خانواده که می توان آن را اولین و کوچکترین جامعه ای دانست که به دست انسان به وجود می آید، مانند همه جوامع خرد و کلان دیگر ، نیازمند سرپرست و رئیسی است که امور آن را سامان بخشد و در مواقع گوناگون ، با تصمیم گیری صحیح ، مشکلات آن را برطرف سازد. اما نکته اساسی و مهم این است که ریاست و سرپرستی آن با چه کسی است؟ آیا مرد و زن و یا هر دو ریاست آن را بر عهده دارند؟
آنچنان که تاریخ حیات بشر نشان می دهد ، در ادوار گوناگون زندگی بشر و در جوامع گوناگون، به دلایل متعدد این ریاست متغیر بوده است.
هر چند غالبا مردان ریاست خانواده را بر عهده داشته اند، اما خانواده گاه پدر سالار و گاه مادر سالار بوده و کمتر اتفاق افتاده که هر دو با هم ریاست خانواده را بر عهده داشته باشند.[۵۷]
خانواده به عنوان یکی از بنیادی ترین نهادهای در جامعه ، نیاز به مسئول یا سرپرست دارد.
هر تشکل و اجتماعی که فاقد مقام مسئول یا سرپرست باشد ، دچار نابسامانی و هرج و مرج خواهد شد.
اگر خانواده رئیس نداشته باشد و زن و مرد در اداره ی امور آن برابر باشند ، ناچار باید برای حل اختلاف خود در هر مورد کوچک به دادگاه رجوع کنند و همین امر ممکن است صلح و صفای خانه را به هم بزند و پایه های زندگی زناشویی را فرو ریزد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ریاست خانواده مقامی است که برای تثبیت و مصلحت خانواده به مرد داده شده است و یک امتیاز و حق فردی برای شوهر محسوب نمی شود . ریاست خانواده بیشتر یک وظیفه اجتماعی است که برای تامین سعادت خانواده به مرد محول گردیده و او نمی توانداز آن سوء استفاده کند و بر خلاف مصلحت خانواده آن را به کار ببرد.[۵۸]
مشاهدات اولیه و تعداد قابل توجهی از ادعاهای مطرح شده در دادگاه ها نشان می دهد که موضوع « ریاست » یا همان « اقتدار » و اختیار ات شوهر _در کنار تمکین بانو _محور قابل توجهی در نزاع های خانوادگی بین بانو و شوهر است.[۵۹]
اگر چه می توان حدس زد که بخشی از این ادعاها در واقع بهانه ای برای ابراز نارضایتی زوجین از یکدیگر باشد و علل اصلی اختلاف ،امر دیگری باشد.
مفهوم ریاست شوهر دایره ی وسیعی در عرف دارد. اختیارات شوهر چون هم ریشه ی دینی دارد و هم در قانون مطرح است و در عین حال می تواند در عرف دایره ی وسیعی پیدا کند و ظرفیت آن را دارد که موضوع بسیاری از نزاع های زوجین باشد.[۶۰]
نکته ی دیگر اینکه نزاع زوجین در مسئله ی ریاست مرد به امور دیگر نیز سرایت می کند و نزاع بر امور دیگر نیز به ریاست کشیده می شود.
