مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



آخرین مطالب


جستجو

 



محاسبه مقدار تعادلی بلندمدت اوراق مشارکت و دارایی­ های خارجی بانک مرکزی:
(۵-۱۶۰)
(۵-۱۶۱)
محاسبه مقادیر تعادلی بلندمدت در بخش خارج:
(۵-۱۶۲)
(۵-۱۶۳)
در نهایت در قسمت آخر مقادیر تعادلی بلندمدت تورم را در بخش­های مختلف محاسبه می­کنیم.
با توجه به معادله (۵-۷۴) می­توان مقدار تعادلی بلندمدت تورم داخلی را محاسبه کرد:
(۵-۱۶۴)
با توجه به معادله (۵-۷۷) می­توان مقدار تعادلی بلندمدت تورم ناشی از کالاهای مصرفی وارداتی را محاسبه کرد:
(۵-۱۶۵)
با توجه به معادله (۵-۸۲) می­توان مقدار تعادلی بلندمدت تورم تاشی از کالاهای سرمایه ­گذاری داخلی را محاسبه کرد:
(۵-۱۶۶)
با توجه به معادله (۵-۸۵) می­توان مقدار تعادلی بلندمدت تورم ناشی از کالاهای سرمایه ­گذاری وارداتی را محاسبه کرد:
(۵-۱۶۷)
محاسبه مقدار تعادلی بلندمدت تورم ناشی از کالاهای صادراتی:
با توجه به معادله (۵-۹۲) داریم:
(۵-۱۶۸)
محاسبه مقدار تعادلی بلندمدت تورم ناشی از کالاهای وارداتی:
با توجه به معادله (۵-۹۹) داریم:
(۵-۱۶۹)
۵-۵- لگاریتم-خطی کردن معادلات بدست آمده از بهینه­سازی
حل بسیاری از مسائل اقتصادی پویا در فضای گسسته در مدل­های کلان اقتصادی مدرن منتهی به سیستم معادلات تفاضلی غیرخطی می­شوند. لگاریتم-خطی سازی یکی از روش­های موجود برای کاستن از پیچیدگی­های محاسباتی چنین سیستم­هایی است که در آن تعداد زیادی معادله غیرخطی باید به شکل همزمان حل شوند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

لگاریتم-خطی سازی، یک معادله غیرخطی را به معادله­ تبدیل می­ کند که بر حسب انحراف لگاریتمی هر متغیر از مقدار وضعیت تعادلی بلندمدتش خطی است. اگر انحراف از مقدار تعادلی بلندمدت کوچک باشد، انحراف لگاریتمی تفسیر اقتصادی بسیار جالبی خواهد داشت و می­توان گفت تقریباً برابر با درصد انحراف از مقدار تعادلی بلندمدت خواهد بود.
لگاریتم-خطی سازی از بار محاسباتی مسائل می­کاهد و به ما این امکان را می­دهد که مسائل بسیار پیچیده را با سهولت بیشتر و در زمان کمتری حل کنیم[۲۷۹]. در این قسمت معادلاتی که در بخش­های قبلی از شرایط بهینه­سازی بدست آمده است، لگاریتم-خطی می­ شود.
لگاریتم-خطی کردن معادله شاخص CPI:

(۵-۱۷۰)
اگر معادله (۵-۱۷۰) را یک دوره به عقب برده و از خودش کم کنیم، داریم:
(۵-۱۷۱)
با کم کردن معادله (۵-۱۷۰) از معادله (۵-۱۷۱) داریم:
(۵-۱۷۲)
اگر از معادله (۵-۷۴) و (۵-۷۷) در داخل معادله (۵-۱۷۲) جایگذاری کنیم، داریم:
(۵-۱۷۳)
لگاریتم-خطی کردن معادله تشکیل سرمایه:

(۵-۱۷۴)
درصد انحرافات از وضعیت پایدار حجم سرمایه برابر با جمع وزنی درصد انحرافات حجم سرمایه از وضعیت پایدار در دوره گذشته و درصد انحراف از وضعیت پایدار حاصل جمع سرمایه ­گذاری و شوک تکنولوژی مانای خاص سرمایه ­گذاری می­باشد.
لگاریتم-خطی کردن معادله مصرف داخلی:

(۵-۱۷۵)
لگاریتم-خطی کردن معادله مصرف خارجی:

(۵-۱۷۶)
لگاریتم-خطی کردن معادله شاخص قیمت سرمایه ­گذاری:

(۵-۱۷۷)
اگر معادله (۵-۱۷۷) را یک دوره به عقب برده و از خودش کم کنیم، داریم:
(۵-۱۷۸)
با کم کردن معادله (۵-۱۷۷) از (۵-۱۷۸) داریم:
(۵-۱۷۹)
اگر از معادله (۵-۸۲) و (۵-۸۵) در داخل معادله (۵-۱۷۹) جایگذاری کنیم، داریم:
(۵-۱۸۰)
لگاریتم-خطی کردن معادله تقاضای داخلی برای سرمایه ­گذاری:

(۵-۱۸۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:49:00 ب.ظ ]




مک­دونالد[۲۹] در قالب نظریه­ برابری جنسیّتی به تحلیل نهادی باروری در کشورهای با باروری بسیار پایین پرداخته است. پایه و اساس این نظریه، کنفرانس بین المللی جمعیّت و توسعه قاهره درسال ۱۹۹۴ است که بر مسأله­ جنسیّت به­عنوان محور بحث جمعیّت و توسعه تأکید کرد. نتیجه­ این کنفرانس این بود که سطوح بالاتر برابری جنسیّتی، برای دستیابی کشورهای کمتر توسعه یافته به باروری پایین​تر ضروری است. مک­دونالد در مخالفت با این بیانیه اظهار داشت که باروری خیلی پایین کشورهای پیشرفته­ی صنعتی ناشی از ناهماهنگی بین سطوح بالای برابری جنسیّتی در درون نهادهای اجتماعی فرد محور و تداوم نابرابری جنسیّتی در درون نهادی اجتماعی خانواده محور است. بر همین اساس استدلال می­ کند که برای اجتناب از باروری خیلی پایین سطوح بالاتر برابری جنسیّتی در درون نهادهای اجتماعی خانواده محور ضروری است. بنابراین، از یک طرف در کشورهای کمتر توسعه یافته، سطوح بالاتر برابری جنسیّتی در نهادهای اجتماعی منجر به باروری پایین​تر می­ شود و از طرف دیگر، در کشورهای بیش​تر توسعه یافته، جهت­گیری مجدد نهادهای اجتماعی به سمت سطوح بالاتر برابری جنسیّتی از باروری خیلی پایین جلوگیری می​کند. به این ترتیب، می توان گفت که بحث اساسی این نظریه ناهماهنگی بین نهادهای اجتماعی در زمینه برابری جنسیّتی است. بدین معنی که عدم هماهنگی و ناسازگاری میان سطح بالای برابری جنسیّتی در نهادهای اجتماعی فرد محور و تداوم نابرابری جنسیّتی در درون نهادهای اجتماعی خانواده محور موجب شده است تا زنان نتوانند ترکیبی از کار و بچّه را وارد زندگیشان کنند. از این رو زنان ناگزیرند زاد و ولد خود را کنترل کنند و این موجب شده است تا باروری در کشورهای توسعه­یافته صنعتی به زیر سطح جایگزینی کاهش یابد (حسینی، ۱۳۸۶: ۱۰۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۱-۷) نظریه­ اشاعه

تمام اندیشمندان اجتماعی با این ادّعا که می­توان رفتار انسانی را با بهره گرفتن از نظریه­ اقتصاد نئوکلاسیک عقلانی تبیین کرد،­ موافق نیستند. جامعه­شناسان، مردم­شناسان و جغرافی­دانان فرهنگی بر این باورند که بسیاری از تغییرات در جامعه نتیجه اشاعه نوآوری­هاست. نظریه­ اشاعه در اواخر دهه­ ۱۹۷۰ و اوایل دهه­ی۱۹۸۰ در ادبیات پژوهشی جمعیّتی توسّط نودل و وندوال[۳۰] به کار گرفته شد و مورد توجّه جمعیّت­شناسان قرار گرفت، زیرا نظریه­​هایی که متکی بر تصمیم ­گیری­های فردی در پاسخ به تغییرات اقتصادی و اجتماعی بودند، نتوانستند به­ طور کامل انتقال باروری را در بسیاری از مناطق جهان تبیین کنند (حسینی، ۱۳۸۶: ۱۰۴). نظریه­ اشاعه نوآوری از گسترش تکنولوژی­های جدید رفتار در جامعه بحث می​کند و برعکس نظریه­ های انتخاب عقلانی و تبیین ساختاری که بیشتر مبتنی بر تجربه­ کاهش باروری در جوامع توسعه­یافته صنعتی هستند، نظریه­ اشاعه بیش از همه مبتنی بر تجربه­ آسیاست، و از آنجایی که این نظریه با گسترش ایده­های نو سر و کار دارد، بعضی وقت­ها در اشاره به آن از واژه ایده­سازانه استفاده می​کنند (لوکاس و میر، ۱۳۸۷: ۱۰۰).
برای مثال، می­دانیم که بسیاری از رفتارهای افراد را موج­ها و مدها هدایت می­ کند. بعضی از افراد لباسهای مدل سال پیش را، حتّی اگر هنوز نو باشد، نمی­پوشند؛ زیرا دیگر مد نیست و “«مردم"» آن را نمی­پوشند. این “«مردم"» عوامل مهمّ تغییر در جامعه هستند. کسانی که بنا به دلایلی، گاه نیز بی­ربط به پول یا عوامل اقتصادی، مد­ساز هستند، ممکن است آن را جاذبه­ی جادویی بخوانید یا آن را تنها نفوذی ساده بدانید، امّا واقعیّت این است که بعضی­ها می­توانند پیشگام مد باشند و برخی نمی ­توانند. بنابراین، عوامل تغییر اغلب از طبقات اجتماعی بالاتر هستند. آنان ممکن است خالق نوآوری نباشند؛ امّا زمانی که آن را می­پذیرند، بقیه نیز از آن پیروی می­ کنند. امّا این نوآوریها می ­تواند فناورانه باشد، مثل تلفن همراه یا نگرش و رفتاری مانند تصمیم به داشتن یک یا دو فرزند و استفاده از روش­ها و وسایل جلوگیری از بارداری برای رسیدن به آن هدف هستند. برای پذیرش نوآوری و تغییر رفتار بر اساس آن فرد باید توانمند باشد، به عبارت بهتر باور داشته باشد که تغییر رفتار در اختیار خود اوست نه کسی دیگر. همه افراد جامعه چنین احساسی ندارند. در بسیاری از جوامع سُنّتی و پیشامدرن، مردم معتقدند که اختیار رفتارشان در دست خداوند یا خدایگانی، یا به طور کلی سرنوشت، یا به گونه ­ای ملموس­تر اعضای مسن­تر خانواده (زنده یا مرده) است (ویکس، ۱۳۸۵: ۲۲۷). از مجموع این یافته­ ها، چنین استنباط می­ شود که حتّی در نبود تغییرات ساختاری عمده، مانند رشد اقتصادی، در صورتی که نوآوری به­ طور متناسب بسته­بندی شود و عوامل تغییر با نفوذ آن را بپذیرند، کاهش باروری در جامعه امکان پذیر خواهد بود. البتّه، فرهنگ نیز در این مسأله نقش دارد؛ زیرا بعضی از جوامع بیش از بقیه مستعد پذیرش نوآوری هستند (پولاک و واتکینز[۳۱]، ۱۹۹۳).
بر اساس این دیدگاه کاهش باروری در دو مرحله صورت می­گیرد. در مرحله اوّل، برای آغاز کاهش باروری نیروهای اشاعه و نه عوامل ساختاری تعیین ­کننده­اند. صاحب­نظران اشاعه برنامه­­ی سازمان یافته تنظیم خانواده و منطبق بر واقعیّت­های اجتماعی فرهنگی و تاریخی یک کشور یا منطقه را شرط ضروری و نه کافی برای آغاز کاهش باروری می­دانند. مرحله­ دوّم، استمرار کاهش باروری به مجموعه­ پیچیده­ای از تغییرات ساختاری اقتصادی اجتماعی بستگی دارد. این رویکرد به تعیین­کننده­ های باروری نه تنها برنامه­ی سازمان­یافته تنظیم خانواده، بلکه چند سال تحصیلات زنان وآموزش همگانی را به­عنوان عناصر فرضیه­ اندیشه­سازانه و نه تبیین ساختاری در نظر می­گیرند. کله­لند و ویلسون (۱۹۸۷) بر این باورند که رابطه­ معنی­داری بین باروری و چند سال تحصیلات، به ویژه تحصیلات زنان، را باید به­عنوان یک تفسیر شناختی و نه ساختاری در نظر گرفت. این تغییرات در آگاهی، ایده­ ها ایستارها و انتظارات است تا تغییرات در واقعیّت­های عینی اقتصاد خُرد.
در چارچوب این نظریه، بر نوآوری رفتاری تغییر ایده­ ها و دینامیک اجتماعی اشاعه رفتارها و اطّلاعات جدید تأکید می­ شود. در قالب نوآوری رفتاری، نوآوری­ها در اعمال آگاهانه کنترل باروری مورد توجّه قرار می­گیرد و این چارچوب، کاهش باروری را نتیجه گسترش و اشاعه تکنیک­ها و تکنولوژی­های جدید کنترل موالید می­داند. چارچوب تغییر ایده­ ها بیش​تر بر ماهیت نوآوری تأکید می­ شود تا اشاعه و بالاخره اینکه چارچوب دینامیک اجتماعی اشاعه بر کانال­های گسترش اطّلاعات و رفتارهای جدید تأکید می​کند.
این چارچوب همچنین بر وابستگی متقابل افراد و تعامل اجتماعی آن​ها تأکید دارد و اینکه تغییرات در آگاهی و رفتارهای برخی افراد، دیگران را تحت تأثیر قرار می­دهد. به­ طور کلی نظریه­ اشاعه به تبیین چگونگی گسترش مفهوم کنترل موالید در جهان می ­پردازد. بر پایه این نظریه، در کشورهایی که باروری کاهش یافته است، ایستارها و اعمالی که به محدودیت باروری منجر می شود، ابتدا توسّط گروه­هایی از جمعیت­شهری که موافق­تر، ثروتمندتر و تحصیل­کرده­تراند اقتباس می­ شود و در طول زمان به گروه ­های میانی با منزلت پایین​تر و مناطق روستایی گسترش می­یابد. در این نظریه بر نقش رهبران فکری شبکه ­های اجتماعی و ارتباطات بین همسران در اشاعه­ی ایده­های جدید نیز تأکید می­­شود (کله لند و ویلسون[۳۲]، ۱۹۸۷: ۲۳).
طرفداران این نظریه نقش فرهنگ را در پذیرش نوآوری مهم ارزیابی کرده و می­گویند بعضی از جوامع بیش​تر از بقیّه مستعدّ پذیرش نوآوری هستند. و هنگامی که افراد اهمیّت خانواده­های کوچک را درک کنند، استفاده از وسایل پیش­گیری از حاملگی را بپذیرند و باور کنند که اختیار زندگی­­شان تا اندازه­ای دست­ خودشان است، کاهش باروری می ­تواند تحت شرایط مختلف اقتصادی اجتماعی اتّفاق بیافتد. رسانه­های ارتباطی در این زمینه نقش مهمّی ایفا می­ کنند (حسینی، ۱۳۹۰).

