب برآورده نشدن حاجتهای شخصی و کمارزش است.۳٫ در طنز خویشتن داری و صیانت نفس است، ولی هجو هتاکی و رکاکت لفظ و بیادبی است. ۴٫ رسواگری طنز غیر مستقیم است ولی هجو مستقیم و بیپرده بیان میگردد. ۵٫ هجو از درونی پراز کینه و دشمنی برمیآید ولیکن طنز از درونی نقاد و شوخطبع که هیچگونه بغض وعنادی ندارد، بیرون میجهد. ۶٫ هجو بدنبال سلاخى و بریدن و شکستن است، حال آنکه طنز هدفی جز اصلاح و ترمیم ندارد.»(عبدالستار السطوحی،۲۰۰۷: ۳۶) همچنین هزل که ضد جد است، بیشتر جنبه مزاح و مطایبه دارد و بینابین هجو و طنز قرار میگیرد، البته به طنز نزدیکتر است. فاحشترین تفاوت آن با طنز این است که هدف طنز تخریب و سپس ساختن است، ولی هدف هزل تنها ایجاد خنده است.در واقع هزل زنگ تفریح است، اما طنز تعلیم و تدریس و مبتنى بر هدف متعالى.
دکتر سها عبدالستارالسطوحی درباره انواع شوخطبعیها چنین میگوید: نوع اول شوخطبعی و تمسخر، مزاح یا هزل است که در اشعار زیادی رواج دارد؛ زبان آن ساده و صریح است و نیاز زیادی به تفکر ندارد و تنها هدف آن خنداندن است. نوع دوم فکاهه است که هدف آن منحصر در خنده نمی شود. علاوه برخنداندن بدنبال نقد جامعه و مردم است اما در حالهای از ابهام، … نوع سوم همان نیشخند و طنز است… و در کشمکشهای سیاسی و علمی بالا میگیرد. (همان: ۵۱و۵۲)
۱٫۳٫۲٫ زمینه اصلی رواج طنز
«طنز حقیقی اجتماعیترین فعالیت روانی» (صادق زاده،۱۳۸۹: ۷۸) و «بازتابی از ژرفترین خواسته های انسانی، اجتماعی وسیاسی یک ملت است که عقدههای مردمان آگاه و دردمند را با پرخاش نیشدار و زهرآلود خود میگشاید.» (رجبی،۱۳۹۱: ۷۷) به عبارت دیگر، اصولاً آثار طنزآمیز هنگامی به صحنه حضور مییابند که فشارهای اجتماعی و سیاسی، جامعه را به مرز خفقان کشانیده باشد، نظام آن در مسیر طبیعی خود مورد تهدید قرار گیرد، ستم و تجاوز در اشکال گوناگون چهره نماید و پویایی اندیشه و پیشرفت ناشی از آن، کم کم به انحطاط بکشد.
بنابراین خاستگاه طنز را باید از لابه لای حوادث اجتماعی و سیاسی جستجو کرد، چراکه شناخت علل و انگیزههای طنز در هر دورهای، ارتباط مستقیم با شناخت جامعهای دارد که اثر طنزآمیز در آن و برای آن بوجود آمده است. بیماریهای مزمنی چون: خودمعیاری در تفسیر فلسفه حیات، خودمحوری و اعمال قدرت شخصی در دین(بدعت در شریعت) و اندیشه فروشی و عوامفریبی به منظور وجهه و موقعیت اجتماعی(تزویر و ریا) که ناشی از جهل عمومی است و به وسیله حاکمیت تشدید میشود، از موضوعات اصلی طنز دوران آشفتگی است.
بدین ترتیب، طنز «تنها تصویرگر زندگی اجتماعی نیست، بلکه آن را تحلیل و تفسیر نیز میکند و درباره مظاهر و رویدادهای آن، ریشهیابی مینماید و به داوری میپردازد.» ( بهزادی اندوهجردی،۱۳۷۸: ۷) البته باید متذکر شویم که «طنز نمی تواند محصول دوران استبداد مطلق باشد، چون در چنین شرایطی رشد و نمو طنز عملا غیر ممکن است… در دوره آزادی کامل نیز طنز یا حداقل، طنز سیاسی- اجتماعی، جایگاه والا و تاثیر گذاری نخواهد داشت.»(کرمی و همکاران،۱۳۸۸: ۱۰)
۲٫۳٫۲٫ هدف طنز
طنز بدنبال اصلاح جامعه بشریت است؛ طنزپرداز به عنوان فردی آگاه و بانی خیر برای جامعه ، با درک دردها و کژی‌ها و نادرستی‌های جامعه، بدنبال اینست که به طرز واقع بینانه‌ای عدم تعادل و تناسب در عرصه های مختلف زندگی را نمایان سازد و با بیانی هنرمندانه و نقادانه به قصد اصلاح و نه تخریب، تضاد بین وضع موجود با اندیشه یک زندگی عالی را ترسیم کند.