با توجه به بررسی های صورت گرفته به نظر می رسد مفهوم « ریاست شوهر» نسبت به بانو – حداقل در برخی موارد – به عنوان حق شوهر و وظیفه بانو- در کنار امر تمکین بانو و نیز در کنار مواردی از ریاست شوهر که حالت وظیفه شوهر را دارد ، در بررسی و شناخت مشکلات خانواده ایرانی و ریشه یابی نزاع ها و اختلافات و شکایت ها و نهایتاً طلاق ، جایگاه مهم و تعیین کننده ای دارد و به طور جدی باید به آن پرداخت.[۶۱]
گاهی شوهر وظایف ریاست خود را انجام نمی دهد و یا بانو به خلاف میل شوهر به امور مربوط به ریاست شوهر عمل نمی کند و این در حالی است که از وظایف و اختیارات یکدیگر آگاه هستند ولی گاهی گمان بانو این است که فلان امر از اختیارات شوهر نیست و باید طبق نظر خود در آن باره عمل کند و یا شوهر فکر می کند که دارای حق استقلال رای و عمل است.[۶۲]
به همین خاطر است که شناخت مفهوم و حدود ریاست شوهر در شرع مقدس و در قانون مدنی ایران و در عرف رایج مردم در کنار هم و همزمان با مقایسه آنها با یکدیگر انجام می شود تا ریشه ها و ابعاد مشکل شناسایی گردد و امکان اصلاح فراهم آید.
نوشتار حاضر با بررسی جنبه های مختلف ریاست خانواده به بررسی مفهوم و گستره ی «ریاست مرد در رابطه زوجیت» در حقوق ایران و مبانی فقهی آن می پردازیم.بر همین اساس ابتدا به مطالعه مفهوم ریاست مرد بر خانواده می پردازیم و درفصول آتی به جنبه های مختلف آن پرداخته می شود.
گفتار اول : معنای ریاست در لغت
ریاست در لغت به معنای سروری ، بزرگی و فرمانروایی است.[۶۳]
بررسی مواد قانون مدنی در زمینه ی مدیریت و سرپرستی خانواده نشان می دهد که «ریاست مرد» در دو قمست مطرح می گردد:
۱ – ریاست شوهر بر زن یا قوامیت شوهر که در رابطه زوجیت است. ( مستفاد از ماده ۱۱۰۵ ق . م)
۲ – ریاست پدر بر فرزند یا ولایت پدر که در رابطه پدر و فرزندی می باشد.(مستفاد از ماده ۱۱۰۵ و ۱۱۸۰و ۱۱۸۱ ق. م)
بدین ترتیب ریاست مرد بر خانواده عنوانی جامع نسبت به این دو موقعیت است و بی شک این امر مهم در تبیین مفهوم و تعیین ماهیت آن باید مورد عنایت قرار گیرد.[۶۴]
مفهوم ریاست خانواده بر حسب عادات و رسوم اجتماع تفاوت می کند . در سده های پیشین ریاست مرد مطلق و بی چون و چرا بود . ولی امروزه ریاست مرد به انجام دادن وظایف اجتماعی شبیه تر است تا به اجرای حقوق شخصی و این همان چیزی است که در اسلام از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
پسران به دلیل کثرت معاشرت با اشخاص و تجربه ی رفتار در اجتماع مقدم بر دختران هستند . از این جهت ، پس از ازدواج ، زمام ریاست خانواده را باید به همین مردان جوان سپرد. دختران به دلیل ساختمان جسمی خود و دور بودن از مسایلی که در جامعه می گذرد نمی توانند از عهده ی مسئولیت ریاست خانواده برآیند ریاست خانواده توام با مسئولیت است . زیرا هر سلطه ای چنین است . اگر در یک کفه ی ترازو اقتدار هست ، در کفه ی دیگر آن ، مسئولیت است. «السلطه با المسئولیه»[۶۵].
زنان در خصوص حکم ماده ی ۱۱۰۵ نباید چنین پندارند که مردان در همه ی زمینه های حقوقی و اجتماعی ، بر آنان پیشی گرفته اند و حکم ماده نامبرده هم در این زمینه ها ست. برعکس باید بپذیرند که خود ایشان دوش به دوش مردان در جامعه به کار و تلاش مشغول هستند و اگر در جایی به ظاهر تفوقی برای مردان هست ، همان اندازه یا بیشتر مسئولیت وجود دارد.[۶۶]
برخی معتقدند : رهبری و سرپرستی دسته جمعی که زن و مرد مشترکاً آن را به عهده بگیرند مفهومی ندارد بلکه در واقع به معنای فقدان مسئول و سرپرست در چنین تشکل بنیادی جامعه است که قانون مدنی ایران از این نظر پیروی کرده است.
