کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      



آخرین مطالب


جستجو

 



۲-۲-۷-مشارکت در حیات مادی
زن و مرد می باید در سامان بخشیدن به زندگی مادی همکاری و مساعدت داشته باشند. امام صادق (ع) کمک همسر، در امور دنیا و آخرت را از راحتی فرد مؤمن می شمارد و می فرماید: « ثَلَاثَهٌ لِلْمُؤْمِنِ فِیهَا رَاحَهٌ دَارٌ وَاسِعَهٌ تُوَارِی عَوْرَتَهُ- وَ سُوءَ حَالِهِ مِنَ النَّاسِ- وَ امْرَأَهٌ صَالِحَهٌ تُعِینُهُ عَلَى أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ. .»[۹۲۵]
۲-۲-۸-بقای نسل انسانی
بقای نسل انسانی «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکمُ‏ْ أَزْوَاجًا وَ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدَهً. . »[۹۲۶] که همچون کشت و برداشت است «نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ . . »[۹۲۷] به وسیله زن و مرد می باشد.
۲-۲-۹-تربیت نسل انسانی
یکی از مهم ترین اهداف ازدواج، تربیت فرزندان و نسل آینده وحفظ خانواده از مخالفت با فرامین الهی می باشد:« یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکمُ‏ْ وَ أَهْلِیکمُ‏ْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَهُ. . »[۹۲۸] بنابراین هر فردی باید اول خودش را و سپس اهل خود را ادب کنند و به ایشان، خیر را تعلیم دهد و از کار بد باز دارد(قال مقاتل بن حیان و هو أن یؤدب الرجل المسلم نفسه و أهله و یعلمهم الخیر و ینهاهم عن الشر فذلک حق على المسلم أن یفعل بنفسه و أهله و عبیده و إمائه فی تأدیبهم و تعلیمهم‏)[۹۲۹]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۱۰-ایجاد ارتباط عاطفی
محبت و مهربانی نسبت به همسر و ایجاد ارتباط عاطفی عمیق از جمله نقش آفرینی های هر فرد در مقابل همسر خود می باشد. در کتاب مقدس نوشته شده که زنان باید شوهرانشان[۹۳۰]و مردان نیز همسران را دوست بدارند.
۲-۲-۱۱-گرامیداشت مقام همسر
یکی از نشانه های کمال انسان، حسن خلق با همگان به خصوص همسر خود است. به طوری که کامل ترین مؤمنان از لحاظ ایمان خوش خلق ترین آن هاست« إِنَّ أَکْمَلَ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۹۳۱]و وظیفه همسر گرامی داشت مقام شریک زندگی می باشد« مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَهً فَلْیُکْرِمْهَا»[۹۳۲]
۲-۲-۱۲-کمک به یکدیگر
معارف دین به حفظ روحیه صمیمیت و مؤدت در کانون خانواده اهمیت بسیار می دهد و زن و مرد را یار وکمکار یکدیگر بیان می فرماید« اتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی النِّسَاءِ فَإِنَّهُنَّ عَوَانٍ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ »[۹۳۳]
۲-۲-۱۳-مشارکت و مشورت در تصمیم گیری ها
حاکمیت مطلق زن یا مرد بر نظام خانواده موجب رکود و شکست استعداد طرف مقابل می شود و مدیریت صحیح زمانی اتفاق می افتد که در خانواده شورایی تحت مدیریت و سرپرستی یکی از زوجین باشد. خداوند تبارک و تعالی رأی زن و مرد را در تصمیم گیری های مشترک، مؤثر دانسته و همدلی و هم رأیی آنان «. . فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنهُْمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِْمَا وَ إِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْترَْضِعُواْ أَوْلَادَکمُ‏ْ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکمُ‏ْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا ءَاتَیْتُم بِالمَْعْرُوفِ . .»[۹۳۴]و منطقی بودن دلیل« قَالَتْ إِحْدَئهُمَا یَأَبَتِ اسْتَْجِرْهُ إِنَّ خَیرَْ مَنِ اسْتَْجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِین‏ »[۹۳۵]را شرط تصمیم گیری قرار داده است.
۳-جایگاه متعادل حقوقی:
حق، توانایی خاص شخص یا اشخاص در تصرف یا بهره گیری نسبت به چیزی یا کسی است و از دو منبع سرچشمه می گیرد: فطرت و اجتماع، بنابراین حقوق، فطری یا وضعی است. نظام آفرینش تعیین کننده حقوق فطری است و برای هر یک از موجودات نسبت به خلقت آنان حقوق و وظایفی تعیین نموده است. در این نظام هر موجودی حق دارد با بهره گرفتن از استعدادهای نهفته در خود به کمال حقیقی خویش برسد. انسان نیز از تکالیف و حقوقی به مقتضای استعداد و توانایی خویش برخوردار است که در سایه انجام و حفظ آن ها به درجات عالی تکامل دست می یابد، مانند دانش اندوزی که حق یک انسان است و خداوند استعداد کسب دانش را در وجود انسان قرار داده است.
حقوق وضعی، حقوق سرچشمه گرفته از اجتماع است که شامل مجموع قواعد کلی است که بر رفتار افراد جامعه، ارگان های اداره کننده جامعه، نحوه برقراری ارتباط افراد با ارگان های حکومت و دیگر واحدهای سیاسی ظاهر می شود و اجرای آن از جانب دولت تضمین می گردد. [۹۳۶]به عبارت دیگر اجتماع و مجموعه ی قواعد و مقررات وضع شده در آن، حقوقی را برای هر فردی از افراد جامعه یا تمامی افراد جامعه در ارتباط با یکدیگر در نظر می گیرد. بنابراین حقوق عبارتند از حقوق طبیعی و فطری، حقوق فردی و خصوصی و حقوق اجتماعی که هر فرد باید از همه آن ها برخوردار باشد و اگر وجود یک حق موجب ضرر رساندن به حق دیگر شود، باید مهمترین حق پایدار بماند، گرچه حقی دیگر از میان برود. با در نظر داشتن مطالب فوق می توان گفت: زن و مرد بر اساس تساوی در هویت انسانی از حقوق دنیوی و اخروی مساوی برخوردارند. در این قسمت به تبیین مختصری از این موضوع پرداخته می شود؛
۳-۱- حقوق دنیوی:
در جایگاه متعادل حقوق فرد در دنیا می توان به موارد زیر اشاره نمود:
۳-۱-۱- حیات و رشد و تعالیتمام انسان ها حق زندگی دارند. این حق یکی از حقوق فطری یا طبیعی است که هیچ فردی نمی تواند این حق را از دیگری سلب نماید مگر آن که این حیات برای تکامل دیگر افراد جامعه زیان آور باشد که در این صورت حق حیات او توسط احکام شرع ساقط می شود. مانند فردی با روح جنایتکاری که اندیشه ای جز قتل و کشتار مردم ندارد و زندگی سایر افراد را به خطر می اندازد، در این حالت حق اجتماع مقدم بر حق حیات او می شود تا دیگران آسیب نبینند. انسان ها اعم از زن و مرد حق دارند، استعدادهای خود را شکوفا سازند. بدین روی می باید تمام وسایل آموزشی بنابر نوع استعداشان و به طور یکسان در دسترس آن ها قرار گیرد. البته بدین شرط که این حق موجب رشد و کمال فرد و مایه آسایش و آرامش جامعه باشد. فردی که از معلومات خود جهت از بین رفتن حقوق اجتماع می کوشد و به عنوان مثال حق حیات افراد زیادی را از بین می برد باید جامعه مانع او شود و حقوق فردیش را سلب نماید.
۳-۱-۲- کرامت[۹۳۷]:کرامت به معنی حرمت و احترام داشتن در جامعه، به عنوان یک «اصل» مورد پذیرش اسلام است و بر آن تأکید فراوان دارد .
کرامت بر دو قسم است؛ کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی.
کرامت ذاتی: بهره مندی از عقل و بهره مندی انسان ها از نعمت هاى دنیا و وجود پیامبران[۹۳۸] موجب برتری و تکریم بنی آدم می باشد«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنىِ ءَادَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلىَ‏ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا »[۹۳۹]
کرامت اکتسابی: انسان با اعمال و رفتار اختیاری می تواند کرامت و جایگاهی ویژه در نزد خداوند«. . إِنَّ أَکْرَمَکمُ‏ْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئکُمْ . . »[۹۴۰] یا ضلالت و گمراهی تیره تر از جایگاه حیوانات برای خود ایجاد نماید «‌. . . لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بهَِا وَ لهَُمْ أَعْینُ‏ٌ لَّا یُبْصِرُونَ بهَِا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئکَ کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئکَ هُمُ الْغَافِلُون‏»[۹۴۱]
۳-۱-۳-برخورداری از امنیت : تمام اعضاء یک جامعه ی سالم باید از امنیت کامل برخوردار باشند تا در سایه این آرامش به شکوفایی و رشد استعدادهای خود بپردازند .