«هنگامی که طنزپرداز به موضوع معینی میخندد و آن را رد یا انکار میکند در واقع، آرمان مثبت خود را که در جهت مخالف آن قرار دارد، آشکارا یا نهانی، صراحتا یا تلویحا به خواننده عرضه میدارد… ایجاد تصور درباره یک زندگی متعالی و زیبا، از راه به تصویر کشیدن جهات پست و ناشایست زندگی موجود و بیدار کردن شوق کمال مطلوب در خواننده از وظایف و هدفهای مهم طنز رئالیستی است.» (بهزادی اندوهجردی ،۱۳۷۸: ۴۱) «گوته دراینباره میگوید: آیرنی موجب صعود انسان به ورای خوشی و ناخوشی، نیکی و بدی، یا مرگ و زندگی میشود.» (کالین موکه،۱۳۸۹: ۵۲)به همین دلیل است که طنز را «فریاد نبرد انسان برای خوشبختی نامیدهاند.»( بهزادی اندوهجردی ،۱۳۷۸: ۱۶)
البته «وقتی میگوییم چیزی باید باشد به هیچ وجه منظور یک ایده آل و آرمان نیست. بلکه در حقیقت، واقعیت نه چندان دورِ اکنون گم شده است. این سخن به آن معناست که طنزپرداز به دنبال مدینه فاضله نیست، خواست او ریشه در واقعیت دارد.»(کرمی و همکاران ،۱۳۸۸ :۹) بنابراین بدون تردید، طنز به عنوان شیرین‏ترین و رساترین شیوه انتقاد، یک نوع پرخاش و تنبیه اجتماعی است، برای اصلاح و به تکامل رساندن جامعه، از جانب کسى که مى‏داند ولى نمى‏تواند، خطاب به کسى که مى‏تواند، ولى نمى‏داند! دکتر آرین پور درباره نقد بودن طنز مینویسد :« قلم طنز نویس کارد جراحی است، نه چاقوی آدمکشی. با همه تیزی و برندگیش، جانکاه و موذی و کشنده نیست بلکه آرامبخش و سلامتآور است. زخمهای نهانی را میشکافد و عفونت را میزداید و بیمار را بهبود میبخشد» (آرین پور،۱۳۷۵: ۳۶)پس هر چه مخالفت نویسنده و بغض و کینه او نسبت به حوادث زندگی شدیدتر و قویتر باشد، به همان نسبت طنز کاریتر و دردناکتر است.( صدر،۱۳۸۱: ۷)
اینگونه ادبی برگرفته از احساس تعهد است، چرا که احساس مسئولیت و تعهدات انسانی و اخلاقی، نویسنده و شاعر را وامیدارد که برای اصلاح خود و جامعۀ خود به پا خیزد« ادبیات طنز از والاترین مصادیق هنر متعهد است ،زیرا در آن نویسنده و شاعر خود را فدای هنر خود میکند و هنرش دربست در خدمت جامعه و مردم قرار میگیرد.»(باقریانبستانآباد،۱۳۸۷: ۱۲۸) و همانگونه که سارتر(۱۳۴۸: ۴۰-۲۵) در کتاب “ادبیات چیست؟” میگوید، مقصود اصلی از تمامی یافته های انسانی از علم و هنر و ادبیات، سود رسانیدن به جامعه و بشریت است وگرنه هنر و علمی که از آن استفاده عملی نشود چه حاصل دارد.
البته طنز علاوه بر هشدارى کنایه‏آمیز از طرف مردم فرزانۀ هوشیار برای شناساندن احوال نامعقول انسان به انسان، تبدیل کردن انسان به یک فرد متفکر ناظر بر زندگی، رسواگری و نفی وضع موجود و تغییر آن، اهداف دیگری هم در نهان دارد، از جمله پالایش درونی و آرامش روانی ادیب، چرا که «فاش کردن حکایتهای نهفتهای که دیگر سینه به سبب آنها جوش برمیآورد، بار رنج و نگرانی خاطر صاحب درد را تسکین میبخشد.» (بهزادی اندوهجردی،۱۳۷۸: ۳۹) و هدف دیگر، احساس رضایت،آرامش و لذت در خواننده و شنونده است، چرا که در قالب فکاهه و با خنده همراه است و به گفته هوراس «طنز در دو کلمه خلاصه میشود: آموزش و سرگرمی.» (پلارد،۱۳۷۸: ۹۲)
۳٫۳٫۲٫ انواع طنز
صاحبنظران طنز را از جهات مختلف ازجمله موضوع، قالب، نحوه بیان و شیوه ارائه مضمون و هدف و…به انواع مختلفی طبقهبندی کردهاند. البته این تقسیمبندیها خیلی دقیق نبوده و ممکن است یک اثر طنزآمیز در چارچوب چندین نوع از این تقسیمبندیها قرار یگیرد.
*براساس محور بیانی طنز به دو دسته طنز مستقیم ( هوراسی و جووانی) و غیرمستقیم تقسیم میگردد. در طنز مستقیم ، سخنگو اول شخص است. این «من» ممکن است مستقیما با خواننده سخن بگوید یا با واسطهی کس دیگری که در اثر مطرح است. کار شنونده شرح و بسط و توضیح و تفسیر طنزهای سخنگو است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:48:00 ق.ظ ]




تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان
راهکارهای اجرایی حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان، با توجه به اصول مقرر در حقوق بین المللی؛ مانند اصل تعیین سرنوشت و سرزمینی بودن حاکمیت ها،دارای ابهام است. تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان در اصل ۱۵۲ قانون اساسی نیز مورد توجه قرار گرفته است و محدودیت های مندرج در اصول ۸۱ و ۱۴۵ هیچ خدشه ای به این اصل وارد نمی کند.در بند ۱۶ اصل ۳؛ بر حمایت بی دریغ از مستضعفان تاکید شده است. به نظر می رسد این حمایت بی شائبه در مواردی ممکن است با برخی دیگر از اصول قانون اساسی ، مانند اصل ۱۴۶، در تعارض قرار گیرد.توضیح اینکه ممکن است موردی پیش آید که جمهوری اسلامی برای حمایت از یکی از ملل مستضعف و یا مسلمان ،بخواهد پایگاهی برای مقاصد نظامی ،در اختیار آنها قرار دهد.[۱۱۵]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کلیات اصل سوم
مفهوم دولت در صدر این اصل ،نمی تواند در بر گیرنده مفهوم ملت نیز باشد. چرا که اولا؛ برداشت خلاف ظاهر لفظ نیاز به وجود قرینه دارد که چنین قرینه ای در متن اصل ،موجود نیست. ثانیا واگذاری مسئولیت اجرای برخی از بندهای این اصل به ملت، مانند بندهای ۳ و ۱۲ و ۱۶، به وضوح خلاف واقع و غیر معقول می نماید. ثالثا وجه ممیزی مبنی بر تفکیک بندهای اصل ۳ از یکدیگر وجود ندارد تا از این طریق بتوان تکلیف اجرای برخی از بندها را بر عهده ملت نهاد و تکلیف اجرای برخی دیگر از بندها را بر عهده دولت (در مفهوم اعم خود) دانست. افزون بر این نه در قانون اساسی و نه تا حدودی در قوانین عادی هیچ ساز و کار اجرایی برای ایفای تعهدات مندرج در بندهای شانزده گانه اصل سوم توسط مردم ،در نظر گرفته نشده است. لذا با قبول وجود مسئولیت ملت برای تحقق تمام این بندها ،تکلیف مالایطاق صورت می گیرد و دیگر آنکه اصرار بر قبول تعهد اجرا و استیفای بندهای مذکور در اصل سوم توسط مردم، مفسده نیز خواهد داشت. به عنوان نمونه نمی توان قبول کرد که مردم مسئول و طبق تصریح صدر اصل موظف به تنظیم سیاست خارجی کشور طبق آنجه که در بند ۱۶ آمده است ، هستند.