استدلال طرفداران این نظریه این است که می گویند : زن از نظر عواطف ، بر مرد برتری دارد و مرد از نظر فکر و اندیشه ؛ و چون در اداره ی امور به نیروی تعقل و تفکر احتیاج بیشتری است ، عقل سلیم حکم می کند که بار سنگین و پر مسئولیت اداره ی خانواده را باید بر عهده مرد نهاد. البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که لفظ ریاست از قانون فرانسه به قانون مدنی ایران راه یافته است . در حالیکه در اسلام عنوان قوام به کار رفته است نه رئیس.[۶۷]
به عقیده ی برخی از حقوقدانان عمل مردی که از مصلحت خانواده غافل بماند و از موقعیت خود سوء استفاده کند را در چارچوب ریاست خانواده قابل توجیه نمی دانند . این نظر حتی ریاست را حق مرد نمیداند ، بلکه قواعد ناظر بر ریاست مرد را از قواعد مربوط به نظم عمومی دانسته اند که مرد نمی تواند به اختیار از آن بگذرد.[۶۸]
بر این اساس مرد نمی تواند ریاست را مستمسک قرار دهد و هر اقدامی علیه زن انجام دهد ، بلکه موظف به رعایت مصلحت خانواده و حسن معاشرت با زوجه است.
تفسیر دیگر ریاست مرد را به آن معنا دانسته است که زن در مورد اختلاف از نظر مرد پیروی کند.[۶۹]
نظر دیگر ریاست را تصمیم گیری نهایی در امور خانواده و مراعات مصالح آن دانسته است و در تحلیل به انتخاب موارد سکونت و انتخاب شغل زن توسط مرد اشاره کرده است.[۷۰]
ریاست خانواده مقامی است که برای تثبیت و مصلحت خانواده به مرد داده شده است و یک امتیاز و حق فردی برای مرد محسوب نمیشود . ریاست خانواده بیشتر یک وظیفه اجتماعی است که برای تأمین سعادت خانواده به مرد محول گردیده و نمیتواند از آن سوءاستفاده نماید و بر خلاف عرف و مصلحت خانواده بکار ببرد.[۷۱]
همان طور که در بحثهای پیشین ذکر شده ریاست مرد در خانواده، عنوانی جامع نسبت به دو موقعیت است و بیشک این امر مهم در تبیین مفهوم و تعیین ماهیت آن باید مورد عنایت قرار بگیرد.
بند اول: قوامیت و ریاست بر زن
آنچه در فقه و حقوق اسلامی تحت عنوان قوامیت شوهر آمده است، به طور عمده برگرفته از آیه شریفه «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ» [۷۲] است.
قوام در لغت به معنای قیام و اشراف بر امر یا مال آمده است.[۷۳]
یکی از قدیمیترین مفسران اهل سنت در این باره میگوید: «مردان قائم بر زنانشان در تأدیب و نظارت بر انجام واجبات و تکالیف آنان در برابر خداوند و شوهران میباشند.»[۷۴]
البته در این دیدگاه که ریاست شوهر را نوعی برتری مردان و تسلط آنان بر زنان میدانند، دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد که با کرامت انسانی و اصل برابری و عدم برتری هماهنگ است.