۳-۱-۴-کسب دانش: اسلام در تأکید حق کسب دانش برای تمام انسان ها اعم از زن و مرد، علم و آگاهی را وسیله کمال«. . یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ . .»[۹۴۲]و برتری انسان«. . قل ْ هَلْ یَسْتَوِى الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُون‏. . »[۹۴۳]می داند و از انبیاء علیهم السلام جهت اجرای آن عهد و پیمان می گیرد«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَکْتُمُونَهُ . . »[۹۴۴] تا مردم را کتاب و حکمت آموزند«کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُواْ عَلَیْکُمْ ءَایَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الحِْکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُون‏»[۹۴۵] بنابراین اسلام داعی و مشوق تمام انسان ها به سوی کسب دانش می باشد. عدم تساوی شرایط اجتماعی برای زن و مرد در کسب این حق یا قصور و کوتاهی زنان در تحصیل علم را نباید به حساب دین و شریعت گذاشت.
۳-۱-۵-آزادی: آزادی از دیدگاه اسلام، حق مقدس و گرانبهایی است که برای هر انسانی جاذبه دارد و دارای معانی مختلفی می باشد؛ گاه به معنی عدم وابستگی به موجود دیگر است که استقلال وجودی را به همراه می آورد،گاه در مقابل «جبر» قرار دارد و این که انسان در مقام عمل دارای اختیار و آزادی است یا مجبور و دربند. این دو معنا در حوزه الهیات و فلسفه و کلام بررسی می شود. معنای سوم آن که بیشتر در اخلاق و عرفان کاربرد دارد، آزادی در مقابل «‌تعلق» و «‌دل بستگی» است یعنی هیچ چیز برای او ایجاد علاقه و محبت نمی کند. معنای دیگر آزادی در حقوق و سیاست مطرح است یعنی«حاکمیت بر سرنوشت خویش»[۹۴۶]بنابر تعاریف مذکور انسان نباید وابسته و دل بسته به وجودی جز خداوند تبارک و تعالی باشد و تنها او را حاکم بر سرنوشت خویش بداند و لازمه عبودیت را در اطاعت مطلق از پروردگار ایجاد نماید. به عبارت دیگر آزادی یعنی رها از هر قید و بندی که انسان را از کمال خویش دور سازد و به پوچی و نیستی بکشاند و حقوق فردی و اجتماعی او را نابود سازد. بنابراین منظور از آزادی، رهایی از اخلاق و حدود اخلاقی نیست که انسان هر رفتاری که مخل نظم و آرامش است، انجام دهد و موجب سلب آزادی و راحتی دیگر افراد جامعه شود، بلکه مقصود، آزادی از هر قید و بندی است که ما را از حقوق طبیعی یا عمومی و شهروندی محروم سازد. مانند: آزادی انتخاب شغل، آزادی انتخاب همسر، آزادی انتخاب محل سکونت، آزادی انتخاب رشته تحصیلی، آزادی بیان دیدگاه سیاسی به شرط آن که به سیاست های جامعه خللی وارد نسازد و ما را از رسیدن به کمالات معنوی باز ندارد.
۳-۱-۶-انتخاب همسر: از جمله حقوق انسان ها، حق انتخاب همسر است که نباید توأم با جبر باشد و اسلام چنین عقدی را جایز نمی داند.[۹۴۷]
۳-۱-۷-انتخاب شغل[۹۴۸]:زن و مرد حق دارند شغل مورد علاقه خود را که سازگار با کرامت و شرافت انسانی و هویت جنسی آن هاست، انتخاب کنند و نسبت به انجام صحیح آن متعهد باشند به شرط آن که به تعهدی پایدارتر و محکمتر مانند پیمان ازدواج لطمه ای وارد نشود.
۳-۱-۸-بهره برداری از امکانات مالی: قوانین اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنا شده است و انسان ها مالک اموال خود می باشند خواه این اموال از راه کسب «. . لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ . .»[۹۴۹]یا از طریق ارث[۹۵۰]«لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثرَُ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا»[۹۵۱]به دست آمده باشد.
۳-۲- حقوق اخروی:
خداوند تبارک و تعالی بر اساس رحمت و عطوفت خود، انسان کوشنده خواه زن یا مرد را مشمول پاداش می گرداند و جنسیت را مانعی جهت دریافت الطافش قرار نمی دهد، بلکه همه آن هایی که با سعی و تلاش جایگاه یکسانی کسب نموده اند، از تساوی در پاداش اخروی بهره مندند. این مساوات لزوم برقراری تساوی در پاداش دنیوی را می رساند. بدین روی آیات کریمه زنان و مردانی را سزاوار ورود به بهشت و شمول رحمت الهی می داند که عمل صالح آن ها همراه با ایمان باشد« وَ مَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ . . .»[۹۵۲]و این پاداش را با وعده به جاودانگی« وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فی‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ . . »[۹۵۳]زینت بخشیده و به زنان و مردان مؤمن بشارت به پیروزى بزرگ و نیل به مطلوب‏[۹۵۴]می دهد«یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى‏ نُورُهُم بَینْ‏َ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم بُشْرَئکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»[۹۵۵] و به آن ها اطمینان می دهد که کمترین ظلمی به آن ها نمی شود«وَ مَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا »[۹۵۶] و نتیجه اعمالشان ضایع نمی گردد«. . إِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»[۹۵۷]گرچه مؤنث یا مذکر باشند« فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنىّ‏ِ لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ . . »[۹۵۸] و از روزی فراوان و بی حسابی برخوردار می شوند«مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلَا یجُْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الجَْنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیرِْ حِسَابٍ»[۹۵۹] از بدی های آن ها چشم پوشی شده«لِّیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیَِّاتهِِمْ وَ کاَنَ ذَالِکَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمً»[۹۶۰]و سعی و تلاششان مورد قدردانی قرار می گیرد« وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَهَ وَ سَعى‏ لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»[۹۶۱]و پاداشی برتر از آن چه انجام داده اند به آن ها عطا می گردد«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ »[۹۶۲]
به تصریح آیات ذکر شده پاداش اخروی بدون در نظر گرفتن جنسیت و در مقابل ایمان و عمل صالح در دنیا قرار دارد و زن یا مرد بودن ملاک برتری عمل یا حذف آن نمی گردد.
بخش چهارم
نقش زن و مرد در تکامل متقابل یکدیگر
مقدمه:
زن و مرد در انسانیت برابرند، ولی دو گونه انسان با خصلت ها و غرایز متفاوت که نه تنها این اختلافات از ارزش آن ها نمی کاهد، بلکه می باید درک و پذیرفته شود تا روابط بین جنس مذکر و مؤنث اصلاح گردد به گونه ای که احترام به شخصیت جنس مخالف و صیانت نفس را در بر داشته باشد[۹۶۳] و سبب تشریک مساعی و علاقه بیشتر گردد. برخی از صاحبنظران می خواهند این اختلافات را به نقص زن و کمال مرد یا بالعکس تفسیر نمایند. در حالی که این تفاوت ها به معنای برتری یا پستی یکی از دو جنس نمی باشد، بلکه تناسب و تعادل بین دو جنس است که سبب جذب آن ها به سمت یکدیگر می شود. بدین روی سعی برایجاد تشابه در بین دو جنس و تصور واکنش و رفتاری مشابه اشتباهی محض می باشد که باعث سرگردانی افراد نسبت به هویت خود می شود. بنابراین انسان ضمن حرکت به سوی رشد و تعالی می باید با حفظ انسانیت به ندای فطرتش گوش فراداده و نیازهای غریزی خود را پاسخ مثبت دهد«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَاکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»[۹۶۴] تا با رهبری عقل و احساس با گذر عالم مادیات به عالم روحی و معنوی توجه شود و به رضایت و نشاط معنوی برسد، بدون آن که ترک دنیا نموده«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتىِ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ. . »[۹۶۵] و از تمایلات فطری و هویت جنسی چشم پوشی شود. پویندگان این راه اعم از زنان و مردان است که با پرورش استعدادها و توجه به ندای درونی و بیرونی می توانند آگاهانه و آزادانه[۹۶۶] با به دست گرفتن سرنوشت، آینده خویش و جامعه را بسازند و جهان پیرامون خود را بر اساس این تمایزهای جنسیتی سازمان بخشند. در این قسمت پیرامون برخی از تفاوت های مکمل زن و مرد که به صورت غالب در آن ها وجود دارد و باعث جذابیت جنس مخالف[۹۶۷] می شود، سخن به میان می آید:

    • زن مایه سکون و آرامش«وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمُ مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَ رَحْمَهً. . . »[۹۶۸] و مرد منشا حرکت و فعالیت است«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ . . »[۹۶۹]
    • زن لباس مرد و مرد لباس زن است. آرامش[۹۷۰]، زینت حفظ آبرو و اسرار خانواده، مال و دارایی، ستر معایب« . . هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُن . . »[۹۷۱]هر یک از زوجین به عهده دیگری است.
    • زن خود را برای همسرش آراسته می کند و مرد نیز برای همسرش و هر دو علاقه به آراستگی دارند.
    • همسران خیراندیش یکدیگرند.
    • وجود زن و مرد در خانواده و در کنار یکدیگر موجب سرور و نشاط می شود.
    • زن مظهر لطف و محبت است و خانواده محتاج و نیازمند وجود او می باشد.
  • عشق مادر بودن از دوران کودکی در وجود زن قرار دارد که حتی جلوگیری از آن برای او بیماری های جسمی و روانی در پی خواهد داشت و فرزند نیازمند نوازش های مادرانه است.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 04:05:00 ق.ظ ]




              1. محمدیان و همکاران(۱۳۹۲)

در مطالعه حاضر تأثیر بالقوه بازار­گرایی صادرکنندگان و مزیت رقابتی بر عملکرد صادرات بررسی‌شده است. جامعه این تحقیق صادرکنندگان نمونه کشوری در سال ۱۳۹۰ بودند که هرساله به مناسبت روز ملی صادرات از طریق وزارت صنعت، معدن و تجارت و سازمان توسعه تجارت معرفی می‌شوند. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد بازار­گرایی صادرات بر عملکرد صادرات و مزیت رقابتی تأثیر دارد. هم­چنین، مزیت رقابتی که در مدل تحقیق متغیر میانجی بین بازارگرایی صادرات و عملکرد صادرات نیز هست، بر عملکرد صادراتی تأثیر مثبت دارد. در این مدل (شکل ۲-۲) تعریف بازارگرایی صادرات از کوهلی و جاورسکی[۵۷] گرفته‌شده است:” ایجاد هوشمندی در سراسر سازمان در ارتباط با نیازهای فعلی و آتی مشتری، نشر هوشمندی در بین بخش‌های سازمان و پاسخگویی سراسری به آن هوشمندی است"(ماری[۵۸] و همکاران،۲۰۱۱).
این تعریف از سه عنصر کلیدی زیر تشکیل‌شده است:

  • ایجاد هوشمندی[۵۹]هوشمندی نسبت به بازار؛ یعنی در اسرع وقت بتوان نیازها و خواسته‌های مشتری را در مقایسه با رقبا شناسایی کرد. لذا، هوشمندی بازار شامل بررسی دقیق اعمال رقبا، شناسایی اقدامات رقبا در شناخت نیازهای مشتریان و تجزیه‌وتحلیل نیروهای محیطی مانند قوانین و مقررات دولتی و فناوری است.
  • توزیع هوشمندی[۶۰]پاسخ مؤثر به نیاز بازار مستلزم مشارکت تمامی بخش‌های سازمان است. به‌منظور انطباق بر نیازهای بازار، هوشمندی بازار باید به همه بخش‌ها و افراد منتقل شود.
  • پاسخگویی[۶۱]به معنی پاسخ به هوشمندی بازار ایجادشده و نشر یافته است. پاسخگویی به هوشمندی بازار به شکل انتخاب بازار هدف، طراحی و ارائه محصولات/خدمات منطبق با نیازهای فعلی و آتی مشتریان می‌باشد، و از طرفی تولید، توزیع و ارتقای محصولات به‌گونه‌ای است که مدنظر مصرف‌کنندگان نهایی باشد (ماری و همکاران،۲۰۱۱).

با توجه به یافته‌های این مطالعه، به متصدیان و صاحبان فرایند پیشنهادهای کاربردی زیر ارائه می‌شود:

      • پیشنهاد می‌گردد برای ایجاد و تولید اطلاعات، کمیته­ها و تیم­هایی از خبرگان در شرکت با رویکرد بازارگرایی تشکیل شود تا بتوان برای شناخت مشتریان و رقبا و برنامه‌ریزی برای اجرای سیاست‌های راهبردی شرکت هماهنگ بود و استفاده بیشتر از فرصت‌های موجود در بازارهای بین‌المللی فراهم گردد. در این زمینه تیم­سازی یکی از موفق‌ترین رویکردها برای ارتقای بازارگرایی است.

    ( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  • با توجه به رابطه مثبت بازارگرایی و عملکرد صادرات، به مدیران توصیه می‌شود در تدوین راهبردهای شرکت، به نیازهای مشتریان توجه داشته باشند و به‌صورت منظم رضایت مشتریان را بسنجند. سیستم رسیدگی به شکایت‌های مشتریان را پویا نگاه‌دارند و در این راستا به مواردی همچون خدمات پس از فروش توجه زیادی مبذول دارند.

شکل۲-۲ مدل تحقیق عملکرد صادراتی محمدیان و همکاران(۱۳۹۲)

  • جهت بهبود عملکرد بازرگانی خارجی به مدیران پیشنهاد می‌شود به‌صورت منظم نقاط قوت و ضعف رقبای خود را شناسایی کنند. به بررسی منظم متغیرهای بازاریابی (قیمت ، محصول ، و غیره) رقبای خود بپردازند.
  • هم­چنین، به مدیران توصیه می‌شود کارکنان، واحدها و دیگر منابع شرکت را به‌گونه‌ای هماهنگ سازند که به‌صورت هماهنگ و منسجم باهم به خلق ارزش برای مشتری بپردازند. سیستم اطلاعات بازاریابی را در شرکت خود دایر سازند.

          1. تحقیقات انجام‌گرفته در خارج

              1. دوموسوگلو[۶۲] و همکاران ( ۲۰۱۲ )
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:04:00 ق.ظ ]