به نظر می رسد بندهای مطرح شده دراصل سوم قانون اساسی ،به صورت انحصاری در اختیار دولت نباشد؛ زیرا تحقق بسیاری از بندها مساعدت و همکاری مردم را در راستای دستیابی به آن اهداف می طلبند.
«تعهد مثبت و منفی دولت(و یا تعهد ایجابی و سلبی دولت)، طبق آنچه که در مباحث حقوق بشری مطرح است، راجع به بندهای اصل سوم، موضوعیت پیدا نمی کند. به عبارت دیگر، نمی توان به عنوان نمونه قائل به تعهد ایجاد محیط مناسب توسط دولت برای رشد فضایل اخلاقی شد و همزمان تعهد سلبی دولت (به معنای مانع نشدن برای رشد فضایل اخلاقی و با ایجاد نکردن محیط های نا مساعد که مانع رشد فضایل اخلاقی باشند) ،را هم در اینجا متصور شد؛ چرا که تقریبا در ابتدای هریک از بندهای شانزده گانه، تکلیف ایجابی و یا سلبی بودن تعهد دولت با به کار بردن الفاظی چون ایجاد، طرح، محو، رفع، تامین و توسعه مشخص گردیده است و نمی توان تعهدات سلبی را دارای تعهد ضمنی ایجابی و یا بالعکس تعهدات سلبی را حاوی تکالیف ضمنی ایجابی برشمرد چرا که این امر در واقع مستلزم اجتهاد بدون دلیل مستند در مقابل نص خواهد بود.[۱۱۶]»
«یکی از نمایندگان پیرامون مبنا و جایگاه اصل سوم می گوید:درج این اصل در اینجا بدین منظور است که، یکی به صورت فشرده ،وظیفه قانونگذاری و اجرای قانون را در آینده مشخص کند و جهت کلی قانون اساسی ما را در شاخه های مختلف نشان بدهد و هم برای خود ملت ما که امروز در انتظار آن هستند که قانون اساسی می خواهد چه مسائلی از مسائل آنان را اولویت بدهد و هم برای سایر مردم ،روشنگر کلی راه باشد.[۱۱۷]»
«تقسیم بندی یکی از نمایندگان پیرامون اصل اول و دوم و سوم،بسیار دقیق است. بنا بر این تقسیم بندی،اصل اول بیانگر نوع حکومت،اصل دوم پایه های حکومت و اصل سوم،اهداف و وظایف جمهوری اسلامی است.[۱۱۸]»
اصل ۳ را می توان به تعبیری برنامه هایی برای نیل به اهداف مذکور در اصل ۲ دانست. به تعبیری دیگر، این موارد شانزده گانه را می توان وظایف دولت اسلامی در پرتو اهداف آن به شمار آورد. البته اهداف نهایی در اصل دو گفته شده است واهداف میانی دراصل سه و یا به عبارت دیگراهداف به صورت اجمالی در اصل ۲ آمده است و به صورت تفصیلی در اصل ۳ شرح داده شده است. همچنین میتوان بندهای این اصل را، راه ها و شیوه هایی برای نیل به اهداف اصل ۲ دانست.دراین صورت ممکن است این سوال پیش بیاید که این راه ها و وسائل چه نسبتی با راه های سه گانه مذکور در بند الف و ب و ج اصل ۲ دارند؟ پاسخ این است که اگرچه آنها نیز راه ها و وسائل نیل به اهداف ذیل اصل ۲ هستند؛ ولی نسبت به این راه ها تقدم رتبی دارند. یعنی اجتهاد و استفاده از علوم و فنون می توانند ابزار باشند و بر راه های اصل ۳ تقدم رتبی دارند.
اصل ۳ و بندهای آن از حیث تعیین ایدئولوژی حاکم بر نظام سیاسی جمهوری اسلامی اهمیت بسیاری دارد . آنچه که به طور کلی و خارج از قانون اساسی دارای اهمیت است؛ آن است که ابتدا باید جایگاه این نظام در مقابله با نظام های دیگر به خصوص، در برابر طیف گسترده دولت ها از لیبرال گرفته تا توتالیتر و تمامیت خواه مشخص گردد. به این معنا که دولت اسلامی از حیث دخالت درامور مختلف چه شان و جایگاهی دارد؟بعد از آن است که می توان چنین اصولی را با دقت یشتری بررسی نموده و یا به تفسیر صحیح تری از اصل ۳ دست یافت.با دقت در اصل سوم قانون اساسی روشن می شود که اهداف نظام جمهوری اسلامی و وظایف دولت و مردم در چهار سطح حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دسته بندی گردیده و لوازم آنها مانند آزادی سیاسی وحق تعیین سرنوشت توسط مردم و امنیت قضایی و… در بندهای شانزده گانه مورد تاکید قرار گرفته است.
در صورتی که عبارت دولت در اصل سوم قانون اساسی بیانگر مفهوم قوه مجریه باشد لازم است که اولا؛ دولت های منتخب بعد از اتمام دوره چهارساله ، از این ابعاد مورد رصد و مطالبه قرار گیرند. ثانیا؛ رئیس جمهور در طول دوران ریاست جمهوری به دنبال تحقق این اهداف باشد و همچنین در ارائه برنامه خود به مجلس شورای اسلامی جهت دریافت رای اعتماد، به تمام این اهداف ،توجه کافی و لازم را نموده باشد.