یکی از فقها در توضیح واژه قوام فرموده است: «قوام ، کسی است که متکفل و عهدهدار هزینه، پوشاک و سایر نیازمندیهای او میشود.»[۷۵]
جالب اینکه برخی حتی وجود برتری و اشراف را برای مرد مردود دانستهاند . تا جایی که قوام بودن مرد را به نوعی تکلیف و مسئولیت تبیین کرده و رهبری و ریاست او را نیز در راستای آن توجیه نموده اند: «قوام بودن نشانه کمال و تقرب به خدا نیست چون مسائل اجتماعی و اقتصادی و کوشش برای تحصیل مال و تأمین نیازمندیهای منزل و اداره زندگی را مرد بهتر به عهده میگیرد و مسئول تأمین هزینه است . سرپرستی داخل منزل هم با اوست. ولی چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی را هم به دست آورد بلکه یک کار اجرایی و یک وظیفه است نه یک فضیلت. »[۷۶]
روی هم رفته دیدگاه اخیر که ریاست و قوام بودن شوهر به زن را به حمایت و مسئولیت برگردانیده و نه به حکومت سلطه و هدایت، پسندیدهتر به نظر میرسد به ویژه آنکه با معنای لغوی آن به امر حمایت، سرپرستی و رعایت سازگارتر است . به علاوه ، با مبانی عقلی و ادله ریاست مرد بر خانواده هماهنگ و با اوضاع و شرایط و مقتضیات خانواده و اعضای آن مطابقت دارد.
بند دوم: ولایت و ریاست بر فرزند
در صورتی که در خانواده فرزند یا فرزندانی وجود داشته باشد ، تحت حمایت و سرپرستی پدر قرار میگیرند و زمینه برای بخشی از ریاست مرد بر خانواده با عنوان ولایت فراهم میشود.
در اصطلاح فقه ، ولایت ؛ سلطنت بر غیر به دلیل عقلی یا شرعی است چه بر جان باشد ، چه بر مال یا هر دو .[۷۷]
حقوقدانان نیز در تعریف ولایت، اصطلاح فقهی آن را مد نظر داشتهاند: « ولایت، عبارت از سلطه و اقتداری است که قانون به جهتی از جهات به کسی میدهد که امور مربوط به غیر را انجام دهد.»[۷۸]
به موجب مواد ۱۱۸۰ و ۱۱۸۱ قانون مدنی، پدر و جد پدری ولایت قهری اطفال صغیر و محجور را به عهده دارند . البته قانون مدنی در این خصوص با قرار دادن ولایت جد پدری در کنار پدر از نظریه مشهور فقها پیروی کرده است[۷۹].
ناگفته نماند که عملاً در شکلهای فعلی خانواده کمتر دیده میشود که جد پدری با وجود پدر دارای صلاحیت ، اقدام به دخالت در امور صغیر نماید . زیرا به طور معمول این پدر است که با فرزند خویش انس مییابد و روحیات و مصالح او را درک میکند.
با روشن شدن مفهوم ولایت پدر بر فرزندان ، تفاوت آن با قوامیت شوهر بر زن مشخص میشود ، چه اینکه موضوع ولایت ، اموال و حقوق مالی و حتی امور مربوط به جان و نفس اشخاص محجور و مولی علیه میباشد و پدر به عنوان ولی قانونی حق هرگونه تصرفی که در بردارنده مصلحت آنهاست ، دارد . درحالیکه قوامیت شوهر بر زن صرفاً در جهت حمایت و مراقبت و رعایت مصالح او در زندگی مشترک میباشد و خارج از محدوده ی زوجیت و مصالح خانواده را شامل نمیشود.
حال با توجه به آنچه تاکنون بیان شد میتوان نتیجه گرفت که ریاست مرد بر خانواده تأسیسی در جهت حمایت ، کار اندیشی و سرپرستی خانواده و مسئولیتی برای رعایت مصالح ایشان است و به هیچ وجه امتیاز و زمینهساز برتری جویی و سلطهطلبی مرد محسوب نمیشود.
گفتار دوم: ماهیت حقوقی ریاست مرد بر خانواده
شناسایی و تعیین ماهیت هر چیز در گرو مطالعه دقیق و درک صحیح مفهوم آن است. همانطور که در گفتارهای قبل بیان کردیم ، هدف از ریاست مرد سلامت و استحکام خانواده است و نباید دستاویزی برای سوءاستفاده مردان قرار گیرد .
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 03:51:00 ق.ظ ]
|