۲ـ ربعی بن کأس : فرماندار سجستان.[۲۷۸]
۲.۱.۱.۳۱. فرمانداران کرمان
۱ـ عبدالله بن عبّاس : فرماندار کرمان.[۲۷۹]
۲ـ زیاد بن ابیه : فرماندار کرمان.[۲۸۰]
۳ـ عبدالله بن اهتم : فرماندار کرمان (به نقل بلاذری).[۲۸۱]
۲.۱.۱.۳۲. فرماندار دَسْتَبی[۲۸۲]
۱ـ یزید بن حجیه تیمی : دستبی[۲۸۳] (دستبنی)[۲۸۴]
۲.۱.۱.۳۳. فرمانداران حُلْوان[۲۸۵]
۱ـ اشعث بن قیس : فرماندار حلوان
در انساب الاشراف آمده است که اشعث بن قیس، از طرف عثمان فرماندار آذربایجان بود و حضرت امیر۷ مدّت کوتاهی او را بر منصبش ابقا کرد و سپس او را برکنار کرد. و گفته شده است که بعد از برکناری وی از امارت آذربایجان، او را به امارت منطقه‌ی حلوان و نواحی اطراف آن منصوب کرد.[۲۸۶]
۲ـ اسود بن قطبه : فرمانده‌ی لشکر حلوان. (به نقل سید رضی۱ در نهج البلاغه).[۲۸۷]
گفته شده است که در آن زمان معمولاً منصب فرماندهی، با کارگزاری یکی بوده است و مسئول اداره‌ی یک منطقه، فرمانده‌ی نیروهای نظامی آنجا نیز بوده است.[۲۸۸]
به او اسود بن قطیبه[۲۸۹] و قطنه[۲۹۰] نیز گفته‌اند. در برخی از منابع از وی با عنوان أسود بن قطبه أبو مفَزِّر تمیمی یاد شده است.[۲۹۱]
ابن ابی‌الحدید می‌گوید : تاکنون بر نسب «اسود بن قطبه» دست نیافته‌ام، و در بسیاری از نسخه‌ها خوانده‌ام که او حارثی و از قبیله‌ی حارث بن کعب است و این موضوع را قبول نکردم. آنچه بیشتر به گمان من می‌رسد، این است که او اسود بن زید بن قطبه بن غنم انصاری از خاندان عبید بن عدی است که ابن عبدالبر در استیعاب نام وی ذکر کرده است و می‌گوید موسی بن عقبه او را از کسانی دانسته است که در بدر شرکت داشتند.[۲۹۲]
۲.۱.۱.۳۴. فرمانداران آذربایجان
۱ـ اشعث بن قیس
اشعث، از طرف عثمان فرماندار آذربایجان بود[۲۹۳] و حضرت امیر۷ تا مدّتی او را از مسئولیتش برکنار نکرد.[۲۹۴]
۲ـ قیس بن سعد : فرماندار آذربایجان.[۲۹۵]
۳ـ عبدالله بن شبیل : فرماندار آذربایجان[۲۹۶]
۴ـ سعد بن حارث خزاعی : (غلام، و یکی از ملازمان حضرت امیر۷ بوده است).[۲۹۷] فرماندار آذربایجان.
بنابر نقل تنقیح المقال، حضرت امیر۷ سعد بن الحرث الخزاعی را به کارگزاری آذربایجان منصوب کرده است.[۲۹۸]
۵ـ سعید (سعد)[۲۹۹] بن ساریه خزاعی : فرماندار آذربایجان.[۳۰۰]
۲.۱.۱.۳۵. فرماندار ماهان[۳۰۱]
۱ـ عبدالرحمان، مولا بدیل بن ورقاء خزاعی
بنابر نقل ابن اعثم کوفی، حضرت امیر۷ بعد از ورود به کوفه، کارگزارانش را به مناطق مختلف اعزام کرد و عبدالرحمان، مولا بدیل بن ورقاء خزاعی را به سرزمین ماهان به عنوان امیر لشکر و کارگزار آن منطقه فرستاد.[۳۰۲]
۲.۱.۱.۳۶. فرماندار بارجاه[۳۰۳]
۱ـ علی بن أصمع
در برخی از منابع آمده است :
«و کان علی بن أصمع علی البارجاه، ولاه علی بن أبی طالب۷، فظهرت منه خیانه فقطع أصابع یده، ثم عاش حتّی أدرک الحجاج فاعترضه یوماً، فقال أیها الأمیر، إن أهلی عقونی. قال بم ذاک؟ قال سمّونی علیّاً. قال ما أحسن ما لطفت. ثم ولاه ولایه ثم قال والله لئن بلغتنی عنک خیانهً لاقطعن ما أبقی علی من یدک».[۳۰۴]
«علی بن أصمع کارگزار حضرت امیر۷ در منطقه‌ی بارجاه بوده است و به جهت خیانتی که از وی سر زد، حضرت انگشتان دست وی را قطع کرد. ابن اصمع تا زمان حجاج [بن یوسف] زنده بود و روزی به حالت اعتراض به حجاج گفت : ای امیر! خانواده‏ام به من ستم کرده‌اند. حجاج پرسید چگونه؟ گفت چون نام مرا علی نهاده‏اند. حجاج گفت به مناسبت این لطافت گفتارت، تو را به فلان حکومت گماشتم و اگر خیانتی از تو ببینم بقیه‌ی دست تو را من قطع می‌کنم».
۲.۱.۱.۳۷. فرماندار قطقطانه[۳۰۵]
۱ـ عمرو بن عمیس بن مسعود (به نقل جمهره انساب العرب).[۳۰۶]
ابن حزم وی را برادرزاده‌ی عبدالله بن مسعود و کارگزار امیرالمؤمنین۷ بر قطقطانه می‌داند که توسّط ضحاک بن قیس فهری (از فرماندهان معاویه) به شهادت رسید.[۳۰۷]
در اصابه آمده است که وی یکی از کارگزاران حضرت امیر۷ بوده است که در ماجرای غارت بسر بن ارطات به شهادت رسید. ولی اسمی از محلّ خدمت او نبرده است.[۳۰۸]
در الغارات آمده است که نخستین غارت لشکریان معاویه به سرزمین عراق (مناطق تحت حکومت حضرت امیر۷)، غارت ضحاک بن قیس بود[۳۰۹] که به دستور معاویه به همراه سه هزار و یا چهار هزار مرد جنگی کوفه را غارت کردند. سپس به منزل ثعلبیّه آمدند و بر قافله‌ی حاجیان حمله کردند و اموالشان را غارت کردند. سپس در مسیر عبور حاجیان، و در منطقه‌ی قطقطانیه، عمرو بن عمیس بن مسعود (برادرزاده‌ی عبدالله بن مسعود و از اصحاب پیامبر۶) را با جمعی از یارانش به شهادت رساندند.[۳۱۰]
طبری، عمرو بن عمیس بن مسعود را مسئول کاروانی از جانب حضرت امیر۷ معرّفی کرده است که تصمیم به انجام حج داشتند و در سال ۳۹ ق توسّط ضحاک بن قیس (از فرماندهان معاویه) در منطقه‌ی قطقطانیه غارت شدند. خانواده‌ی عمرو بن عمیس نیز در این سفر همراه او بوده‌اند.[۳۱۱]
۲.۱.۱.۳۸. فرماندار نهران[۳۱۲]
۱ـ شراحیل (شرحبیل) بن مره همدانی
بنا بر نقل اصابه، حضرت امیر۷ شراحیل بن مره همدانی (کندی)،[۳۱۳] و بنا بر نقل الجرح و التعدیل، شرحبیل بن مره[۳۱۴] را به کارگزاری در منطقه‌ی نهران منصوب کرد.
۲.۱.۱.۳۹. فرماندار سند[۳۱۵]
۱ـ حارث بن مره عبدی : کارگزار سند.[۳۱۶]
۲.۱.۱.۴۰. فرماندار غور[۳۱۷]
۱ـ شنسب بن جرمک[۳۱۸]
در برخی از منابع آمده است که شنسب به دست امیرالمؤمنین۷ مسلمان شده است و حضرت فرمانداری منطقه‌ی غور را به وی واگذار کرده است.[۳۱۹]
۲.۱.۲. کاتبان و دبیران
۱ـ عبیدالله (عبدالله)[۳۲۰] بن ابی رافع.[۳۲۱]
۲ـ سعید بن نمران همدانی.[۳۲۲]
۳ـ عبدالله بن جعفر.[۳۲۳]
۴ـ أصبغ بن نباته مجاشعی.[۳۲۴]
گفته شده است که أصبغ بن نباته، کاتب عهدنامه‌ی مالک اشتر و وصیتهای امیرالمؤمنین۷ به محمّد حنفیه بوده است.[۳۲۵]
۵ـ علی بن ابی رافع.[۳۲۶]
۶ـ عبد الله بن حسن.[۳۲۷]
۷ـ سماک بن حرب.[۳۲۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:04:00 ق.ظ ]