تقدم بندهای مربوط به افزایش آگاهی های عمومی بر آزادی در اصل ۳ ریشه در مباحث فلسفه حقوق دارد. بر این مبنا آگاهی مقدم بر آزادی است و می توان قبل از آگاه شدن و رشد فکری بخی از اقشار جامعه ،آنها را از داشتن برخی از آزادی ها، موقتا محروم نمود .
بندهای شانزده گانه اصل سوم از چند جهت قابل تقسیم بندی هستند: اولا؛ در جهت تقسیم بندی به اهداف عالی و اهداف میانی ، برخی از بندها تنها اهداف کلی و عالی نظام اسلامی محسوب می گردند و برخی بندها هم هدف نظام اسلامی است و هم وسیله تحقق اهداف.ثانیا؛ از جهت ذکر ساز و کارهای اجرایی برای بندهای شانزده گانه ،که این امر تنها برای برخی از بندها در سایر اصول مقرر گردیده است.اصل اول بیانگر نوع حکومت،اصل دوم پایه های حکومت و اصل سوم اهداف و وظایف حکومت جمهوری اسلامی ایران است.بیان اصل سوم قانون اساسی در متن به جای مقدمه از یک سو نشان دهنده اهمیت محتوای این اصل و از سوی دیگر بیانگر ذکر وظایف حکومت اسلامی در میان سایر اصول است ؛چرا که به این واسطه استناد به آن غیر قابل خدشه و بدون هرگونه شک و شبهه خواهد بود. [۱۱۹]
برای حفظ هر جامعه و در امان نگه داشتن آن از فساد و انحراف و سقوط در بعضی موارد، نظارت گروهی خاص لازم است تا بر آنچه بر جامعه می گذرد نظارت کنند و جامعه را از رفتن به سوی انحراف و فساد حفظ نمایند.این موضوع در اسلام به طور وسیع،حساب شده و منطقی ،تحت طرح وجوب دو وظیفه بسیار مهم امر به معروف و نهی از منکر عنوان شده است.این طرح و برنامه اگر درست پیاده شود اهرمی نیرومند برای ریشه کن کردن فساد و عاملی استوار برای سوق دادن فرد و جامعه به سوی تکامل همه جانبه معنوی و مادی خواهد شد.
گفتار دوم : امر به معروف و نهی از منکر(اصل ۸)
نظارت و مواظبت منطقی شهروندان جامعه بر یکدیگر، حقی است که از اتصال و پیوند ناگزیرفرد با جامعه وعدم امکان تفکیک و جدایی این دو از یکدیگر حاصل می گردد، چرا که کیفیت عملکردهای فردی بدون تردید در حرکت و سرنوشت جامعه نیز مؤثر است. کژرفتاریهای فردی همچون یک بیماری مسری علاوه برآنکه فرد را به ورطه خسران و زیان می افکند،جامعه را نیز زیانمند و متضرر می سازد و از اینرو مراقبت ومواظبت از یکدیگر حقی است که بر حکم عقل مبتنی است .
ارتباط متقابل رفتارهای فردی و جمعی با یکدیگر و اشتراک این دو در سرنوشت و چگونگی حیات خود، در نصوص روایی نیز مورد تصریح وتوجه جدی قرارگرفته است. در این دیدگاه فرد عنصری منفک و بریده از جامعه نبوده بلکه عضوی ازپیکره آن است و از این جهت، عدم توجه به اصلاح عضوی فاسد ( مجرم )، تسری فساد به دیگراعضاء را در پی داشته و مآلا در چگونگی سیر حیات اجتماعی  نقش منفی برجای خواهدگذاشت. «بنابراین ضرورت مراقبت فرد نسبت به جامعه و جامعه نسبت به فرد و شهروندان نسبت به یکدیگر به منظور از میان برداشتن عوامل خسارت زا و زیانبار و نیز گسترش ارزش ها وتأمین بستر کمال وشکوفایی در جامعه، انکار ناپذیر است. از این رو چنانچه برخی از فقها نیز تصریح کرده اند ؛مشروعیت و وجوب امر به معروف و نهی از منکر از امور عقلی بوده  و به حکم آن لازم است که عموم افراد با مراقبت از یکدیگر و در حد توان، جامعه را از آلوده شدن به فساد دور نگهدارند. شارع نیز همین حکم عقلی را مورد توجه قرار داده و آنرا از مهمترین واجبات به شمار آورده است. بطوری که بالاتر از جهاد و فراتر از همه اعمال نیک محسوب شده است.آیات قرآنی و نصوص روایی  بسیاری که در این باره آمده است، بیانگر نقش حساس ومؤثری است که برای این فرضیه پیش بینی شده است.