۳-۱-۸) فرضیه­ تأثیر قومی فرهنگی

در رویکرد تاثیر قومی فرهنگی، در قالب ارزش­ها و هنجارهای خُرده فرهنگی رفتارهای باروری گروه ­های قومی تبیین می­ شود و معتقدند هر گروه قومی به خاطر ارزش­های فرهنگی خاص خود، رفتارهای باروری متفاوتی را تجربه می­ کند. در فرهنگ بعضی گروه ­های قومی ممکن است خانواده­های بزرگ و پُر حجم ارزش والایی داشته باشند، یا اینکه روش­های معیّنی از کنترل موالید در میان آن­ها ممنوع شده باشد، گرایش زیادی به ترجیح فرزند پسر بر دختر وجود داشته باشد، زنان درتصمیم­گیری­های باروری استقلال کمتری داشته باشند و یا در رفتارهای باروری­شان به شدّت تقدیرگرا باشند. بنابراین، انتظار می­رود افراد متعلّق به یک گروه قومی، علی­رغم ویژگی­های اقتصادی اجتماعی متفاوت رفتارها، ایده­آل­ها و تمایلات فرزندآوری یکسانی را تجربه کنند. در این فرضیه که از آن با عنوان فرضیه­ خُرده فرهنگی یا تأثیرات هنجاری نیز یاد می­ کنند بر تأثیرات خُرده فرهنگ­ها در رفتارهای باروری گروه ­های قومی تأکید می­ شود. در واقع مطابق این فرضیه رفتارهای باروری گروه ­های قومی بازتاب اهمیّت و نفوذ میراث فرهنگی مشترک آن­هاست (حسینی و بگی، ۱۳۹۱).

۳-۱-۹) نظریه­ سرمایه­­ی فرهنگی بوردیو

سرمایه فرهنگی[۳۳] نیز یکی دیگر از متغیّرهای است که باروری زنان را تحت تأثیر قرار می­دهد. بوردیو[۳۴] فرهنگ را نوعی اقتصاد یا بازار می­داند. در این بازار مردم سرمایه فرهنگی را به جای سرمایه اقتصادی به کار می­برند. این سرمایه عمدتاً نتیجه­ خاستگاه طبقاتی اجتماعی مردم و تجربه­ تحصیلی آن​هاست. در این بازار، سرمایه­ای کم و بیش عاید مردم می­ شود و آن​ها یا آن را گسترش می­ دهند تا منصب خود را بهبود بخشند یا آن را از دست می­ دهند و به این ترتیب باعث تنزّل منصب خود درون نظام اقتصادی می­شوند (ریتزر، ۱۳۸۹).
سرمایه فرهنگی بر مبنای نظر بوردیو دو منبع مهم دارد: نخست عادات­واره­ها[۳۵] در زندگی خانوادگی و دوم تحصیلات. از دیدگاه بوردیو تحصیلات از جمله متغیّرهای بسیار مهمّی است که می ­تواند حتّی جانشین عادت­واره­ی خانوادگی شود؛ زیرا می ­تواند به فرد سلیقه، ادب و شیوه­ هایی را بیاموزد که فرد را به منزلت خاص نزدیک می­ کند (ممتاز، ۱۳۸۳). عادت­واره نمایشگر سلیقه، نحوه­ سخن گفتن، آرایش خود و شیوه ­های رفتاری است (دراینجا انتخاب عقلانی ابزار به کار گرفته شده وجود ندارد، امّا عمل­کننده در چارچوب محدودیت­های ساختی به شکل بی­نهایت عمل می­ کند و ممکن است استراتژی­ های جدیدی را نیز به کار گیرد. به­عبارت دیگر، گرایش­های خاصّی در وجود عامل از طریق تجربیات گذشته هست که او را قادر می­سازد آن گونه که باید و شایسته است عمل کند و این بُعد به­ طور مستقیم مربوط به تربیّت طبقاتی او می­ شود). بوردیو به شکل تجربی نشان داد که رابطه­ای میان سلیقه در انتخاب غذا و سلیقه نسبت به آثار هنری، نحوه­ لباس پوشیدن، نحوه سخن گفتن و سلیقه نسبت به موسیقی وجود دارد. بنابراین، سلسله مراتب طبقاتی و اشیای فرهنگی، ارجحیّت­ها و رفتار کسانی که در موقعیّت خاص طبقاتی هستند به هم مربوط می­شوند (ترنر، ۱۹۹۸). لذا، همان­طور که در نظریه­­های اقتصادی (نظریه­ لیبنشتاین) اشاره شد، تنوّع در سلیقه، قیمت و درآمد خانواده­ها می ­تواند علّت تفاوت در تقاضا برای فرزندان درمیان خانواده­ها در یک زمان معیّن و یا در طول زمان باشد.

۳-۱-۱۰) ترجیح جنسی

مورد دیگری که می ­تواند بر تمایلات باروری زنان تأثیر داشته باشد ترجیح جنسی می­باشد. اگرچه در بسیاری از کشورها موقعیّت زنان پیوسته رو به بهبود بوده، واقعیّت آن است که در بسیاری از جوامع، هدف­های اجتماعی تنها به وسیله فرزند پسر جامه عمل می­پوشد. در واقع، اکثر جوامع شناخته شده در طول تاریخ بشر زیر سلطه مردها بوده است. از آنجا که در بیش​تر جوامع، به مردان بیش از زنان بها داده می­ شود، به راحتی می­توان درک کرد که چرا بسیاری از خانواده­ها آنقدر به بچّه­دار شدن ادامه می­ دهند تا دست کم صاحب یک فرزند پسر بشوند. افزون بر این، اگر احتمال مرگ کودک برود، خانواده ممکن است دست کم صاحب دو پسر بشود تا احتمال بقای حداقل یکی از آنان افزایش یابد (ویکس، ۱۳۸۵: ۱۳۵). به​عنوان مثال، با توجّه به نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۳۵، میزان باروری کل در ایران ۲/۷ بچّه به ازای هر زن بود که به­ طور متوسّط دو پسر به ازای هر زن به بزرگسالی می­رسیدند.
بنابراین، نابرابری­های عمیقی که از نظر جنسی در کشورهای در حال توسعه وجود دارد، سبب می​شود که زن و شوهر در محاسبه​ای که از هزینه و سود در طرح­ریزی خانواده می​کنند، فرزندان پسر را به فرزندان دختر ترجیح دهند. در این جوامع خانواده­ها می​کوشند هدف معینی را از لحاظ داشتن فرزندان پسر به دست آورند، از این رو هرچه خانواده زودتر به این هدف دست یابد امکان دارد سریع­تر در مورد کنترل موالید اقدام نماید و چنین به نظر می­رسد که بین میل برای فرزند بیش​تر و ترکیب جنسی فرزندان موجود باید ارتباط معنی­داری وجود داشته باشد. گرایش به برتری جنسی مذکر سبب می​شود زنانی که چند دختر به دنیا آورند به واسطه اعتقاد به ارزش بیش​تر پسر، حاملگی​های جدید را تجربه کنند تا شاید دست کم یک پسر به دنیا بیاورند، در نتیجه شمار فرزندان آن​ها به­ طور ناخواسته به حدود ۷ تا ۸ فرزند می​رسد، در حالی که شاید شمار فرزندان مطلوب آن​ها بیش از سه فرزند نباشد. این ترجیح پسر بر دختر به هیچ وجه جنبه تمایل به باروری ندارد امّا خود منشاء شتاب گرفتن باروری است (حسینی، ۱۳۸۶: ۱۳۰).

۳-۱-۱۱) کم‌فرزندی به مثابه خود حمایتی:

محمودیان و رضائی (۱۳۹۱) معتقدند که آنچه که در کلیت پدیده‌ی کم‌فرزندآوری زنان مشاهده می‌شود مفهومی به نام خود حمایتی است. این مفهوم نظری گویای این امر است که زنان در کم‌فرزندآوری خود بیش از هر چیزی حمایت از خود به عنوان یک زن را مدّ نظر دارند، یعنی در کنش تولید مثل که اصولاً فرایند پیشگیری از بارداری را نیز شامل می‌شود هدف آنها حمایت از شرایط فیزیکی، اجتماعی و روانی و در نهایت توانمندسازی خودشان است.

۳-۱-۱۱-۱) اهمیّت مدیریت بدن:

مقوله مدیریت بدن اشاره به معانی و مفاهیمی دارد که در مورد جسم زنان بیان می‌شود و آن را در پیوند با فرزندآوری زنان مطرح می‌کنند و خود شامل دو خرده مقوله‌ی حفظ تناسب اندام و سلامت جسمانی است. این مقوله بیانگر یک وضعیت فکری و معنایی در میان زنان است که طبق آن فرزند‌آوری متعدد منجر به از بین رفتن تعادل جسمانی آنها خواهد شد. به همین دلیل در کم‌فرزندآوری نه تنها از نعمت فرزند بهره‌مند شده اند بلکه به لحاظ جسمانی نیز تناسب بدن خود را حفظ کرده‌اند. در واقع این تفکر در میان زنان رایج است که سلامت جسمانی و تعادل اندام خود را برای داشتن فرزندانی بیشتر ترجیح دهند. در حقیقت امروزه نه تنها تفکر کم‌فرزندی به این امر کمک کرده، بلکه برخی امکانات موجود در حوزه‌ی پزشکی، بهداشت و نهادهای ورزشی نیز نیل به این هدف نوین را برای آنها آسان‌تر کرده است. امروزه زنان در نتیجه‌ی نیروها و شرایط گوناگون با دغدغه‌هایی جدید از جمله اهمیت یافتن بدن به عنوان یک کل، سلامت و ساختار آن، رو به رو هستند که می‌تواند در فرزندآوری آنها دخیل و حتی در تصمیم‌گیریشان تعیین کننده باشد.

۳-۱-۱۱-۲) خود حفاظتی روانی- عاطفی

این مقوله اشاره به درک و تفسیر زنان از بار روانی و عاطفی تربیت و بزرگ کردن فرزندان دارد که خود شامل خرده مقولات آرامش طلبی و فشارهای روانی است. زنان به دلیل مشکلاتی که در پرورش فرزندان در سال های اولیه زندگی دارند نیز از فرزند‌آوری بیشتر اجتناب می‌کنند. در حقیقت در اینجا هزینه‌های روانی و فکری مطرح است که یک زن برای پرورش و بزرگ کردن فرزندش متحمل می‌شود. این امر برای زنانی که شاغل‌اند بسیار بیشتر است. دغدغه‌ی زنان برای داشتن نوعی آرامش روانی و عاطفی در زندگی روزمره و نیز اگاهی از مشکلات عاطفی بالقوه‌ای که فرزندان ممکن است در آینده برایشان داشته باشند باعث شده در مورد تعداد اندک فرزندانشان به نوعی قناعت برسند.

