مک­دونالد[۲۹] در قالب نظریه­ برابری جنسیّتی به تحلیل نهادی باروری در کشورهای با باروری بسیار پایین پرداخته است. پایه و اساس این نظریه، کنفرانس بین المللی جمعیّت و توسعه قاهره درسال ۱۹۹۴ است که بر مسأله­ جنسیّت به­عنوان محور بحث جمعیّت و توسعه تأکید کرد. نتیجه­ این کنفرانس این بود که سطوح بالاتر برابری جنسیّتی، برای دستیابی کشورهای کمتر توسعه یافته به باروری پایین​تر ضروری است. مک­دونالد در مخالفت با این بیانیه اظهار داشت که باروری خیلی پایین کشورهای پیشرفته­ی صنعتی ناشی از ناهماهنگی بین سطوح بالای برابری جنسیّتی در درون نهادهای اجتماعی فرد محور و تداوم نابرابری جنسیّتی در درون نهادی اجتماعی خانواده محور است. بر همین اساس استدلال می­ کند که برای اجتناب از باروری خیلی پایین سطوح بالاتر برابری جنسیّتی در درون نهادهای اجتماعی خانواده محور ضروری است. بنابراین، از یک طرف در کشورهای کمتر توسعه یافته، سطوح بالاتر برابری جنسیّتی در نهادهای اجتماعی منجر به باروری پایین​تر می­ شود و از طرف دیگر، در کشورهای بیش​تر توسعه یافته، جهت­گیری مجدد نهادهای اجتماعی به سمت سطوح بالاتر برابری جنسیّتی از باروری خیلی پایین جلوگیری می​کند. به این ترتیب، می توان گفت که بحث اساسی این نظریه ناهماهنگی بین نهادهای اجتماعی در زمینه برابری جنسیّتی است. بدین معنی که عدم هماهنگی و ناسازگاری میان سطح بالای برابری جنسیّتی در نهادهای اجتماعی فرد محور و تداوم نابرابری جنسیّتی در درون نهادهای اجتماعی خانواده محور موجب شده است تا زنان نتوانند ترکیبی از کار و بچّه را وارد زندگیشان کنند. از این رو زنان ناگزیرند زاد و ولد خود را کنترل کنند و این موجب شده است تا باروری در کشورهای توسعه­یافته صنعتی به زیر سطح جایگزینی کاهش یابد (حسینی، ۱۳۸۶: ۱۰۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۱-۷) نظریه­ اشاعه