از اینرو حقوقدانان و مؤلفین اسلامی،این دوفریضه را قطب اعظم در دین عنوان داده و آنرا از امور مهمی شمرده اند که همه پیامآوران الهی برای انجام آن و توصیه به دیگران در اقدام بدان برگزیده شده اند؛صاحب نظران اسلامی ضمن واجب شمردن تدابیر نظارتی و بازدارنده وتصریح براهمیت این تکلیف درعینی یا کفایی بودن وجوب آن، اختلاف کرده اند. گروهی وجوب آنرا بر همه افراد متعین دانسته اند .لکن اغلب عالمان اسلامی بر کفایی بودن وجوب امر به معروف و نهی ازمنکر نظر داده و برخی چنین استدلال کرده اند که منظور و مطلوب شارع این است که معروف وامور نیک انجام و زشتیها از بین برود. پس چنانچه با اقدامات برخی از مکلفین، مقصود حاصل گردد، وظیفه ای برای دیگران باقی نمی ماند اما اگر هیچکس اقدام بدان ننمود همه مردم مکلف بدان بوده وترک کنندگان، سزاوار تنبیه و کیفر خواهند شد.[۱۲۰]»
«سخن در رابطه با تعریف این دو واژه بسیار است اما به عبارت ساده کلمه معروف یعنی خوب و کلمه منکر یعنی بد. مهمترین دلیل بر اهمیت این دو وظیفه بزرگ آنکه، حفظ دین و جامعه با تمام ابعادش بستگی به آن دارد. به عبارت دیگر؛ انسانها در پرتو اجرای این دو وظیفه، از پرتگاه سقوط نجات یافته و به سوی روح تکامل انسانی ،پرمی گشایند.این دو وظیفه ضامن اجرای سایر وظایف فردی،اجتماعی ،فرهنگی،سیاسی و عبادی خواهد شد.[۱۲۱]»
«امر به معروف و نهی ازمنکر در حقیقت به منزله یک پوشش امن اجتماعی برای محافظت از جمعیت است. زیرا اگر مساله امر به معروف و نهی از منکر در میان نباشد ،عوامل مختلفی که دشمن بقای وحدت اجتماعی هستند، از درون ،ریشه های اجتماع را می خورند و آن را از هم متلاشی می سازند. بنابراین حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست.نظارت همگانی واژه ای شرعی و قانونی است که در سالهای اخیر در فرهنگ سیاسی مردم ایران متداول شده است.این واژه بر این مفهوم استوار است که مردم صاحبان واقعی حکومتند و حق دارند بر نحوه کار حکومت نظارت داشته باشند و در آن مشارکت کنند. بنابراین با توجه به اهمیت امنیت اجتماعی در دین مبین اسلام، در نظام جمهوری اسلامی،امنیت مسلمین ارزش مضاعف دارد چرا که فراتر از حق شهروندی است و به رسالت شهروند در قبال خود ،جامعه و خداوند می انجامد. بر این اساس با پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس نظام سیاسی مبتنی بر اصول واهداف دین مبین اسلام، مردم و نقش نظارتی آنان در نظام سیاسی، مورد توجه قرار گرفت و در اصل ۸ قانون اساسی بر تحقق آن تاکید شده است.[۱۲۲]»
«با نگرش به گستردگی موضوع امر به معروف و نهی ازمنکر به ویژه درحکومت اسلامی که کارگزاران و مسئولان باید به وظایف خاص خود بپردازند و در هر وظیفه خاص با توجه به تخصصی بودن و یا سایر ملاحظات آن به ویژه ملاحظات امنیتی ، نظامی و سیاسی تکیه بر یک نظر کافی نمی باشد؛ بلکه الزامات حکومت اسلامی ایجاب میکند که در انجام این دو وظیفه، هم به عینی و هم کفایی بودن آن توجه شود. آنجایی که بحث نظارت همگانی بر اعمال یکدیگر و اعمال دولتیان وبرعکس می باشد، عینی بودن آن مطرح است. اما در جایی که این نظارت تخصصی میشود، مثلا در جایی که ارتباط به مسائل امنیتی و نظامی و مواردمشابه پیدا می کنند، نظارت کفایی کاربرد دارد. بدین معنی که باید در خصوص این قبیل معروف ها و منکرها ،افرادی متخصص نظارت نمایند که لازمه آن تاسیس سازمان های تخصصی است.
نظارت بیرونی بر قدرت سیاسی متکی بر این اصل است که حاکم جامعه خود را در برابر مردم مسئول و پاسخگو بداند. اگر حاکمی مردم را تنها موظف بداند و خود را فقط در برابر خداوند مسئول بداند و تنها خود را صاحب حق بپندارد،طبعا نظارت مردم را بر عملکرد خویش نخواهد پذیرفت. نظارت بیرونی تنها منحصر بر قدرت سیاسی نیست بلکه این نظارت از طریق مردم بر مردم، مردم بر دولت و دولت بر مردم می باشد که این موضوع در اصل ۸ قانون اساسی تصریح شده است.[۱۲۳] »
این اصل که در واقع همان امر به معروف و نهی از منکر می باشد ؛وظیفه ای همگانی در جهت رواج خوبی ها و جلوگیری از گسترش زشتی ها در جامعه اسلامی است. این وظیفه اختصاص به قشر خاصی نداشته و همگان برای سالم سازی جامعه مسئولیت دارند.برخی از قشرها مانند علمای امت که جایگاه خاص و از مصالح و مفاسد آگاهی بیشتری دارند،در این زمینه مسئولیت بیشتری دارند .یکی از اهرم های نظارت؛ تبیین همین وظیفه عمومی است. مردم همانطور که موظف به انجام خوبی ها و ترک بدی ها هستند، در رواج نیکی ها و محو بدی ها در جامعه نیز مسئولند و وظیفه دارند تا یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند. حاکمان نیز مشمول این وظیفه عمومی اند. جایگاه ایشان در جامعه موجب نمی شود که مردم عادی نتوانند به آنان امر و نهی کنند.
«آیا امر به معروف آزادی را سلب نمی کند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت؛ با این که به طور مسلم زندگانی دسته جمعی برای افراد بشر فواید و برکات فراوانی دارد و حتی این نوع مزایا، انسان را وادار به زندگانی اجتماعی کرده است. ولی در مقابل آن ،محدودیت هایی نیز برای او به بار می آورد چون در برابر فواید بی شمار زندگی دسته جمعی ، ضرر این نوع محدودیت ها جزیی و ناچیز است . بنابراین؛ بشر از روز اول تن به زندگی اجتماعی داده و محدودیت ها را پذیرفته است و از آنجا که در زندگی اجتماعی سرنوشت افراد به هم مربوط است و به اصطلاح، افراد در سرنوشت یکدیگر اثر دارند،حق نظارت در اعمال دیگران ،حق طبیعی و خاصیت زندگی دسته جمعی است.[۱۲۴]»
چنانچه امر به معروف و نهی از منکر برابر اصول و روشی که در شرع مقدس تبیین و تشریح شده است ، انجام شود، نه تنها موجب هرج و مرج و سلب آزادی دیگران نخواهد شد بلکه آثاری از خود بر جای خواهد گذاشت که نتیجه آن آرامش و اطمینان جامعه است. زیرا اگر مردم دریابند که ناظرانی وجود دارند که بر امور نظارت کنند و مانع تخلف و گناه مردم شوند،مانع زورگویی و قلدری گردنکشان شوند و مانع همه قسم از این منکرها شوند، قطعا آرامش می یابند و آرامش مردم ،موجب پیشرفت می گردد.