معذرت‌خواهی
دلیل آوردن
صراحت
بدبینی
طفره
بی تفاوتی

ادب تسلیم و احترام

۲-۳- نظریه کنش گفتاری[۱۲]
آن‌چنان که در دیکشنری لانگمن در زبان‌شناسی کاربردی آمده است، کنش گفتاری یک پاره گفتار است که به عنوان یک واحد کاربردی در ارتباط به کار گرفته می شود. در تئوری کنش گفتاری، پاره گفتار دو معنی دارد :
الف) معنی لفظی۲ : این معنی اصلی و پایه در پاره گفتار است که از کلمات و دستورهای خاصی که در پاره گفتار است به دست می آید.
ب)معنی ضمنی یا نیروی گفتاری۳ : که همان تاثیری است که پاره گفتار یا متن نوشتاری روی خواننده یا شنونده می‌گذارد.
به طور مثال در این عبارت که : “ من قبلا نامزدی کردم” ، معنای لفظی آن چیزی است که در خصوص برنامه و تصمیم گوینده، بیان می‌شود. اما نیروی گفتار تأثیری است که گوینده می‌خواهد در حین سخن گفتن بر روی شنونده بگذارد؛ که این مورد ممکن است به معنای یک پاسخ منفی ( امتناع ) به یک درخواست ازدواج باشد. عمل گفتار (نیروی گفتار ) یک جمله یا یک نطقی است که هم معنای لفظی و هم توان منظوری را دارد. ( سرل۴: ۱۹۷۶). به عنوان مثال روشن‌تری از این مفاهیم، فرض کنید یک معلم وارد کلاس می شود و رو به یکی از دانش‌آموزان که کنار پنجره نشسته است می‌کند و می‌گوید: “ چقدر هوا گرم است” . عبارتی که وی تلفظ می‌کند دارای معنای صریح و روشنی است که دلالت بر گرمی هوادارد. این دلالت همان معنای لفظی است. گوینده از بیان این گزاره، این درخواست را از دانش‌آموز دارد که پنجره را باز کند.
انواع مختلفی از کنش گفتاری وجود دارد: نظیر تقاضانامه، دستورها، فرمانها، شکایت‌ها، وعده‌ها، امتناع‌ها. کنش گفتار که بعضی اوقات غیر مستقیم انجام می شود، به عنوان"کنش گفتار غیر مستقیم ” شناخته شده است؛ مانند کنش گفتاری که در بالا گفته شد. کنش‌های گفتار غیر مستقیم عملکردهای مؤدبانه تری از انواع معین کنش های گفتار هستند نظیر تقاضاها، ردکردن‌ها.
سرل (۱۹۷۶) یک دسته بندی ۵ قسمتی از کنش‌های گفتاری را پایه‌ریزی کرده که به شرح ذیل می باشد:
الف ) تعهدی[۱۳]: یک کنش گفتار که گوینده را متعهد می‌کند که کاری را در آینده انجام دهد نظیر یک قول یا تهدید. به طور مثال:
اگر دعوا یا منازعه را متوقف نکنید به پلیس تلفن خواهم زد. (تهدید)
من تو را فردا به سینما خواهم برد. (قول)
ب) اخباری (اظهاری)[۱۴]: یک کنش گفتار که حالت امور را درجهان تغییر می‌دهد. به طور مثال در طی مراسم عروسی عمل ازدواج زمانی انجام می شود که عبارت : من شما را زن و شوهر اعلان می کنم، اظهار می‌شود.
ج) هدایتی[۱۵] : کنش گفتاری است که کارکرد مجاب کردن شنونده برای انجام دادن کاری را دارد. نظیریک پیشنهاد، یک تقاضا، یا یک دستور. مانند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

لطفاً بنشینید ، چرا پنجره را نبستی؟
د) بیانی[۱۶] : کنش گفتاری که در آن گوینده احساسات و عقایدش را در خصوص چیزی اظهار می‌کند نظیر عذرخواهی، شکایت، از کسی تشکر کردن، به کسی تبریک گفتن. به طور مثال : غذا خوشمزه بود .
ه) بازنمایی[۱۷] : کنش گفتاری که حالت‌ها و رویدادها را درجهان توضیح می‌دهد. نظیر یک حکم ( ادعا، بیانیه )، یک ادعا ( مطالبه ) و یک گزارش. به طور مثال این بیانیه: این یک ماشین آلمانی است.
مطابق دسته بندی سرل در خصوص اعمال گفتار (۱۹۷۶)، عمل ردکردن زیر دسته دستوری‌ها قرار می‌گیرد که به اعمالی اشاره دارد که قصد دارند شنونده را مجاب کنند تا کاری انجام دهد. با این حال باخ و هامیش[۱۸] (۱۹۷۹)، دستوری‌ها را با عنوان اعمالی که نه تنها نگرش گوینده را نسبت به تعدادی از اعمال آتی که به وسیله شنونده اظهار می شود تعریف کردند، بلکه نیت و قصد و آرزو و تمایل گوینده که اظهار او یا نگرش او به عنوان دلیلی برای شنونده محسوب می‌شود تا دست به کار شود را نیز در زمره هدایتی ‌ها تعریف کردند.
عمل رد کردن، می تواند در دسته بیانی در نظر گرفته شود که به وسیله سرل (۱۹۷۶) به عنوان اعمالی که گوینده احساسات و عقاید ونگرش‌هایش را در خصوص چیزی بیان می‌دارد تعریف می‌شود. در حالی‌که در مدل باخ وهامیش (۱۹۷۹)، عمل ردکردن ممکن است یکی از گزاره‌های واقعی وحقیقی باشد که به عنوان یک عبارت اعتقادی یا یک عبارت قصدی (منظوری) تعریف می شود.
متفاوت با آنچه سرل و باخ و هامیش اظهار کرده‌اند، براون و لوینسون (۱۹۸۹) فرض کرده‌اند که انواع مسلمی از تعامل گفتار فی نفسه تهدید آمیز هستند ( با تهدید مواجه می شوند). هدایتی‌ها که در میان گروهی از اعمال فهرست می‌شوند که خواسته وجهه منفی[۱۹] مخاطب (تمایل به اینکه انتخاب آتی عملش مختل نشود) را تهدید می‌کنند. در حالی که عبارت‌های بیانگر، در میان آن‌هایی فهرست می‌شوند که خواسته وجهه مثبت مخاطب[۲۰] (تمایل به اینکه خواسته او برای دیگران پسندیده و خوشایند باشد) را تهدید می‌کنند.
نگارنده خودش نیز با نظر براون و لوینسون موافق است و بحث می‌کند که عمل ردکردن عملی است که خواسته شنونده را تهدید می کند. به خصوص در مورد ردکردن یک دعوت و یا تعارف صورت خواسته مثبت دعوت کننده تهدید می شود. چرا که زمانی که یک شخص به شخصی دیگر تعارف می‌کند که دعوتش را بپذیرد، او در حقیقت امیدوار است که دعوت او مورد پذیرش واقع شود. دعوت کننده تمایل دارد که دعوتش برای مدعو خوشایند باشد، هر چند زمانی‌که مدعو، دعوت را رد می‌کند. مدعو صورت خواسته مثبت دعوت کننده را شکسته است و درنتیجه استراتژی های مشخص لازم است که صورت خواسته دعوت کننده حفظ شود .
۲-۴- جفت‌های مجاور[۲۱]
وجود رد کردن در سازمان یک مکالمه به خودی خود وجود ندارد و اول باید پاره گفتاری تولید شود، که بعد از آن یک پاسخ منفی به آن داده می شود، که این ترتیب و آرایش به نام مجاورت ( هم جواری) جفتی ( دوتایی) یا جفت‌های مجاور شناخته شده است. جفت‌های مجاور نوعی پاره گفتار جفتی از نوع سوال و جواب ، احوالپرسی – احوالپرسی ، تعارف – قبول /رد ، عذرخواهی –کمینه سازی و … هستند : مطابق نظر شگلاف و ساکس[۲۲] (ذکر شده توسط لوینسون ۱۹۸۳)، جفت‌های مجاور، توالی دو پاره گفتار است که هم‌جوار هستند و توسط گوینده‌های متفاوت ایجاد می شوند و به عنوان اولین و دومین قسمت تنظیم شده و طبقه بندی می شوند. بنابراین یک قسمت اول خاص به قسمت های دوم خاص نیاز دارد. به طور مثال، تعارف نیاز به پذیرش یا رد ( نپذیرفتن ) دارد، احوالپرسی نیاز به احوالپرسی متقابل دارد و الی آخر. یک قانون وجود دارد که هم‌جواری جفتی را کنترل می‌کند: با ایجاد کردن بخش اول تعدادی از جفت ها، گوینده کنونی باید صحبت را قطع کند و سپس گوینده بعدی باید درهمان نقطه ( که صحبت متوقف شد ) بخش دوم جفت هم‌جوار را ایجاد کند.
نظریه‌ای با توجه به پاسخ‌های قسمت دوم وجود دارد به نام نظریه ارتباط شرطی ( رابطه شرطی). نظریه ارتباط شرطی مشخص می‌کند که بخش‌های هم‌جواری جفتی یک قاعده ساختگی ( تکوینی) از نوعی که حتماً یک سوال باید یک جواب دریافت کند، یا یک تعارف باید یک پاسخ مثبت دریافت کند، نیست. بلکه مطرح کردن انتظارات خاص مخاطب نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
لوینسون (۱۹۸۳: ۳۰۷) بحث زیر را در مورد بررسی قرار داده است :
“عاقلانه این است که همه پتانسیل پاسخ‌های قسمت دوم جفت‌های مجاور ( پاسخ‌های ثانویه )، اعتبار یکسان و مساوی نداشته باشند. یک عامل رتبه بندی برای پیشنهادهای موجود برای پاسخ قسمت دوم وجود دارد. به گونه‌ای که حداقل یک طبقه از پاسخ‌های دارای برتری مرجح است و دیگری مقدم و مرجح نیست”
پاسخ های ثانویه مرجح از لحاظ ساختاری جهت‌های ساده‌تری دارند، در حالی‌که پاسخ‌های ثانوی غیرمرجح بوسیله انواع مختلفی از پیچیدگی‌های ساختاری‌علامت گذاری می شوند.
پاسخ های ثانوی غیر مرجح معمولاً بعد از یک تاخیر قابل توجه با یک مقدمه که وضع غیرمرجح‌شان را نشان می‌دهد، اتفاق می افتد. معمولاً لفظ ” خوب…” با تعدادی دلیل برای توجیه این‌که چرا نمی توانیم یک پاسخ ثانوی مرجح اقامه کنیم، بیان می شود .
این سازماندهی رجحان، به طور عمیقی به عمل رد کردن ( نپذیرفتن ) به عنوان بخشی از جفت ثانوی مربوط است. در یک تعارف، دعوت، تقاضا یا پیشنهاد، جفت ثانوی می‌تواند تعارف، دعوت، تقاضا یا پیشنهاد را بپذیرد یا رد کند. قبول تعارف یا دعوت به عنوان پاسخ ثانوی مرجح علامت‌گذاری می‌شود. در حالی‌که رد یا امتناع یک پاسخ ثانوی غیر مرجح است.
این مرجح‌ها و غیر مرجح‌ها شامل انواع مشخصی از پاسخ‌های ثانوی نظیر پاسخهای منفی ( عدم پذیرش) تقاضا، امتناع نسبت به تعارف، اختلاف ها، می‌باشد. ارتباط میان محتوا وصورت در پاسخ‌های ثانوی در جفت‌های مجاور به صورت زیر است: ( لوینسون : ۱۹۸۳)
ارتباط میان محتوا وصورت در پاسخ‌های ثانوی در جفت‌های مجاور

بخش های ثانوی دومی

بخش های اول

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:04:00 ق.ظ ]




(شکل ۳ـ۲).

      «تعهد»
      حضور غیاب
«اکتشاف»   حضور هویت موّفق هویت معوق
  غیاب هویت بازداشته هویت پراکنده
         

شکل ۳ـ۲ مقوله‌های پایگاه هویت از دیدگاه مارسیا
“موفقیّت” مبیّن تعهدی است که به‎ دنبال دوره‎ای از اکتشاف، برقرار می‎شود. افراد واجد پایگاه موفق، تفکر متعادل و روابط بین شخصی عمیقی دارند."تعویق"، حاکی از دوره‎ای از اکتشاف فعال بدون تعهد است. این پایگاه اغلب با اضطراب و دیگر اشکال استیصال مرتبط است. “بازداشتگی” مبیّن تعهداتی است که بدون اکتشاف قبلی، برقرار می‎شود. افراد واجد پایگاه بازداشته به عنوان افرادی مستبد، از خودراضی و متکبر مشخص می‎شوند. پراکندگی، بیانگر عدم حضور اکتشاف نظامدار هویت و فقدان واقعی تعهد است. این پایگاه با سطوح پایین عاملیت مرتبط است (شوارتز و پانتن، ۲۰۰۶). در درون هر یک از این مقوله‌ها، امکان ترسیم تمایزهای ظریف‌تر هم وجود دارد؛ مثلاً تمایز میان افراد واجد پایگاه بازداشته که بازداشتگی آنها موقت به نظر می‌رسد، و افرادی که بازداشتگی آنها تحکیم شده است (کروگر، ۱۹۹۵، نقل از استاینبرگ، ۲۰۰۵).
مارسیا (۱۹۹۳) برای هویت سه ویژگی اصلی پیشنهاد می‎کند: ساختاری۱[۳۵]، پدیدارشناختی۲و رفتاری۳. از نظر"ساختاری"، هویت مبیّن یک حلقه از زنجیره تحولی بزرگ‎تر است. الگوی تحولی اریکسون را هشت مرحله دو قطبی تشکیل می‎دهد. این مراحل بر مبنای یکدیگرند؛ بدین معنا که موفقیت در هر مرحله بر مبنای موفقیت مرحله قبلی پیش‎بینی می‎شود. تحول هویت مرحله پنجم، طی نوجوانی اتفاق می‎افتد و پیوند تحولی بین کودکی و بزرگسالی است. جنبه"پدیدارشناختی” هویت به هسته فرد اطلاق می‎گردد. این هسته از خلال فرایند اکتشاف و تعهد نسبت به عناصر خاص هویت (یعنی، نقش‎ها، باورها، ارزش‎ها و غیره) تحول می‎یابد. از خلال فرایند اکتشاف، افراد به عناصر هویت متعهد می‎شوند. تثبیت عناصر انتخاب‎شده، هسته هویت فرد را تشکیل می‎دهد. اکتشاف و تعهد، نیروهای سوق‎دهنده تحول هویت هستند. ترکیبات متفاوت این دو مشخصه به چهار پایگاه منجر می‎شود."رفتار"؛ یعنی، سومین جنبه هویت، نتیجه مستقیم تعهد به عناصر هویت است. با شکل‎گیری هسته درونی، فرد عمل بر طبق ارزش‎های مرتبط با عناصر هویت هسته درونی را انتخاب می‎کند. رفتار منتج از تعهدات نسبت به عناصر هویت، صرفاً مبیّن جنبه قابل اندازه‎گیری هویت است. جنبه‎های ساختاری، پدیدار‎شناختی و رفتاری با هم چهارچوبی برای هویت فرد ایجاد می‎کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مارسیا (۱۹۸۷، نقل از مک لین[۳۶] و پرت۲، ۲۰۰۶) در بازنگری چندین مطالعه گزارش کرد که اشخاص واجد پایگاه‎های متفاوت از چندین جهت با یکدیگر متفاوت‎اند؛ برای مثال، هویت"موفق"با داشتن ظرفیت برای روابط صمیمی، انعطاف پذیری روان شناختی و مقاومت در برابر دستکاری حرمت خود؛ هویت"معوق"با اضطراب، حساسیت به مباحث اخلاقی و روابط خانوادگی دوسوگرا، هویت"بازداشته"با ارزش‎های اقتدارگرا و روابط گرم خانوادگی، و در نهایت، هویت"پراکنده"با بی تفاوتی نسبت به مدرسه و روابط سرد خانوادگی مرتبط است.
همچنین واترمن (۱۹۹۹، نقل از نافو۳ و شوارتز، ۲۰۰۴) نشان داد که نوجوانان دارای هویت موفق، در مقایسه با نوجوانان دارای هویت پراکنده، تعریف خود، ثبات و حس سلامت روان شناختی بیشتری دارند.
مارسیا، اوایل نوجوانی را به صورت مرحله به‎هم‎ریختگی ساختار یا ساختارزدایی۴ شکل‎گیری هویت توصیف می‎کند؛ به این معنا که به علت تغییرات سریع جسمانی، شناختی و اجتماعی، نوجوانان کم سن‎تر علاقه‎مند به تجدید نظر در ارزش‎ها و هویت‎یابی دور‎ه کودکی خود هستند (مارسیا، ۱۹۹۱، نقل از شهرآرای، ۱۳۸۴).
پژوهش‎های انجام‎شده در باب هویت طیّ سال‎های نخست، حول محور تعیین مقیاس‎های اندازه‎گیری، اعتبار سازه و همبسته‎های الگوی پایگاه هویت استوار بوده است. این بیست سال پژوهش مفید بودن و چند منظوره بودن الگوی پایگاه هویت را نشان داده‎اند (مارسیا، ۱۹۹۳). اما مارسیا (۱۹۶۶،۱۹۹۳) خود پذیرفته است که پایگاه‎های هویت از سازه هویت اریکسون دور شده‎اند و این الگو در وهله اول بر هویت شخصی متمرکز است. کارآیی الگوی هویت به عنوان یک نظریه تحولی نیز مورد سؤال قرار گرفته است (کوت و لوین، ۱۹۸۸). برخی از مؤلفان (برای مثال، ون هوف۱، ۱۹۹۹) مطرح ساخته‎اند که الگوی پایگاه هویت، مفهوم هویت شخصی را که از سوی اریکسون ارائه شده است، به خوبی نشان نمی‎دهد؛ به‎ویژه، از نظر ابعاد زیادی که این مفهوم از دیدگاه اریکسون دارد (برای مثال، جهت‎گیری ارزشی و تعویق روان‎اجتماعی) و سطوحی از هویت که مارسیا به آنها نپرداخته است؛ یعنی، هویت من و هویت اجتماعی (نقل از شوارتز، ۲۰۰۱).
پس از طرح الگوی پایگاه هویت از سوی مارسیا، الگوهای دیگری از هویت از سال ۱۹۸۷ میلادی به منصه ظهور رسیده‎اند که شوارتز (۲۰۰۱) آنها را به دو دسته تقسیم کرده است: الگوهایی که به‎طور گسترده مکمل نظریه پایگاه هویت‎اند و از آن دور نشده‎اند یا مفهوم‎پردازی مجددی در الگوی پایگاه هویت نداده‎اند۲[۳۷] (برای مثال، برزونسکی، ۱۹۸۹؛ گروتوانت، ۱۹۸۷)، و الگوهایی که نظریه پایگاه هویت را به عنوان مؤلفه‎ای در نظریه‎شان با خود دارند ولی از جهت گستره و شمول از فرمول‎بندی مارسیا فراتر رفته‎اند۳(برای مثال، آدامز و مارشال، ۱۹۹۶؛ کوت،۱۹۹۶). برای آشنایی بیشتر با این الگوها می‎توانید به موشمان۴(۱۹۹۸)، کرپل‎من۵، پیتمن۶و لامک۷(۱۹۹۷)، شوارتز (۲۰۰۱)، برزونسکی (۱۹۸۹)، شوارتز و پانتن (۲۰۰۶) و آدامز و مارشال۸ (۱۹۹۶)، مراجعه کنید.
۲ـ۱ـ۲ـ۲هویت: تفاوت‎های جنسی و اقتصادی اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:04:00 ق.ظ ]