تمام اندیشمندان اجتماعی با این ادّعا که می­توان رفتار انسانی را با بهره گرفتن از نظریه­ اقتصاد نئوکلاسیک عقلانی تبیین کرد،­ موافق نیستند. جامعه­شناسان، مردم­شناسان و جغرافی­دانان فرهنگی بر این باورند که بسیاری از تغییرات در جامعه نتیجه اشاعه نوآوری­هاست. نظریه­ اشاعه در اواخر دهه­ ۱۹۷۰ و اوایل دهه­ی۱۹۸۰ در ادبیات پژوهشی جمعیّتی توسّط نودل و وندوال[۳۰] به کار گرفته شد و مورد توجّه جمعیّت­شناسان قرار گرفت، زیرا نظریه­​هایی که متکی بر تصمیم ­گیری­های فردی در پاسخ به تغییرات اقتصادی و اجتماعی بودند، نتوانستند به­ طور کامل انتقال باروری را در بسیاری از مناطق جهان تبیین کنند (حسینی، ۱۳۸۶: ۱۰۴). نظریه­ اشاعه نوآوری از گسترش تکنولوژی­های جدید رفتار در جامعه بحث می​کند و برعکس نظریه­ های انتخاب عقلانی و تبیین ساختاری که بیشتر مبتنی بر تجربه­ کاهش باروری در جوامع توسعه­یافته صنعتی هستند، نظریه­ اشاعه بیش از همه مبتنی بر تجربه­ آسیاست، و از آنجایی که این نظریه با گسترش ایده­های نو سر و کار دارد، بعضی وقت­ها در اشاره به آن از واژه ایده­سازانه استفاده می​کنند (لوکاس و میر، ۱۳۸۷: ۱۰۰).
برای مثال، می­دانیم که بسیاری از رفتارهای افراد را موج­ها و مدها هدایت می­ کند. بعضی از افراد لباسهای مدل سال پیش را، حتّی اگر هنوز نو باشد، نمی­پوشند؛ زیرا دیگر مد نیست و “«مردم"» آن را نمی­پوشند. این “«مردم"» عوامل مهمّ تغییر در جامعه هستند. کسانی که بنا به دلایلی، گاه نیز بی­ربط به پول یا عوامل اقتصادی، مد­ساز هستند، ممکن است آن را جاذبه­ی جادویی بخوانید یا آن را تنها نفوذی ساده بدانید، امّا واقعیّت این است که بعضی­ها می­توانند پیشگام مد باشند و برخی نمی ­توانند. بنابراین، عوامل تغییر اغلب از طبقات اجتماعی بالاتر هستند. آنان ممکن است خالق نوآوری نباشند؛ امّا زمانی که آن را می­پذیرند، بقیه نیز از آن پیروی می­ کنند. امّا این نوآوریها می ­تواند فناورانه باشد، مثل تلفن همراه یا نگرش و رفتاری مانند تصمیم به داشتن یک یا دو فرزند و استفاده از روش­ها و وسایل جلوگیری از بارداری برای رسیدن به آن هدف هستند. برای پذیرش نوآوری و تغییر رفتار بر اساس آن فرد باید توانمند باشد، به عبارت بهتر باور داشته باشد که تغییر رفتار در اختیار خود اوست نه کسی دیگر. همه افراد جامعه چنین احساسی ندارند. در بسیاری از جوامع سُنّتی و پیشامدرن، مردم معتقدند که اختیار رفتارشان در دست خداوند یا خدایگانی، یا به طور کلی سرنوشت، یا به گونه ­ای ملموس­تر اعضای مسن­تر خانواده (زنده یا مرده) است (ویکس، ۱۳۸۵: ۲۲۷). از مجموع این یافته­ ها، چنین استنباط می­ شود که حتّی در نبود تغییرات ساختاری عمده، مانند رشد اقتصادی، در صورتی که نوآوری به­ طور متناسب بسته­بندی شود و عوامل تغییر با نفوذ آن را بپذیرند، کاهش باروری در جامعه امکان پذیر خواهد بود. البتّه، فرهنگ نیز در این مسأله نقش دارد؛ زیرا بعضی از جوامع بیش از بقیه مستعد پذیرش نوآوری هستند (پولاک و واتکینز[۳۱]، ۱۹۹۳).
بر اساس این دیدگاه کاهش باروری در دو مرحله صورت می­گیرد. در مرحله اوّل، برای آغاز کاهش باروری نیروهای اشاعه و نه عوامل ساختاری تعیین ­کننده­اند. صاحب­نظران اشاعه برنامه­­ی سازمان یافته تنظیم خانواده و منطبق بر واقعیّت­های اجتماعی فرهنگی و تاریخی یک کشور یا منطقه را شرط ضروری و نه کافی برای آغاز کاهش باروری می­دانند. مرحله­ دوّم، استمرار کاهش باروری به مجموعه­ پیچیده­ای از تغییرات ساختاری اقتصادی اجتماعی بستگی دارد. این رویکرد به تعیین­کننده­ های باروری نه تنها برنامه­ی سازمان­یافته تنظیم خانواده، بلکه چند سال تحصیلات زنان وآموزش همگانی را به­عنوان عناصر فرضیه­ اندیشه­سازانه و نه تبیین ساختاری در نظر می­گیرند. کله­لند و ویلسون (۱۹۸۷) بر این باورند که رابطه­ معنی­داری بین باروری و چند سال تحصیلات، به ویژه تحصیلات زنان، را باید به­عنوان یک تفسیر شناختی و نه ساختاری در نظر گرفت. این تغییرات در آگاهی، ایده­ ها ایستارها و انتظارات است تا تغییرات در واقعیّت­های عینی اقتصاد خُرد.
در چارچوب این نظریه، بر نوآوری رفتاری تغییر ایده­ ها و دینامیک اجتماعی اشاعه رفتارها و اطّلاعات جدید تأکید می­ شود. در قالب نوآوری رفتاری، نوآوری­ها در اعمال آگاهانه کنترل باروری مورد توجّه قرار می­گیرد و این چارچوب، کاهش باروری را نتیجه گسترش و اشاعه تکنیک­ها و تکنولوژی­های جدید کنترل موالید می­داند. چارچوب تغییر ایده­ ها بیش​تر بر ماهیت نوآوری تأکید می­ شود تا اشاعه و بالاخره اینکه چارچوب دینامیک اجتماعی اشاعه بر کانال­های گسترش اطّلاعات و رفتارهای جدید تأکید می​کند.
این چارچوب همچنین بر وابستگی متقابل افراد و تعامل اجتماعی آن​ها تأکید دارد و اینکه تغییرات در آگاهی و رفتارهای برخی افراد، دیگران را تحت تأثیر قرار می­دهد. به­ طور کلی نظریه­ اشاعه به تبیین چگونگی گسترش مفهوم کنترل موالید در جهان می ­پردازد. بر پایه این نظریه، در کشورهایی که باروری کاهش یافته است، ایستارها و اعمالی که به محدودیت باروری منجر می شود، ابتدا توسّط گروه­هایی از جمعیت­شهری که موافق­تر، ثروتمندتر و تحصیل­کرده­تراند اقتباس می­ شود و در طول زمان به گروه ­های میانی با منزلت پایین​تر و مناطق روستایی گسترش می­یابد. در این نظریه بر نقش رهبران فکری شبکه ­های اجتماعی و ارتباطات بین همسران در اشاعه­ی ایده­های جدید نیز تأکید می­­شود (کله لند و ویلسون[۳۲]، ۱۹۸۷: ۲۳).
طرفداران این نظریه نقش فرهنگ را در پذیرش نوآوری مهم ارزیابی کرده و می­گویند بعضی از جوامع بیش​تر از بقیّه مستعدّ پذیرش نوآوری هستند. و هنگامی که افراد اهمیّت خانواده­های کوچک را درک کنند، استفاده از وسایل پیش­گیری از حاملگی را بپذیرند و باور کنند که اختیار زندگی­­شان تا اندازه­ای دست­ خودشان است، کاهش باروری می ­تواند تحت شرایط مختلف اقتصادی اجتماعی اتّفاق بیافتد. رسانه­های ارتباطی در این زمینه نقش مهمّی ایفا می­ کنند (حسینی، ۱۳۹۰).