«از عبارت امر به معروف و نهی از منکر چنین بر می آید که این دو، بر مبنای امر و نهی می باشند و گویای این نکته است که باید در پشت آن قدرت اجرایی وجود داشته باشد تا بتواند آن را به مرحله عمل برساند و با دعوت به خیر که امری عمومی است و همگان می توانند آن را انجام دهند، تفاوت دارد. واقعیت این است که امر به معروف و نهی از منکر باید اثرگذار باشد و برای اثر هم نیاز به مقدماتی است که آن مقدمات، قدرت می باشد. یا به عبارتی در امر به معروف و نهی از منکر یک اختیار وجود دارد که اگر امر به معروف اثرگذار نبود، از آن اختیار می توان مدد گرفت.»[۱۲۵]
«واقعیت این است که حداقل نود درصد این دو وظیفه، مسئولیتی دولتی است.اگر مقدمه تاثیر امر به معروف و نهی از منکر، تشکیل حکومت اسلامی باشد، حکومت اسلامی واجب می شود. بنابراین تهیه مقدمات اثرگذاری نیز از عهده تک تک مردم خارج است. تهیه مقدمات در واقع همان ایجاد اختیارات قانونی همراه با ابزار قانونی است که در صورتی که فرد از طریق زبانی نپذیرفت، باید از اهرم قانونی در جهت بازداشتن او استفاده شود. یا به عبارتی از اهرم الزام واجبار استفاده شود.[۱۲۶]»
با این توصیف می توان نظر استاد عمید زنجانی را که قائل است که نود درصد امر به معروف و نهی از منکر وظیفه دولت است به درستی پذیرفت. اما با پذیرفتن این موضوع کار پایان نمی یابد و مشکل اصلی همچنان باقی است که چه کسی مسئول امر به معروف ونهی از منکر در دولت است؟ اگر هدف از امر به معروف و نهی از منکر را جریان صحیح امور در جامعه بدانیم، پس اولین مسئول؛ سلسله مراتب سازمانی ادارات از پایین ترین رده تا بالاترین رده است که در یک وزارتخانه، وزیر مربوطه است. سلسله مراتب سازمانی به لحاظ اختیارات سازمانی هم قانونا الزام دارد و هم عرفا می تواند از اختیارات قانونی، در جهت سیر صحیح امور استفاده کند و از اهرمهای تشویق و تنبیه در اختیار خود، بدون محدودیت استفاده نماید.این همان دولتی بودن امر به معروف و نهی از منکر است. پس تا اینجا به درستی روشن شد که هدف از امر به معروف و نهی از منکر از طریق نهادهای مرتبط با امور عامه مردم و از طریق سلسله مراتب سازمانی در آن نهادها و یا نهادهای دیگر، قابل دست یابی است و یا به عبارتی این وظیفه به طور عام در هر سازمانی، از طریق همان سازمان و نهاد قابل تحقق است، بدون اینکه تاثیر سوء بر روند امور، در آن سازمان داشته باشد. روش دیگری که در اجرای امر به معروف و نهی از منکر می تواند مورد نظر باشد؛ تشکیل نهادی با این وظیفه است، یعنی نهاد امر به معروف و نهی از منکر ،حال با هر عنوان چه سازمان ، چه وزارتخانه و …. .
در حال حاضر ستادی با نام ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که این ستاد باید دامنه فعالیت خود را با هدف آموزش در سطح جامعه، گسترش دهد و مردم و مسئولین را با مصداق های معروف و منکر آشنا نماید. بدیهی است که آشنا شدن مردم با این مصداق ها، قطعا در پیشرفت امر به معروف و نهی ازمنکر اثر مثبت خواهد داشت و این فریضه بزرگ الهی را در جامعه احیا خواهد کرد. البته تشکیل ستاد فوق، الزاما به معنای استخدام گروهی با این هدف نیست . بلکه این ستاد در واقع می بایست برنامه ریز و سیاست گذار باشد و در اجرای آموزش معروف و منکر، از سایر پتانسیل های موجود، مانند ائمه جمعه و جماعات ، واعظین، رسانه های همگانی و … استفاده کند.
در مجموع باید گفت که هدف از امر به معروف و نهی از منکر،اجرای صحیح امور جاری جامعه در ابعاد و قلمروهای مختلف خود است و لازم است درجهت اجرای صحیح آن امور، نظارت صورت پذیرد. نظارت به دو صورت همگانی و اختصاصی است.نظارت همگانی وظایف عامه مردم است که تقریبا ده درصد این فریضه را دربر می گیرد ولی نود درصد بقیه نظارت اختصاصی است که جزو وظایف دولت می باشد.دولت یا نهادهای دولتی متولی پیشبرد صحیح امور مردم می باشند. برخی نهادها مانند نهادهای انتظامی و قضایی و شهرداری ها و موارد مشابه مستقیما با امور مردم سروکار دارند و سایر نهادها به طور غیر مستقیم. به عبارتی برخی نهادها که مسئولیت امور نظم عمومی و جلوگیری از بی عدالتی ، قانون گریزی و زورگویی و … را بر عهده دارند، درواقع متولیان امر به معروف و نهی از منکر هستند و برای اجرای صحیح امور،نیاز به نظارت در درون خود نیز دارند که با توجه به آن، نظارت از مسیر صحیح خود منحرف نشده و به فساد کشیده نشوند.
در این نهادها یا کلا نهادهای دولتی ، نظارت داخلی از طریق سلسله مراتب نیز، دستگاههایی مانند بازرسی،حراست ویا موارد مشابه را در درون خود دارند که از طریق آنان اعمال نظارت می نمایند. بر این اساس ضرورت تشکیل نهادی که صرفا وظیفه امر به معروف و نهی از منکر راداشته باشد تشخیص داده نمی شود. از طرفی ممکن است ایجاد تشکیلاتی این چنین باعث دخالت بی مورد در امور و موجب کندی روند امور شود و مسئولین را در انجام وظایف بی اختیار نمایند.