۳-۱-۱۱-۳) توانمندی اجتماعی

این مقوله به لحاظ معنایی بیانگر آن دسته از فرصت‌هایی است که پیش‌روی زنان است. فرصت‌هایی در فضای عمومی جامعه برای آنها مهیاست که تصور دستیابی به آنها در میان زنان بر کنش فرزندآوریشان تاثیر گذار است. توانمندی اجتماعی شامل سه مقوله‌ی حضور اجتماعی، ارتقاء کیفیت و خودبازنمایی مثبت است. این خرده مقولات همگی به ابعاد روانی اجتماعی کنش کم‌فرزندآوری زنان اشاره دارند و در آن هر دو بعد تمایلات روانی و اجتماعی برای حضور در جامعه و بازنمایی خود به عنوان زنانی امروزی را در بر می‌گیرند. برای زنان شاغل-دولتی و خصوصی بیش از هر چیز حمایت از موقعیت خود و تداوم ان مهم است و بدین لحاظ سعی دارند که با کم‌فرزندآوری از احتمال آن حمایت کنند. برای زنان تحصیل کرده‌ی بیکار یا خانه‌دار فکر “احتمال” دستیابی به یک شغل و یا “امکان” ادامه‌ی تحصیل، آنها را بر آن می‌دارد که کم‌فرزندی را به عنوان یک گزینه‌ی تاکتیکی انتخاب کنند و برای زنان خانه‌دار بیش از هر چیز به دلیل تمایل به حضور در اماکن عمومی و البته توجهشان به امر وجاهت اجتماعی- در تقابل با زنان شاغل و یا زنان متعلق به طبقات بالاتر اجتماعی- است که کم‌فرزندی را پیشه می‌کنند. همچنین زنان بخشی از دغدغه‌هایشان نیز متوجه فرزندانشان است. آنها بر رسیدگی به فرزندانشان بسیار تاکید دارند. معتقدند که در حد توان باید امکانات برایشان تهیه نمود و سعی کرد استعدادهایشان را شکوفا کرد. چرا که اگر فرزندان از این امکانات بهره‌مند باشند خود آنها نیز سربلند هستند. هدف آنها از کم‌فرزندآوری آن است که با تعداد کمتر فرزند می‌توانند امکانات بهتر و بیشتری را برای فرزندانشان فراهم کنند و معتقدند که فرزندان باید در رفاه به سر برده و حداقل محرومیت‌ها را تجربه کنند. به همین دلیل تعداد کم فرزندان امکان رسیدن به این هدف را برای آنها فراهم می‌آورد. با این توضیحات این نکته مشخص می‌شود که حتی زمانی که زنان بخشی از انرژی خود را صرف بهبود کیفیت یا ترقی فرزندشان می‌کنند، پایگاه اجتماعی و خانوادگی خودشان را نیز مد نظر دارند، به عبارتی دیگر بخشی از توانمندی خودشان را در گرو توانمندی فرزندانشان می‌بینند.

۳-۱-۱۱-۴) کم‌فرزندی بازاندیشانه

در مدل محمودیان و رضائی این مفهوم بیانگر یک وضعیت ذهنی و کنشی است که در آن کنشگران با نظر به تفاسیرشان از شرایط زندگی فردی و اجتماعی خود و البته نیازها و خواسته هایشان به‌طور بازاندیشانه کنش خود را تنظیم می‌کنند. زنان سعی دارند همه‌ی جوانب را در نظر بگیرند و سپس اقدام به فرزندآوری – به ویژه پس از فرزند اول و دوم- کنند.
در حقیقت تمامی مقولاتی هم که در این مدل بیان می‌شود خودبه‌خود حامل بار معنایی همین بازاندیشی هستند؛ یعنی مدیریت بدن، توانمندی اجتماعی خود و حفاظت از آرامش روانی و عاطفی خودشان و در واقع نشان‌دهنده‌ی اندیشیدن به اوضاع و احوال خودشان است، اما در کنار همه‌ی اینها هم نشانه‌هایی از بیان بازاندیشی وجود دارد. بازاندیشی در تولید مثل گویای شکل‌گیری یک وضعیت ذهنی و عینی جدید در زندگی زنان این جامعه است که به نظر خودشان شرایط را ارزیابی کرده و سپس به تولید مثل و فرزندآوری اقدام می‌کنند و این نکته‌ی مهمی است. زنانی هم هستند که به ناچار کم‌فرزندی را پیشه کرده‌اند، یعنی به واقع دوست دارند تعداد بیشتری بچه به دنیا بیاورند اما شرایط اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی آنها را وادار به کم‌فرزندآوری می‌کنند.
در هردو حالت ما با نوعی بازاندیشی در شرایط برای انجام دادن کنش مورد نظر روبه‌رو هستیم. در میان زنان آنچه در کلیت پدیده‌ی کم‌فرزندآوری زنان مشاهده می‌شود مفهومی به نام خود حمایتی است. این مفهوم نظری گویای این امر است که زنان در کم‌فرزندآوری خود بیش از هر چیزی حمایت از خود را به‌عنوان یک زن مدّ نظر دارند، یعنی در کنش تولید مثل که اصولاً فرایند پیشگیری از بارداری را نیز شامل می‌شود هدف توانمندسازی خودشان است. حتی هنگامی که سخن از توانمندی فرزندان است به این بُعد از حمایت یعنی حمایت از وجود اجتماعی و روانی و فیزیکی خود توجه دارند و توانمندی فرزندانشان را نیز بُعدی از توانمندی خود تلقی می‌کنند.
به عبارتی دیگر کیفیت و توانمندی فرزندان را شاخصی از توانمندی خود می‌دانند و با داشتن فرزندی توانمند، پایگاه اجتماعی بالاتری برای خود متصوّرند. معنا و مفهوم خودحمایتی با موضوع توانمندی نیز در ارتباط است. زنان وضعیت و شرایط خود در فضای اجتماعی و فرهنگی موجود، به همراه ارزش‌ها و هنجارهای سنّتی و مدرن را مشاهده می‌کنند و بر اساس آن دست به کنش می‌زنند. به نظر می‌رسد در زندگی اجتماعی زنان، فرزندآوری عرصه‌ای است که آنان بیش از هر عرصه‌ی دیگری می‌توانند تصمیم‌گیری کنند و در این راستا سعی دارند که تصمیم در این حیطه را با سایر اهداف زندگی خود پیوند دهند.
شکل ۳-۴) مدل پارادایمیک: کم‌فرزندآوری به مثابه خود حمایتی

۳-۲) چارچوب نظری تحقیق

در یک دهه اخیر جامعه­ ایران تحوّلات اقتصادی و اجتماعی چشمگیری را تجربه کرده است. شهر سنندج نیز از این قاعده مستثنا نیست. یکی از مهم­ترین ابعاد این تحوّلات که متضمّن پ‍ی‍‍‍امدهای مهمّی برای روابط خانوادگی و بُعد خانوار بوده، توسعه آموزش همگانی به­ ویژه برای زنان بوده است. توسعه آموزش از یک سو می ­تواند شرایط ساختاری زندگی خانوادگی و روابط میان اعضای خانواده را دگرگون کند و با سوق دادن افراد در جهت تحرّک اجتماعی صعودی و ثروت­اندوزی، انگیزه­ داشتن خانواده­های بزرگ و فرزندان زیاد را کاهش دهد. آموزش همچنین ممکن است هزینه­ های فرصت و مالی پرورش فرزندان را افزایش دهد و در عین حال فواید اقتصادی آنان را کاهش دهد (عباسی­شوازی و عسکری­ندوشن، ۱۳۸۴: ۳۸)، موضوعی که در قالب نظریه­ هزینه­ها و منافع فرزندان مطرح شد. بنابراین، در بستر این تحوّلات، رفتار، ایده­آل­ها و تمایلات فرزندآوری زنان نیز تغییر کرده است. از این رو، بر اساس تحقیقات صورت گرفته که در قسمت پیشینه­ی تحقیق به آن​ها اشاره شد، عوامل مختلفی می­توانند سطوح و روندهای باروری را در یک جامعه تغییر دهند که یک پژوهشگر نمی­تواند همه آن​ها را در یک بررسی مورد تحلیل قرار دهد.
بر این اساس، با نگاهی به این مطالعات که تاکنون صورت گرفته است مشخّص می­ شود که قریب به اتّفاق آنان بر مطالعه و شناسایی اثرات متغیّرهای اقتصادی - اجتماعی و جمعیّتی بر باروری تأکید کرده ­اند. به­نظر می­رسد آنچه که در همه این مطالعات مورد غفلت قرار گرفته، زمینه ­های قومی فرهنگی شکل­ گیری تمایلات باروری زنان است.
بنابراین، تأثیر نیروهای نوسازی بر رفتار، نگرش، تمایلات فرزندآوری و ایده­آل­های باروری زنان می ­تواند از مجرا و مسیر عوامل قومی - فرهنگی یا همراه با آن ظاهر شود. الگوهای قومی متفاوت باروری، عمدتاً ناشی از تأثیر هنجارها و ارزش­های قومی فرهنگی و بازتاب نفوذ میراث قومی هستند. ارزش­ها و هنجارهای منحصر به فرد قومی مربوط به باروری، ایده­آل­های باروری و تشکیل خانواده بازتاب تاریخ و باورهای مشترک اعضای گروه قومی بدون توجّه به موقعیّت اقتصادی - اجتماعی آن­هاست. همچنین، تفاوت در مشخّصه­هایی چون میزان باسوادی، میزان مشارکت زنان در نیروی کار، میزان شهرنشینی و … جملگی نشان از روندها و الگوهای ناموزون توسعه و تأثیرپذیری متفاوت گروه ­های قومی فرهنگی از آن دارد. گروه ­های قومی به خاطر ارزش­های فرهنگی متفاوت رفتار و نگرش متفاوتی از باروری را تجربه می­ کنند.
در فرهنگ بعضی از گروه ­های قومی ممکن است فرزندان دارای ارزش بیش­تری باشند، افراد در رفتارهای باروری به شدّت تقدیرگرا باشند و به عادت­واره آن­ها تبدیل شده باشد و منجر به پایبندی افراد به ارزش­های خانواده بزرگ شود. سوزان گرینهال[۳۶] در قالب چارچوب تحلیل نهادی باروری معتقد است به منظور فهم علل و ویژگی­های کاهش باروری، نیازمند رویکرد نهادی خاصّ هر جامعه هستیم. رویکردی که تمرکز آن بر نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی­ای باشد که تصمیم­ها و رفتارهای جمعیّتی در درون آن اتفاق می­اُفتد.
در این رویکرد بیش از آن­که چرایی تغییر باروری مورد بررسی واقع شود، چگونگی فرایند تغییر باروری مورد بررسی است و پرسش اساسی این است که چگونه تبیین­های سطوح خُرد و کلان به هم مرتبط می­شوند و این­که تا چه حد رفتارهای فردی به وسیله­ انتظارات جمعی مشترک تعیین می­شوند. در این رویکرد بر خلاف نظریه­ کلاسیک انتقال جمعیّتی به­جای فرض تنها یک شکل واحد از انتقال باروری، اشکال متعدّدی از انتقال باروری فرض می­ شود که هر کدام ریشه در ترکیبی از تعامل نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با مقتضیات متمایز فرهنگی و عناصر تاریخی منحصر به فرد هر جامعه دارد. به عبارتی، تعامل میان ساختارهای اجتماعی و فرهنگی با نیروی تحوّلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که خاستگاه­های انتقال جمعیّتی و فرایند انتقال آن را در هر جامعه مشخّص می­ کند. در نتیجه، منحصر به فرد بودن بافت نهادی هر جامعه باعث می­ شود تا واکنش جمعیّت­شناختی آن جامعه به تغییرات حاصله در شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن منحصر به ­فرد باشد.
هم‌‌چنین محمودیان و رضائی با ارائه مدلی به مقوله‌ی هسته به‌نام خودحمایتی اشاره دارند که بیانگر تم یا موضوع بنیادین جاری در درون معانی است که زنان در درون کنش کم‌‌فرزندآوری خود در نظر دارند که همانا حمایت از خودشان به‌‌عنوان یک زن است. این امر گویای این موضوع است که زنان حمایت از شرایط و وضعیت‌‌‌های جسمانی، روانی و اجتماعی خود را به‌‌عنوان استدلالی برای تمایل به کم‌‌فرزندآوری در نظر دارند. رؤیای دستیابی به شغل، بهرمندی بیشتر از فرصت‌‌های اجتماعی محدود در سطح جامعه، آرامش روانی، مدیریت بدن و حفظ وجاهت اجتماعی از جمله ابعاد این خودحمایتی مذکور است. تصمیم‌‌گیری برای کم‌‌‌فرزندی ممکن است زمینه‌‌‌‌‌ی ظهور در میدان‌‌‌های دیگر و بهره‌‌‌مندی بیشتر از شرایط و امکانات بیشتر را برای آنها فراهم سازد.
همان­طور که دیدیم، در رابطه با تغییرات و تمایل به باروری نظریه­ های گوناگونی مطرح شده است که هر کدام تغییرات باروری را تحت تأثیر عوامل ویژه­ای می­دانند. نظریه­ های مطرح شده هر کدام قادر به تبیین بخشی از تفاوتهای باروری هستند. انتقادی که بر نظریه­ های اقتصادی وارد می­ شود این است که آنها چنین نتیجه می­گیرند که تصمیم ­گیری در مورد باروری، همانند دیگر تصمیمات اقتصادی، یک بار صورت می­گیرد. بنابراین، نقش بازخورد تجارب و هزینه­ های غیر اقتصادی را بر تصمیم ­گیری نادیده می­گیرند. عواملی از قبیل مرگ و تولّد فرزندان و ترکیب جنسی بازمانده­ی بچّه­ها می ­تواند تأثیر عمیقی بر باروری و ایده­آل فرزندآوری زوجین داشته باشد. همچنین، در تبیین­های هنجاری فرهنگی به­ ویژه در نظریه­ اشاعه به ارتباط قوی­تر باروری با فرهنگ و تحصیلات تأکید می­ شود و از جمله نقدهایی که بر آن وارد می­باشد این است که فرهنگ را به مثابه­ی عنصری جدا از بستر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه در نظر می­گیرد و تصویری محدود از علل کاهش باروری ترسیم می­ کند و آن را صرفاً یک مسأله­ تکنولوژیکی مربوط به تغییر رفتارهای پیش­گیری می­داند. بنابراین، تأثیر عوامل اقتصادی - اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و محیطی متفاوت است و به طور مستقیم باروری زنان را تحت تأثیر قرار نمی­دهند بلکه بر این باوریم که نگرش نسبت به رفتار باروری تحت تأثیر شبکه­ ای از عوامل است که خود مستقل از یکدیگر نیستند. از آنجا که هر نظریه مبیّن بخشی از واقعیّت است، استفاده از رویکردهای نظری گوناگون و ترکیب آنها با یکدیگر این امکان را فراهم می­سازد تا ابعاد بیش­تری از مسأله مورد بررسی قرار گیرد. از این رو، مدل تعیین کنندههای باروری زیرحد جایگزین زنان ۱۵-۴۹ ساله کُردِ شهر سنندج بر اساس تلفیقی از تبیین‌‌های هنجاری فرهنگی و نظریه­ های انتخاب عقلانی ترسیم شده است. در این شکل، مدیریت بدن، خودحفاظتی روانی-عاطفی، توانمندی اجتماعی، ترجیح جنسی، برابری جنسیتی، تقدیرگرایی در رفتار باروری، نگرش نسبت به اهمیت فرزندان در زندگی، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و سرمایه‌‌‌ی فرهنگی هم به‌طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق تاثیر بر کم‌فرزندآوری بازاندیشانه، باروری و ایده‌‌‌آلهای باروری زنان را تحت تاثیر قرار می‌‌دهند.
شکل ۳-۵) مدل نظری تبیین باروری و ایده‌آلهای باروری زنان