۳-۱-۸) فرضیه­ تأثیر قومی فرهنگی

در رویکرد تاثیر قومی فرهنگی، در قالب ارزش­ها و هنجارهای خُرده فرهنگی رفتارهای باروری گروه ­های قومی تبیین می­ شود و معتقدند هر گروه قومی به خاطر ارزش­های فرهنگی خاص خود، رفتارهای باروری متفاوتی را تجربه می­ کند. در فرهنگ بعضی گروه ­های قومی ممکن است خانواده­های بزرگ و پُر حجم ارزش والایی داشته باشند، یا اینکه روش­های معیّنی از کنترل موالید در میان آن­ها ممنوع شده باشد، گرایش زیادی به ترجیح فرزند پسر بر دختر وجود داشته باشد، زنان درتصمیم­گیری­های باروری استقلال کمتری داشته باشند و یا در رفتارهای باروری­شان به شدّت تقدیرگرا باشند. بنابراین، انتظار می­رود افراد متعلّق به یک گروه قومی، علی­رغم ویژگی­های اقتصادی اجتماعی متفاوت رفتارها، ایده­آل­ها و تمایلات فرزندآوری یکسانی را تجربه کنند. در این فرضیه که از آن با عنوان فرضیه­ خُرده فرهنگی یا تأثیرات هنجاری نیز یاد می­ کنند بر تأثیرات خُرده فرهنگ­ها در رفتارهای باروری گروه ­های قومی تأکید می­ شود. در واقع مطابق این فرضیه رفتارهای باروری گروه ­های قومی بازتاب اهمیّت و نفوذ میراث فرهنگی مشترک آن­هاست (حسینی و بگی، ۱۳۹۱).

۳-۱-۹) نظریه­ سرمایه­­ی فرهنگی بوردیو

سرمایه فرهنگی[۳۳] نیز یکی دیگر از متغیّرهای است که باروری زنان را تحت تأثیر قرار می­دهد. بوردیو[۳۴] فرهنگ را نوعی اقتصاد یا بازار می­داند. در این بازار مردم سرمایه فرهنگی را به جای سرمایه اقتصادی به کار می­برند. این سرمایه عمدتاً نتیجه­ خاستگاه طبقاتی اجتماعی مردم و تجربه­ تحصیلی آن​هاست. در این بازار، سرمایه­ای کم و بیش عاید مردم می­ شود و آن​ها یا آن را گسترش می­ دهند تا منصب خود را بهبود بخشند یا آن را از دست می­ دهند و به این ترتیب باعث تنزّل منصب خود درون نظام اقتصادی می­شوند (ریتزر، ۱۳۸۹).
سرمایه فرهنگی بر مبنای نظر بوردیو دو منبع مهم دارد: نخست عادات­واره­ها[۳۵] در زندگی خانوادگی و دوم تحصیلات. از دیدگاه بوردیو تحصیلات از جمله متغیّرهای بسیار مهمّی است که می ­تواند حتّی جانشین عادت­واره­ی خانوادگی شود؛ زیرا می ­تواند به فرد سلیقه، ادب و شیوه­ هایی را بیاموزد که فرد را به منزلت خاص نزدیک می­ کند (ممتاز، ۱۳۸۳). عادت­واره نمایشگر سلیقه، نحوه­ سخن گفتن، آرایش خود و شیوه ­های رفتاری است (دراینجا انتخاب عقلانی ابزار به کار گرفته شده وجود ندارد، امّا عمل­کننده در چارچوب محدودیت­های ساختی به شکل بی­نهایت عمل می­ کند و ممکن است استراتژی­ های جدیدی را نیز به کار گیرد. به­عبارت دیگر، گرایش­های خاصّی در وجود عامل از طریق تجربیات گذشته هست که او را قادر می­سازد آن گونه که باید و شایسته است عمل کند و این بُعد به­ طور مستقیم مربوط به تربیّت طبقاتی او می­ شود). بوردیو به شکل تجربی نشان داد که رابطه­ای میان سلیقه در انتخاب غذا و سلیقه نسبت به آثار هنری، نحوه­ لباس پوشیدن، نحوه سخن گفتن و سلیقه نسبت به موسیقی وجود دارد. بنابراین، سلسله مراتب طبقاتی و اشیای فرهنگی، ارجحیّت­ها و رفتار کسانی که در موقعیّت خاص طبقاتی هستند به هم مربوط می­شوند (ترنر، ۱۹۹۸). لذا، همان­طور که در نظریه­­های اقتصادی (نظریه­ لیبنشتاین) اشاره شد، تنوّع در سلیقه، قیمت و درآمد خانواده­ها می ­تواند علّت تفاوت در تقاضا برای فرزندان درمیان خانواده­ها در یک زمان معیّن و یا در طول زمان باشد.