ضرورت دارد که موضوع امر به معروف و نهی از منکر از طریق مدیران و مسئولان و مبادی ذی ربط در سازمان صورت پذیرفته و در واقع، دولت خود در تمام ابعادش مسئول اجرای آن باشد.به عبارت دیگر، بر اساس این استدلال می توان گفت که امر به معروف ونهی از منکر، جزو وظایف مدیران است و باید همیشه در جریان امور ساری و جاری باشد.مدیران موظفند با ایجاد ساز و کارهایی که بتواند هم آشکار و هم پنهان اعمال کارکنان را زیر نظر داشته باشد و بدون غرض گزارش نماید و مواردی از این قبیل، به انجام این فریضه اقدام نمایند.در بحث خارج از ادارات یا به طور کلی جامعه، این وظیفه باید به مسئولین انتظامی و سایر مبادی ذی ربط همچون بسیج واگذار شود و آن ارگانها به عنوان بازوان اجرایی اقدام نمایند. با این حال مسئولیت عمومی امر به معروف و نهی از منکر به عنوان نظارت همگانی و در حد تذکر و ارشاد مشفقانه، کماکان از طریق مردم عادی انجام خواهد شد. اما علی رغم عدم ضرورت تشکیل نهاد امر به معروف و نهی از منکر با توجه به اهمیت آموزش معروف ها و منکرها تشکیل ستادی با هدف آموزش ضروری می باشد.[۱۲۷]
گفتار سوم : تحکیم خانواده و حمایت از حقوق زن (اصل ۱۰ و ۲۱)
بند اول : خانواده در قانون اساسی
خانواده واحد اجتماعی است با ابعاد گوناگون زیستی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و روانی، متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، همخونی با یکدیگر به عنوان زن و شوهر، مادر و پدر و برادر و خواهر، در ارتباط متقابل اند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می کنند.
نهاد خانواده یک ضرورت اجتماعی ، روانی، غریزی، تنظیمی، اقتصادی ، اخلاقی، عاطفی و تربیتی است که نقش موثری در رشد و تعالی و تکامل همه جانبه جامعه دارد و در صورت عدم توجه به آن و سقوط خانواده، جامعه نیز به فساد و هلاکت کشیده می شود. لذا توجه اسلام، به حفظ و تحکیم خانواده و ارزش و قدرت آن است و در قرآن کریم اشارات متعددی به آن شده است. از جمله می فرماید: برای شما از خود شما همسرانی آفرید تا به سوی آنان میل کنید و آرامش بگیرید و بین شما مودت و رحمت (خانوادگی) قرار داد و در همین نشانه هایی است برای مردمی که تفکر کنند.بسیاری از مکاتب اجتماعی نیز خانواده را مهم ترین رکن حیات اجتماعی و عامل اساسی مهمی برای رشد و شکوفایی جوامع یا سقوط آنها می شناسند. بنابراین هم ازنظر اسلام و هم از نظر سایر مکاتب اجتماعی، در میان همه نهادها و تاسیسات اجتماعی ، خانواده اهمیت و اعتبار بیشتری دارد و همگی بر اهمیت حیاتی و سرنوشت ساز آن تاکید دارند.
بنابراین؛ از آنجا که نظام جمهوری اسلامی ایران طبق اصل دوم قانون اساسی، نظامی است بر پایه حاکمیت خداوند و تسلیم در برابر او و وحی الهی و نقش بنیادین آن در بیان قوانین، خانواده به عنوان رکن اساسی حیات اجتماعی در کانون توجه آن قرار دارد و قانون اساسی که سند این نظام است نیز، اهتمام خاصی به امر خانواده ورزیده است. چنانکه در مقدمه آن،از خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی یادشده است.[۱۲۸]
توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشدیابنده انسان است، اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود، از وظایف حکومت اسلامی است.همین موضوع صریحا در اصل دهم قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته و ضمن اینکه خانواده را واحد بنیادین جامعه اسلامی معرفی کرده، دولت را نسبت به مقوله های زیر مکلف کرده است:آسان کردن تشکیل خانواده،پاسداری از قداست خانواده،تنظیم روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی[۱۲۹]
در ارتباط با مقوله نخست؛وظیفه دولت عبارت است از : وضع و تنظیم قوانین و مقررات و برنامه ریزی های لازم و تدارک امکانات و زمینه های مربوطه به منظور آسان ساختن فرایند تشکیل خانواده. در این خصوص تاکنون از سوی نهادها و ارگان های مختلف نظام جمهوری اسلامی نظیر مجلس شورای اسلامی ، برخی نهادهای انقلابی و اجرایی و موسسات ملی نظیر بانک ها، همچنین به وسیله ارگانها و نهادهای مردمی، مجموعه ای از تسهیلات مادی و معنوی در نظر گرفته شده است.
در مورد پاسداری از قداست خانواده باید گفت که یکی از اهداف مهم نظام و رهبری آن، احیای قداست و ارزش واحد بنیادین جامعه؛ یعنی خانواده بوده و هست. چنین هدف مهمی در حقیقت برگرفته از متن دین مبین اسلام است. زیرا اسلام همواره تحکیم بنیان خانواده و حفظ قداست آن را متذکر شده است.در زمینه تنظیم روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی، باید گفت از آنجا که هیچ جامعه ای چنانچه از خانواده هایی ناسالم برخوردار باشد، نمی تواند ادعای سلامت نماید ، قانون اساسی جمهوری اسلامی به منظورسالم سازی خانواده و حیات خانوادگی توجه دولت را به دو امر مهم جلب می کند: یکی تشکیل خانواده بر پایه حقوق اسلامی خانواده و دیگری رشد فضایل اخلاق اسلامی خانواده.
«منظور از حقوق خانواده ،مجموعه ای از مقررات و احکام و وظایف و مسئولیت هایی است که در شریعت اسلام برای بقا و دوام خانواده در نظر گرفته شده است. از آنجا که خانواده کانون اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی است، رشد فضایل اخلاقی و توسعه معنوی خانواده در کانون توجه نظام جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن قرار گرفته است.به ویژه اینکه، بر اساس بند اول اصل سوم قانون اساسی، یکی از وظایف نظام، ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد است. بنابراین یکی از عرصه های مهم برای رشد فضایل اخلاقی خانواده است. اهمیت این موضوع آنگاه مشخص می شود که ببینیم از منظر علمای علم اخلاق ، خود خانواده می تواند محفلی باشد برای اشاعه و گسترش فضایل اخلاقی و معنویت.