۳-۳)فرضیات تحقیق

با توجّه به زمینه ­های نظری­ و تجربی مورد بررسی، مدل نظری تحقیق جهت تبیین ایده­آل­های باروری زنان تهیّه و فرضیّات تحقیق بر این اساس انتخاب شدند. بنابراین فرضیاتی که قرار است مورد آزمون قرار گیرند به شرح زیر خواهد بود:
بین پایگاه اقتصادی- اجتماعی با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین ترجیح جنسی با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین برابری جنسیتی در خانواده با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین تقدیر گرایی در رفتار باروری با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین اهمیّت مدیریت بدن با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین خود حفاظتی روانی-عاطفی با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین توانمندی اجتماعی با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین کم‌فرزندآوری بازاندیشانه با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین نگرش نسبت به اهمیت فرزند با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ب.ظ ]




*۴۱/۰-

۶۷/۱۱-

۰۰۰۱/۰

*معنا دار در سطح ۰۵/۰
با توجه به جدول ۳-۳۳ بر پایه نتایج رگرسیون، اضطراب کتابخانه‌‌ای و تمام مؤلّفه‌های آن، به طور معناداری پیش‌بینی کننده هوش هیجانی هستند. (۰۵/۰P value<). 17 درصد واریانس مربوط به هوش هیجانی دانشجویان به وسیله اضطراب کتابخانه‌ای تبیین می‌شود (۱۷/۰(R2= . ضریب‌های رگرسیون نشان می‌دهد که مؤلّفه‌های “عوامل ناشی از تعامل با کتابداران” (۱۴/۸- T=،۳/۰- =β)، “عوامل عاطفی” (۸۱/۱۲- T=،۴۵/۰- =β)، “نداشتن احساس راحتی در کتابخانه” (۲۶/۶- T=،۲۴/۰- =β)، “نداشتن مهارت‌های کتابخانه‌ای” (۲۷/۴- T= ،۱۶/۰- =β) و “عوامل مکانیکی” (۵۹/۶- T=،۲۵/۰- =β) می‌توانند واریانس هوش هیجانی را به صورت معنادار تبیین کنند. در این بین ۲۰ درصد واریانس مربوط به هوش هیجانی دانشجویان به وسیله مؤلّفه “عوامل عاطفی” تبیین می‌شود (۲۰/۰(R2= ؛ به عبارتی دیگر، هوش هیجانی دانشجویان این دو دانشگاه از بین مؤلّفه‌های اضطراب کتابخانه‌ای بر مؤلّفه ” عوامل عاطفی” تأثیر بیشتری دارد.
فصل چهارم
بحث و نتیجه‌گیری
بحث و نتیجه‌گیری
مقدمه
در این فصل، خلاصه یافته‌های مرتبط با بررسی رابطه هوش هیجانی و اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان دانشگاه‌ علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. به این صورت که در ابتدا خلاصه‌ای از یافته‌ها و نتایج پژوهش ارائه می‌شود، سپس نتایج به دست آمده با نتایج پژوهش‌های پیشین مورد مقایسه قرار می‌گیرد. در پایان نتیجه‌گیری کلی از یافته‌های پژوهش و پیشنهادهایی مبتنی بر یافته‌ها – برای مدیران کتابخانه‌ها و کتابداران- ارائه شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

خلاصه یافته‌های مرتبط با سؤال‌ها و بحث پیرامون آنها
در زمینه اضطراب کتابخانه‌ای پژوهش‌های زیادی انجام شده است که در این بین رابطه اضطراب کتابخانه‌ای با مواردی چون کمال‌گرایی، ادراک شخصی، اضطراب اینترنتی، اضطراب رایانه‌ای، اشتباهات استناددهی، سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است؛ اما آنچه پژوهش حاضر را از پژوهش‌های دیگر این حوزه متمایز می‌سازد، توجه به هوش هیجانی و مؤلّفه‌های آن به عنوان راه‌کاری برای کاهش سطح اضطراب کتابخانه‌ای است. در این پژوهش ضمن سنجش میزان هوش هیجانی و اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان رابطه بین هریک از مؤلّفه‌های هوش هیجانی با تمامی مؤلّفه‌های پنج‌گانه اضطراب کتابخانه‌ای بررسی شد. انتظار می‌رود یافته‌های پژوهش حاضر به ارائه پیشنهادهایی در جهت کاهش سطح اضطراب دانشجویان استفاده کننده از کتابخانه و همچنین ایجاد محیطی امن و به دور از تنش و اضطراب برای دانشجویان در فضای کتابخانه‌ها کمک نماید.
در پژوهش حاضر، برای رسیدن به هدف‌های پژوهش سه سؤال اصلی مطرح شد، اطلاعات و یافته‌های بدست آمده در این پژوهش به صورت خلاصه بر پایه سؤال‌های پژوهش تحلیل و ارائه می‌شود.
سؤال اول پژوهش: میزان اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس در چه سطحی قرار دارد؟
همان‌گونه که در فصل‌های پیشین به طور کامل شرح داده شد، برای پاسخ‌گویی به این سؤال از پرسشنامه بوستیک استفاده شد که متناسب با کتابخانه‌های ایران اصلاح شده بود. میزان اضطراب کتابخانه‌ای در پژوهش‌های زیادی مورد بررسی قرار گرفته است (Bostick, 1992; Jiao & Onwuegbuzie; Daley, 1997; Jiao & Onwuegbuzie, 1999; Omran, 2001; Anwar, et al., 2004; Bowers, 2010; Lee, 2011).
یافته‌های این بخش از پژوهش نشان داد که دانشجویان هر دو دانشگاه از سطح متوسط اضطراب هنگام استفاده از کتابخانه برخوردارند.
سؤال دوم پژوهش: میزان هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس در چه سطحی قرار دارد؟
برای پاسخ‌گویی به این سؤال از پرسشنامه بومی‌سازی شده هوش هیجانی سیبریاشرینک استفاده شد که پیش‌تر در فصل دو توضیحات کامل ارائه شد. میزان هوش هیجانی در پژوهش‌های زیادی مورد بررسی قرار گرفته است که تنها پژوهش‌هایی که در محیط کتابخانه‌ با در رابطه با کتابداران یا کاربران کتابخانه انجام شده بود در این پژوهش مدّ نظر قرار گرفت(Barron, 1997; Mills & Bannister, 2001; Hopper, 2005; Hernon & Rossiter, 2006; Mills & Lodge, 2006; Fletcher, et al., 2009; Kreitz, 2009)).
یافته‌های این بخش از پژوهش نشان داد که دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشجویان دانشگاه خلیج فارس از هوش هیجانی مطلوبی برخوردارند.
سوال سوم پژوهش: تا چه میزان بین هوش هیجانی و اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان رابطه وجود دارد؟
برای پاسخ‌گویی به این سؤال، دو پرسشنامه نام برده شده - در سؤال‌های اول و دوم- به طور هم‌زمان در اختیار دانشجویان قرار گرفت تا شرایط مکانی و زمانی تأثیر کمتری بر روند پاسخ‌گویی داشته باشد. سپس رابطه تک تک مؤلّفه‌ها مورد بررسی قرار گرفت. از آن رو که در زمینه بررسی رابطه هوش هیجانی و اضطراب کتابخانه‌ای- تا پیش از این- پژوهش مستقلی انجام نشده بود سعی شد تا با انجام پژوهش حاضر، خلاء فوق برطرف گردد.
یافته‌های این بخش از پژوهش نشان داد که ارتباط بین هوش هیجانی و تمامی مؤلّفه‌‌های ایجاد کننده اضطراب کتابخانه‌ای (عوامل ناشی از تعامل با کتابداران، عوامل عاطفی، نداشتن احساس راحتی در کتابخانه، نداشتن مهارت‌های کتابخانه‌ای، عوامل مکانیکی) معنادار و معکوس می‌‌باشد. همچنین بین تمام مؤلّفه‌‌های هوش هیجانی (به جز مؤلّفه “خود انگیزی") و نمره کلی هوش هیجانی با نمره کلی اضطراب کتابخانه‌ای رابطه معکوس و معناداری برقرار است؛ به عبارتی دیگر، افزایش سطح هوش هیجانی کاهش اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان هر دو دانشگاه را به دنبال دارد.

نتیجه‌گیری کلی
اضطراب کتابخانه‌ای متشکل از هر احساسی منفی و علائمی از قبیل ترس، نگرانی، نداشتن قطعیت و درک توانایی و کارایی، احساس تنهایی، بهت و حیرت و غیره می‌باشد. این پدیده در میان تمامی کاربران کتابخانه‌ها -که موضوع پژوهش‌های گوناگونی نیز بوده- به مسأله‌ای مشترک تبدیل شده است (Omran, 2001). با توجه به مطالعه پژوهش‌های انجام شده در این حوزه، دلایل زیادی برای ایجاد و یا تشدید این نوع اضطراب از سوی صاحب‌نظران ذکر شده است؛ از جمله این موارد می‌توان به برخورد و شیوه‌های رفتاری نامناسب از سوی کتابداران، احساسات و ادراکات کنترل‌نشده‌ هر فرد، نبود مهارت‌های کتابخانه‌ای، ناآشنایی کاربران با محیط کتابخانه، نداشتن اعتماد به نفس لازم میان افراد در زمان استفاده از کتابخانه، ورود تجهیزات و فن‌آوری‌های جدید به کتابخانه، تفاوت‌های زبانی، عامل زمان و محدودیت‌هایی که برای کاربران ایجاد می‌کند، نداشتن یا کمبود منابع کتابخانه‌ای و سیاست‌های کتابخانه اشاره کرد (Bostick, 1992; Van Kampen, 2003; Anwar, et al., 2004; Lee, 2011).
تاکنون راه‌کار‌های مختلفی نیز در زمینه کاهش اضطراب کتابخانه‌ای ارائه شده‌است که از مهم‌ترین آنها می‌توان به مواردی چون: آموزش مهارت‌های کتابخانه‌ای و سواد‌‌‌ اطلاعاتی، برگزاری دوره های آموزشی آشنایی با کتابخانه دانشگاه، آشنا کردن افراد با مفهوم و ماهیت اضطراب کتابخانه‌ای، تعامل مثبت کتابداران با کاربران، تعامل و همکاری معلمان و اساتید با دانشجویان و کتابداران، فراهم آوردن تجربه‌ای مثبت برای کاربران کتابخانه، تلاش برای برجسته کردن نقش کتابخانه در فعالیت‌های پژوهشی، آموزش نحوه استفاده از تجهیزات کتابخانه و ارائه دستوالعمل‌های لازم در این زمینه اشاره کرد (جوکار و طاهریان، ۱۳۸۷؛ حریری، نعمتی‌لفمجانی، ۱۳۸۸؛ عرفان‌منش، بصیریان‌جهرمی، ۱۳۹۰). کتابداران دانشگاهی اگر از این مسائل آگاهی داشته باشند، به شرط آگاهی از شرایط برطرف‌ کردن این اضطراب، می‌توانند به دانشجویانی که نشانه‌هایی از اضطراب کتابخانه‌ای را بروز می‌دهند بهتر کمک نمایند (خدیوی،۱۳۸۳). اگر چه اضطراب کتابخانه‌ای در بین دانشجویان یک مسأله عادی محسوب می‌شود (Jiao & Onwuegbuzie, 1999) اما ایجاد محیطی برای کاهش این نوع اضطراب از مسائل مهمی است که برای کتابدارانی که با دانشجوی مضطرب در چنین فضایی برخورد می‌نمایند، مطرح می‌باشد (خدیوی، ۱۳۸۳؛ خدیوی و دیگران، ۱۳۸۵). اضطراب کتابخانه‌ای عاملی بازدارنده است و برطرف کردن آن می‌تواند کارایی کاربران را افزایش دهد (خدیوی، ۱۳۸۳). در این راستا می‌توان هوش هیجانی و مؤلّفه‌های آن را به عنوان راه‌کاری در جهت کاهش سطح این اضطراب مورد بررسی قرار داد زیرا طبق مطالعه‌های انجام شده هوش هیجانی می‌تواند زمینه‌ای مناسب برای ایجاد محیطی مطلوب به منظور یادگیری بهتر و برقراری ارتباط مؤثرتر، فراهم نماید تا به وسیله آن مراجعین بتوانند آزادانه نیازها و انتظارات خود را برای کسب حمایت از سوی کتابداران ابراز کنند. این امر ابزاری مطمئن برای بهبود و ارتقای خدمات در کتابخانه محسوب می‌شود که در نهایت جامعه نیز از آن بهره‌مند خواهد شد (امرایی، ۱۳۹۰). پژوهش حاضر به بررسی رابطه اضطراب کتابخانه‌ای و هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس بوشهر پرداخت؛ در ادامه، نتایج حاصل از این پژوهش مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
بررسی میزان اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس نشان داد که میزان اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان در این دو دانشگاه پایینتر از حدّ متوسط قرار دارد که این امر نشان می‌دهد دانشجویان این دو دانشگاه‌ هنگام استفاده از کتابخانه، اضطراب کمی دارند؛ شاید بتوان برگزاری کارگاه‌های آموزش استفاده از کتابخانه، نصب علائم و راهنماهای مناسب در محیط کتابخانه و شیوه‌های رفتاری و برخورد مناسب کتابداران با دانشجویان را در کتابخانه‌های این دو دانشگاه از دلایل اضطراب پایین دانشجویان برشمرد. همچنین براساس سطح‌بندی انجام شده برای اضطراب کتابخانه‌ای در این پژوهش، بیش از نیمی از دانشجویان این دو دانشگاه سطح متوسط اضطراب را تجربه می‌کنند؛ این سطح از اضطراب کتابخانه‌ای در دانشجویان بررسی شده در پژوهش انوار، کانداری و قلاف (۲۰۰۴) و باورز (۲۰۱۰) نیز مشاهده شده است(Anwar, et al., 2004; Bowers, 2010) .
همچنین برپایه این سطح‌بندی، تعداد دانشجویان دانشگاه خلیج فارس که اضطراب کتابخانه‌ای بالاتر از حدّ متوسط را تجربه می‌کنند از تعداد این دانشجویان در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر بیشتر است. در این بین در پژوهش حاضر فقط اضطراب کتابخانه‌ای مربوط به عوامل مکانیکی بالاتر از حدّ متوسط قرار دارد و بالاترین میزان اضطراب کتابخانه‌ای را به خود اختصاص داده است؛ در حالی که پایین‌ترین میزان اضطراب کتابخانه‌ای ناشی از نداشتن مهارت‌های کتابخانه‌ای است. در پژوهش‌های جیائو و آنوگبوزی (۱۹۹۷ و ۲۰۰۱)، باورز (۲۰۱۰) و حریری و نعمتی ‌لفمجانی (۱۳۸۸) نیز عوامل مکانیکی به عنوان مؤثرترین عامل بر افزایش سطح اضطراب کتابخانه‌ای شناخته شده است (Jiao & Onwuegbuzie, 1999; Jiao & Onwuegbuzie, 2001; Bowers, 2010). لی (۲۰۱۱) در پژوهش خود عوامل مکانیکی و عوامل ناشی از تعامل با کتابداران را به عنوان عوامل اصلی ایجاد کننده اضطراب کتابخانه‌ای در دانشجویان معرفی کرد (Lee, 2011)؛ نتایج حاصل از پژوهش وی نشان داد هم دانشجویانی که سطح بالایی از اضطراب را نشان دادند و هم دانشجویانی که دارای سطح پایینی از اضطراب بودند دلیل اصلی اضطراب کتابخانه‌ای خود را ناشی از نداشتن توانایی لازم در استفاده از رایانه‌ها دانسته‌اند؛ این امر نسبت به عوامل ناشی از تعامل با کتابداران در اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان نقش بیشتری داشت.
بالا بودن اضطراب در مؤلّفه عوامل مکانیکی را می‌توان ناشی از نداشتن مهارت لازم میان کاربران در بهره‌مندی از تجهیزات الکترونیکی مانند دستگاه‌های کپی، چاپگر، اسکنر و… و همچنین استفاده از فن‌آوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی در کتابخانه‌ها (مانند فهرستگان‌های عمومی کتابخانه، فهرست‌برگه‌های پیوسته، نظام‌های امنیتی آر.اف.آی.دی و …)، تسلط نداشتن دانشجویان به استفاده از این تجهیزات و فن‌آوری‌ها و به تبع آن نبود آموزش‌های لازم و کافی در این جهت دانست (حریری، نعمتی‌لفمجانی، ۱۳۸۸). از بین عوامل مکانیکی موجود در کتابخانه‌های دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس، با توجه به پرسشنامه اضطراب کتابخانه‌ای بوستیک، تنها می‌توان به دستگاه‌های کپی و چاپگرها اشاره نمود؛ دستگاه‌هایی که البته دانشجویان، خود به طور مستقیم آنها را مورد استفاده قرار نمی‌دهند. بنابراین عامل اضطراب در این مؤلّفه را می‌توان به هر نوع مشکلی که در زمینه‌ استفاده از این دستگاه‌ها برای دانشجویان ایجاد می‌شود- از جمله خراب بودن آنها، بدون کاغذ بودن‌شان و مواردی از این قبیل- نسبت داد. علاوه بر این در پرسشنامه بوستیک سه سؤال به عوامل مکانیکی اختصاص داشت که در پژوهش حاضر یک سؤال به دلیل کاربرد نداشتن در کتابخانه‌های دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس حذف شد و در نهایت دو سؤال برای عوامل مکانیکی باقی ماند. از این رو شاید بتوان تعداد کم سؤال‌های اختصاص داده شده به این مؤلّفه در مقایسه با سایر مؤلّفه‌های اضطراب کتابخانه‌ای را دلیل بالا بودن سطح اضطراب در این مؤلّفه ذکر کرد.
از آنجایی‌که مؤلّفه نداشتن مهارت‌های کتابخانه‌ای در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس کمترین سطح اضطراب را به خود اختصاص داده است می‌توان گفت دانشجویان این دو دانشگاه از مهارت‌های بالایی در زمینه استفاده از کتابخانه برخوردارند؛ شاید بتوان این امر را ناشی از آموزش‌های صحیح شیوه‌های استفاده از کتابخانه به دانشجویان در این زمینه بیان کرد. اما در عین حال نباید این مسأله را نیز نادیده گرفت که پاسخ‌گویی به سؤال‌های مربوط به مؤلّفه مهارت‌های کتابخانه‌ای به تعامل مستقیم با کتابخانه نیاز ندارد؛ اما پاسخ‌گویی به سؤال‌های مربوط به چهار مؤلّفه دیگر اضطراب کتابخانه‌ای (تعامل با کتابداران، عوامل عاطفی، نداشتن احساس راحتی در کتابخانه، عوامل مکانیکی) به طور مستقیم با تجربه حضور در کتابخانه بدست می‌آید (Lee, 2011). بنابراین شاید بتوان چنین گفت که دانشجویان براساس برداشتی که از سطح مهارت‌های کتابخانه‌ای خود داشتند به سؤال‌های مربوط به این مؤلّفه پاسخ گفته‌اند که ممکن است برداشت آنها از خود اشتباه باشد. لی (۲۰۱۱) در پژوهش خود بر این مسأله تأکید نموده است.
در این دو دانشگاه پس از عوامل مکانیکی، عوامل عاطفی، عوامل ناشی از تعامل با کتابداران و عوامل نداشتن احساس راحتی در کتابخانه به ترتیب بیشترین تأثیر را بر سطح اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان را دارند؛ اما همان‌طور که گفته شد، اضطراب در این مؤلّفه‌ها پایین‌تر از حدّ متوسط می‌باشد.
با بررسی میزان اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان به تفکیک جنسیت می‌توان گفت که دانشجویان دختر و پسر تفاوتی از نظر اضطراب کتابخانه‌ای ندارند و این تفاوت تنها از نظر عوامل ناشی از تعامل با کتابداران معنادار بود. در برخی دیگر از پژوهش‌ها از جمله پژوهش‌های بوستیک (۱۹۹۲) مچ و بروکس (۱۹۹۵)، انوار، کانداری و قلاف (۲۰۰۴) ، باورز (۲۰۱۰) و جوکار و طاهریان (۱۳۸۷) نیز وجود تفاوت جنسیتی در ایجاد اضطراب کتابخانه‌ای تأیید نشده ‌است (Bostick, 1992; Mech & Brooks, 1995; Anwar, et al., 2004; Bowers, 2010). این در حالی است که پژوهش‌های جیائو، آنوگبوزی و دیلی (۱۹۹۷)، عمران (۲۰۰۱) و عرفان‌منش، محمدی و دیده‌گاه (۱۳۹۱) عامل جنسیت را در اضطراب کتابخانه‌ای مؤثر می‌دانند ((Jiao & Onwuegbuzie; Daley, 1997; Omran, 2001. در پژوهش‌های این افراد سطح اضطراب کتابخانه‌ای دانشجویان پسر بیشتر از دانشجویان دختر گزارش شده است. برای پی بردن به دلایل این امر باید پژوهش‌های بیشتری صورت گیرد.
در رابطه با مقایسه اضطراب کتابخانه‌ای بین دانشجویان این دو دانشگاه، بررسی‌ها نشان داد که دانشجویان دانشگاه خلیج فارس به نسبت دانشجویان علوم پزشکی بوشهر اضطراب بیشتری را در استفاده از کتابخانه تجربه می‌کنند. اضطراب مشاهده شده در بین دانشجویان این دو دانشگاه در مؤلّفه عوامل مکانیکی بیشتر به چشم می‌خورد که دلایل این امر پیش‌تر گفته شد. همچنین بررسی‌ها نشان داد بالاترین میزان اضطراب کتابخانه‌ای در دانشکده‌های دانشگاه علوم پزشکی بوشهر در بین دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی و پایین‌ترین میزان اضطراب کتابخانه‌ای در بین دانشجویان دانشکده پزشکی و دندان‌پزشکی دیده می‌شود؛ شاید بتوان چنین استنباط نمود که به دلیل مجاورت دانشکده‌های پزشکی و دندان‌پزشکی با کتابخانه مرکزی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و امکان مراجعه راحت‌تر و بیشتر دانشجویان این دو دانشکده به کتابخانه، اضطراب کتابخانه‌ای این کاربران در سطح پایین‌تری قرار دارد.
بالاترین میزان اضطراب کتابخانه‌ای در دانشکده‌های دانشگاه خلیج فارس در بین دانشجویان دانشکده علوم پایه و پایین‌ترین میزان اضطراب کتابخانه‌ای در بین دانشجویان دانشکده معماری و شهرسازی دیده می‌شود.
در بعد عوامل ناشی از تعامل با کتابداران در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس، به ترتیب دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم پایه بیشترین میانگین را دارا هستند و این در حالی ‌است که دانشکده پزشکی و دندان‌پزشکی و دانشکده معماری و شهرسازی در این زمینه نیز کمترین میانگین را دریافت کرده‌اند. در بعد عوامل عاطفی به ترتیب دانشکده پیراپزشکی و دانشکده علوم پایه بالاترین میانگین و دانشکده پزشکی و دندان‌پزشکی و دانشکده معماری و شهرسازی پایینترین میانگین را دارا هستند. در بعد نداشتن احساس راحتی در کتابخانه بالاترین میانگین به ترتیب مربوط به دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم پایه است و پایینترین میانگین را دانشکده پزشکی و دندانپزشکی و دانشکده معماری و شهرسازی دارا هستند. در بعد نداشتن مهارت‌های کتابخانه‌ای به ترتیب، بالاترین میانگین مربوط به دانشکده پزشکی و دندانپزشکی و دانشکده مهندسی و پایینترین میانگین به دانشکده بهداشت و دانشکده معماری و شهرسازی اختصاص دارد. در بعد عوامل مکانیکی نیز به ترتیب، دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم پایه بالاترین میانگین را دارا هستند؛ پایینترین میانگین در این بعد نیز به ترتیب به دانشکده پزشکی و دندانپزشکی و دانشکده معماری و شهرسازی اختصاص دارد.
از میان عوامل پنج‌گانه‌ ایجاد اضطراب کتابخانه‌ای (عوامل ناشی از تعامل با کتابداران، عوامل عاطفی، نداشتن احساس راحتی در کتابخانه، نداشتن مهارت‌های کتابخانه‌ای، عوامل مکانیکی)، اضطراب ناشی از عوامل مکانیکی در میان دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر نقش پر رنگ‌تری دارد. نقش این عامل در ایجاد اضطراب در بین دانشجویان دانشگاه خلیج فارس نیز پر رنگ‌تر از بقیه عوامل می‌باشد که دلایل این امر پیش‌تر ذکر شد.
همچنین بررسی میزان هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس نشان داد که میزان هوش هیجانی دانشجویان در این دو دانشگاه بالاتر از حدّ متوسط قرار دارد که این امر نشان می‌دهد دانشجویان این دو دانشگاه‌ از هوش هیجانی تقریبا مطلوبی برخوردار می‌باشند. این سطح از هوش هیجانی در دانشجویان بررسی شده در پژوهش‌های اکبری، رضائیان و مودی (۱۳۸۶) نیز مشاهده شده است. در این بین در پژوهش حاضر نمره تمامی مؤلّفه‌های هوش هیجانی (خودآگاهی، خودانگیزی، خودمدیریتی، هوشیاری اجتماعی و مهارت‌ اجتماعی) بالاتر از حدّ متوسط قرار دارند. همان‌طور که در بخش یافته‌های پژوهش قابل مشاهده است، بالاترین میزان هوش هیجانی مربوط به مؤلّفه مهارت اجتماعی می‌باشد؛ در حالی که پایین‌ترین میزان هوش هیجانی مربوط به مؤلّفه خودمدیریتی است. از آن‌جایی که نمره مهارت اجتماعی دانشجویان در این دو دانشگاه در سطح مطلوبی قرار دارد می‌توان گفت که آنها قادرند احساسات دیگران را به راحتی کنترل و اداره کرده و در برقراری ارتباط با سایرین موفق باشند (مختاری پور، سیادت، ۱۳۸۵). شاید بتوان گفت در کتابخانه‌ها نیز چنین دانشجویانی می‌توانند ارتباط بهتر و کارآمدتری با کتابداران برقرار کرده و در دستیابی به نتایج مطلوب خود مؤثرتر عمل نمایند.
همچنین از آنجایی‌که مؤلّفه خودمدیریتی در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس پایین‌ترین میانگین هوش هیجانی را به خود اختصاص داده است، آموزش دانشجویان در زمینه روش‌های مدیریت و کنترل تنش‌ها و مدیریت اضطراب و استرس ضروری به نظر می‌رسد.
در این دو دانشگاه پس از مؤلّفه مهارت‌ اجتماعی، مؤلّفه‌های هوشیاری اجتماعی، خودآگاهی و خودانگیزی به ترتیب بالاترین نمره را به خود اختصاص دادند.
با بررسی میزان هوش هیجانی دانشجویان به تفکیک جنسیت، نمره کلی هوش هیجانی دانشجویان دختر و پسر نشان داد که آنها تفاوتی از نظر هوش هیجانی ندارند؛ یوسفی (۱۳۸۵)، اکبری، رضائیان و مودی (۱۳۸۶)، شعبانی (۱۳۸۷)، ظهیرالدین، دیباج‌نیا و قیدر (۱۳۸۹)، امرایی (۱۳۹۰) نیز در پژوهش‌های خود به این نتیجه دست یافتند. البته این نتیجه با یافته‌های منصوری (۱۳۸۰)، ناظم (۱۳۸۷)، بنی هاشمیان، بهرامی احسان، موذن، (۱۳۸۹) و میرزا و ردزان (۲۰۱۰) Mirza & Redzuan, 2010)) هم سویی ندارد؛ یافته‌های پژوهش منصوری (۱۳۸۰) تنها وجود تفاوت در مؤلّفه خودانگیزی را رد می‌کند. در پژوهش حاضر این تفاوت در بین مؤلّفه‌های هوش هیجانی فقط در مؤلّفه هوشیاری اجتماعی دیده شد که این نتیجه با نتیجه پژوهش میری و اکبری ‌بورنگ (۱۳۸۶) هم‌سویی داشت؛ در پژوهش امرایی (۱۳۹۰) نیز این تفاوت فقط در بین مؤلّفه‌های خودآگاهی و خودانگیزی معنادار بود. طبق گفته صاحب‌نظران تفاوت هوش هیجانی زنان و مردان بیشتر با قابلیت‌های هوش هیجانی در ارتباط است و آنها در نمره کلی با هم تفاوتی ندارند (ظهیرالدین و دیگران ۱۳۸۹). برای پی بردن به علّت این تناقض‌ها، انجام پژوهش‌های بیشتری در این زمینه توصیه می‌شود.
در رابطه با مقایسه هوش هیجانی بین دانشجویان این دو دانشگاه، بررسی‌ها نشان داد که دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر به نسبت دانشجویان خلیج فارس هوش هیجانی بیشتری دارند. هوش هیجانی مشاهده شده در بین دانشجویان این دو دانشگاه در مؤلّفه مهارت‌ اجتماعی بیشتر به چشم می‌خورد که پیش‌تر در این زمینه صحبت شد. همچنین بررسی‌ها نشان داد بالاترین میزان هوش هیجانی در دانشکده‌های دانشگاه علوم پزشکی بوشهر در بین دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی و پایین‌ترین میزان هوش هیجانی در بین دانشجویان دانشکده پیراپزشکی دیده می‌شود. بالاترین میزان هوش هیجانی در دانشکده‌های دانشگاه خلیج فارس در بین دانشجویان دانشکده معماری و شهرسازی و پایین ترین میزان هوش هیجانی در بین دانشجویان دانشکده علوم انسانی دیده می‌شود.
از بین مؤلّفههای هوش هیجانی در مؤلّفه خودآگاهی در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس، به ترتیب دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده مهندسی بیشترین میانگین را دارا هستند و این در حالی ‌است که دانشکده پزشکی و دندان‌پزشکی و دانشکده علوم انسانی در این زمینه نیز کمترین میانگین را دریافت کرده‌اند. در مؤلّفه خودانگیزی به ترتیب دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم انسانی بالاترین میانگین و دانشکده بهداشت و دانشکده مهندسی پایینترین میانگین را دارا هستند. در مؤلّفه خودمدیریتی بالاترین میانگین به ترتیب مربوط به دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده معماری و شهرسازی است و پایینترین میانگین را دانشکده پیراپزشکی و دانشکده علوم انسانی دارا هستند. در مؤلّفه هوشیاری اجتماعی به ترتیب، بالاترین میانگین مربوط به دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده معماری و شهرسازی و پایینترین میانگین به دانشکده پیراپزشکی و دانشکده علوم انسانی اختصاص دارد. در مؤلّفه مهارت اجتماعی نیز به ترتیب، دانشکده بهداشت و دانشکده مهندسی بالاترین میانگین را دارا هستند؛ پایینترین میانگین در این بعد نیز به ترتیب به دانشکده پرستاری و مامایی و دانشکده علوم انسانی اختصاص دارد.
از بین مؤلّفههای هوش هیجانی مؤلّفه مهارت اجتماعی در میان دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر نقش پر رنگ‌تری دارد. نقش این مؤلّفه در بین دانشجویان دانشگاه خلیج فارس نیز پر رنگ‌تر از بقیه مؤلّفه‌ها می‌باشد که در این زمینه پیش‌تر صحبت شد.
تجزیه و تحلیل نتایج همچنین نشان داد که بین هوش هیجانی و اضطراب کتابخانهای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر و دانشگاه خلیج فارس رابطه معکوس و معناداری وجود دارد؛ یعنی هر اندازه هوش هیجانی دانشجویان بالاتر باشد، اضطراب کتابخانهای آنها پایینتر میباشد. همچنین ارتباط بین هوش هیجانی و مؤلّفههای اضطراب کتابخانه‌ای نیز معکوس و معنادار میباشد. این رابطه در بین مؤلّفههای هوش هیجانی شامل خودآگاهی، خودمدیریتی، هوشیاری اجتماعی و مهارت اجتماعی نیز وجود دارد اما وجود رابطه بین مؤلّفه خودانگیزی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن معنادار نمیباشد درنتیجه بین این مؤلّفه با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن هیچگونه ارتباطی وجود ندارد. با توجه به نتیجه این پژوهش، کتابداران کتابخانههای دانشگاهی برای موفقیت خود در امر جذب دانشجویان برای استفاده و بهره‌مندی از این محیط باید به مسأله هوش هیجانی دانشجویان توجه خاصی داشته باشد. در این زمینه برگزاری کارگاه‌های آموزشی هوش هیجانی برای دانشجویان مؤثر به نظر می‌رسد. همان‌طور که نتیجه پژوهش میلز و لوج (۲۰۰۶) نشان می‌دهد، کتابداران و اطلاعرسانان جهت جلوگیری از تبدیل کتابخانه به محلی با یک مراجعه کننده، نیازمند آن‌ هستند که مفهوم هیجان را به عنوان عنصر ضروری در تعامل موفق بین خود و مراجعه کننده بپذیرند و هوش هیجانی را به عنوان راهبرد کمکی مفید در تعامل با مراجعه‌کننده در نظر بگیرند (Mills & Lodge, 2006). با توجه به نتیجه این پژوهش و نتایج پژوهش حاضر، راهبرد هوش هیجانی راهبردی دوسویه است که نه تنها کتابداران بلکه دانشجویان و سایر مراجعین به کتابخانه نیز برای برقراری تعاملی بهتر، بایستی از هوش هیجانی مطلوبی برخوردار باشند و از مهارت‌های لازم در این زمینه بهره‌مند شوند. پیش‌تر در زمینه بررسی رابطه هوش هیجانی با اضطراب آموزشگاهی و اضطراب رایانه ای پژوهش‌هایی صورت گرفته بود که وجود رابطه معکوس و معنادار بین هوش هیجانی و این نوع اضطرابها را تأیید کرده بودند (اکبری، رضائیان، مودی، ۱۳۸۶؛ میری، اکبری بورنگ ۱۳۸۶)؛ اما در زمینه بررسی رابطه هوش هیجانی و اضطراب کتابخانهای تا قبل از پژوهش حاضر، هیچ پژوهشی صورت نگرفته بود.
در دانشگاه علوم پزشکی بوشهر بین هوش هیجانی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفه‌‌های آن رابطه معکوس و معناداری وجود دارد؛ این رابطه در بین مؤلّفههای هوش هیجانی شامل خودآگاهی، هوشیاری اجتماعی و مهارتهای اجتماعی نیز وجود دارد اما وجود رابطه بین مؤلّفه خودانگیزی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن معنادار نمی‌باشد درنتیجه بین این مؤلّفه با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن هیچگونه ارتباطی وجود ندارد. در مؤلّفه خود مدیریتی ارتباط اضطراب کتابخانهای و مؤلّفه‌‌های آن -جز در مؤلّفه نداشتن مهارت‌های کتابخانه‌ای- معنادار می‌باشد.
ارتباط بین هوش هیجانی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفه‌‌های آن در دانشگاه خلیج فارس نیز معکوس و معنادار می‌باشد؛ این رابطه در مؤلّفه مهارت اجتماعی نیز وجود دارد اما وجود رابطه بین مؤلّفه خودانگیزی با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفههای آن معنادار نمیباشد که این نیز نشان دهنده نبود ارتباط با اضطراب کتابخانهای و مؤلّفه‌‌های آن در این مؤلّفه میباشد. در مؤلّفه خودآگاهی، خودمدیریتی و هوشیاری اجتماعی، ارتباط اضطراب کتابخانهای و مؤلّفه‌‌های آن - جز در مؤلفّه نداشتن مهارت‌های کتابخانه‌ای - معنادار می‌باشد. در هر دو دانشگاه از بین مؤلّفههای هوش هیجانی مؤلّفه خود مدیریتی تأثیر بیشتری بر سطح اضطراب کتابخانهای دانشجویان دارد؛ همچنین در هر دو دانشگاه هوش هیجانی بر مؤلّفه عوامل عاطفی تأثیر بیشتری دارد.
پژوهش‌های مختلف نشان می‌دهند هوش هیجانی مهارتی آموختنی است و می‌توان از طریق برگزاری دوره‌های تخصصی، میزان آن را در افراد بهبود بخشید (Fletcher, et al, 2009)؛ بنابراین، راه‌کار بهبود آن دسته از مؤلّفه‌هایی که در دانشجویان وضعیت چندان مطلوبی ندارند، از طریق آموزش، فراهم می‌باشد و می‌توان این مؤلّفه‌ها را نیز در دانشجویان تقویت کرد و بدین وسیله، تنش، استرس و اضطراب پیش رو در استفاده از کتابخانه را در آنها کاهش داد.

پیشنهادها
پیشنهادهای کاربردی پژوهش
اضطراب کتابخانه‌ای مسأله‌ای جدی در میان کاربران کتابخانه می‌باشد که می‌توان آن را از طریق آموزش مناسب مهارت‌های کتابخانه‌ای، تعامل مثبت کتابداران با کاربران و ایجاد محیطی آرام و به دور از اضطراب در کتابخانه‌ها کاهش داد (عرفان‌منش، دیده‌گاه، ۱۳۹۰)؛ برای رسیدن به چنین هدفی در کتابخانه‌ها به خصوص کتابخانه‌های دانشگاهی نمی‌توان نقش کتابداران، مدیران کتابخانه‌ها، استادان و پژوهشگران حوزه کتابداری و اطلاع‌رسانی – علم اطلاعات و دانش‌شناسی- و مسئولان دانشگاه را در این زمینه نادیده گرفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]




۳-۴- ابزار جمع‌ آوری اطلاعات و اندازه‌گیری ۴۹
۳-۵- روش اجرای پژوهش ۵۰
۳-۶- روش تجزیه و تحلیل داده‌ها ۵۲
فصل چهارم یافته های پژوهش
۴-۱- مقدمه ۵۴
۴-۲- توصیف داده ها ۵۴
۱-مرحله پیش آزمون ….. ۵۴
۲-مرحله پس آزمون ……… ۵۵
۴-۳- تحلیل داده‌ها ۵۶
فصل پنجم بحث و نتیجه‌گیری
۵-۱- بحث و نتیجه گیری ۶۰
۵-۲- محدودیت پژوهش ۶۳
۵-۳- پیشنهادهای پژوهشی ۶۴
۵-۴-پیشنهادهای کاربردی ۶۴
منابع…………………………………………………………………………………………………………………………………………………۶۶
پیوست ۷۱
فصل یکم
مقدمه پژوهش
مقدمه
ازدواج به عنوان مهمترین و عالیترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی افراد همواره مورد تایید بوده‌است. رابطه زناشویی می‌تواند دستمایه و در غیر این صورت منبع تالم باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مشکلات مربوط به صمیمیت، اغلب دلیل اصلی روابط شکست خورده به شمار می‌روند. در بسیاری از موارد ممکن است مشکل اصلی مراجعان اشتغال ذهنی با صمیمیت باشد که فرد مساله خود را به صورت مشکل در روابط نزدیک یا تعهد در روابط بیان می کند.
اگرچه برخی از زوج‌ها ممکن است اختصاصا صمیمیت را به عنوان آماج درمان ذکر نکنند، اما وقتی همین زوج‌ها ابزارهای سنجش مربوط به کیفیت، رضایت یا سازگاری زناشویی را تکمیل کنند، اغلب یک یا چند مولفه از نیاز به صمیمیت را برای خودشان مشکل‌زا تشخیص می‌دهند(باگاروزی[۱]، ۲۰۰۱).
صمیمیت در ازدواج باارزش است، زیرا تعهد زوجین نسبت به ثبات ارتباط را محکم می‌کند و به طور مثبتی با سازگاری و رضایت زناشویی همراه است(هلر[۲] و وود[۳]، ۱۹۹۸).
مطالعات و تجارب بالینی نشان می‌دهدکه در جامعه معاصر، زوج‌ها مشکلات شدیدی را در هنگام برقراری و حفظ روابط صمیمانه و ارضا انتظارات و نیازهای یکدیگر تجربه می‌کنند(باگازوری، ۲۰۰۱).
از طرفی امروزه عوامل شناختی از مهمترین عوامل در فهم پویایی‌های زندگی زناشویی و تفسیر روابط زناشویی به شمار می‌روند(باوکم[۴] و اپشتاین[۵]، ۱۹۹۶).
برنشتاین(۱۹۸۶)، تاکید می‌کند، شواهد بسیاری نشانگر این واقعیت است که مکانیسم‌های شناختی بر سازگاری و رضایت زناشویی اثرگذارند و به همین دلیل معتقد است که زندگی زناشویی از گزند تفکرات غیر منطقی در امان نمی‌باشد.
تحریفات شناختی از برجسته‌ترین عواملی هستند که در پردازش فرآیندهای شناختی همچون انتظارات، برداشت‌ها، قالب‌ها و الگوهای ذهنی که هر فرد از همسر خود دارد، تاثیرگذار است. این تحریف شناختی باعث می‌شود افراد حساسیت ویژه‌ای نسبت به تغییر الگوهای کهنه ذهنی خود داشته‌باشند و هر حادثه‌ای را مساوی حادثه‌ای دیگر بدانند.
همچنین، الیس(۱۹۹۷) معتقد است که تفکرات غیر منطقی و انعطاف پذیری تفکر، عامل اصلی اختلافات در روابط اجتماعی و بخصوص در روابط همسران می‌باشد. ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضا نیازهای عاطفی و روانی در جریان ازدواج، یک مهارت و هنر است که علاوه بر داشتن سلامت روانی و تجارب سالم اولیه، نیازمند داشتن نگرش‌های منطقی و کسب مهارت‌ها و انجام وظایف خاصی است(باگازوری، ۲۰۰۱ ترجمه نظری، ۱۳۸۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]




۲.۲.۲.۲. ورود بسر به مکّه و فرار قثم بن عبّاس
هنگامی که بسر به نزدیک مکه رسید، قثم بن عبّاس که فرماندار مکه بود، گریخت. بسر وارد مکه شد و مردم را دشنام داد و سرزنش کرد و در ضمن سخنرانی خود گفت من از شما گذشتم، از ستیزه جویی بر حذر باشید که به خدا سوگند اگر چنان کنید با شما کاری خواهم کرد که ریشه را نابود و خانه‏ها را ویران و اموال را به غارت برد. سپس شیبه بن عثمان را بر مکّه گماشت و از آن بیرون رفت.[۴۵۱]
۲.۲.۲.۳. ورود بسر به یمن (صنعا و جند) و فرار عبیدالله بن عبّاس و سعید بن نمران
بسر به سوی طایف و نجران حرکت کرد و در بین راه جنایات زیادی را مرتکب شد و سپس به صنعا رفت. عبیدالله بن عبّاس و سعید بن نمران که فرمانداران صنعا و جند (از مناطق یمن) بودند، گریختند و عبیدالله بن عبّاس، عمرو بن اراکه ثقفی را به جانشینی خود در صنعا گذاشت. عمرو بن اراکه تلاش کرد از ورود بسر به شهر جلوگیری کند و با او جنگ کرد، اما بسر، عمرو را کشت و وارد شهر شد و گروهی را کشت و جنایات فراوانی مرتکب شد.[۴۵۲]
حضرت امیر۷ سعید بن نمران و عبیدالله بن عبّاس را مورد سرزنش قرار داد که چرا در مقابل بسر ایستادگی نکرده‌اند سعید گفت به خدا سوگند من آماده بودم که جنگ کنم، ولی ابن عبّاس از جنگ و از یاری کردنِ من خودداری کرد و گفت ما را توان و یارای جنگ با ایشان نیست.[۴۵۳]
حضرت امیر۷ جاریه بن قدامه سعدی را همراه دو هزار مرد جنگی مأمور تعقیب بسر کرد. جاریه، شهر به شهر و دیار به دیار بسر را تعقیب می‌کرد و بسر در مقابل او از جایی به جایی می‏گریخت. سرانجام جاریه توانست بسر را از تمام سرزمینهای تحت حکومت امیرالمؤمنین۷ بیرون براند.[۴۵۴]
گویند، بسر در این حمله سی هزار نفر را کشت و گروهی را در آتش سوزاند.[۴۵۵]
امیرالمؤمنین۷ بسر را نفرین کرد و عرضه داشت :
«اللَّهُمَّ إِنَّ بُسْراً بَاعَ دِینَهُ بِدُنْیَاهُ وَ انْتَهَک مَحَارِمَک وَ کانَتْ طَاعَهُ مَخْلُوقٍ فَاجِرٍ آثَرَ عِنْدَهُ مِمَّا عِنْدَک اللَّهُمَّ فَلَا تُمِتْهُ حَتَّی تَسْلُبَهُ عَقْلَهُ».
«ﺑﺎر ﺧﺪاﯾﺎ! ﺑﺴﺮ دﯾﻨﺶ را ﺑﻪ دﻧﯿﺎﯾﺶ ﻓﺮوﺧﺖ و ﺣﺮﻣﺘﻬﺎی ﺗﻮ را ﻧﺎﭼﯿﺰ ﺷﻤﺮد و اﻃﺎﻋﺖ ﯾﮏ ﻣﺨﻠﻮق ﻓﺎﺟﺮ را ﺑﺮ آﻧﭽﻪ در ﻧﺰد ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺮﺗﺮی داد. ﺧﺪاﯾﺎ او را ﻧﻤﯿﺮان ﺗﺎ ﻋﻘﻠﺶ را از او ﺑﺴﺘﺎﻧﯽ.»
و به قولی این چنین نفرین کرد :
«اللَّهُمَّ الْعَنْ مُعَاوِیَهَ وَ عَمْراً وَ بُسْراً أَ مَا یَخَافُ هَؤُلَاءِ الْمَعَادَ»؟
«ﺑﺎر ﺧﺪاﯾﺎ ﻣﻌﺎوﯾﻪ و ﻋﻤﺮو و ﺑﺴﺮ را ﻟﻌﻨﺖ ﮐﻦ. آﯾﺎ اﯾﻨﺎن از روز ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻨﺪ»؟
و به قول دیگر این چنین نفرین کرد :
«اللَّهُمَّ الْعَنْ بُسْراً وَ عَمْراً اللَّهُمَّ لِتُحِلَّ عَلَیْهِمْ غَضَبَک وَ لْتُصِبْهُمْ نَقِمَتُک وَ لِیَنْزِلَنَّ بِهِمْ رِجْزُک وَ بَأْسُک الَّذِی لَا تَرُدُّهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ».
«ﺑﺎر ﺧﺪاﯾﺎ ﺑﺴﺮ و ﻋﻤﺮو را ﻟﻌﻨﺖ ﮐﻦ و ﻏﻀﺐ ﺧﻮد را ﺑﺮ اﯾﺸﺎن ﺑﻔﺮﺳﺖ و ﺧﺸﻢ ﺧﻮﯾﺶ را ﻧﺼﯿﺒﺸﺎن ﮔﺮدان و آن ﺧﺸﻢ و ﻋﺬابی ﮐﻪ از ﺳﺘﻤﮑﺎران ﺑﺎز ﻧﻤﯽداری ﺑﺮ آﻧﺎن ﻓﺮود آور».[۴۵۶]
گویند ﺑﺴﺮ اﻧﺪﮐﯽ ﺑﻌﺪ از ﺷﻬﺎدت حضرت امیر۷ دﭼﺎر وﺳﻮاس ﮔﺮدﯾﺪ و دﯾﻮاﻧﻪ ﺷﺪ. او پیوسته ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺧﻮد را طلب می‌کرد لذا ﺑﺮاﯾﺶ ﺷﻤﺸﯿﺮی از چوب ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ و ﭼﻮن ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻣﯽﺧﻮاﺳﺖ آن ﺷﻤﺸﯿﺮ ﭼﻮبی را ﺑﻪ او می‌دادﻧﺪ و در کنار او متکا می‌گذاشتند، وی آنقدر با شمشیر چوبی به متکا می‌زد که بی هوش می‌شد و همین گونه زندگی کرد تا این که مرد. ﺧﺪاﯾﺶ ﻧﯿﺎﻣﺮزاد.[۴۵۷]
۲.۲.۳. کارگزارانی که از امیرالمؤمنین۷ کناره گیری و یا به معاویه ملحق شدند
۱ـ مصقله بن هبیره شیبانی
پانصد نفر[۴۵۸] از نصارای بنی ناجیه که به تحریک خرّیت بن راشدِ ناجی، بر علیه امیرالمؤمنین۷ خروج کرده بودند توسّط معقل بن قیس، یکی از فرماندهان امیرالمؤمنین۷ اسیر شدند. معقل بن قیس و اسرا، در طول مسیر به مصقله بن هبیره شیبانی، کارگزار أمیرالمؤمنین۷ در اردشیر خُرّه[۴۵۹]، برخورد کردند. اسرا با دیدن مصقله، شروع به گریه کردند و التماس کردند که بر ما منّت نهاده و ما را خریده، و آزاد کن. مصقله که تحت تأثیر احساسات واقع شده بود، گفت به خدا قسم می‌خورم که بر آنها صدقه می‌دهم زیرا خداوند صدقه دهندگان را پاداش می‌دهد. پس آنها را از معقل به پانصد هزار درهم[۴۶۰] خرید؛ معقل، اسرا را به او تحویل داد و گفت در فرستادن مال برای امیرالمؤمنین۷ عجله کن. مصقله گفت الآن مقداری از آن را می‌فرستم امّا کوتاهی کرد و چیزی نفرستاد و به قولی بخشی از آن مبلغ را برای حضرت فرستاد و از پرداخت بقیه‌ی آن عاجز شد. امیرالمؤمنین۷ با ارسال نامه‌ای او را به نزد خود فراخواند و ابو حرّه حنفی،[۴۶۱] مأمور بردن مصقله به کوفه شد. امیرالمؤمنین۷ آن اموال را از او مطالبه کرد اما مصقله توان پرداخت آن اموال را نداشت. گزارشی به روایت ذهل بن حارث در این زمینه آمده است؛ او می‌گوید مصقله مرا به محل اقامت خود فراخواند و غذایی آماده ساخت و خوردیم. سپس گفت به خدا سوگند، امیرالمؤمنین این اموال را از من می‌خواهد و من بر آن توانایی ندارم. ذهل می‌گوید به او گفتم اگر مایلی یک هفته دستور را به اجرا نگذار تا اموال را گردآوری کنی. مصقله گفت به خدا سوگند، نمی‌خواهم آن را بر خویشاوندانم تحمیل کنم یا از کسی درخواست کنم. به خدا قسم، اگر پسر هند (معاویه) یا پسر عفّان (عثمان)، چنین طلبی داشتند، به خاطر من از آن می‌گذشتند. ندیدی که چگونه عثمان هر سال صدهزار درهم از خراج آذربایجان را به اشعث می‌بخشید؟ ذهل می‌گوید به او گفتم که این مرد (علی بن ابی طالب۷) چنین نظری ندارد و چیزی را به تو نخواهد بخشید. او مدّتی ساکت شد و از گفتگوی ما یک شب بیشتر نگذشت که به معاویه ملحق گردید.[۴۶۲]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲ـ یزید بن حجّیه تیمی
یزید بن حجّیه، کارگزار امیرالمؤمنین۷ در مناطق ری[۴۶۳] و دستبی[۴۶۴] (دستبنی)[۴۶۵] بود. او از مالیّات آن شهر سی هزار درهم کم آورد[۴۶۶] و آن را برای خود برداشته بود. حضرت امیر۷ او را احضار، و کمبود اموال را از او مطالبه کرد و فرمود آنچه دریافتی، کجا پنهان کردی؟ یزید گفت من چیزی برنداشتم. حضرت او را با تازیانه نواخت[۴۶۷] و به زندان انداخت و سعد، غلام خود را نگهبان او قرار داد که فرار نکند. یزید بن حجّیه در حالی که سعد به خواب رفته بود، فرار کرد و به معاویه ملحق شد.[۴۶۸] معاویه آنچه را که ربوده بود، به او بخشید و بعداً ایالت ری را به او سپرد.[۴۶۹]
۳ـ قعقاع بن شور
قبلاً بیان کردیم که قعقاع بن شور کارگزار حضرت امیر۷ در مناطق کارگزار کسکر و میسان بوده است. او با زنی ازدواج کرد و صداق او را صدهزار درهم قرار داد. وقتی که متوجّه شد حضرت از کارهای خلافش مطّلع شده است، اموال آن منطقه را برای خود برداشته و به معاویه پیوست.
۴ـ نعمان بن عجلان
نعمان بن عجلان کارگزار حضرت امیر۷ در مناطق بحرین[۴۷۰] و عمان[۴۷۱] بود. او به هر کس از بنی زریق[۴۷۲] که نزد او می‌آمد، چیزی از بیت المال می‌داد.[۴۷۳] وقتی که ابوالاسود دوئلی از این واقعه مطّلع شد، طی اشعاری گفت:
«فتنه‌ای را می‌بینم که مردم را متحیّر ساخته است. پس بنی زریق، مال را همچون روباه‌ها به سرعت می‌برند؛ زیرا می‌دانید که فرزند نعمان مال خدا را مثل مال غارت شده، قسمت قسمت می‌کند».[۴۷۴]
البتّه نعمان به این هم اکتفا نکرده، خود نیز اموال بیت المال را تصاحب می‌کرد. وقتی که حضرت امیر۷ متوجّه شد که نعمان اموال بحرین را برای خود برداشته است، به دلیل سابقه‌ی درخشانی که نعمان داشته است نامه‌ی ملایمی برای او نوشت و ضمن متذکّر شدن برخی از نکات به وی، از او خواست که خراج منطقه‌ی تحت فرمانش را بررسی کند و به حضرت گزارش دهد. هنگامی که نامه‌ی حضرت به نعمان رسید و دانست که حضرت متوجّه خیانت وی نسبت به بیت المال شده است، به معاویه پیوست.[۴۷۵]
۵ـ عروه بن عشبه [عمرو بن مالک بن عشبه]
معاویه شخصی به نام «زهیر بن مکحول» را ـ که از قبیله‌ی کلب بود ـ به سماوه فرستاد تا زکات مردم آن منطقه را جمع آوری کند. هنگامی که حضرت امیر۷ از این قضیه آگاهی یافت، جلاس بن عمیر و عروه بن عشبه [عمرو بن مالک بن عشبه][۴۷۶] - که هر دو از بنی کلاب بودند - و نیز جعفر بن عبد اللّه اشجعی را به آن منطقه فرستاد تا زکات را از مردم جمع آوری کنند. آنان در امتداد شطّ فرات حرکت کردند تا این که در سرزمین کلب به زهیر بن مکحول (فرستاده‌ی معاویه) برخورد کردند. میان آنها درگیری شدیدی به وجود آمد و زهیر نیروهای طرفدار حضرت امیر۷ را شکست داد.[۴۷۷]
بنا بر نقل بلاذری و ابن اثیر جعفر بن عبد اللّه اشجعی کشته شد،[۴۷۸] امّا بنا بر نقل الغارات وی زنده ماند و به همراه ابن عشبه به کوفه بازگشت.[۴۷۹]
رهبری این گروه با عروه بن عشبه بود از این رو وقتی که در کوفه به محضر حضرت امیر۷ شرفیاب شد، حضرت به سرزنش وی پرداخت و فرمود :
«جبنت و تعصّبت فانهزمت».[۴۸۰]
«ترسیدی و درباره‌ی قوم خود تعصّب به خرج دادی پس شکست خوردی».
و به نقل الغارات حضرت به وی فرمود : «انهزمت»؟ آیا شکست خوردی؟[۴۸۱]
حضرت با تازیانه وی را نواخت. ابن عشبه از نزد حضرت بیرون آمد و به معاویه ملحق شد؛[۴۸۲] و حضرت امیر۷ خانه‌ی او را تخریب کرد.[۴۸۳]
متّهم کردن ابن عشبه توسّط امیرالمؤمنین۷ بدان جهت بود که زهیر بن مکحول، وی را بر اسبی نشانده و روانه‌ی کوفه کرده بود.[۴۸۴]
جلاس، خود را به شترچرانان بنی کلب رسانید، آنان او را شناختند و از شیر شتران به او دادند آشامید و او را روانه‌ی کوفه کردند.[۴۸۵]
و به قول دیگری، زهیر، جلاس را تعقیب می‌کرد، جلاس به چوپانی گذشت و جبّه‌ی نمدی او را گرفت و لباس خز خود را به او داد. وقتی سواران به چوپان رسیدند پرسیدند پیروان ابوتراب از کدام سو گریختند؟ چوپان به سویی اشاره کرد و آنان رفتند و در نتیجه جلاس خود را به کوفه رساند.[۴۸۶]
۶ـ جریر بن عبدالله بجلی
جریر بن عبدالله بجلی، از طرف عثمان کارگزار همدان بود.[۴۸۷] حضرت امیر۷ تا مدّتی او از مسئولیتش برکنار نکرد تا اینکه وی را به عنوان نماینده‌ی خود جهت گرفت بیعت از معاویه به شام فرستاد امّا او آنقدر نزد معاویه درنگ کرد که مردم نسبت به او بدگمان شدند. حضرت فرمود «من مدّتی را برای نماینده‌ام تعیین می‌کنم؛ اگر بیش از آن نزد معاویه بماند یا فریب خورده است و یا سرکشی کرده است». جریر پس از مدّتی طولانی نا موفّق از نزد معاویه برگشت و بعد از یک نزاع لفظی که بین او و مالک اشتر در گرفت از حضرت کناره گیری کرد و حضرت خانه‌ی او را تخریب کرد.[۴۸۸]
۷ـ خرّیت بن راشد
در برخی از منابع آمده است، «خرّیت بن راشد» قبل از نبرد صفین، کارگزار امیرالمؤمنین۷ در اهواز بود. وقتی در اهواز از حکم حکمیت با خبر شد او را خوش نیامد و لذا لشکری جمع کرد و بر حضرت امیر۷ شورش کرد و مردم را به خلع و بیزاری از حضرت امیر۷ دعوت کرد و عدّه‌ی زیادی به ندای او پاسخ دادند. حضرت امیر۷ معقل بن قیس را با چهار هزار نیروی نظامی جهت سرکوب کردن او فرستاد و معقل موفّق به کشتن خرّیت شد.[۴۸۹]
۲.۲.۴.کارگزارانی که نتوانستند در محل مأموریت خود حاضر شوند
گفته شد که برخی از کارگزاران امیرالمؤمنین۷ بنا بر دلایلی نتوانستند در محل مأموریت خود حاضر شوند؛ این افراد عبارتند از :
۱ـ سهل بن حنیف
وقتی که امیرالمؤمنین۷ در سال ۳۶ هجری، کارگزاران خود را به مناطق مختلف اعزام کرد، سهل بن حنیف را به شام فرستاد. سهل بن حنیف از مدینه بیرون آمد و چون به تبوک رسید، گروهی اسب سوار جلوی او را گرفتند و گفتند کیستی؟ گفت امیرم. گفتند بر چه چیزی؟ گفت بر شام. گفتند اگر عثمان تو را فرستاده است، خوش آمدی و شایسته‌ی این کار هستی و اگر کسی غیر از عثمان تو را فرستاده است، برگرد. گفت مگر شما نشنیده‌اید که چه اتفاقی افتاده است؟ گفتند شنیده‌ایم. سهل بن حنیف به ناچار نزد امیرالمؤمنین۷ بازگشت.[۴۹۰]
۲ـ سهل بن حنیف
درباره‌ی امارت سهل بن حنیف بر منطقه‌ی فارس به تفصیل سخن گفتیم و گزارشات آن را بیان کردیم. در برخی از منابع آمده است که حضرت امیر۷ در سال ۳۷ هجری سهل بن حنیف را به کارگزاری فارس فرستاد امّا اهل فارس مانع وی شده و او را اخراج کردند و پس از آن حضرت امیر۷، زیاد بن ابیه را فرستاد و شورش فارس را سرکوب کرد.[۴۹۱]
۳ـ عماره بن شهاب ثوری : کارگزار کوفه[۴۹۲]
هنگامی که حضرت امیر۷ در سال ۳۶ هجری کارگزاران خود را به مناطق مختلف اعزام کرد، عماره بن شهاب را به کوفه فرستاد. وقتی که عماره به منزل «زباله» رسید، طلیحه بن خویلد که به خونخواهی عثمان بیرون آمده بود، به او برخورد کرد و گفت برگرد که مردم نمی‌خواهند امیر ایشان عوض شود و اگر برنگردی، گردنت را خواهم زد و لذا برگشت.[۴۹۳]
شایان ذکر است که ابن حبان، ماجرای فوق را برای «عماره بن حسان بن شهاب» نقل کرده است.[۴۹۴]
۴ـ مالک اشتر[۴۹۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]