۳-۱-۱۰) ترجیح جنسی

مورد دیگری که می ­تواند بر تمایلات باروری زنان تأثیر داشته باشد ترجیح جنسی می­باشد. اگرچه در بسیاری از کشورها موقعیّت زنان پیوسته رو به بهبود بوده، واقعیّت آن است که در بسیاری از جوامع، هدف­های اجتماعی تنها به وسیله فرزند پسر جامه عمل می­پوشد. در واقع، اکثر جوامع شناخته شده در طول تاریخ بشر زیر سلطه مردها بوده است. از آنجا که در بیش​تر جوامع، به مردان بیش از زنان بها داده می­ شود، به راحتی می­توان درک کرد که چرا بسیاری از خانواده­ها آنقدر به بچّه­دار شدن ادامه می­ دهند تا دست کم صاحب یک فرزند پسر بشوند. افزون بر این، اگر احتمال مرگ کودک برود، خانواده ممکن است دست کم صاحب دو پسر بشود تا احتمال بقای حداقل یکی از آنان افزایش یابد (ویکس، ۱۳۸۵: ۱۳۵). به​عنوان مثال، با توجّه به نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۳۵، میزان باروری کل در ایران ۲/۷ بچّه به ازای هر زن بود که به­ طور متوسّط دو پسر به ازای هر زن به بزرگسالی می­رسیدند.
بنابراین، نابرابری­های عمیقی که از نظر جنسی در کشورهای در حال توسعه وجود دارد، سبب می​شود که زن و شوهر در محاسبه​ای که از هزینه و سود در طرح­ریزی خانواده می​کنند، فرزندان پسر را به فرزندان دختر ترجیح دهند. در این جوامع خانواده­ها می​کوشند هدف معینی را از لحاظ داشتن فرزندان پسر به دست آورند، از این رو هرچه خانواده زودتر به این هدف دست یابد امکان دارد سریع­تر در مورد کنترل موالید اقدام نماید و چنین به نظر می­رسد که بین میل برای فرزند بیش​تر و ترکیب جنسی فرزندان موجود باید ارتباط معنی­داری وجود داشته باشد. گرایش به برتری جنسی مذکر سبب می​شود زنانی که چند دختر به دنیا آورند به واسطه اعتقاد به ارزش بیش​تر پسر، حاملگی​های جدید را تجربه کنند تا شاید دست کم یک پسر به دنیا بیاورند، در نتیجه شمار فرزندان آن​ها به­ طور ناخواسته به حدود ۷ تا ۸ فرزند می​رسد، در حالی که شاید شمار فرزندان مطلوب آن​ها بیش از سه فرزند نباشد. این ترجیح پسر بر دختر به هیچ وجه جنبه تمایل به باروری ندارد امّا خود منشاء شتاب گرفتن باروری است (حسینی، ۱۳۸۶: ۱۳۰).

۳-۱-۱۱) کم‌فرزندی به مثابه خود حمایتی:

محمودیان و رضائی (۱۳۹۱) معتقدند که آنچه که در کلیت پدیده‌ی کم‌فرزندآوری زنان مشاهده می‌شود مفهومی به نام خود حمایتی است. این مفهوم نظری گویای این امر است که زنان در کم‌فرزندآوری خود بیش از هر چیزی حمایت از خود به عنوان یک زن را مدّ نظر دارند، یعنی در کنش تولید مثل که اصولاً فرایند پیشگیری از بارداری را نیز شامل می‌شود هدف آنها حمایت از شرایط فیزیکی، اجتماعی و روانی و در نهایت توانمندسازی خودشان است.

۳-۱-۱۱-۱) اهمیّت مدیریت بدن:

مقوله مدیریت بدن اشاره به معانی و مفاهیمی دارد که در مورد جسم زنان بیان می‌شود و آن را در پیوند با فرزندآوری زنان مطرح می‌کنند و خود شامل دو خرده مقوله‌ی حفظ تناسب اندام و سلامت جسمانی است. این مقوله بیانگر یک وضعیت فکری و معنایی در میان زنان است که طبق آن فرزند‌آوری متعدد منجر به از بین رفتن تعادل جسمانی آنها خواهد شد. به همین دلیل در کم‌فرزندآوری نه تنها از نعمت فرزند بهره‌مند شده اند بلکه به لحاظ جسمانی نیز تناسب بدن خود را حفظ کرده‌اند. در واقع این تفکر در میان زنان رایج است که سلامت جسمانی و تعادل اندام خود را برای داشتن فرزندانی بیشتر ترجیح دهند. در حقیقت امروزه نه تنها تفکر کم‌فرزندی به این امر کمک کرده، بلکه برخی امکانات موجود در حوزه‌ی پزشکی، بهداشت و نهادهای ورزشی نیز نیل به این هدف نوین را برای آنها آسان‌تر کرده است. امروزه زنان در نتیجه‌ی نیروها و شرایط گوناگون با دغدغه‌هایی جدید از جمله اهمیت یافتن بدن به عنوان یک کل، سلامت و ساختار آن، رو به رو هستند که می‌تواند در فرزندآوری آنها دخیل و حتی در تصمیم‌گیریشان تعیین کننده باشد.

۳-۱-۱۱-۲) خود حفاظتی روانی- عاطفی

این مقوله اشاره به درک و تفسیر زنان از بار روانی و عاطفی تربیت و بزرگ کردن فرزندان دارد که خود شامل خرده مقولات آرامش طلبی و فشارهای روانی است. زنان به دلیل مشکلاتی که در پرورش فرزندان در سال های اولیه زندگی دارند نیز از فرزند‌آوری بیشتر اجتناب می‌کنند. در حقیقت در اینجا هزینه‌های روانی و فکری مطرح است که یک زن برای پرورش و بزرگ کردن فرزندش متحمل می‌شود. این امر برای زنانی که شاغل‌اند بسیار بیشتر است. دغدغه‌ی زنان برای داشتن نوعی آرامش روانی و عاطفی در زندگی روزمره و نیز اگاهی از مشکلات عاطفی بالقوه‌ای که فرزندان ممکن است در آینده برایشان داشته باشند باعث شده در مورد تعداد اندک فرزندانشان به نوعی قناعت برسند.

۳-۱-۱۱-۳) توانمندی اجتماعی

این مقوله به لحاظ معنایی بیانگر آن دسته از فرصت‌هایی است که پیش‌روی زنان است. فرصت‌هایی در فضای عمومی جامعه برای آنها مهیاست که تصور دستیابی به آنها در میان زنان بر کنش فرزندآوریشان تاثیر گذار است. توانمندی اجتماعی شامل سه مقوله‌ی حضور اجتماعی، ارتقاء کیفیت و خودبازنمایی مثبت است. این خرده مقولات همگی به ابعاد روانی اجتماعی کنش کم‌فرزندآوری زنان اشاره دارند و در آن هر دو بعد تمایلات روانی و اجتماعی برای حضور در جامعه و بازنمایی خود به عنوان زنانی امروزی را در بر می‌گیرند. برای زنان شاغل-دولتی و خصوصی بیش از هر چیز حمایت از موقعیت خود و تداوم ان مهم است و بدین لحاظ سعی دارند که با کم‌فرزندآوری از احتمال آن حمایت کنند. برای زنان تحصیل کرده‌ی بیکار یا خانه‌دار فکر “احتمال” دستیابی به یک شغل و یا “امکان” ادامه‌ی تحصیل، آنها را بر آن می‌دارد که کم‌فرزندی را به عنوان یک گزینه‌ی تاکتیکی انتخاب کنند و برای زنان خانه‌دار بیش از هر چیز به دلیل تمایل به حضور در اماکن عمومی و البته توجهشان به امر وجاهت اجتماعی- در تقابل با زنان شاغل و یا زنان متعلق به طبقات بالاتر اجتماعی- است که کم‌فرزندی را پیشه می‌کنند. همچنین زنان بخشی از دغدغه‌هایشان نیز متوجه فرزندانشان است. آنها بر رسیدگی به فرزندانشان بسیار تاکید دارند. معتقدند که در حد توان باید امکانات برایشان تهیه نمود و سعی کرد استعدادهایشان را شکوفا کرد. چرا که اگر فرزندان از این امکانات بهره‌مند باشند خود آنها نیز سربلند هستند. هدف آنها از کم‌فرزندآوری آن است که با تعداد کمتر فرزند می‌توانند امکانات بهتر و بیشتری را برای فرزندانشان فراهم کنند و معتقدند که فرزندان باید در رفاه به سر برده و حداقل محرومیت‌ها را تجربه کنند. به همین دلیل تعداد کم فرزندان امکان رسیدن به این هدف را برای آنها فراهم می‌آورد. با این توضیحات این نکته مشخص می‌شود که حتی زمانی که زنان بخشی از انرژی خود را صرف بهبود کیفیت یا ترقی فرزندشان می‌کنند، پایگاه اجتماعی و خانوادگی خودشان را نیز مد نظر دارند، به عبارتی دیگر بخشی از توانمندی خودشان را در گرو توانمندی فرزندانشان می‌بینند.

۳-۱-۱۱-۴) کم‌فرزندی بازاندیشانه

در مدل محمودیان و رضائی این مفهوم بیانگر یک وضعیت ذهنی و کنشی است که در آن کنشگران با نظر به تفاسیرشان از شرایط زندگی فردی و اجتماعی خود و البته نیازها و خواسته هایشان به‌طور بازاندیشانه کنش خود را تنظیم می‌کنند. زنان سعی دارند همه‌ی جوانب را در نظر بگیرند و سپس اقدام به فرزندآوری – به ویژه پس از فرزند اول و دوم- کنند.
در حقیقت تمامی مقولاتی هم که در این مدل بیان می‌شود خودبه‌خود حامل بار معنایی همین بازاندیشی هستند؛ یعنی مدیریت بدن، توانمندی اجتماعی خود و حفاظت از آرامش روانی و عاطفی خودشان و در واقع نشان‌دهنده‌ی اندیشیدن به اوضاع و احوال خودشان است، اما در کنار همه‌ی اینها هم نشانه‌هایی از بیان بازاندیشی وجود دارد. بازاندیشی در تولید مثل گویای شکل‌گیری یک وضعیت ذهنی و عینی جدید در زندگی زنان این جامعه است که به نظر خودشان شرایط را ارزیابی کرده و سپس به تولید مثل و فرزندآوری اقدام می‌کنند و این نکته‌ی مهمی است. زنانی هم هستند که به ناچار کم‌فرزندی را پیشه کرده‌اند، یعنی به واقع دوست دارند تعداد بیشتری بچه به دنیا بیاورند اما شرایط اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی آنها را وادار به کم‌فرزندآوری می‌کنند.
در هردو حالت ما با نوعی بازاندیشی در شرایط برای انجام دادن کنش مورد نظر روبه‌رو هستیم. در میان زنان آنچه در کلیت پدیده‌ی کم‌فرزندآوری زنان مشاهده می‌شود مفهومی به نام خود حمایتی است. این مفهوم نظری گویای این امر است که زنان در کم‌فرزندآوری خود بیش از هر چیزی حمایت از خود را به‌عنوان یک زن مدّ نظر دارند، یعنی در کنش تولید مثل که اصولاً فرایند پیشگیری از بارداری را نیز شامل می‌شود هدف توانمندسازی خودشان است. حتی هنگامی که سخن از توانمندی فرزندان است به این بُعد از حمایت یعنی حمایت از وجود اجتماعی و روانی و فیزیکی خود توجه دارند و توانمندی فرزندانشان را نیز بُعدی از توانمندی خود تلقی می‌کنند.
به عبارتی دیگر کیفیت و توانمندی فرزندان را شاخصی از توانمندی خود می‌دانند و با داشتن فرزندی توانمند، پایگاه اجتماعی بالاتری برای خود متصوّرند. معنا و مفهوم خودحمایتی با موضوع توانمندی نیز در ارتباط است. زنان وضعیت و شرایط خود در فضای اجتماعی و فرهنگی موجود، به همراه ارزش‌ها و هنجارهای سنّتی و مدرن را مشاهده می‌کنند و بر اساس آن دست به کنش می‌زنند. به نظر می‌رسد در زندگی اجتماعی زنان، فرزندآوری عرصه‌ای است که آنان بیش از هر عرصه‌ی دیگری می‌توانند تصمیم‌گیری کنند و در این راستا سعی دارند که تصمیم در این حیطه را با سایر اهداف زندگی خود پیوند دهند.
شکل ۳-۴) مدل پارادایمیک: کم‌فرزندآوری به مثابه خود حمایتی

۳-۲) چارچوب نظری تحقیق

در یک دهه اخیر جامعه­ ایران تحوّلات اقتصادی و اجتماعی چشمگیری را تجربه کرده است. شهر سنندج نیز از این قاعده مستثنا نیست. یکی از مهم­ترین ابعاد این تحوّلات که متضمّن پ‍ی‍‍‍امدهای مهمّی برای روابط خانوادگی و بُعد خانوار بوده، توسعه آموزش همگانی به­ ویژه برای زنان بوده است. توسعه آموزش از یک سو می ­تواند شرایط ساختاری زندگی خانوادگی و روابط میان اعضای خانواده را دگرگون کند و با سوق دادن افراد در جهت تحرّک اجتماعی صعودی و ثروت­اندوزی، انگیزه­ داشتن خانواده­های بزرگ و فرزندان زیاد را کاهش دهد. آموزش همچنین ممکن است هزینه­ های فرصت و مالی پرورش فرزندان را افزایش دهد و در عین حال فواید اقتصادی آنان را کاهش دهد (عباسی­شوازی و عسکری­ندوشن، ۱۳۸۴: ۳۸)، موضوعی که در قالب نظریه­ هزینه­ها و منافع فرزندان مطرح شد. بنابراین، در بستر این تحوّلات، رفتار، ایده­آل­ها و تمایلات فرزندآوری زنان نیز تغییر کرده است. از این رو، بر اساس تحقیقات صورت گرفته که در قسمت پیشینه­ی تحقیق به آن​ها اشاره شد، عوامل مختلفی می­توانند سطوح و روندهای باروری را در یک جامعه تغییر دهند که یک پژوهشگر نمی­تواند همه آن​ها را در یک بررسی مورد تحلیل قرار دهد.
بر این اساس، با نگاهی به این مطالعات که تاکنون صورت گرفته است مشخّص می­ شود که قریب به اتّفاق آنان بر مطالعه و شناسایی اثرات متغیّرهای اقتصادی - اجتماعی و جمعیّتی بر باروری تأکید کرده ­اند. به­نظر می­رسد آنچه که در همه این مطالعات مورد غفلت قرار گرفته، زمینه ­های قومی فرهنگی شکل­ گیری تمایلات باروری زنان است.
بنابراین، تأثیر نیروهای نوسازی بر رفتار، نگرش، تمایلات فرزندآوری و ایده­آل­های باروری زنان می ­تواند از مجرا و مسیر عوامل قومی - فرهنگی یا همراه با آن ظاهر شود. الگوهای قومی متفاوت باروری، عمدتاً ناشی از تأثیر هنجارها و ارزش­های قومی فرهنگی و بازتاب نفوذ میراث قومی هستند. ارزش­ها و هنجارهای منحصر به فرد قومی مربوط به باروری، ایده­آل­های باروری و تشکیل خانواده بازتاب تاریخ و باورهای مشترک اعضای گروه قومی بدون توجّه به موقعیّت اقتصادی - اجتماعی آن­هاست. همچنین، تفاوت در مشخّصه­هایی چون میزان باسوادی، میزان مشارکت زنان در نیروی کار، میزان شهرنشینی و … جملگی نشان از روندها و الگوهای ناموزون توسعه و تأثیرپذیری متفاوت گروه ­های قومی فرهنگی از آن دارد. گروه ­های قومی به خاطر ارزش­های فرهنگی متفاوت رفتار و نگرش متفاوتی از باروری را تجربه می­ کنند.
در فرهنگ بعضی از گروه ­های قومی ممکن است فرزندان دارای ارزش بیش­تری باشند، افراد در رفتارهای باروری به شدّت تقدیرگرا باشند و به عادت­واره آن­ها تبدیل شده باشد و منجر به پایبندی افراد به ارزش­های خانواده بزرگ شود. سوزان گرینهال[۳۶] در قالب چارچوب تحلیل نهادی باروری معتقد است به منظور فهم علل و ویژگی­های کاهش باروری، نیازمند رویکرد نهادی خاصّ هر جامعه هستیم. رویکردی که تمرکز آن بر نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی­ای باشد که تصمیم­ها و رفتارهای جمعیّتی در درون آن اتفاق می­اُفتد.
در این رویکرد بیش از آن­که چرایی تغییر باروری مورد بررسی واقع شود، چگونگی فرایند تغییر باروری مورد بررسی است و پرسش اساسی این است که چگونه تبیین­های سطوح خُرد و کلان به هم مرتبط می­شوند و این­که تا چه حد رفتارهای فردی به وسیله­ انتظارات جمعی مشترک تعیین می­شوند. در این رویکرد بر خلاف نظریه­ کلاسیک انتقال جمعیّتی به­جای فرض تنها یک شکل واحد از انتقال باروری، اشکال متعدّدی از انتقال باروری فرض می­ شود که هر کدام ریشه در ترکیبی از تعامل نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با مقتضیات متمایز فرهنگی و عناصر تاریخی منحصر به فرد هر جامعه دارد. به عبارتی، تعامل میان ساختارهای اجتماعی و فرهنگی با نیروی تحوّلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که خاستگاه­های انتقال جمعیّتی و فرایند انتقال آن را در هر جامعه مشخّص می­ کند. در نتیجه، منحصر به فرد بودن بافت نهادی هر جامعه باعث می­ شود تا واکنش جمعیّت­شناختی آن جامعه به تغییرات حاصله در شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن منحصر به ­فرد باشد.
هم‌‌چنین محمودیان و رضائی با ارائه مدلی به مقوله‌ی هسته به‌نام خودحمایتی اشاره دارند که بیانگر تم یا موضوع بنیادین جاری در درون معانی است که زنان در درون کنش کم‌‌فرزندآوری خود در نظر دارند که همانا حمایت از خودشان به‌‌عنوان یک زن است. این امر گویای این موضوع است که زنان حمایت از شرایط و وضعیت‌‌‌های جسمانی، روانی و اجتماعی خود را به‌‌عنوان استدلالی برای تمایل به کم‌‌فرزندآوری در نظر دارند. رؤیای دستیابی به شغل، بهرمندی بیشتر از فرصت‌‌های اجتماعی محدود در سطح جامعه، آرامش روانی، مدیریت بدن و حفظ وجاهت اجتماعی از جمله ابعاد این خودحمایتی مذکور است. تصمیم‌‌گیری برای کم‌‌‌فرزندی ممکن است زمینه‌‌‌‌‌ی ظهور در میدان‌‌‌های دیگر و بهره‌‌‌مندی بیشتر از شرایط و امکانات بیشتر را برای آنها فراهم سازد.
همان­طور که دیدیم، در رابطه با تغییرات و تمایل به باروری نظریه­ های گوناگونی مطرح شده است که هر کدام تغییرات باروری را تحت تأثیر عوامل ویژه­ای می­دانند. نظریه­ های مطرح شده هر کدام قادر به تبیین بخشی از تفاوتهای باروری هستند. انتقادی که بر نظریه­ های اقتصادی وارد می­ شود این است که آنها چنین نتیجه می­گیرند که تصمیم ­گیری در مورد باروری، همانند دیگر تصمیمات اقتصادی، یک بار صورت می­گیرد. بنابراین، نقش بازخورد تجارب و هزینه­ های غیر اقتصادی را بر تصمیم ­گیری نادیده می­گیرند. عواملی از قبیل مرگ و تولّد فرزندان و ترکیب جنسی بازمانده­ی بچّه­ها می ­تواند تأثیر عمیقی بر باروری و ایده­آل فرزندآوری زوجین داشته باشد. همچنین، در تبیین­های هنجاری فرهنگی به­ ویژه در نظریه­ اشاعه به ارتباط قوی­تر باروری با فرهنگ و تحصیلات تأکید می­ شود و از جمله نقدهایی که بر آن وارد می­باشد این است که فرهنگ را به مثابه­ی عنصری جدا از بستر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه در نظر می­گیرد و تصویری محدود از علل کاهش باروری ترسیم می­ کند و آن را صرفاً یک مسأله­ تکنولوژیکی مربوط به تغییر رفتارهای پیش­گیری می­داند. بنابراین، تأثیر عوامل اقتصادی - اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و محیطی متفاوت است و به طور مستقیم باروری زنان را تحت تأثیر قرار نمی­دهند بلکه بر این باوریم که نگرش نسبت به رفتار باروری تحت تأثیر شبکه­ ای از عوامل است که خود مستقل از یکدیگر نیستند. از آنجا که هر نظریه مبیّن بخشی از واقعیّت است، استفاده از رویکردهای نظری گوناگون و ترکیب آنها با یکدیگر این امکان را فراهم می­سازد تا ابعاد بیش­تری از مسأله مورد بررسی قرار گیرد. از این رو، مدل تعیین کنندههای باروری زیرحد جایگزین زنان ۱۵-۴۹ ساله کُردِ شهر سنندج بر اساس تلفیقی از تبیین‌‌های هنجاری فرهنگی و نظریه­ های انتخاب عقلانی ترسیم شده است. در این شکل، مدیریت بدن، خودحفاظتی روانی-عاطفی، توانمندی اجتماعی، ترجیح جنسی، برابری جنسیتی، تقدیرگرایی در رفتار باروری، نگرش نسبت به اهمیت فرزندان در زندگی، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و سرمایه‌‌‌ی فرهنگی هم به‌طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق تاثیر بر کم‌فرزندآوری بازاندیشانه، باروری و ایده‌‌‌آلهای باروری زنان را تحت تاثیر قرار می‌‌دهند.
شکل ۳-۵) مدل نظری تبیین باروری و ایده‌آلهای باروری زنان

۳-۳)فرضیات تحقیق

با توجّه به زمینه ­های نظری­ و تجربی مورد بررسی، مدل نظری تحقیق جهت تبیین ایده­آل­های باروری زنان تهیّه و فرضیّات تحقیق بر این اساس انتخاب شدند. بنابراین فرضیاتی که قرار است مورد آزمون قرار گیرند به شرح زیر خواهد بود:
بین پایگاه اقتصادی- اجتماعی با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین ترجیح جنسی با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین برابری جنسیتی در خانواده با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین تقدیر گرایی در رفتار باروری با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین اهمیّت مدیریت بدن با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین خود حفاظتی روانی-عاطفی با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین توانمندی اجتماعی با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین کم‌فرزندآوری بازاندیشانه با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.
بین نگرش نسبت به اهمیت فرزند با باروری و ایده‌آل‌های باروری زنان رابطه وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...