بدین ترتیب آنان برای خانواده برخی کارکردهای اخلاقی و معنوی را مطرح می کنند از جمله: ۱- محیط خانواده مکتب انسان سازی: اصولا اسلام محیط خانواده و کانون گرم خانواده را بهترین مکتب برای انسان سازی وکسب فضایل می داند. پس باید محیط خانواده محلی برای خروج و سلوک اهل خانه باشد و خانواده نقش موثری در فرایند خودسازی، دگرسازی و تهذیب نفس ایفا می کند.۲- محیط خانواده محل رحمت الهی: قرآن کریم خانه را محیطی معرفی می کند که سراسر رافت و مهربانی و رحمت است. پس خانواده باید پایگاه آرامش،زدودن رذایل و زایل شدن نگرانی ها و زمینه سازی برای نزول الطاف و رحمت خداوندی باشد.۳- خانواده محیط ایثار و فداکاری:خانواده باید محیط مناسبی را برای تولید عاطفه و تحکیم بنیان های عاطفی در میان اعضای خود ایجاد کند. بنابراین خانواده همچون کارگاهی است که در آن خلق های نیکو و خوبی های اصیل انسانی در محبت، ایثار، رافت،رعایت ،تعاون، تضامن، عفو و اغماض و دیگر صفات انسانی هم می روید،هم رشد و نمو می کند. این همه صفات که از نیازمندی های مبرم یک جامعه اصیل و مرفه انسانی است، در آنجا نضج می گیرد. در نتیجه ی رشد فضایل اخلاقی در خانواده،سلامت خانواده و در نهایت سلامت جامعه تضمین می شود. فرزندان در محیطی آکنده از محسنات اخلاقی تربیت می شوند. روابط خانوادگی در چارچوبی درست و انسانی شکل می گیرد و کانون خانواده سرشار از صفا و صمیمیت و صداقت می شود.[۱۳۰]»
بند دوم : زن در قانون اساسی
زنان به عنوان یکی از دو رکن اصلی حیات خانواده ، نیرویی غیر قابل انکار هستند که باید از نظر نظام مندی و برنامه ریزی، تمهیدات ضروری در مورد آنان در دستور کار دولتها قرار بگیرند. در نظام جمهوری اسلامی نیز زن، از جنبه های مختلف مورد توجه قرار گرفته است و هدف بازیابی مقام واقعی زن و هویت انسانی و کرامت واقعی آن است. با توجه به چنان هدف مقدسی قانون اساسی جمهوری اسلامی دیدگاهی ویژه و قرائتی منحصر به فرد از زن و مقام و منزلت او ارائه می دهد.در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیروی انسانی زن که در نظام طاغوتی در خدمت استثمار همه جانبه خارجی بود، هویت اصلی و حقوق انسانی خود را بازمی یابد و در این بازیابی طبیعی است که زنان به دلیل ستم بیشتری که از قبل متحمل شده اند ضرورت استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود.
خانواده واحد بنیادین جامعه وکانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز حرکت تکاملی و رشدیابنده انسان است، اصل اساسی بوده وفراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است. زن در چنین برداشتی از واحد خانواده از حالت شیء بودن و یا ابزار بودن در خدمت اشاعه مصرف زدگی و استثمار، خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری و پرورش انسان های مکتبی پیش آهنگ و خود، هم رزم مردان در میدان های فعال حیات می باشد و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهدبود.قانون اساسی با آزاد ساختن زن از قید و بندهای منحط جاهلیت قرن بیستم و سوق دادن او به سوی ارزش های حقیقی، شخصیت واقعی بانوان را مطرح کرد.
الف: حقوق زن در قانون اساسی
در اصل نوزدهم مساله تساوی حقوق مردم ایران(اعم از زن و مرد) از هر قوم و قبیله مورد تاکید قرار گرفته است و در اصل بیستم آمده است که همه افراد اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی،سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی با موازین اسلامی برخوردارند[۱۳۱].بنابراین مشاهده می شود که قانون اساسی به اصل مساوات حقوق مرد و زن عنایت ویژه دارد.[۱۳۲]
ب: وظیفه دولت در قبال حقوق زنان
به منظور پاسداری از مقام و منزلت زن و افزایش رشد کیفی زنان و افزایش اثربخشی آنان در عرصه های خانواده و اجتماعی،قانون اساسی دولت را به یک سری امور موظف کرده است. اصل ۲۱ قانون اساسی در جهت این امر است. در این اصل آمده است که دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید[۱۳۳]. به علاوه این اصل انجام این موارد را به عهده دولت گذاشته است:
«ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او: نظام جمهوری اسلامی با ماهیتی که دارد و در اصل اول آن آمده است؛ به منظور فضاسازی جهت رشد شخصیت زنان و بازیابی حقوق از دست رفته آنان،
حداکثر تلاشها و اقدامات را به کار گرفته است.درهمین زمینه در قانون خط مشی کلی سازمان صدا و سیما مصوب تیر ماه ۶۱ در ماده ۴۵ به عنوان یک وظیفه آمده است: بیان و تشریح مقام والای زن از دیدگاه اسلام و شناساندن ارزش واقعی وی به منظور بازگشت به اصالت اسلامی خویش و همچنین زمینه سازی برای از بین بردن ارزشهای کاذب و جایگزینی فضیلتهای اخلاقی در خانواده وکمک به تحکیم و انسجام روابط خانوادگی.[۱۳۴]
حمایت مادران به ویژه در دوران بارداری و حضانت فرزند: جامعه شناسان در بررسی نقش و کارکرد خانواده به دو وظیفه اساسی آن یعنی؛ تولید مثل(بقای نسل) و تربیت فرزندان توجه بیشتری دارند ودر این میان مسئولیت زنان به مراتب از مردان سنگین تر است. از یک سو تحمل مشقات دوران بارداری و از سوی دیگر مسئولیت خطیر تربیت همه جانبه فرزند را برعهده دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:48:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم